سازمانهای مردمنهاد در کردستان؛ فعالیتها و موانع کار
شهرام موصلچی- گزارش پیش رو درباره نقش انجمنهای مردمنهاد و نحوه و چگونگی فعالیت این نهادهای غیردولتی زیر فشار دستگاههای امنیتی در فضای میلیتاریزه کُردستان است. در این گزارش برای بررسی دقیقتر موضوع، با چهار کُنشگر مدنی گفتوگو شده است.
نهادهای مدنی و غیردولتی در کُردستان که اکنون از مهمترین عرصههای شکلگیری حوزه عمومی، مشارکت و همبستگی اجتماعی در جامعه به شمار میآیند، نقش و مسئولیت مهمی در جبران خلاء حضور دستگاههای دولتی برای حل مسائل و مشکلات بر عهده دارند.
پیشینه شکلگیری این گروه از سازمانهای مردمنهاد و کمیتههای مردمی در کُردستان که تحت رصد و فشارهای دستگاههای امنیتی به شکلی کاملا داوطلبانه و مستقل از نهادهای دولتی و بر پایه عدم وابستگی به تشکلهای سیاسی و احزاب به فعالیتهای سازمانی خود ادامه میدهند، به بیش از چهار دهه پیش میرسد. این سازمانها به دلیل ماهیت مردمی و جایگاهی که به مدد سالها تلاش و فعالیتهای یاریرسان به دست آوردهاند، به شکل کمنظیری اعتماد و اطمینان مردم را جلب کردهاند.
در سالهای اخیر مناطق کُردنشین با مشکلات متعدد زیستمحیطی از جمله آتشسوزیهای سریالی جنگلها و مراتع، ادامه تخریب اکوسیستم منطقه، برجسته شدن بیشتر نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، توسعهنیافتگی، فراگیر شدن فقر و بیکاری، عمیقتر شدن شکاف میان مردم و حکومت روبهرو شدهاند.
این شرایط که مبنای آن ناکارآمدی دولت و تبعیض سیستماتیک در لایههای گوناگون جامعه است، به کنشگری مدنی و شکلگیری بیشتر انجمنهای مردمنهاد از سوی اشخاص دغدغهمند و مسئولیتپذیر انجامیده است.
گزارش پیش رو درباره نقش انجمنهای مردمنهاد و نحوه و چگونگی فعالیت این نهادهای غیردولتی زیر فشار دستگاههای امنیتی در فضای میلیتاریزه کُردستان است.
در این گزارش برای بررسی دقیقتر موضوع، با چهار کُنشگر مدنی گفتوگو شده است.
تأسیس انجمن همزمان با نخستین آتشسوزی
پایههای تشکل مردمنهاد "سبز چیا"ی مریوان به عنوان یکی از قدیمیترین سمنهای حفظ محیط زیست در ایران به گفته عبدالواحد (هیوا) بوتیمار پس از آن شکل گرفت که مناطق جنگلی مریوان برای نخستین بار در بهار سال ۱۳۷۸ دچار آتشسوزی شد.
بوتیمار، فعال محیط زیست و عضو سابق هیأت مدیره انجمن "سبز چیا"، درباره دشواریهای روزهای نخست پس از شکلگیری این انجمن به زمانه میگوید:
«ما چند نفر از فعالان مدنی در بهار سال ۷۸ با هدف تأسیس چند کتابخانه در روستاهای مریوان و حفظ محیط زیست، انجمن سبز چیا را پایهگذاری کردیم. در آن زمان ما از هیچ گونه حمایت مالی و معنوی برخوردار نبودیم و حتی با سرمایه اندک شخصی خودمان در تلاش برای نگه داشتن و همچنین گستردهتر کردن این تشکل تازه تأسیس بودیم. در آن روزهای نخست به عنوان یک تشکل مدنی نوپا نه از سوی مردم و نه از جانب حکومت نه تنها هیچ گونه همیاری، همدلی و استقبالی انجام نگرفت که بیشتر اوقات با نگاهی تمسخرآمیز به اهداف و فعالیتهای ما نگریسته میشد.»
