دیدگاه
نوحه و مداحی اعتراضی در ایران و مسأله دین
م. پورمحمد ــ آیا دلیل مماشات نسبی حکومت با مداحان و مردم معترض در عزاداریها، نمایانگر همدلی در مناسک دینی است؟ یا حکومت همچنان میخواهد ابزار قدرتمند دین را برای استمرار حاکمیت خود در دست داشته باشد؟
نقل قول معروفی از روحالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی هست که میگوید: «ما هرچه داریم از این محرم است». بدین معنا سالهای سال محرم و مداحیهای آن، ابزاری قدرتمند در دست حکومت برای استفاده از احساسات دینی مردم، جهت تحکیم و تقویت حاکمیت خود بوده است. با این حال، از پیش از یک دههی گذشته و بهطور مشخص در محرم ۱۴۰۲ شاهد مداحانی بودیم که در روضهخوانیهای خود، گاه اعتراضاتی تند و صریح به حکومت داشتند.
آیا در حکومتی که بهتعبیری به حکومت مداحان از آن یاد میشود، این مداحان با اعتقادات قلبی خود به اعتراضات مردم پیوستهاند و دخالت دین را در حکومت ریاکارانه و مفسدهآمیز میدانند؟ دلیل مماشات حکومت با مداحان معترض چیست؟
محرم ۱۴۰۲ مانند تمام محرمها یا محرمی خاص
محرم ۱۴۰۲ هم مردم به خیابانها آمدند و تکیهها و حسینیهها شلوغ شد. اگر چه برای بسیاری این استقبال مردم، ریشه در عوامل غیرمذهبی، مانند تبلیغات و تشویقهای حاکمیت و صرف بودجههای هنگفت- از مساجد و دیگر نهادهای حاکمیت- در قوام بخشیدن به این سنت باشد یا حتی نوعی سرگرمی و به قولی اینترتینمنت حکومتی باشد، بهخصوص برای جوانانی که عموماً در این شبها و در این مراسم آزادترند و حتی اگر بیحجاب یا به تعبیری «بدحجاب» هم باشند یا اگر تا نیمههای شب در خیابانها با نواها و نوحههای محرمی مشغول باشند، کسی آنها را مورد استنطاق و بازخواست قرار نمیدهد، اما باز هم محرم، مردم و بهویژه جوانان را به خیابانها میکشاند و صحنهی عظیم تبلیغاتی برای حکومت و ابزار حاکمیت یعنی دین، ایجاد میکند.
اما محرم امسال، محرمی خاص هم بود. بهویژه از سوی حکومت، که در همین ایام لایحهی عفافوحجاب را برای تصویب به مجلس برد، وزیر ارشاد خبر از جذب ۴۰۰ نیروی حزبالهی خالص برای به گفتهی او اصلاح روندهای نادرست گذشته در وزارت ارشاد داد و رئیس یکی از مهمترین نهادهای آموزش عالی، یعنی دانشگاه تهران، خبر از پذیرش نیروهای حشدالشعبی برای تربیت نیروی علمی مخلص داد و با این همه، هنوز در شبهای محرم بسیاری از زنان و دختران در همین مراسم و روضهخوانیها، روسری از سر برداشتند و نه تنها هیچ بسیجی یا حزبالهی خالص و مخلصی، آنها را «ارشاد» (منکوب) نکرد که برخی چهرههای حکومتی از آن دفاع نیز کردند. مانند حسین انصاریان که در توییتر نوشت:
راه دین را باید برای همه مردم باز گذاشت... مردم را نباید عصبانی کرد و به آنها فشار آورد، چرا که با فشار کسی دیندار نمیشود. در دههی عاشورا به خانمهای بیحجاب و بدحجاب فشار نیاورید تا آنها بتوانند در این مجالس شرکت کنند .
