ثروت بادآورده در تخریب هویت فرهنگی یک منطقه
عملیات حفاری زیر سنگنگاره اشکانی در ایذه
مهران رضایی ــ حفاران به اصطلاح غیرمجاز در روز روشن و بیخ گوش مسئولان میراث فرهنگی با بیلهای مکانیکی عظیم مشغول کند و کاو در ایذهاند. هم مردم غارتگران را میشناسند هم مسئولان، اما کسی حاضر به نام بردن از این باندهای غارت نیست.
در افسانههای قدیمی، گنج همواره در خرابهها خوابیده است و جستوجوگران گنج نیز با گنجیابهایشان همیشه در خرابههای متروک و قدیمی سرگردانند؛ اتفاقی که برای آثار میراث فرهنگی ایران در گوشه وکنار کشور در حال رخداد است. اول بناهای باستانی به حال خود رها میشود تا تبدیل به مخروبه شود. بعد، قاچاقچیان اشیای باستانی ــ که دیگر برای اهل فن چندان ناشناس نیستند ــ به کند و کاو و حفاری در این بناها مشغول میشوند. منطقه که از آثار باستانی تهی شد به فکر پولسازی از اصل میراث میافتند. بنا را- اگر سنگنگاره باشد- در قابی شیشهای میپوشانند تا حفاظت از آن به ذهنها متبادر شود و گردشگران را به دیدنش فرامیخوانند تا گنج اینبار از جیب گردشگران سرازیر شود: درآمدزایی از میراثی که چندان چیزی از آن باقی نمانده است و تازه حفاظت همان را هم به درستی انجام نمیدهند. آنچه قاچاقچیان و متولیان مسئول میراث، که به فکر درآمدزایی از آثار تاریخیاند، فراموش کردهاند ادامه افسانه است که میگوید: بر سر هر گنج ماری خفته است که یابندگان را نیش میزند. حالا حکایت سنگنگاره اشکانی در شهر ایذه است.
آثار تاریخی به معنای هویت یک منطقه
خبر حفاری غیرمجاز در زیر سنگ نگارهی اشکانی در شهر ایذه از آن اخباری است که گرچه دوستداران و دلسوزان میراث فرهنگی را به چارهاندیشی میاندازد اما با وجود خبرهای این روزها از ایذه چندان جلب توجه نمیکند. شهر ایذه با قرار گرفتن در مسیر رود کارون از یک سو و از سوی دیگر بر کنارهی زاگرس، آبادانی دیرپایی داشته است که مهد قدیمیترین تمدنهای ایرانی شده است؛ از تمدن ایلامی گرفته تا بعدها هخامنشی و اشکانی و ساسانی. در رویدادهای تاریخ معاصر نیز شهر ایذه هیچگاه برکنار نبوده است چه در انقلاب مشروطیت و چه در دوران جنگ ایران و عراق. با این همه آن چیز که امروزه نقش ایذه را در اذهان پررنگ میکند، دادخواهی مادر پسرک نهسالهی نابغهای است به نام کیان پیرفلک که اعتراضات را در آن منطقه همچنان پرشعله و خروشان نگاه داشته است. اهمیت پاسداشت میراث در این منطقه و دیگر مناطق به معنای حفظ و پایبندی بر ریشههای هویتی و ثروت ملی است. از همین روست که معمولاً اشغالگران پس از تصرف منطقهای، پیش از هر کار به نابودی هویتهای ملی و فرهنگی هر منطقه دست میزدند تا با نابودی هویت فرهنگی یک منطقه، تاریخ و حافظهی جمعی را که سبب همبستگی و ایجاد شور و نشاط در منطقه بوده است از بین ببرند؛ در گذشتههای باستان با تصرف یک منطقه، خدایگان(نماد تمدن مغلوب) را یا میربودند و یا نابود میکردند؛ روشی که امروزه نیز در تخریب میراث فرهنگی عراق توسط داعش و یا از بین بردن بودای بامیان توسط طالبان در دوره اول حکمرانیشان بر افغانستان اتفاق افتاد. از اینرو اهالی یک منطقه با علم به اهمیت میراث منطقهشان حفظ و پاسداشت آن را ارج مینهند و هر نوع تخریب یا بیمبالاتی در نگهداری از آن را مساوی دشمنی با فرهنگ بومی خود قلمداد میکنند.
