ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

یادآوری تحریریه‌ی زمانه: ابراهیم رئیسی عضو هیئت مرگ بوده، و مقامی بالاتر از حمید نوری داشته است

به شکلی نمادین باز هم هر گاه اسم رئیس جمهوری کنونی نظام ولایی را بیاوریم در جلوی آن قید می‌کنیم: عضو هیئت مرگ. این امر هم مشخص است که رئیسی نیز تنها مهره‌ای از یک دستگاه مرگ‌آور بوده و هست.

علیه فراموشی
علیه فراموشی

شادباش به مردم دادخواه و همه کسانی که دادگاه استکهلم را ممکن و خوش‌سرانجام کردند: حمید نوری محکوم شد، محکوم شد به حبس ابد. او از مهره‌های دستگاه کشتار در دهه ۱۳۶۰ بوده است.

همکاران و رئیسان نوری همچنان به تبهکاری خود ادامه می‌دهند. اما محاکمه و حکم نوری نمادی امیدبرانگیز شده است در این باره که سرانجام نوبت آنان هم خواهد رسید، آن هم به همت خیزش مردم آزادی‌خواه و عدالت‌خواه. باشد که همه به سزای اعمالشان برسند.

"زمانه" کوشید خبرهای دادگاه حمید نوری را به شکلی روزانه پوشش دهد. اکنون در سایت زمانه، یک بایگانی به نسبت کامل در دسترس همگان است:

توجه ویژه به موضوع این دادگاه برپایه‌ی ضرورت تأکید بر امر دادخواهی بوده است. دادخواهی مقوله‌ای است که درست است که معطوف به گذشته است−  برای داد ستاندن از بیدادی رفته در گذشته −، اما همزمان معطوف به آینده است، آینده‌ای که در آن تلاش‌ورزانه امید باید داشت که عدالت گسترش یابد و بساط سرکوب و تبعیض برچیده شود.

در مقوله‌ی دادخواهی امر واقع (fact) به گونه‌ای خاص به موضوع تبدیل می‌شود، به صورت واقعیت در یکی از سخت‌ترین و هولناک‌ترین شکل‌های خود: دستگیری، بازجویی، شکنجه، سلول انفرادی، اعدام – و در ادامه، تلاشی که باید صورت گیرد برای داد خواستن، تلاشی روزمره و چه بسا طاقت‌فرسا.

مسئله‌ی رسانه امر واقع است، یعنی باید باشد، و از نظر ما امر واقع در شکل بارز و سرنمون‌ساز آن، آنی است که دادخواهی گرد آن می‌چرخد. خود اظهار نظرهای مقامات نگاه‌ها را مدام متوجه این امر واقع می‌کند که در قاموس آنها با الفاظ مختلفی از آن یاد می‌شود. حسینعلی نیری، قاضی شرع و مسئول هیئت حکم دهنده به اعدام‌ زندانیان سیاسی تابستان ۱۳۶۷، در مصاحبه اخیر خود در اشاره به آن از لفظ «قاطعیت» استفاده کرده است که اسم مستعار قاتلیت است:

«اگر قاطعیت امام نبود شاید ما اصلا این امنیت را نداشتیم. ... در این شرایط بحرانی باید چه کرد؟ باید حکم قاطعی داد. آن که دادگاه را اداره می‌کند و مسائل در دستش است باید مسئله را جمع کند. در این شرایط که نمی‌شود با "قربانت بروم و فدایت بشوم" کشور را اداره کرد.»

و مسئله را جمع کردند، با کشتار جمعیِ زندانیان سیاسی. حمید نوری هم از جمع‌کنندگان مستقیم بوده است؛ و نیز کسی که هر روز به نام و تصویرش برمی‌خوریم: سید ابراهیم رئیسی.

در خرداد ۱۴۰۰، وقتی رئیسی رئیس جمهوری نظام ولایی شد، تحریریه‌ی زمانه مطلبی منتشر کرد که در آن اطلاع داد:

«از آنجایی که برای ما آنچه مربوط به آزادی و عدالت و حق زندگی و محیط زیست است اولویت دارد، و  از دید ما وظیفه‌ی رسانه رساندن واقعیت‌های بنیادی به آگاهی همگان است، تصمیم گرفتیم تا اول مهر امسال مدام یک موضوع مهم را در رابطه با ابراهیم رئیسی یادآور شویم:  هر جا اسم او در رسانه‌ی ما می‌آید، در جلوی آن در پرانتز نقش او در آدم‌کشی را یادآور خواهیم شد، به این صورت: ابراهیم رئیسی (عضو هیئت مرگ). پس از مهرماه هم مایلیم ادامه دهیم، اما گمان می‌کنیم تا آن هنگام پیام خود را رسانده باشیم.»

اکنون که دادگاه استکهلم به سرانجام رسیده و حکم حمید نوری اعلام شده، مایلیم به صورتی نمادین باز سابقه‌ی ابراهیم رئیسی (عضو هیئت مرگ) را یادآوری کنیم:

تا پایان مرداد امسال هر جا اسم او را بیاوریم، باز در جلویش در پرانتز می‌نویسیم: عضو هیئت مرگ. و این هم مشخص است که رئیسی فقط مهره‌ای است از دستگاهی که کشتار بزرگ در دهه ۱۳۶۰ را پیش برد و از آن پس هم اِعمال تبعیض و سرکوب را به جدّ ادامه داده است.

تحریریه‌ی زمانه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • mashang

    ... اما طوفان در سرزمین من گلویی آن چنان نیرومند دارد که گوش های ابلهان ؛ ترانهء آن را تاب نخواهند آورد آذرخشی در راهست که قلب پستیِ بی پایان را خواهد لرزاند... تباهی و دروغ را به زانو درخواهد آورد سرودی بر لب مردم خواهد گذاشت که سراسر در ستایش آنانی خواهد بود که ژرفای وحشت را کاویدند تا ساختارِ پرتوِ یک خورشید را با جان خویش به دفاع برخیزند با شما سخن میگویم ...در درازنای این شبِ سنگ و خون و خفقان... چه بسیار جلادان که خنجرِ کژخیم خود را در قلب هم میهنان من سیراب کردند وجه بسیار جلادان که پیش از تیرباران خواهرانم؛ در سپیده دم تمام شبِ رذالت را بر پیکرهای آنان تاختند ... می اندیشم که می توانم پس از پایان این نبرد آنان را ببخشایم وآرزو کنم در انسانیتی نو بازآفریده شوند هرگز... هرگز آنانی را که دشنه بر گُردهء روح خروشان ملت من می نشانند و به فرمان روسپیان سکه پرداز بر سیمای آنانی که با مرگ خود زندگی میهن مرا می آفرینند آب دهان می فکنند نخواهد بخشید. آرکیبالد مک لیش