«رنج بیمارداری» به خوابیدن بر بام اورژانس رسیده است
نازنین درگاهی ــ آیا رژیم جمهوری اسلامی به تنها وظیفهاش که تامین درمان و رفاه اجتماعیست پایبند بوده؟ آیا در رنج بیمارداری با شهروندانش شریک است؟ آیا تامین دارو، دوندگی برای کارهای اداری، خوابیدن در پیادهرو، به صبح رساندن شب در بام اورژانس هم در مقوله بیمارداری میگنجد؟ رانتخواری در زمینه دارو چهطور؟
روزی که آسو با پدر و مادرش به کلینیک درمانی مرکز طبی کودکان مراجعه کرد، کار از کار گذشته بود و خانوادهاش میبایست برای کم کردن دردهای آسو دست به کار میشدند. با پدید آمدن نشانههای بیماری از جمله کبودی مداوم پوست هنگام خراشیدن یا ضربه خوردن، دکترها گفتند لوکمی حاد دارد و همین باعث شد پدر و مادر آسو تمام زندگیشان را وقف زندهنگهداشتن دخترشان کنند حتی اگر مجبور باشند در سرمای زیر صفر و گرمای بالای ۴۰ درجه یکشب در میان، در بام اورژانس مرکز طبی کودکان بخوابند. جایی که حتی این روزها با وجود گرمای بیسابقه ازدحامی شگفتانگیز دارد.
مادر آسو روایت تلخ خانوادهاش را با یک جمله تمام میکند: این هم سرنوشت ماست.
او به زمانه میگوید:
از حدود شش سال پیش که بیماری آسو را متوجه شدیم، دیگر شب و روز نداریم تمام هم وغم ما زندهنگهداشتن و کمکردن درد و رنج اوست. حالا به این نتیجه رسیدهام که من، پدرش، برادرش و کل خانواده در این رنج شریکایم.
پشت دفترچههای تامین اجتماعی این جمله از سیدعلی خامنهای نوشته شدهاست: «ما میخواهیم اگر کسی در خانوادهای مریض شد، آن خانواده جز رنج بیمارداری، رنج دیگری نداشته باشد.»
اما آیا رژیم جمهوری اسلامی به تنها وظیفهاش که تامین درمان و رفاه اجتماعیست پایبند بوده؟ آیا در رنج بیمارداری با شهروندانش شریک است؟ آیا تامین دارو، دوندگی برای کارهای اداری، خوابیدن در پیادهرو، به صبح رساندن شب در بام اورژانس هم در مقوله بیمارداری میگنجد؟ رانتخواری در زمینه دارو چهطور؟
س. منجزی مادر یک کودک مبتلا به سرطان ریه میگوید:
حتی اگر کمکاری دولت جمهوری اسلامی آسیبی به ما نرساند، دخالتشان در امر بهداشت جهانی جلوی ما سنگ میاندازد. ما هم غصه جای خواب همراه بیمارمان را داریم هم رنج تامین دارویش را. آقای مخبر معاون رییسجمهور که معلوم نیست چه دستی در تهیه و توزیع دارو دارد، چند وقت پیش دارویی را که موسسهی محک به رایگان به ما میداد، ممنوع کرد با این بهانه که محک این دارو را قاچاق میکند. حالا باید مشابه ایرانی همان دارو را با ۱۵ میلیون تهیه کنیم. آن هم با بدبختی وسرگردانی در داروخانهها که آیا بدهند یا ندهند. حالا انتظار دارید اینها برای ما همراهسرا بسازند؟
در شرایطی که همراهان بیماران در خیابان، پیادهرو، خودرو و بام اورژانس میخوابند، دولت هزینههایی هنگفت را بهنام بیماران سرطانی وبه کام رانتخواران صرف کردهاست. پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ پایگاه اطلاعرسانی دولت گزارش داد مرکز جامع پیشگیری و درمان سرطان برکت افتتاح شد. این مرکز که به نوشته سایت دولت به همت ستاد اجرایی فرمان امام و با سرمایهگذاری ۱۲۰۰میلیارد تومانی احداث شده، از پیشرفتهترین و مجهزترین مراکز پیشگیری و درمان سرطان تیپ ۳ در سطح منطقه است.
بنیاد برکت در آذرماه ۱۳۸۶ و همزمان با ریاست مخبر در ستاد اجرایی فرمان امام تاسیس شدهاست.