تخریب سنگ نگاره اشکانی در ایذه اما مستقیماً به این منظور صورت نگرفته است. متولیان امر یا اصلاً تصوری از اهمیت بناها و آثار باستانی ندارند، مگر درآمدزایی از آن و یا اگر جسته گریخته برای ریشههای میراث فیزیکی و معنوی یک منطقه ارزش قائلاند، آن ارزش ذیل ارزشهای تعریف شده خودشان در رده ملی و اسلامی تعریف میشود و جز این سه مورد: درآمدزایی مستقیم از میراث، بهرهبرداری ملی و اسلامی از آن برای مواقع ضروری در نقش تبلیغی و باز همچنان درآمدزایی توریستی اهمیت دیگری برای آن قائل نیستند.
معمولاً اشغالگران پس از تصرف منطقهای، پیش از هر کار به نابودی هویتهای ملی و فرهنگی هر منطقه دست میزدند تا با نابودی هویت فرهنگی یک منطقه، تاریخ و حافظهی جمعی را که سبب همبستگی و ایجاد شور و نشاط در منطقه بوده است از بین ببرند؛ در گذشتههای باستان با تصرف یک منطقه، خدایگان(نماد تمدن مغلوب) را یا میربودند و یا نابود میکردند؛ روشی که امروزه نیز در تخریب میراث فرهنگی عراق توسط داعش و یا از بین بردن بودای بامیان توسط طالبان در دوره اول حکمرانیشان بر افغانستان اتفاق افتاد.
در ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲، «اولین پویش مردمی پیشگامان ثبت جهانی ایذه»، برای «به سرانجام رساندن پرونده منظر طبیعی- تاریخی این شهر تاریخی در استان خوزستان» با حضور کارشناسان تاریخ و مقامات محلی برگزار شد که در آن به مسائلی همچون «ارزشهای ثبت میراث فرهنگی، تأثیر میراث فرهنگی بر روند رشد شهری، ایجاد اقتصاد پایدار، تشکیل یک محور گردشگری با توجه به دیگر داشتههای فرهنگی موجود در منطقه، توسعه گردشگری، اشتغال و ایجاد امید و نشاط عمومی» اشاره شد و نیز «دلایل ناکامی و عدم توفیق پرونده ثبت جهانی ایذه و وعده و وعیدهای بدون پشتوانه برخی از مدیران شهری و سیاسی نیز مورد ارزیابی و نقد کارشناسانه قرار گرفت.» (نقل از خبرگزاری کار ایران. ایلنا) شاید بتوان یکی از اهداف چنین نشستی را در این شرایط اجتماعی، روحیهبخشی به مردم این شهر دانست با اعلام این هدف به مردم که مسئولان پیگیر خواستههای شهری این منطقه هستند تا سرانجام به نمایش آرام بودم فضای عمومی دست زنند. ولی میبینیم که در همین کار هم چندان موفق نبودهاند بخصوص وقتی که خبر از تخریب سنگنگاره اشکانی در ایذه منتشر میشود و بیان نارضایتی مردم این شهر از اینکه آثار فرهنگی این منطقه به حال خود رها شده است.
تعرض به محوطه باستانی خونگ اژدر ایذه
در نزدیکی روستایی به نام خونگ اژدر، (خونگ به معنای دشت فراخ و اژدر به معنای مار)، تختهسنگ عظیمی هست که بر روی آن نقش نگارهی پادشاه اشکانی حک شده است. «این منطقه در انتهای کمربند جاده توریستی دشت ایذه واقع شده است که در گذشته توسط هیئت باستانشناسی ایرانی ایتالیایی برای اولین بار از تکنولوژی اسکن لیزر توسط جعفر مهرکیان و ویتو مسینا رئیس هیات ایتالیایی مستندنگاری شده است. در این محوطه آثار دوره هَل تَمَتی(هتمتی)، عیلام/ایلام با یک نقش برجسته که مراسم بار عام را به تصویر کشیده است وجود دارد. این منطقه یکی از محوطههای مهم ایران است که باقدمتی بیش از ۳ هزار سال و جای دادن یکی از مهمترین نقش برجستههای دوره الیمائی[1] و پارتی دارای جایگاه ویژهای در تاریخ ایران است.»(اشکان نیوز. تعرض به محوطه باستانی خونگ اژدر ایذه/ ۲۴ خرداد ۱۴۰۲)
ساخت و سازهای غیرمجاز در نزدیکی این اثر آغاز شده و از رودخانه خشک نزدیک خونگ اژدر برداشت میشود که میتواند منجر به رانش زمین شود.
