آتنا دائمی در گفتوگو با رادیو زمانه:
زندان زنان: خشونت همه جانبه به خاطر جنسیت
«اهمال در رسیدگی به پرونده حقوقی زنان زندانی»، «زیر پا گذاشتن حقوق اولیه زنان»، «سوءاستفاده از وضعیت مادران زندانی»، «آزارهای کلامی» و «بیتوجهی به نیازهای بهداشتی و خوراکی زنان زندانی» تنها برخی از مواردی است که آتنا دائمی، کنشگر مدنی، بر اساس مشاهدات و تجربیات خود در بند زنان زندانهای اوین، قرچک ورامین و لاکان رشت با رادیو زمانه به اشتراک گذاشته است.
در جامعهای که قواعد مردسالار حاکم است و سنت و مذهب با پشتوانه حکومت، قدرت بیچونوچرا دارند، بیشمارند زنانی که محروم از بدیهیترین حقوق فردی و اجتماعی خود پیوسته در معرض آزارهای مبتنی بر جنسیت قرار میگیرند. در چنین جامعهای آن دسته از زنان ایرانی که در زندانهای حکومت محبوساند، شرایط وخیمتری دارند زیرا طیف وسیعی از آزارها و خشونتهایی که متحمل میشوند، به صرف زن بودن آنان است.
«اهمال در رسیدگی به پرونده حقوقی زنان زندانی»، «زیر پا گذاشتن حقوق اولیه زنان»، «سوءاستفاده از وضعیت مادران زندانی»، «آزارهای کلامی» و «بیتوجهی به نیازهای بهداشتی و خوراکی زنان زندانی» تنها برخی از مواردی است که آتنا دائمی، کنشگر مدنی، بر اساس مشاهدات و تجربیات خود در بند زنان زندانهای اوین، قرچک ورامین و لاکان رشت با رادیو زمانه به اشتراک گذاشته است.
نوبت زنان، انتهای صف
اهمال در رسیدگی به پرونده حقوقی زنان زندانی، نخستین مسالهای است که آتنا دائمی به آن اشاره میکند و میگوید: «یکی از مهمترین اتفاقهایی که فراوان مشاهده کردم و حتی خودم هنوز هفت ماه بعد از آزادی با آن درگیرم، عدم رسیدگی به پرونده حقوقی زنان زندانی است. نمیخواهم بگویم وضعیت رسیدگی به پرونده مردان، ایدهآل است اما حتی در همان اندازه هم برای زنان اتفاق نمیافتد.»
علاوه بر سیستم قضایی که خود را موظف به پیگیری به موقع پرونده حقوقی زنان نمیداند، نگاه قضاوتگر جامعه نیز بر زنان زندانی سنگینی میکند تا آنجا که ممکن است راه نجات آنان نیز مسدود شود، آتنا دائمی به این موضوع هم اشاره میکند و میافزاید:
«اگر زنی مرتکب قتل همسر شده باشد آنهم در شرایطی که با کسی ارتباط داشته است، نهتنها سیستم قضایی به پرونده حقوقی او اهمیتی نمیدهد که حتی جامعه و نیکوکاران هم برای نجات این فرد همکاری نمیکنند، همین الان که با شما صحبت میکنم پیگیر وضعیت چند زن هستیم که مشکل دیه دارند با هرکسی که صحبت میکنیم حتی افرادی که خیر هستند، همکاری نمیکنند. همین وضعیت در زندان هم وجود داشت، مسئولان زندان به ما میگفتند شما نباید پیگیر وضعیت فلان خانم باشید، حقش است که در زندان باشد یا اعدام شود، چون شوهرش را کشته است. درصورتیکه میدانیم درباره مردان این وضعیت وجود ندارد و اگر مردی به دلیل همسر قتل به زندان بیفتد این نگاه قضاوتگر درباره او تا این اندازه وجود ندارد.»