هیوا بوتیمار، احمد امانی، عبدالله تازیک، کاوه کاووسی و مادح امانی از مؤسسان اصلی انجمن "سبز چیا" بودند. این تشکل زیستمحیطی پس از چند سال پیگیری مداوم، در نهایت در اردیبهشت سال ۸۷ موفق به «اخذ مجوز رسمی» فرمانداری مریوان شد.
هیوا بوتیمار اما در دی ماه ۸۵ بازداشت و شش ماه بعد، در شعبه اول دادگاه انقلاب مریوان محاکمه شد. دادگاه او را به همراه عدنان حسنپور، روزنامهنگار کُرد، به اتهام «محاربه و اقدام علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم کرد.
بوتیمار در اعتراض به این حکم و برخوردهای غیرقانونی، ۵۰ روز در سلول انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات سنندج اعتصاب غذا کرد.
با فشار فعالان حقوق بشر و نهادهای بینالمللی اما این حکم به ۹ سال حبس تعزیری کاهش یافت و او پس از تحمل شش سال زندان، اول آذر ۱۳۹۱ از زندان آزاد شد.
مسیری که ادامه یافت
انجمن "سبز چیا" اما توانسته در راستای حفاظت از محیط زیست و ترویج فرهنگ زیستمحیطی با وجود تحمل فشارهای امنیتی بر خلاف بسیاری از نهادهای مردمی در کُردستان که طی سالهای اخیر مدتی پس از تأسیس منحل شدند، به فعالیتهای داوطلبانه خود ادامه دهد.
بوتیمار در همین رابطه به زمانه میگوید:
«در اوایل با مشکلات زیادی مواجه بودیم. در آن دوره انجمن سبز چیا اعضای بسیار کمی داشت و ماهیت آن هنوز برای مردم منطقه شناخته شده نبود؛ به این خاطر که تا آن موقع، انجمن یا سازمانی مردمی در حمایت از محیط زیست در کُردستان وجود نداشت. ما هم به عنوان افرادی که مؤسس این نهاد زیستمحیطی بودیم آگاهی و شناخت چندانی در این حوزه نداشتیم و همین مسائل به ویژه نگاه امنیتی، دشواریِ فعالیت را دو چندان کرده بود. اما احساس مسئولیت اعضای انجمن نسبت به محیط زیست موجب شد که فعالیتهای گروهی در این زمینه بیشتر شود و با هدفهای مشخصتری از قبل به مسیر خود ادامه دهد.»
این فعال محیط زیست که پس از آزادی از زندان مجبور به ترک کشور شد، به دو دلیل اشاره میکند که سبب شده انجمن "سبز چیا" تاکنون به فعالیتهای خود ادامه دهد:
«نخست اینکه شهر مریوان به لحاظ جغرافیایی به طور دائم با مشکلات زیستمحیطی از جمله آتشسوزی مناطق جنگلی روبهروست. همچنین با پدیده خشکسالی دست و پنجه نرم میکند که تأثیر به مراتب مخربتری روی منطقه گذاشته و ضرورت حفاظت از اکوسیستمِ در حال تخریب، همیشه وجود داشته است. دلیل دیگر آن ترویج فرهنگ صیانت از محیط زیست است که همبستگی و مشارکت مردمان منطقه را به همراه داشته تا همزمان حضور اشخاص توانمند، دلسوز و مسئولیتپذیر در این انجمن، ادامه مسیر را با همه کم و کاستیها، هموارتر کند.»
برجستەسازی تبعیض و کمکاری نهادهای دولتی
"خانە انسان" حدود سە سال پیش در مریوان و در شرایطی کە بیشتر انجیاو-ها و تشکلهای مردمی بە دلیل وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ناگزیر دلسرد شده بودند و بیشتر فعالیتها در این چارچوب راکد ماندە بودند، شکل گرفت.
