گزارشی از سومین همایش «دیدهبان آزار» به مناسبت روز جهانی زنان*
سومین همایش دیدهبان آزار: همدلی و هماندیشی ۳۳ زن* و گروههای زنان*در امتداد ۸ مارس
گزارشی که در ادامه میخوانید به شکل گروهی، از سومین همایش دیدهبان آزار به مناسبت روز جهانی زنان* نوشته شده است. در طی سه روز بیش از ۳۳ زن* و گروههای زنان* حاصل تفکر، پژوهش، هنر و روایاتی از تجربه زیسته خود را به اشتراک گذاشتند.
همایش سهروزه دیدهبان آزار بهمناسبت رویداد ۸ مارس ۲۰۲۴، روز جهانی زنان* در روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه ۲۴م تا ۲۶م اسفند برگزار شد. این سومین سالیست که دیدهبان آزار فضایی برای اندیشه و روایتگری زنان* فراهم میکند. همایش اسفند ۱۴۰۲ هدف خود را فراهمکردن بستری برای ادامه بحثها و «به گفتگو گذاشتن اندیشهها، تجربهها و روایتهای تازهای که دانش انتقادی و مقاومت فمینیستی را در این سال گستردهتر کرده است» تعریف کرد.
غنچه قوامی، سردبیر دیدهبان آزار و از برگزارکنندگان این همایش در پنل اول نخستین روز به گستردهترشدن و متکثرترشدن پیوندها میان جمع زنان*ی که به فراخوان این همایش در طول سه نوبت برگزاری پاسخ گفتهاند اشاره کرد و گفت: «به واسطه این همایش هر سال دوستیها، همکاریها و مشارکتهای جدیدی شکل میگیرد از جمله شکلگیری پنل جدیدی در روز سوم با شرکت فعالان و فمینیستهای غیرایرانی برای صحبت از همبستگی فراملی. تا در ادامهی تلاش برای شکستن مرز بین فمینیستهای داخل و خارج از ایران، همبستگیهای فراملی شکل بگیرد».
او در ادامه چند خطی از «ما با همدیگر خطرناکیم»، متنی که جمعی از فعالان فمینیست در حمایت از دیدهبان آزار و در پاسخ به اتهامات قوه قضائیه نوشتهاند را خواند.
ویدئوی کامل تمام ارائهها در یوتوب دیدبانآزار در دسترس است.
«"با دوربین و بیحجاب"، در امتداد هشت مارس ۵۷»
کتایون برزگر، هنرمند تجسمی و پژوهشگر در این پنل با ارائهای تحت عنوان «"با دوربین و بیحجاب"، در امتداد هشت مارس ۵۷، نگاهی به تجربه کلودین مولارد از بایگانی مبارزات زنان» از اهمیت روایتها و آرشیوهای خیزش زنان در اسفند ۵۷ گفت و این واقعیت که هر چه روایتهای بیشتری منتشر میشود، تصویر پررنگتری از مبارزات در مقابل دیدگان همه قرار میگیرد.
کتایون برزگر به دیدهشدن هر چه بیشتر اهمیت مطالبات زنان اشاره کرد و دیدن این اتفاق (هشت مارس ۵۷) به عنوان یک همبستگی فراملی در متن روزی که مبارزههای محلی و جهانی در همتنیده میشوند، او همچنین از اهمیت بایگانی کردن مبارزات برای پیوندسازی بین مبارزه نسلهای مختلف گفت.
او ضمن اشاره به مستند «سال صفر:جنبش رهایی زنان در ایران» از لایههای قدرت در آرشیو و آرشیوسازی و ضابطان آرشیو که آنرا کنترل میکنند سخن گفت و همچنین به این موضوع پرداخت که چگونه کنترل گذشته باعث کنترل امروز و آینده میشود و در نهایت از ارتباط مستقیم آرشیوها با حافظهی جمعی و تاریخی.
مستندی که بهزعم او نشانگر کثرت معترضان به کنترل بدن زنانه، از طبقههای اجتماعی مختلف و گرایشهای متفاوت و امتداد مطالبات نسل جوان کنونی به نسل جوان ۴۵ سال پیش است.
اعتصاب فمینیستی
در ادامه شیرین آسا، پژوهشگر اینترسکشنالیتی مفهوم اعتصاب فمینیستی و سازماندهی مبارزات زنان از خلال تکثر و امتداد را گشود.
او گفت: «خشونت علیه زنان* معلول یک چیدمان سیاسیست که دربرابر خشونت جنسیتی مدارا میکند و باید به مثابه یک جرم سیاسی با آن برخورد کرد نه مثلاً یک جرم خانگی یا خانوادگی و این خشونت بقای نظام سلطه است».
شیرین آسا با رجوع به نظریه ورونیکا گاگو، فمینیست و تئوریسین آرژانتینی که مفهوم اعتصاب فمینیستی را ابداع کرده، اعتصاب را پاسخی خواند به کنش، زبان سیاسی یا شکلی از خشونت علیه زنان*که آنها را نفی سیاسی میکند و ابزاریست برای برگشتن به سوژگی سیاسی که با تحمیل جایگاه قربانی به زنان از آنها دریغ شده. او گفت اعتصاب به عنوان امکان خرابکاری و نافرمانی دستهجمعی برای اینکه حضور زنان در همه طیفهای کاری را آشکارسازی کند مطرح است چون مقدار زیادی از این حضور و کار، نامرئیست. شیرین آسا با اشاره به نافرمانی بداهه زنان کُرد در قبرستان آیچی که اراده جمعی بقیه زنان را در سراسر خاک ایران بیدار کرد، برداشتن حجاب اجباری و سردادن شعار «ژن، ژیان، ئازادی»، اعتصاب [فمینیستی] را فراتر از فقط زمین گذاشتن ابزار ارباب دانست و گفت این اعتصاب محور متقاطعیست برای این تکثر و ردشدن از خلال مطالبات مختلف و پراکندگی مبارزه.
او همچنین با بهکارگیری استعاره «ماشین زنکشی» در ایران که هر چهار روز جان یک زن را گرفته است گفت قطعات این ماشین: آپارتاید جنسی/جنسیتی، جرمانگاری اختیار بر بدن زن و عاملیت زنان* و کوییرها یا قانونیکردن مردسالاری و دگرجنسگرایی و بیگاری و بهرهکشی [از زنان*] در کار مراقبت جنسی به مثابه برهداری خانگی است و در این فضا حجاب و حق بر بدن مثل یک چرخدنده عمل میکند؛ چرخدندهای که حکومت از آن برای رادیکالایز کردن خودش استفاده میکند و اختلال در آن میتواند کارکرد ماشین زنکشی را به چالش بکشد.