نقض آشکار حقوق زنان در زندان
به گفته آتنا دائمی، آنچه در ذهنیت جامعه مردسالار درباره حقوق نابرابر با زنان وجود دارد و در لایهلایه اجتماع نیز پیاده میشود در زندان، شکل پررنگتری نیز پیدا میکند؛ زیرا زنان زندانی از حداقل امکاناتی که در زندان مردان وجود دارد، بیبهرهاند. این امکانات مواردی مثل حق تلفن، وسایل بهداشتی و حتی مواد خوراکی را در برمیگیرد. او میگوید: «به هر طرف که نگاه میکنی، نقض حقوق زنان زندانی را میبینی؛ مثلا درباره مسائلی مثل تلفن و سیگار، مسئولان زندان میدانستند اگر تلفن و سیگار بند مردان را قطع کنند، ممکن است کار به درگیری فیزیکی کشیده شود اما درباره زنان این فرضیه وجود نداشت، برعکس این نگاه بود که اینها ضعیفاند و نمیتوانند اعتراض کنند. درباره مسائل دیگر مثل انواع خشونتهای فیزیکی و کلامی هم این مساله صدق میکرد. هرچند که تاکید میکنم این سخنان به معنای آن نیست که شرایط مردان در زندان ایدهآل است چون در حق آنان هم بسیار ظلم میشود.»
آزارهای کلامی مبتنی بر جنسیت
زنان زندانی بهطور پیوسته در معرض انواع خشونتها و آزارهای کلامی مبتنی بر جنسیت قرار دارند. این آزارها از لحظه دستگیری آنان آغاز میشود و تا آخرین دقایق آزادی از زندان ادامه مییابد. آزارگران نیز طیف وسیعی از مردان و زنان وابسته به نظام سلطهاند از پلیس و بازجو گرفته تا قاضی دادگاه و زندانبان، خود را محق میدانند که در مقابل زنان از الفاظ رکیک استفاده کنند و این رویه به قول آتنا دائمی به «مسالهای روتین» در زندانهای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است و «تا دلتان بخواهد اتفاق میافتد».
این زندانی سیاسی سابق میگوید:
«در جلسه دادگاه خود من قاضی به پدرم گفت اگر تو غیرت داشتی الان دخترت اینجا نبود. بارها میشنیدیم که به زنی میگفتند اگر مردی بالای سر تو بود یا اگر صاحب داشتی فلان کار را نمیکردی.»
به گفته آتنا دائمی این نگاه از بالا به پایین به زنان زندانی به تمامی لایههای زندان سرایت کرده بود؛ «مثلا فلان پرسنل صبح اگر بیدار میشد و حالش خوب نبود، مدام به زندانیان از این حرفها میزد».
او میگوید:
«در زندان اوین، تعدادی زن کُرد بودند که شوهران آنها کشته شده بودند، بعضیهایشان با بچه در زندان بودند. مسئولان زندان میگفتند که شوهران اینها عضو داعش بودهاند و در سوریه کشته شدند. هر وقت ما پیگیر حقوق این زنان میشدیم یا به بچههای آنها محبت میکردیم به ما میگفتند اینها را تحویل نگیرید زنان داعشیاند، بچههایشان تولههای داعشاند. ما اعتراض میکردیم و به مسئولان زندان میگفتیم شما حق ندارید اینطور صحبت کنید اما گوش شنوایی وجود نداشت.»
آتنا دائمی روایت درگیری فیزیکی یکی از این زنان با پرسنل زندان را روایت میکند و میگوید:
«یکی از مادران که با فرزندش آنجا بود یکبار اتفاقی میشنود که یکی از پرسنل به بچهاش میگوید پدر تو قاتل و آدمکش بوده، تو بزرگ شدی نری مثل بابات سر آدمها رو ببری. وقتی این خانم اعتراض کرد کار به درگیری فیزیکی کشیده شد ولی در نهایت برای خود او دردسر درست شد چون برایش گزارش رد کردند و همین باعث میشد که جلوی ملاقات آنها را بگیرند. خانواده بیشتر این زنان ساکن مناطق مرزی ایران بودند، ساعتها راه طی میکردند که به تهران برسند و با آنها ملاقات کنند، بعد میدیدی به دلیل یک درگیری در بزنگاهی که خانواده زندانی به تهران آمده بودند اجازه ملاقات به او نمیدانند.»
نتیجه هرگونه درگیری زندانیان زن با پرسنل و مسئولان زندان، ایجاد دردسر مضاعف برای زندانی است، در این میان زنان زندانی جرائم عمومی وضعیت دشوارتری نیز دارند؛ زیرا برخی از آنان اصلا به حقوق خود به عنوان یک زندانی آشنا نیستند و برخی هم که حقوق خود را میدانند، دستشان به جایی بند نیست.
