کلکتیو ریشههای سرخ در منچستر: جمهوری اسلامی و اپوزیسیونِ ارتجاعی دو روی یک سکه هستند
گفتوگو با کلکتیو ریشههای سرخ در منچستر
کلکتیو ریشههای سرخ در پاسخ به سوالات زمانه میگوید: «هنوز هیچ یک از بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی حل نشده و در بسترِ رژیم جمهوری اسلامی ایران هم هیچ چشماندازی برای حل و فصل آنها وجود ندارد. به همین دلیل، ما فکر میکنیم که جنبشِ انقلابی نیز متوقف نخواهد شد، بلکه واردِ فاز بازسازماندهی و بازسازی نیروهای مادیِ خود خواهد شد.»
■کلکتیو یا گروه شما چگونه شکل گرفته و در طول چند ماه گذشته چه فعالیتهایی انجام داده است؟
کلکتیو ریشههای سرخ از دلِ مجموعهای از گفتوگوهای سیاسیِ یک جمع دوستانه در ماه مارس ۲۰۲۲ در منچستر شکل گرفت. البته بذر این کلکتیو، در خاکِ حاصلخیز طیِ فعالیتهای مطالعاتی و اجتماعی ایرانیانِ ساکن منچستر، در قالب برنامههایی با محوریت ادبیات معاصر، تاریخ و شبهای فیلم و فلسفه ریشه دوانده بود. به همین خاطر نمیتوان فعالیتهای مستمر اعضای کلکتیو در سالهای قبل از ۲۰۲۲ را در آمادهسازی شرایط شکلگیری کلکتیو ریشههای سرخ نادیده گرفت.
اولین کنشِ خیابانی کلکتیو، در ژوئن ۲۰۲۲، در اعتراض به برنامهی غیرانسانیِ اخراجِ پناهجویان به رواندا شکل گرفت. ریشههای سرخ، با استراتژی ضدِ فرقهگرایی (anti-sectarianism) تلاش کرد تا سازمانها و گروههای سوسیالیستی را که تا کنون از همکاری با یکدیگر ابا داشتند، به کنش مشترک و سخنرانی دعوت کند. نتیجهی راهپیمایی و اعتراضاتِ صورت گرفته پس از آن، هم از جهتِ به تعویق افتادن برنامهی اخراج پناهجویان و هم از جهت برقراری پیوند نزدیکتر میان سازمانهای سوسیالیستی، تا حدی موفقیتآمیز بود.
در ادامهی پروژهی حمایت از پناهجویان در مقابل سیستم ناعادلانه و خصوصیسازی شدهی اسکان و زیستشان در منچستر، کلکتیو ریشههای سرخ در ۲۳ سپتامبر ۲۰۲۲، در همکاری با سازمانهای جماعتمحورِ محلی شبِ فیلم و بحث و گفتوگویی با پناهجویان برگزار کرد تا فضایی امن برای بیان مسائل و مشکلات پناهجویان فراهم شود و زمینهی شکلگیری همبستگی میان ایرانیان ساکنِ منچستر فراهم شود.
هنگامی که این برنامه برگزار شد چند روز از آغاز قیام ژینا گذشته بود. به همین خاطر همهی توجهات جامعه مهاجر ایرانی به مبارزات مردم در داخل ایران معطوف بود. کلکتیو نیز تمام توان خود را برای آمادهسازی تجمعی در همبستگی با جنبشِ انقلابیِ مردم سازمان داد و با حمایت گروهها و کنشگران بریتانیایی در روز ۲۵ سپتامبر تظاهراتِ بزرگی را در مرکز شهر برگزار کرد. در ابتدای تظاهرات، برگزارکنندگان با تهاجم و خشونت سازمانیافتهی گروههای سلطنتطلب و ایرانشهری مواجه شدند. اما خوشبختانه با کمک کنشگران کُرد و بریتانیایی، و همینطور مردمِ حاضر در تظاهرات، تلاشِ سلطنتطلبان برای به هم ریختن تظاهرات، با وجود زخمی شدنِ یکی از برگزار کنندگان، ناکام ماند.
