شصتوپنجمین جلسه دادگاه حمید نوری: «متهم ناراحت بود که من زنده ماندهام»
شصتوپنجمین جلسه دادگاه حمید نوری، دادیار سابق قوه قضاییه و متهم به دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت در سال ۶۷، در دادگاه استکهلم برگزار شد. در این جلسه جعفر یعقوبی، زندانی سیاسی دهه ۶۰ بخش دوم شهادت خود را ارائه داد. او از جمله در این جلسه گفت حمید نوری «فکر میکرد حق من این بوده که اعدام شوم...»
شصتوپنجمین جلسه دادگاه حمید نوری دوشنبه ۱۴ فوریه/ ۲۵ بهمن، از حدود ساعت هشت صبح به وقت محلی در سالن ۳۷ دادگاه بدوی استکهلم آغاز شد. در این جلسه، جعفر یعقوبی به شکل ویدئویی از محل اقامت خود در آمریکا، ارائه شهادتش به محضر دادگاه را از سر گرفت.
جعفر یعقوبی پیشتر و در جلسه ۶۴ام جمعه ۱۱فوریه/۲۲ بهمن بخشی از شهادت خود را ارائه داده بود. او از جمله در این روز گفت که در روزهای تاریک اعدام زندانیان در زندان گوهردشت در سال ۶۷، پاسدارها سبیل او و تعداد دیگری از زندانیان را به قصد آزار تراشیدهاند و در بخش دیگری از شهادتش گفت بعد از خوردن ۲۰ ضربه شلاق برای نماز، تصمیم گرفته اعلام کند نماز میخواند. او در ادامه گفت که آنها فقط ادای نماز خواندن را درمیآوردهاند.
در آغاز این جلسه توماس ساندر، رئیس دادگاه ابتدا به کنترل ارتباط ویدئویی میان شاهد، جعفر یعقوبی و سالن دادگاه پرداخت و سپس فرصت را به دادستان داد تا به پرسیدن سوالهایش از شاهد ادامه دهد.
جعفر یعقوبی در پاسخ به سوالات دادستان درباره زمان دوباره آغاز ملاقات زندانیان با خانوادههایشان گفت که ملاقاتها از آذر ماه از سر گرفته شد:
«قبل از آن یک لیستی از ما خواستند، با فامیلها تماس گرفتند و ترتیب ملاقات را دادند.»
دادستان: در جلسه قبل شما گفتید که بعد از اعدامها شما را به دفتر دادیاری خواستند و آنجا دادیار عباسی به شما گفت که خوب قسر در رفتی. به نظر خود شما منظور او از گفتن این جمله چه بوده است؟
جعفر یعقوبی در پاسخ به این سوال دادستان و سوالهای بعدی او گفت:
«استنباط من این بود که چون حکمم بالا بود، ایشان ناراحت بودند که من زنده ماندهام و فکر میکردند حق من این بوده که اعدام شوم.… در آن موقع من ۳۸ سالم بود و آقایِ عباسی یک ۱۰ سالی از من جوانتر به نظر میرسید. آن چیزی که من میدیدم از پشت میز این بود که او کت پوشیده بود و یک پیراهن به اصطلاح ما میگوییم یقه آخوندی؛ یقه گرد داشت. در مورد چهرهاش چیز بیشتری به یاد نمیآورم فقط به ذهنم میآید که یک صورت تپلمانندی داشت و مو داشت، این یادم است.»
دادستان: آیا شما عکسی از حمید نوری در رسانهها دیدهاید؟
جعفر یعقوبی: بله، بعد از اینکه ایشان در سوئد بازداشت شدند، من برای اولین بار عکس ایشان را در اینترنت دیدم.
دادستان: یادتان هست چه عکسهایی بودند؟
یعقوبی: من زیاد ندیدم. نه…. یک عکس یادم است که در روزنامههای اینترنتی دیدم که به نظرم از دادگاه سوئد بود.
دادستان: وقتی این عکس را دیدید عکسالعملتان چه بود؟
یعقوبی: دیدم شباهتی دارد به آقای عباسی در واقع. چون در ذهنم مانده بود. … مسئولینی که ما در زندان دیدهایم، تصویرشان در ذهنمان حک شده است و وقتی آنها را دوباره میبینیم یا عکسشان را میبینیم، تصویرشان دوباره به ذهنمان میآید ….
دادستان: بسیار خوب. من الان از شما میخواهم که به حمید نوری در دادگاه نگاه کنید. البته میدانم که این اتفاقها خیلی قبل برای شما افتاده است. اما وقتی تصویر او را دیدید، میخواهم بدانم ذهنیت شما چیست.
