حراج تن برای لقمهای نان
خشونت علیه کارگران جنسی وقتی مضاعف میشود که ارزشهای محیط زندگی فرد برآمده از ساختار سلطه است و باز این وضعیت وقتی بغرنجتر میشود که زیست فرد در جامعهای باشد که متعلق به آن نیست؛ وضعیتی شبیه آنچه کارگران جنسی ایران در غربت و در کشورهای همسایه مثل ترکیه تجربه میکنند.
سازمان ملل ۱۷ دسامبر را بهعنوان «روز جهانی پایان دادن به خشونت علیه کارگران جنسی» تعیین کرده است. بر اساس تعریف این سازمان، کارگری جنسی به معنای فروش آگاهانه سکس از طرف یک فرد بالغ است. کارگر جنسی میتواند زن، مرد یا دگرباش باشد اما آمار و شواهد موجود نشان میدهد که اغلب کارگران جنسی زن و افراد دگرباشاند. خشونت علیه کارگران جنسی نیز در همه طیفها وجود دارد. از خشونتهای فیزیکی گرفته تا آزارهای کلامی و روانی. با این حال بررسیها نشان داده است که در میان کارگران جنسی، زنان و دگرباشان در معرض خشونت بیشتریاند. این موضوع در نگاه و نگرشی ریشه دارد که برآمده از ساختار سلطه و تفکرات مردسالار است. خشونت علیه کارگران جنسی وقتی مضاعف میشود که ارزشهای محیط زندگی فرد برآمده از چنین ساختاری است و باز این وضعیت وقتی بغرنجتر میشود که زیست فرد در جامعهای باشد که متعلق به آن نیست؛ وضعیتی شبیه آنچه کارگران جنسی ایران در غربت و در کشورهای همسایه مثل ترکیه تجربه میکنند.
پشت پرده قاچاق دختران ایرانی
رسانههای داخلی ایران هرازچندگاهی به نقل از مقامهای حکومتی، گزارشهایی را منتشر میکنند مبنی بر اینکه گروهها و باندهای قاچاق بهصورت سازماندهی شده دختران جوان ایرانی را بهمنظور «تنفروشی» به کشورهایی مثل ترکیه و امارات متحده عربی قاچاق میکنند.
گزارش وزارت امور خارجه آمریکا در سال ۲۰۱۶ میلادی نیز نشان میدهد که قاچاق دختران ایرانی به کشورهای عربی بهمنظور خدمات جنسی افزایش داشته است. با این حال نکته مغفول در این ماجرا این است که مقامهای ایران میکوشند خروج دختران جوان از کشور با هدف فروش سکس را بهطور کامل به باندهای تبهکار نسبت دهند و نقش خود را در وضعیت به وجود آمده انکار کنند. یکی از افرادی که سازمان اطلاعات سپاه پاسداران او را بهعنوان «سرکرده قاچاق دختران» معرفی کرد، فردی با نام «الکس» بود که در دادگاه حکم اعدام او صادر شد. این فرد متهم بود به اینکه دختران ایرانی را بهمنظور «بهرهکشی جنسی» به خارج از کشور قاچاق میکرد و به فروش میرساند. حتی اگر این ادعا درست باشد باید سوی دیگر ماجرا را که در فقر، بیکاری و نبود امنیت اجتماعی در ایران ریشه دارد نیز موردنظر قرار داد.
سرانجام بیکاری، نا امیدی و فقر
سوگل یک دختر ۳۳ ساله است، فارغالتحصیل رشته حسابداری از دانشگاه آزاد است. با وجود اینکه هنگام انتخاب رشته تصور میکرد، با تخصص حسابداری فرصتهای شغلی زیادی برایش فراهم میشود تاکنون نتوانسته است شغل مناسبی در شهر خود پیدا کند. پنج سال بعد از فارغالتحصیلی درحالیکه دیگر میدانست بدون پارتی نمیتواند جایی کار پیدا کند، کاشت ناخن را یاد گرفت و مدتی هم کار کرد. تا اینکه بهواسطه یکی از مشتریهایش اطلاعاتی درباره فروش سکس در شهرهای توریستی ترکیه به دست آورد و بهتدریج وارد این کار شد.
