ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

 هفت زمستان در تهران: نظام قضایی معیوب در ایران

«هفت زمستان در تهران» به کارگردانی اشتفی نیدرزول مستندی درباره پرونده ریحانه جباری است. این فیلم برنده جایزه بهترین فیلم بخش چشم‌انداز سینمای آلمان شد. گفت‌وگو با کارگردان فیلم درباره این اثر دلهره‌آور و در همان حال خوش‌ساخت.

ریحانه جباری در ۱۹ سالگی به جرم قتل مردی که قصد تجاوز به او داشت به اعدام محکوم شد. علیرغم اینکه ریحانه از خود دفاع کرده بود، نظام معیوب عدالت کیفری ایران از رفتار منصفانه با او خودداری کرد و ریحانه بالاخره در ۳ آبان ۱۳۹۲ در مبارزه خود در راه آزادی مغلوب شد.

هفت زمستان با فیلم‌هایی که مخفیانه به دست آمده‌اند و نامه‌هایی که ریحانه در زندان نوشت، ماجرای گرفتاری خانواده جباری را دنبال می‌کند. اشتفی نیدرزول کارگردان این اطلاعات را لابه‌لای شهادت‌های دلخراش دوستان و خانواده ریحانه و همچنین بازآفرینی وقایعی که رخ داد می‌چیند. فیلم نیدرزول که این موضوع را با احتیاط و ملاحظه دست‌مایه قرار می‌دهد، کلاس درس پیشرفته‌ای در مستندسازی است و در عین حال داستان انگیزه‌بخش زندگی یک زن را روایت می‌کند.

هفت زمستان در پی افشای سلسله‌مراتب مردسالار حاکم بر نظام قضایی و تباهی این نظام با بی‌احترامی به زنان است. بنابراین، این مستند با کندوکاو در قوانین ایران بستری فراهم می‌کند برای قربانیانی که نتوانسته‌اند بی‌عدالتی‌های تحمیلی به خودشان را افشا کنند. زنانی که در ایران کارشان به زندان می‌کشد، به کفاره جرمی که بعید نیست مرتکب نشده باشند توسط پلیس مورد ضرب‌وشتم، پرونده‌سازی و اقرار اجباری قرار می‌گیرند. هرچند ریحانه از دست رفت اما مقاومت اوست که امکان افشای این مسأله را فراهم آورده است.

هم‌بندی‌هایش ریحانه را در سال‌های حبس در زندان زنان شهرری «مادر» صدا می‌زدند. با متن‌هایی که مادرش شعله بیرون از زندان منتشر کرد و طوری مراقب همه بود که انگار فرزندانش هستند، ریحانه در مدت حبسش کارزاری برای آزادی دوستش ترتیب داد. ریحانه همیشه خوش‌بینی محتاطانه‌ای به آتیه خودش داشت اما مصمم بود برای جلب رضایت دیگران به خودش خیانت نکند. وقتی فهمید باید ادعای حمله به متجاوزش، مرتضی سربندی، را پس بگیرد تا احتمال آزادی‌اش افزایش یابد، اصرار داشت که ترجیح می‌دهد صادقانه بمیرد. همین او را به نمادی از حقوق زنان در ایران، در هنگام حیات و مرگ، تبدیل کرد.

پوستر فیلم مستند «هفت زمستان در تهران»
پوستر فیلم مستند «هفت زمستان در تهران»

در هفت زمستان با شعله مادر ریحانه، پدرش فریدون و دو خواهر کوچک‌ترش، شراره و شهرزاد آشنا می‌شویم. تک تک اعضای خانواده علیرغم تألمات خود، نمایانگر خوش‌خلقی ریحانه هستند. با واسطه روایت‌های آنها از آن هفت سال، روایت روشنی از وقایع به دست می‌آید و بیننده ریحانه را با واسطه کسانی می‌شناسد که عاشق او بودند. نیدرزول این مصاحبه‌ها را لابه‌لای تماس‌های تلفنی خانواده با ریحانه و نامه‌های ریحانه در زندان می‌تند که زر امیر ابراهیمی بازیگر عنکبوت مقدس می‌خواند. با این روش تصویری کامل از پرونده و چهره‌ای صمیمی از ریحانه جباری ساخته می‌شود.

