چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

پایتخت ۷: آدم‌های غیر معمولی در یک خانواده معمولی

حسین نوش‌آذر ـ پایتخت از یک سو با عادی‌سازی نابرابری‌ها و کلیشه‌های جنسیتی/طبقاتی به بازتولید گفتمان مسلط می‌پردازد، از سوی دیگر با طنز و کنایه‌های زیرپوستی فضایی برای مقاومت نمادین مخاطب ایجاد می‌کند. این سریال با تمرکز بر مشکلات فردی به جای نقد ساختاری، هم کارکرد آشکار سرگرمی و انسجام موقت دارد و هم کارکرد پنهان انحراف از مسائل بنیادین را. در این میان، تناقض اصلی در تقلیل مسائل پیچیده اجتماعی به موقعیت‌های کمیک و شخصیت‌پردازی‌های ناپایدار نهفته است که هم بازتاب شرایط جامعه بحران‌زده است و هم ابزاری برای توجیه وضع موجود.

مهم‌ترین خاصیت اجتماعی سریال پایتخت این است که آدم‌های حاشیه‌ای را به متن تحولات روز می‌آورد. خانواده معمولی از شهرستان به تهران مهاجرت کرد، از تهران به شهرستان بازگشت، برای حفظ حیات وحش و برای بقای اقتصادی تلاش کرد، ضریح ساخت، به ترکیه و سپس به سوریه رفت، با داعش جنگید، از کرونا جان سالم به در برد و هم‌اکنون هم قرار است به تاجیکستان برود.

فصل هفتم مجموعه تلویزیونی «پایتخت» با کارگردانی سیروس مقدم، طراحی محسن تنابنده و نویسندگی آرش عباسی، به عنوان پرتعدادترین فصل این مجموعه با ۲۴ قسمت از ۴ فروردین ۱۴۰۴ هر شب ساعت ۲۲ از شبکه یک پخش می‌شود. فیلمبرداری این فصل از مرداد تا دی ۱۴۰۳ عمدتاً در شهر زیرآب استان مازندران (لوکیشن ثابت فصل‌های قبلی) و بخشی در شاندیز مشهد انجام شده است. در این فصل، نقی معمولی با تصمیم برای شرکت در مسابقات پیشکسوتان کشتی در تاجیکستان، با چالش جدیدی روبرو می‌شود، در حالی که ارسطو به‌طور ناگهانی عاشق دختری تاجیک می‌شود و این اتفاق ماجراهایی را برای خانواده معمولی رقم می‌زند. بازیگران اصلی این فصل شامل محسن تنابنده (در نقش نقی)، ریما رامین‌فر، احمد مهران‌فر، نسرین نصرتی، بهرام افشاری، هومن حاجی عبداللهی و هدایت هاشمی هستند. همچنین، چهره‌های جدیدی به جمع بازیگران اضافه شده‌اند که از آن جمله می‌توان به سونیا و سنا حسینی (دوقلوها) در نقش‌های سارا و نیکا اشاره کرد.

درآمد سرسام‌آور صداوسیما از پایتخت ۷

پخش فصل هفتم سریال پایتخت مانند سایر فصل‌ها با استقبال مخاطبان همراه شد و صداوسیما هم طبعاً از این فرصت برای درآمدزایی حداکثری استفاده کرد. تنها در پخش سه‌باره قسمت اول، حدود ۱۸ دقیقه تبلیغات بازرگانی پخش شد که با میانگین تعرفه ۲۵۰ میلیون تومان برای هر ثانیه، درآمد حاصل از این قسمت به تنهایی به ۲۷۰ میلیارد تومان رسید. با احتساب تبلیغات قبل و بعد از برنامه و تبلیغات مستقیم درون سریال، برآورد می‌شود درآمد هر قسمت به حدود ۵۰۰ میلیارد تومان بالغ شود که برای کل فصل ۲۰ قسمتی، رقمی معادل یک سوم بودجه مصوب مجلس برای صدا و سیما را شامل می‌شود.

