دوازدهمین روز دادگاه حمید نوری: شهادت درباره کشتار در گوهردشت ادامه یافت
دوازدهمین روز جلسه محاکمه دادیار سابق دستگاه قضائی جمهوری اسلامی به شهادت همایون کاویانی، زندانی سیاسی سابق و از جانبهدربردگان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ اختصاص داشت. او چندین بار در دوران اسارت در گوهردشت، حمید نوری را ملاقات کرده بود. بعد از آزادی هم هنگامی که برای اعتراف اجباری احضار شده بود، بار دیگر نوری را ملاقات کرد.
محاکمه حمید نوری با نام مستعار حمید عباسی، دادیار سابق قوه قضائیه و شکنجهگر زندان گوهردشت در دهه شصت، به دلیل دست داشتن در کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و مشخصاً تابستان سال ۱۳۶۷، سهشنبه ۱۹ مرداد / ۱۰ اوت آغاز شد. جمعه ۳ سپتامبر / ۱۲ شهریور یازدهمین روز جلسه محاکمه حمید نوری برگزار شد.
همایون کاویانی چهارمین شاکی و شاهدی است که علیه نوری در دادگاه استکهلم شهادت میدهد.
این اولین بار است که طی بیش از سه دهه پس از کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، یکی از متهمان به دست داشتن در این جنایت در دادگاه محاکمه میشود.
در این دادگاه ۳۵ شاکی و ۲۵ شاهد که همه از خانوادههای قربانیان کشتار ۶۷ یا جانبهدربردگان هستند، روایتهای خود را تعریف میکنند.
دوشنبه ۶ سپتامبر / ۱۵ شهریور دوازدهمین جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری (با نام مستعار عباسی) در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم به شهادت همایون کاویانی، زندانی سیاسی سابق و از جانبهدربردگان کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ به عنوان شاکی و شاهد اختصاص داشت.
جلسه به این ترتیب پیش رفت: ابتدا وکیل مدافع همایون کاویانی او را به دادگاه معرفی کرد. سپس دادستان به طرح پرسشهایش پرداخت و بعد هم دیگر وکلای مدافع از او سوالاتی پرسیدند.
همایون کاویانی در ۱۷ سالگی به اتهام هواداری سازمان مجاهدین خلق بازداشت و به حبس ابد محکوم شد، اما بعدتر از زندان آزاد شد. به گفته وکیل مدافع همایون کاویانی او یک بار نزد «هیأت مرگ» برده شد و در «راهروی مرگ» هم بود.
کاویانی را که بزرگشده شهر تهران است و اقتصاد خوانده، شخص حمید نوری نزد هیأت مرگ برد. او از سال ۲۰۰۸ در سوئیس زندگی میکرد و به دلیل تجربه زندان، پس از مدتی امکان کار کردن را از دست داد و نیازمند مراقبت پرشکی و روانپزشکی است.
این اطلاعات از سوی وکیل همایون کاویانی به دادگاه ارائه شد. پس از صحبتهای او، دادستان، کریستینا کارلسون، گفتوگو با کاویانی را آغاز کرد.
او از این شاکی هم مثل شاکیان قبلی خواست میان دیدهها و شنیدههایش تفکیک قائل شود.
همایون کاویانی چنین صحبتهایش را آغاز کرد:
«۳۰ خرداد سال ۶۰ حوالی میدان فردوسی دستگیر شدم؛ به دنبال شرکت در تظاهرات. ۱۶-۱۷ ساله بودم. تظاهرات را سازمان مجاهدین برگزار کرده بود برای حمایت از رئیسجمهور وقت، بنیصدر که با رژیم درگیر بود. من حکم حبس ابد قطعی گرفتم و این حکم حدود اسفند سال ۶۰ در زندان قزلحصار به من ابلاغ شد. یک برگه کاغذ که به این دادگاه هم ارائهاش دادهام. من را صدا زدند جایی که میگفتند مسجد، یک پاسدار برای من حکم را خواند. گفتم من یک برگهای باید داشته باشم. گوشه یک کاغذ را کند و روی آن نوشت.»
دادستان برگه مورد نظر را به حاضران در جلسه دادگاه نشان داد. دادستان از همایون کاویانی پرسید: جرمت چه بود که به حبس ابد محکوم شدی؟
کاویانی: «من در یک دادگاه که ۱۰ دقیقه هم طول نکشید سه عنوان اتهامی داشتم، شرکت در تظاهرات، هواداری مجاهدین، مخالفت با جمهوری اسلامی.»