به نظر می‌رسد نیدرزول که در روند ساخت هفت زمستان با موانع زیادی روبرو شد، به‌راحتی همه این موانع را پشت سر گذاشته است. مثلاً به جای بازدید از مکان‌های واقعی که مجاز نبود، ماکت‌هایی ساخته شد از سلول ریحانه و اتاق دادگاهی که در آن محکوم شد. این کار به خلق خلاقانه پیوستگی و غوطه‌ور ساختن بیننده در داستان آمده است. نیدرزول با این کار دست به آمیختن هنر مستندسازی با داستانی در نوع خود قدرتمند می‌زند.

تمام عوامل فیلم هفت زمستان در تهران گرد هم می‌آیند تا تجربه‌ای واقعاً تأثیرگذار بسازند از فیلمی که لازم است همه ببینند. کار مستندسازی هنرمندانه و آبرومندانه نیدرزول هنرمند روحی تازه در داستانی قوی با مرکزیت زنی انگیزه‌بخش می‌دمد و از این رهگذر میراث ریحانه را ابقا می‌کند.

گفت و گو با اشتفی نیدرزول

موضوع خیلی سنگینی را برای اولین مستند بلند خودت انتخاب کردی. برای خلاصی از گفت‌وگو درباره مسائل معمولی مثل منبع الهام فیلم و پرس‌وجو از کیفیات، می‌خواهم مستقیماً به سراغ سؤالات فنی بروم. بیا درباره انتخاب قطعاتی صحبت کنیم که برای ساخت روایت اضطراب‌آور فیلم کنار هم قرار گرفته‌اند.

ماجرا از آنجا شروع شد که این قطعات را از خانواده گرفتم که قبل و بعد از محاکمه فیلمبرداری کرده بودند نه به این قصد که در آینده فیلم بسازند، می‌خواستند وقتی ریحانه از زندان بیرون آمد به خودش نشان بدهند. این یکی از دلایل بود، دلیل دیگرشان این بود که قصد جمع‌آوری مدرک داشتند. نقطه شروع فیلم من همین بود، پس روی همین متمرکز شدم. اما مطابق معمول نظرم به موضوع دیگری جلب شد. متوجه شدم نوشته‌های ریحانه چقدر شگفت‌انگیزند. بعضی از نوشته‌ها با صدای او خوانده شد، اما نه همه. وقتی به این نتیجه رسیدم که نوشته‌ها حتماً باید در فیلم بیایند و باید به آنها توجه شود، مسأله این بود که با کدام تصاویر بیایند. کم‌کم تصویر در ذهنم شکل گرفت. فهمیدم باید آن فضاها را بازسازی کنم و خالی نشان‌شان بدهم: سلول‌های زندان به همان صورتی که بودند اما فیلمبرداری از آنها ممکن نبود، یا خانه خانواده ریحانه. یک گزینه بیشتر نداشتم- مجبور بودیم ماکت‌شان را بسازیم نه اینکه از تصاویر سه‌بعدی استفاده کنیم. همه چیز دست‌ساز بود که چندین ماه کار برد.