یک عضو "خانه انسان" که خواست نامش فاش نشود، به زمانه میگوید این تشکل مردمی سعی داشت با یک سری فعالیتهای کمکرسانی از لحاظ مالی برای برخی از خانوادەهای محلات حاشیەنشین شهرستان مریوان رفتارهای انسان دوستانە را به دور از فضای ترحمسازی و مظلومنمایی، بلکە با برجستەسازی تبعیضها و کمکاری نهادهای دولتی ترویج کند:
«در ابتدا هدف از آغاز چنین حرکتی زندە نگهداشتن روابط انسانی و رساندن این پیغام به مردم بود کە نباید در شرایط سخت همدیگر را از یاد ببریم و گریبانگیر فرهنگ فردیگرایی و منفعتطلبانە شویم. و از یاد نبریم کە کلماتی همچون خوشبختی، رفاە، شادی و ... اگر در حالت کلی و عمومی قرار نگیرد معنای خود را از دست دادە و دچار پدید آمدن کلماتی دیگر همچون تبعیض، ویرانی، ناامیدی و ... می شود.»
در طول سە سال گذشته، "خانە انسان" فعالیتهای متفاوتی را بە انجام رساندە است و تمام فعالیتها و تلاشهایش در جهت برجستەسازی و نشان دادن زندگی مردمانی بوده کە از بسیاری جهات بە حاشیە راندە شدەاند.
عضو این تشکل مردمی به زمانه میگوید:
«در این مدت فعالیتهایی از جمله توانمندسازی زنان محلات حاشیەنشین (زنانی کە خود "سرپرست خانوار" هستند)، برپایی کتابخانە، برگزاری کلاسهای متنوع برای آگاهی بخشی مانند کلاسهای هنری، فکری، فرهنگی، آموزش زبانهای کُردی و انگلیسی، موسیقی، نقاشی، مامایی و اکران فیلم در محلات انجام گرفته است.»
با وجود این به گفته این فرد مطلع، فرصت شرکت در چنین کلاسهایی برای کودکان و افراد این محلات اگر منفی نباشد، نزدیک صفر است:
«شغل بیشتر مردمان این محلات، کارگری، دستفروشی، کولبری، گاها فروشندگی و کارهای فصلی است. بیشترین آمار کودکان کار، کودکان بازمانده از تحصیل، کودکهمسری، آمار خودکشی و ... مربوط بە محلات حاشیهنشین است که ساکنان آن بیشترین جمعیت مریوان را شامل میشوند. اینان مردمانی هستند کە مسئولان دولتی مدتهاست خودشان، خانەها و خیابانهایشان را فراموش کردهاند و ارزش جان و زندگیشان تنها در حد پُر کردن صندوقهای رأی است.»
پروندەسازی علیه فعالان مدنی
هر انجمن و تشکلی در راستای پیشبرد اهداف خود با مشکلات متفاوتی روبەرو میشود که گاە این مشکلات عیان و گاهی هم مخفی، نامحسوس و پنهان هستند. اما از عمدهترین مشکلات نهادهای مردمی در کردستان، مشکل مالی، محدودسازی فضا از طرف دستگاههای دولتی کە مجوز فعالیتها در دست آنهاست و حساسیتزایی برای فعالان مدنی است.
به گفته این فعال مدنی، "خانه انسان" بر پایە مردمی بودن خود مسیر سختی را طی کردە؛ چە از لحاظ مالی (برای اجرای پروژەها و برنامەهایی کە نیازمند حمایت همەجانبە اقشار مختلف جامعە است) و چە از لحاظ نیروی انسانی:
«نگاه امنیتی روی فعالیتها و افراد داوطلب منجر به پروندەسازی علیە کُنشگران شده است. با وجود فشاری که به سبب پروندەسازی به فعالان وارد میشود اما باز ما شاهد مطالبەگری این افراد هستیم. تا زمانی کە اهداف مورد نظر تحقق یابد، شاید بعضی مواقع کنشگران مجبور شوند روش کار یا مکان مورد فعالیت یا ابزار را تغییر دهند اما هیچوقت دست از خواستەها و مطالبات بر حق خود بر نمیدارند و باز راهی را برای پیگیری و مطرح کردن این خواستەها پیدا میکنند.»