کاویانی در ادامه درباره انتقالش از زندان قزلحصار به زندان گوهردشت در سال ۶۵ و مقامات زندان گوهردشت توضیح داد. در میان نامها او به ناصریان (نام مستعار محمد مقیسه) اشاره کرد و گفت مدتی بعد نام فردی به نام «عرب» را هم شنیده اما برخوردی با او نداشته است: «بیشتر برخورد من با ناصریان و حمیدعباسی بود.»
همایون کاویانی در ادامه به جایگاه و اهمیت این افراد اشاره کرد و شرح داد که این افراد چه نقشی داشتهاند. او گفت که سال ۶۶ حمید نوری را دیده و او را به عنوان دستیار و دست راست ناصریان میشناخته است. او به “پاسدار”های دیگر هم اشاره کرد که به گفته او، از میان آنان [داود] لشکری اهمیت بیشتر و جایگاه بالاتری داشته است. او گفت که این پاسدارها لباسهای سبز میپوشیدهاند اما ناصریان و عباسی (حمید نوری) لباسهای شخصی (شهری) میپوشیدهاند. دادستان از همایون کاویانی خواست اولین برخوردش را با حمید عباسی شرح دهد.
همایون کاویانی چنین توضیح داد:
«ناصریان آمد و گفت که برادر عباسی (حمید نوری) دست راست من است و اگر من نبودم و موضوعی بود شما به او مراجعه میکنید.»
او گفت که ناصریان این موضوع را به اطلاع زندانیان بند (شاید بند یک) رساند. دادستان از همایون کاویانی خواست بگوید وظایف این افراد چه بوده؟
همایون کاویانی پاسخ داد: «جان ما دست این افراد بود. دوستان من زیر کابلی که اینها میزدند له میشدند. پروندهسازی دوباره میکردند، میفرستادند اوین برای تجدید دادگاه و تیرباران. هیچ قانون انسانیای حاکم نبود.»
همایون کاویانی میگوید مدتها فَکاش شکسته بوده و حتی یک لوله خودکار به او نمیدادهاند: «من یک لوله خودکار به دست آورده بودم، قند بچهها را جمع میکردم و آب قند میخوردم، حتی خانوادههای ما در امان نبودند. پدر من را آورده بودند توی زندان گوهردشت کتک زدند.»
دادستان در ادامه با اشاره به کتابهای ایرج مصداقی، نقشهای را به همایون کاویانی نشان داد و از او پرسید که آیا کتابهای مصداقی را خوانده است؟
همایون کاویانی: «کتابها را راستش نخواندم چون از یادآوری خاطرهها اذیت میشدم.»
دادستان در ادامه بر اساس همان نقشه از کاویانی خواست در صورت امکان مکان خود را در زندان گوهردشت روشن کند. همایون کاویانی تلاش کرد تا این کار را انجام دهد، اما گفت که این نقشه کامل نیست: «من در بند یک همین ساختمان که نوشته شده شماره یک بودم. طبقه سوم فکر میکنم. تا تیر ماه سال ۶۷ که ما را بردند به جای دیگری.»
همایون کاویانی در ادامه به سالنها و بندهایی که در زندان گوهردشت در آنها نگهداری شده اشاره کرد. دادستان از او خواست درباره آن انتقال در تیر ماه ۶۷ توضیح دهد. کاویانی گفت یک روز ناصریان و عباسی آمدند و گفتند وسایلتان را جمع کنید، میروید جای دیگر:
«بچهها اعتراض کردند و آنها گفتند که این جابهجایی به دلیل تعمیرات است. وقتی روشن میشود که قرار است همایون کاویانی و همبندیهایش را به کجا منتقل کنند، اعتراضها شدیدتر میشود. کاویانی در این روند به کتک خوردن یک زندانی به نام مهدی فریدونی در حیاط اشاره میکند. موقعی که ما را به ساختمانی که در نقشه با شماره ۲۰ مشخص شده منتقل کردند، بچهها اعتراض داشتند…»
چون مکان مورد نظر کاویانی روی نقشه برای رئیس دادگاه مشخص نشد، او تنفس اعلام کرد تا «خودکار لیزی» تهیه کنند و کاویانی با آن مکان/مکانهای مورد نظرش را نشان دهد.
دادگاه حمید نوری پس از تنفس از سر گرفته شد و همایون کاویانی از مواجههاش با هیأت مرگ گفت: اینکه حسینعلی نیری به او میگوید مادرش مریض است و خوب است که او برود سراغ زندگیاش.