انقلاب سنگ و مو و خرابکاری در چیدمانهای شهری حکومتی
پس از او «انقلاب سنگ و مو و تاریخ تکرار، گزارشی از یک اینستالیشن شهری در سال ۹۰ و طنین آن در قیام ژینا» ارائهای از مینا الف ساکن ایران پخش شد. مینا الف در این فیلم تحت عنوان «یک لحظه روی پل» چند چیدمان شهری را که از پل بهعنوان «محل تعلیق، لحظه سرنوشتساز، زمینهای برای ساخت نیروهای جدید و مرزبندیهای تازه» برای خرابکاری در چیدمانهای شهری حکومتی استفاده کردهاند بررسی کرد. چیدمانهایی اجزای شهر در آنها برای همرسانی از سوی ستمدیدگان بهکار گرفته شده است. مینا الف در این ارائه گفت: پل به مثابه محل بین دوگانههاست. ما امروز باردیگر خود را ایستاده بر میانه پلی میبینیم که یک سمت آن سرشار از بالقوگیست و پلکان سمت مقابل نیز میتواند جایی برای خروج از وضعیت فعلی و فعلیتیافتن نیروهای حاصل از قیام ژینا باشد؛ حضور و زادهشدن فرآیند تکرار و تفاوت. او فیلم خود را به زینب جلالیان تقدیم کرد.
سرطان پستان و اصول و مداخلات فمینیستی
در پنل دوم روز اول مانیا اکبری، فیلمساز و هنرمند فمینیست در ارائه خود تحت عنوان «نگاه به سرطان پستان بر مبنای اصول و مداخلات فمینیستی» چکیدهای از آمار سرطان پستان، مفهوم تصویر بدن، هویت و درک مفهومی از بدن و رابطه فمینیسم با سرطان پستان و راهحلهایی برای توانمندسازی کسانی که به سرطان پستان مبتلا هستند ارائه کرد.
او با تأکید بر این مسئله که ترنسها و مردهای سیسجندر نیز در معرض سرطان پستان قرار دارند و بیش از زنان جان خود را براثر آن از دست میدهند، به بیتوجهی به مسائل و مشکلات روانی ناشی از ابتلا به سرطان پستان اشاره کرد که بر مبنای آمارها زنان را بیش از گروههای دیگر تحت تأثیر قرار میدهد.
مانیا اکبری با گذری به جامعهشناسی بدن فوکو و تصویر بدن پل اسکیلدر، روانپزشک استرالیایی، رابطه فلسفه فمینیستی و بهرسمیت شناختن نابرابریها و سرکوبهای اینترسکشنال و همچنین لزوم تقویت افراد مبتلا به سرطان پستان را طرح کرد. او گفت این تقویت با ارائه ابزارهای لازم از طریق آموزش مربوط به افراد مبتلا به سرطان پستان و انتخابهایشان، مطرح کردن سوالات، تقویت زبان رفتاری و روایتگری افراد و بهبود خودمراقبتی بهدست خواهد آمد.
عدالت در لذت جنسی و ارگاسم
در ادامه بهار آزادی، محقق مطالعات جنسیت وسلامت دانشگاه پاریس-سیته از عدالت در لذت جنسی و به طور مشخص در مورد ارگاسم سخن گفت. او تاریخ سرکوب جنسی تأثیرش بر زندگی زنها و دیگر اقلیتهای جنسی را طرح و تاریخ سرکوب سکسوالیته زنان سیسجندر را از منظر نقض فهم پزشکی از بدن زن، پزشکینه کردن بدن زن از طریق متصل کردن ارگاسم زنان با دیوانهانگاری زن (هیستری) و ناقصسازی جنسی زنان از جمله در اروپا با عمل کلیتوریدکتومی بررسی کرد.
تاریخی که اکنون به شکاف جنسیتی عمیق در تجربه ارگاسم در زنان و مردان سیسجندر دگرجنسگرا منجر شده است، به نحوی که بر مبنای پژوهشهای انجامشده در مقابل ۹۵ مردان که میگویند در یک رابطه جنسی دگرجنسگرا همیشه به ارگاسم میرسند، ۲۵ درصد از زنان این تجربه را داشتهاند.
بهار آزادی همچنین به این مسئله اشاره کرده که شکاف ارگاسم در کشورهایی که آموزش جنسی جامع دارند کمتر است و به عنوان مثال هلند کمترین شکاف جنسیتی ارگاسم (در زنان و مردان سیسجندر) را دارد.
پیوند گفتمان فمینیستی و مطالعات معلولیت
پس از او کیانا کریمی، پژوهشگر حوزه زنان و دانشآموخته مطالعات پرفورمنس با رویکردی انتقادی مفهوم توانایی در مطالعات معلولیت (توانایی به عنوان بخشی از جسمیت بدن که مای اجتماعی آن را تعریف میکند)، مکانیسمهای برتری توانایی و توانمندگرایی برای سرکوب و اعمال تبعیض را باز کرد.
او در ادامه به اخلاق مراقبت، مفهوم نزدیکی، اصرار حکومت ایران بر انواع جداسازی، آپارتاید و دیگریسازی حول انواع مختلفی از معیارها اشاره کرد که به گفته او به این دلیل انجام میشود «زیرا ما با بدنی که دیگری شده نمیتوانیم متحد شویم».
کیانا کریمی گفت مطالعات معلولیت دعوت میکند به پذیرش رادیکال بدن به هر شکلی که هست با هر سطح و میزانی از توانایی. او با تکیه بر مفهوم Interdependence یا «تکیهگاه متقابل همدیگر بودن و وابستگی که گاهی خود را به شکل مراقبت نشان میدهد» آنرا به مفهوم همبستگی در فارسی نزدیک دانست که به گفته او لازمه تشکیل یک اتحاد سیاسی قوی است.
لعیا هوشیاری پنل سوم روز اول را با نام زنان زندانی آغاز کرد.
زیست زنان «بیحجاب» مکان آشوبناک
در این پنل دینا قالیباف، دانشجوی رشته علوم سیاسی و روزنامهنگار در ارائه «زنان مخالف حجاب اجباری و زیست در مکانی از جنس آشوب» زیست زنان مخالف حجاب اجباری در مکان شهری را بررسی کرد که به گفته او در سطح چهارم یعنی بینظمی و زیست شهری آشوبناک صورت میگیرد بدون آنکه احساس تعلق به مکان وجود داشته باشد. این بینظمی به زعم او «نتیجه ابزار حاکمیت برای سرکوب نظام فکری زنان مخالف حجاب اجباری است، جایی که سوژهها مدام در حال تعارضند چه با حاکمیت چه با گروههای همسو با حاکمیت».
دینا قالیباف در بخش دوم صحبتش به مشارکت مدنی زنان در شرایط تحدید نهادهای مدنی پرداخت و به عدم امکان تشکیل نهاد حمایتگر از زن بیحجاب اشاره کرد.
تکنولوژیهای نظارتی برای کنترل بدن زنان
در بخش بعدی آزاده اکبری، استادیار دانشگاه توئنته هلند در رشته تحولات دیجیتال «تکنولوژیهای نظارتی و کنترل بدن زنانه» را بررسی کرد. او مفاهیم عدالت فضایی و عدالت داده در فضای شهری و گره مسئله حجاب با دیگر مسائل عدالت فضایی و عدالت اجتماعی را توضیح داد. همچنین این مسئله که نبود عدالت فضایی و عدالت داده بخشی از تبعیض علیه زناناند و گروههای تحت تبعیض را با ستم بیشتری مواجه میکنند.
آزاده اکبری به مقاومت در برابر تکنولوژیهای نظارتی اشاره کرد و گفت [در تکنولوژیهای نظارتی] بین بدن و داده رابطه جدانشدنی ایجاد شده و بدن تبدیل به داده شده است.