یعقوبی: بله… ذهنیت من این است که آقای حمید نوری یا همان آقای عباسی یک ۳۰ سالی مثل من مسنتر از آن زمان دیده میشوند. بله، بله. میبینم …
دادستان: آیا تشابهی میان او و عباسیای که قبلا دیدهاید وجود دارد؟
یعقوبی: بله! قطعا! همان حالت و همان نحوه نشستن اما کمی لاغرتر و مسنتر. اما همان حالت را میبینم. قاعدتا بعد از ۳۰-۴۰ سال ما همه تغییر کردهایم اما شباهتها آنجاست و من میبینم.
به دنبال این پاسخ جعفر یعقوبی دادستان اعلام کرد که دیگر سوالی از او ندارد. در ادامه رئیس دادگاه از وکیلان مشاور پرسید که آیا کسی سوالی دارد و گیتا هدینگ وایبری گفت که یک سوال کوتاه دارد.
قاضی ساندر به این وکیل مشاور اجازه داد سوالش را مطرح کند و او خطاب به جعفر یعقوبی گفت که قصد دارد یک نام را با او در میان بگذارد: «آیا شما عادل طالبی را میشناسید؟»
جعفر یعقوبی: نه، یادم نیست.
پس از گیتا هدینگ وایبری، یوران یالمارشون، وکیل مشاور دیگر از این شاهد دادگاهِ حمید نوری پرسید: «آیا شما عادل روزدار را میشناسید؟»
جعفر یعقوبی: نه! من او را هم به خاطر نمیآورم. یادم نیست.
وکیل مشاور: او دندانپزشک بوده. اینکه میگویم او دندانپزشک بوده آیا احساسی را در شما بیدار نمیکند؟
یعقوبی: ما یک دندانپزشک در زندان قزلحصار همبند داشتیم که من خیلی شناسایی دقیقی از او ندارم اما میدانم که آنجا یک دندانپزشک داشتیم.
وکیل مشاور: اما من سوالم درباره زندان گوهردشت است.
یعقوبی: نه! در گوهردشت من دندانپزشک یادم نیست.
پس از این سوالات یوران یالمارشون، بنکت هسلبری، وکیل مشاور شماری از شاکیان به طرح سوالاتش از این شاهد در دادگاه حمید نوری پرداخت. او از جعفر یعقوبی پرسید: «دادستان سطرهایی از کتاب شما را نشان داد که در مورد “حاجیمحسن” بود و اینکه شخصی دیده بود او در آمفیتئاتر اعدام شده است. شما این را در کتابتان آوردهاید اما سوال من این است که آیا این موضوع را مستقیم از آن فرد شنیدید یا اینکه این خبر به شکل دیگری به شما رسیده است؟»
جعفر یعقوبی: نه! همانطور که در کتاب نوشتهام، این خبر از بندهای دیگر از طریق مورس به ما رسیده بود.
هسلبری، وکیل مشاور: منبع این خبر که بود؟ این را میدانید؟
یعقوبی: یکی از همبندیهای ما او را میشناخت چون همسازمانی او بود و ما به همبندی خودمان اعتماد داشتیم. در زندان روابط معمولا اینگونه است بین گروههای مختلف؛ بر مبنای اعتماد.
وکیل مشاور: ممنونم. حالا من چند نام را هم میخواستم که با شما در میان بگذارم. آیا مجید ایوانی را از گوهردشت میشناسید؟
یعقوبی: مجید ایوانی را من شنیدهام. شخصا نمیشناسم. اما شنیدهام.… از طریق زندانیان دیگر و در صحبتها فکر میکنم شنیدهام اسم او را اما اینکه خودم با او آشنایی داشته باشم یا همبند بوده باشم یادم نیست.
وکیل مشاور: یعنی ایشان در زندان گوهردشت بوده؟
یعقوبی: من کاملا مطمئن نیستم. همانطور که گفتم من با خودش آشنایی نداشتم و فقط اسمش را شنیدهام.
وکیل مشاور: بسیار خوب. نام بعدی مورد نظر من بیژن بازرگان است. آیا او را میشناسید؟
یعقوبی: بله، بیژن بازرگان اگر اشتباه نکنم در بند هفت یا هشت بود.
وکیل مشاور: ظرف آن مدتی که اعدامها در جریان بود در بند هفت یا هشت زندان گوهردشت بود؟ یا کی؟
یعقوبی: اگر اشتباه نکنم آن زمان باید در بندِ هفت یا هشت میبوده اما چون احتمالا حکمش زیر ۱۰ سال بوده، با من همبند نبود.
وکیل مشاور: شما محمود علیزاده اعظمی را میشناختید؟
یعقوبی: بله. محمود علیزاده را من خوب میشناسم. مدتی با هم در قزلحصار همبند بودیم، بعد او را برده بودند اوین، بعدش این اواخر آورده بودندش گوهردشت و در بند ۱۳ یا ۱۴، همان ساختمان بین ما و بند هفت و هشت، آنجا بود. من بند شش بودم. ساختمان ما بند پنج و شش بود. ساختمان بعدی بند ۱۳ و ۱۴ بودند و بعدیاش هم هفت و هشت.