تشکل "خانە انسان" در حالی بە فعالیت خود ادامە میدهد که از یک سو شرایط اقتصادی فضا را تنگتر کرده و از سوی دیگر احضار، بازداشت و فشار بر فعالان مدنی، قدرت مشارکت مردمی را برای حرکتهای داوطلبانە کاهش دادە است.
"کمیتە محلات" و بیتریبون ماندن فعالان مدنی
کُردستان بعد از انقلاب و حتی قبل از آن هم شاهد آزمون جریانات سیاسی و مردمی بودە و حضور این جریانها تأثیرات غیرقابل انکاری بر مردم این مناطق بر جای گذاشتە است.
نام "کمیتە محلات" کە در دوران همهگیری کرونا در بسیاری از شهرها و روستاهای کُردستان از طرف طیفی از فعالان مدنی مورد استفادە قرار گرفت، برگرفتە از حرکتهای دورە بعد از انقلاب بود؛ حرکتی کە معتقد بود مردم هر محلە برای حل مشکلاتشان باید بە صورت شورایی عمل کنند.
این عضو "خانه انسان" در رابطه با این موضوع میگوید:
«ما در کُردستان هنوز از بسیاری جهات مانند خدمات شهری، خدمات آموزشی و شرایط شغلی، شاهد تفاوتهای بسیار زیادی هستیم. بە عنوان مثال به جز سوختبری در قسمتی از استان سیستان و بلوچستان در دیگر نقاط ایران چیزی بە اسم کولبری وجود ندارد تا مردم و کنشگرانی را به فعالیت در این زمینه ملزم کند. در این صورت مردم و فعالان مدنی هم لزومی نمیبینند کە برای برخی مطالبات، خود را زیر فشار نهادهای امنیتی قرار دهند. در بیشتر مواقع در کُردستان، نهادهای امنیتی بە جای تلاش برای درک مسائل و مطالبات، با یک گارد بسته و با بدگمانی در مقابل فعالان مدنی موضع گرفتهاند. به همین واسطه در جریان پروندەسازیها همیشە تلاش بر این بودە کە فعالیتهای صنفی و مدنی به اتهاماتی مانند "بر هم زدن امنیت و ارتباط با جریانات بیرون از کشور" ربط دادە شود.»
به گفته این کنشگر مدنی در بیشتر مواقع فشارهایی کە بر فعالان مدنی در کُردستان وارد میشود از سوی فعالان مرکزنشین مورد بیتوجهی واقع میشود:
«در مواقعی کە کوچکترین مشکل امنیتی برای دوستان و فعالان فارسزبان و مرکزنشین بهوجود میآید، با بولد کردن موضوع، حمایت همەجانبە سایر نقاط جلب میشود اما با وجود احکام سنگینی کە کنشگران در کُردستان با آن مواجه میشوند، باز ما شاهد بیتوجهی هستیم کە این میتواند یکی دیگر از دلایل فشار بیش از حد نهادهای امنیتی بر روی فعالان مدنی در مناطق کُردستان باشد چون در هر حالت فعالان کُردستان را تنها و بیتریبون میبینند.»
جامعه مدنی، بازسازی و تولید انرژی
آ.ک.ر مخفف نام انجمنیست که در سال ۱۳۹۳ فعالیت خود را در سنندج آغاز کرده است.
هدف از تاسیس این انجمن آنگونه که در اساسنامه آن نوشته شده، «کاهش آسیبهای اجتماعی، توانمندسازی زنان و فعالیت در حوزه حقوق کودکان» است.
