ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

تقلا در جهانی بی‌عشق و بی‌شفقت

رمان «گشنگی» نوشته کتایون سنگستانی

رحمان میرفضلی - «گشنگی» نوشته کتایون سنگستانی روایت سرسام وحشتناک راوی است، گرفتار در موقعیت سخت خانوادگی. روشن نیست که آیا راوی از زندگی فاصله می‌گیرد یا زندگی از او دور و دورتر می‌شود و این از جمله ویژگی‌های درخشان این رمان است.

بیش از صد سال از آغاز رمان فارسی می‌گذرد. در این مدت در آثار پنج نسل از نویسندگان معاصر فرم و محتوا، به موازات هم پیش آمده‌اند و در هر دوره‌ی تاریخی، یکی بر دیگری غلبه کرده است. با نگاه به کارنامه‌ی رمان و داستان فارسی، می‌توان نویسنده‌ها را اصولاً به دو دسته‌ی فرم‌گرایان و محتواگرایان تقسیم کرد. اینکه نویسنده‌ای در کدام سو قرار گیرد، به شخصیت نویسنده مربوط است. یعنی انتخابی صورت نمی‌گیرد و نوع نوشتن در ضمیر نویسنده تعیین می‌شود. اگر نویسنده‌ای روحیه‌ی اجتماعی داشته باشد، بیشتر به مسائل سیاسی و اجتماعی گرایش خواهد داشت و اگر نویسنده چنین روحیه‌ای نداشته باشد، ناخودآگاه سراغ مضامینی خواهد رفت که به رفتار انسانی مربوط می‌شود. برای این نویسنده عوالم درون اهمیت بیشتری دارد و اجتماع در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرد و لاجرم رویدادهای سیاسی و اجتماعی به شکل کمرنگ در اثر او منعکس می‌شود.

در رمان «گشنگی» نوشته‌ی کتایون سنگستانی (در نشر چشمه) ماجراها در تهران اتفاق می‌افتد اما اجتماع در آن نقش پررنگی ندارد و اثر محدود می‌ماند به کشمکش‌های خانواده‌ای پنج نفره با یک عضو ناتنی و با پدری که دچار زوال عقل است.

این سال‌ها چفت و بست اجتماع و سیاست از هم گسیخته شده و در کنار همه‌ی ناکارآمدی‌های سیاسی و مدیریتی، گروه‌های مافیایی هم در همه‌ی زمینه‌های متعددی آزادی عمل به دست آورده‌اند و برای رسیدن به درآمدهای نجومی از هیچ کاری روی‌گردان نیستند. یکی از زمینه‌های رفتارهای غیرقانونی در سالن‌های زیبایی نهفته است. در این سال‌ها جسته و گریخته درباره‌ی فعالیت‌های مشکوک برخی سال‌های زیبایی شنیده می‌شود. قرص‌های روانگران به وفور بین مشتری‌های این سالن‌ها دست به دست می‌شود تا بتوانند از وزن خود کم کنند. چندی پیش دوستی از همسایه‌اش تعریف می‌کرد که زن جوانی است با اضافه وزن. زن جوان به توصیه‌ی یکی از همین سالن‌ها، برای مدتی قرص‌های لاغری مصرف می‌کرده اما به موازات استفاده از آن داروها که خارج از نظارت پزشک مصرف می‌شده، وضع روحی و روانی آن زن به هم می‌ریزد. نویسنده در رمان «گشنگی» این سوءاستفاده از مشتری را به مزون‌های لباس می‌کشاند و روایت‌گر فاجعه‌ای دردناک می‌شود که قبل از آن هم اتفاق افتاده بوده است.

نویسنده رمان خود را مستقل از مکان ساخته اما به شکل استفهامی زندگی بی‌عشق، بی‌شفقت و پرشتاب در تهران را می‌توان از خلال برخی سطور طوفانی رمان درک کرد.