سوگل فقط در برخی ماههای گرم سال به ترکیه میرود و هیچکس از اطرافیانش از راز او خبر ندارند. او میگوید از اینکه وارد این کار شده احساس خوبی ندارد و اگر زمان به عقب بازگردد این کار را نخواهد کرد: «بارها تحقیر شدم، کتک خوردم، یک بار یک مرد ترکیهای بهصورتم تف انداخت. هیچ امنیتی نداری، اسمش این است که تو تنفروشی میکنی اما آن چیزی که از بین میرود، روح و روانی است که هرگز مثل قبل نمیشود. من را بیکاری و نا امیدی به این مرحله رساند. دلم میخواست مثل خیلی دیگر از همسنوسالهایم یک ماشین خوب داشته باشم.»
سوگل، نمونهای از دختران جوان است که با هدف فروش سکس و در برخی ماههای سال به ترکیه میروند، همانطور که سوگل نیز تایید کرد این دختران در معرض خشونتهای زیادی هستند با این حال وضعیت آنان نسبت به پناهجویانی که در ترکیه اقامت دائم دارند و کارگری جنسی میکنند، بهمراتب بهتر است.
پناهجویان، کارگری جنسی و خشونت مضاعف
پناهجویان ایرانی در ترکیه در شهرهای کوچک پناهجوپذیر اسکان داده میشوند که بافت مذهبی و سنتی دارند. بر اساس قوانین کشور ترکیه این افراد اجازه کار ندارند اما محکومند به اینکه تمام هزینههای زندگی خود را از غذا و پوشاک گرفته تا اجاره خانه تأمین کنند. برخی از آنان ناچار به کارهای سیاهروی میآورند که هم حقوق کمتری دارد و هم درصورتیکه مشکلی برایشان ایجاد شود، امکان پیگیری قانونی ندارند.
در چنین شرایطی برخی زنان پناهجو ناگزیر به کارگری جنسی روی آوردهاند. برخی از آنان حتی مجبورند برای حفظ شغلهای سیاه خود به کارفرما و افراد دیگر خدمات جنسی دهند. لیلا یک زن پناهجوی ۳۶ ساله است که در شهر اسپارتا در ترکیه زندگی میکند او بارها در این شهر مورد اهانت قرار گرفته است. لیلا وقتی از ایران میآمد تصور میکرد که با زندگی در یک کشور دیگر میتواند، روی آرامش را ببیند و از «محدودیتهای عجیبوغریبی» که خانواده برایش وضع کرده بودند نجات پیدا کند اما حالا به گفته خودش از او چیزی نمانده جز «جسمی متحرک که روحی ندارد».
او به دلیل فقر، نبود آزادیهای طبیعی و اعتیاد پدرش از ایران گریخته بود و میگوید: «هیچکس از سر دلخوشی سراغ این کار نمیرود، هرکس ظاهر من را میبیند فکر میکند که چقدر خوشحال و خوشبخت هستم اما من درد هزاران بار تحقیر را در دلم دفن کردهام».
کارگران جنسی در ترکیه
رابطه جنسی در ازای پول در بسیاری از کشورهای دنیا ممنوع است. با این حال از آنجا که این رابطه بر اساس رضایت آگاهانه دو طرف شکل میگیرد، حکومتها تاکنون نتوانستهاند مانع آن شوند. کنشگران مدنی بر این باورند که ممنوعیت ایجاد شده از سوی حکومتها فقط عرصه را برای خشونت مضاعف علیه کارگران جنسی باز میکند، چراکه آنان در صورت مواجهه با هر نوع آزار امکان پیگیری قانونی ندارند. ترکیه نیز از جمله کشورهایی است که فروش سکس در آن با محدودیتهایی روبهروست و فقط در صورت داشتن کارت سلامت و مجوز قانونی امکانپذیر است. اغلب مهاجران ایرانی در ترکیه یا اقامت موقت توریستی دارند یا پناهجو هستند اما در هر دو صورت اجازه کار ندارند؛ بنابراین برای کارگری جنسی نیز مجوز و کارت سلامت برای آنان صادر نمیشود.
کورش زمانی، روزنامهنگار و فعال حوزه پناهجویی که در ترکیه زندگی میکند، درباره راههای تجارت سکس در این کشور به رادیو زمانه میگوید: «یکی از راههای تجارت سکس در ترکیه مربوط به شهروندان این کشور است که قدمت زیادی ندارد اما سازمانهای ثبت شدهای هستند که با مجوز و نظارت دولت، فضایی را در نظر میگیرند و افرادی که تمایل دارند بهشرط اینکه کارت سلامت از وزارت بهداشت دریافت کنند و گواهی تجرد نیز داشته باشند میتوانند در این مراکز کار کنند.»