حوادثِ ۲۵ سپتامبر تجربهای مهم برای کلکتیو ریشههای سرخ به همراه آورد که در نتیجهی آن، کلکتیو به ضرورتِ بازسازماندهیِ درونیِ گروه، تدوین قوانین و اساسنامه درونی، و اتخاذِ استراتژی ائتلافِ ضدفاشیستی با اتحادیهها و سازمانهای کارگری و فمنیستی پی برد. در پیِ اجرای پروژهی بازسازماندهی و اجرای استراتژی ائتلافِ ضدفاشیستی، کلکتیو ریشههای سرخ به عنوان یک سازمانِ جماعتمحور، پس از برگزاری مجمع عمومی و تصویب اساسنامه، زمینه تعامل و همبستگی مستمر و بلندمدت با «شورای اتحادیههای کارگری منچستر»، که یکی از فعالترین شوراهای اتحادیههای کارگری در سراسر بریتانیاست، را ایجاد کرد تا بتواند در پیوند با اتحادیههای کارگری مسیر همبستگی بینالمللی با جنبشِ انقلابی مردم در ایران را هموار کند و در مورد خطر عناصر فاشیستی (سلطنتطلبان) روشنگری کند. نتیجهی فعالیتهای کلکتیو بر مبنای این استراتژی، یک ماه بعد، در تظاهراتی در ۲۷ نوامبر متبلور شد. این تظاهراتِ همبستگی با همکاری شورای اتحادیههای کارگری، سازمانهای کارگری و سوسیالیستی و همینطور کنشگران فمنیست و LGBTQ برگزار شد و شعار مرکزی این تظاهرات «نه شاه میخوایم نه ملا، قدرت به دست شورا» به زبان فارسی و انگلیسی از نقاط محوری و خطوط مشترک همکاری سوسیالیستی-فمنیستی قرار گرفت. در اثنای تظاهرات، با تداوم استراتژی ضدِ فرقهگرایی، کمیتهی همبستگی با انقلاب ایران نیز در منچستر تشکیل شد که اعضای آن شامل اعضایِ کلکتیو ریشههای سرخ، نمایندهی شورای اتحادیههای کارگری، نمایندگانی از سازمانهای کارگری مختلف، نمایندگانی از سازمانهای جماعتمحورِ ایرانی، جمعی از اساتید و دانشجویانِ دانشگاه منچستر، و برخی دیگر از فعالان مستقل کارگری است. مقصودِ اولیهی کمیتهی سازماندهیِ همبستگی تسهیل و طراحیِ کنشهای همبستگی با انقلاب اجتماعی ایران در سطوح مختلف است. با وجودِ این، چشمانداز بلندمدتتر ما این است که فعالیتهای این کمیته در سطح همبستگی با ایران محدود نماند و در سطحی بینالمللیتر بتواند زمینهای شود تا مبارزات رهاییبخش در دیگر نقاط جهان را نیز در بر بگیرد.
در چند ماه گذشته، کلکتیو ریشههای سرخ در برنامهی هماهنگسازی فعالیتِ کلکتیوهای مختلف در اروپا فعالانه حضور داشته است تا در عمل استراتژی ضدِ فرقهگرایی را در جامعهی سیاسیِ چپِ ایرانی نیز پیش بگیرد. نتیجهی این همکاری و هماهنگسازیها در شکلگیری آکسیونِ مشترک ۲۱ ژانویه محقق شد که در شهرهای متعددی در اروپا برگزار شد.
آکسیون مشترکِ ۲۱ ژانویه، در سطح محلیِ منچستر با همراهیِ سازمانهای کارگری، فمنیستی و کمپینهای همبستگیِ بینالمللی برگزار شد. با این وجود، کلکتیو ریشههای سرخ فضای کنشورزی خویش را به سطح محلی منچستر محدود نگه نداشته و در شکلدهی به کمیتههای همبستگی در دیگر شهرها، از جمله لندن، مشارکت داشته است. به این ترتیب در تظاهراتی که در ۱۱ فوریه (۲۲ بهمن) با درونمایهی بازپسگیری انقلاب ۵۷ در ایران تدارک دیده شد، کلکتیو ریشههای سرخ از کمیتههای همبستگی و گروههای مختلف در شهرهای بریتانیا (لندن، شفیلد، لیدز، لیورپول، آکسفورد و ...) دعوت به عمل آورد تا با حضور در شهر منچستر، همصدا با کلکتیوهای چپ در دیگر شهرهای اروپا، صدای جنبشِ انقلابی ایران را بلند کنند.