علیرغم چنین درآمدهای کلانی، شفافیتی در مورد هزینه‌کرد این منابع وجود ندارد. تعرفه‌های تبلیغاتی صداوسیما همواره غیرشفاف و همراه با تخفیف‌های نامعلوم بوده است. در همان حال مهم‌ترین دستگاه تبلیغاتی عریض و طویل رهبری، با وجود چنین درآمدهایی، نه تنها نتوانسته از ریزش مخاطبان جلوگیری کند، بلکه با اجرای سیاست‌های بحث‌برانگیز، به بی‌اعتمادی عمومی دامن زده است.

یک الگوی موفق و تکرارشونده

سریال پایتخت با وجود ظاهر سرگرم‌کننده و طنزآمیزش، لایه‌های عمیق اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی را در خود جای داده است که نیازمند بررسی‌های چندجانبه است. این سریال تابع یک الگوی موفق است که در جمهوری اسلامی پرورده شده:

سریال «شب‌های برره» به کارگردانی مهران مدیری، یکی از این نمونه‌هاست که با بهره‌گیری از طنز سیاه و خلق فضایی فانتزی در روستای برره، به نقد مسائل اجتماعی و اقتصادی و همچنین شکاف میان شهر و روستا می‌پرداخت. شخصیت‌های فرودست و حاشیه‌نشین و دیالوگ‌های کنایه‌آمیز و به‌یادماندنی آن که به مسائل روز اشاره داشت، از نقاط قوت این سریال به شمار می‌رفت. سریال «باغ مظفر»، دیگر اثر مهران مدیری، نیز با تمرکز بر تعارضات خانوادگی و اختلافات طبقاتی در یک خانه بزرگ و با استفاده از طنز موقعیت‌های اجتماعی ناشی از مهاجرت و شکاف نسلی، و همچنین خلق شخصیت‌هایی با لهجه‌ها و خرده‌فرهنگ‌های گوناگون، یادآور برخی از ویژگی‌های «پایتخت» است.

«قهوه تلخ»، ساخته دیگر مهران مدیری، نیز از طنز برای بازتاب بحران‌های اجتماعی مانند بیکاری و فقر بهره می‌برد و با شخصیت‌پردازی‌های چندبعدی و فضاسازی واقع‌گرایانه از زندگی شهری، از برخی لحاظ با دغدغه‌های «پایتخت» همسوست. و سرانجام سریال «مرد هزارچهره» که آن را هم مهران مدیری کارگردانی کرده با ترکیب کمدی و درام و تمرکز بر یک خانواده پرچالش، پرداختن به مسأله هویت فرهنگی از جهاتی با این سریال قابل مقایسه است.

پایتخت نشان می‌دهد که چگونه سرگرمی می‌تواند به ابزاری برای مقاومت منفعلانه تبدیل شود. تماشاگران با خندیدن به موقعیت‌های غیرمنطقی در واقع نسبت به شرایط واقعی جامعه خود آگاهی پیدا می‌کنند. پایتخت با نمایش زندگی یک خانواده معمولی ایرانی، مکانیسم مقاومت را در قالب طنز ارائه می‌دهد، بدون آنکه مستقیماً با خطوط قرمز قدرت درگیر شود.

تقویت پیش‌داوری‌های اجتماعی

سریال‌هایی از این دست اغلب بازتاب‌دهنده روابط اجتماعی، ارزش‌ها و تناقض‌های موجود در جامعه هستند. برای مثال، «پایتخت» با پرداختن به شخصیت‌هایی از طبقات فرودست یا حاشیه‌نشین مانند نقی، ارسطو و بهتاش، تصویری از این اقشار ارائه می‌دهد که می‌تواند هم بازتابی از واقعیت باشد و هم در همان حال، به تقویت برخی پیش‌داوری‌ها دامن بزند. طرح مسائل اقتصادی نظیر مشکلات مالی خانواده معمولی، بیکاری ارسطو و تلاش نقی برای ارتقای جایگاه اجتماعی، از جمله مواردی است که مخاطبان به راحتی با آن همذات‌پنداری می‌کنند. در مقابل تصویر ارائه شده از شخصیت‌های زن در سریال، مانند هما و فهیمه، اغلب محدود به نقش‌های سنتی و کم‌کنشگر بوده و مردان در جایگاه تصمیم‌گیرنده قرار داشته‌اند.

