جشنواره «تمثیلهای ارمنی»: بازخوانی نسلکشی ارمنیان و مسأله عدالت انتقالی
نادر افراسیابی ـ مبارزه با سانسور نقشی حیاتی در تحقق عدالت انتقالی دربارهٔ نسلکشی ارمنیان (۱۹۱۵–۱۹۲۳) دارد، چراکه انکار رسمی ترکیه و قوانینی مانند مادهٔ ۳۰۱، حقیقتیابی و پاسخگویی را مختل کرده است. هنر، ادبیات (مانند آثار اورهان پاموک و فتحیه چتین) و رویدادهای فرهنگی (نظیر فستیوال «۱۰۰+۱۰» در برلین) با شکستن سکوت، حافظهٔ جمعی را بازسازی میکنند. فشار بینالمللی (بهویژه از سوی آلمان به دلیل نقش تاریخی آن) و تلاشهای جامعهٔ مدنی، زمینهساز آشتی و اصلاحات نهادی هستند، هرچند پذیرش رسمی ترکیه شرط ضروری عدالت پایدار است.

این عکس (برگرفته از ویکی پدیا) به یکی از صحنههای تلخ نسلکشی ارمنیان اشاره دارد که توسط آرمین تی. وگنر، سرباز و نویسنده آلمانی، ثبت شده است. وگنر که در زمان جنگ جهانی اول در امپراتوری عثمانی حضور داشت، با عکسها و گزارشهای خود شواهد مهمی از جنایات علیه ارمنیها ارائه کرد. در این مورد خاص، اشاره به انتخاب هدفمند نخبگان ارمنی (تحصیلکردهها و افراد بانفوذ) نشاندهنده استراتژی سیستماتیک عثمانیها برای از بین بردن رهبری فکری و اجتماعی جامعه ارمنی است، که یکی از ویژگیهای اصلی نسلکشی بود.
فستیوال «۱۰۰ + ۱۰ – تمثیلهای ارمنی»
به مناسبت سالگرد نسلکشی ارمنیها در سال ۱۹۱۵، فستیوال «۱۰۰ + ۱۰ – تمثیلهای ارمنی» در برلین برگزار میشود. هنرمندان ارمنی در این رویداد به دنبال چشماندازهایی فراتر از روایتهای قربانیمحور هستند.
«انتقام از جهان با عشق» از سرگئی پاراجانف، کارگردان مشهور ارمنی، شعار فستیوال «۱۰۰ + ۱۰ – تمثیلهای ارمنی» است که توسط تئاتر ماکسیم گورکی برلین سازماندهی شده است. این فستیوال که اواخر آوریل برای دهمین بار برگزار میشود، امسال به مناسبت صدودهمین سالگرد نسلکشی ارمنیان در امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۱۵ به این واقعه تاریخی میپردازد.
در این جشنواره ۱۵۰ هنرمند از سراسر جهان، صداهای معاصر ارمنی را از طریق تئاتر، موسیقی، ادبیات، سینما و هنرهای تجسمی به نمایش میگذارند. این رویداد شامل اجراهای تئاتر و کنسرتهای نوآورانه با حضور هنرمندانی مانند تیگران هماسیان و آتوم اگویان، مجموعه ادبی «روحم در تبعید» با نویسندگانی چون فاتما آیدمیر و آرام پاچیان، نمایش بیش از ۲۰ فیلم داستانی و مستند از فیلمسازانی مانند اینا ساهاکیان، و نمایشگاه بیش از ۷۰ اثر هنری از عکاسی تا ویدئوهای نصبشده توسط هنرمندانی چون سونا آبگاریان است. هنرمندان با تمرکز بر خوداندیشی انتقادی، مقاومت و پیوند آزمایش هنری با آگاهی سیاسی-اجتماعی، روایتهایی فراتر از قربانیمحوری ارائه میکنند و حافظه جمعی ارمنیان را زنده نگه میدارند.
مجموعه برنامههای امسال با عنوان «۱۰۰ + ۱۰ – تمثیلهای ارمنی» این پرسش را مطرح میکند که هنرمندان ارمنی از سراسر جهان چگونه در پسزمینه میراث تروماتیک خود با چالشهای زمانه حاضر روبهرو میشوند.
«در آوریل برف میبارد» نام مجموعهای بود که ده سال پیش توسط تئاتر گورکی به مناسبت صدمین سالگرد «آگهت» (فاجعه، همانطور که ارمنیها نسلکشی ۱۹۱۵ را مینامند) برگزار شد. در آن زمان، تمرکز بر محکومیت کشتار جمعیت ارمنی و همدستی امپراتوری آلمان بود.