آتنا دائمی درباره این گروه از زنان زندانی نیز میگوید: «بسیاری از زنان زندانی چون خود را صاحب قدرت نمیدانند در برابر انواع توهینها و آزارهایی که دقیقا به دلیل جنسیت بر آنان اعمال میشود از خود دفاع نمیکنند.»
به گفته او علاوه بر این نوع رویکرد برخی جرائم زنان نیز از نابرابریهای جنسیتی ناشی میشود؛ مثلا درباره قتلهای ناموسی یا جرائم دیگر بهتناوب این نگاه را میبینیم و میشنویم که «زن را چه به این کارها» یعنی این نگاه هست که فردی چون زن بوده، نباید مرتکب جرم میشده است. این نگاه دقیقا از انتظار جامعه مردسالار از زنان سرچشمه میگیرد.
زنان زندانی جرائم عمومی، صدایی برای نشنیدن
آتنا دائمی در پاسخ به این سوال که آزارها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت بیشتر علیه زنان زندانی سیاسی اعمال میشود یا زنان زندانی جرائم عمومی، میگوید:
«درصد این خشونتها علیه زنان زندانی جرائم عمومی بیشتر است؛ مثلا ما در بند زندانیان سیاسی اوین، قوانین داخلی بند مثل ساعت خاموشی را خودمان تعیین میکردیم، وکیل بند را خودمان از طریق رأیگیری انتخاب میکردیم، در خیلی از موارد اجازه نمیدادیم زندان برای ما تصمیم بگیرد چون به حقوق خودمان آگاه بودیم اما در بند زنان جرائم عمومی این خبرها نبود. اگر بخواهم به تکتک موارد نقض حقوق زنان در زندان اشاره کنم باید هزاران مورد را نام ببرم. در بند زندانیان زن جرائم عمومی، زنان از حقوق خود چشمپوشی میکنند چون یا نسبت به آن آگاه نیستند یا قدرتی برای پیگیری ندارند؛ مثلا من در بند عمومی زنانی را میدیدم که رفتاری توهینآمیز با آنها شده بود و میدانستند که حقشان این نیست اما سکوت میکردند تا چیز دیگری را به دست آورند و آن چیز دیگر آزادی یا استفاده از مرخصی بود. موردی را شاهد بودم که پرسنل در گوش زندانی سیلی زد، او ساعتها گریه میکرد و میگفت حق نداشت به من سیلی بزند اما نمیتوانم چیزی بگویم چون کارم پیش او گیر است.»
او با توصیف برخی مشاهدههای خود از زندان لاکان رشت میگوید:
«مددکار زندان لاکان به نام شکری و یا رئیس بند خدیجه (شادی) خیری تا دلتان بخواهد علیه زندانیان زن از الفاظ توهینآمیز و کنایههای جنسیتی استفاده میکردند اما کسی قادر نبود به آنها اعتراض کند چون اگر کسی روبهروی آنها میایستاد و میگفت حق نداری اینطور صحبت کنی، کار او را پیگیری نمیکردند. دفعه بعد که زندانی سراغش میرفت، میگفت تو فلان روز با من اینطوری صحبت کردی مسئلهات را پیگیری نمیکنم.»
دائمی در ادامه درباره زندان لاکان رشت میگوید:
«یکبار قرار بود مدیرکل زندانهای گیلان برای بازدید بیاید، زندانیان اعتراض کردند و گفتند که میخواهیم خودمان نامههایمان را به او بدهیم چون متوجه شده بودند دفعه قبل همه نامهها به جای مدیرکل رسیده بود دست مددکار زندان و او تکتک زندانیان را در اتاقش مواخذه کرده بود که چرا فلان درخواست را داشتهاند؛ مثلا به یکی گفته بود تو که چند روز دیگر حکم اعدامت میآید چرا فلان درخواست را دادی؟ این مساله باعث شده بود زندانیان دفعه دوم اعتراض کنند و بخواهند که خودشان مدیرکل زندانها را ببینند، اما این بار هم همه آنها را از طریق دوربینها شناسایی و تنبیه کردند.»