سریال «پایتخت» بارها با مسئله سانسور و خودسانسوری مواجه شده است، که نمونه بارز آن حذف برخی صحنه‌ها بوده و نشان‌دهنده وجود تنش میان خلاقیت هنری و محدودیت‌های رسانه‌ای است. همچنین، حجم قابل توجه تبلیغات در این سریال، نشان می‌دهد که چگونه ملاحظات اقتصادی می‌توانند بر محتوای یک اثر رسانه‌ای تأثیرگذار باشند. با وجود این، «پایتخت» از جمله معدود سریال‌ها در تلویزیون جمهوری اسلامی است که توانست عنصر طنز را بدون عبور از خطوط قرمز اخلاقی به نمایش بگذارد.

بازنمایی فرهنگ استان مازندران، از جمله استفاده از لهجه محلی و نشانه‌های فرهنگی را هم می‌توان به‌عنوان ستایش فرهنگ بومی درک کرد و هم به‌عنوان به سخره گرفتن مازنی‌ها. به ویژه آنکه هیچیک از بازیگران اصلی مازندرانی نیستند. لهجه آن‌ها هم طبعاً تقلیدی‌ست. همچنین، اشارات مذهبی و سیاسی در سریال را می‌توان به‌عنوان عناصری تحمیلی یا سازمان‌یافته تفسیر کرد.

در نهایت، از دیدگاه تحلیل روایی، می‌توان به ساختار داستان و نحوه شخصیت‌پردازی در سریال پرداخت. اتکای بیش از حد به دیالوگ‌های طنز به‌عنوان موتور پیش‌برنده داستان سریال را دچار تکرار و افت کیفیت کرده است. تغییرات شخصیتی که در طول فصول مختلف در کاراکترهایی مانند نقی و ارسطو و رحمت و بهتاش دیده می‌شود، می‌تواند هم به‌عنوان نشانه‌ای از پویایی و تغییرپذیری انسان‌ها تفسیر شود و هم به عنوان عدم انسجام و غیرواقعی بودن شخصیت‌پردازی مورد انتقاد قرار گیرد.

کارکردهای آشکار و پنهان

از نظر کارکردهای آشکار، سریال «پایتخت» با نمایش زندگی یک خانواده ایرانی و مسائل روزمره آن‌ها، به‌عنوان ابزاری برای سرگرمی و انسجام موقت اجتماعی عمل می‌کند. شخصیت‌هایی مانند نقی و ارسطو، با ویژگی‌های طنزآمیز و ملموس، مخاطبان را جذب می‌کنند و از طریق پرداختن به موضوعاتی مانند مشکلات اقتصادی، مهاجرت، و تفاوت‌های فرهنگی، بازتاب دهنده واقعیت‌های اجتماعی‌اند. اما نباید فراموش کرد که در کنار این کارکردهای مثبت، پایتخت «کارکردهای پنهان» نیز دارد. برای مثال، با عادی‌سازی برخی کلیشه‌های جنسیتی (مانند نقش‌های سنتی زنان که هما و فهیمه هر یک به یک شیوه آن را نمایندگی می‌کنند) یا تقویت تصویر «فردِ سازگار» به جای نقد ساختارهای ناکارآمد، ممکن است ناخواسته به تثبیت وضع موجود کمک کند. همچنین، تمرکز بر طنز و شوخی‌های سطحی گاه باعث می‌شود مسائل عمیق‌تری مانند نابرابری یا فساد اداری به حاشیه رانده شوند. از این نظر پایتخت نمونه‌ای جالب از تعامل پیچیده بین کارکردهای رسانه در یک جامعه بحران‌زده است که همزمان هم بازتاب دهنده واقعیت‌هاست و هم در دام تقلیل‌گرایی یا توجیه وضع موجود می‌افتد.

«پایتخت» همچون آینه‌ای است که هم بازتاب‌دهنده هژمونی فرهنگی با عادی‌سازی نابرابری‌ها و ترویج ارزش‌های رسمی است و هم به شکلی ناخواسته، فضایی برای مقاومت نمادین از طریق طنز و کنایه ایجاد می‌کند، که این دوگانگی در تحلیل رسانه‌های توده‌ای از منظر گرامشی قابل تأمل است.