همایون کاویانی چنین روایت کرد:
«بیرون اتاق بودم صدای عباسی (حمید نوری) میآمد که میگفت اینها را ببر بندشان، اینها را ببر بندشان… من خوشحال میشدم. فکر میکردم که اینها را میبرند بند. یک زندانی بود حسین نام که از اوین آمده بود. گفت نوشتید کاغذ را. من گفتم بله، من نوشتم. بقیه هم گفتند نوشتند. آن زندانی گفت اینها برای اعدام است. من از اوین آمدهام. دارند همینطور اعدام میکنند. مدتی بعد ناصریان و حمیدنوری آمدند و گفتند: "حالا فهمیدید چه خبر است؟ امام حکم داده تکتکتان را بکشیم. حالا بروید نمازهایتان را بخوانید، روزههایتان را بگیرید، اسمهایتان را روی وسایلتان بنویسید و …"
همایون کاویانی گفت که بعد به بند برگردانده شدهاند و به همبندیها گفتهاند که اعدامها در جریان است.
او در پاسخ به دادستان که از او درباره تاریخها پرسید، گفت تمام تلاشش را کرده است تا هیچ تاریخی را به ذهن نسپرد «چون رجوع به هر تاریخ اینچنینیای باعث آزارش میشود.»
همایون کاویانی در ادامه گفت وقتی از نزد هیأت مرگ بیرون آمده همان نزدیک در نشسته تا فرم مورد نظر هیأت را بنویسد و همین، به او فرصت داده تا چشمبند را کمی بالا بزند: «ناصریان و عباسی (حمید نوری) تنها کسانی بودند که آنجا لباس شخصی داشتند و میرفتند و میآمدند.»
کاویانی در ادامه روایت کرد در تمام سالهایی که زندان بوده چنین رفت و آمدی میان پاسدارها و شلوغی و حضور زندانیان را ندیده بوده است. کاویانی گفت که ناصریان و عباسی پروندههایی به دست داشتهاند و میگفتهاند این را بیاورید و آن را ببرید.
همایون کاویانی به علاوه توضیح داد که پیش از رفتن نزد هیأت مرگ مدت طولانیای در «راهروی مرگ» نبوده است.
دادستان از کاویانی پرسید که پس از خروج از اتاق هیأت مرگ چطور؟
همایون کاویانی پاسخ داد: «من را حدود ساعت ۹ بردند و وقتی برگشتیم آمدند و ناهار دادند که زیاد آمده بود.»
به گفته او، هیأت مرگ پرونده هواداران سازمان مجاهدین را باز گذاشته بودند و حتی برای برخی از آنان در شهریور ماه ۶۷ هم “دادگاه” تشکیل دادهاند. کاویانی گفت که بعد از صحبتهای ناصریان، او و دیگر زندانیان نامهایشان را روی پارچه نوشته و به ساکهایشان دوختهاند.
همایون کاویانی در ادامه به شرح فضای حاکم بر زندان گوهردشت پس از اعدامها پرداخت: «ما در برخورد با هم گریه میکردیم … دوستانمان را از دست داده بودیم.»
او درباره رامین قاسمی، یکی از دوستان زندانیاش گفت:
«وقتی آزاد شدم به خانهشان رفتم. جایی بود که رامین خودنویساش را جوهر کرده بود و جوهر پاشیده بود به دیوار. آن خانه را رنگ کرده بودند، اما آن نقطه را که جوهر پاشیده بود گذاشته بودند همانطور بماند.»
همایون کاویانی نام دیگر زندانیانی که میشناخته و اعدام شدهاند را با بغض و گریه بر زبان آورد. او درباره محمود زکی توضیح داد: «سه برادر بودند و هر سه زندانی. من تا وقتی آزاد شدم پیش دو برادر محمود زکی بودم.»
همایون کاویانی سپس درباره نعمت اقبالی صحبت نیز چنین روایت کرد که با او در زندان گوهردشت همبند بوده تا وقتی که اعدام شده است. کاویانی در ادامه شهادت خود از زندانیان دیگری نام برد که اعدام شدند.
دادستان از او پرسید از کجا میدانی که اعدام شدند؟
همایون کاویانی گفت:
«بعد از اعدامها ما زندانیهای گوهردشت دور هم جمع شدیم تا همدیگر را پیدا کنیم. خانوادهها هم مثل زنجیر با هم در ارتباط بودند. از خانوادهها خبر گرفتیم که مثلا میگفتند به خانواده فلانی ساکش را دادهاند. یا به دیگری گفتهاند دیگر نیا ملاقات. تمام تلاش ما بعد از آزادی این بود که به خانوادهها سر بزنیم و اطلاعات بگیریم تا در اولین فرصت به سازمان مجاهدیم برسانیم.»