این کنشگر مدنی بر این باور است که مسئولان زندان بهطور سیستماتیک از آزارهای مبتنی بر جنسیت زنان به عنوان ابزاری برای خاموش نگهداشتن و ساکت کردن آنان استفاده میکنند و زندانیان نیز از ترس پیگیری نشدن حقوقشان در برابر این آزارها سکوت میکنند.
او در ادامه با استناد به مشاهدههای خود میافزاید:
«به خصوص در زندانهای لاکان و قرچک که کوچکتر بودند و قواعد جامعه مردسالار قدرت بیشتری داشت، بسیار میدیدیم که از پدر، برادر و همسر زندانی زن برای ساکت کردن، تنبیه کردن او استفاده میکردند، اگر کاری میکرد به آنها گزارش میدادند؛ مثلا یکبار در حفاظت زندان قرچک بودم با چشم خودم دیدم که خانم پرسنل حفاظت وقتی با همسر یکی از زندانیها صحبت میکرد عملا داشت بین آنها اختلاف ایجاد میکرد و به او میگفت زن تو یاغی است، به حرف ما گوش نمیدهد، با دیگران روابطی دارد. مورد اخلاقی دارد. خیلی جاها از همسر زندانی استفاده میکردند که او را مطیع خود کنند.»
وضعیت نگرانکننده کودکان زنان زندانی
روایتهای متعددی وجود دارد که اثبات میکند مادرانی که همراه کودکان خود در زندان به سر میبرند، وضعیت نگرانکنندهتری نسبت به دیگر زندانیان دارند؛ زیرا از یکسو شاهد آزارها و آسیبهایی هستند که فرزندشان در زندان متحمل میشود و از سوی دیگر پیوسته در معرض تهدید و فشار قرار میگیرند.
آتنا دائمی نیز این مساله را تایید میکند و میگوید:
«بسیاری از خشونتها و آزارهایی که مادران زندانی متحمل میشوند فرزندان آنان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد و ما میبینیم که کودکان اگر دختر باشند بهمراتب در معرض خشونت بیشتری نیز قرار میگیرند. حتی نحوه رفتار پرسنل زندان با کودکان پسر متفاوت است، خوراکی بیشتری به آنها میدهند، دوستداشتنیترند، ممکن است پرسنل آنها بیرون از محوطه زندان ببرند بچرخانند اما درباره دختران از این خبرها نیست.»
این کنشگر مدنی در ادامه با تاکید بر شرایط ناگوار و نگرانکننده زندانها برای هر دو گروه کودکان پسر و دختر میگوید:
«در حالت کلی زندان جای مناسبی برای کودکان نیست، از نظر من که تجربه حضور در زندان را داشتم هیچ کودک پسر و دختری از همان ابتدا نباید در زندان باشد. من دو کودک را از سال ۹۶ میشناسم که در زندان بودند، هنوز که احوالشان را میپرسیم متوجه میشویم که تاثیر زندان بر روی آنان باقیمانده است.»
به گفته او کودکان در زندان علاوه بر اینکه در معرض مداوم خشونت علیه مادران خود و دیگر زنان زندانیاند، شاهد طیف وسیعی از رفتارهای آسیبرسان نیز هستند. ضمن اینکه به امکانات اولیه رفاهی، بهداشتی و آموزشی نیز دسترسی ندارند.
آتنا دائمی میافزاید:
«این کودکان از همان ابتدا با خیلی از محدودیتها و محرومیتها مواجهاند. من کودکانی را در زندان دیدم که مرد را نمیشناختند، برخی از آنان در زندان از مادران معتاد به دنیا میآیند. درحالیکه زندان جای مناسبی برای ترک اعتیاد آنان نیست و حتی مادران درگیر اعتیادشان از موقعیت زندان برای خریدوفروش بچهها استفاده میکنند. در کل سرنوشت خوبی در انتظار این کودکان نیست.»
به گفته این کنشگر مدنی، کودکان دیگر زنان زندانی نیز شکل دیگری از آزار و خشونت را تجربه میکنند: مثلا مادران بند امنیتی اوین خودشان پیگیر آموزش و رفاه بچهها بودند، سیدی آموزشی برای آنان تدارک دیده بودند اما بچهها در همان بند هم وضعیت مناسبی نداشتند.