کورش زمانی، با بیان اینکه نمونههای این مراکز در شهرهای مختلف ترکیه وجود دارد، میگوید: «زنان ایرانی به دلیل اینکه شهروند ترکیه نیستند، امکان ورود به این فضاها را که شرایط امنتری دارند، پیدا نمیکنند؛ بنابراین معمولا از دو راه وارد این نوع کار میشوند؛ برخی از آنان بهصورت منفرد کار میکنند و بسته به زیبایی و توانایی برقراری ارتباط مشتریهای خود را پیدا میکنند و اغلب پاتوقشان هم کافهها و کازینوهاست». او میافزاید: «برخی از آنان هم که نمیخواهند در انظار عمومی دیده شوند یا روی این کار را ندارند، جذب اکیپهایی میشوند که برایشان مشتری پیدا میکنند.»
به گفته این فعال حوزه پناهندگی افرادی در ترکیه هستند که زنان سرپرست خانواده و تنها را مانیتور میکنند و در مواقعی حتی وقتی میبینند فرد تمایلی به این کار ندارد، به خودشان اجازه میدهند که بروند و به او پیشنهاد بدهند. او میگوید: «من دیدهام که به برخی زنان میگویند تو زیبایی، میتوانی خوب پول دربیاوری چرا برای ۴۰ لیر در یک فروشگاه ۱۲ ساعت سر پا میایستی بیا برای خودت کار کن، شبی ۵۰۰ تا هزار لیر پول دربیاور.»
شغلی که ریشهاش فقر است
بسیاری از ایرانیان که در ترکیه اعلام پناهندگی کردهاند، تصورشان این بود که ظرف مدت کوتاهی به پرونده آنان در این کشور رسیدگی میشود و به کشور سوم میروند اما طولانی شدن روال رسیدگی به پروندهها تا جایی رسیده است که برخی بیشتر از ۱۰ سال در انتظار و بلاتکلیفی زندگی کردهاند. سالهای انتظار بدون داشتن امنیت شغلی و مالی زندگی خیلیها را دگرگون کرده است. به گفته کورش زمانی، طولانی شدن زمان رسیدگی به پروندههای پناهجویی و نبود اجازه کار قانونی در ترکیه برای پناهجویان در گرایش برخی زنان به فروش سکس در این کشور تاثیر زیادی داشته است. او با بیان اینکه ریشه گرایش زنان به این شغل را باید در فقر اقتصادی جستوجو کرد، میگوید: «اگر یک زن شغل خوب و پول کافی داشته باشد با هدف کسب درآمد سراغ کارگری جنسی نمیرود.»
این فعال حوزه پناهجویی با تشریع وضعیت پناهجویان ایرانی در ترکیه میگوید: «در پروسه واگذاری مسئولیتهای سازمان ملل به اداره مهاجرت ترکیه شرایط طوری شد که از طولانی شدن روند رسیدگی به پروندهها گذشت و به مرحله بیثمر شدن رسید. جامعه پناهجویی ایران در ترکیه دچار نا امیدی شدهاند و میدانند که اینجا ماندگار خواهند شد. از طرفی تورم در این کشور هر روز افزایش مییابد و مردم هر روز فقیرتر میشوند، در این وضعیت فشار بر روی پناهجویی که اجازه کار ندارد و بیمه درمانی او نیز قطع شده دوچندان میشود. من زنان زیادی را میشناسم که در ساعتهای طولانی، کارهای سخت را دستمزدهای اندک انجام میدهند برای اینکه بتوانند هزینههای زندگی خود را فراهم کنند. این مساله تبعاتی به دنبال دارد، چراکه صاحبکار یا همکاران یک زن وقتی میبینند او مجبور است در پول کم، کارهای سخت و زیاد را انجام دهد، متوجه نیاز او و اینکه پشتوانهای ندارد، میشوند و خشونت و آزار علیه او را شروع میکنند و گاهی حتی ازآنجاکه میدانند امکان هیچ اقدام قانونی برای آن زن وجود ندارد، به خودشان اجازه میدهند هر نوع تقاضایی از او داشته باشند. گاهی حتی یک زن پناهجو را تهدید میکنند که در صورت رضایت ندادن به رابطه جنسی او را اخراج خواهند کرد.»