■به طور کلی، چه نوع فعالیتهای سیاسی در خارج از کشور ضرورت دارد و نسبت این فعالیتها با کنشهای اعتراضاتی در ایران چگونه باید باشد؟
فعالیتهای سیاسی کلکتیوهای چپِ خارج از کشور را، به طور کلی، میتوان در دو سطح تقسیمبندی کرد. یکی اجرای کنشهای همبستگیِ سمبولیک به منظور آگاهیرسانی به فعالان بینالمللی و جلب حمایت گروههای مردم-پایه (grassroot) از جنبش انقلابی در ایران. و دیگری اجرای کنشهای همبستگیِ انضمامی به منظور شکلدهی و تقویتِ کمیتههای تشکیلاتی و انقلابی در داخل و خارج از ایران.
کنشهای همبستگی سمبولیک شامل چه کنشهایی است؟ برگزاری تجمع و تظاهرات، نوشتن بیانیه، ترغیب اتحادیههای کارگری و سازمانهای مدنی به حمایت از جنبش انقلابی، برگزاری جلسات بحث و گفتوگو در فضاهای عمومی، امضای دادخواستنامهها (petition)، جلب افکار عمومی از طریق فعالیتهای رسانهای و به تبعِ آن فشار به جامعهی سیاسیِ حاکم بر کشور میزبان، و ... . اگرچه کنشهای همبستگیِ سمبولیک در پیشبُردِ جنبشِ انقلابی و جلبِ حمایت فعالان مدنی و سیاسی لازم و موثر هستند، اما برای کمک انضمامیِ به همرزمانمان در داخل ایران کافی نیستند. اگر کنشهای همبستگیِ سمبولیک با کنشهای همبستگیِ انضمامی ترکیب نشوند، این خطر وجود دارد که کلکتیو یا در دامِ اکسونیسم گرفتار شود و یا تبدیل به رسانهای شود که نهایتِ بُردِ عملیاتیِ آن تأثیرگذاری بر مخاطبانی است که بیشتر در شبکههای مجازی اخبار و تحلیلها را به اشتراک میگذارند.
کنشهای همبستگی انضمامی شامل چه کنشهایی است؟ هر نوع کنشی که به شکلدهی و تقویتِ بنیانهای کمیتههای تشکیلاتی و انقلابی کمک کند. اعم از تقویت بنیانهای تئوریک و آگاهیهای تاریخی و طبقاتی در قبال موانع موجود، و زمینهسازی ارتباطات فراملی کمیتهها بر مبنای خواست خودِ کمیتهها و هستههای مبارز در کنارِ کمکهای لجستیکی (تدارکاتی) و حمایتی متناسب با نیازهای مناطق و کمیتههای درگیر نبرد، و هر آن چیزی که میتواند در محلات و محیطهای کاری برای تقویت پیوندها و چشم اندازهای مبارزات رهایی بخش به کمیتههای تشکیلاتی و انقلابی کمک کند.
علاوه بر اینها، یک ضعف مزمن نیروهای چپِ رادیکال و انقلابی در خارج از کشور این است که تا حدودی دچارِ عدمِ انسجامِ تشکیلاتی هستند و به همین دلیل تاکنون در تدوین یک برنامهی سیاسیِ فراگیر، با مطالباتی همهجانبه که توجه اکثریتِ تودهها را جلب کند، توفیق کافی نداشته اند. در نتیجه، تلاش برای هماهنگسازی و انسجامبخشی به فعالیتهای کلکتیوهای خارج از کشور در مسیر شکلدهی به سازمانها و احزابِ انقلابی، و در نهایت تشکیل یک جبههی هماهنگ، پویا و خلاق ، در زمرهی کنشهای مهمِ همبستگیِ انضمامی با حرکت انقلابی زنان و کارگران و ستمدیدگانِ ایران است.
■مهمترین چالش پیش روی فعالیت سیاسی خارج از مرزهای ایران برای گروههایی که به شکل محلی و از پایین شکل گرفتهاند چیست؟
در میانِ چالشهای گوناگونِ پیشِ روی کلکتیوها میتوان به چالشِ عضوگیری و گسترشِ پیوند با جامعهی محلی، تبدیل شدن به یک فرقه، از دست دادن ارتباط با داخل کشور و در نتیجه کنشورزی بر مبنای محاسباتِ غلط اشاره کرد.