سوءاستفاده سیستماتیک از احساس مادری
سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران به تهدید، ارعاب و اعترافگیری از زنان زندانی با سوءاستفاده از عواطف خانوادگی شهرت دارد؛ از آنجا که اوج این عواطف نیز احساس مادری است، مادران زندانی همواره با تهدیدهایی مانند محروم شدن از دیدار فرزند خود مواجه میشوند. آتنا دائمی در همین زمینه میگوید:
«بهمحض اینکه زنان به چیزی اعتراض میکردند یا مطالبهای داشتند یا اگر از شرایط ناراضی بودند آنان را با زنان زندانی و کودکانشان تهدید میکردند که اگر اعتراض کنید بچههای فلانی را میگیریم و تحویل بهزیستی میدهیم؛ یعنی نهتنها مادران زندانی که حتی زنان دیگر را هم بهوسیله آن کودکان تهدید میکردند؛ مثلا در بند زندانیان امنیتی بهمحض اینکه اعتراضی میشد، غذای مخصوص کودکان را که بهطور جداگانه از وزارت اطلاعات میآمد، قطع میکردند. مادران میگفتند غذای زندان سنگ و آشغال دارد، مناسب بچهها نیست میگفتند اگر ناراحتید آنها را تحویل بهزیستی میدهیم و این شکلی آنها را ساکت میکردند؛ مثلا در بند عمومی زندان قرچک مادری بود دو فرزند دوقلو داشت، طبق قوانین زندان بچهها بعد از دوسالگی تحویل خانواده یا بهزیستی میشوند اما در مورد این بچهها با اینکه بالای دو سال بودند گذاشته بودند که بمانند اما هر اتفاقی میافتاد، زندانیان را تهدید میکردند که بچههای فلانی را میگیریم. دو تا زندانی را به جان هم میانداختند که از مطالبه خود صرفنظر کنند.»
دائمی در ادامه میافزاید:
«حتی یکبار که ما در بند سیاسی میخواستیم برای این بچهها با هزینه خودمان غذا درست کنیم، گفتند این بچهها را میدهیم بهزیستی که اینقدر شما برای ما دردسر درست نکنید. این باعث میشد که ما کوتاه بیاییم چون نمیخواستیم به بچهها و مادرانشان آسیب وارد شود.»
سوءاستفاده از احساس مادری برای تحتفشار گذاشتن زنان زندانی، فقط مادرانی را که همراه فرزند خود در زندان به سر میبرند شامل نمیشود، کم نیستند زندانیانی که با محروم شدن از ملاقات فرزندان خود در زندان در معرض آزارها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت قرار میگیرند تا علیه خود اعتراف کنند؛ مریم اکبری منفرد، نرگس محمدی، نازنین زاغری از جمله مادرانیاند که چندین سال از حق ملاقات و حتی صحبت با فرزند خود محروم شدند.
آتنا دائمی به رنجی که بر مریم اکبری منفرد به دلیل ۱۳ سال دوری از فرزندانش تحمیل شد اشاره میکند و میگوید:
«مریم را به خاطر بچههایش بسیار تحتفشار قرار دادند و این اواخر به خاطر ملاقات با بچههایش چون چادر نداشتند، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به پروندهسازی تهدید شد. وقتی ما در اوین بودیم موافقت شده بود که روز ملاقات مادران و فرزندان جدا و چهارشنبهها باشد و مادران این اجازه را پیدا کرده بودند برای بچهها غذا بپزند و ببرند. یکبار اعتراضی شکل گرفت، بههرحال چیزی را بهانه کردند و جلوی این قضیه را گرفتند. این غذا درست کردنها تنها راه ارتباط مادران و بچهها بود ولی جلوی همین را هم گرفتند. یادم هست دختر مریم اکبری تولدش بود اجازه ملاقات ندادند، لجبازی کردند ملاقات مادران و بچهها را قطع کردند. الان هم که دیگر اصلا روز ملاقات بچهها را قطع کردهاند درصورتیکه یکی بودن روز ملاقات بزرگسالان و کودکان، برای بچهها خوب نیست، بالاخره بزرگسالان میآیند گریه میکنند، حرفهایی زده میشود که شاید کودک نباید بشنود، اما لجبازی کردند و این ملاقات را قطع کردند از این طریق میخواستند به زندانی اعمال فشار کنند.»
