ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همه چیز گِرد ما نمی‌گردد!

چه چیزی لازم است تا ما از خودمان فراتر رویم، دایره را گسترده کنیم تا موجودات زنده دیگر را در برگیرد و فضایی برای بقا، بهبودی و شکوفایی آنها ایجاد کنیم؟

ایده‌ها در مورد رابطه بشر با زمین به‌طور گسترده‌ای متفاوت است. برخی معتقدند زمین به ما عشق ارزانی می‌کند. از این گذشته، ما را با غذا، هوا، آب و زیبایی چشمگیر تغذیه می‌کند. از سوی دیگر، شاید از ما متنفر باشد، زیرا در میان یک فهرست افسرده‌کننده طولانی که ظلم به یکدیگر، تخریب جنگل‌ها، تالاب‌ها و علفزارها، پر از زباله کردن اقیانوس‌ها، سوق دادن هزاران گونه به سوی انقراض، تغییرات اقلیمی و موارد دیگر را در بر می‌گیرد، قرار گرفته‌ایم.

یا همانطور که بسیاری از همکاران دانشمند من استدلال می‌کنند، این سیاره می‌تواند نسبت به ما بی‌تفاوت باشد. ما فقط یک چرخ دنده در یک چرخ بزرگتر هستیم، یک گونه در میان میلیون‌ها گونه، که همه آنها به روش خود، جهان را به سوی بهتر یا بدتر شدن تغییر می‌دهند.

واقعیت، همانطور که اخیرا توسط رابین وال کیمرر نویسنده کتاب «بافتن علف شیرین» در مصاحبه‌ای با نیویورک تایمز بیان شد، این است که در نهایت، زندگی در روی زمین، حول انسان نمی‌گردد.

زمین و سیستم های زنده آن میلیون‌ها سال است که در حال تغییر بوده‌اند و میلیون‌ها سال دیگر نیز تغییر خواهند کرد. توماس هالیدی در کتاب سرزمین‌های دیگر، اکوسیستم‌های ناپدید شده را بازیابی می‌کند و از آخرین عصر یخبندان تا اولین ظهور حیات چند سلولی در ۵۵۰ میلیون سال پیش به عقب حرکت می‌کند. او می‌نویسد که بسیاری از ما از اینکه چگونه اجزای طبیعت در طول زمان به‌طور قابل توجهی تغییر کرده‌اند شگفت زده خواهیم شد.

یکی از عواملی که بحران‌های اکولوژیکی و اقلیمی کنونی را ایجاد کرده، اعتقاد عمومی ما به این است که هستی حول ما می‌چرخد، که ما در مرکز قرار داریم نه در امتداد منحنی دایره زندگی.

به گفته هالیدی بسیاری از بخش‌های جهان طبیعی که امروزه بدیهی می‌دانیم، به تازگی ایجاد شده‌اند. علف‌ها، جزء اصلی بزرگترین اکوسیستم‌های امروزی روی کره زمین، تنها در انتهای دوره کرتاسه، کمتر از ۷۰ میلیون سال پیش، به‌عنوان بخش‌های نادر جنگل‌های هند و آمریکای جنوبی پدید آمدند.

کیمرر درباره دوران‌های زمین‌شناسی که سیاره را شکل داده و تغییر شکل داده‌اند، و جایگاه انسان‌ها در آن‌ها فکر می‌کند. به گفته او برخی از این چرخه‌های خلقت و تخریب که باعث تجدید و تغییر می‌شود ممکن است برای ما بد باشد، اما ما یکی از ۲۰۰ میلیون گونه هستیم. این چرخه‌های تغییر ممکن است برای گونه‌های دیگر نیز بد باشند، اما در طی تکامل، می‌بینیم که تغییرات عمده‌ای که مخرب هستند، به فرصت‌هایی برای سازگاری و تجدید و استخراج راه‌حل‌های تکاملی جدید برای مشکلات دشوار تبدیل می‌شوند. 