کلکتیوها از طرفی به صورت مستقیم با جماعتهای ایرانی (یا مهاجران خاورمیانهای) در تعامل هستند، از طرف دیگر با فعالان سیاسی و مدنیِ کشور میزبان. برقراری ارتباطی منسجم و پایدار میان این دو گروه دشواریهای ویژهای دارد که به رابطه و قدرت نابرابر میان جامعه مهاجرپذیر و جامعه مهاجر مربوط است. علاوه بر آن، امکانِ پیریزیِ فضاهایی برای سطوح مختلف مشارکت افراد در کلکتیو نیز از چالشهای مرتبط با مسئلهی عضوگیری است. بعضی از افراد ممکن است به دلیل شرایط زندگی، سطح بالای تعهد و انگیزه و تجربه، بتوانند در قامتِ رهبران و سازماندهندگان یک کلکتیو عمل کنند. برخی دیگر ممکن است بخواهند و بتوانند به عنوان اعضای فعالِ یک کلکتیو در کنار سازماندهندگان اصلی در تصمیمگیریها و اجرای پروژههای مختلف مشارکت داشته باشند. برخی دیگر ممکن است در سطوح محدودتری ، به عنوان حامیان و همراهان کلکتیو در کنارِ اعضای فعال قرار بگیرند یا مایل باشند که صرفاً در برخی کنشها (مثلاً در یک جلسهی بحث و گفت و گو، یا یک تظاهراتِ خیابانیِ خاص) با کلکتیو تعامل کنند. حل و فصلِ چالشِ شکلدهی به یک فرمِ سازمانیِ شفاف و دموکراتیک که افراد را در سطوحِ مختلف با کلکتیو مرتبط نگه دارد و علاوه بر آن حرکتِ افراد در سطوح مختلف سازماندهی را تسهیل کند از وظایف کلیدی در زمینهی سازماندهی و حفظ مشارکت سیاسی اعضا و حامیان و مرتبطین است.
از طرف دیگر ممکن است، به مرور، مجموعهای از ارزشها و عقاید سیاسی بر فضای فکری کلکتیو غالب شود و با توجه به فشارهای شدیدی که به گروههای چپ وارد میشود، کلکتیو، آهسته آهسته، از تعامل با دیگر گروههای چپ، که از نظر موضع و برنامههای سیاسی همسو نیستند، فاصله بگیرد و تبدیل به فرقهای کوچک و دربسته شود. همینطور این خطر وجود دارد که کلکتیو، به دلیل فضای لغزنده و پرابهامِ اپوزیسیونهای میانهرو از گفتوگو با بدنهی حامیانِ اپوزیسیونهای میانهرو دوری بجوید. به طور خلاصه گرایش به فرقهگرایی از چالشهای جدیِ پیشِ روی فعالیت سیاسی کلکتیوهای خارج از کشور است.
در نهایت، عدم پیوند ارگانیک کلکتیوها با نیروهای فعال در داخل کشور میتواند منجر به از دست دادن توانایی کلکتیوها در تحلیل انضمامی از شرایط داخل کشور و اشتباهاتِ محاسباتی مهلک شود. اگر کلکتیوها نتوانند پیوندهایشان با داخل ایران را نگهداری و تقویت کنند، لاجرم کنشهایشان در حدِ کنشهای سمبولیک باقی خواهند ماند و قادر نخواهند بود به درستی صدای جنبش انقلابی داخل ایران را بازنمایی کنند.
در میانِ چالشهای گوناگونِ پیشِ روی کلکتیوها میتوان به چالشِ عضوگیری و گسترشِ پیوند با جامعهی محلی، تبدیل شدن به یک فرقه، از دست دادن ارتباط با داخل کشور و در نتیجه کنشورزی بر مبنای محاسباتِ غلط اشاره کرد.
