زندان، مکان استثمار: بیگاری در زندانهای ایران
به مناسبت اول ماه مه و روز جهانی کارگر
آتنا دائمی، زندانی سیاسی پیشین در این یادداشت به روایت شرایط کاری طاقتفرسا و غیرقانونی در زندانهای ایران میپردازد. او مینویسد: «زندان در جمهوری اسلامی در واقع نه زندان بلکه اردوگاه کار اجباری است.»
ضمن تبریک این روز به کارگران گرامی، در نوشتار پیشرو قصد دارم شرحی از «کار در زندان» به مخاطبین «زمانه» ارائه دهم.
من در هفت سال گذشته، در سه زندان مختلف در ایران تحمل حبس نمودهام. در هر یک از این زندانها (اوین، قرچک و لاکان رشت) شرایط کار برای زندانیان بسیار سخت، طاقتفرسا و کاملا خلاف آییننامه اجرایی سازمان زندانها است. پیش از هر چیز لازم میدانم توجه خوانندگان محترم را به ماده ۸۰ آییننامه سازمان زندانها جلب نمایم. در متن این ماده قانون آمده است:
«کلیه فعالیتهای زندانی در برنامههای روزانه مؤسسه از جمله انجام تکالیف، مشارکت در اشتغال یا در بخش خدمات مؤسسه و نیز مشارکت وی در برنامههای اصلاحی و تربیتی، در پرونده رفتاری وی ثبت میگردد که در ازای میزان مشارکت وی در اشتغال مولد یا مشارکت در بخش خدمات عام المنفعه مؤسسه، علاوه بر دستمزد پرداختی در اشتغال مولد، به زندانی "امتیاز رفاهی" نیز تعلق میگیرد و در ازای انجام تکالیف و مشارکت در اجرای برنامههای اصلاحی و تربیتی، به زندانی "نمره اعتباری" اعطاء میگردد».
نمره اعتباری چیست؟ طبق بند «ز» ماده یک آییننامه، نمرهای است که به هر زندانی متناسب با انجام تکالیف و نتایج حاصله از شرکت در برنامههای اصلاحی و تربیتی تعلق میگیرد که موجب تعیین درجه اعتباری زندانی و بهرهمندی وی از نهادهای ارفاقی از قبیل مرخصی، ملاقات حضوری، نظام نیمه آزادی، آزادی مشروط، تعلیق و آزادی تحت مراقبت الکترونیکی میشود.
امتیاز رفاهی چیست؟ طبق بند «ژ» ماده یک آییننامه، نوعی درآمد یا عائدی مجازی اختصاص یافته به محکوم در ازای اشتغال یا ارائه خدمات عامالمنفعه و یا مشارکت در برنامههای اجرایی مؤسسه کیفری است که قابلیت هزینه کرد در موارد مشخص شده برای برخورداری از امور آموزشی، فرهنگی و رفاهی فوقالعاده (بیشتر از حداقل سرانهها) در مؤسسه را دارد.
حال با توجه به توضیحات آمده، به شرح مشاهدات و تجربیات خود از واقعیت موجود در زندانها میپردازم.
زندان اوین
در زندان اوین، که بیشترین دوران محکومیتم را در آن سپری کردم، کلیه امور خدماتی از جمله نظافت عمومی، آشپزی و جابهجایی لوازم داخلی بند و حتی حمل زندانیان بیمار از بند به دفتر و مراقبت از وی و… به عهده زندانیان است که در ازای آن نه تنها دستمزدی از سوی زندان دریافت نمیکنند، بلکه امتیاز رفاهی و یا نمره اعتباری هم امری بیمعناست؛ چرا که در خصوص کلیه مسائل مربوط به زندانیان سیاسی از حق تلفن و ملاقات تا مرخصی و آزادی مشروط، نه زندان بلکه نهادهای امنیتی (سپاه و وزارت اطلاعات) تصمیمگیرنده هستند.
لازم به ذکر است که در تمامی زندانهای ایران، هر زندانی باید از هر روز حداقل ۲۰ دقیقه تلفن برخوردار باشد که این حق تا سال ۹۵ از زنان زندانی در اوین دریغ و پس از آن نیز با اعتراضات و اعتصابهای فراوانِ زندانیان در کل ۳۰ دقیقه در هر هفته (۳روز و هر بار ده دقیقه) برای این بند در نظر گرفته شد.