واقعه تاریخی نسلکشی ارمنیان
نسلکشی ارمنیان، که در زبان ارمنی به «آگهت» (فاجعه بزرگ) معروف است، یکی از تاریکترین فصول تاریخ قرن بیستم است. بین سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳، در جریان جنگ جهانی اول، حدود ۱.۵ میلیون ارمنی در امپراتوری عثمانی قربانی کشتارهای سیستماتیک، تبعید اجباری، و گرسنگی شدند. این جنایت به دستور دولت عثمانی، تحت رهبری حزب اتحاد و ترقی، اجرا شد. ارمنیها، که به عنوان اقلیتی مسیحی در امپراتوری عمدتاً مسلمان عثمانی زندگی میکردند، به بهانه تهدید امنیتی هدف قرار گرفتند. تبعیدهای مرگبار به صحرای سوریه، همراه با خشونتهای گسترده، بخش بزرگی از جمعیت ارمنی را نابود کرد.
ترکیه، به عنوان جانشین حقوقی امپراتوری عثمانی، وقوع نسلکشی را انکار میکند و تعداد قربانیان را بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر تخمین میزند، در حالی که آن را نتیجه درگیریهای جنگ جهانی اول میداند. این انکار، همراه با فقدان پاسخگویی و جبران خسارت، همچنان مانع اصلی آشتی میان ترکیه و ارمنستان است. نسلکشی ارمنیان نهتنها یک فاجعه انسانی بود، بلکه میراث فرهنگی و اجتماعی ارمنیان را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داد، بهطوری که دیاسپورای ارمنی در سراسر جهان همچنان با پیامدهای آن دستوپنجه نرم میکند.
ایران در زمان نسلکشی ارمنیان
ایران در زمان نسلکشی ارمنیان (۱۹۱۵-۱۹۲۳)، تحت حاکمیت قاجار، در شرایطی آشوبناک و ضعیف قرار داشت. جنگ جهانی اول و مداخلات روسیه، بریتانیا و عثمانی، ایران را به صحنه درگیریهای خارجی تبدیل کرده بود. با وجود اعلام بیطرفی، دولت قاجار به دلیل ناتوانی در حفظ حاکمیت، موضع رسمی در قبال نسلکشی ارمنیان اتخاذ نکرد. ضعف سیاسی و نظامی مانع از واکنش دیپلماتیک یا بشردوستانه ایران شد، اما نزدیکی جغرافیایی به مناطق ارمنینشین شرق عثمانی، ایران را به مقصدی بالقوه برای پناهجویان تبدیل کرد.
با وجود ناامنیهای مرزی، برخی ارمنیها، بهویژه از منطقه وان، موفق شدند به شمالغرب ایران، از جمله تبریز، ارومیه و سلماس، پناه ببرند. جامعه ارمنی بومی ایران، که در شهرهایی مانند جلفا، تبریز و تهران ساکن بود، نقش مهمی در حمایت از این پناهجویان ایفا کرد و با کمکهای بشردوستانه به ادغام آنها کمک نمود. اما حملات قبایل کرد در مناطق مرزی، که گاهی با تحریک عثمانیها انجام میشد، و حضور نیروهای عثمانی در غرب ایران، پناهجویی را دشوار کرد. گزارشهایی مانند یادداشتهای محمدعلی جمالزاده از همدلی برخی ایرانیان با پناهجویان حکایت دارد.
پس از جنگ جهانی اول، برخی پناهجویان ارمنی در ایران ماندگار شدند و به جامعه ارمنی این کشور پیوستند، بهویژه در تبریز و تهران. ورود بازماندگان و بعدها مهاجران ارمنی از ارمنستان شوروی، جامعه ارمنی ایران را تقویت کرد. اگرچه دولت قاجار حمایت سازمانیافتهای ارائه نکرد، جامعه ارمنی ایران با حفظ هویت فرهنگی و فعالیتهایی مانند حزب داشناک، به بازسازی زندگی بازماندگان کمک کرد. در سالهای بعد، اقداماتی مانند بازدید رئیسجمهور خاتمی از بنای یادبود نسلکشی در ایروان (۲۰۰۴) نشاندهنده حمایت نمادین ایران از به رسمیت شناختن این فاجعه بود.