همایون کاویانی در ادامه درباره تونلی توضیح داد که پاسدارها درست میکردند و با کتک زدن آنان در این تونل منتقلشان میکردند به «اتاق گاز»:
«ورزش جمعی ممنوع شده بود. ما در هواخوری ورزش میکردیم. میآمدند تونل درست میکردند، ما را میزدند و میفرستادند توی یک اتاق کوچک بود و ما فشرده میشدیم. زیر در اتاقهای گوهردشت یک فاصله بود. آن فاصله را هم با پتوی سربازی پر میکردند. ما عرق میریختیم و بیحال شدیم. حالت خفگی پیدا میکردیم. بعد دو سه ساعت میآمدند در را باز میکردند و باز با ضرب و شتم ما میفرستادند به بند. در بند یکی دو بار حمید نوری با من برخورد کرد که چرا ورزش [جمعی] میکنی؟ من گفتم آقای عباسی! حیاط کوچک است و تعداد زندانیها زیاد. هر کاری بکنیم میشود ورزش جمعی.»
کاویانی گفت اغلب موقع ورود به بند اتهام فرد همراه با توهین پرسیده میشد. او گفت خودش میگفته هوادار منافقین.
همایون کاویانی ادامه داد:
«بعد از اعدامها من را منتقل کردند به زندان اوین. آنجا من باز هم با حمید عباسی (حمید نوری) برخورد داشتم. مادرم سرطان سینه داشت و دکترها جوابش کرده بودند. پدرم خبر داد و گفت اگر توانستی کاری بکن که قبل از فوتش بیایی به دیدنش. من به عباسی گفتم. گفت جواب میدهد. بعد خبر داد که نه، نمیشود. بعد که آزاد شدم (یک نامه دادهام به دادگاه [استکهلم]) دوباره من را خواستند برای مصاحبه. رفتم. چشمبند زدند و بردند جایی که معروف است به حسینیه. نشسته بودیم و حمید عباسی هم بود. دوربین را تنظیم کرده بود روی یک صندلی. باید میرفتی جلوی دوربین و میگفتی چه کسی هستی. بعد باید میگفتی که دیگر فعالیت سیاسی نمیکنی و اگر کردی، میپذیری که به اشد مجازات محکوم شوی. اینجا بدون چشمبند و در یک فاصله چند متری با حمید عباسی (نوری) بودم. چند زندانی بودیم که باید نوبت به نوبت میرفتیم و میگفتیم تا ضبط کنند.»
دوازدهمین جلسه دادگاه حمید نوری (دوشنبه ۶ سپتامبر/ ۱۵ شهریور) در نوبت صبح به پایان رسید. دادگاه برای ناهار تعطیل اعلام شد و از ساعت ۱۳:۲۵ به وقت محلی از سر گرفته شد.
- بخش دوم روز دوازدهم دادگاه حمید نوری
کاویانی در بخش دوم دادگاه گفت که ایرج مصداقی به او گفته خبری دارد که برای گفتنش منع قانونی دارد و به وقتش به او خواهد گفت. او گفت: «عکس حمید نوری را در اداره پلیس و در جریان بازجوییهای پلیس سوئد دیده و از این بابت ناراحت شده است.»
همایون کاویانی روایت کرد وقتی به سوئیس بازگشته خدمات روانشناسی مرتبط با شکنجه دریافت کرده است تا حالش بهتر بشود. این خدمات همچنان به کاویانی ارائه میشود. او گفت بعد از دیدن عکس حمید نوری بسیار به هم ریخته است:
«۳۳ سال است که من با این بچهها میخوابم و بلند میشوم. من سالهای زیادی زندان بودم و آنان دوستان من بودند. چه آنان که اعدام شدند و چه آنها که ماندهاند. آنان حکم داشتند و کاری نکرده بودند که شایسته اعدام باشند.»
همایون کاویانی در پاسخ به سوال دادستان درباره احساسش از دیدن عکس حمید نوری چنین پاسخ داد: «خیلی ناراحت شدم. گریه میکردم. بغض داشتم و ….»
دادستان از کاویانی پرسید: شما قبل از دیدن عکس حمید نوری در اداره پلیس، عکسی از او در رسانهها ندیده بودید؟ کاویانی پاسخ داد: «نه!»
دادستان گفت: «اما من از بازجویی شما در پلیس اینطور فهمیدم که عکس او را قبل از اینکه در اداره پلیس ببینید، دیدهاید ….». دادستان به بازجویی مورد نظر ارجاع داد و از رو خواند.