وکیل مشاور: آیا میدانید چه اتفاقی برای او افتاد؟
یعقوبی: بله، من با دختر ایشان آشنایی دارم و ایشان هم در همان دوره کشتار ۶۷ در زندان گوهردشت اعدام شدند.
به دنبال این پاسخ جعفر یعقوبی، وکیل مشاور بنکت هسلبری اعلام کرد که دیگر سوالی ندارد و قاضی توماس ساندر، فرصت را در اختیار وکیلان مدافع حمید نوری گذاشت تا سوالهایشان را از جعفر یعقوبی در مقام شاهد بپرسند.
دانیل مارکوس، یکی از دو وکیل نوری پس از سلام و معرفی خود به شاهد، گفت چند سوال از او دارند. او ابتدا از این شاهد دادگاه حمید نوری و از جانبهدر بردگان اعدامهای سال ۶۷ درباره تعقیب جلسات دادگاه با وجود اختلاف زمانی زیاد سوال کرد: «آیا هیچوقت به این جلسات گوش کردهاید؟»
جعفر یعقوبی در پاسخ به این سوال و پرسشهای بعدی وکیل مدافع حمید نوری گفت:
«نه! من فقط از روزنامههای اینترنتی خلاصه جلسات را میخوانم. معمولا خیلی خلاصه و در چند پاراگراف مینویسند که چه کسی شهادت داد و چه گفت. (سوال وکیل مدافع) … من خیلی نمیدانم خود حمید نوری هم در دادگاه چهها گفته …»
وکیل نوری: بسیار خوب. من فکر کردم که کلا بروم سراغ یک موضوع دیگر. شما در زندان با فردی به نام “حاج حسن” آشنایی داشتید؟
جعفر یعقوبی: حاج حسن اسم خیلی عادیای میتواند باشد. مشخصتر باید بپرسند. مسئولین منظور است، زندانی منظور است؟
وکیل حمید نوری: از مسئولین زندان، پرسنل زندان؟
یعقوبی: نه! من آشنایی ندارم فقط با حاج حسن.
وکیل حمیدنوری: از زندانیان چه؟
یعقوبی: نه! ما در زندانیان اصلا حاجی نداشتیم یا حاجی خطاب نمیکردیم.
وکیل حمیدنوری: بسیار خوب. آیا شما شخصی به نام عرب را از دوران زندانتان به یاد میآورید؟
یعقوبی: نه!
وکیل حمیدنوری: سه عکس اینجا هست که در دادگاه بحثش زیاد شده … (عکسها را به نمایش میگذارد تا شاهد آنها را ببیند) من میخواهم از شما بپرسم در این عکسی که میبینید کسی را میشناسید؟
یعقوبی: نه!
وکیل حمید نوری: (تصویر دوم) در این عکس چه؟ کسی را میشناسید؟
یعقوبی: نه!
وکیل نوری: و از این آخرین عکس چطور؟
یعقوبی: نه!
وکیل نوری: در همین زمینه، شما روز جمعه و در جلسه قبلی شهادتتان در پاسخ به سوال دادستان درباره ابوالقاسم سلیمانپور که از شما پرسیده شد که آیا او را میشناسید یا نه، شما گفتید که او را نمیشناسید و نامش هم برایتان آشنا نیست ….
یعقوبی: بله… من بعدا متوجه شدم که قاسم همبند ما بود اما من به اسم ابوالقاسم سلیمانپور یادم نبود و گفتم که نمیشناسم.
وکیل مدافع نوری: اوکی … پس قاسم در همان بند شما بود.
جعفر یعقوبی در پاسخ به این مورد و پرسشهای بعدی وکیل نوری گفت:
«بله، قاسم همبند ما بود که فکر میکنم اینجا هم منظور او بوده باشد اما ابوالقاسم سلیمانپور یادم نیست. خیلی از همبندیها را من دیگر نام فامیلشان خاطرم نیست.… قاسم را الان یادم است که همبند ما بود. ما او (ابوالقاسم سلیمانپور) را قاسم صدا میکردیم.»
وکیل نوری: بسیار خوب. حالا میخواهم درباره زمان دستگیری و حکم شما بشوم. من اینطور فهمیدم که شما سال ۱۳۶۳ دستگیر شدید.
یعقوبی: دوم آبان ۶۳.
وکیل نوری: اسفند ۶۷ هم آزاد شدید.
یعقوبی: بله! صحیح است.
وکیل نوری: پس نتیجه این میشود که شما از ۱۵ سال حکم زندانتان که گرفته بودید، ۱۰ سال و نیم زودتر آزاد میشوید.
یعقوبی: درست است.