این تساهل و مماشات، نه تنها در مورد زنان و مردم معترض به پوشش اجباری، که در مورد مداحان و سخنورانی که روضهخوانیهای اعتراضی نیز داشتند کموبیش رعایت شد. برای مثال نوحهخوانی جدید غلام کویتیپور، با نام «رئیس»، که بسیار اعتراضیتر از بسیاری کارها و ترانههای برای مثال سامان یاسین (سامان صیدی) و توماج صالحی است که برای آنها حتی تا پای اعدام هم رفتند، غیر از واکنش وزیر ارشاد که از آن سلب مسئولیت کرد، واکنش دیگری از سوی مقامات حکومتی و قضایی دربرنداشت.
پیشینهی روضهخوانی و مداحیهای اعتراضی
روضه به معنای باغ و بستان، نام خود را از کتاب معروف «روضه الشهدا» از حسین واعظ کاشفی وام گرفته که در واقع مقتلی از وقایع کربلاست که در سال ۹۰۸ قمری، آن را به شاهزادهی صفوی (عبدالله میرزا) تقدیم نمود و از آن به بعد، شرح- غالباً منظوم- حوادث کربلا به روضهخوانی مشهور گشت. با اینهمه- جدا از دلایل فقهی و سیاسی صفویان و شاه اسماعیل صفوی که برای تقابل با ازبکها در شمال و شرق و عثمانیها در غرب، نیاز به یک دستگاه فقهی و سیاسی جدید برای اتحاد (یکدستسازی) اقوام ایرانی داشت و بنابراین مذهب تشیع را که هم مذهب خودشان بود و هم قرابتهای بیشتری با برخی سنتها، برای مثال سنتهای آیین خسروانی، در فرهنگ ایرانی داشت را بهعنوان مذهب رسمی برگزید- چنین مقتلخوانی و سوگواریهایی در فرهنگ و آیینهای ایرانی، ریشهای طولانی، پیش از ماجرای کربلا و حتی پیش از اسلام دارد. (۱)
در دورهی قاجار این سنت از طریق گسترش و عمومیت یافتن و همچنین بهواسطهی تشریفات و تجملات افزودهشده به آن- خصوصاٌ در زمامداری ناصرالدینشاه- وسعت و شدت یافت و بدینترتیب سنت مداحی و روضهخوانی، چه از سوی فرهنگ عامه و چه از سوی جنبههای ایدئولوژیک حاکمیت در فرهنگ ایرانی تقویت شد و در دورهی پهلوی نیز بر همین سیاق باقی ماند.
اصولاً این روضهخوانیها و نوحهسراییها- خصوصاً در دورهی قاجار- به این دلیل مداحی نامیده شد که روضهخوان ضمن مقتلسرایی حوادث کربلا، معمولاً در پایان نوحه، مدح و ستایش شاه و امیر یا به هر صورت صاحب مجلس و ولینعمت خود را نیز میکرد و سابقهی اعتراض و انتقاد در این قبیل نوحهخوانیها تا اواخر دورهی پهلوی(۲) اصلاً وجود نداشت. اما برای پیگیری مداحیهای اعتراضی- مشخصاً در همین جمهوری اسلامی- باید به یزد و عاشورای سال ۱۳۸۸ بازگشت؛ جایی که پس از وقایع خونین روزهای قبلش، هیأتهای بزرگ و قدیمی همچون هیأت فهادان یزد، به شدت بر حکومت و عملکرد آن در سرکوب معترضان به نتایج انتخابات همان سال تاختند. البته در هیأتهای دیگر و در شهرهای دیگری همچون تهران و تبریز نیز مداحان و مردم نوحههای اعتراضی سردادند، اما شهر یزد به دو دلیل اهمیتی بیشتر داشته و دارد:
نخست آنکه یزد بهعنوان زادگاه سیدمحمد خاتمی (رهبر عرفی جبههی اصلاحات و بسا آخرین گریزگاه حکومت از سقوط احتمالی)، شهری مهم است و دیگر آنکه اصولاً یزد در تاریخ تشیع، شهری مهم در جهت جنبشهای اصلاحی بوده و رد پای چهرههایی مانند شیخ محمد احسائی و سیدعلی محمد باب در آن آشکار است.