پیشتر نرگس محمدی رنج دوری از فرزندانش را در سلول انفرادی زندان اوین چنین توصیف کرده بود:
«تمام مدتی که در بند ۲۰۹ بودم، نه گذاشتند صدایشان را بشنوم و نه اجازه دادند ببینمشان. تلخی و گزندگی این محرومیت یعنی محرومیت از دیدن عزیزانم بیشباهت به جان کندن نبود. جمله بازجویم را ده بار مرور کردم: محرومیتهای بیشتری خواهی پرداخت؛ اما آنچه در این سلولها با زنان و بهویژه با مادران روا داشتند محرومیت نبود، جنایت بود.»
اردیبهشت سال ۱۳۹۱ نیز زمانی که نرگس محمدی و فرزندانش در زنجان در منزل پدری نرگس بودند، ماموران به خانه آنها رفته و با این وعده که فقط چند سوال داریم، او را با خود بردند و شبهنگام تحویل بند ۲۰۹ زندان اوین دادند.
نرگس محمدی درباره آن شب نوشته است:
«وقتی شب تحویل بند ۲۰۹ زندان اوین داده شدم به خانم مأمور گفتم شما فرزند دارید؟ گفت: بله. گفتم شما به من قول دادید، قسم خوردید که من بازمیگردم و من حتی علی و کیانا را بوس و بغل نکردم. سرش را پایین انداخت و رفت.»
نرگس محمدی، در همان زمان در نامهای به دادستان تهران ضمن اعتراض نسبت به بیخبری از فرزندان خردسالش نوشت:
«در روز دستگیری در خانهام، فرزندانم در مدرسه بودند. نگران این بودم که بیایند و پشت در بمانند. به برادرم در مشهد زنگ زدم که خودش را به خاطر تنها بودن فرزندانم به تهران برساند. ماموران به من قول دادند بهمحض ورود به زندان اوین میتوانم به خانه تلفن کنم و از وضعیت فرزندانم باخبر شوم اما مستقیم به بند زنان تحویل داده شدم و آنجا هیچگونه امکان تماس تلفنی وجود نداشت. به دفتر زندان مراجعه کردم و توضیح دادم که در مورد وضع بچهها نگرانم و تنها اجازه یک تماس تلفنی کوتاه میخواهم اما گفتند، در بند زنان امکان هیچ تماس تلفنی وجود ندارد چون به دستور دادستان تلفنها قطع است. چند بار دیگر مراجعه کردم تا بالاخره ساعت سه و نیم بعدازظهر مرا برای برقراری تماس تلفنی به ساختمان اجرای احکام زندان اوین بردند و طی تماس کوتاهی متوجه شدم که برادرم هنوز به تهران نرسیده و خانم همسایه پیش بچههاست. نزدیک غروب بود دوباره به دفتر رفتم و خواستم یک تماس دیگر بگیرم. مطمئن بودم علی و کیانا شب را بدون من یا یکی از اعضای خانوادهام نمیخوابند و گریه و بیتابی میکنند؛ اما جواب دادند شما در بند زنان اجازه تلفن ندارید. تلفن قبلی هم فقط یک استثناء بوده است. من تمام شب را با اضطراب و نگرانی، صبح کردم و صبح دوباره رفتم و تقاضا کردم و پاسخشان همان پاسخ قبلی بود. از سهشنبه تا یکشنبه هیچ اطلاعی از بچهها نداشتم. درحالیکه با یک تماس تلفنی میتوانستم از حضور خانوادهام در کنار فرزندان خردسالم مطمئن و آرام باشم و البته این رفتار چیزی جز فشار روانی بر زندانی به شمار نمیآید که به دور از انصاف است.»
نرگس محمدی در نامهاش خطاب به دادستان تهران، بر اعمال فشار بر مادران زندانی دارای فرزند اعتراض کرد و از او پرسید:
«آیا داشتن تماس مادرها با فرزندانشان امنیت ملی و نظام را مخدوش میکند؟ شاید هم این تصمیم برای تنبیه بیشتر زنانی است که پا به عرصه نقد گذاشتهاند یا برای متوجه شدن بیشتر ماست که بدانیم و بفهمیم که به دلیل زن و مادر بودن با اهرمهای فشار بیشتری مواجه هستیم.»