قیام ژینا، ذهن جدید و بدن جدید
در ادامه ارائه ضبطشده نگار به نام «سرها بدون روسری فروپاشی حجاب اجباری و بدن جدید زنان» پخش شد. او در این روایت، در قالب نامههایی به یک دوست که نبوده تا تغییرات روزانه خیابان را ببیند، تغییراتی که نافرمانی زنان علیه حجاب اجباری در بدن و ذهنها ایجاد کرد را برشمرد و اینکه چگونه تغییرات جنبش «زن، زندگی، آزادی» منجر به یک بدن و ذهنی جدید شدهاند.
تجسم آینده دیگری برای جامعه کوییر
در پنل آخر روز اول که به جامعه کوییر اختصاص داشت، آیتک دیباور، فمینیست ضد استعماری و استاد دانشگاه، «امید و خواستههای کوییر، تصور دیگری از جامعه کوییر در ایران» را ارائه کرد. او از درهمتنیدگی تبعیضها و آزادی کوییر گفت و اینکه در جنبشهای مختلف همواره مسئله آزادی کوییر به اسم اجتناب از پیچیدهشدن جنبش «بیموقع» خوانده شدهاند.
او تأکید کرد سیستمهای قدرت سیاسی و اجتماعی با سیستم نهادینه شده جنسیتها براساس طبقه دوجنسی گره خوردهاند و آزادشدن زنان و طبقهها از آنها بدون آزادی کوییر میسر نیست. آیتک دیباور گفت:
وقتی تبعیض به شکل ریشهای حل نشود و فقط بهطور سطحی و هویت محور به آن نگاه شود مثل پذیرش افراد و تحمل افراد، بدون بررسی سیستمی که به تبعیضهای ساختاری درهمتنیده منجر شده است، این فقط یک سرپوش موقت گذاشتن بر مشکلات ریشهای و تاریخی ست. مسئله تنها «پذیرفتهشدن هویتها» نیست، مسئله لزوم شکستن ساختار است.
او از تجسم مجدد آینده کوییر به مثابه مقاومت گفت.
انقلاب با واژگان؛ علفهای هرز و زانوان زخمی روایتی کوییر از بدن فضا مقاومت و تخیل رادیکال
نیلوفر رسولی در بخش بعدی پنل ارائه خود را به شکل نامهای خطاب به یک کوییر طرح کرد. او به انقلاب با واژگان اشاره کرد و در ادامه از «هرزه» و تاریخ هرجایی بودن گفت که به گفته او تاریخ زنهاییست که حضور داشتهاند اما از سندها حذف شدهاند.
داده کوییر و کوییرکردن داده
در آخرین بخش از پنل روز اول بکا کیا، کنشگر ترنسها و اینترسکس، «داده کوییر» را با اتکا بر نظریههای داده مراودهای و نظریه بازنمایی طرح کرد و با طرح مثالهایی مکانیسم داده کوییر و کوییرکردن دادهها را توضیح داد. او به اهمیت مسئله پوزیشنالیتی مشاهدهگر در جمعآوری، پردازش و تحلیل داده، مسئله بسترمحور بودن داده کوییر، لزوم همانسوشویی نکردن دادهها (Straightwashing و ciswashing)، یکسان ندانستن داده کوییر با هویت کوییر (داده کوییر برای محسوبشدن نیاز به آشکارسازی ندارد) و همچنین توجه به هدف جمعآوری و مطالعه داده اشاره کرد.
روز دوم
نفی اعدام، مسئله بنیادی در همبستگی با زنان بلوچ
اولین پنل روز دوم از دسگوهاران بود؛ گروهی از زنان بلوچ که تصمیم گرفتهاند در مقابل نظرگاه حقوق بشری مرکزگرا که عاملیت سوژه مقابلش را نادیده میگیرد، نمایندگی خودشان را خودشان برعهده داشته باشند و خودآیینی در بازنمایی را به کس دیگری واگذار نکنند. نام آنها برآمده از «دسگوهاری»، یک سنت دیرینه اجتماعی رفیقانه میان زنان بلوچ است برای همدلی، همراهی، یاری و خواهرانگی.
دسگوهاران ارائه خود را با نقل قولی از رزا لوگزامبورگ درباره لغو مجازات اعدام و اشاره به ویدیوی خداحافظی دو مرد بلوچ پیش از اعدام به عنوان «نمایشی آرام، تسلیم در برابر تقدیر» که ریشه در «یورش مستمر به ساحت زندگی بلوچها» دارد شروع کرد. دسگوهاران توضیح داد که در این ارائه قصد دارد از «جانهای این محذوفان، جانهای تقلیل داده شده به آمارشان» بگوید و نشان دهد چرا این اعدامها را سیاسی میداند و چرا در فهم مسئله زن بلوچ، مسئله محکومان به اعدام، خصوصاً محکومان به اعدام به دلایل مواد مخدر اهمیت دارد.
دسگوهاران به روندهای فرودستسازی و نابرابریهای ساختاری در بلوچستان، میلیتاریزه شدن (نظامیگری)، امنیتیسازی و ناامنسازی قهری در دولتهای گذشته جمهوری اسلامی و عادیکردن بیارزشسازی و ارزانی جان بلوچها اشاره کرد که به عدم موضعگیری کافی جامعه سیاسی و اجتماعی در برابر اعدامها و همدستی در تداوم وضعیت منجر شده است. دسگوهاران انگشت بر «توسعه همراه با امنیت» بهعنوان بهانه دستگاههای نظامی/امنیتی و اطلاعاتی برای غارت این منطقه گذاشت و گفت: «خشونت نه فقط با اسلحه، که در تهاجم به زمین و دریا، سلب مالکیت و بستن شاهراههای کسبوکار سنتی نهفته است. چنین خشونتی که بومیان را به کارگران ارزان تبدیل کرده و در چرخه تجارت مرگ گرفتار کرده، پیشدرآمد گلولههایی است که یا سینه سوختبران و به اصطلاح قاچاقچیان را نشانه میرود و یا طناب داریست که بر گردن فرودستان و محذوفان بلوچستان انداخته میشود».
دسگوهاران وضعیت «مجرمان» بلوچی را که از آنها انسانزدایی شده تشریح کرد و توضیح داد چگونه مسئله اعدام و زن بلوچ از دو جنبه «زنان زندانی و محکوم بلوچ در ارتباط با جرایم وابسته به موادمخدر» و «تاثیری که اعدامها در بلوچستان بر وضعیت زنان میگذارد» به یکدیگر پیوند میخوردند. این گروه مخاطبان را به یادآوری اهمیت اینکه «سیاست همبستگی نباید شکافها و درهمتنیدگیهای ستم را پنهان کند» و مقاومت دعوت کرد.