بحث درباره نسلکشی ارمنیان در آلمان
در آلمان، بحث درباره نسلکشی ارمنیان به دلیل نقش تاریخی امپراتوری آلمان به عنوان متحد عثمانی در جنگ جهانی اول، از اهمیت ویژهای برخوردار است. امپراتوری آلمان از برنامههای عثمانی برای تبعید و کشتار ارمنیان آگاه بود، اما به دلایل سیاسی و نظامی از محکومیت متحد خود خودداری کرد. اسناد آرشیوی نشان میدهند که دیپلماتها و افسران آلمانی گزارشهایی از جنایات ارائه کرده بودند، اما دولت آلمان به دلیل نیاز به اتحاد با عثمانی در جنگ، سکوت اختیار کرد. برخی افسران آلمانی حتی در عملیاتهای نظامی علیه ارمنیها مشارکت داشتند.
در سالهای اخیر، انتقادها از موضع منفعلانه دولت آلمان افزایش یافته است. سیاستمدارانی مانند جم اوزدمیر از حزب سبزها و اولا یلپکه از حزب چپها خواستار پذیرش مسئولیت تاریخی آلمان و میانجیگری میان ترکیه و ارمنستان شدهاند. اوزدمیر در سال ۲۰۱۵، در سفر به ایروان، از دولت آلمان به دلیل اجتناب از واژه «نسلکشی» انتقاد کرد. همچنین، یورگن گوتشلیخ، روزنامهنگار، در کتاب «معاونت در نسلکشی: نقش آلمان در نابودی ارمنیان» (۲۰۱۵) با استناد به اسناد، نقش غیرمستقیم آلمان را بررسی کرد. با این حال، دولت آلمان به دلیل روابط دیپلماتیک با ترکیه، از پذیرش کامل مسئولیت خودداری کرده و به برگزاری مراسمهایی مانند نیایش در کلیسای جامع برلین اکتفا کرده است.
نقش آلمان در مقایسه با سایر کشورها
نقش آلمان در نسلکشی ارمنیان به دلیل اتحاد نزدیک با عثمانی، از سایر قدرتهای جهانی متمایز است. ایالات متحده، اگرچه از طریق میسیونرها و دیپلماتهای خود از جنایات مطلع بود، به دلیل بیطرفی در جنگ و ملاحظات اقتصادی، واکنش قاطعی نشان نداد. بریتانیا و فرانسه، دشمنان عثمانی در جنگ، پس از جنگ برخی عاملان را در محاکمات مالتا (۱۹۱۹) محاکمه کردند، اما اولویت آنها پیروزی نظامی بود. روسیه تزاری از ارمنیها به دلایل استراتژیک حمایت کرد، اما پس از انقلاب ۱۹۱۷ این حمایت متوقف شد. سایر قدرتهای اروپایی مانند اتریش-مجارستان نیز به دلیل روابط دیپلماتیک یا بیتفاوتی، سکوت کردند.
آلمان اما به دلیل آگاهی مستقیم و عدم مداخله، مسئولیت اخلاقی بیشتری دارد. امروز، بحث نسلکشی ارمنیان در آلمان به دلیل حضور جامعه ترکتبار و حساسیت به جنایات تاریخی (مانند هولوکاست) پررنگتر از بسیاری از کشورهاست. در حالی که کشورهایی مانند ایالات متحده و فرانسه نسلکشی را به رسمیت شناختهاند، آلمان در سال ۲۰۱۶ با تصویب قطعنامهای آن را به طور رسمی نسلکشی نامید. این اقدام، همراه با حمایت از پروژههای فرهنگی مانند فستیوال «۱۰۰ + ۱۰»، نشاندهنده تعهد آلمان به رویارویی با گذشته است، اگرچه روابط دیپلماتیک با ترکیه همچنان مانعی برای اقدامات جسورانهتر است.
اهمیت هنر، ادبیات و سینما در طرح موضوع
هنر، ادبیات و سینما نقش بیبدیلی در زنده نگهداشتن حافظه نسلکشی ارمنیان و شکستن دیوارهای انکار ایفا کردهاند. در ترکیه، آثاری مانند رمان «مادربزرگ» (فتحیه چتین، ۲۰۰۴) با روایت داستانهای شخصی، هویت برخی از قربانیان این فاجعه را آشکار کردند. قتل هرانت دینک، روزنامهنگار ارمنی، در سال ۲۰۰۷ نیز نقطه عطفی بود که گفتوگوهای اجتماعی را در ترکیه را گسترش داد. نویسندگان برجستهای مانند اورهان پاموک و الیف شافاک با اشاره به این فاجعه در آثارشان، بحث را از حوزه سیاسی به حوزه انسانی بردند.