در کلیه زندان های جمهوری اسلامی هزینه خرید و شارژ کارت تلفن به عهده زندانیان است که مبلغ بسیار زیادی روزانه در ازای آن پرداخت میشود. همچنین هزینه کلیه خریدهای زندانیان از فروشگاههای زندان، به حساب بنیاد تعاون و یا انجمن حمایت از زندانیان و خانواده آنها واریز میگردد که در ادامه به شرح وظایف آنان و مغایرت آن با وضع موجود نیز پرداخته میشود.
در اوین زندانیان در بخشهای اشتغال (کارگاه) نیز مشغول هستند که باید برای تولید کار در ازای استفاده از اقلام و ابزار موجود در کارگاهها از جمله چوب، پارچه، چرم و… پول پرداخت نمایند. طبق روال غیرانسانی و غیرقانونی جاری در زندانها، در اوین نیز چنانچه زندانی در انجام امور خدماتی دچار سانحه و یا عوارضی گردد مسئولیت آن تماما به عهده زندانی است.
زندان قرچک
در زندان قرچک یا همان ندامتگاه شهر ری نیز انجام تمامی امور خدماتی و بعضا اداری و… به عهده زندانیان است.
در سال ۹۶-۹۷ که بنده در زندان قرچک بودم تعداد زیادی از زندانیان از ۸ صبح الی ۳ بعداز ظهر در بخش اداری و بهداری زندان مشغول ارائه خدماتی چون نظافت، آبدارچی، نامهرسانی، جابهجایی زندانیان، آشپزی و امور خدماتی مربوط به زندانبانها بودند که در ازای دستمزد تنها ده دقیقه زمان بیشتر از سایر زندانیان برای تلفن دریافت میکردند.
تعدادی دیگر از زندانیان در بخش خدمات که شامل نظافت فضاهای عمومی مانند راهروهای بلند زندان، پخش قابلمههای سنگین غذا و کتریهای پر آب، جابهجایی بار روزانه فروشگاهها و توزیع و پخش مواد شوینده گالنی و… مشغول به کار بودند. برای انجام این امور عموما از زندانیان جدیدالورود به صورت آزمایشی و با هدف عدم پرداخت دستمزد استفاده میشد، و یا ده دقیقه تلفن بیشتر و بعضا ماهیانه صد هزار تومان به عنوان دستمزد پرداخت میشد. این زندانیان از ۸صبح تا ساعت خاموشی شب یعنی ۲۲:۳۰ مشغول به کار بودند.
عدهای دیگر از زندانیان نیز از ۸ صبح الی ۳ بعدازظهر در کارگاههای زندان اشتغال داشتند و در حرفههایی چون نمد دوزی، چرم و… کالا تولید میکردند که اغلب اسامی آنها به عنوان کارآموز ثبت میشد تا دستمزدی به آنان پرداخت نشود. در بهترین حالت، زندانیان قدیمی با حبسهای سنگین تنها در ۲۰ درصد از فروش کالا سهیم هستند.
تعدادی دیگر از زندانیان نیز به امور خدماتی داخل بندها از جمله نظافت داخلی بندها (جارو، شستشوی سرویسهای بهداشتی و حمامها، پتوها و فرشها و…) مشغول به کار بودند که زندان هیچ دستمزدی به آنان پرداخت نمیکرد بلکه هر هفته مبلغی ناچیز از حساب کلیه زندانیان کسر و برای خرید از فروشگاه در اختیار این زندانیان قرار میگرفت.
جمع کثیری از دیگر زندانیان شاغل، به دلیل ناچیز و ناکافی بودن مبالغ دریافتی به عنوان دستمزد، از طریق خدماترسانی به هم بندیان از قبیل شستن ظروف و لباسها و ملحفههای شخصی آنان امرار معاش میکردند.
زندان لاکان رشت
در این زندان وضع به گونهای دیگر و ظلم بیشتری در جریان است. در این زندان برای امور خدماتی که تماما توسط زندانیان انجام میشود هیچ دستمزدی پرداخت نمیشود، نه حتی حق تلفن بیشتر.