«خونگ اژدر یکی از مشهورترین آثار باستانی ایرانی در نزدیکی شهر ایذه است. این تخته سنگ بسیار باارزش، نخستین بار توسط عیلامیان مورد استفاده قرار گرفته است. آن ها در یک سوی آن، همان سویی که هر بینندهای نخستین بار این تخته سنگ عظیم را میبیند نقشی از بار عام را به نمایش گذاشتهاند. در این تصویر شاه عیلام را میبینیم که نشسته است و عدهای تقرییاً مشابه آنچه در تختجمشید میبینیم به شکل و سبک مراسم بارعام به دیدن شاه میآیند. در سوی دیگر این تخته سنگ که در مواجهه اول پیدا نیست یک نقش الیمایی ترسیم شده است. در این نقش مهرداد دوم، شاه قدرتمند پارتی را میبینیم که بر اسبی نشسته و برای اعطای قدرت به یک حاکم محلی الیمایی به این منطقه سفر کرده است. سه مرد حاکم الیمایی را همراهی میکنند که یکی از آنها راهب یا کاهن است. به نظر میرسد مراسم اعطای قدرت با به پرواز درآوردن دو کبوتر انجام میشود.
هیبت مرد الیمایی و فرم موهای او هر بیننده مطلع به تاریخ ایران باستان را به یاد مجسمه مرد مفرغی یا پارتی میاندازد که در نزدیکی ایذه پیدا شده و اکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود. هیچ عملیات حفاظتی و مرمتی برای این اثر انجام نمیگیرد و نقش روی سنگ در حال محو شدن است. تنها اقدام سازمان میراث فرهنگی برای حفظ اثر این بوده که آن را زیر یک حفاظ برده تا از آفتاب و باران در امان باشد. اما مقایسه عکسهای قدیم و جدید نشان میدهد که نقش در حال محو شدن است.» (عصر ایران. ۲۲/۳/۱۴۰۲)
برخلاف تصور اولیه از اینکه شاید مسائل میراث برای مردم عادی چندان مهم نباشد از صحبتهای مردم محلی مشخص میشود متوجه میشویم که از «بیدر و پیکری و رهاشدگی تمام محوطههای باستانی ایذه» گلهمندند. مردم محلی میگویند «قاچاقچیان عتیقه به راحتی در محل اشیای باستانی ایذه در حال ترددند و هیچ نیروی حفاظتی وجود ندارد» آنها متذکر میشوند که مردم این شهر نسبت به حفظ میراث باستانی و فرهنگیشان حساسیتی ویژه دارند و این رهاشدگی ممکن است به بحرانهای اجتماعی جبرانناپذیری منجر شود»، مسألهای که باز ما را متوجه ایذه میکند که در صدر اعتراضات مردمی بود و هنوز هم از هر فرصتی برای بیان اعتراضاتشان استفاده میکنند؛ آتشی نیست که خاموش شده باشد یا مردم این شهر حتی یک قدم از خواستههای خود عقبنشینی کرده باشند. بیتوجهی به میراث بیش از پیش خون آنها را به جوش خواهد آورد. مردم محلی به گروهها و باندهایی- که ترجیح میدهند نام نیاورند- اشاره میکنند که مشغول حفاری و تعرض به منطقهها هستند.
متولیان امر یا اصلاً تصوری از اهمیت بناها و آثار باستانی ندارند، مگر درآمدزایی از آن و یا اگر جسته گریخته برای ریشههای میراث فیزیکی و معنوی یک منطقه ارزش قائلاند، آن ارزش ذیل ارزشهای تعریف شده خودشان در رده ملی و اسلامی تعریف میشود و جز این سه مورد: درآمدزایی مستقیم از میراث، بهرهبرداری ملی و اسلامی از آن برای مواقع ضروری در نقش تبلیغی و باز همچنان درآمدزایی توریستی اهمیت دیگری برای آن قائل نیستند.
مقایسه عکسهای جدید و قدیم نشان میدهد که نقش این سنگنگاره در حال محو شدن است و برای حفاظت از آن تنها به حفاظی شیشهای بسنده شده است که سنگنگاره را از باد و باران مصون بدارد.