کلکتیوها از طرفی به صورت مستقیم با جماعتهای ایرانی (یا مهاجران خاورمیانهای) در تعامل هستند، از طرف دیگر با فعالان سیاسی و مدنیِ کشور میزبان. برقراری ارتباطی منسجم و پایدار میان این دو گروه دشواریهای ویژهای دارد که به رابطه و قدرت نابرابر میان جامعه مهاجرپذیر و جامعه مهاجر مربوط است. علاوه بر آن، امکانِ پیریزیِ فضاهایی برای سطوح مختلف مشارکت افراد در کلکتیو نیز از چالشهای مرتبط با مسئلهی عضوگیری است. بعضی از افراد ممکن است به دلیل شرایط زندگی، سطح بالای تعهد و انگیزه و تجربه، بتوانند در قامتِ رهبران و سازماندهندگان یک کلکتیو عمل کنند. برخی دیگر ممکن است بخواهند و بتوانند به عنوان اعضای فعالِ یک کلکتیو در کنار سازماندهندگان اصلی در تصمیمگیریها و اجرای پروژههای مختلف مشارکت داشته باشند. برخی دیگر ممکن است در سطوح محدودتری تری، به عنوان حامیان و همراهان کلکتیو در کنارِ اعضای فعال قرار بگیرند یا مایل باشند که صرفاً در برخی کنشها (مثلاً در یک جلسهی بحث و گفت و گو، یا یک تظاهراتِ خیابانیِ خاص) با کلکتیو تعامل کنند. حل و فصلِ چالشِ شکلدهی به یک فرمِ سازمانیِ شفاف و دموکراتیک که افراد را در سطوحِ مختلف با کلکتیو مرتبط نگه دارد و علاوه بر آن حرکتِ افراد در سطوح مختلف سازماندهی را تسهیل کند از وظایف کلیدی در زمینهی سازماندهی و حفظ مشارکت سیاسی اعضا و حامیان و مرتبطین است.
از طرف دیگر ممکن است، به مرور، مجموعهای از ارزشها و عقاید سیاسی بر فضای فکری کلکتیو غالب شود و با توجه به فشارهای شدیدی که به گروههای چپ وارد میشود، کلکتیو، آهسته آهسته، از تعامل با دیگر گروههای چپ، که از نظر موضع و برنامههای سیاسی همسو نیستند، فاصله بگیرد و تبدیل به فرقهای کوچک و دربسته شود. همینطور این خطر وجود دارد که کلکتیو، به دلیل فضای لغزنده و پرابهامِ اپوزیسیونهای میانهرو از گفتوگو با بدنهی حامیانِ اپوزیسیونهای میانهرو دوری بجوید. به طور خلاصه گرایش به فرقهگرایی از چالشهای جدیِ پیشِ روی فعالیت سیاسی کلکتیوهای خارج از کشور است.
در نهایت، عدم پیوند ارگانیک کلکتیوها با نیروهای فعال در داخل کشور میتواند منجر به از دست دادن توانایی کلکتیوها در تحلیل انضمامی از شرایط داخل کشور و اشتباهاتِ محاسباتی مهلک شود. اگر کلکتیوها نتوانند پیوندهایشان با داخل ایران را نگهداری و تقویت کنند، لاجرم کنشهایشان در حدِ کنشهای سمبولیک باقی خواهند ماند و قادر نخواهند بود به درستی صدای جنبش انقلابی داخل ایران را بازنمایی کنند.
چالش دیگر کلکتیوهای مستقل چپ و فمنیستی را میتوان تحت مقوله نبرد همزمان با دشمنان متنوع، تا دندان مسلح، در کلیت جناح ارتجاع درک کرد، بلوک سرمایهدارانه و ضدمردمیای که از حکومتِ جمهوری اسلامی تا تشکیلات وسیع استعماری اپوزیسیون راست و اقتدارطلب را در بر میگیرد و در هر دو سوی میدان با مخارج هنگفت و برنامههای بلندمدت به سازماندهی سرکوب و/یا تحرکات ارتجاعی و ضد انقلابی و جعلیات تاریخی-سیاسی برای منافع سرمایه داران شرقی یا غربی همت کرده اند و با تاکتیکهای مشابه یکدیگر اعم از اشغال فضا، ارعاب، خشونت و ایجاد خفقان سعی در پیشبرد منافع سرمایه داری دارند. سازماندهی علیه مجموعه این جناحهای ارتجاعی (اعم از نیروی سرکوبگر جمهوری اسلامی یا نیروهای فاشیست-برانداز) یکی از چالشهایی است که کلکتیوهای مستقل، فمنیست و سوسیالیست نیاز دارند، در مقابله با آن، با همکاریهای فعالانه و سازماندهی مستمر و ابتکارات سیاسی (هم در سطح افکار عمومی ایران و منطقه و هم در سطح نیروهای سیاسی کشورهای محل اقامت خود) به تدوین استراتژی و تاکتیک متناسب و مبتنی بر تحلیل مادّی شرایط دست یابند و آن را عملی سازند.