اکثر زندانیان از ۸ صبح الی ۲:۳۰ بعدازظهر، به کارگاه قالیبافی منتقل میشوند و تمام مدت باید پشت دار فرشهای ۱۸ متری تمام ابریشم که به مبلغ ۱۳ الی ۱۸ میلیارد در ایران به فروش میرسد یا صادر میگردد، مشغول به کار باشند. سهم آنان از این بیگاری طاقتفرسا تا مردادماه سال ۱۴۰۰ در بهترین حالت سالی یک میلیون تومان بود که پس از پیگیریهای فراوان به ماهیانه ۳۰۰ هزار تومان افزایش یافت.
با وجود اینکه ظرفیت استفاده بیشتر از تلفن در این زندان مهیا است، به دستور رئیس زندان همه زندانیان (حتی شاغلین در کارگاه و خدمات) تنها حق حداکثر ۲۰ دقیقه تلفن دارند. در بسیاری مواقع به دلیل افزایش ورود زندانیان این زمان به ده دقیقه کاهش مییابد.
کسانی از بین زندانیان برای کار در آسایشگاه زندانبانها و بخش اداری زندان انتخاب شدهاند که هر روز پس از کار در کارگاه باید آسایشگاه پرسنل را نظافت کنند و حتی هر ماه موظف به شستن فرشهای آسایشگاه آنان هستند. این در حالیست که در بندهای مربوط به زندانیان هیچ فرشی موجود نیست. این زندانیان در ازای این بیگاری مقداری لباس کهنه و یا مبلغ اندکی (هفتهای ۶۰ هزار تومان) از پرسنل هر سه شیفت (هر شیفت ۲۰ هزار تومان در هفته) دریافت میکنند. بارها شاهد این رفتار توهینآمیز بودهام که زندانیان پس از شستشوی ملحفهها و فرشها، زندانبانها موظف به مراقبت از این اجناس برای جلوگیری از آلودگی مجدد از طریق لمس دست یا بدن دیگر زندانیان با آن بودهاند.
نکته جالب توجه در این ۲ زندان عمومی، بهرهکشی از زندانیان با جرائم قتل یا محکومین به اعدام و یا زندانیان با حبسهای طولانی یا زندانیان با شاکی خصوصی صورت میگیرد که عملا بهرهمندی از نمره اعتباری یا رفاهی در خصوص آنان بیمعنی و هیچ تاثیری در روند پرونده آنان ندارد (از قبیل مرخصی، آزادی مشروط و…).
همانطور که اشاره شد کلیه مبالغی که از زندانیان بابت شارژ کارت تلفن یا خرید اجناس فروشگاه دریافت میشود در اختیار بنیاد تعاون وانجمن حمایت از زندانیان که در آییننامه سازمان زندانها از آنها به عنوان موسسه غیرانتفاعی یاد شده، قرار میگیرد؛ چنانچه جمع کلیه این مبالغ را از سراسر زندانهای ایران محاسبه نماییم، روزانه میلیاردها تومان واریزی دارند.
طبق ماده ۱۷۴ تبصره ۲ آییننامه تمامی این منافع، عواید و مازاد درآمدها در حال و آینده باید صرف اشتغال و حرفهآموزی زندانیان و ارائه خدمات فرهنگی و ورزشی و رفاهی به آنان و کمک به معیشت خانوادهها و آزادی زندانیان شود. این در حالیست که در زندانها کمترین حقوق و امکانات رفاهی از قبیل آب آشامیدنی سالم، غذای مناسب، سیستم گرمایشی و سرمایشی، یخچال و… وجود ندارد و زندانیان علاوه برخرید اقلام شخصی، برای تهیه این اقلام عمومی نیز باید پول پرداخت کنند.