همایون کاویانی در پاسخ توضیح داد: «من گفتم خبر بازداشتش را در بیبیسی خواندهام نه اینکه عکس او را دیدهام.»
دادستان از مواجهه همایون کاویانی با حمید نوری در دادگاه پرسید. همایون کاویانی گفت: «خیلی سخت است … خیلی سخت است. کسی که عزیزان آدم را گرفته است از یاد آدم نمیرود.»
کاویانی گفت که حمید نوری (عباسی) را میشناسد [هم او که در دادگاه نشسته] و «او هم من را میشناسد.»
دادستان پرسید: «منظورتان چیست و از کجا میدانید او هم شما را میشناسد؟»
همایون کاویانی گفت: «بعد از اعدامها که دیگر کسی نمانده بود. چند بار مراجعه کردم به او برای کارهای مختلف از جمله عمل فک که در بازجویی آسیب دیده بود. یا کشکک زانو که یک بار لگد خورده بود و آسیب دیده بود. برای این کارها به عباسی (حمید نوری) مراجعه میکردم. یا بیماری مادرم که پیش از ظهر اشاره کردم.»
او گفت پیش از اعدامها برای عمل به خارج از زندان منتقل شده، اما احتمالا با توجه به برنامهریزی برای اعدامها او را به زندان برگرداندهاند.
دادستان از همایون کاویانی پرسید که چرا در شهادت خود در “ایران تریبونال” از آمران و عاملان همچون حمید نوری نام نبرده است؟ کاویانی گفت که ایران تریبونال برای اثبات روند اعدامهایسال ۶۷ بوده که “رژیم” حتی منکر وقوع آن میشده است و نه افراد دخیل در آن.
دادستان سوالاتش از همایون کاویانی را با اشاره به شهادت شاکی پیش از او (مهدی برجسته گرمرودی) و اینکه او هم در سوئیس زندگی میکند به پایان برد. کاویانی گفت که او را میشناسد.
با پایان سوالهای دادستان از همایون کاویانی، وکیل مدافع (مشاور) خود او به طرح پرسش پرداخت. او نامهای برخی اعدامشدگان را با کاویانی در میان گذاشت و از او پرسید که کدام یک از آنان را میشناسد. وکیل مشاور در ادامه به “اتاق گاز” و ممنوعیت ورزش جمعی اشاره کرد.
او در این روند به برخورد حمید نوری با همایون کاویانی رسید و کاویانی نیز روایتش را تکرار کرد. وکیل مدافع از ارتباط زندانیان با مورس پرسید. کاویانی گفت که مورس بلد بوده است، اما زندانیانی از آن استفاده میکردند که سرعت مورس زدنشان بالا بود: «من سرعتم زیاد نبود.»
وکیل مدافع با اشاره به روایت همایون کاویانی از زمان اعدامها [با هم گریه میکردیم] پرسید در هفتههای بعد چه میکردید؟
همایون کاویانی: «خیلی سخت بود …. نام آدمها را میآوردیم. اینکه مصطفی اینجا چه کار کرد، قاسم آنجا چه کار کرد، خانوادهشان در چه حال است، برادران و خواهرانشان.»
همایون کاویانی در ادامه و در پاسخ به سوال وکیل مدافع درباره شکنجهها گفت: «زمانی که من دستگیر شدم، ما را میبستند به یک تخت، یک تکه ابر یا جورابمان را توی دهانمان میکردند و بعد با کابل میزدند کف پایمان … من خیلی لاغر و ضعیف بودم ….»
وکیل مشاور (مدافع) خواست که از این موضوع عبور کند و گفت که همه میدانیم چقدر دردناک بوده است. همایون کاویانی اما تأکید کرد که میخواهد کمی بیشتر توضیح بدهد:
«… ما را میبرند به اتاقهای مختلف و کتکهای مختلف بود. هیچ قانونی نداشت و هر جور دلشان میخواست میزدند. وارد اتاق بازجویی میشدی که یکی را بسته بودند به تخت و کابل میزدند، یکی را “قپانی” کرده بودند …. من چند شب توی راهرو بازجویی بودم و صدای زنان را میشنیدم که میگفتند دست نزن به من کثافت … ولم کن و …. بعد هم در یک اتاق که چشمبند داشتم زدند زیر پایم و خوردم زمین و بعد پوتینی خورد توی صورتم و فکم شکست ….»
وکیل مدافع همایون کاویانی پرسید که آنچه میخواسته بداند این است که آیا در روند منتهی به اعدامها هم او را شکنجه کردهاند؟ کاویانی گفت که روند ماجرا در آن زمان متفاوت بوده است. او همچنین در پاسخ به سوال وکیل مدافع درباره اینکه چرا پس از دو سال در سوئیس دیگر امکان کار کردن نداشته، گفت: «این تشخیص دکتر بود. گفتند که باید آرامش بیشتری داشته باشم ….»