این تشکل تمرکز اصلی خود را بر حاشیههای شهری و مناطقی معطوف کرده که با آمار بالای بیکاری، اعتیاد و جرایم شهری روبهرو هستند.
فعالیتهای مدنی، آگاهسازی، روشنگری و در نتیجه مطالبهگری برای مردم را به همراه دارند. از این رو ثبت رسمیِ تشکلهای مردمی با موانع بسیاری مواجه هستند.
یک عضو این انجمن در خصوص مقایسه ثبت یک شرکت تجاری با سازمان مردمنهاد در کُردستان به زمانه میگوید:
«پروسه ثبت هر مؤسسه و سازمان مردمنهاد شباهت بسیاری به ثبت شرکتهای تجاری و مالی دارد. یعنی هر دو در بروکراسی اداری و ماهها انتظار برای دریافت مجوز با صرف مبالغ قابل توجه، انرژی بسیاری تلف میکنند. قبل از دریافت مجوز هم باید مکانی جهت کار اجاره شود که با توجه به تورم شدید و افزایش اجاره بها، این نکته بسیار حائز اهمیت است. ثبت سازمان مردمنهاد و مؤسسات مردمی، مانع بزرگتری هم دارد و آن تأیید اعضای هیأت مؤسس است که توسط نهادهای امنیتی انجام میگیرد. پس از این تأیید است که این مؤسسات و سازمانها به اداره ثبت معرفی میشوند و بارها پیش آمده که اعضا رد صلاحیت شدهاند.»
اما چرا حکومت ایران هیچ گونه تمایلی به فعالیتهای مدنی و همچنین تشکیل نهادهای مردمی به ویژه در کُردستان ندارد؟
این کنشگر مدنی در پاسخ به این پرسش میگوید:
«مفهوم فعالیت سازمانهای مردم نهاد در رابطه متقابل دولت و شخص در هر جامعه خاص و بر اساس یک سلسله حقوق و آزادىها و نیز وظایف و مسئولیتهای متقابل دولت و شخص محقق میشود. این حقوق و مسئولیتها عمدتاً به واسطه نهادهاى جامعه مدنی معین شده و در قوانین سياسى، اجتماعى و حقوقى که هر دو سوى رابطه شهروندى ملزم به رعایت آن هستند، انعکاس مییابد. بارها فعالیت این سازمانها مورد هجوم قرار گرفته، به این خاطر که به ماهیت و تکالیف حرفهای خود عمل میکنند.»
به گفته این فعال مدنی، اکنون سازمانهای مرتبط با پیشگیری از اعتیاد، پایان کارتن خوابی، حوزه محیط زیست و حقوق زنان، بیشترین فعالیت و تمرکز را بر اهداف خود دارند:
«ممکن است برای مدت کوتاهی فعالیت آنان به محاق برود اما هرگز تعطیل نخواهد شد. جامعه مدنی قادر به ترمیم، بازسازی و تولید انرژی مضاعف برای کار دوباره است. فضای کار هر اندازه هم محدود باشد، سازمانهای مردمی همچنان که آمار نشان داده است هم تعدادشان رو به افزایش بوده و هم وسعت و عمق کار و فعالیتهایشان.»
زن ناموس هیچکس نیست!
انجمن زنان "ژیوانو" از دی ماه سال ۹۹ فعالیت خود را شروع کرد. سال گذشته در حالیکه چند روز بیشتر از "روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان" نگذشته بود، پشت سر هم دو مورد زنکشی در کُردستان اتفاق افتاد و آماری منتشر شد که حاکی از این بود در دوران همهگیری کرونا، خشونت خانگی و اقتصادی علیه زنان و آمار کودکهمسری افزایش یافته است.