آنچه بر نرگس محمدی در دوری از فرزندانش گذشت، ماجرایی تکراری است که برای دیگر زنان زندانی دارای فرزند نیز اتفاق افتاده است، محمدی یکبار در زندان وضعیت این مادران را چنین توصیف کرد:
«روبهروی من تخت ساجده عربسرخی است که یک سال درد جدایی از صبای ۹ سالهاش را تاب آورد. کنارم تخت فاران حسامی است. سه سال است که از آرتین کوچکش که الان ششساله است دور افتاده است. اینطرف تختم مریم اکبری خوابیده که سارای زیبارویش شش سال است که مادر را در خانه ندیده است. سارا آخرین بار وقتی مادر را در خانه دید فقط سه سال داشت. ندا مستیمی هم در اتاق کناری است که غزاله ۹ سالهاش را در خانه گذاشته است. خدایا دوروبرم پر از مادران رنجکشیده است.»
میوه ممنوعه در زندان زنان
روایت نرگس محمدی از رنجی که بر مادران زندانی میرود و توصیف آتنا دائمی از شرایط زندانهای زنان این موضوع را آشکار میکند که در زندانها، زنان در معرض انواع خشونتها، تبعیضها و محرومیتها قرار دارند. در این میان آن از دسته از زنان که صدای رسایی ندارند بیشتر قربانی میشوند.
آتنا دائمی در ادامه گفتوگو با رادیو زمانه این مساله را تایید میکند و میافزاید:
«روی دیوارهای زندان قرچک شمارهای را برای پیگیری شکایتها نوشته بودند، بعضی زندانیان خودشان یا خانوادهشان تماس میگرفتند، اعتراض میکردند میگفتند رسیدگی میکنیم اما چند ماه میگذشت و اتفاقی نمیافتاد اما اگر منِ آتنا دست به اعتصاب غذا میزدم، ترتیب اثر میدانند که به بیرون درز پیدا نکند. خب زندانیان جرائم عمومی این امکان را نداشتند، صدایشان به جایی نمیرسید.»
این زندانی سیاسی سابق در ادامه برخی دیگر از تبعیضها و خشونتهای مبتنی بر جنسیت علیه زنان زندانی را چنین تشریح میکند:
«مثلا مددکار زندان بهراحتی نمیتواند به یک مرد بگوید کار تو را پیگیری نمیکنم، چون ممکن است جان سالم به در نبرد. خودشان را درگیر نمیکنند اما به زنان به عنوان موجوداتی ضعیف نگاه میکنند.»
او میافزاید:
«مثلا در بند زنان زندان لاکان، سیگار ممنوع بود، اگر یک زندانی میخواست ترک اعتیاد کند به سیگار نیاز داشت ولی به او نمیدانند. در زندان زنان اگر کسی اعتراض میکرد که سیگار میخواهم او را تهدید میکردند که فلان بلا را سرت میآوریم. آیا در زندان مردان میتوانند سیگار را ممنوع کنند؟ همین الان امتحان کنند، ببینند چه اتفاقی میافتد. یا سردر بند زنان زندان قرچک نوشته بودند «کانون اصلاح و تربیت» درحالیکه هیچکس زیر ۱۸ سال نبود.»
از حجاب اجباری تا شستن موهای سر با کره صبحانه
پوشیدن چادر باوجود داشتن دستبند و پابند یکی دیگر از موارد نقض آشکار حقوق زندانیان زن است که آتنا دائمی به آن اشاره میکند و میگوید:
«در زندان آقایان هم لباس به شکل توهینآمیزی لباس فرم، دمپایی و دستبند و پابند وجود دارد ولی در زندان زنان همه اینها هست بهاضافه چادر. وقتی تو دستبند داری چطور میتوانی چادر را روی سرت نگه داری؟ بارها شنیده بودم از زندانیان که پرسنل با مشت و لگد چادر را روی سر آنها انداخته بودند گاهی تا جلوی صورت میآوردند و آنها مجبور بودند این شکلی راه بروند.»
