چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

سریال «آبان»: عشق یا تراژدی اتاق خواب؟

شاهپور شهبازی ـ سریال «آبان» با الهام از فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه»، به بررسی تضاد بین عشق و ثروت می‌پردازد، اما در اجرا با مشکلاتی مواجه است. در حالی که فیلم اصلی بر آزادی انتخاب شخصیت‌ها و تحول درونی آن‌ها تأکید دارد، سریال «آبان» با وارد کردن عناصری مانند اجبار مالی، دسیسه و قتل، این آزادی را زیر سوال می‌برد و درون‌مایه‌ی اصلی را از بین می‌برد.

اگر مسائل پیش پاافتاده را به محتوای واقعی‌شان خلاصه کنیم به چیزی بیش از آن‌چه که مولف‌شان درک می‌کنند، می‌رسیم.

کارل مارکس. مقدمه‌ای بر نقد اقتصاد سیاسی. ترجمه. صادق انصاری. نشر اخگر. ۱۳۸۲. ص. ۱۷
دیدگاه

در نمایش دو قسمت اول سریال «آبان» به راحتی و سادگی می‌شد حدس زد که ایده‌ی اصلی سریال اقتباس آزاد از فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» است اما در روند رشد ماجراهای اصلی تناقضات و تمایزات این ایده‌ی مشترک بارز شد. اگرچه سریال هنوز تمام نشده‌ است و نمی‌توان حکم قطعی نقد را در مورد آن صادر کرد اما با نمایش قسمت هشتم، سریال آن‌چنان سقوط کرد که نیروی افسانه‌ای هرکول هم بعید است بتواند درام را از جبر زنجیرهای افق محدود نگاه مولفش آزاد کند. بدون هیچ مقدمه‌ای به مقایسه‌ی تطبیقی جهان‌های متضاد دو متن می‌پردازیم تا افق محدود نگاه مولف در سریال «آبان» را بارز کنیم.

یک)

در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه»، درون‌مایه‌ی اصلی فیلم تضاد بین عشق و ثروت است. جان گیج (رابرت ردفورد) در ازای یک شب همخوابگی با دیانا مورفی (دمی مور) به او پیشنهاد یک میلیون دلار می‌دهد. دیانا با همسرش دیوید مورفی (وودی هالسون) با هم به توافق می‌رسند برای غلبه بر مشکلات مالی و تضمین خوشبختی‌شان در آینده، این پیشنهاد را بپذیرند. دیانا با جان هم‌خواب می‌شود و پیوند زناشویی دیانا و ودیوید شکست می‌خورد. شکست پیوند زناشوئی در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» در چارچوب پذیرش مسئولیت آزادی انتخاب شخصیت‌هاست. هیچ اجبار مالی لاینحل، توطئه، دسیسه و قتلی درکار نیست، فقط پای یک پیشنهاد بی‌شرمانه و وسوسه‌ی افسون‌کننده‌ای در میان است.

در سریال «آبان» اما، علاوه بر اجبار مالی، فریبرز ثابت (شهاب حسینی) امیر (همسر آبان) را با دسیسه درگیر یک قتل می‌کند. بنابراین اصل آزادی انتخاب برای بارز‌شدن درون مایه (تضاد عشق و ثروت) خودبه‌خود منتفی است. زیرا صیانت نفس اهمیتی بالاتر از حفظ پیوند زناشوئی برای شخصیت‌ها پیدا می‌کند؛ بنابراین اضلاع متضاد درون مایه (تضاد عشق و ثروت) تبدیل به تضاد زندگی و مرگ می‌شود. در حالی که «عملی‌شدن» درون‌مایه (تضاد عشق و ثروت) نیازمند «نظری‌شدن» درون‌مایه در پرتو آزادی انتخاب و عملِ شخصیت‌های فیلم است وگرنه درون‌مایه، درون‌مایه نمی‌شود. یعنی همان‌گونه که درون‌مایه «پایه‌ی مادی» خود را در ماجراها و انتخابِ شخصیت‌ها متحقق‌شده می‌یابد؛ ماجراها و شخصیت‌ها نیز «پایه‌ی معنوی» خود را در درون‌مایه متحقق می‌کنند. بدون پایه‌ی مادی آزادی انتخاب شخصیت‌ها پایه‌ی معنوئی خظاهای شخصیت تبدیل به خطا نمی‌شود. وگرنه خطاهای شخصیت در فرایند شکست رابطه‌ی زناشوئی، نه معلول آزادی انتخاب میان ثروت و عشق بلکه ناشی از جبر زنده‌ماندن خواهد شد.