منجزی میگوید:
برای من و خیلی از همراهان بیمارانی که در بیمارستان امامخمینی و بیمارستان طالقانی در ولنجک بستری هستند و با بیچارگی جای خواب پیدا میکنند، مثل روز روشن است که این جماعت از رانتخواری در این زمینه و کمکاریهای غیرانسانی هم سود میبرند. پس نباید تعجب کنیم اگر جلوی توزیع رایگان داروی سرطان را گرفتهاند.
چندی پیش دکتر حمیدرضا دهقان منشادی در گفتوگو با فارس از دستداشتن عدهیی در رانت دارو خبرداد:
در برخی مواقع تولید داروهای سرطان در کشور با رانت صورت میگیرد و در واقع عدهای به دنبال منفعت اقتصادی هستند نه درمان بیماران. در برخی مواقع دارویی که تنها دو روز از تایید FDA آن میگذرد و در آمریکا هنوز بر سر مصرف آن اما و اگر وجود دارد، در کشور ما مونتاژ و تولید میشود! مثلا قیمت داروی خارجی ۱۰ میلیون تومان است و برای تولید آن همه مراحل تحقیقاتی و R&D طی شده است اما تولید کننده ما ماده موثره از هند وارد میکند و آن را ۸ میلیون تومان قیمتگذاری میکند و وزارت بهداشت نیز اعلام میکند به دلیل اینکه قیمت این شرکت پایین است دارو را از او میخریم و بیمه نیز قیمت پایه را بر همین اساس تعیین میکند.
پنتهاوسی در مرکز شهر
خانواده آسو، کودک مبتلا به سرطان حاد خون، ساکن شهرستان اندیکا در استان خوزستاناند. شکوفه مادر آسو میگوید:
اوایل که نمیدانستیم آسو مشکلش چیست، او را به بیمارستان ۲۲ بهمن مسجد سلیمان میبردیم. اما بعد آواره تهران شدیم و کنار بیمارستان در پیاده رو خیابان نصرت میخوابیدیم. چون هتلهای اطراف بیمارستان فوقالعاده گران و هزینههای درمان آسو هم بالا بود. حالا در گرمای خفه کننده تهران ما مجبوریم به بام اورژانس پناه ببریم. چیزی حدود ۲۰۰ نفر همراه بیمار روی پشتبام اورژانس مرکز طبی، شب را به صبح میرسانند. چند روز است به خاطر گرمای هوا پدرش قبول کرده من کنار آسو باشم و او هم روی بام اورژانس بخواهد. چون بیشتر از یک نفر نمیتواند کنار بیمار باشد.
جهانگیر، پدر آسو به شوخی میگوید:
توی تهران گیر آوردن یک پنتهاوس خیلی گران درمیآید اما ما و ۱۷۰-۸۰ نفر دیگر به رایگان به دستش آوردهایم. ما که بچهی خوزستانایم و به این گرما عادت داریم ولی بعضی که از تبریز و اردبیل آمدهاند واقعا هلاک گرما شدهاند. متاسفانه چادر زدن کنار خیابان هم فایدهیی ندارد. هوا زیرِ چادر دم میکند و گرمای آسفالت خیابان هم بهش اضافه و غیرقابل تحمل میشود.
دکتر علیرضا زالی، رییس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی به خبرگزاری امنیتی تسنیم گفته:
۶۵ درصد بیماران یکی از بیمارستانهای بزرگ آموزشی تهران، از شهرستان آمده بودند در حالی که بسیاری از این افراد میتوانستند در شهرستان خود خدمات درمانی را دریافت کنند.
جهانگیر میگوید:
وضع شهرستانها صدبرابر از این بدتر است. تابستان سال گذشته که برای تزریق به بیمارستان ۲۲ بهمن در مسجد سلیمان رفته بودیم، تهویه هوا و کولرهای بخشهای بیمارستان خاموش بود و گرما بیداد میکرد. همراهان بیمارها برای مریضهایشان از خانه پنکه آورده بودند.
او از وضعیت نابسامان کشور، حقوقهای نجومی نمایندگان مجلس و بالاکشیدن مال اوقاف از سوی برخی روحانیان سرشناس سخن به میان میآورد:
من نمیدانم به کجا قرار است برسیم با این همه کمبود ونقص و کاستی. مال مردم را بالا میکشند ولی برای یک بیمارستان سیستم خنککننده راه نمیاندازند، کنار همین بیمارستان امام خمینی اگر یک خوابگاه، یک مسجد، یک سرپناه، یک سوله بسازند وفقط با امکانات اولیه تجهیزش کنند، به خدا همراهان بیماران حاضرند پول بدهند تا کنار خیابان نخوابند.
اگر خیرین یاری کنند!