ژینا مدرس گرجی، فعال حقوق زنان و عضو انجمن زنان "ژیوانو" در رابطه با چرایی تشکیل و نحوه فعالیتهای این تشکل به زمانه میگوید:
«ما جمعی از فعالان حقوق زنان در حوزههای مختلف (فعال مدنی، روزنامهنگار، وکیل و حقوقدان، پزشک، جامعهشناس، فعال محیط زیست و ... ) احساس نیاز و لزوم کردیم که باید واکنشی به این میزان بالای خشونت علیه زنان در جامعه داشته باشیم. ما با همکاری هم هر کاری از دستمان بر میآید انجام میدهیم. ما با برگزاری چند جلسه تصمیم گرفتیم در سه زمینه آگاهیسازی و آموزش، مطالبهگری و حمایت کار کنیم.»
این فعال حقوق زنان میگوید سالها بود که به دلیل وضعیت سیاسی-اجتماعی حاکم بر ایران، فعالیت گروهی و مستقلی در زمینه اجتماعی زنان انجام نشده بود.
به گفته مدرس گرجی، از سال ۸۸ به بعد و پس از تغییرات سیاسی در ایران، در سنندج هم مانند شهرهای دیگر بیشتر گروههای خیریه و محیط زیست فعال بودند و در زمینه زنان اگر فعالیتی انجام میشد، بیشتر در زمینه توانمندسازی اقتصادی زنان بود که توسط انجمنهایی زیر نظر استانداری و در راستای سیاستهای جنسیتی دولت عمل میکردند:
«تشکیل کارگاههای کوچک خیاطی، قالیبافی و ... همچنین فعالیتهای مستقل به صورت انفرادی انجام می شد تا اینکه انجمن زنان ژیوانو تشکیل شد. اولین کار ژیوانو هم با توجه به اتفاقاتی که افتاده بود این بود که ۲۰ نفر رفتیم سر مزار سرگُل حبیبی و آزاده مروتی که تحت عنوان ناموس به قتل رسیده بودند. بر سر مزارشان بیانیهای برای محکومیت هر گونه خشونت علیه زنان خواندیم. در بیانیه، نوشتهها و پلاکاردهایی که بر سر مزار قربانیان گذاشتیم، تأکید کردیم "زن ناموس هیچکس نیست" و زنکشیها و هر خشونتی علیه زنان باید پایان یابد.»
انجمن "ژیوانو" ۱۴ مهر امسال در ورودی مجتمع دادگستری کل سنندج تجمعی برگزار کرد و همزمان خواهان شفافسازی پروندههای زنکشی شد.
زنکشی در چهارچوب خانواده طبق قوانین ایران معمولا شاکی خصوصی ندارد و این نوع پروندهها به راحتی بسته میشوند.
الگویی برای مقاومت
چرا در جایی مانند کُردستان با وجود برخورد قهری و خشونتآمیز و اینکه سالهاست هرگونه فعالیت مدنی تحت شدیدترین کنترل دستگاههای امنیتی قرار گرفته، قدرت سازماندهی و تشکیل نهادهای مردمی کماکان وجود دارد؟
ژینا مدرس گرجی در پاسخ به این سوال میگوید:
«در کتاب "روایت و کُنش جمعی" نوشته "فردریک دبلیو میر" که خواندنش برای هر کنشگر اجتماعی واجب است، نویسنده به اهمیت روایتها میپردازد و میگوید که چطور داستانها و روایتها بر فراخوانهای سیاسی و کنشهای اجتماعی مؤثر هستند. کُردستان سرشار از روایتهاست. روایتهایی از ظلم، نابرابری، تبعیض، سرکوب و کشتار. هیچ خانوادهای را در کُردستان پیدا نمیکنید که در دهه ۵۰ خورشیدی و حتی بعد از آن، جانباخته، زندانی یا مهاجر اجباری نداشته باشد و همیشه داستانها و روایتهایی از آن سالها تا به امروز تعریف شده و میشود. همه اینها انگیزهای برای مبارزه به روشهای مختلف مدنی، فرهنگی، سیاسی و ... است؛ در قالب گروههای مستقل، اتحادیهها، انجمنها، نشریات، سایتها و ....»