قلعه‌ای با دیوارهای بلند

رمان «گشنگی» از زبان اول شخص روایت می‌شود. استفاده از این زاویه‌ی نگاه برای نویسنده امکانی فراهم می‌کند تا پیچیدگی‌ها و کشمکش‌های درونی راوی را نشان دهد. به عبارت دیگر استفاده از اول شخص فرصتی است برای این‌که نویسنده در ضمیر راوی غور کند. اگر روزگاری نه چندان دور، اهمیت اثر ادبی وابسته به مضمون بود، اگر ارزش و ارجمندی اثر ادبی به مضامین سترگ وابسته بود، امروز دیگر چنین نیست و اگر نویسنده بتواند مضمونی خصوصی و خرد را به سطحی از اضطراب و بحران بکشاند، گام بلندی در غنای اثرش برداشته است. رمان «گشنگی» را می‌توان از این زاویه دید. شخصیت اصلی دربه‌در دنبال این است که در مزون معتبری استخدام شود و چه مضمونی خصوصی‌تر از اینکه راوی برای نشان دادن توانایی‌‌هایش دست به هر کاری می‌زند؟ برای راوی نه جنگ و اضطراب سیاسی و اجتماعی اهمیت دارد و نه اخلاق و مسائلی از این دست. او یک خواسته‌ی روشن دارد. می‌خواهد در مزون معتبری که به تخصص او مربوط است و درسش را خوانده کار کند تا توانایی‌‌هایش را نشان دهد، اما مزون، بیشتر به قلعه‌ای دربسته می‌ماند، با دیوارهایی بلند و غیر قابل نفوذ. نویسنده در ترسیم شخصیت راوی با تقریب قابل قبولی موفق است. خواننده با او به آسانی همدلی و تلاش او را درک می‌کند و حتی زمانی که راوی برای خواننده اقرار می‌کند که طرح‌هایی که به دست شیبانی، صاحب مزون رسانده، طرح‌های او نیست، یا همه‌ی آنها را نکشیده، باز هم خواننده با راوی همدلی می‌کند و چنین دسیسه‌ای را بر او می‌بخشد. راوی آرام‌آرام لایه‌های درونی‌اش را در پیشگاه خواننده فاش می‌کند. وقتی قرار می‌شود یک هفته آزمایشی در مزون کار کند تا بعد از بین او و فرنگیس، یکی انتخاب شود:

اینجا هم باید بزن‌بزن کنم تا به چشم بیایم و کارم را نگه دارم. باز هم رقابت، باز هم له کردن یکی دیگر برای بقا، برای سیر کردن شکم. برای اینکه دیگر حال و حوصله و امید کافی ندارم تا دنبال کار بگردم.

مزونی که راوی ترسیم می‌کند، جای عجیبی است که در آن فقط لباس طراحی و دوخته نمی‌شود. شیبانی، به عنوان مدیر مزون روش خاص خود را دارد. او قبل از اینکه برای مشتری لباس طراحی کند، مشتری را وادار می‌کند که اول اندامش را به شکلی که دلخواه شیبانی است درآورد تا بعد او بتواند برایش لباس طراحی کند. یک دکتر و یک پرستار هم در این کار با او همکاری می‌کنند. شیبانی که توانسته مزون را بین مشتری‌های پولدار جا بیندازد، مشتری‌ها را به داروهای عجیب و غریب می‌بندد و هیچ نگرانی از بابت عوارض داروها ندارد. در حالی که در بخش‌های ابتدایی رمان، به نظر می‌رسد مزون و ماجراهای آن مسئله‌ی اصلی راوی باشد، نویسنده آرام و با تأنی به خواننده مشکلات اصلی بر سر راه راوی را نشان می‌دهد. مشکلاتی که گرفتاری‌های مزون در مقابل آنها نه‌تنها به‌چشم نمی‌آید بلکه مزون و همه‌ی افت و خیزهایی که در آن جریان دارد، فرصتی است برای دور شدن راوی از گرفتاری‌های مهم زندگی‌اش.

نویسنده برای همراه کردن خواننده با شخصیت اصلی رمان، از شگردهای مربوط به زمان استفاده نکرده است. زمان در رمان «گشنگی» به آرامی و سرراست می‌گذرد. ممکن است دلیل استفاده از این رویکرد، معنادهی به یک‌هفته‌ی طلایی باشد که شیبانی برای راوی تعیین کرده است. استفاده از زمان خطی دشواری‌های مخصوص به خود را دارد. نکته‌ی اول اینکه نویسنده باید بین اطلاعاتی که در طول رمان به خواننده می‌دهد، سبک سنگین کند که کدام را همان اول و کدام را در فرصت‌های بعد به خواننده بدهد. نکته‌ی دیگر اینکه، وقتی زمان به شکل خطی جریان دارد، خواننده با توجه به روند حوادث، تقریب و تخمینی از گذر زمان به دست می‌آورد. اینجاست که کار نویسنده دشوار می‌شود. او باید گذر زمان در رمان را به گونه‌ای سامان دهد، که با درک خواننده از گذر زمان یکسان باشد. اتفاقاتی که در رمان آمده، هر قدر که پر انرژی و باشتاب جریان دارد با این حال خواننده فراموش نمی‌کند که قرار بود بعد از یک هفته تکلیف راوی روشن شود. یک هفته‌ای که تا اواخر رمان هم هنوز سر نیامده است. اگر نویسنده به یک هفته‌ی معهود اشاره نمی‌کرد شاید کارش آسان‌تر می‌بود. به بیان دیگر اتفاقاتی که راوی از سر می‌گذراند، از یک هفته می‌گذرد، یا اینطور به نظر می‌رسد.