وکیل نوری: در مورد شغلتان هم من یک سوالی دارم؛ شما گفتید سال ۱۳۵۷ برگشتید به ایران تا به مردمتان خدمت بکنید. و گفتید که وقتی به ایران برگشتید، دکترای ژنتیک گرفته بودید ….
یعقوبی: بله، من از آمریکا دکترای ژنتیک گرفته بودم و در ایران آن زمان خیلی کمیاب بود این تخصص.
وکیل نوری: دقیقا! پس شما وقتی سال ۵۷ به ایران برگشتید، دکترا داشتید.
یعقوبی: بله، من از آمریکا دکترا گرفتم و برگشتم ایران.
وکیل نوری: امروز شما گفتید که عکسی از موکل من در ارتباط با دستگیری ایشان دیدهاید.
یعقوبی: بله!
وکیل نوری: ولی شما از کجا مطلع شدید که پلیس سوئد تحقیقاتی را در این مورد آغاز کرده است؟
یعقوبی: من هیچ اطلاعی نداشتم و هیچ جا هم نگفتهام که اطلاع داشتهام.
وکیل نوری: نه! شاید من بد گفتم. منظورم این است که بعد از دستگیری ایشان جایی خواندید که پلیس تحقیقات در این زمینه را آغاز کرده؟
یعقوبی: من گفتم از طریق روزنامهای اینترنتی ایران فهمیدم که او بازداشت شده است.
وکیل نوری: از سایر زندانیان سابق چیزی در این مورد نشنیدید؟
یعقوبی: من با کسی تماس ندارم به غیر از دو نفر که یکی از آنها بعدها از من پرسید که آیا اسم من و شماره من را بدهد که دادستان و پلیس سوئد با من تماس بگیرند و من هم گفتم که آره.
وکیل نوری: این شخص که بود؟
یعقوبی: آقای مهدی اصلانی و ایرج مصداقی.
وکیل نوری: آیا آنها اطلاعاتی هم در مورد پرونده به شما دادند؟ اینکه چه اتفاقاتی دارد میافتد و ….
جعفر یعقوبی در پاسخ به این سوال وکیل مدافع حمید نوری گفت که آنها اطلاعاتی به او ندادهاند.
وکیل نوری: بگذارید اینطوری بپرسم. شاید حالا اصرار بیجا میشود ولی شما گفتید از طریق روزنامههای اینترنتی فارسی متوجه میشوید موکل من در سوئد دستگیر شده است. اما شما از ایرج مصداقی و مهدی اصلانی اطلاعاتی در مورد اینکه تحقیقاتی درباره موکل من در جریان است نگرفتهاید. درست فهمیدم؟
جعفر یعقوبی در پاسخ به این پرسش وکیل مدافع حمید نوری و سوالهای بعدی او گفت:
«نه! من با ایرج مصداقی تماس نداشتم. ما با هم همزندان بودیم اما تماس و ارتباطی با هم نداشتیم. اما با مهدی اصلانی سالی دو سه بار صحبت میکنیم. آنها فقط از من خواستند که اسمم را به عنوان شاهد به پلیس سوئد بدهند و من هم موافقت کردم و گفتم که آره، بدهید! …»
وکیل نوری: من پاسخ شما را میفهمم اما با اجازه از محضر دادگاه میخواهم بخشی از بازجویی از شما در پلیس سوئد را بخوانم.
وکیل مدافع حمید نوری با اعلام مشخصات بخش مورد نظرش به توماس ساندر، رئیس دادگاه، از او خواست تا بررسی کند و بگوید که اجازه میدهد او این بخش را بخواند یا نه.
قاضی ساندر گفت به خاطر اینکه موضوع روشن بشود، اجازه میدهد.
وکیل مدافع حمید نوری اظهارات جعفر یعقوبی در نزد پلیس را خواند که گفته است به دو طریق از دستگیری حمید نوری مطلع شده است: یکی از طریق اخبار در روزنامههای اینترنتی فارسی و یکی هم از طریق زندانیان سابق. زندانیانی که با او همزندانی بودهاند…
وکیل نوری: بعد پلیس از او میپرسد که آیا میتواند این افراد را نام ببرد و بگوید که چه کسانی این اطلاعات را به او دادهاند و او (جعفر یعقوبی) در پاسخ گفته است که مهدی اصلانی و ایرج مصداقی. آیا شما چنین چیزی را به پلیس گفتهاید؟
جعفر یعقوبی: بله! این شبیه همین چیزیست که الان هم گفتم. همین است دیگر.
وکیل نوری: نه چون من اینطور میفهمم که شما هم اطلاعات را از ایرج مصداقی گرفتهاید و هم از مهدی اصلانی.
جعفر یعقوبی در پاسخ به وکیل مدافع حمید نوری:
«ایرج مصداقی تماس گرفت و گفت حمید نوری دستگیر شده. آیا میخواهی که [در موردش] شاهد باشی. من گفتم که آره. با مهدی اصلانی هم -من گفتم که با او بیشتر صحبت میکنم- یکی دو بار صحبت کرده بود.»