تاریخچهی زوال تدریجی سنگنگاره
در خرداد سال ۱۳۹۹، فیلمی منتشر شد که در آن به سرقت، ویرانی و قیمتگذاری سنگنگاره تاریخی «خونگ اژدر» اشاره میکرد. پس از انتشار این فیلم مسئولان میراث فرهنگی منطقه اعلام کردند «بزرگترین اشتباه دربارهی یادمانهای میراث فرهنگی گذاشتن قیمت روی آن و انتشار آن در سطحی گسترده است؛ چرا که حساسیتها را بالا میبرد و این گمان برای دزدان و کاوشگران غیرمجاز پدید میآید که در درون این نقشبرجستهها، گنج یافت میشود. »(سایت امرداد(تارنمای خبری زرتشتیان/ قیمتگذاری آثار باستانی را به خطر میاندازد؛ وضعیت سنگ نگاره اژدر بحرانی است)
امین داوودی، دبیر انجمن علمی تاریخ دانشگاه شهید بهشتی، با انتشار فیلمی از ویرانی و از میان رفتن نقشبرجسته اشکانی «خونگ اژدر» ایذه، با اشاره به برگرداندن نقشبرجستهی سرباز هخامنشی که چندی پیش در سفر رییس دولت سیزدهم بهدست آمد، گفت: «نقشبرجسته سرباز هخامنشی که حدود ۲۰ در ۳۰ سانتیمتر است، در بازار سیاه فروش اشیای عتیقه ۴ میلیارد دلار قیمتگذاری شده بود. اگر بخواهیم مقایسهای انجام دهیم، میتوان گفت نقش برجسته خونگ اژدر که ابعاد آن چندین برابر نقشبرجستهی سرباز هخامنشی است، دهها میلیارد دلار ارزش دارد، با این وجود به حال خود رها شده و حتی یک سایهبان ندارد. باد و باران خطری بسیار جدی برای این نقشنگاره تاریخی است، این درحالیست که سنگنگاره کوچکتری در نزدیکی این سنگنگاره وجود داشت که طی یک دهه گذشته به سرقت رفته است». و مهمتر اینکه در پای این سنگنگاره «شاهد انجام حفاری هستیم و به نظر میرسد چیزی را که در آن وجود داشته از بین برده یا برداشتهاند.»(همان)
نظر مسئولان میراث البته چیز دیگری است و آنها معتقدند هنوز گزارش کاوشهای این منطقه که توسط هیئت ایرانی و ایتالیایی انجام گرفت، منتشر نشده است. پرسش این است که چگونه میتوان بخشی را حفاری کرد، بعد گودال حفاری را بدون هیچ نشان و تابلویی پر کرد و محوطه را بدون نگهبان به حال خود رها کرد؟
مردم محلی نیز خبر از وجود گودالهایی در فاصله ده متری از سنگنگاره دادهاند که در همان زمان انتشار این فیلم، کاملاً تازه بوده و نشان از حضور حفاران غیرمجاز در آن نواحی داشته است.
رییس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایذه در پاسخ به طرح مسألهی این استاد دانشگاه پاسخ داده بود که: «با اشاره به آنکه محلی که از آن به عنوان حفاری یاد و گفته میشود گنج در آن پیدا کرده و بردهاند صحت ندارد، به گفته او در سال۱۳۸۷ در این محل گمانههای باستانشناسی زده شد و «از آنجا که هیچ لایهی باستانی در آنجا پیدا نشد به همان شکل باقی ماند.» این مقام مسئول درباره حفاظ شیشهای بر روی سنگ نگارهها گفته بود: «نباید فراموش کرد که نقش برجستههای تاریخی هزاران سال است که در محیطهای طبیعی قرار دارند و با شرایط آبوهوایی خو گرفتهاند اگر آنها را در یک محفظه شیشهای قرار دهیم به دلیل تغییرات دما و درصد افزایش رطوبت تخریب سنگها تسریع شده و شاهد رشد جلبک و گلسنگ خواهیم بود. از اینرو نیاز هست تا با مطالعات پیش برویم. با این وجود به زودی یک سایهبان متناسب با شرایط آبوهوایی منطقه روی نقشبرجسته خونگ اژدر نصب خواهد شد». حفاظی که البته بعداً بر روی این سنگنگاره نصب شد ولی همانطور که استاد دانشگاه بهشتی بیان