مصرف‌کنندگان فرهنگی منفعل نیستند

نظریه «سرگرمی انتقادی» میشل دو سرتو بر این ایده استوار است که مصرف‌کنندگان فرهنگی، حتی در مواجهه با محصولات رسانه‌ای و سرگرمی‌های تولیدشده توسط صنایع قدرتمند، منفعل و تسلیم نیستند. به باور دوسرتو، مخاطبان از طریق تاکتیک‌های زیرکانه و اغلب نامرئی، فضاهای مقاومت و خلاقیت فردی را در دل این محصولات ایجاد می‌کنند. آن‌ها با «دزدیدن» و «تغییر کاربری» عناصر فرهنگی، معناهای شخصی و انتقادی خود را از آن‌ها استخراج کرده و به نوعی «مصرف فعال» دست می‌زنند. به این ترتیب، سرگرمی نه صرفاً ابزاری برای انفعال، بلکه عرصه‌ای برای اعمال قدرت پنهان و شکل‌دهی به هویت فردی در برابر سلطه فرهنگی است. (ن. ک به هنر انجام دادن، شیوه به کار بردن)

سریال پایتخت از منظر نظریه دو سرتو، نمونه جالبی از «مقاومت روزمره» مخاطبان در برابر گفتمان مسلط است. این سریال با استفاده از طنز ظریف و موقعیت‌های کمیک، فضایی را ایجاد می‌کند که در آن مخاطب می‌تواند به شیوه‌ای غیرمستقیم، نقدهای اجتماعی خود را بیان کند. شخصیت‌هایی مانند نقی و ارسطو با رفتارها و دیالوگ‌های به ظاهر ساده‌لوحانه، در واقع بسیاری از تناقض‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی را به نمایش می‌گذارند. این همان چیزی است که دو سرتو آن را «هنر ضعیفان» می‌نامد ـ استفاده از ابزارهای موجود برای بیان اعتراضی پنهان.

در عین حال، پایتخت نشان می‌دهد که چگونه سرگرمی می‌تواند به ابزاری برای مقاومت منفعلانه تبدیل شود. تماشاگران با خندیدن به موقعیت‌های غیرمنطقی در واقع نسبت به شرایط واقعی جامعه خود آگاهی پیدا می‌کنند. دو سرتو معتقد بود که مردم در زندگی روزمره خود از طریق همین رفتارهای به ظاهر پیش‌پاافتاده، در برابر ساختارهای قدرت مقاومت می‌کنند. پایتخت نیز با نمایش زندگی یک خانواده معمولی ایرانی، این مکانیسم مقاومت را در قالب طنز ارائه می‌دهد، بدون آنکه مستقیماً با خطوط قرمز قدرت درگیر شود.

بازتولید نظم موجود و مقاومت در برابر آن

بر اساس نظریه «هژمونی فرهنگی» آنتونیو گرامشی (ن. ک به دفترهای زندان)، سریال «پایتخت» را می‌توان به‌عنوان بستری برای بازتولید و در عین حال، مقاومت در برابر نظم موجود تحلیل کرد. گرامشی معتقد است طبقه حاکم از طریق تسلط بر فرهنگ و ایدئولوژی ـ و نه صرفاً زور ـ رضایت طبقات فرودست را جلب می‌کند. در سریال «پایتخت»، این هژمونی به اشکال مختلف نمایان می‌شود. برای مثال، نمایش مشکلات اقتصادی یک خانواده معمولی به‌عنوان یک امر طبیعی و اجتناب‌ناپذیر، بدون پرداختن به ریشه‌های ساختاری این نابرابری‌ها، به عادی‌سازی این وضعیت کمک می‌کند. همچنین، تصویر کلیشه‌ای از نقش زنان در خانواده به عنوان همسر و مادر، در حالی که مردان تصمیم‌گیرندگان اصلی هستند، بازتولید هنجارهای مردسالارانه مورد تأیید گفتمان مسلط است. علاوه بر این، گنجاندن صحنه‌هایی با مضامین ارزشی رسمی، مانند سفر به اماکن مذهبی یا تأکید بر مفاهیمی چون قناعت به جای رفاه، می‌تواند تلاشی برای ترویج ایدئولوژی حاکم و جایگزینی مطالبات مادی با ارزش‌های معنوی تلقی شود.