کیمرر استدلال می‌کند: 

این یک اشتباه است که زندگی زنده سیاره‌مان را رمانتیزه کنیم، اما این هم اشتباه است که جهان زنده را به‌عنوان دشمن خود تصور کنیم.

ما به‌عنوان جانوران هر چند کت و شلوار و لباس می‌پوشیم اما اجزای شبکه طبیعی هستیم. چه آن را تشخیص دهیم یا نه، مانند بسیاری از گونه‌ها، در روابط همزیستی با دنیای اطراف خود زندگی می‌کنیم. ما برای خیلی از گونه‌ها شکارچی هستیم، اما ممکن است کرم‌ها و قارچ‌ها را نیز تغذیه کنیم. این به این بستگی دارد که در پایان زندگی خود به زمین بازگردیم.

از بسیاری جهات، نحوه دیدن طبیعت در داستان‌هایی که درباره خودمان روایت می‌کنیم منعکس می‌شود.

به‌عنوان گونه‌ای با توانایی در مفهوم‌سازی مشکلات و راه‌حل‌ها و برنامه‌ریزی برای آینده که ظرفیتی که با گونه‌های دیگر به اشتراک می‌گذاریم،  انتخاب‌هایی درباره نحوه شکل‌دهی تأثیرات خود بر سایر موجودات زنده و غیرزنده داریم. یکی از عواملی که بحران‌های اکولوژیکی و اقلیمی کنونی را ایجاد کرده، اعتقاد عمومی ما به این است که هستی حول ما می‌چرخد، که ما در مرکز قرار داریم نه در امتداد منحنی دایره زندگی.

نویسنده فقید بَری لوپز حدس زده  که این ممکن است بخشی از اصل و نسب ژنتیکی ما باشد. او می‌گوید:

می‌دانید، به نظر می‌رسد مشکل ما این است که پیش از این نوعی میمون بوده‌ایم و نزدیکترین قوم‌وخویش غیر انسانی‌ ما شامپانزه‌‌ها و بونوبوها هستند. آنچه در تماشای رفتار شامپانزه‌ها و بونوبوها هم آشکار می‌شود، این است که ما شدیداً به خودمان علاقه‌مندیم و با دیگران مخالفیم. این در اعماق بافت‌های ژنتیک ماست. و این ویژگی با دنیایی که ساخته‌ایم، جور در نمی‌آید.  

ما برای سعادت و بهزیستی بلندمدت به‌عنوان گونه انسان و به‌عنوان افراد، باید با محیط‌های جهانی خود وارد یک رابطه متقابل‌تری شویم.

هالیدی این نیاز را تکرار می‌کند. او در کتاب خود نتیجه‌گیری می‌کند: «ما برای سعادت و بهزیستی بلندمدت به‌عنوان گونه انسان و به‌عنوان افراد، باید با محیط‌های جهانی خود وارد یک رابطه متقابل‌تری شویم. تنها در این صورت است که می‌توانیم نه تنها از تنوع بی‌نهایت آنها محافظت کنیم، بلکه جایگاه خود را در میان آنها نیز حفظ کنیم.»

چه چیزی لازم است تا ما از خودمان فراتر رویم، دایره را گسترده کنیم تا موجودات زنده دیگر را در برگیرد و فضایی برای بقا، بهبودی و شکوفایی آنها ایجاد کنیم؟

کیمرر معتقد است که این امکان‌پذیر است. او می‌نویسد این دوگانگی نادرستی است اگر بگوییم ما می‌توانیم رفاه و سعادت انسانی یا شکوفایی زیست محیطی را جدا از یکدیگر داشته باشیم. نمونه‌های بسیاری در سراسر جهان وجود دارد که در آن ما هر دو را داریم، و این روایت یکی یا دیگری، عمیقاً مخرب است و ما را از تصور آینده‌ای متفاوت برای خود محروم می‌کند. 

*نوشته دیوید سوزوکی با مشارکت ریچل پلوتکین، مدیر پروژه Boreal

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • معین

    کارهای آقای Frans de Waal رو دنبال کنیم ،میبینیم بنوبو ها و شامپانزه ها انقدر هم خودخواه نیستند