وکیل مدافع حمید نوری: بسیار خوب. در ارتباط با عکسی که از موکل من دیدید بعد از دستگیریاش …-شما گفتید که عکس او را دیدید- شما در کل چند عکس دیدید؟ فکر میکنم شما گفتید یک عکس دیدید…
جعفر یعقوبی: یک عکس هست که بیشتر این روزنامههای اینترنتی وقتی در این مورد اخبار مینویسند آن را میگذارند. ممکن است چند عکس باشد اما من یک عکس بیشتر یادم است.
وکیل نوری: خیلی خوب است که شما این را روشنتر میگویید چون شما در بازجویی پلیس گفتهاید چند عکس.
جعفر یعقوبی: من یکی را بیشتر دیدهام. شاید یکی دو تای دیگر هم دیده باشم اما یکی را یادم است.
این شاهد دادگاه حمید نوری در اینجا یک بار دیگر از ثابت شدن تصویر در مونیتورش گفت. او پیشتر هم یک بار دیگر این مورد را مطرح کرد که دادگاه برای لحظاتی متوقف شد تا این مشکل را برطرف کند. در این نوبت وکیل مدافع نوری گفت: «این مسأله البته به من ارتباطی ندارد اما فکر میکنم مادامی که شما صدای من را میشنوید میتوانیم ادامه بدهیم چون در جلسه قبلی شهادت شما هم با وجود اینکه تصویر دادستان ثابت شده بود، او به طرح سوالاتش ادامه داد.»
جعفر یعقوبی: من مشکلی ندارم و میتوانم ادامه بدهم. این موضوع را برای اطلاع مطرح کردم.
توماس ساندر، رئیس دادگاه: خیلی ممنون که اطلاع دادید اما با وجود این ادامه میدهیم. تصویر او برای شما ثابت شده اما او در این جایی که نشسته خیلی هم حرکتی ندارد.
جعفر یعقوبی: (میخندد) متوجهم. اشکالی ندارد.
وکیل مدافع حمید نوری: در جلسه قبل شما گفتید که روز ۱۰ شهریور شما را نزد هیأت مرگ بردند. من چند تاریخ را میخواستم با شما کنترل کنم و ببینم که چه ذهنیتی درباره این تاریخها دارید. علت اینکه من میپرسم این است که شما گفتید دهم شهریور میروید نزد هیأت مرگ اما تاریخی که در مدارک اثباتی دادستان آمده، تاریخ دیگری است. شما همچنین گفتید که روز هفتم مرداد پاسدارها آمدند و تلویزیون را بردند (بله گفتنهای جعفر یعقوبی در تأیید این گزارهها). خاطرتان هست وقتی پلیس با شما از طریق لینک صحبت کرد، این تاریخ را کی گفتید؟
جعفر یعقوبی: الان حضور ذهن ندارم و مگر اشتباه کرده باشم که چیز دیگری گفته باشم چون روزِ هفتم مرداد بود. جمعه، هفت مرداد. در کتابم هم نوشتهام. ممکن است موقع بازجویی اشتباه گفته باشم اما در کتابم هست.
وکیل نوری: آخر آنجا به تاریخ میلادی گفتهاید و تاریخ دیگری شده. خاطرتان هست؟
یعقوبی: آهان! بله! درست است. بله! ممکن است آنطوری اشتباه شده باشد.
وکیل نوری: به تاریخ میلادی خاطرتان هست چه زمانی را گفتهاید؟
یعقوبی: نه الان خاطرم نیست چه گفتهام.
وکیل نوری بار دیگر به اسناد بازجویی شاهد در نزد پلیس ارجاع داد و از رئیس دادگاه اجازه خواست که چون شاهد یادش نمیآید، آن بخش از اظهارات او درباره این موضوع را بخواند.
قاضی ساندر این اجازه را به وکیل حمید نوری داد و بر اساس آنچه او از اظهارات شاهد در نزد پلیس خواند، روشن شد که جعفر یعقوبی این تاریخ را ۲۰ جولای اعلام کرده است: «۲۰ جولای منطبق میشود با ۲۹ تیر. خاطرتان هست که ۲۰ جولای گفته باشید؟»
جعفر یعقوبی: نه، اگر گفتهام احتمالا به خاطر استفاده کردن از دو نوع تقویم، اشتباه شده است. یعنی من مال تقویم غربی را اشتباه گفتهام اما درستش همان جمعه هفت مرداد است؛ مطابق تقویم ایرانی.
وکیل نوری: پس چرا وقتی داشتند با شما صحبت میکردند از تقویم ایرانی استفاده نکردید؟
یعقوبی: الان خاطرم نیست چرا ولی به هر صورت این اشکال در ذهن ما که باید مرتب انگلیسی و فارسی را تبدیل کنیم، به وجود میآید گاهی.
