مترسک خمینی و پلیس تفکر در فرانسه
زنگ خطر آزادی آکادمیک در فرانسه به صدا درآمده است. پس از «بولشویسم یهودی»، حالا با برچسب «چپگرایی اسلامی» جامعه دانشگاهی فرانسه تحت فشار دولت مکرون و راست افراطی قرار گرفته است. در این میان، مترسک قدیمی آیتالله خمینی هم برای ترساندن تودهها احضار شده است.
یکشنبه ۱۴ فوریه، وزیر تحقیقات و آموزش عالی فرانسه، فردریک ویدال میهمان شبکه تلویزیونی س-نیوز بود؛ شبکهای که متهم به ترویج ایدههای راست افراطی است. میزبان این برنامه تلویزیونی، ژان-پیر الکباش، روزنامهنگار قدیمی فرانسوی بود و موضوع گفتوگو آنچه در فرانسه «چپگرایی اسلامی» (Islamo-gauchisme) خوانده میشود و خطرات آن از جمله اینکه چپگرایی اسلامی دانشگاهها را مسموم کرده است.
در همین برنامه بود که وزیر تحقیقات و آموزش عالی اعلام کرد که میخواهد از «مرکز ملی تحقیقات علمی» بخواهد در مورد فعالیتهای جریانهای چپگرایی اسلامی در دانشگاه تحقیق کند به گونهای بتوان تمایز قایل شد میان پژوهشهای آکادمیک و آنچه بیشتر از جنس فعالیت سیاسی است.
نقطه عطف این همنوایی اسلامهراسانه و چپستیزانه وزیر و میزبانش، اما اظهار نظر ژان-پیر الکباش در مورد وضعیت دانشگاههای امروز فرانسه بود:
نوعی ائتلاف، اگر بشود چنین چیزی گفت، میان مائو تسهتونگ و آیتالله خمینی وجود دارد.
دانشگاههای فرانسه تحت نفوذ خمینی و مائو؟ وزیر تحقیقات و آموزش عالی نیز با لبخندی، شاید از سر تعجب، در جواب میگوید: «حق باشماست.»
از «بولشویسم یهودی» تا «چپگرایی اسلامی»
اظهارات وزیر آموزش عالی، موجی از واکنشها را به همراه داشت که مخرج مشترک آنها نگرانی در مورد آزادی تحقیق، تفکر و پژوهش بود.
«مرکز ملی تحقیقات علمی» بیانهای مطبوعاتی صادر کرد مبنی بر اینکه « چپگرایی اسلامی، شعار سیاسی مورد استفاده در مباحث عمومی، هیچ واقعیت علمی ندارد.»
«مرکز ملی تحقیقات علمی» در این بیانه کسانی را محکوم کرد که در پی آن هستند که با بهرهگیری از این عبارت آزادی آکادمیک را زیر سوال ببرند یا به برخی از گروهها و مجموعههای علمی انگ بزنند.
در ادامه، ششصد چهره دانشگاهی فرانسه، از جمله توماس پیکتی (اقتصاددان) با محکوم کردن اظهارات فردیک ودیدال، در بیانهای در روزنامه لوموند خواستار استعفای او شدند.
ژاک لوک ملانشون، رهبر حزب «فرانسه تسلیمناپذیر»، گفت که دولت مکرون در پی برپایی پلیس تفکر است. [پلیس اندیشه نام قسمتی از تشکیلات پلیس کشور اقیانوسیه در کتاب ۱۹۸۴ نوشته جورج اورول است که کارش نظارت و کنترل جریان فکر شهروندان است.]
ژان شامباز، رئیس دانشگاه سوربون ضمن ابراز تعجب از اظهارات وزیر آموزش عالی گفت: چپگرایی اسلامی، عبارتی است بدون هیچ دقت علمی که در محافل راست افراطی جعل شده است.
