مردم و مذاکرات هستهای: بیمهای بزرگ و امیدهای کوچک
رها رستمی – نگاه مردم با نگاه حکومت به مذاکرات وین اختلافی اساسی دارد. مردم میخواهند فشار ناشی از تحریم کاسته شود، فشاری که حکومت آن را به مردم انتقال میدهد. حکومت اما در درجه اول به فکر نجات برنامه هستهای خویش است. مردم چه میگویند؟
مردم در پیگیری مذاکرات معمولاً به جزئیات کار ندارند، نگاهش متوجه نتیجه است و فضای عمومی. نگرانیهایشان را به هم سرایت میدهند و اندک امیدواریهایشان را. نگرانی بر امید غلبه دارد. آنان قربانی اصلی تحریم هستند. حکومت فشار را به مردم انتقال میدهد. چیزی از برنامه گسترش دستگاه امنیتی و ایدئولوژیک خود کم نمیکند، حتا به بهانه تهدید بر آن میافزاید، اما از نان مردم میزند.
اما مردم چگونه بیمها و امیدهایشان را ابراز میکنند؟ اکنون که دوباره زمزمه احیای برجام، گاهی خفیف و گاهی محسوستر، به گوش میرسد و حدس و گمانهایی در رابطه با لغوِ تحریمها در جریان است، گوش دادن به صدای جامعه و واکنشها به این خبرها و گمانها و دورنماهای تیره و تارِ توافق، مهم است.
این گزارش برای دست یافتن به واکنشها و تفسیرهای مردم، بر مبنای مصاحبه با ۱۰ نفر از یک طیف متنوع شده است. طرفهای گفتوگو از میانِ افرادی انتخاب شدهاند که به طورِ مرتب (بنا به گفته خودِ آنها) خبرهای مربوط به مذاکرهها را پیگیری میکنند و نسبت به آن حساسیت دارند. همچنین مواردِ مصاحبه عامدانه از میانِ افرادی انتخاب شدهاند که مسیرِ دورِ جدیدِ مذاکرهها سرنوشت حرفهای آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و اخبار وین را پی میگیرند. گزیدهای از شنیدهها:
ترسهای ریشهدار
■ یک مردِ مُسِن که در جنگِ هشت ساله ایران و عراق حضور داشته میگوید:
«این جوونایی که جنگو ندیدن فکر میکنن شوخیه. به گمونِ خودشون همیشه وضعیت همینجوری میمونه. مثلا وقتی فلانی تو اسرائیل تهدید میکنه که اگه فلان کارو نکنن بهشون حمله میکنیم، اینجا جوونا به ریشش میخندن! ولی این حرفا شوخی نیست. واقعا ممکنه یه روزی این حمله برسه.. اون وقته که دیگه میفهمیم راستی راستی داشتن میگفتن. من خودم شخصا میترسم از این که به ما حمله بشه.. امروز تأسیساتِ هستهای رو زدن ممکنه فردا خودمونو بزنن.. همینه که من میگم همه باید دعا کنیم یه توافقی به دست بیاد.»
■ مردِ میانسالِ دیگری در نظری مشابه میگوید:
«امروز دیگه برای همه مشخصه هر کسی و هر مملکتی با آمریکا سازش کرد موفق میشه.. هر کی هم خواست سرِ راهش بایسته و جُفتَک بندازه تا آخرِ عُمرش باید تاوانشو بده.. اینا (سرانِ کشور) هم خودشون میفهمن اینو. ولی چرا خودشونو گول میزنن دیگه من نمیدونم.»
■ یک کتابفروشِ کتابخوان موضوع را این گونه میبیند:
«الان وضعیت یه جوریه که همه فکر میکنن این ژستای ضدِآمریکایی و ضدِامپریالیستی خیلی خَفَنه... ولی اصلا اینجوری نیست. این جنگطلبیه. ما میدونیم که خودِ رهبرانِ شوروی این اواخر به رئیسجمهورهای آمریکا نامه مینوشتن که بیا سازش کنیم.. خب واقعا به نظر من کارِ درست رو اونا انجام دادن. اونا میخواستن در قبال سرنوشتِ جهان مسئولانه رفتار کنن. شما فکر کنید فقط کافی بود اون موقع این دو قدرتِ جهانی سازش میکردن. دیگه خیلی از خونها ریخته نمیشد.. حتی خیلی از سلاحها اصلا ساخته نمیشد.. جهان به سمتِ امنیت میرفت.. باید با این جور موضوعها واقعبینانه برخورد کرد نه با توهم».
امیدهای کوچک
در کنارِ ترسها و اضطرابهای سایه جنگ بر کشور، امیدهایی کوچک هم در میان است که هنوز اندک امیدی به بهبود از مجرای احیای برجام دارند.
■ یک فروشنده داروخانه میگوید:
«اونا (غربیها) در ظاهر میگن دارو و غذا شامل تحریم نمیشه. ولی واقعیت اینه که اونا رو هم درگیر کرده. من خودم اینجا دارم میبینم. وقتی شما مراودت با سیستم بانکی جهانی مشکل داشته باشه دیگه به راحتی نمیتونی دارو هم وارد کنی. داروهای مشابه تولیدِ داخل هم که اصلا توصیه نمیشه. هر کی میاد اینجا میگه دُکترش گفته حتما اصلِ دارو رو بخر. ایرانیش خوب نیست. خب اگه توافق بشه حداقلش اینه که نیازهای ضروری ما دیگه دچار مشکل نمیشه. واردکننده راحتتر میتونه کارشو انجام بده و نیازِ مردم هم برطرف میشه».