وکیل نوری: بر خواهم گشت به کتابهای شما اما حالا این سوال را درباره کتاب اولتان که به انگلیسی نوشتید بپرسم. یادتان هست آنجا تاریخ را چه زمانی نوشتهاید؟ تاریخ زمانی را که نگهبانها میآیند تا تلویزیون را ببرند.
یعقوبی: الان خاطرم نیست. میتوانم نگاه کنم و بگویم چه گفتهام اما الان خاطرم نیست تمام کتاب.
رئیس دادگاه: الان منتظرید تا شاهد در کتابش نگاه کند و بگوید؟
وکیل نوری: نه نه … من ادامه میدهم.
چند تاریخ دیگر بود که میخواستم بپرسم اما برویم جلوتر. ادامه میدهیم.
جعفر یعقوبی پیش از اینکه وکیل مدافع حمیدنوری سوال بعدی خود را بپرسد، گفت:
«میبخشید. البته من اهمیتش را نمیدانم اما من که تاریخسازی نمیکنم. یعنی شما فکر میکنید من تاریخسازی میکنم و میخواهم تاریخها را بسازم؟»
توماس ساندر، رئیس دادگاه در پاسخ به این سوال جعفر یعقوبی وارد موضوع شد و خطاب به این شاهد دادگاه حمید نوری گفت: «نیازی نیست که شما سوالات را ارزشگذاری کنید. سوالی که از شما میپرسند یا پاسخی دارید که میدهید یا میگویید که پاسخی ندارید. نیازی نیست صحبتهای ایشان (وکیل مدافع حمید نوری) را ارزشگذاری کنید. برویم جلو».
وکیل مدافع نوری با تشکر از رئیس دادگاه به طرح سوالهای بعدی خود پرداخت. او از جعفر یعقوبی خواست تا درباره مشاهداتش از حیاط هواخوری اعلام نظر کند: «شما گفتید که پاسدارهایی را هم آنجا دیدهاید. آیا از مسئولان زندان هم کسی آنجا بود؟»
جعفر یعقوبی: بله! حاجی داوود لشکری، داوود لشکری هم آنجا بود.
وکیل نوری: خب شما گفتید که در ایام زندان در دو نوبت با عباسی در تماس بودید. یک بار در سال ۱۳۶۶، یک مورد دیگر هم آبان ۱۳۶۷. پس شما در تیر، مرداد و شهریور با او تماسی نداشتید. حالا من میخواهم بروم سراغ کتاب شما که جزو مستندات پرونده است؛ جلد دوم کتابتان. در آنجا شما نام عباسی را نبردهاید. حتی ملاقات سال ۶۶ را هم ننوشتهاید.
جعفر یعقوبی: «من از همه اسم نبردهام آنجا اما مقامات زندان همه آمده بودند. ناصریان، حاجی داوود لشکری، حاجی محمود، حتی آقای عباسی هم آنجا بودند. من ممکن است از همه اسم نبرده باشم آنجا اما همه آمده بودند و این خاطرم هست که همه آمده بودند.»
در ادامه جلسه بازپرسی از جعفر یعقوبی، وکیل مدافع حمید نوری درباره قرار گرفتن کتابها در اختیار دادگاه به شکل دیجیتالی از شاهد سوال کرد و اینکه آیا کتابها به شکل فیزیکی هم وجود دارند یا نه که شاهد به این سوالها پاسخ داد و گفت که پلیس نتوانسته کتابهای او را تهیه کند و به همین دلیل او خودش کتابها را در اختیار دادگاه قرار داده است.
سوال وکیل مدافع حمید نوری به طور مشخص درباره تاریخ انتشار کتابها بود که در نسخه الکترونیک قابل مشاهده و مشخص نیست. جعفر یعقوبی در پاسخ گفت که هر دو جلد کتابش در سال ۲۰۱۵ منتشر شده است.
وکیل نوری در ادامه درباره شناسایی نام واقعی حمید نوری (با نام مستعار حمید عباسی) از جعفر یعقوبی سوال کرد و او گفت در چند منبع این نام را دیده و به همین دلیل آن را در پرانتز پشتِ نام عباسی آورده است.
وکیل نوری: اما شما نام واقعی ناصریان و لشکری را که حتی در ایران تریبونال مطرح شده بوده، نیاوردهاید.
جعفر یعقوبی: بله، درست است. من خبر نداشتم. بعدا فهمیدم که نام ناصریان، مقیسهای است. درباره نام لشکری هم خبر نداشتم. همانطور که گفتم نام عباسی را به عنوان حمید نوری در برخی مجلات اینترنتی دیدم و آن را اضافه کردم.
وکیل نوری: شما کتابهای ایرج مصداقی را نخواندهاید؟
یعقوبی: نه! کامل نخواندهام. البته اینجا دارم آنها را.