با پایان سوالهای وکیل مشاور، یکی دیگر از وکلای مدافع (شاکیان و شاهدان) به طرح سوال پرداخت. او درباره «منافقین» خطاب کردن هواداران سازمان مجاهدین از سوی ناصریان و حمید عباسی سوال کرد و همایون کاویانی پاسخ داد که این یک اصطلاح مذهبی است که در قرآن آمده و با استفاده روحالله خمینی از آن، از سوی طرفدارانش [و نظام جمهوری اسلامی] هم مورد استفاده قرار گرفته است. وکیل مدافع درباره این جمله که ناصریان و عباسی گفتهاند «امام حکم داده همهتان را بزنیم» سوال کرد و گفت که آیا به واژه فتوا هم اشاره کردهاند؟ همایون کاویانی گفت که یادش نمیآید دقیقا از چه کلمه و واژهای استفاده کردهاند. او در ادامه به اصطلاحات محارب، مرتد و … اشاره کرد و گفت که آنان (زندانبانان) به غیرمذهبیها و زندانیان چپ میگفتهاند مرتد.
وکیل مدافع پرسید که مجازات محارب چیست؟ همایون کاویانی پاسخ داد: «اعدام …»
او در ادامه مجال برای دادن توضیح بیشتر خواست:
«من وقتی سال ۶۰ منتقل شدم به اوین، دو یا سه شب در هفته صدای تیرباران میشنیدیم و بعد صدای تیرهای خلاص را میشمردیم و میفهمیدیم که چند نفر را آن شب اعدام کردهاند. سال ۶۰ هم سال اعدامهای گسترده بود ….»
در ادامه جلسه بعدازظهر دادگاه حمید نوری، وکیل مدافع تعداد دیگری از شاکیان سوالاتش را با همایون کاویانی در میان گذاشت. او نامهایی را از روی پیوستهای مدارک دادگاه خواند و از کاویانی خواست که بگوید آنها را دیده یا میشناخته است یا نه.
وکیل مدافع دیگری هم درباره شمار دیگری از زندانیان سوال کرد که همایون کاویانی درباره برخی از آنان گفت که آنان را نمیشناخته و برخی دیگر هم در زندان گوهردشت بودهاند، اما با او همبند نبودهاند.
دادگاه پیش از طرح سوالات وکیلان مدافع حمید نوری اعلام تنفس کرد. پیش از آغاز این تنفس، نوری از رئیس دادگاه خواست نیم ساعت استراحت بدهد تا او بتواند با وکیلانش صحبت کند. رئیس دادگاه وقفه را تا ساعت ۱۵ به وقت محلی اعلام کرد.
با آغاز دوباره جلسه همایون کاویانی به سوالات پاسخ میدهد. همایون کاویانی در پاسخ به سوال دانیل مارکوس، یکی از وکیلان مدافع حمید نوری که درباره دیدن عکس حمید عباسی پیش از بازجویی پلیس سوئد سوال کرده بود، گفت: «نام او منتشر شده بود اما عکسش هنوز منتشر نشده بود.»
وکیل مدافع حمید نوری پرسید: یعنی شما سوم دسامبر که برای بازجویی رفتید عکس او را ندیده بودید؟
همایون کاویانی: نام او منتشر شده بود اما عکس نه.
وکیل مدافع نوری: اما دادستان برای شما خواند که گفته بودید عکسش را دیدهاید؟
همایون کاویانی: شاید اشتباهی رخ داده، در ترجمه.
وکیل مدافع نوری ادعا کرد صحبتهای کاویانی از زمان بازجویی پلیس تغییر کرده است. او به بخش دیگری از بازجویی پلیس از همایون کاویانی پرداخت و پس از تأیید رئیس دادگاه گفت: «بازجوی شما از شما پرسیده است آیا شما این عکسها را دیدهاید؟ شما در پاسخ گفتهاید که بله، در مدیا چاپ شده. بازپرس دوم پرسید که آیا عکسی که در مدیا دیدهاید شبیه همان عکسهاییست که در مدیا دیدهاید؟ شما پاسخ میدهید که بله، خودش است. بازپرس شماره یک میپرسد وقتی خبر را خواندی و عکسها را دیدی، او را شناختی؟ و شما پاسخ دادهاید که بله، بلافاصله. آیا حرف شما از آن روز تا امروز تغییر کرده است؟»
همایون کاویانی تأکید کرد که عکسها را در اداره پلیس دیده است. و باز تکرار کرد که او تنها خبر بازداشت حمید نوری را در رسانهها دیده است و نه عکس او را. وکیل حمید نوری گفت که پس آنچه در اداره پلیس گفتهاید غلط است؟ کاویانی گفت که بله، آنچه به این شکل گفته شده باشد را به خاطر ندارد.