شکست پیوند زناشوئی در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» در چارچوب پذیرش مسئولیت آزادی انتخاب شخصیت‌هاست. هیچ اجبار مالی لاینحل، توطئه، دسیسه و قتلی درکار نیست، فقط پای یک پیشنهاد بی‌شرمانه و وسوسه‌ی افسون‌کننده‌ای در میان است. در سریال «آبان» اما، علاوه بر اجبار مالی، فریبرز ثابت (شهاب حسینی) امیر (همسر آبان) را با دسیسه درگیر یک قتل می‌کند. بنابراین اصل آزادی انتخاب برای بارز‌شدن درون مایه (تضاد عشق و ثروت) خودبه‌خود منتفی است.

دو)

حیوان نیز براساس غریزه‌ی زندگی و مرگ، خانواده‌اش را دوست دارد و به دفاع از آن‌ها دیگران را می‌درد. وجه تمایز انسان در چارچوب غریزه‌ی زندگی و مرگ، ستایش عشق به مثابه‌ی تائید سرشت اجتماعی بشر است، حتی اگر انسان در دفاع از خانواده‌اش مجبور به حذف دیگری شود. در این حالت نیز عشق تبدیل به خیر اعلا و دفاع از معشوق مبدل به حفظ انسان نوعی می‌شود. در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» عشق در چارچوب نقض سرشت اجتماعی بشر متحقق نمی‌شود؛ بنابراین عشق کماکان مبتنی بر عدالت آرمانی درام است، در حالی که فریبرز ثابت (شهاب حسینی) برای فتح قله‌ی عشق، نه در فرمان کشتن گارگر بی‌گناهش و نه در ویرانی و نابودی خانواده‌ی آبان، در حد ریچارد سوم برای مرگ اسبش غمگین و پشیمان نیست.

سه)

در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» نقطه‌ی عطف اصلی در فیلم این نیست که دیانا یک شب تجربه‌ی هم‌خوابگی با جان گیج را به خاطر پول می‌پذیرد (این گام کاتالیزور است) و همان‌گونه که دیانا و دیوید شب قبل از پذیرش پیشنهاد استدلال می‌کنند، آن‌ها قبل از ازدواج با دیگران تجربه‌ی هم‌خوابگی را داشته‌اند و فرض را بر این اصل می‌گذارند که این یک شب هم یکی از آن شب‌ها برای تضمین خوشبختی‌شان در آینده است.

پوستر سریال آبان
پوستر سریال آبان

(رفع مشکل مالی) موضوع اصلی در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» این است که دیانا به‌رغم تن‌دادن به پیشنهاد بی‌شرمانه‌ی جان گیج نه تنها آزار ندیده‌ است بلکه لذت هم برده است، زیرا جان گیج پیش از این تصویر آرمانی دیوید عاشق را در ذهن دیانا شکسته است، نه به دلیل اینکه با تکیه بر پول (یک میلیون دلار) جسم دیانا را اشغال می‌کند بلکه برعکس از کانال بی‌اعتنایی به پول، شاعرانگی جان دیانا را تسخیر می‌کند. به همین دلیل جان گیج نه تنها براساس سنت هم‌خوابگی متکی بر ثروت دیانا را آزار نداده است، بلکه دیانا براساس رعایت وفاداری جان گیج به قانون عشق از هم‌خوابگی با او لذت برده است. به همین دلیل شکاف و جدائی دیانا و دیوید بعد از تجربه‌ی این شب لاهوتی قطعی و اجتناب‌ناپذیر است. زیرا پیوند زناشوئی در این فیلم چیزی جز صورت معنویی عشق نیست و زمانی که پایه‌ی مادی رابطه (عشق) شکست بخورد، صورت معنویی آن (پیوند زناشوئی) نیز محکوم به شکست است. در سریال آبان اما عشق زیر سقف معبد مقدس اتاق خواب می‌شکفد. در یکی از صحنه‌های فیلم آبان که در اتاق خواب است، خطاب به امیر که در راهرو است، می‌گوید: «تا وقتی آنجایی شوهر سابق منی ولی اگه از اون‌ور بیای این‌ور میشی همونی که بودی»