سوژگی زنان در جنبش چپ، انقلاب ژن، ژیان آزادی و عاملیتهای پنهان زنان
مهتاب محبوب، فارغ التحصیلی ادبیات انگلیسی و مطالعات اروپا و پژوهشگر علوم اجتماعی در این ارائه از چپ به عنوان چتری برای همه جریانها، جنبشها و حرکتهایی که به دنبال عدالت اجتماعیاند که سلسله مراتب طبقاتی، جنسی، جنسیتی، نژادی و ملی را به چالش میکشند و صرفاً روی جریانهایی که داخل ایران فعالاند، استفاده کرد. او ارائهاش را با جمله سارینا اسماعیلزاده، دانشآموز ۱۶ ساله که در جنبش «زن، زندگی، آزادی» کشته شد، شروع کرد که گفته بود: «مردم این کشور چه انتظاری میتونن داشته باشن جز رفاه، رفاه، رفاه؟»
مهتاب محبوب به اهمیت نقش زنان در جریانهای اجتماعی و سیاسی خصوصاً جریانهای موسوم به چپ برای دستیابی به عدالت اجتماعی پرداخت و نقش زنان را در جنبشهای انقلابی اخیر خصوصاً «ژن، ژیان، ئازادی» و ریشه این شعار در ایران و تأکید بر اهمیت آزادی زنان برای آزادی کردستان بررسی کرد.
مهتاب محبوب در ادامه اشارهای به ناتوانی چپ در دفاع از حقوق زنان و اقلیتها در مقابل حملات اسلامگرایان و نیز نقش زنان در مبارزهای اجتماعی و سیاسی داشت. ارائه او تأکید را بر اهمیت سازماندهی و توجه به مبارزات زنان و کارگران در ایران و نقش آنها در تحولات اجتماعی و سیاسی گذاشت که از آن کلیشه مرد کارگر حقخواه عبور کرده و به زنانی در نحله چپ اشاره میکند که این کلیشه را شکستهاند؛ همچون سپیده قلیان، آنیشا اسداللهی، سروناز احمدی و سمانه اصغری.
کلکتیو «زن، زندگی آزادی»: مانیفست فمینیستی جنبش زن، زندگی، آزادی
بخش بعدی این پنل از سوی جمعی متشکل از فعالان فمینیست مستقل داخل ایران تهیه و ارائه شد که «با هر نوع سلطه و تبعیض مخالفت دارند و مقابله میکنند»، تهیه و ارائه شد. این کلکتیو پیشتر فعالیتش را در اولین سالگرد جنبش ژینا با انتشار یک مانیفست آغاز کرد و در ادامه با تأکید بر هم اندیشی و تضارب آرا تلاش کرده که این متن را با کنشگران و فعالان و اندیشمندان این عرصه به گفتگو بگذارد تا زمینه تکمیل آن و دستیابی به راهکارهای عملی که در
مانیفست پیشنهاد شده فراهم شود.
در این ارائه مانیفست فمنینیستی جنبش «زن زندگی آزادی» از کالکتیو «زن زندگی آزادی» با ارائه سیزده تز، این جنبش را آتشی خواند که از زیرخاکستر برخاسته است و تأکید کرد که «جنبش نیاز دارد نه تنها در مسائل مربوط به زنان، بلکه در تمامی موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … که زندگی آحاد مردم ایران بدانها وابسته است مواضع خود را مشخص کند.»
جایی میان بیرون و درون، چالشهای جنبش زنان
در بخش بعد ارنواز، فعال برابری جنسیتی، نویسنده و پژوهشگر حوزهی جنسیت ساکن ایران برمبنای مشاهدات و تجربیاتش در یک دهه فعالیت فمنیستی، از محفلگرایی و ستارهسازی بهعنوان چالشهای جنبش زنان سخن گفت سخن گفت. او به خواهرانگی در معنای فمینیستی و نقش آن در اتحاد زنان علیه ستم مردسالارانه، ستم اتنیکی، ستم
مذهبی، انواع ستم طبقاتی و انواع دیگر ستم اشاره کرد و توضیح داد که محفلگرایی و ستارهسازی در جنبش
زنان میتواند به ازای نقد پویا و همبستگی با سایر فمینیستها، فاصلهگیری و انفرادیسازی ایجاد کند.
از فرودستی به پیشاهنگی، سوژه سیاسی فمینیست و نسبت فمینیستها با یکدیگر
سوزان کریمی، نویسنده و فعال فمینیست در این ارائه با درنظر گرفتن سه بزنگاه کلیدی از دی ۹۶ تاکنون به شکلگیری آگوراها و سمپوزیومهای فمینیستی و خواهرانگی سیاسی اشاره کرد.
او جنبش مبارزه با آزار جنسی را میانجی مهم و نادیده گرفته شده مبارزه زنان* برای شکستن واقعیت برخاسته آپارتاید جنسیتی دانست و تأکید کرد که جنبش مبارزه با آزار جنسی هسته فاشیستی حکومت جمهوری اسلامی را نشانه گرفته است. به گفته او این جنبش برای نخستین بار در تاریخ فارسی مهارِ گفتن و قسمی قاعدهگذاشتن از امر جنسی را بهدست زنان* داد و توزیع شرم را بههم زد.
سوزان کریمی در ادامه به چگونگی تغییر نسبت فمینستها در امتداد این جنبش، اهمیت توجه به اندرونی بودن و انکارکردن وجود فضای اندرونی و تشخیص بین فمینیستهای روشنفکر و بیچهره، و نقش آنها در سازماندهی جنبش فمینیستی اشاره کرد.
جایگاه زنان در میان اندیش مردان زن زندگی، آزادی
سبا معمار، نویسنده و پژوهشگر بحثش با عنوان «جایگاه زنان در میان اندیشمردان زن، زندگی، آزادی» را در دو بخش مطرح کرد: «ترسیم فضایی که در آن میاندیشیم، خصوصاً فضایی که اکنون پس از «زن زندگی آزادی» در آن هستیم، و شیوههای اندیشیدن.»
او در ارائهاش به جای خالی اندیشهی زنان و زنان اندیشنده در فضای کلی اندیشه اشاره کرد و به شیوههایی که زنان با آنها به انتقال دانش دست میزنند، از جمله شیوههای جمعی نوشتن و گفتن، و استفاده از ابزارهای ابرازی دیگری چون رقص، نامهنگاری، سرودخوانی، شعر و ... . او شرح داد که استعمارزدایی و جنسیتزدایی از فضای اندیشه برای یک حضور متکثر و همگانی ضروری است و زنان با تشکیل گروهها و خلق فضاهایی برای گفتوگو و هماندیشی جمعی بهخصوص در طی قیام ژینا در این زمینه فضاهای بدیلی خلق کردهاند.
پنل بعدی روز دوم را سما اوریاد با یادآوری تمام زندانیانی که در زندانهای ایران اسیرند آغاز کرد.
نامهنگاریهای زنانه، مراقبت و روایت در نوشتن به هم و از هم و با هم
پگاه پزشکی، دانشجوی مطالعات ادبی و داستاننویس و مهسا غلامعلیزاده، وکیل و دانشجوی حقوق که خود را یک راوی میداند این بخش را ارائه کردند. موضوع ارائه آنها نامهنویسیهای زنان بود بهعنوان نوعی مراقبتگری و همراهی فمینیستی.