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه به روایت معرفی ناصریان و عباسی به زندانیان به عنوان دادیار پرداخت و به نام عرب رسید که همایون کاویانی گفته است او هم در دادیاری زندان بوده است. کاویانی این گفته را تأیید و تکرار کرد که خودش با عرب سر و کار نداشته است.
وکیل حمید نوری در ادامه درباره داود لشکری سوال کرد و از سمت او پرسید. همایون کاویانی گفت که لشکری پاسدار و به احتمال قریب به یقین مسئول امنیت داخلی زندان بوده است. او گفت که لشکری هم لباس فرم میپوشیده، اما ناصریان و عباسی (حمید نوری) لباس شخصی میپوشیدهاند.
وکیل مدافع حمید نوری درباره کتاب ایرج مصداقی پرسید و به این پاسخ همایون کاویانی پرداخت که گفت این کتابها را نخوانده.
کاویانی توضیح داد که کتاب را نخوانده اما نقشههای مصداقی و نقشه زندان را در گوگل مپ و نزد پلیس سوئد دیده است. سپس وکیل مدافع درباره چشمبند و شرایط و زمان استفاده از آن پرسید که همایون کاویانی پاسخ داد: «چشمبند تقریبا شخصی شده بود هم برای امر سلامت و هم برای اینکه بتواند کاری بکند که از پشت آن بیشتر ببیند.»
وکیل حمید نوری پرسید یعنی چه کار میکردید؟ کاویانی گفت: «آن قسمت پارچهای را سوزن سوزن میزدیم یا کاری میکردیم که نازکتر شود تا بتوانیم از پشت آن بیشتر ببینیم. یا مثلا لنگ، آن بخش که رنگ بیشتری داشت را نازک میکردیم تا بتوانیم پشت آن را ببینیم و کسی هم متوجه نشود.»
همایون کاویانی درباره چشمبند خودش گفت که آن را از آن بند ساختمان شماره ۲۰ برداشته. یعنی چشمبند زندان بوده و او همان را برداشته و راهی راهروی مرگ و اتاق هیأت مرگ شده: «شاید کسانی چشمبند خودشان را در جیب داشتند اما من نداشتم.»
کاویانی درباره استفاده از چشمبند گفت: «یک پارچه معمولی بود. چیز خاصی نبود. ما هم زیر آن را تا میکردیم تا بتوانیم بهتر ببینیم. بالاخره ما هم یاد گرفته بودیم که چه کار بکنیم تا بهتر ببینیم.»
وکیل حمید نوری اعتراض کرد که او در بازجوییهای پلیس نگفته است که از چشمبند خودش (شخصی) استفاده میکرده است. کاویانی گفت که در آن روز از چشمبند خودش استفاده نکرده است. در نهایت وکیل مدافع حمید نوری گفت که بحث چشمبند را به بعدتر موکول میکند.
او درباره حضور همایون کاویانی در اتاق هیأت مرگ (هیأت عفو) پرسید و پس از پاسخ کاویانی مدعی شد که این پاسخها با جوابهای او در بازجویی پلیس نمیخواند. کاویانی گفت که با دیدی اندک میتوانسته آنها که در راهرو مرگ نشسته بودهاند را ببیند. وکیل مدافع حمید نوری اما از بازجویی پلیس روایت کرد که کاویانی گفته است جایی را نمیدیده: «ما چشمهایمان باز نبود که ببینیم چه خبر بوده. من را برده بودند جایی نزدیک “دادگاه” نشانده بودند که نمیدیدم.»
وکیل مدافع نوری از همایون کاویانی پرسید که آیا توضیحی در این باره دارد؟
کاویانی گفت: «ما را با چشمبند بردند و من پای افراد با لباس شخصی را میدیدم و زندانیانی که نشسته بودند. اینکه من به پلیس گفتهام من را یک گوشهای نشاندهاند بیشتر یک بحث فرهنگی است. ما میگوییم نشستم یک گوشهای. اما من تا اندازهای که از زیر چشمبند میدیدم، کسانی میآمدند و میرفتند.»