راوی اول‌شخص؛ کارزاری پیوسته

داستان از یکی دو روز قبل از رفتن راوی به مزون شروع می‌شود. هر چند حوادث و رویدادهایی که راوی نقل می‌کند شتاب تندی دارد، اما روایت انسجام خود را از دست نمی‌دهد. نویسنده با جملاتی پرانرژی خواننده را به تمامی مهار می‌کند تا جهان مورد نظرش را خلق کند؛ کاری که سنگستانی در آن موفق است. لحنی که نویسنده به راوی داده، چنان تیز و برّاست که خواننده را تحت تاثیر قرار می‌دهد و با او همذات پنداری می‌کند. هر رمانی بنا به توانایی نویسنده، در نهایت جهان مورد نظر نویسنده را خلق می‌کند. در جهانی که از کنار هم قرار گرفتن جزییات ساخته می‌شود، کنش‌ها و واکنش شخصیت‌ها معنادار می‌شود. استفاده از شگرد راوی اول شخص، در عین حالی که موجب نزدیکی خواننده با شخصیت راوی می‌شود، نقطه ضعف‌های خاص خود را دارد. در تمام مواردی که راوی اطلاعاتی از دیگر شخصیت‌ها به خواننده می‌دهد، باید زمینه‌ای فراهم کند که به دست آمدن آن اطلاعات را در بافت رمان منطقی جلوه دهد. اگر راوی اول شخص باشد، دیگر نمی‌تواند از اطلاعاتی باخبر باشد که در حیطه‌ی دانای کل قرار دارد. تقریبا در تمام موارد، نویسنده از این محدودیت آگاه بوده و برای اطلاعاتی که راوی به خواننده می‌دهد، زمینه‌سازی کرده است. اینکه آیا زمینه‌سازی نویسنده موفق بوده یا نه، امر دیگری است. برای مثال وقتی حال شیبانی خراب می‌شود، فرصتی فراهم می‌شود که دکتر رفعت از گذشته و مشکلات شیبانی بگوید. تا اینجای کار منطقی است اما وقتی دکتر خانوادگی که با ریز مشکلات شیبانی آگاه است، به همین آسانی دانسته‌های خود را در اختیار کارآموزی قرار می‌دهد که فعلا به صورت آزمایشی در مزون مشغول کار است، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. شیبانی که می‌ترسیده شب‌ها به دستشویی برود، توی کیسه‌های پلاستیکی می‌شاشیده و:

صبح به صبح کیسه‌ها را توی راه مدرسه می‌انداخته دور. این همه مراعات می‌کرده اما همیشه لحظه‌ی آخر چند قطره می‌ریخته و کل هیکلش بوی شاش می‌گرفته. شاید برای همین بوده که بعضی‌ها به‌اش می‌گفته‌اند ساسان‌شاشو.

روشن است که موضوعاتی از این دست یا باید از زبان خود شیبانی نقل می‌شده و یا از زبان نزدیکانش. نویسنده متوجه‌ی چنین الزامی بوده، اما نکته بر سر منطقی بودن یا منطقی نبودن واقعه است. اگر رمان در فضایی غیر واقع‌گرایانه جریان داشت، دست نویسنده بازتر می‌بود. رمان «گشنگی» با دقتی که نویسنده در کار آورده، کاملا واقع‌گرایانه است و از این رو باید به چنین نکاتی توجه داشت.

رمان «گشنگی»، روایت سرسام وحشتناک راوی است، گرفتار در موقعیت سخت خانوادگی. موقعیتی که گام‌به‌گام نیروی او را تحلیل می‌برد و در این تحلیل رفتن کسی نمی‌تواند به او کمک کند. نویسنده توانسته به زیبایی موقعیتی را ترسیم کند که روشن نیست آیا راوی است که از زندگی فاصله می‌گیرد یا زندگی است که از راوی دور و دورتر می‌شود و این از جمله ویژگی‌های درخشان این رمان است.

نویسنده با انتخاب شگرد اول شخص، آگاهانه خود را در محدودیتی قرار می‌دهد که شبیه کارزاری پیوسته است و همین کارزار پیوسته نشان دهنده‌ی توانایی نویسنده در مهار موضوع و شخصیت‌های رمان است. تقریبا در تمام جزییات نویسنده متوجه محدودیت‌های خاص اول شخص بوده است. یکی از مهم‌ترین نکات در باب راوی اول شخص، میل ناخودآگاه نویسنده به گسترش داستان است. مواردی که داستان یا خرده‌روایت در طول رمان کلید می‌خورد، حتما باید به سرانجام روشن برسد. اگر افتادن شخصیتی که دچار زوال عقل است از پنجره، پای راوی و خانواده‌اش را به آگاهی باز می‌کند، افتادن افسر تجسس از همان پنجره چه سرانجامی خواهد داشت؟ هرچند درباره‌ی علت افتادن افسر آگاهی از پنجره، نویسنده قید توضیح بیشتر را می‌زند اما رها کردن چنین ماجرایی، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. نکته‌ی بسیار مهم دیگر در شگرد اول شخص این است که راوی و خواننده به وحدت می‌رسند. در این شگرد، تفاوتی بین راوی و خواننده نیست. اگر راوی دست به کاری زده و آن را برای خواننده اقرار می‌کند، به معنای فاش شدن راز نیست. اگر راوی در آخرین لحظه، باعث مرگ آقا شده، موضوع برای خودش روشن است و اگر افتادن آقاجان در نتیجه‌ی کشمکشی باشد که بین او و آقا درگرفته، دیگر او قاتل آقا نیست:

چشم‌هایم را می‌بندم و می‌کشم، می‌کشم و جیغ می‌زنم. درزهای دامن یکی پس از دیگری شل می‌شوند، از هم می‌شکافند و از بین انگشت‌هایم سر می‌خورند. یکهو صدای هوار آقا اوج می‌گیرد و وزنی که رویم افتاده، کم می‌شود و آقا، زارت، مثل ماهی گنده‌ای پرت می‌شود توی حیاط، قاطی سوسک‌ها و مارمولک‌ها و گرومپ صدا می‌‌کند.

در عین حالی که ماجرا را برای خواننده به روشنی شرح داده اما در طول رمان، راوی خود را قاتل می‌داند و در این قتل مادر را هم دخیل فرض می‌کند که بر قتلی که اتفاق افتاده، سرپوش گذاشته است. این در حالی است که مادر از ماجرا خبر نداشته است:

دیگر نمی‌توانم توی چشم‌های مامان نگاه کنم؛ من که قاتل آقا هستم و مامان که لاپوشم. خانواده تنها چیزی است که همیشه می‌خواستم. اصلا پول و کار را هم برای خانواده می‌خواستم. اینکه آقا از زندگی‌مان حذف شود هم برای حفظ خانواده بود.

احتمال دارد که منظور نویسنده به پاراگراف دوم نزدیک باشد. یعنی اتفاقی افتاده و راوی خود را در آن گناه‌کار می‌داند، اما اگر چنین باشد، به نظر می‌رسد بهتر می‌بود که نویسنده از خیر جمله‌ی اول می‌گذشت. اگر قرار بر گناه‌کاری باشد، از همان لحظه این احساس به وجود آمده است.

مستقل از مکان

رمان «گشنگی» در خلق جهانی خاص خود کاملا موفق است و جالب اینکه چنین جهان معوج و شلوغی تنها با چند شخصیت ساخته شده است. هر چند در یکی دو مورد به شلوغی شهر، به مترو و اتوبوس اشاره می‌شود، اما رمان مستقل از مکان است. به بیان دیگر مکان در رمان هیچ نقشی ندارد. وقتی راوی از این سوی شهر به آن سوی شهر می‌رود، این جابه‌جایی به پلک زدنی انجام می‌شود و دیگر خیابان‌ها، آدم‌ها و ساختمان‌ها در رمان نقشی ندارند. در عین حالی که نویسنده رمان خود را مستقل از مکان ساخته اما به شکل استفهامی زندگی بی‌عشق، بی‌شفقت و پرشتاب در تهران را می‌توان از خلال برخی سطور طوفانی رمان درک کرد. رمان «گشنگی»، روایت سرسام وحشتناک راوی است، گرفتار در موقعیت سخت خانوادگی. موقعیتی که گام‌به‌گام نیروی او را تحلیل می‌برد و در این تحلیل رفتن کسی نمی‌تواند به او کمک کند. نویسنده توانسته به زیبایی موقعیتی را ترسیم کند که روشن نیست آیا راوی است که از زندگی فاصله می‌گیرد یا زندگی است که از راوی دور و دورتر می‌شود و این از جمله ویژگی‌های درخشان این رمان است.

رمان گشنگی در فاصله‌ی کوتاهی به چاپ دوم رسیده است. در دورانی که اقبال ناشران به چاپ و انتشار رمان فارسی کم شده و در روزگاری که خواننده‌های کتاب، بیشتر به کتاب‌های ترجمه شده میل دارند، چاپ و انتشار رمان‌هایی از این دست اتفاق مهمی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت. وقتی در مدت زمان کوتاهی رمان گشنگی به چاپ دوم می‌رسد، نشان می‌دهد به‌رغم بی‌مهری برخی ناشران به رمان فارسی، اگر رمان خوبی در اختیار خواننده‌ها گذاشته شود، مخاطبان از آن استقبال می‌کنند. در این سال‌ها نشر چشمه نشان داده که در چاپ رمان، داستان و شعر فارسی ثبات قدم دارد که شایسته‌ی قدردانی است. می‌ماند اینکه کاش در شناسنامه، تیراژ کتاب هم قید می‌شد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.