در سینما، فیلمسازان ترک مانند فاتح آکین («برش»، ۲۰۱۴) و عثمان سیناو («راهپیمایی طولانی»، ۲۰۱۹) با جسارت به این موضوع پرداختند، هرچند با واکنشهای متفاوتی از سوی ملیگرایان مواجه شدند. در ارمنستان، فیلمهای کمبودجه اما عمیقی مانند «یوا» (۲۰۱۷) و آثار دیاسپورا مانند «آرارات» (آتوم اگویان، ۲۰۰۲) روایتهای تراژیک و نمادینی ارائه کردند. در آلمان، مستند «آگهت» (۲۰۱۰) با استفاده از اسناد، نقش تاریخی این کشور را برجسته کرد. جشنوارههایی مانند زردآلو طلایی در ایروان و فستیوال «۱۰۰ + ۱۰» در برلین نیز به بستری برای نمایش این آثار تبدیل شدهاند. هنر با زبان جهانی خود، به ویژه در شرایط انکار رسمی، توانسته است حافظه جمعی را بازسازی کند و گفتوگوی میان فرهنگها را تسهیل نماید.
مسأله عدالت انتقالی
عدالت انتقالی مجموعهای از فرآیندهای حقوقی، سیاسی و فرهنگی است که جوامع پس از خشونتهای جمعی برای حقیقتیابی، پاسخگویی، جبران خسارت و پیشگیری از تکرار خشونت به کار میگیرند. این مفهوم شامل چهار رکن اصلی است: حقیقتیابی (مانند کمیسیونهای حقیقت)، پاسخگویی (محاکمه عاملان)، جبران خسارت (مالی و غیرمالی)، و اصلاحات نهادی (برای پیشگیری). عدالت انتقالی نهتنها به دنبال مجازات است، بلکه آشتی ملی و بازسازی اجتماعی را هدف قرار میدهد.
در مورد نسلکشی ارمنیان، عدالت انتقالی به دلیل انکار رسمی ترکیه ناتمام مانده است. حقیقتیابی به دلیل محدودیتهای قانونی (مانند ماده ۳۰۱ قانون ترکیه) و فقدان کمیسیونهای حقیقت متوقف شده است. محاکمات پس از جنگ جهانی اول، مانند محاکمات مالتا، ناتمام ماندند و عاملان اصلی مجازات نشدند. جبران خسارت برای املاک مصادرهشده یا خسارات معنوی به بازماندگان ارائه نشده است. همچنین، سیستم سیاسی ترکیه همچنان بر انکار این رویداد استوار است، که مانع اصلاحات نهادی شده است.
با این حال، تلاشهای جامعه مدنی و دیاسپورای ارمنی شکلهایی از «عدالت موازی» ایجاد کرده است. آثاری مانند کتاب «مادربزرگ» یا فعالیتهای روشنفکرانی چون اورهان پاموک نقش کمیسیونهای حقیقت غیررسمی را ایفا کردهاند. به رسمیت شناختن نسلکشی توسط بیش از ۳۰ کشور، از جمله آلمان، جبران نمادینی برای بازماندگان فراهم کرده است. این روند نشان میدهد که عدالت فرهنگی و فشار بینالمللی میتوانند در غیاب اراده سیاسی، زمینهساز تحول باشند. با این حال، بدون پذیرش رسمی ترکیه و همکاری بینالمللی، دستیابی به عدالت کامل دشوار خواهد بود.
در یک نگاه کلی
فستیوال «۱۰۰ + ۱۰ – تمثیلهای ارمنی» نمونهای برجسته از نقش هنر در بازسازی حافظه تاریخی و ترویج گفتوگو درباره نسلکشی ارمنیان است. این رویداد، همراه با بحثهای جاری در آلمان، نشاندهنده مسئولیت تاریخی این کشور و تعهد آن به رویارویی با گذشته است. در حالی که انکار ترکیه مانع اصلی عدالت انتقالی باقی مانده، تلاشهای هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان در کنار فشارهای بینالمللی، امیدی برای آشتی و حقیقتیابی ایجاد کرده است. آلمان، با توجه به تجربه خود در مواجهه با هولوکاست، میتواند نقشی کلیدی در میانجیگری و پیشبرد عدالت ایفا کند.
نظرها
نظری وجود ندارد.