هم شامباز و هم ملانشون هر دو یادآوری کردهاند که ترکیب مجعول «چپگرایی اسلامی» یادآور عبارت «بولشویسم یهودی» (judéo-bolchévisme) است که در طول قرن بیستم برای حمله و انگزنی به چپها و سوسیالیستها و مارکسیستها استفاده میشد که البته مبنایی نژادپرستانه داشت.
این مانور سیاسی وزیر آموزش عالی دولت مکرون کم و بیش همزمان شد با مناظره مارین لوپن، رهبر حزب راست افراطی مجمع ملی و ژرار دارمنن، وزیر کشور دولت مکرون در مورد اسلامگرایی . در این مباحثه تلویزیونی، وزیر مکرون، رهبر راست افراطی فرانسه را متهم کرد که مواضعش نسبت به اسلامگرایی نرم است. پس از این مناظره، بسیاری از ناظران تفاوت میان مواضع دارمنن و لوپن را به تفاوت میان «کلاه سفید و سفید کلاه» تشبیه کردند؛ ضربالمثلی فرانسوی برای بیان اینکه دو چیز به ظاهر متفاوت کاملاً از یک جنش و شبیه اند.
آنچه مشخص است، دولت مکرون در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۲ فرانسه، در تلاش برای برای ربودن دل راست افراطی و پایگاه طبقاتی آن است.
و البته همه اینها در شرایطی رخ میدهد که مسلمانان فرانسه به طور روزمره شرایط تبعیض آمیزی را تجربه میکنند. بنا به پژوهشی که موسسه مونتین –که از قضا به لحاظ ایدئولوژیک نزدیک به دولت مکرون است— انجام داده، اگر امروز در فرانسه اسم شما محمد باشد ۴ برابر شانس کمتری برای استخدام دارید در مقایسه با کسی که نام کوچکش میشل است.
احضار شبح خمینی پس از ۴۳ سال
اما نام خمینی این وسط چه میکند؟
ماجرا به سال ۱۹۷۸ و اقامت ۱۲۲ روزه آیتالله خمینی در خاک فرانسه برمیگردد. در این دوران، گروهی از روشنفکران فرانسوی از جمله سارتر، دوبوار و فوکو به دیدار خمینی به نوفل لو شاتو رفتند، درحالی که او همچون حکیمی مقدس در روی قالیچه و زیر یک درخت سیب نشسته بود.
آن دیدارها و دفاع روشنفکران فرانسوی از انقلاب ۵۷ حالا پس از سالها بهانه حمله به چیزی شده است اصلا واقعیت خارجی ندارد، یعنی نفوذ خمینی در دانشگاههای فرانسه.
هر نوع تصور پیوندی میان خمینی و دانشگاهها و جامعه امروز فرانسه شوخی است:
نخست اینکه اسلام و حتی اسلامگراییای که در فرانسه وجود دارد، هیچ ربطی به اسلامگرایی شیعه و ولایی خمینی ندارد.
نکته دوم، قیاس ناپذیری مطلق فرانسه امروز با فرانسه سالهای دهه ۷۰ است. مختصات و فضای روشنفکری دوران مبارزات ضداستعماری و ضدامپریالیستی، و افقهای مبارزه و رهایی در نیمه دوم قرن بیستم با فضا و جهتگیری روشنفکری چپگرای امروز مطلقا متفاوت است.
این نوع استفاده نامربوط از نام خمینی البته بیسابقه نیست. در سال ۱۹۸۴، پییر موروآ، نخستوزیر میتران، اعتصاب کارگران تالبوت-اولانی (پژو- سیتروئن امروز) را «اعتصاب آیتاللهها» نامید، تنها به این دلیل که کارگران مهاجر مسلمان نیز در میان اعتصابیها بودند، آنهم بدون اینکه هیچ ربطی میان آیتاللههای ایران و مسلمانان غالباً آفریقایی-تبار کارگر تالبوت-اولانی وجود داشته باشد.
