گزارش تحقیقی
ظهور و سقوط زیباحالت منفرد
از مجموعهی پاسپورتهای کارائیب
علیرضا زیباحالت، جعبه سیاه بابک زنجانی، از دارندگان پاسپورت طلایی دومینیکا است. گزارش تحقیقی پیش رو، یکی از مجموعهگزارشهای تحقیقی زمانه و شرکای رسانهایاش، داستان زندگی این مرد مرموز را نشان میدهد که از رانندگی برای مقامهای جمهوری اسلامی، به ثروتمندی میلیاردر بدل شد و نهایتاً به زندان افتاد.
داستان زندگی زیباحالت داستان نخنمای قشری است که در نظام جمهوری اسلامی و بهویژه در سالهای تحریم و بهواسطه دورزدن تحریمها ظهور کرد؛ مردان و زنانی که بهواسطه آشنایی یا پیوند خویشاوندی با طبقه حاکم، سپاهیان یا امنیتیهای نظام، ثروت افسانهای اندوختند. درصد کمی از این افراد به اتهام فساد یا اختلاس بازداشت و در محاکمههایی غیرشفاف به زندان رفتند و گروهی نیز از این راه ثروتهای کلان اندوختند و اینک در کانادا، اروپا، آمریکا و جزایر کارائیب در ویلاهای گرانقیمت زندگی میکنند. فرزندانشان وارد کلاب «اقلیت واجد امتیاز» شدهاند. شماری با این سرمایه اولیه که از والدینشان بهدستشان رسیده تبدیل به کارآفرینان بهظاهر موفق شده و یا با بهره بردن از امتیاز ثروت در دنیای آکادمیسینها و متخصصان بُر میخورند.
علیرضا زیباحالت منفرد که اینک ۵۰ سال دارد در مدت ۲۰ سال جهان فقر را پشت سر گذاشت و با دور تند و به شکلی دراماتیک فراز و فرود زندگی رانتی در جمهوری اسلامی، قصرنشینی و زندان را تجربه کرد. نگاهی داریم به ظهور و سقوط علیرضا زیباحالت منفرد؛ پدیدهای که ماهیت دقیق ارتباطش با مقامهای امنیتی و طبقه حاکمان هیچگاه روشن نشد.
رانندگی در رکاب نظام
اگر فکر میکنید که شغل رانندگی آیندهای نمیتواند داشته باشد دوباره فکر کنید. بخشی از مدیران سرشناس جمهوری اسلامی کار خود را از رانندگی برای روحانیها در روزهای اول انقلاب آغاز کردند.
محسن رفیقدوست خودروی حامل روحالله خمینی را از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا راند و تا مقام وزارت بالا رفت. محمود خسرویوفا که روزگاری راننده علی خامنهای بود امروز رئیس کمیته ملی المپیک ایران است.
البته این دو نمونه تنها نمونههای موفق بالارفتن رانندگان نظام از پلههای قدرت و ثروت نیستند و بسیاری از آنها، اختلاسگران و دزدان درون سیستم هم شدهاند.
اگر در سالهای دهه ۶۰ و ۷۰ و پس از جنگ تخصص و تحصیلاتی نداشتید، اما بخت آن را داشتید که برای یکی از مدیران نظام رانندگی کنید، ممکن بود در دهههای بعد دستتان به جایی بند شود و در نهایت ازاختلاسگران و دزدان ثروتمند سرشناس میشدید.
علیرضا زیباحالت منفرد، بابک زنجانی، عباس صمیمی (متهم پرونده پتروشیمی) که بهواسطه اختلاس و دزدیهای چند ۱۰ یا بلکه چند ۱۰۰ میلیون دلاری شهرت یافتند و بعد راهی زندان شدند، از رانندگی برای مدیران نظام کار خود را شروع کرده بودند؛ رانندگانی که مدت زمانی را با این مدیران صاحب نفوذ و قدرت میگذراندند با ماشینهای دولتی تردد میکردند با اسرار مدیران آشنا میشدند و راه نفوذ به دایرهی رانتخواران را مییافتند.
علیرضا زیباحالت منفرد وقتی ۲۰ و اندی سال داشت راننده یکی از مدیران میانی دولتی بود.