از طرفی زندانیان بسیاری به دلیل ناتوانی در پرداخت دیه یا رد مال در زندان هستند که زندان، بنیاد تعاون و انجمن حمایت هیچ مبلغی برای آزادی آنان نمیپردازد، مگر اینکه پس از سالها حبس و کار اجباری، خیّر یا نهاد خیریهای به کمک آنها بیاید و عملا برای سواستفاده بیشتر از این زندانیان حتی پیگیری اموری چون جلب رضایت شاکی، یا جذب خیّر را نیز به تعویق میاندازند. در زندان لاکان رشت شاهد بودم که زندانیان برای جریمه نقدی دو میلیون تومانی یکی از همبندیان خود پول پرداخت کردند، اما زندان و بنیاد خیر. این در حالیست که بنیاد تعاون در آن بند در طول سی دقیقه دو میلیون درآمد دارد.
از طرفی در آییننامه سازمان زندانها ماده ۶۸ ذکر شده که بیماران و افراد سالخورده از هر کار یا ارائه خدماتی در زندان باید معاف شوند، اما در عمل اجازه چنین امری داده نمیشود. اگر زندانی بیمار و یا حتی به دلیل عادت ماهیانه دچار کسالت شود، باید برای کار حاضر باشد و در صورت غیبت یا امتیاز منفی کسب میکند یا او را برای هر روز غیبت از تلفن محروم میکنند و یا در نهایت اخراج میشود، بی آنکه با او تسویه حساب مالی کنند.
برنامه غذایی زندانیان طبق ماده ۱۵۳، سه وعده غذای اصلی و دو میان وعده و همچنین هر هفته دو نوع میوه است و طبق بند «ج» فصل ۲ این آییننامه صرف ناهار و استراحت از ساعت ۱۲ تا ۱۴:۳۰ الزامی است. اما در زندان فقط همان سه وعده غذای اصلی در اختیار زندانی قرار میگیرد و کلیه کارگران زندانی باید تمام وقت بدون استراحت در محل کار خود باشند و تنها پس از اتمام ساعت اداری میتوانند غذای سرد خود را میل و استراحت کنند.
طبق ماده ۱۸۷ متقاضیان به کارگیری خدمات زندانیان که طرف قرارداد با بنیاد تعاون هستند موظف به بیمه کردن زندانیان شاغل در قبال حوادث ناشی از کار هستند و همانگونه که اشاره شد تعهدنامه کتبی مبنی بر سلب مسئولیت زندان از هر گونه حادثه از زندانی اخذ میگردد.
در تبصره ماده ۶۷ و تبصره ماده ۱۹۲ نیز به صراحت اشاره شده که به کارگیری زندانیان در امور نگهبانی، انتظامی و اداری یا واگذاری تکالیف زندانبان به زندانی مطلقا ممنوع است، اما تنها در هنگام بازدید از زندان، زندانیان شاغل به این امور را روانه بندهایشان میکنند تاکسی متوجه به کارگیری آنان در این مشاغل نشود! عملا کلیه امور زندان را زندانیان اداره میکنند، اما حقوق کلان آن را زندانبان و سود هنگفت آن را بنیاد تعاون و انجمن حمایت دریافت میکنند، بیآنکه زندانی ذرهای از آن بهرهمند باشد! لازم به ذکر است اکثر زندانیان به دلیل ترس از رفتار قهرآمیز زندانبانها و تحقیر و توهین و البته وعدههای توخالی مسئولین تن به بردگی میدهند.
زندان در جمهوری اسلامی در واقع نه زندان بلکه اردوگاه کار اجباری است. تمامی این آییننامهها، قوانین، مادهها و تبصرههای آن تنها برای حفظ ظاهر و تبلیغات و فریب اذهان عمومی و بینالمللی است. واقعیتهای پشت میلهها هیچ ارتباطی با این قوانین ندارد! زندانهای عمومی قتلگاه شان انسان و انسانیت است. در این زندانها حق کشی، تحقیر و توهین، خشونت، پلیدی و زشتی موج میزند.
زندانهای جمهوری اسلامی سیاهچالههایی است که به درستی هر که چون من از آن میگوید به سیاهنمایی محکوم میشود، چرا که هیچ چیزی برای سفیدنمایی ندارد جز زندانیانی که علیرغم همه این سیاهیها خوش میدرخشند در همدلی و همراهی با یکدیگر.
تقدیم به همه زندانیان و به امید آزادی!
نظرها
نظری وجود ندارد.