کلی هم درباره این سلول‌ها تحقیق کردیم که شخصاً انجامش دادم. باید می‌دانستم آن سلول‌ها چطوری هستند و از خودم می‌پرسیدم بهترین راه نشان دادن این اتاق‌ها چیست. احساس می‌کردم چون آلمانی هستم و درباره ایران فیلم می‌سازم، هر کاری بکنم اشتباه از آب درمی‌آید و همین باعث شد تحقیق دقیقی انجام بدهم و به واقعیت‌ها پایبند باشم. متوجه شدیم خیلی از تصویرها را نداریم. پس علاوه بر سلول زندان آپارتمان خانواده را هم بازسازی کردیم. تا به حال درباره این چیزها صحبت نکرده‌ام چون کسی نپرسیده. ما عملاً دست به آزمایش غریبی زدیم. کل کار اینجا در برلین انجام شد. پس یک آپارتمان خانوادگی «ساختگی» داشتیم که عین آپارتمان تهران در آلمان بود و صحنه‌ها را در آرامش و سکوت با اعضای خانواده فیلمبرداری کردیم. فضایی به وجود آوردم که خانواده بتواند درباره سرگذشت خود فکر کند. متأسفانه تقریباً همه این صحنه‌ها از فیلم حذف شد، اما روی پروژه جدیدی کار می‌کنم که از این فیلم‌ها استفاده می‌شود چون هم تکان‌دهنده است و هم هیجان‌انگیز. به خاطر اینکه با خانواده دوست بودم و ما با هم صمیمی بودیم توانستم این کار را به سرانجام برسانم.

یکی دو قطعه در فیلم وجود دارد که می‌شود بقایای آن فکر اولیه را دید، مثل اتاق خالی ریحانه. بعلاوه، می‌دانستم تصویری از صحنه‌های ایران ندارم. از گروه ایرانی زبرا کروپ که تخصص‌شان گرفتن عکس‌های غیرقانونی در ایران است کمک زیادی گرفتم. آنها کلی کمکم کردند، نه فقط در برقراری ارتباط با فیلمسازان ایرانی، بلکه در زمین دسترسی به آرشیوها. همه عکس‌های فیلم که مکان‌هایی را در تهران نشان می‌دهد از این آرشیو است. این گروه توانسته‌ عکس‌هایی را انتخاب کند که تقریباً همزمان با اتفاقات پرماجرای پرونده ریحانه گرفته شده‌اند. این دسترسی باورنکردنی را به من دادند، اما باز هم چند جا بود که نمی‌توانستم از آنها عکس بگیرم. مثل زندان اوین، چون فقط سه عکس رسمی از آن داشتم که نمی‌خواستم از آنها استفاده کنم.

چه داستان شجاعانه‌ای. در کشوری که همه چیز این قدر تحت نظر است، این کار چطور ممکن است؟ خیلی خطرناک نیست؟

دقیقاً، به همین خاطر برای مصونیت کسانی که این کار را می‌کنند، وارد جزئیات نمی‌شوم. در واقع من به عکس‌هایی بسیار خطرناک از زندان‌های شدیداً امنیتی و از خانه خانوادگی نیاز داشتم، اما در مورد خانه، نمی‌خواستیم جان پدر ریحانه را به خطر بیندازیم. ساختمان‌های دولتی هم درگیر ماجرا بودند که امکان فیلم‌برداری از آنها هم وجود نداشت. به این اشخاص گفتم چه چیزهایی لازم دارم، فکر کلی خودم را هم برای فیلم گفتم، گفتم جای هر چیزی کجاست، بعد آنها با افرادشان در ایران تماس گرفتند که حاضر بودند این کار را بکنند چون می‌خواستند این فیلم ساخته شود. در ازای پول این کار را نکردند. پس با افرادی همکاری کردم که شخصاً نمی‌شناختم، آنها به خاطر ریحانه این کار را کردند. از این قرار بین ما تبادل انرژی وجود داشت. وقتی درباره این موضوع حرف می‌زنم، موهای بدنم سیخ می‌شود چون من در آلمان جایم امن بود در حالی که آنها جان‌شان را به خطر می‌انداختند. وقتی آنها فیملبرداری می‌کردند خیلی عصبی بودم و در انتظار شنیدن خبر چشم از ساعتم برنمی‌داشتم. به‌شدت استرس داشتم اما خوشبختانه فیلم پرباری بود. آنها خیلی به درد فیلم خوردند. نتیجه کارشان شگفت‌زده‌ام کرد و خیلی خوشحالم که اتفاق بدی نیفتاده. آن آدم‌ها به من توان ادامه کارم را دادند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