«در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» عشق در چارچوب نقض سرشت اجتماعی بشر متحقق نمی‌شود؛ بنابراین عشق کماکان مبتنی بر عدالت آرمانی درام است، در حالی که فریبرز ثابت (شهاب حسینی) برای فتح قله‌ی عشق، نه در فرمان کشتن کارگر بی‌گناهش و نه در ویرانی و نابودی خانواده‌ی آبان، در حد ریچارد سوم برای مرگ اسبش غمگین و پشیمان نیست. موضوع اصلی در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» این است که دیانا به‌رغم تن‌دادن به پیشنهاد بی‌شرمانه‌ی جان گیج نه تنها آزار ندیده‌است بلکه لذت هم برده است، زیرا جان گیج پیش از این تصویر آرمانی دیوید عاشق را در ذهن دیانا شکسته است، نه به دلیل اینکه با تکیه بر پول (یک میلیون دلار) جسم دیانا را اشغال می‌کند بلکه برعکس از کانال بی‌اعتنایی به پول، شاعرانگی جان دیانا را تسخیر می‌کند.

به همین دلیل سوءظن به هم‌خوابگی ثابت و آبان، علت اصلی شکست عشق امیر و آبان است. امیر نیز در بدترین شب زندگی‌اش، و در فلاکت‌آمیزترین حالت روحی با صمیمی‌ترین دوست خانواده‌گی‌اش، آن‌هم نه براساس حس و فهمِ عشق متقابل، بلکه براساس فروپاشیدگی روحی و نیاز تن در خلوتِ ضیافت مشترک اتاق خواب محکوم به شکست در رابطه با آبان می‌شود. بنابراین معنای عشق امیر و آبان در حد تراژدی اتاق خواب به ابتذال کشیده می‌شود.

چهار)

عشق در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه»، اگرچه به زبان تن سخن می‌گوید اما هیچ عشقی بر بنیاد مرزهای محدودِ تن ماندگار نمی‌ماند. اگرچه پایه‌ی مادی هر عشق شورانگیزی، اتاق خواب است اما پایه‌ی معنوی هیچ عشق ماندگاری بر پایه‌های این سقف کوتاه استوار نمی‌ماند. جان گیج، نه از طریق تسخیرِ اتاق خواب و جسم دیانا بلکه از طریق شکستن چهره‌ی آرمانی انسان عاشق، دیوید را شکست می‌هد. عشق یک مفهوم تجریدی انسانی از رابطه‌ی انسان با انسان است. فقط وسوسه‌ی زبان تن عشق را نمی‌سازد بلکه حس و فهم متقابل و رعایت انسانی همدیگر به مثابه‌ی یک جسم و جان واحد از عطر جان عاشق و معشوق عسل عشق می‌سازد. نمی‌توان انسانیتِ عاشق و معشوق را کشت اما مفهوم تجریدی عشق سالم بماند. در سریال آبان اما پیش از کشف راز فاجعه‌ی اتاق خواب با دوست خانوادگی، فریبرز ثابت، امیری انسانِ امیر و آبان را به‌عنوان جسم و جان واحد عشق بارها و بارها در تن‌سپاری به آئین خاکساری و بردگی به ذلت می‌کشاند، با این وجود علت شکست عشق در سریال «آبان» با عبور از مرزهای تن در شب فاجعه به وقوع می‌پیوندد. آبان به امیر می‌گوید: «چقدر تو وقیحی، من تو را نمی‌شناسم» و امیر به آبان می‌گوید: «فرق من و تو یک دسته کلید است.» راز ماندگاری عشق در سریال «آبان» دسته کلید اتاق خواب است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

پنج)

در فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» شخصیت اصلی درام دیوید است. فرایند تغییر و منحی تحول شخصیت را دیوید در پرده‌ی دوم طی می‌کند. دیانا هم در رابطه با دیوید و هم در رابطه با جان گیج عشق را در حس و فهم به یکسان بارز می‌کند اما این دیوید است که می‌بایستی در فرایند تغییر، درک کالایی‌اش از زن و عشق را تغییر بدهد. تضاد اصلی فیلم (تضاد ثروت و عشق) نیز از طریق کنش دیوید به یک سنتز جدید منجر می‌شود. در نقطه‌ی اوج فیلم سه شخصیت اصلی در یک مزایده‌ی خیریه شرکت می‌کنند. تابلو بی‌ارزش یک حیوان دریایی به مزایده گذاشته می‌شود. بالاترین پیشنهاد ثروتمندان شهر و جان گیج بیش از چند هزار دلار نیست. ناگهان اما دیوید برای این تابلو بی‌ارزش یک میلیون دلار پیشنهاد می‌دهد. جان گیج این اندازه توانمند نیست که خودش را در حد این پیشنهاد بالا بکشد. او به خاطر تحقق عشق فردی‌اش به دیانا یک میلیون دلار پرداخت کرد اما فقط در چارچوب تائید نیاز فردی‌اش. دیوید اما با پیشنهاد یک میلیون دلار برای یک تابلوی خیریه، قدرت ثروت را به‌عنوان امکان تحقق عشق درهم می‌شکند. بنابراین در نقطه‌ی اوج فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» به عنوان سنتز تضاد اصلی (تضاد عشق و ثروت) نشان داده می‌شود، تقابل میان عشق و ثروت تقابل پیامد‌هایشان نیست بلکه ناشی از ماهیت متضاد آن‌هاست. هیچ نیازی بدون ابزار تحقق آن، متحقق‌شدنی نیست. ثروت اما، ابزارِ تحقق اتاق خواب است نه عشق. ثروت توان خرید جسم معشوق و تحقق غریزه‌ی جنسی را دارد، نه تسخیرِ جان معشوق و تحقق عشق را. دیوید در نقطه‌ی اوج و صحنه‌ی مزایده نشان می‌دهد، اهداف خوب (عشق) از کانال برگزیدن ابزار بد (پیشنهاد بی‌شرمانه) متحقق نمی‌شوند، بنابراین روح انسانی والاتر و بزرگتری از جان گیج را در عشق‌ورزی به نمایش می‌گذارد و تصویر عاشقانه‌ی انسانی خودش را در ذهن دیانا ترمیم و قلب دیانا را دوباره تسخیر می‌کند. در پایان فیلم دیانا دوباره به سوی او باز می‌گردد و عشق بر ثروت پیروز می‌شود. در سریال آبان شخصیت اصلی آبان است، اگرچه مهمترین نقطه‌ی عطف داستانی در سریال به وقوع پیوسته است (شکست رابطه‌اش با امیر) اما هنوز تکلیف نقطه‌ی اوج فیلم و سنتز درون‌مایه (تضاد عشق و ثروت) مشخص نشده‌است. 

سخن آخر

به سایر جزئیات، ژانر، شخصیت‌پردازی، ماجراهای پلات و جامعه‌شناسی طبقاتی جهان درام نمی‌پردازم. یک درام خوبِ بدون نقص شاهکار است. یک درامِ خوب با چند صحنه‌ی ضعیف، عالی است. یک درام خوب با چند صحنه بد کماکان خوب است اما یک درام بد با چند صحنه‌ی خوب هرگز شاهکار، عالی و خوب نمی‌شود. سریال «آبان» به‌رغم صحنه‌های خوب و تاثیرگذار از سقوط به مهلکه‌ی دره‌ی بد درامان نمی‌ماند.

به آغاز مقاله و جمله‌ی مارکس باز می‌گردیم. متن (فیلم، سریال و...) آینه‌ای است که در آن ناخودآگاهِ مولف تبدیل به خودآگاه می‌شود. مخاطب اما آینه‌ایی است که در آن ناخودآگاهِ مولف و ناخودآگاهِ متن، تبدیل به خودآگاه می‌شود. در پرتو خوانش مخاطب؛ سایه‌های مولف و متن عیان می‌گردد و به محتوای واقعی‌شان باز می‌گردند. بنابراین هنر چیزی جز بازنمائی عصاره‌ی جهانِ خودآگاه و ناخودآگاهِ انسان‌ها نیست که در قالب نبرد تن به تن جهان‌بینی‌ها، اعتقادها، دیدگاه‌ها، عمل‌ها، اخلاق‌ها، عمق نگاه‌ها، معناها و ارزش‌ها عیان می‌شود، معنای عشق در سریال «آبان» اما چیزی جز حفظِ تراژدی اتاق خواب به‌عنوان ارزش نیست.

از همین نویسنده:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.