زمستان گذشته دکتر حسین قناعتی، رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران به تسنیم گفته بود:
حداقل ۲۰ درصد مراجعان بیمارستانهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی تهران از شهرستانها به این بیمارستانها مراجعه میکنند. بسیاری از بیماران در اطراف بیمارستان امام خمینی چادر زدهاند که امیدواریم با همکاری سازمانهای مربوطه، بتوانیم مجوز تأسیس همراهسراها در اطراف بیمارستانهای بزرگ شهر را دریافت کنیم تا خیرینی که آماده همکاری در این زمینه هستند بتوانند این کار را آغاز کنند.
به گفته رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران، هر بیمار که به تهران مراجعه میکند، به طور میانگین ۲.۴ نفر نیز همراه دارد که باید برای اسکان آنها تدابیری اندیشیده شود.
درحالی که تلاشی از سوی دولت برای اسکان همراه بیماران دیده نمیشود، برخی موسسات خیریه این کمکاری را به قدر توان خود جبران کردهاند. موسسه بهنام دهشپور برای بیمارانی که از سایر استانها در بخش رادیوتراپی و آنکولوژی بیمارستان شهدای تجریش در حال درماناند، همراهسرایی با ۱۴ اتاق، ۳۵ تخت بیمار، ۳۲ تخت همراه، ۱۰ سرویس بهداشتی، چهار حمام، یک آشپزخانه، یک سالن اجتماعات، یک ساختمان برای برگزاری کلاسهای آموزشی و دفتر همراهسرا ساختهاست.
از جهنم داغتر
یک کارشناس درمان و مدیریت بیمارستانی که در بیمارستان طالقانی مشغول کار است، اعتقاد دارد:
نه فقط در مسیر تهیه دارو برای بیماریهای سختدرمان مشکل داریم بلکه برای بیماریهای معمولی هم دچار مشکلایم. پزشکان متخصص وفوق تخصص رفتهاند، بعضیها را به خاطر زیربار نرفتن حجاب اجباری اخراج کردهاند. حالاماندهایم با یک سری نیروی بیتجربه که حتی آنها هم دارند چمدان میبندند که بروند. گاهی وقتها به همکارانم میگویم اگر دیدید توی اتاق بیمار دو همراه هستند، چشمپوشی کنید چون این بیچارهها پول هتل آن هم در شمال شهر را ندارند.
خسرو مرادی یکی دیگر از همراهان بیمار که در کنار بیمارستان امام خمینی در خیابان نصرت چادر زده میگوید:
اکثراً آدمهایی از قشر متوسط هستند که بیمارشان را در این بیمارستان بستری کردهاند. فکر کنید حتی اگر پول هتل هم داشته باشند، چون لازم است کنار بیمارشان باشند و دنبال دوندگی کارهای اداریاش، رفت وآمد در این ترافیک، فرسودهشان میکند. برای همین ترجیح میدهند همینجا چادر بزنند.
مرادی از شلوغی و ازدحام بام اورژانس میگوید:
خیلی تاسفبار و در عین حال غیرقابل تحمل است. گُله به گُله آدم روی زیراندازهای حصیری نشستهاند و در حالیکه از گرما لهله میزنند، منتظرند فرجی بشود به خانه خودشان برگردند.
او میگوید:
ما آمده بودیم مسافرت. انگشت شست پسر من در بازی با بچهها شکست. اولش بردیمش درمانگاه لولاگر بعد آنها ما را فرستادند بیمارستان امام خمینی. اینجا گفتند باید جراحی بشود. فکر کنید پین نداشتند و من یک روز کامل در چهارراه جمهوری دنبال پین برای پای پسرم بودم. بعد ۱۱ شب عملش کردند و در دوران نقاحت آمپولی زدند برایش که باعث عود کردن حساسیتش شد. تمام بدنش شد زخمهای عفونی. الان دو هفتهاست که بیخود وبیجهت بچهام در بیمارستان است.
او از کسانی هم صحبت به میان میآورد که ماشینشان را برای خوابیدن در کنار بیمارستان کرایه میدهند که به گفته او بیشتر شامل ماشینهای قراضهای میشود که صندلی راحت و کولر ندارند و فقط به درد یک شب میخورند نه بیشتر.
به گفته او بقیه اعضای خانوادهاش که فکر میکردند یکی دو شب بعد فرزند کوچک خانواده مرخص میشود، ماندهاند و حالا در بام اورژانس مرکز طبی کودکان ساکن شدهاند. جایی که به گفته مرادی از جهنم داغتر است.
نظرها
نظری وجود ندارد.