زیباحالت بر اساس مدارک دادگاه تحصیلات سیکل دارد، که این هم نکتهی منحصربهفردی نیست. در پرونده پتروشیمی و اختلاس بانکها مجرمانی (یا متهمانی) وجود دارند که با مدرک سیکل یا دیپلم ردی هزاران میلیارد تومان به جیب زدند.
ظهور زیباحالت: جنوب تهران
بعید است که زیباحالت منفرد پیشینهی حضور در جبهه و جنگ داشته باشد. او اواخر سال ۵۲ شمسی در تهران به دنیا آمد و در دوران جنگ ایران و عراق کودک بود. اوایل دهه ۷۰ شمسی و در ۲۰ سالگی ازدواج کرد و ساکن خانهای اجارهای در جنوب شهر تهران شد.
اولین مورد یا دستکم نخستین مورد ثبتشدهی کلاهبرداری او، خوردن پول مردم در سالهای اولیه ازدواج است؛ زمانی که ۲۰ و چند سال بیشتر نداشت. زیباحالت با چک بیمحل یک باشگاه بدنسازی در تهران راه میاندازد، اما طلبکاران به سراغش میآیند و راهی زندان میشود.
پس از خروج از زندان دلال خودرو میشود و هنوز ۲۷ ساله نشده، با استفاده از رانتی که روشن نیست بهواسطه خانواده همسرش کسب کرده یا بهمیانجی ارتباطات زندان و شاید حتی روابط زمان رانندگی برای مدیر بینام جمهوری اسلامی، صاحب دو نمایندگی فروش خودرو میشود.
روزگار خوش در مالزی: از دلالی روغن موتور تا تأسیس بانک اسلامی
زیباحالت هنوز در دهه دوم زندگیش بود که راهی مالزی شد.
بنا به گزارش رسانههای داخل ایران، او ۱۳۸۲ به مالزی مهاجرت میکند؛ گفته شده برای تجارت سنگهای تزیینی. خود زیباحالت اما سالها بعد در دادگاه خطاب به قاضی گفت که سال ۱۳۸۴ برای تحصیل فرزندانش به مالزی مهاجرت کرد.
ادعای تحصیل فرزندان ادعای غریبی است. سال ۸۴ دختر زیباحالت ۹ ساله بود و پسرش تنها ۷ سال سن داشت و در آن سالها بهندرت کسی تنها به دلیل تحصیلات دبستان فرزندانش به مالزی میرفت. از آن عجیبتر اینکه در گزارشهای رسانهها مربوط به منفرد آمده است او با حمایت سفیر وقت جمهوری اسلامی ایران در مالزی، مدرسه خصوصی ایرانیان مالزی را تأسیس کرد تا فرزندان ایرانیان مهاجر در این مدرسه به فارسی درس بخوانند.
زیباحالت در جلسه سوم دادگاه میگوید:
در مالزی به کار دکوراسیون مشغول شدم و از همین رو توانستم به منازل مقامات مالزی بروم و با آنها ارتباط بگیرم.
او در مالزی کارهای مختلفی کرد: از فروش سنگ تزیینی و دلالی روغن موتور گرفته تا در نهایت تأسیس بانک، قاچاق و فروش نفت و کمک به دورزدن تحریمها. در این میان اگر مجالی بود شرکتهای صوری تأسیس میکرد و آنطور که قاضی دادگاه میگوید، از دانشجویان ایرانی در مالزی هم کلاهبرداری کرده است.
زیباحالت سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۷) برای خودش، دختر، پسر و همسرش بهناز نجار صادقی، شهروندی دومینیکا را خرید.
زیباحالت در مالزی لقب افتخاری «داتو» دریافت میکند. داتو در مالزی لقبی افتخاری است و برای دارندهی آن موقعیت اجتماعی و گاه کسبوکار بههمراه میآورد. زیباحالت سال ۱۳۸۹ با مشاور عالی نخستوزیر مالزی به ایران سفر میکند و با هم به کیش میروند. او در کیش با بابک زنجانی آشنا میشود و این نقطه شروعی است برای پولشویی و معاملات نفتی و پیدا کردن انبار برای ذخیره کردن نفت تحریمی ایران.
او بعدها در تهران و در جلسه دادگاهش میگوید:
اعتراف میکنم در کشوری غیر از وطنم و به نفع وطنم ممنوعیتهای ناشی از تحریمها را نقض کردم. در واقع توانمند بودم که در راستای خدمت به وطن در مسیری قرار گرفتم که آن را امروز دکترین تحریم مینامیم.