آنها در این ارائهی مشترک از چکونگی شکلگیری پادکست مشترکشان به نام «اما نامه» و نامهنویسیهای زنان صحبت کردند؛ نامهنویسی «زنانه» بهعنوان جبرانی برای نبود فضای مشترک، امکان بازتولید روایتها و ارتباط آنها با یکدیگر در سنت نامهنگاری و همچنین نوشتن زنانه بهدست فمینیستها در حوزههای مختلف درباره چگونگی تفکیک فضای عمومی و خصوصی، روایتهای عمومی و خصوصی و سازوکارهای بنیادی سرکوب جنسیتی میپردازند. به زعم آنها در واقع زنانه صفتی است برای هر آن کسی که علیه سیستم کلی مردسالاری و سرمایهداری و سلطه و بلندگوداری ایستاده، صدای برآمده از جایگاهی است که این سیستم کارش را ارزشزدایی و سلب حیاتش را کمهزینه و حتی بیهزینه کرده است. در این معنا صدای زنانه الزاما به معنای صدایی نیست که زنها تولید میکنند، بلکه صداییست که صرفنظر از بیولوژی بدن گوینده این پتانسیل ضدسیستمی را در خودش حمل میکند. زنانه در این معنا نهتنها باز تولیدکنندهی دوگانهی سرکوبگر مرد و زن نیست، بلکه آن را از درون مسئلهدار میکند.دوگانه سرکوبگری که روابط موجود بر آن استوار شده را علیه خودش استفاده میکند. زیرا زنانه بودن وقتی بر چیزی به جز بدن بنا میشود، در کنار همه بدنهای زنانهشده، جامعه کوییر، طبقات و جمعیتهای فرودست، مهاجران غیرقانونی و ملتهای تحت ستم میایستد.
الف : مراقبت در بند ۲۰۹ زندان اوین ما از لابه لای کلمات و آواها دستهای یکدیگر را پیدا میکنیم
در این بخش سخنان یک زندانی با نام اختصاری الف خوانده شد درباره تجربیاتش از تجاوز و آزار در زندان. او از تنهایی و خشم خود در مقابل این تجاوزها و آزارها حرف زد و از این گفت که چگونه با دیگر زندانیان ارتباط برقرار میکند و آنها باهم روایتهای خود را از زندگی و احساساتشان به اشتراک میگذارند و سعی میکنند از شرایط پیش رویشان فرار کنند. این ارائه به ارتباط و همبستگی بین زندانیان در مواجهه با سختیهای زندان اختصاص داشت.
قفس را بسوزان و به نمایش عدالت نه بگو
در بخش بعد ندا ناجی، فعال حوزه کارگری و زنان* در ارائهاش از مراقبت رادیکال علیه سرکوب و زندان سخن گفت. او لایههای زیرین تبعیض سیستماتیک سیستمهای توتالیتر و فرودستسازی انسانها و جرمانگاری را بررسی کرد و به تفاوت نگاهها به زندانیان سیاسی و زندانیان جرائم عمومی پرداخت. او تأکید کرد که استفاده از مفهوم زندانی سیاسی ممکن است به تبعیض بین زندانیان منجر شود و مفاهیمی همچون زندانی سیاسی به طبقهای از زندانیها در مقابل سایرین امتیازاتی میدهد و این در حالی است که ممکن است زندانیان جرائم دیگر به همان اندازه و گاه بیشتر از زندانیان سیاسی، نیازمند و همدلی، همدردی و شایسته همراهی ما باشند.
ندا ناجی ادامه صحبتش را به مفهوم مراقبت رادیکال به عنوان یک استراتژی برای نابسامانی و بیثباتی کنونی اختصاص داد و اینکه این مراقبت میتواند به ایجاد یک جامعه عادلانه و بدون سرکوب کمک کند. ندا ناجی با اشاره به جنبش لغو مجازات زندان به این مسئله نیز اشاره کرد که زندان، مشخصههای یک نهاد آزارگر و مجازاتی بدون اثر را پیدا کرده و این وضعیت نشان میدهد که نیاز به تغییر در سیاستهای زندان و ایجاد یک جامعه بدون سرکوب و پلیسیسازی وجود دارد.
«صدایمان از دیوارهای دانشگاه بلندتر است»
متنی از سروناز احمدی، مددکار اجتماعی و مترجم و فمینیست که در حال حاضر در حال گذراندن سه سال و نیم حبسش
در زندان است، در همایش خوانده شد.
متن مربوط به اردیبهشتماه ۱۴۰۰ به آزار جنسی در فضای آموزش و از تجربه سروناز از برخورد نزدیک و پیگیری یک مورد آزار جنسی در دانشگاه سخن گفت؛ تجربهای که بیانگر روایتگری، پیگیری، شهادت رسمی و قانونی چند دانشجوی یک دانشگاه از جمله شخص او، علیه استادی بوده که با تهدید سعی بر ساکتکردن روایتگر و حامیانش داشته و در نهایت از آنها شکایت کرده است.
این ارائه به سؤالاتی در مورد پیگیری آزار جنسی، نقاط ضعف و قوت تشکلهای دانشجویی، و راههای مقابله با خشونت جنسی در دانشگاه پرداخت؛ بر اهمیت آگاهی، اقدام جمعی و تشکیل کمیتهها برای پیگیری گزارشهای آزار جنسی از سوی دانشگاه تاکید کرد و گفت قدرت جمعی میتواند از دیوارهای دانشگاه فراتر رود و به مقابله با خشونت جنسی کمک کند.
«روایت زنان پس از طلاق قراردادهای فسخناپذیر و بازپسگیری خود»
در بخش بعدی پنل آساره، فارغ التحصیل مطالعات توسعه اجتماعی، فمنیست و فعال حوزه زنان و ساکن ایران، ماحصل گفتوگو با سه زن به نامهای مهسا، زهرا و سپیده را که طلاق گرفتهاند ارائه کرد تا بر این نکته نادیدهگرفته شده تأکید کند که طلاق، به عنوان امری که بهصورت پیشفرض آزادیبخش تلقی میشود، برای همه زنان به یک شکل نیست و امتیازات و مشکلات آن برای هر زنی متفاوت است. او با اشاره به تبعیضهای فراگیری که هر زن به اشکال مختلف ممکن است با آنها مواجه باشد گفت:
برخی زنان پس از طلاق به آزادی و رهایی دست پیدا میکنند، اما برای بسیاری از زنان، طلاق تبعات و آسیبهای جبرانناپذیری دارد. مسائل مختلفی مانند خشونت خانگی، تحقیر، محدودیتهای اقتصادی و اجتماعی میتواند زندگی زنان پس از طلاق را دشوار کند. زنانی که از زندگی مشترک خود ناراضی هستند، باید با تحمل خشونتهای مختلف و تحقیر مواجه شوند. اما طلاق نمیتواند برای همه زنان راهکاری مناسب باشد، زیرا شرایط و فرهنگهای مختلفی برای زنان وجود دارد که تأثیرگذار بر تصمیمات آنها است. از این رو، نیاز به حمایتهای اجتماعی و اقتصادی برای زنان پس از طلاق بسیار حیاتی است تا بتوانند استقلال و آزادی خود را به دست آورند.
صداهای بیحجاب
در این بخش فیلم کوتاهی از ژینا، فیلمساز ساکن ایران پخش شد. این فیلم یک جمع زنانه از طبقه متوسط شهرنشین را تصویر میکرد که در آن در کنار هم از زندگی شخصیشان و مواجهه با مردان آزارگر و متجاوز سخن میگفتند.