■ در شرایطی که به نظر اعتراضات خیابانی در ایران با افول نسبی روبرو شده، برنامه و افق فعالیتهای گروه شما در خارج از کشور چیست؟
در شرایط کنونی، درست است که نیروی فزایندهی اعتراضات خیابانی، به دلیل سطح بالای سرکوب و دستگیریها، با افول نسبی و مقطعی مواجه شده، اما علل و عوامل برسازندهی خیزش همچنان پابرجا هستند. هنوز هیچ یک از بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیست محیطی حل نشده و در بسترِ رژیم جمهوری اسلامی ایران هم هیچ چشماندازی برای حل و فصل آنها وجود ندارد. به همین دلیل، ما فکر میکنیم که جنبشِ انقلابی نیز متوقف نخواهد شد، بلکه واردِ فاز بازسازماندهی و بازسازی نیروهای مادیِ خود خواهد شد. برنامهی کلکتیو ریشههای سرخ در این مرحله از جنبشِ انقلابی، از یک سو، مشارکتِ فعالانه در هماهنگسازی کلکتیوهای خارج از کشور، شکلدهی به کمیتههای سازماندهیِ همبستگی در شهرهای مختلف و اجرای کنشهای همبستگی سمبولیک، و از سوی دیگر حفظ ارتباطی ارگانیک با ارکان و عناصری است که در داخل ایران جنبش انقلابی را میسازند و به پیش می برند تا در هنگام نیاز با مسیرِ بازسازی، تقویت و حمایت از نیروهای مبارز همبسته و همراستا باشد.
همهی ما میدانیم که در مسیری سخت و شاید تاحدی طولانی بایستی همزمان با رژیم جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران و با اپوزیسیونِ ارتجاعی( چه سلطنتطلبان و چه نیروهای به اصطلاح «فراجناحی» که حتی حاضر هستند با ناتو بر سر مسائل ایران معامله کنند)، مبارزه کنیم. همهی ما میدانیم که جمهوری اسلامی و اپوزیسیونِ ارتجاعی دو روی یک سکه هستند و هیچ کدام منافع و مطالباتِ گروههای تحت ستم در ایران (از جمله زنان، کارگران، ملتها، جامعهی LGBTQ+ و ...) را بازنمایی نمیکنند. رهبرتراشیها و آلترناتیوسازیهای اپوزیسیونِ ارتجاعیِ خارج نشین نیز برای مردمِ داخل کشور از هیچ مشروعیتی برخوردار نیست. نتیجه اینکه در این مبارزهی ماراتنوار، افقِ کلکتیو ریشههای سرخ، کمک به شکلگیری یک جبههی انقلابی و مترقی در جهتِ پیروزی جنبش انقلابی مردمان ایران است؛ جبههای که به دقیقترین شکل ممکن منافع و مطالبات گروههای تحت ستم را بازنمایی کند و در راهِ تحققِ آنها گام بردارد.
نظرها
کوجی
رفقای عزیز توجه داشته باشید که خلط حوزه های بسیار متفاوت و بحث برانگیز مانند حوزه های جنسی و حوزه های حقوق فردی و اجتماعی و طبقاطی ... هرگز به صلاح منافع جنبش های چپ نخواهد بود و این اصلن ربطی به ایران و خاور میانه و یا اروپا و دیگر نقاط هم ندارد . اصولن نظام سرمایه با چنین چیدمانهایی کاملن موافق است . چرا که در اکسیونهایی که کوچکند ولی روی اهداف و حوزه هایی بسیار گسترده و بحث برانگیز و گاهن غیر قابل جمع ای تمرکز میکنند .درواقع اصلن تمرکز نمیکنند و این یعنی هدر رفت اندک انرژی ای که میتواند با تمرکز بر اهداف کمتر و منسجمتر به ثمر بنشیند ولی با پراکندگی اهداف موجبات ابتر ماندن خودش را پیشاپیش فراهم میکند . من بویژه برای جنبشهای قرن 21 که نوید سوسیالزم نوینی را در جهان میدهند نگران چنین عارضه ای هستم .خلاصه کنم .از مد شدنهای سریع بپرهیزیم و تصور نکنیم ممکن است عقب ماند ه جلوه کنیم . بله قطعن فیمینیزم و حقوق سیاسی طبقهی کارگر و منافع مهاجران با هم در یک ظرف میگنجد ولی من نمیدانم ایا لازم است که حقوق دگرباشان را نیز به زور داخل یک جنبش کنار موارد مذکور بچپانیم . مگر نظام سرمایه اصلن با چنین موارد بی خطری مشکلی دارد و یا موانعی ایجاد میکند . تا جایی که ما دیده ایم همواره نظام سلطه در صدد خلط چنین مباحثی است تا از اهمیت همهی انها بکاهد .