وکیل مدافع حمید نوری گفت پس آن گوشه یک گوشه واقعی نبوده است. کاویانی تأیید کرد. وکیل حمید نوری در ادامه از همایون کاویانی خواست مواجههاش با هیأت مرگ را شرح دهد و بگوید که آیا آن افراد را دیده است؟ کاویانی گفت که بله، پنج نفر بودهاند. نفر وسط [حسینعلی] نیری بود که با لباس آخوندی نشسته بود و افراد دیگر لباس شخصی داشتند.
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه از همایون کاویانی خواست که بگوید بعد از خروج از اتاق هیأت مرگ به کجا منتقل شده است. کاویانی پاسخ داد که به یک فرعی بزرگ، اما نام آن سالن را نمیداند.
وکیل حمید نوری: بعد گفتید که ناهار داشتید. بعد ناصریان و عباسی آمدند گفتند که بروید بگویید چه خبر شده؟
همایون کاویانی: ناصریان و عباسی در را باز کردند، گفتند برگردید به بندتان بگویید چه خبر است، نمازهای قضایتان را بخوانید، روزههای قضایتان را بگیرید، اسمهایتان را را بدوزید روی وسایلتان و …. یک بار هم بعدا آمدند به بند و همینها را دوباره از موضع قدرت گفتند چون همه را کشته بودند. ناصریان شروع کرد به راه رفتن در اتاقها.
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه به موضوع “اتاق گاز” پرداخت و از همایون کاویانی خواست بگوید که این اتاق چند متر (حدودی) بوده است. کاویانی گفت که ایدهای در این باره ندارد و شاید به اندازه یک انباری بوده است. او درباره تعداد افراد هم گفت که ۴۰ تا ۵۰ نفر را در این اتاق میکردند؛ برای دو تا سه ساعت.
در ادامه جلسه دادگاه حمید نوری، وکیل مدافع او به موضوع احضار همایون کاویانی برای مصاحبه پرداخت و با طرح پرسش درباره امضاکننده احتمالی این نامه در مورد آن تشکیک کرد. همایون کاویانی در پاسخ گفت که نمیداند امضاکننده نامه چه کسی بوده است، اما اگر نمیرفت بازداشتش میکردهاند: «من رفتم آنجا. حمید عباسی یک دوربین کوچک و یک صندلی گذاشته بود آن بالا. من رفتم و همه زندگی و افکار و غیره را محکوم کردم و آمدم پایین.»
کاویانی گفت که نامهها و مدارکی را که از دوران زندان داشته است به این دادگاه تحویل داده است.
وکیل حمید نوری تأیید کرد که این مدارک تحویل داده شده اما بسیار دیر. او گفت مطمئن نیست ترجمه مدارک تمام شده باشد و هنوز از سوی آنان بررسی نشده. وکیل نوری به همین دلیل از همایون کاویانی خواست که پس از بررسی مدارک اگر ممکن است باز هم به دادگاه بیاید.
با پایان پرسشهای وکیل مدافع حمید نوری بار دیگر دادستان درباره لباسهای ناصریان و عباسی سوال کرد: «وقتی گفتی لباس شخصی، لباسهای خودت را نشان دادی. یعنی اینطور لباس میپوشیدند؟»
کاویانی خندید و گفت: «نه! منظورم این بود که لباس شهری، مدنی میپوشیدند.»
او در ادامه در پاسخ به سوال وکیل مدافعی دیگر درباره دیدن از زیر چشمبند هم توضیح داد که وقتی برای نوشتن فرم مورد نظر هیأت مرگ در راهروی مرگ نشسته بوده، اجازه داشته کمی چشمبند را بالا بزند و فرصت داشته که کمی بیشتر ببیند. او گفت که زندانیان پیوسته تلاش میکردهاند تا از زیر چشمبند ببینند و این موضوع عجیبی نبوده و نیست.
دوازدهمین جلسه دادگاه حمید نوری با پایان شهادت همایون کاویانی به عنوان شاکی و شاهد به پایان رسید. جلسه بعدی دادگاه چهارشنبه ۸ سپتامبر/ ۱۷ شهریور با شهادت سیامک نادری ادامه مییابد.
پس از پایان دوازدهمین جلسه دادگاه حمید نوری، شاکی و شاهد این جلسه، همایون کاویانی در اتاقی در کلابهاوس گفت در مورد شهادتش احساسی دوگانه دارد: «هم خوشحالم که آمدم و شهادت دادم و هم ناراحتم که چه دوستان نازنینی را از دست دادم.» کاویانی در ادامه گفت از اینکه نام دوستانش جهانی شده، افتخار میکند و بسیار خوشحال است.
نظرها
نظری وجود ندارد.