گمانم قطعات قاچاقی فیلم چالش بزرگی بود چون باید کلی فیلم را به دقت مرور می‌کردی و تصمیم می‌گرفتی که از کدام‌شان استفاده بکنی. چطور از این فیلم‌ها استفاده کردی؟

قبلاً در صحبت‌هایی که با خانواده داشتم از داستان مطلع بودم. پیشاپیش مهمترین مطالب را داشتم، دائماً هم مطلب جدیدی اضافه می‌شد. این روند تمام شدنی نبود. تصاویر جدیدی می‌رسید، ویدیوهای جدیدی پیدا می‌شد، اعترافات جدید. یکی از مهم‌ترین مطالبی که دیر به دستم رسید، تصاویر و صداهایی بود که بچه‌ها ضبط کرده بودند. هرچند این روند خیلی طولانی بود، اما فیلمنامه‌ای داشتم که دنبالش کردم چون کمابیش تصور روشنی داشتم که فیلم باید چطور باشد. اما روزهای زیادی صرف تبادل نظر و همکاری با تدوین‌گر فیلم، نیکول کورتلوکه، شد. این فیلم بدون نیکول فیلمی نمی‌شد که الان هست. او کمک بزرگی در عبور از این کوه قطعات موجود بود. همزمان با ساخت فیلم، نوشتن کتابی را هم با شعله پاکروان شروع کردم. خیلی قشنگ بود چون نمی‌توانستم از آن همه مسائل پیرامون داستان ریحانه که ذهنم را مشغول کرده بود دور شوم. از همان اول کار می‌دانستم که میخواهم با آدم‌های زیادی فیلم بسازم، اما طوری این کار را بکنم که جلف نشود. باید با اقنای اخلاقی و فنی همراه می‌شد و قابل دستیابی هم بود.  به علاوه، فیلم باید طول متعارفی می‌داشت و بی‌پایان نبود.

هرچند این فیلم به طور قطع مستند است، اما طوری ساخته شده که به فیلمی هیجان‌انگیز پهلو می‌زند. بیننده بی‌قرار می‌شود، شیفته و منتظر که بعد چه اتفاقی می‌افتد.

تاحدی به خاطر قطعات فوق‌العاده تکان‌دهنده و اضطراب‌آوری است که گیر آوردیم، و همین‌طور به لطف تدوین استادانه نیکول کورتلوکه. توانستیم به کار شتاب بدهیم و نشان دهیم خانواده چه‌ها از سر می‌گذراند.

با توجه به ماهیت اتفاقاتی که در نتیجه این فیلم افتاد و اطلاع از اینکه چقدر کنار این خانواده هستید، چه احساسی از حضور در جشنواره برلین و عرضه فیلم به عموم مخاطبان و همراهی آنها با خودتان دارید؟

می‌شود از آمیزه احساسات حرف زد. از یک طرف هیجان‌انگیز است و از طرف دیگر راحت نیست. شعله هنوز نسخه نهایی فیلم را ندیده و نمی‌خواهد تا فیلم روی پرده نرفته آن را ببیند. این تصمیم را با هم گرفتیم چون بعد از تماشای اولین نسخه حال خوبی نداشت. البته این واکنش شعله نه به فیلم بلکه به خاطرات زندگی‌شان بود. این خانواده فیلم 97 دقیقه‌ای را تماشا نمی‌کند بلکه گذشته خودش را می‌بیند. سمیرا، زن جوانی که در زندان ریحانه بود و حالا در اروپا زندگی می‌کند، از همان دقیقه اول نخستین نمایش فیلم گریه می‌کرد. او فقط 15 سال داشت که به اعدام محکوم شد و خواهرش 11 سال داشت. قاضی ایرانی فقط نیم ساعت وقت گذاشت تا این سه زن را به اعدام بفرستد. اما او بعد از نمایش برای تشکر از من آمد. زندگی آنهاست که روی پرده رفته.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.