کورش زمانی در ادامه به این موضوع اشاره میکند که برخی زنان برخلاف میل درونی خود به این کار رضایت میدهند چون سرپرست خانوادهاند و در صورت اخراج در بهترین حالت حداقل یک هفته بیکار میمانند و به دلیل اینکه درآمد چندانی ندارند، پساندازی هم وجود ندارد که بتوان هزینههای روزهای بیکاری را با آن تامین کرد.
به گفته زمانی خشونتها، تحقیرها و سرکوبها علیه زنان آنقدر ادامه مییابد که آنان را رنجور میکند. او بر اساس تجربه مواجهه خود با پناهجویان در ترکیه میافزاید: «ممکن است که برخی افراد هم باشند که در ایران هم این کار را میکردند و برای کسب درآمد بیشتر گاهی هم به ترکیه میآیند اما حدود ۹۰ درصد زنان ایرانی که در ترکیه کارگری جنسی میکنند پناهجو هستند و قبلا تجربه کار در کارگاهها، رستورانها و کافهها را داشتهاند و متوجه شدند آنجا جایی نیست که بهآسانی و آرامش بتوانند درآمد کسب کنند و حتی اگر تمایلی به فروش سکس نداشته باشند هم مدام با خشونت و آزار روبهرو میشوند، بنابراین تصمیم گرفتند که وارد این کار شوند و حداقل درآمد خوبی به دست بیاورند.»
به گفته او اکثر قریب بهاتفاق این زنان روحی آزرده دارند و از شغل خود لذت نمیبرند. علاوه بر خشونتهایی که همواره آنان را تهدید میکند، گاهی حتی مشتریان پول آنها را پرداخت نمیکنند و کار کردن با اکیپها با وجود همه خطرها و آسیبها حداقل این مزیت را برای آنان دارد که میدانند هرچند درصدی از پول را دریافت میکنند اما بالاخره آن را میگیرند. درعینحال این تهدید هم وجود دارد که در صورت ترک کار از سوی آن اکیپ در معرض خطر و خشونت قرار میگیرند.
خشونت ضرب در خشونت
کورش زمانی، درباره خشونتها و آزارهایی که زنان کارگر جنسی در ترکیه متحمل میشوند نیز میگوید: «این خشونتها در دو نوع قابلبررسیاند؛ نوع اول خشونتهای حین کار است که در اشکال مختلف مورد آزار و اذیت قرار میگیرند و بسیار پیش میآید که آسیب جسمی میبینند یا به آنان تجاوز میشود. خشونت دوم در جامعه علیه آنان شکل میگیرد.» او در این زمینه نیز میگوید: «زنی که از طریق کارگری جنسی درآمد کسب میکند مجبور است که ظاهر متفاوتی داشته باشد تا شناخته شود. نمیتواند به چند مشتری ثابت خود اکتفا کند؛ بنابراین به دلیل اینکه خود را به نمایش میگذارد، این برچسب روسپیگری باعث میشود آنان از سوی جامعه و اطرافیان قضاوت و طرد شوند و در این مرحله بسیار مورد آزار کلامی و روحی قرار میگیرند.»
داستان یک فرار
«برخی زنان با هدف تجارت سکس برای ماههایی از سال به ترکیه میآیند و بازمیگردند اما تعداد آنان اندک است و اغلب زنان ایرانی که در ترکیه کارگری جنسی میکنند، افرادیاند که به دلیل خشونتهای خانوادگی، ازدواجهای اجباری، طولانی بودن پروسه طلاق و فشار اقتصادی از ایران به ترکیه آمدن و پناهجو شدند به امید اینکه زندگی بهتری برای خود بسازند اما در وضعیت بدتری گرفتار شدند». این را نیز افسانه نوروزی، فعال حقوق زنان در ترکیه میگوید.
او با بیان اینکه برخی زنان کارگر جنسی در ترکیه تحصیلات دانشگاهی دارند و در ایران برای خود جایگاه شغلی مناسبی داشتند میافزاید: «شرایط زندگی در پناهجویی آنان را به این کار وادار میکند. من زنانی را میشناسم که در ازای اجاره خانه به صاحبخانه خود خدمات جنسی دادهاند. یا افرادی را دیدهام که در محیط کار مورد آزار جنسی قرار گرفتند و از کارفرما گرفته تا آشپز به آنان پیشنهاد ارتباط جنسی دادهاند.»