به گفته این فعال حقوق زنان، در سالهای اخیر "روژاوا" هم الگو و الهامبخش مؤثری برای مردمان به ویژه زنان در کُردستان بوده که در مبارزه و شکست داعش چگونه مقاومت کردند:
«همه اینها مانند الگویی برای مقاومت و فعالیت امیدوار کننده و الهامبخش بودهاند. انگار مردم، فعالان و دغدغهمندها بالاخره راهی پیدا میکنند که به شکلهای مختلف فعالیت کنند. هر چند دشوار اما مثل آبی که به ناچار راهی برای جاری شدن پیدا میکند.»
سرکوب و کنترل فعالیتها
در سالهای اخیر فعالان مدنی بارها از افزایش محدودیت و تنگتر شدن فضا برای انجام فعالیتهای داوطلبانه گروههای مردمی خبر دادهاند.
مدرس گرجی اما درباره اینکه آیا حکومت موفق به کنترل نهادهای مردمی شده است میگوید:
«متأسفانه حکومت تا حدودی موفق به کنترل شده و از روشهای مختلف در این سالها برای سرکوب استفاده شده است؛ از صدور احکام سنگین تا تفرقه انداختن بین مردم و فعالان، از دستهبندی مردم به نیروهای خودی و غیرخودی، (جاش و باش) تا مهاجرتهای اجباری و ایجاد فضای یأس و ناامیدی، از تشدید فقر و نگرانی و درگیریهای اقتصادی برای مردم تا بستن روزنامهها و انجمنها.»
این کنشگر مدنی معتقد است فضای یأس و ناامیدی بر جامعه و حتی بخش زیادی از فعالان حاکم شده و این بسیار خطرناکتر از موارد دیگر مانند بحث تشدید امنیتی شدن است؛ اگرچه چنین فضایی به نسبت مناطق دیگر ایران کمرنگتر است:
«این ناامیدی برای کُردستان تجربه جدیدی نیست. کُردستان از سال ۵۷ ناامید است و سعی کرده این ناامیدی را تبدیل به مبارزه و مقاومت کند. ناامیدی از حکومت، کُردستان را رادیکالتر و تکلیفش را تا حدودی نیز مشخص کرده است. در یکی دو سال گذشته کنشگران مدنی در کُردستان به ویژه در زمینه زنان به سمت مبحث اینترسکشنالیتی میروند؛ اینکه تحلیل این باشد که همزمان چند ستم جنسیتی، ملیتی و طبقاتی با هم همپوشانی دارند و بر مسأله زنان بسیار مؤثر هستند و راه حل مبارزه و کار کردن آگاهسازی و اعتراض برای هر سه مورد است و تا این سه مورد حل نشود، وضعیت تغییر آنچنانی نخواهد کرد و این کار را سختتر میکند.»
مدرس گرجی به صدور و اجرای حکم زهرا (زارا) محمدی، معلم زبان کُردی و تجمع مردمی در اعتراض به این حکم مقابل دادگستری سنندج، روز خاکسپاری فعالان محیط زیست و تحصن اخیر معلمان در شهرهای سقز، مریوان و سنندج و شعارهایی که سر داده شد اشاره میکند و میگوید:
«گاهی امنیتی شدن بیشتر، فعالیت و مشارکت مردمی را بیشتر میکند و یأس و استیصال را از بین میبرد. نمیتوانم چیزی را پیشبینی کنم و شاید به حکم فعال مدنی بودنم باید امیدوار باشم و همیشه در طول این سالها چه در دهه ۵۰ و چه در دهه ۸۰ در ایران و چه در این سالها برای داعش در روژاوا، کُردها راهی برای فعالیت و مبارزه پیدا کردهاند.»
نظرها
زانکو
خیلی گزارش خوبی بود، ممنون.