در جمهوری برادران
مینا جعفری ثابت، جامعهشناس در ارائه خود به جمهوری اسلامی و «ماهیت تروریستی» جمهوری اشاره کرد. او با طرح این پرسش که «آیا با حذف صفت اسلامی میتوان جمهوری خیر همگانی و غیر تروریستی ایجاد کرد؟ گذری به تاریخ جمهوری زد بر این نکته تأکید کرد از انقلاب فرانسه تاکنون، جمهوری همواره با ترور و قدرتگرایی همراه بوده است: «حتی اگر پدر شاه عیاش را بکشند و جمهوری برابری را برقرار کنند، همچنان مشکلات و نابرابریها باقی خواهند ماند.» مینا جعفری ثابت استدلال کرد:
جمهوری نمیتواند ساختاری غیر تروریستی داشته باشد و در جمهوری برادران، حق به وظیفه و عقل عملی تبدیل میشود و برادران همواره برای حفظ مقام پدر مرده خود، اقدام به ترور میکنند. جمهوری برادران با تحویل حق به وظیفه، خدمت به کیف قضیب را برای خود واجب کرده و برادران همواره سوژههای جمهوری هستند.
او همچنین به تجربههای مشترک اشاره کرد و گفت سکوت و توافق بین آزارگران و حامیانشان، آزار و تجاوز را قانونی میکند. مینا جعفری ثابت به مانیفستهای فوتوریسم و فاشیسم اشاره کرد و گفت: «در جمهوری اسلامی نیز خشونتهای جنسی و تجاوزهای برادران وجود دارد. ادبیات زیرزمینی جمهوری اسلامی پر است از خشونت و تجاوز. برادران با تقدیم کردن آثار خود به «زن، زندگی آزادی» طعنه به قربانیان میزنند.»
طردشدگان ابدی، روسپیکشی در ایران با نگاهی به شهر نو
ارائه آخر روز دوم از الصا بود، پژوهشگر فمینیست از درون ایران. لعیا هوشیاری در غیاب او متن ارائهاش را خواند.
الصا در متن خود توضیح داد که این ارائه بخش کوچکی از یک پژوهش بزرگ است در مورد روسپیها که در چند شهر ایران انجام شده و ماحصل گفتگو با ۹۲ زن کارگر جنسی ست. این روایتها قرار است به شکل کامل در رسانهی دیدبان آزار منتشر شوند. الصا ارائه خود را به «نیما نیا» تقدیم کرد با این توضیح که در مورد روسپیهای جامعه کوئیر مثالی آورده نشده است و روایتهای جمعشده به فعالان این عرصه تحویل داده شده زیر او معتقد است که نمیخواهد پایش را از گلیمش فراتر بگذارد و به نمایندگی از آنها صحبت کند.
در این ارائه برای بررسی تحقیر و کشتار طیفی از ستمدیدگان یعنی روسپیها، ابتدا در مورد واژگان و کاربرد آنها صحبت شد؛ واژگانی چون «روسپی»، «سلیطه»، «جنده» و ... که در جهان کنونی برای تحقیر زنان استفاده میشوند. الصا تاریخ بهرهکشی از زنان و سرکوب زنان به خاطر زندگی جنسیشان را مرور کرد، تاریخی بس دراز و گوناگون که در مناطق مختلف شکلهای خاص خویش را داشته است: « در ایران از سال ۱۳۰۱ تا همین امروز زنانی که به جرم زناکاری سنگسار شدند، زنانی که به جرم روابط عاشقانه با داس سرشان از بدنشان جدا شدند، و زنانی که همچنان کشته میشوند. و حاکمیت در هر دوره از پاسخگویی در برابر این فاجعه سکوت کرد چون از یک سو پرسش کنندههایش را که جمعی محدود از فعالان زن بودند را ناچیز شمرده از سوی دیگر، هیچ نیروی مبارزی، هیچ نیروی خونخواهی چند روسپی را بر نزاکت سیاسی خود ارجحیت نمیداد. آثار این نزاکت تا هنوز به قوت خود پیداست. در ایرانی که مناسبات براساس خودی و غیرخودی، خونی و مذهبی بنا شده است، زن طرد شده در تمامی این مناسبات و پیوندها فرصت مناسبی برای بهره کشی جنسی و جسمی است».
او در بخش دیگری از این ارائه که از خلال آن از زندگی زنان روسپی در شهرنو، شیرین بیان شیراز، اصفهان، بازکول آبادان، یزد در بندر هرمز، استادسرا در رشت و تجربیات آنها همچون طاهره و عصمت نقل قول شد، گفت: «این وضعیت نشان میدهد که زنان روسپی نهتنها در تهران بلکه در شهرهای دیگر نیز به بیرون از شهر رانده میشوند. روسپیکشی و تحقیر زنان همچنان ادامه دارد و نیاز به اقداماتی برای مقابله با این وضعیت و ایجاد تغییر واقعی و نو در جامعه وجود دارد.»
روز سوم
همبستگی فراملی زنان*
روز سوم همایش مجازی دیدبان آزار ساعت ۵ عصر بهوقت ایران آغاز شد. پنلگردانی نخستین مجموعه از ارائهها با گلچهر حمیدیمنش بود. او با این پرسش اساسی بحث را آغاز کرد که چگونه میتوانیم در جهانی که ساختار قدرت مدام در تلاش برای دور از هم نگاه داشتن ماست، یکدیگر را پیدا کنیم و به گفتوگو بنشینیم؟ او در ادامه با اشاره به نسلکشیِ جاری در فلسطین و این لحظهی تاریخی دهشتناک که ما و امیدمان را به جهانی چنین ظلمانی و تاریک، در هم شکسته است، از امید پرسید و از اینکه چطور میشود همچنان به تخیل آیندهای روشن وفادار ماند!
ارائهکنندگان این پنل، از فلسطین، شیلی، هند، لبنان و ترکیه بودند.
۸ مارس در سایه مسئله فلسطین
نخستین زنی که شروع به صحبت کرد، فداءالزعنین بود. فداء فمینیستِ فلسطینیِ ساکنِ برلین و پژوهشگر مطالعات جنسیت است. او لحظاتِ کنونی را لحظاتی سخت و وحشتناک توصیف کرد و با حیرت ادامه داد که آنچه عجیبتر از جنایتِ جاری در غزه است این است که کسی از مسئولِ این جنایت سخن نمیگوید.
اسرائیل نه فقط اکنون، که در حالِ ویران کردن آیندهی ماست؛ خاطرات، خیابانها، یادگارها و هر آنچه به یک شهر روح میبخشد در حالِ نابودی است. اسرائیل در حالِ کشتنِ خیالِ آیندهی غزه است.
فداء در ادامه از واکنشهای فعالین حقوق بشر و حقوق زنان در سطح دنیا گفت. او تیر انتقادش را نشاند بر ابتذالِ مفاهیمی مثل حق و صلح و برابری و خطاب به فعالین حقوق بشر پرسید کدام بشر!؟ فداء تاکید کرد بر اینکه خودش را به عنوان یک فمینیست به هیچ عنوان همسنگر و همبسته با فمینیستهای فعال در سفارتهای آمریکا و کشورهای سازمان ملل که سه بار آتشبس در غزه را وتو کردند، نمیداند.
فداء همچنین از تاکید بر «زنان و کودکان» در اخبارِ منتشره از غزه، ابراز بیزاری کرد. او این رفتار را عملی برای خرید همدلی و جلب توجه رسانهای دانست در حالی که مردان را بدل به غیرشهروند و هدفی مشروع برای کشتن میکند.