دائمی در ادامه کارهای سخت زنان در زندان اشاره میکند و میافزاید:
«ما میدانستیم که در زندان مردان، ساعت کار هست اما در بند زنان، زندانیان از صبح زود تا شب هر نوع کار سختی را باید انجام دهند. مردان دستمزدهای هرچند ناچیز میگیرند اما به زنان در ازای کار سخت در ساعتهای طولانی فوقش ماهی ۱۰۰ هزار تومان میدهند. توجیهشان هم این است که مردان باید خرج خانوادهشان را بیرون زندان بدهند، اما به اینکه زنی سرپرست خانواده است، کاری ندارند.»
محرومیت زنان از خدمات درمانی و بهداشتی نیز موضوع دیگری است که آتنا دائمی به آن اشاره میکند و میگوید:
«مثلا در زندان اوین مردان هر روز میتوانند به بهداری بروند اما زنان این امکان را ندارند. یا خدماتی مثل تزریقات و نوار قلب برای زنان در آنجا نیست. پرستارها میگویند ما انجام نمیدهیم مشکل شرعی دارد. درباره خود من پرستار از روی لباس به یکی از پرسنل خانم که هیچ تخصصی نداشت، یاد داد نوار قلب بگیرد، آخرش هم معلوم نشد چطور این کار را کرد. در مورد پزشک زنان هم وضعیت همین بود. ماهی یکبار پزشک زنان میآمد و تازه فقط کسانی را که اسم آنها از قبل در لیست بود معاینه میکرد و تا ماه بعد خبری از پزشک زنان نبود و اگر در این میان مشکلی برای کسی پیش میآمد، نمیشد کاری کرد. در مورد پد بهداشتی هم یا اصلا نمیدادند یا نامرغوبترین جنس را آن هم ماهی یک بسته به زنان میدادند.»
او در همین رابطه میافزاید:
«در زندان لاکان اگر زنی پد بهداشتی میخواست میگفتند فروشگاه دارد، بروید بخرید. اگر زندانی تازهوارد بود و پول نداشت به او پد میدادند ولی میگفتند بعدا باید از فروشگاه بخری و پس بدهی. من یکبار سر همین موضوع رفتم به رئیس زندان اعتراض کردم، سرش را پایین انداخت و گفت چرا این را به من میگویید، گفتم من خجالت نمیکشم که اعتراض خودم را بیان کنم چون ما زن هستیم و به پد بهداشتی نیاز داریم، شما باید خجالت بکشید که چنین وضعیتی را به وجود آوردهاید. او از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد و بعد از اعتراض من دستور داد که پد بهداشتی در اختیار زندانیان قرار بگیرد.»
آتنا دائمی درباره دیگر کمبودهای وسایل بهداشتی برای زنان میگوید:
«در بازداشتگاه اگر کسی مثل من موهای بلند و فر داشت به او نرمکننده نمیدانند، مجبور بودیم با کره صبحانه موهای خودمان را شانه کنیم. آب شور زندان به موها آسیب میزند، اگر یک زندانی به خاطر نبود امکانات میخواست موهایش را خیلی کوتاه کند، اجازه نمیدادند و آن را نشانه اعتراض میدانستند، درصورتیکه در زندان آقایان این خبرها نیست. یا مثلا در زندان زنان برخی خوراکیها مثل خیار، موز و هویج ممنوع است، حتی فروشگاه هم ندارد و میگویند زنان از آنها برای خود ارضایی یا تعرض به همدیگر استفاده میکنند. همه اینها محرومیتها و آزارهایی است که صرف جنسیت بر زنان زندانی تحمیل میشود.»
نظرها
mashang
فرزندان انقلاب نبودیم، ما نان بودیم. نان داغی که لقمهی چپ سران حکومت شدیم. تکه پارهمان کردند و خوردند و پاشیدند. نه. چه میگویم؟ انگار که در این خلقت اضافه بودیم. ما را مصرف جامعهمان نکردند، ما را اِسراف کردند، پخشمان کردند که بر سفره خودمان ننشسته باشیم، که هیچکداممان در ساختن آن مملکت نقش نداشته باشیم. "فریدون سه پسر داشت" عباس معروفی