سریال پایتخت به‌عنوان یک پدیده فرهنگی چندوجهی، همزمان هم بازتاب شرایط جامعه ایران است و هم ابزاری برای بازتولید گفتمان مسلط. این سریال با خلق شخصیت‌های حاشیه‌نشین اما جذابی مانند نقی و ارسطو، توانسته است از یک سو مسائل واقعی جامعه مانند فقر، مهاجرت و شکاف طبقاتی را به تصویر بکشد و از سوی دیگر با طنز و موقعیت‌سازی‌های کمیک، این مسائل را به گونه‌ای عادی‌سازی کند که کمتر تهدیدی برای نظم موجود محسوب شوند.

با وجود بازتولید هژمونی، نظریه گرامشی به امکان «مقاومت منفعلانه» از طریق فرهنگ نیز اشاره دارد که در سریال «پایتخت» قابل مشاهده است. دیالوگ‌های کنایه‌آمیز شخصیت‌ها، به ویژه در مورد مسائل اقتصادی، می‌تواند به‌عنوان نوعی نقد پنهان به وضعیت موجود تفسیر شود، هرچند در قالب طنز بیان می‌شود. رفتارهای شخصیت‌هایی مانند بهتاش نیز ممکن است نشان‌دهنده بی‌اعتمادی به ساختارهای رسمی باشد، اما این مقاومت اغلب به یک کلیشه کمیک تقلیل می‌یابد و به یک اعتراض ساختاری تبدیل نمی‌شود. همچنین، عدم پرداخت صریح به مسائل سیاسی حساس، در حالی که ممکن است نشان‌دهنده تبعیت سریال از خطوط قرمز باشد، می‌تواند به نوعی مقاومت منفعلانه از طریق سکوت تعبیر شود. نهادهایی مانند خانواده و «رسانه به اصطلاح ملی»، که سریال از طریق آن‌ها پخش می‌شود و روابط خانوادگی را به گونه‌ای نمایش می‌دهد که مشکلات فردی را برجسته می‌کند تا مسائل ساختاری، نیز به‌عنوان ابزارهای تثبیت هژمونی عمل می‌کنند. در نهایت، «پایتخت» همچون آینه‌ای است که هم بازتاب‌دهنده هژمونی فرهنگی با عادی‌سازی نابرابری‌ها و ترویج ارزش‌های رسمی است و هم به شکلی ناخواسته، فضایی برای مقاومت نمادین از طریق طنز و کنایه ایجاد می‌کند، که این دوگانگی در تحلیل رسانه‌های توده‌ای از منظر گرامشی قابل تأمل است.

در یک نگاه کلی

سریال پایتخت به‌عنوان یک پدیده فرهنگی چندوجهی، همزمان هم بازتاب شرایط جامعه ایران است و هم ابزاری برای بازتولید گفتمان مسلط. این سریال با خلق شخصیت‌های حاشیه‌نشین اما جذابی مانند نقی و ارسطو، توانسته است از یک سو مسائل واقعی جامعه مانند فقر، مهاجرت و شکاف طبقاتی را به تصویر بکشد و از سوی دیگر با طنز و موقعیت‌سازی‌های کمیک، این مسائل را به‌گونه‌ای عادی‌سازی کند که کمتر تهدیدی برای نظم موجود محسوب شوند.

درآمدهای کلان صداوسیما از این سریال (حدود ۵۰۰ میلیارد تومان برای هر قسمت) در کنار عدم شفافیت در هزینه‌کرد این منابع، خود نشان‌دهنده تناقضی بزرگ در نظام رسانه‌ای کشور است. پایتخت از یک سو با نمایش زندگی مردم عادی ادعای مردمی بودن دارد و از سوی دیگر به ابزاری برای درآمدزایی بی‌ضابطه تبدیل شده است. این سریال در نهایت نشان می‌دهد که چگونه محصولات فرهنگی در جامعه ایران بین بازتاب واقعیت‌های اجتماعی و توجیه وضع موجود در نوسان هستند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.