وکیل نوری: نمیدانستید که ایرج مصداقی نام ناصریان را در کتابش آورده؟
یعقوبی: نه! خبر نداشتم. یعنی الان هم نمیدانم که او نام ناصریان را به چه صورت آورده.
وکیل مدافع حمید نوری در ادامه در مورد نحوه تحقیق و پژوهش جعفر یعقوبی (رسیدن به نام حمید نوری اما نرسیدن به نام مقیسه و …) شبهه وارد کرد اما توماس ساندر، رئیس دادگاه، او را متوقف کرد و گفت که اجازه ارزشگذاری تحقیق شاهد را ندارد و تنها میتواند از او سوال کند. او در ادامه بر سر ضبط دقیق نام حمید نوری از یعقوبی سوال کرد و او بار دیگر تأکید کرد که در کتابش نام حمید نوری را در پرانتز پس از نام عباسی آورده است. قاضی ساندر با تأکید بر اینکه این موضوع به شکل رسمی ترجمه شده و در اسناد دادگاه موجود است، از وکیل مدافع حمید نوری خواست تا سوالاتش را بر این اساس مطرح کند.
وکیل نوری در ادامه طرح مواردِ مورد نظر خود، با استناد به اظهارات شاهد در نزد پلیس گفت که بر اساس این اسناد شاهد گفته است نام حمید نوری درست بعد از دستگیری او در سوئد برای او روشن و مشخص شده است و این نام در روزنامههای اینترنتی تکرار شده است: «شاهد گفته است آن موقع فهمیده نام واقعی او حمید نوری است. آیا این حرفها به نظر شما آشنا میرسد؟»
جعفر یعقوبی: بله!
وکیل مدافع نوری: بسیار خوب! من نمیخواهم مجادله کنم اما بر اساس این صحبتها، شما اولین بار وقتی او دستگیر شده فهمیدهاید که نامش حمید نوری است.
یعقوبی: وقتی از من سوال کردند، بله … چون چندین سال گذشته بود من اصلا یادم نبود که حمید نوری را توی پرانتز گذاشتهام و نوشتهام. چون معنی و اهمیتی برای من نداشت. من حمید نوری را که نمیشناختم قبلا.
وکیل نوری: بسیار خوب … پس بگذریم از این موضوع. اگر ممکن است یک استراحت بگیریم تا من با موکلم مشورت کنم و ببینم که آیا باز هم سوالات کنترلی وجود دارد با نه.
قاضی ساندر، رئیس دادگاه، خطاب به شاهد گفت که ۱۰ دقیقه استراحت اعلام میکند تا ببینند سوال دیگری وجود دارد یا نه؛ اما فکر نمیکند سوال دیگری وجود داشته باشد.
جعفر یعقوبی که از طریق لینک در شامگاه یکشنبه به وقت محل اقامتش در آمریکا در دادگاه حاضر بود از رئیس دادگاه تشکر کرد و دادگاه وارد زمان ۱۰ دقیقه تنفس شد.
پس از پایان زمان تنفس، وکیل مدافع حمید نوری به دادگاه اعلام کرد که یک سوال پایانی دارد. او خطاب به جعفر یعقوبی گفت: «من نمیخواهم دوباره کامپوترم را راه بیندازم و عکس به شما نشان بدهم اما اگر یادتان باشد از کتاب دیجیتالی شما من یک تصویری را نشان دادم (برای اطلاع دادگاه صفحه و شماره سند ذکر شد). در مورد جلد دوم کتابتان من گفتم که وقتی ترجمه کردهاند و به ما دادهاند، تاریخ انتشار نوشته نشده. بعد شما هر دو جلد کتاب را به ما نشان دادید. آیا در این دو جلد کتابی که شما از طریق لینک و الان به ما نشان دادید، آیا تاریخ انتشار کتابها -که شما گفتید هر دو جلد در سال ۲۰۱۵ منتشر شدهاند-، درج شده است یا نه؟ به تفکیک جلد اول و دوم ….
جعفر یعقوبی در پاسخ به این سوال وکیل مدافع حمید نوری گفت:
«بله، رسم بر این است که در جلد اول مینویسند. اینجا اگر نگاه کنید، آمده است.»
وکیل نوری: شما الان دارید جلد اول را نشان میدهید.
یعقوبی: بله، معمولا جلد اول تاریخ انتشار را دارد.
قاضی ساندر: آنجا تاریخ انتشار چه نوشته شده است؟ بخوانیدش لطفا.
یعقوبی: نوشته تاریخ انتشار چاپ نخست به زبان فارسی، بهار سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵).
وکیل مدافع حمید نوری: ممنون. حالا یک سوال در ادامه همین سوال برای من پیش آمد. آیا در جلد دوم هم به همین ترتیب و سیاق جلد اول نوشته شده است که تاریخ انتشار چه زمانیست یا نه؟
یعقوبی: نه! معمولا در جلد دوم دیگر نمینویسند. همه چیز را نوشته اما تاریخش را دیگر نمینویسد.