کرده است، شکافی عمودی در بالای سنگنگاره باعث نشت آب باران به سنگ نگاره و تخریب آن شده است که رئیس میراث فرهنگی آن را موضوع جدیدی ندانسته است و گفته است «در فصل زمستان تا اواخر بهار آثار این آبها بر روی نقشبرجسته مشخص است که به صورت یک لایه تقریبا خاکستریرنگ است و در فصلهای بعد، رنگ سنگ به حالت اولیه خود بازمیگردد.» و در نهایت ابراز امیدواری کرده است که بر روی سنگنگاره حفاظ مناسب نصب شود. از یک سو داشتن حفاظ را مضر و از دیگر سو ابراز امیدواری به داشتن حفاظ کرده است. این یک بام و دو هوایی که در صحبتهای رئیس میراث در آن سال در مورد سنگنگاره مطرح شده بود که مسائلی همچون کمبود اعتبار را نیز برای حفظ میراث به میان کشیده بود خود دلیلی است بر اهمالکاری و عدم اهمیت حفظ میراث توسط مسئولی که حفاظت از آن را برعهده دارد. او ماجرای سرقت آثار تاریخی این منطقه را به سالهای دور و اوایل انقلاب نسبت میدهد و بدین ترتیب هم مسئولیت را از گردن خود میاندازد و هم اینکه از اهمیت موضوع میکاهد همانطور که شیوع ویروس کرونا و کم شدن گردشگران را در منطقه از دلایل افزایش قاچاقچیان اشیای باستانی متذکر میشود. (نقل به مضمون/ همان)
اینکه چه کسانی به این راحتی با بزرگترین لوازم و ماشینآلات مکانیکی میتوانند در محوطهای مشخص و در روز روشن دست به حفاریهای گسترده بزنند، پدیدهای چنان آشکار است که نه مردم محلی حاضر به نام بردن از آن باندها هستند و نه مسئولان که از اساس حفاریها را به قاچاقچیان خردهپای محلی نسبت میدهند. از آن سال تاکنون، حفاظت از این سنگنگاره جسته گریخته و هر بار با اعلام خبری مبنی بر بخشی از تخریب آن به صدر خبرها آمده و پس از آن به فراموشی سپرده میشود. مسئولان میراث فرهنگی به هیچ عنوان خود را ملزم به پاسخگویی یا اعلام وضعیت آثار باستانی در این منطقه و در دیگر جاها نمیکنند و رد و اثری از حفاران به اصطلاح غیرمجاز که در روز روشن با بیلهای مکانیکی عظیم مشغول کند و کاو در منطقه هستند هم باقی نمیماند. از دیگر سو، قاچاقچیان فرامرزی هم هستند که چندی پیش خبرشان از فرودگاه بینالمللی خمینی بیرون آمد که دستگیر شدهاند. معلوم نیست این قاچاقچیان اشیای عظیم با قیمتهای بسیار بالای جهانی چگونه قادر به خروج چنین اشیایی از فرودگاه میشدهاند و چرا حالا به دام افتادهاند. به نظر میرسد حفاریهای غیرمجاز آثار تاریخی در جای جای ایران همچنان راز سر به مهری باقی بماند و تنها به نام کلی حفاران غیرمجاز بسنده شود.
پانویس:
[۱] ایران اشکانی، دارای ساختاری ملوک الطوایفی بود و خاندانهای حکومتگر کوچک و بزرگ به ایفای نقش می پرداختند. الیمایی ها پس از بسط قدرت سلوکیان در ایران، در نواحی شمالی خوزستان و ناحیهی کوهستانی زاگرس جنوبی، حکومتی محلی تشکیل داده و تا ظهور ساسانیان حکمرانی کردند. در گزارشهای نویسندگان یونانی و رومی، به منطقهی الیمایی اشاره شده است. هنوز محدوده دقیق این منطقه مشخص نیست اماعمده آثار به جای مانده ازدوره اشکانی در این منطقه قرار دارد. (از: مروری بر مطالعات الیمایی. یعقوب محمدی فر و علیرضا خونانی)
نظرها
پوریا
نویسنده این مطلب هم که حاضر به اسم بردن از باندهای غارت نیس! زمانه که رسانه داخل مملکت نیست که بگیم فردا نویسنده رو بخاطر اسم بردن بگیرن زندانی کنن. عجب!