محرم امسال نیز، شهر یزد در صدر نوحهخوانیهای اعتراضی بود. مداحیهای پرشور اعتراضی در هیأتهای بزرگی مانند هیأت بعثت، هیأت شیخداد، هیأت محمدیه و... تا جایی که حسینیبوشهری، رئیس جامعه مدرسین قم و دبیر مجلس خبرگان رهبری، با انتقاد از این مداحیها گفت:
برخی برای امام حسین نوحهسرایی میکنند، اما به گونهای دیگری دشمن شادکن میشوند...
و محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر و معاون پارلمانی محمد خاتمی در دوران ریاستجمهوریاش نیز در پاسخ در توییتر نوشت:
هرکس از فلسفهی عاشورا حرف میزند، نمیتواند نوحهی غیر اعتراضی و سکولار بخواند. ما این را از مکتب علی شریعتی و مرتضی مطهری و سیدعلی خامنهای یاد گرفتهایم.
عاشورا در ایران، سکولار یا دینی
بیشک محرم امسال، چالش بزرگی برای حاکمیت بود. حکومت اسلامی که خود سالها مروج عاشورا و فرهنگ روضهخوانی و مداحی، در جهت تقویت پایههای حکومت خود بود، امسال در برابر همین مداحان و روضهخوانهایی قرار گرفت که با مداحی خود، از تصنیف «از خون جوانان وطن لاله دمیده»(۳) تا «رئیس»(۴) غلام کویتیپور و دیگر نوحهخوانیها، با تشبیه ظلم و فساد حکومت و تشبیه آن به کوفیان عصر یزید، کارنامهی بیش از چهار دهه جمهوری اسلامی و حکومت به نام دین را به چالش کشیدند.
از آنسو، واکنش حکومت محتاطانه و دستبهعصا بود و جز موارد اندکی بازداشت مداحانی از برخی شهرهای کوچکتر، بعضاً از این نوحهخوانیهای اعتراضی، حمایت نیز کردند. مانند مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی، که در سرمقالهی روز نهم مرداد، سه روز پس از عاشورا نوشت:
«دارالعباده ایران در حال تبدیل شدن به دارالسیاسه است. شما نمیتوانید جلوی این پدیده را بگیرید ولی اگر درست عمل کنید، شاید بتوانید کاری کنید که این دارالسیاسه در عین حال دارالعباده هم باشد».
واقعیت این است که دارالعباده یا دارالسیاسه بودن جمهوری اسلامی، تبدیل به موضوعی بغرنج و پیپیده شده است که نه حکومت و نه عموم مردم پاسخ و رهیافتی کامل و همهجانبه برای آن ندارند. از سویی حکومتی که دین و استفادهی ابزاری از آن را در سیاست، برگ برندهای برای چالشهای عمیق خود همچون مسئلهی پوشش اجباری و دیگر سیاستهای داخلی و خارجی میداند و در عین حال از وعظهای انتقادی و اعتراضات دینداران ناخرسند میشود، چنانکه در همین محرم برخی از نوحهخوانها و نوازندگان هیأتهای عزاداری را بازداشت کرد، (۵) و از سوی دیگر عموم مردم که بنابر سنتهای دیرینهی فرهنگی و تاریخی خود، به برخی از آیینها و مناسک مذهبی مانند محرم دلبستهاند، ولی حضور و استمرار دین در سیاست و نتایج حکومت دینی را ریاکارانه، مفسدهآمیز و أسفبار میبینند.
پانویسها:
۱. برای مثال مراسم سیاووشخوانی در پیش از اسلام یا حضور پررنگ مناسبتخوانیها در مکاتب آوازی موسیقی ایرانی.
۲. احتمالاً نخستین نوحهخوانی اعتراضی، نوحهخوانی در عاشورای ۱۳۵۷ در آخرین سال سلطنت پهلوی بوده باشد.
۳. از قدیمیترین تصانیف اعتراضی ایران، در زمان مشروطه، که عارف قزوینی در مایهی شوشتری سروده است.
۴. با ریتم چهار ضربی در مایهی شور دشتی.
۵. نوحهخوانهایی از کرمانشاه و بوشهر و دو تن از نوازندگان دسته سازهای بادی- برنجی تکیه نیاکی آمل که روز عاشورا بر مزار غزاله چلابی مارش عزا نواختند.
نظرها
نظری وجود ندارد.