وکیل مدافع حمید نوری: بسیار خوب. ممنونم. تاریخها را با هم درست کردیم. من دیگر سوالی ندارم.
با پایان سوالهای وکیل مدافع نوری، توماس ساندر، رئیس دادگاه از طرفین حقوقی دعوا در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم پرسید که آیا کس دیگری سوالی دارد یا نه.
دادستان، کریستینا لیندهف کارلسون که او هم از طریق لینک در دادگاه حضور داشت اعلام کرد که سوال تکمیلی دارد. او پس از برطرف شدن مشکل فنی در برقراری ارتباطش با سالن دادگاه و شاهد، خطاب به جعفر یعقوبی خودش را معرفی کرد و گفت که به دلیل بیماری کووید نتوانسته است در سالن دادگاه حاضر باشد. کریستینا کارلسون در ادامه با توجه به سوالهای وکیل مدافع حمید نوری از شاهد درباره حکم صادر شده برای او و سالهایی که در زندان گذرانده است، گفت: «چرا شما در اسفند سال ۱۳۶۷ آزاد شدید؟»
جعفر یعقوبی در پاسخ گفت:
«دلیلش این بود که رژیم یک برنامهای داشت. تعداد زیادی از زندانیان را کشته بود و با آزاد کردن بقیه قصد داشت تبلیغات کند که زندانی سیاسی ندارد.»
دادستان: این تصمیم و قرار آزادی فقط در مورد شخص شما بود یا در مورد خیلی از افراد دیگر هم اتفاق افتاد؟
یعقوبی: اکثریت زنده ماندهها در آن اسفند ماه آزاد شدند. این روی یک برنامهای بود که در واقع بتوانند آن کشتار تابستان را بپوشانند.
دادستان: بسیار خوب. یک سوال دیگر هم من دارم. وقتی که شما را بردند پیش هیأت [مرگ]، در کتابتان نوشتهاید چه تاریخی شما را بردند نزد هیأت؟
یعقوبی: بله! ۱۰ شهریور.
دادستان برای اطلاع دادگاه گفت که این مورد و تاریخ در اسناد دادگاه آمده است (صفحه و شماره سند ذکر شد) و در ادامه اعلام کرد که سوال دیگری از شاهد ندارد.
قاضی ساندر بار دیگر از حاضران در دادگاه (طرفین حقوقی دعوا) پرسید که آیا فرد دیگری سوالی دارد؟
با توجه به پاسخ منفی حاضران پایان ضبط صدا و تصویر دادگاه اعلام شد و رئیس دادگاه ختم جلسه رسمی را اعلام کرد.
شهادت جعفر یعقوبی در دادگاه حمید نوری از اینجا قابل شنیدن است:
او در ادامه از جعفر یعقوبی تشکر کرد که در شامگاه یکشنبه به وقت محل اقامت خود در آمریکا در دادگاه حاضر شد و شهادت داد: «با تأسف ماست که شما در این زمان و تا دیروقت خودتان در دادگاه حاضر شدید اما به درک دقیقتر قضایا از سوی دادگاه استکهلم کمک کردید. از شما ممنونم.»
جعفر یعقوبی در پاسخ گفت:
«من هم خیلی ممنونم که دادگاه این فرصت را در اختیار من قرار داد تا برای اولین بار بعد از چهار دهه بتوانیم به این شکل درباره این مسائل صحبت کنیم.»
قاضی ساندر برای شاهد شب خوشی آرزو کرد و سپس اعلام کرد که جلسه بعدی دادگاه روز سهشنبه ساعت ۹ صبح به وقت محلی در سالن ۳۷ دادگاه استکهلم برگزار خواهد شد.
در جلسه سهشنبه ۱۵ فوریه/۲۶ بهمن، جلالالدین سعیدی شهادت خواهد داد. برابر برنامه جدید جلسههای دادگاه حمید نوری، رسیدگی به اتهامهای این متهم به دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت در تابستان ۶۷ تا روز سوم ماه می سال ۲۰۲۲ ادامه خواهد داشت.
نظرها
سو- لی
بسیار روان و جامع سپاس فراوان کاش آقای یعقوبی اون شهادت دفعه اول رو کامل در یک جلسه ادا میکردند که حمید نوری و اون وکیلش وقت برای تراشیدن سوالهای اعصاب خرد کن و جعلیات پیدا نمیکردند. من که در تنهایی خودم این گزارش های دادگاه رو میخونم یک دونه ناخن برام نمونده از بس سوالات ِ وکلای نوری اعصابمو می ریزه بهم. چه برسه به شاهد ها که زیر بار استرس و جمعیت خبرنگار و حضار باید به اون سوالات ِ صد تا یک غاز جواب بدن