تأثیرپذیری دانشگاه از استعمار
دومین ارائهکننده آکانکشا مِهتا، فمینیست هندی بود. او هماکنون در تحقیقات فمینیستیِ گلداسمیت، تدریس میکند. او بیش از ده سال است که بر فهم ارتباط میان خشونت رژیمهای مختلف در سطح بینالمللی تحقیق میکند. او از تاثیرپذیری نظام آکادمیک از استعمار گفت که چطور حمایتهای مالی دولتهای استعماری مثل اسرائیل در نهایت به کمک آنها برای توجیه خشونت میآید. آکانکشا از موسسهای در شرق انگلیس که در آن مشغول به کار است مثال آورد. او توضیح داد که این موسسه از بهکار بردن «نسلکشی» در مورد وقایع غزه پرهیز داشته و آن را «بحران خاورمیانه» لقب داده است.
به گفته او همین موضوع و سایر مسائل مثل حذف منابع کمکهای مالی دانشجویی برای دانشجویان فلسطینی، باعث شده در ۲۰ فوریه، دانشجویان معترض ساختمان مدیریت موسسه را در اختیار بگیرند و بیانیه بدهند که تا رسیدن به خواستههایشان ساختمان را ترک نمیکنند. آکانکشا سخنرانی خود را با این پرسش به پایان برد که در میانِ همدستیِ عمیق و پیچیدهی نظامهای خشونت و سلطه، ما چطور باید از همبستگی بگوییم و گرد هم جمع شویم و در مورد استراتژیهای مقاومت و مبارزه به گفتوگو بنشینیم!
پیش از سخنران سوم، پنلگردان در ادامهی صحبتهای آکانکشا از غنچه قوامی یاد کرد؛ کسی که نقش بسزایی در این گردهماییِ سالانهی داخلی و امسال بهطورِ ویژه ترتیب دادن پنلی فراملی داشته و دارد.
قرن آزادی زنان
سخنران بعدی الیف ساریکان بود. الیف خودش را نویسنده، سازماندهنده، مترجم و پژوهشگر مستقل معرفی میکند و از زنان کرد مینویسد و میگوید. او سالهای بسیاری را بر مقاومت زنان کرد تمرکز داشته است. کتابِ منتشرشده از او "She Who Stuggles: Revolutionary Women Who Sahped The World" نام دارد. او در ابتدا گفتوگوهایی اینچنین را مولد نوعی امید دانست که میتواند احساس یا اقدامی سیاسی قلمداد شود. الیف تاکید کرد که جنبش زنان کرد به ما میگوید «قرن ۲۱، قرن آزادی زنان است.» الیف باور داشت با توجه به شرایط کنونی جهان و جنایتی که یک دنیا را متاثر کرده، حتی صحبت کردن برای ما دشوار شده است اما او بر این پرسش ایستاد که چطور میشود مدام به بحرانهای جهانی واکنش نشان داد و همزمان بر ساخت ظرفیتها متمرکز ماند! او گفت پاسخی دقیق برای این پرسش ندارد اما از مخاطبان و همرزمانِ فمینیستش خواست که به این سوال فکر کنند. جهان با جنایاتِ روزمره و سرکوبِ ممتد، ما را به واکنش وامیدارد. مطابق تاکید الیف، ما نباید از ساخت جهانی که تخیل کردیم برای اکنون و آیندهمان، دست بکشیم. به تعبیر او ضروری است در موقعیتِ دفاعی اسیر نشویم و مدام برای پیشروی و ساخت جهانِ جایگزینمان، در حرکت باشیم.
از شیلی تا تهران تا غزه
سخنران بعدی الیسا فرانکو از شیلی بود. او فعال فمینیستی و حقوق بشر در شیلی و نیز سخنگوی گروهِ فمینیستی هشت مارچِ سانتیاگو است. -گروهی که فراخوان اعتصاب در ۸ مارچ را تنظیم و منتشر کردند.- الیسا از زنان شیلیایی گفت که مبارزهشان بیش از دو قرن است که در خانه و خیابان ادامه داشته و دارد. زنانی که برای بهبود شرایط کار، پایان دادن به آزار و خشونت جنسی در مدارس، مبارزه با دیکتاتوری و اعتراض به نابودی محیطزیست توسط سیاستهای سرمایهدارانه همواره دست به اعتراض و اعتصاب زدهاند. او تاکید کرد همین زنان سال گذشته در حمایت از «زن، زندگی، آزادی» به خیابانها آمدند و امروز حامی و مدافع و نیز در کنار زنانِ فلسطینی هستند. الیسا به نکتهای قابل توجه و مشترک در میان نظامهای سرکوب اشاره کرد. او گفت سرکوب اعتراضات فمینیستی توسط دولتشان همواره با این توجیه همراه بوده که خواستههای این زنان بهنوعی «حمایت از امپریالیسم آمریکا» بوده و هست. در واقع ظاهرا به نظر دولت شیلی، مخالفت زنان ایرانی با جمهوری اسلامی به عنوان یکی از سردمداران مبارزه با امپریالیسم، به معنای حمایت آنها از امریکا و سیاستهای این کشور است. در نتیجه اگر جنبش فمینیستی در شیلی از «زن، زندگی، آزادی» حمایت میکند قطعا همسو و همنظر با آمریکاست. اتفاقی که برای زنان ایرانی هم بسیار آشناست و جالب آنکه در سخنان سخنران بعدی از لبنان هم مورد اشاره قرار گرفت. الیسا در نهایت سخنرانی خود را اینطور به پایان برد که «آنچه هماکنون در غزه در حال رخ دادن است، در آیندهای نهچندان دور سراغ همهی ما خواهد آمد اگر از آن نگوییم و مقاومت را ادامه ندهیم!»
الیسا سخنان اولیهی خود را به انگلیسی ارائه داد اما در ادامه و در بخش پرسشوپاسخ، از کمک و همراهی یک مترجمِ فمینیست برخوردار بود. صابیحا الوچه، استاد مطالعات خاورمیانه در موسسه مطالعات اسلامی و عربی در دانشگاه اکسیتر است.
کابوس خشونت، شرم از بیان رنج شخصی و ملی
سخنران بعدی این پنل، مایا العمار از لبنان بود. او روزنامهنگار، نویسندهی فمینیست و متخصص ارتباطات است که توانسته کمپینهای رسانهای فمینیستی بسیاری را در رابطه با خشونت خانگی، ازدواج کودکان و سایر مسائل ترتیب دهد. او در حال حاضر میزبان یک برنامهی ویدیویی با عنوان «NOUN» است. مایا به وضعیت جنگی میان لبنان و اسرائیل اشاره کرد و این بلاتکلیفی را وحشتناک دانست؛ اینکه هیچ صبحی در لبنان با اطمینان از صلح، شب نمیشود. او به موضوع احساسِ شرم از بیان رنجِ شخصی و ملی اشاره کرد. لبنان و فلسطین هر دو در حال جنگ و مبارزه با اسرائیل هستند. اما در وضعیت فعلی غزه، گفتن از رنجِ لبنان به آدمها احساس شرم میدهد.