■ یک نوجوانِ دبیرستانی شیفته تکنولوژیهای جدید میگوید:
«الان من مدرسه میرم و گوشی آیفون هم دارم. هر برنامهای که میخوام روی گوشی نصب کنم نمیشه. خب من عاشق آیفونم ولی تو ایران تحریمه. انگار فقط باید باهاش زنگ بزنم و عکس بگیرم. برنامههای ایرانی روی اون نصب نمیشه خارجیا هم که سرویسدهی ندارن. تو همین ماه من دو بار اپلآیدی ساختگی خریدم هر دو بار وقتی فهمیدن از یه سرور ایرانی وصل میشم از کار افتاده. خب منم حق دارم به عنوان یه ایرانی از این گوشی که دوسش دارم استفاده کنم.»
■ دختر فروشنده جوانی از برجام و دغدغههای غیرمالیاش میگوید:
«الان درسته همه توقع دارن فقط قیمتا بیاد پایین. ولی راستشو بخواید دغدغه من یه چیزای دیگهس. درسته که اینا خیلی مهمه. خونواده منم یه قشرِ متوسطن اصلا وضعیت مالیم خوب نیست که بگم برام مهم نیست. ولی الان من دوست دارم تو این همه بند و تبصره یه جایی هم برای خواستههای من باشه. من میخام تو این جامعه راحت زندگی کنم. قانون از من حمایت کنه..کسی تو چیزای شخصیم دخالت نکنه. واقعا اگه خواسته من به عنوان یه زن تو این برجام نباشه اصلا انگار به هیچ دردی نمیخوره.»
زیستن بر مدارِ اضطراب
■ یک مددکارِ اجتماعی از تجربه کاریاش در اینباره میگوید:
«مسئولای ما علاوه بر این که معیشتِ مردم رو نابود کردن ذهن و روانشونُ هم داغون کردن..طرف میاد میگه ما باید شادی و معنویت رو تو جامعه افزایش بدیم تا اعتیاد کم بشه! انگار رو هوا داره حرف میزنه. خب شادی و فرهنگِ شادی یه پیششرطهایی داره. شما اون همه پولی که تو بودجَت اختصاص دادی به این دستگاهِ تحمیق (صدا و سیما) اختصاص بده به زندگی مردم.. اونا دیگه خودشون بلدن چجوری شاد باشن و معنوی باشن. درسته این همه آسیب تو جامعه ما یکشبه به وجود نیومده و یکشبه هم نمیره. ولی تجربه به من ثابت کرده وضعیت اقتصادی زیرساختِ اصلیه. تا اون درست نشه هیچ چیزی قابل اصلاح نیست. خب وضعیت اقتصادی هم که حالا گره خورده به همین برجام. الان یه کسی که میاد تو کمپِ ما برای ترک اعتیادش حدود ۴ ماه میمونه.. وقتی میاد بیرون انگار ۱۰ سال گذشته. انقدر به سرعت همهچیز گرون شده.. خب این آدمی که با هزار بدبختی ترک کرده واقعا کجا برگرده وقتی میبینه کرایه تاکسی هم نداره. خب معلومه همونجا میره پیشِ دوستای کارتونخوابش دوباره مصرف میکنه، دوباره کمپ، دوباره همون وضعیت.. این چرخه هی تکرار میشه».
■ یک زوجِ تازه ازدواج کرده معلم تجربه دردآورِ «مستقل» بودن در چند ماه از زندگیشان را روایت میکنند. آن هم با نگاه به برجام:
«من خودم شغل آزاد دارم و خانمم فرهنگیه. اون که یه حقوقِ ثابت داره و منم یه وقتایی خرید و فروش میکنم. به زور هر دوتامون با هم ماهی ۱۰ تومان در میاریم.. شاید باورتون نشه ولی باز هم به زندگیمون نمیرسیم.. ما در ماه حدود ۴ تومان فقط قسط وام و کرایه خونه میدیم. چیزی نمیمونه.. شب و روز من یه ماشینحساب دستمه دارم دخل و خرجمونو حساب میکنم.. همش استرس..همش دلهره که به آخرِ ماه برسیم من مجبور نباشم قرض کنم. خب چرا من باید تو همچین وضعیتی باشم؟ کشور ما یه کشور ثروتمنده ولی متأسفانه دزد زیاد داره.. بقیهش هم که میفرستن لبنان و سوریه و..... من همینجا اعتراف میکنم اگه بتونم یه زندگی راحت و عادی داشته باشم کلِ فلسطین هم نابود بشه من به من هیچ ربطی نداره..اونا خودشون بلدن از خودشون دفاع کنن. به ما چه....»
یک بازاری هم میگوید:
■ «ما تنهایی میخایم حریفِ کلِ دنیا بشیم. ولی نمیشه. تا یه چیزی میشه اینا میگن اسرائیل باید محو بشه.. خب چرا؟ معلومه که من میخام توافق بشه. خدا شاهده من الان جنسامو با یه قیمتی میارم که دیگه روم نمیشه به مشتری قیمت بدم. خودم خجالت میکشم. یه جنس میاریم تا فروخته میشه کلی باید دردسر بکشیم. بعدشم معلوم نیست اصلا با همون قیمت قبلی میتونیم جنس بخریم یا نه... انقدر که دلار بالا و پایین میره. من فقط میخام این قیمتا یه جایی وایسه.. هم من هم مشتریام همینو میخان. توقعِ من اینه که مذاکره واقعا نتیجه بده. تأثیرشو تو بازار ببینیم. از این وضعیت بیرون بیایم».
نظرها
نظری وجود ندارد.