در آن دوران، ادبیات مهاجرستیزانه و اسلامهراسانه که تازه در حال شکلگیری بود تحت تاثیر انقلاب ایران قرار داشت و کلماتی مثل «آیتالله» و «چادر» در فرانسه رواج داشتند. پس از حمله ۱۱ سپتامبر، این ادبیات مطلقا دگرگون شد و این کلمات جای خود را به واژههای دیگری دارند.
حالا پس از ۴۳ سال، دوباره نام خمینی برای ترساندن مردم فرانسه به میان آمده است، چیزی که احتمالاً برای نسل جوان و میانسال فرانسوی کاملا گیچ کننده است.
نظرها
روزبه
هر کس در کشورهای غربی به ویژه اروپا زندگی کرده باشه میدونه که گروهی از چپها با اسلامگراها لاس میزنند. تنها بخشی از دلائل این پدیده به اپورتونیسم و ورشکستگی سیاسی چپ برمیگرده. گناهکار اصلی، ایدئولوژی مذهبگونه چپ است. اگر راست نژادپرست این رو تو بوق میکنه و ازش سودِ سیاسی میبره، این در واقعیتِ پدیده تغییری ایجاد نمیکنه. اسلامگرایی آفتی است که باید زدوده شود.
پیمان
دولت فرانسه بصورت مستقیم کمک فراوانی به آیت الاه خمینی کرد نمونه کوچک آن بیست و خورده ای خط تلفن به دفتر رهبر انقلاب وصل بود جهت ارسال سخنرانی آقا به تمام استان های ایران که با ظبط صوت نوار تهیه کنند و بین مردم پخش کنند , البته علاقه ایرانی ها جهت این این خوشبختی فراموش نشدنی بود , بنظر من این عدل اسلامی اگر به کشوری نفوذ کند و استوار شود که کمک این مورد در آن زمان انجام داد بسیار خوشحال کننده هست .
کارو
همان کسان یکه خمینی را در کشورشان پر و بال دادند و با ایرباس به ایران صادر کردند، امروز مدعی خطر شده اند! از یاد نبرید که همین مدعیان حقوق حشر هروقت نخواسته اند به کسی پناهندگی دهند تمام امکانات شان را بسیج کرده اند تا از او چهره ای شیطانی بسازند. از یاد نبرید که در سال 1999 دولت های اروپایی همچون ایتالیا زمان ماسیو دالما از اعطای پناهندگی به عبدالله اوجالان خودداری کردند و حتی سازمان های حقوق حشری مثل عفو بین الملل و دیده بان حقوق حشر به دولت های اروپایی نامه می نوشتند که به اوجالان پناهندگی داده نشود! همان حکومت ها هم بودند که برعکس، خمینی را پناه دادند و به خمینی تبدیل کردند که عکسش در ماه دیده می شد و خودش سوار بر ایرباس به تهران صادر می شد. همان دولت ها و سازمان های حقوق حشری وابسته به آن ها هم بودند که در تمام طول دهۀ شصت چشمان شان را به روی قتل عام نیروهای انقلابی در ایران بستند و وقتی همه قتل عام شدند و پروژه با موفقیت انجام شده بود، این بار برای به دست آوردن بازار ایران از همان اعدام هایی که خودشان را در برابرش به کوری و کری زده بودند به عنوان ابزاری برای معامله با رژیم استفاده کردند، فشار سیاسی و گفتمانی در برابر به دست آوردن بازار و فشار برای اجرای سیاست های اقتصادی دلخواه آن ها؛ معامله ای که تاکنون هم ادامه داشته و در عمل به یک همزیستی میان رژیم های اروپایی و آمریکایی و آیت الله ها تبدیل شده است. بنابراین به این آقای ژان-پیر الکباش باید چنین پاسخ داد: «نوعی ائتلاف، اگر بشود چنین چیزی گفت، میان رژیم فرانسه و آیتالله خمینی وجود دارد!» اگر می خواهید بدانید چگونه ائتلافی، از رنو و پژو بپرسید.