مایا این احساس شرم را هم برآمده از سرکوب و سلطه توصیف کرد؛ اینکه رژیمهای سرکوب همواره این احساس گناه را به ما منتقل میکنند که رنجِ ما هنوز بهاندازهی رنجِ دیگری دراماتیک و خارج از تحمل نیست که بخواهیم مطرحش کنیم. اما مسئله به قول مایا دقیقاً همینجاست که اگر مدام قرار بر قیاس باشد که چه زمانی و چه کسانی درد و رنج بیشتری را تاب میآورند، اساسا هیچ سرکوبی روایت نخواهد شد. مایا از سرکوبِ بیسابقهی فعالین فمینیست و کوییر در هفتههای منتهی به ۷ اکتبر گفت؛ توقیف و تعلیق و بازداشت هر مکان و هر شخصی که بهنوعی از پرچمِ رنگینکمانِ کوییر استفاده میکرد. آنقدر این سرکوبها در داخل محلات و توسط افرادی غیررسمی شدت داشت و دارد که بهقولِ او احتمالِ توقیفِ رنگینکمان آسمان هم میرود اگر امکانی برای رسیدن به آسمان باشد! مایا نیز مثل سایر سخنرانان به این تضادِ برساختهی رژیمهای سرکوب اشاره کرد. اینکه حمایت از غزه و فلسطین چطور به تصرفِ دولتهای سرکوبگر داخلی درآمده است و از این طریق امکان همبستگی فراملی و جهانیِ گروههای تحت سلطه را از بین برده است. مایا اشتباه مبارزان نسلهای گذشته را همین حفظ فاصله از خشونتهای منطقهای و جهانی دانست با این بهانه که میخواستند با دشمن داخلی مبارزه کنند.
ناجنبش زنان افغانستان
پنل دوم با پنلگردانی زهره رجبی و با معرفی سخنران نخست آغاز شد. زهرا موسوی، مسئول آکادمی مطالعات زنان افغانستان است. او دانشجوی جامعهشناسی در کابل بوده است. زهرا در ارائهی خود با عنوان «ناجنبش زنان افغانستان؛. تاملی بر امکانها و امتناعهای مبارزه رهاییبخش زنان در برابر طالبان» عاملیت و سوژگی و رهایی زنان را از منظر فمینیسمِ اقلیت و با توجه به کتاب «آیا فرودستان میتوانند سخن بگویند؟» از اسپیواک بررسی کرد.
او در ابتدا از چهار بزنگاه تاریخی در جنبش زنان افغانستان یاد کرد: جنبش روشنایی، جنبش تبسم، جنبش دانشجویی و مسئلهی فرخنده. در این مواجهههای تاریخی، زنان افغانستان در سازماندهی، مطالبهگری، تبیین و نیز اعتصاب و تحصن و اعتراض خیابانی، پیشرو و پیشران بودند. جنبشهایی که به اعتقاد موسوی، در ادامه با وساطت اشخاص صاحب نفوذ و چهرههای پارلمانی و بعضا فیگورهای فمینیستی برآمده از جریان نئولیبرالیسم در افغانستان، ساکت و خاموش شدند و بهنوعی مورد دلالی در معادلات قدرت قرار گرفتند. زهرا موسوی، در ادامهی ارائهاش یادآور شد که اولین اعتراضات علیه رویکار آمدن طالبان در افغانستان با شعار «نان، کار، آزادی» از سوی زنانِ پیرامون در هرات و مزارشریف شکل گرفت و نه کابل بهعنوان مرکز؛ برای مثال بیش از چهل زن در مزارشریف به خیابان آمدند، بازداشت و ربوده شدند و شش نفر آنها به قتل رسیدند. اغلب این زنان از جامعهی پشتو، جامعهای با مردانِ بهشدت مرتجع و افراطی، بودند. او با این یادآوری، تاکید کرد که «دیگریسازی» و دوگانهی «زن ناجی و زن قربانی» که ریشه در همدستیِ ارتجاع و سرمایهداری دارند، میتوانند حتی جریانهای پیشرو را نیز تهدید کنند. او به سادگی بیان کرد که «ما همگی از فمینیسمِ سفید متاثریم!» اما در همین جمعها و گفتوگوهاست که باید به یاد بیاوریم، تصویرِ ارائهشده توسط فمینیسمِ سفید از زنِ افغانستانی، تصویری ساختگی است. به توصیهی او ما نباید فراموش کنیم آن کسی که چشمدرچشمِ خصم با حیاتِ برهنهی خود در خیابان ایستاد، همان زن فرودست بود.
زهرا موسوی در جمعبندیِ سخنان خود که پس از ارائهی دومین سخنران، انجام شد، شکل نگرفتن ساختارهای اقتصاد سیاسی در افغانستان را، اتفاقاً فرصتی انقلابی توصیف کرد. وی تاکید کرد که «پتانسیل انقلاب همیشه در جامعهی پیرامون بوده است.» زهرا محرومیت زنان افغانستان از دانشِ منسجم آکادمیک و نظری را پذیرفت اما بهزیبایی یادآورِ دانش بومی و ادبیات شفاهی و شکلی از خواهرانگی شد که اتفاقا به سازماندهی منتهی شده و میشود.
خوانشی سوسیالیستی از جنبش زنان افغانستان
سخنران دوم صابره اعتبار بود. او دارای مدرک دکتری جامعهشناسی از دانشگاه الزهراست و در این پنل خوانشی سوسیالیستی از جنبش زنان افغانستان ارائه کرد. صابره با توضیح دو جریان فکری فمینیسم و سوسیالیسم، تاکید بر خوانش فمینیستی از آنچه در افغانستان میگذرد را ناکافی دانست. به اعتقاد او فمینیسم برای تحلیل جامعهی طبقاتی افغانستان به عنوان کشوری با فقر اقتصادی شدید، نمیتواند دقیق و راهگشا باشد و تحلیل شرایط افغانستان نیازمند به کارگیریِ رویکردی جامع و کلی نظیر نظرگاههای سوسیالیستی است. صابره معتقد است مسئلهی اصلی افغانستان مسئلهی نان است. او در قیاس با شرایط ایران، تاکید کرد افغانستان از پشتوانهی فکری و نظری کافی محروم بوده و هست و تا زمانی که پاسخ مشترک فکری مطرح نشود، مقاومتها در هم خواهند شکست.
در انتها و پاسخ به پرسشهای مطرحشده، زهرا موسوی از جنبش «زن، زندگی، آزادی» بهعنوان مثالی یاد کرد برای تایید این حرف که همواره این پیرامون است که خود را به متن تحمیل میکند. او معتقد است محافظهکاری، همواره برآمده از طبقهی متوسط است و اتفاقا شدیدترین خشونتها جایی روا شده که عمیقترین مقاومتها جریان داشته است. او یادآور شد که در جنبش ژینا، این کردستان و بعد بلوچستان بود که شعار و مطالبات را به تهران و مرکز تحمیل کرد. به اعتقاد او، دقیقا به همین خاطر است که باید در تحلیلهایمان، بر «حق تقدم تفسیر» وفادار بمانیم؛ تفسیر و تحلیل میدان، با مردمی است که در دلِ میداناند نه آنها که کنار نشستهاند و یا دور ایستاده و تماشا میکنند.
در نهایت، همایش با این دو پنل و گفتوگوهایی در قالب پرسشو پاسخ و پیدا کردن رهیافتهای مشترک فمینیستی به پایان رسید.
نظرها
نظری وجود ندارد.