او در ادامه زنی را مثال میزند که در یکی از رشتههای هنری از دانشگاه مدرک فوقلیسانس گرفت و کارگاه و کسب و کار کوچکی هم برای خود در ایران داشت اما با همهگیری کرونا و مشکلات اقتصادی کار و درآمد خود را از دست داد و فقر او را به جایی رساند که به کارگری جنسی در ترکیه روی آورد. نوروزی در ادامه میگوید: «من خانم ۶۰ سالهای را میشناسم که برای نجات از فقر در قبال مبالغ اندک خدمات جنسی میدهد. خانمی دیگر را دیدم که مجبور شد برای تامین مایحتاج هفتگی خانوادهاش تن به همخوابگی با فروشنده دستفروش در ترکیه بدهد.»
این فعال حقوق زنان با تاکید بر اینکه زنان پناهجو با میل شخصی و خودخواسته این کار را انجام نمیدهند، به خشونتهایی که علیه آنان شکل میگیرد اشاره میکند و میافزاید: «بارها دیدهام که در حین کار کتک خوردهاند، آزار روحی و کلامی دیدند، به آنان اهانت شده است و رابطههای همراه با خشونت و گازگرفتگی با آنان برقرار شده است.» او درباره امکان پیگیری این زنان از طریق قانون نیز میگوید: «به پلیس ترکیه که نمیتوان شکایت کرد چون کار این زنان قانونی نیست اما من شخصا چند نفر را با وضعیتی که به آنان تجاوز شده بود و آسیب دیده بودند به دفتر سازمان ملل بردم، گفتند بروید با شما تماس میگیریم. از سه سال پیش مورد داشتم که هنوز تماس نگرفتهاند.»
نوروزی در ادامه با بیان اینکه شرایط اقتصادی در ترکیه غیرقابل تحمل شده است و زنان ایرانی در این وضعیت در معرض خطرهای بیشتری هستند، میگوید: «در وضعیتی که خیلیها به خودشان اجازه میدهند نگاه جنسی به زنان ایرانی داشته باشند و از آنان سوءاستفاده میکنند، سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری باید صدای این زنان بشوند که در فلاکت زندگی میکنند و روزبهروز شکستهتر میشوند.»
نظرها
مراد محبی
با سابقه ترین مرکز کارگران جنسی در ایران شهر های مقدس قم و مشهد هستند, که با مدیریت انداموار و ارگانیک برادران متدین و منزه روحانی , در ادوار مختلف تاریخی, به کار خود ادامه داده و خواهند داد. ناگفته نماند که واژگان "انداموار" در متن و پرسمان کارگران جنسی معنا و مفهومی دوگانه به خود می گیرد! همچنین شایان توجه است که این برادران حقیقتا با تجربه ترین دلالان "عشق ومحبت" در کشور عزیز گل و بلبل می باشند. از دلالی عشق و محبتهای صیغه ای در قم و مشهد, تا صیغه های سیاسی بین دربار و روحانیون پس از کودتای ۲۸ مرداد, تا دلالی های قرن بیستمی روحانیون در اتاقهای کلاب هاوس, و.... حضور برخی از آخوندها در تجارت سکس در برخی از آثار ادبی نیز منعکس گشته است؛ مانند داستانهای کوتاه ابراهیم گلستان و تنی چند از دیگر نویسندگان. در سالهای اخیر غوغای توریستهای سکس عراقی در مشهد و عکسی از یک زن برهنهء مشهدی در میان برادران عراقی اش جنجال برانگیز شده بود. در ماههای اخیر به راه افتادن دوباره رسمی خانه های صیغه در تهران و دیگر شهرها و تبلیغ برای آنان در رسانه های اجتماعی (تلگرام,...) باری دیگر مبحث "شیرین" صیغه در جمهوری مقدس اسلامی را برای چند روزی زنده کرد. نتیجهء اخلاقی داستان: برای بررسی شرایط کارگران جنسی شاید هم که لازم نباشد این همه راه دور به ترکیه رفت. یا به قول شاعرِ شیرین سخن: ای قوم به حج رفته کجایید کجایید؟ "معشوق" همین جاست بیایید بیایید!!!!!