زیباحالت پس از آشنایی با زنجانی به مالزی برمیگردد و بهگفته خودش مسیر «دکترین تحریم» را آغاز میکند. سال ۱۳۹۱ به لابوآن که جزیرهای فراساحلی و بخشی از قلمرو مالزی است، میرود و در آنجا به مردی به نام مانوج بولار که یک شرکت خدمات دریایی داشت، میگوید که «نماینده دولت ایران است و تحت نظر بابک زنجانی نفت را از ایران منتقل میکند».
شریک جدید از تحریم نفت ایران اطلاع داشت و سالها بعد برای الجزیره شرح میدهد که او و منفرد چهطور تحریمها را دور میزدند.
زیباحالت منفرد و شریکش نفت را برای مدتی در منطقهای برونمرزی یا فراساحلی (offshore) نگه میداشتند تا از نظر قانونی تبدیل به نفت مالزی شود و بعد بدون نگرانی از تحریم آن را میفروختند.
کاخ سفید بهناز
زیباحالت غرق در ثروتی که از فروش نفت ایران در دوران تحریم بهدست میآورد، ویلایی بزرگ در کنار دریاچه امپنگ هیلیر در کوالالامپور میخرد.
زندگی زیباحالت و خانوادهاش وارد مرحلهای دیگر میشود.
همزمان با این قضایا، دیماه ۱۳۹۲ بابک زنجانی در ایران بازداشت میشود.
پس از بازداشت زنجانی در ایران، زیباحالت با شریکش، بولار، و خانوادههایشان برای تعطیلات به پاناما و دومینیکا سفر میکنند. بر اساس روایت بولار، زیباحالت در این سفر به سراغ نخستوزیر دومینیکا میرود و با وعدهی سرمایهگذاری در این جزیرهی کوچک این بار پاسپورت دیپلماتیک دومینیکا را به کلکسیون پاسپورتهایش میافزاید.
زیباحالت که میداند با بازداشت زنجانی، دستگاه قضائی جمهوری اسلامی به سراغ او هم خواهد آمد به شریکش میگوید: «با این پاسپورت از دست ایرانیها خلاص شدم».
در سفر نخستوزیری دومینیکا در راه چین به مالزی، زیباحالت برای او مهمانی ترتیب میدهد، اما نخستوزیر شرط میگذارد که پول جت سفر به چین را زیباحالت باید تقبل کند. زیباحالت هم نه نمیگوید و نخستوزیر با جتی که از ثروت حاصل از دلالی فروش نفت تحریمی ایران کرایه شده است، با هیأت همراه راهی چین میشود.
اکنون زیباحالت پاسپورتی دیپلماتیک دارد و بهخیال خودش دیگر دست کسی به او نمیرسد و در حالی که دو لقب عالیجناب داتو (مالزی) و «عالیجناب سفیر» (دومینیکا) را یدک میکشد، برای ویلایی که کنار دریاچه خریده، و بهگفته شریک سابقش بولار سفارش یکهزار و ۵۰۰ پرنده میدهد و مهمانیهای بزرگ برگزار میکند.
ثروتمندان و سیاستمداران در مهمانیهایش شرکت میکنند و ویلا به نام «کاخ سفید بهناز» معروف میشود.
نقاشای هم تصویر این عضو جدید دنیای ثروتمندان و پدیدهی تحریمی را به سبک اشرافزادگان در کنار دو فرزند و همسرش بر بوم نقاشی میکشد. زیباحالت این تابلو را روی یک دیوار نصب، و بر دیوار دیگر تابلوی منقش به آیه «و ان یکاد» را آویزان میکند؛ تابلویی برای در امان ماندن از «چشمزخم». کمی پایینتر از این تابلوها، روی میز شامپاین و کوکایین سرو میشود.
زیباحالت که در کوکائین و ثروت و القابش غرق شده است، به دوستانش میگوید: من را از این پس «عالیجناب» صدا کنید.
همسایگان از پرندگانی که در محل میچرخند شکایت میکنند. پلیس مواد مخدر برای بازداشت او به خانهاش میآید.
اما زیباحالت در ویلایش پاسپورت دیپلماتیک را به سمت پلیس مواد مخدر تکان میدهد و میگوید: «من مصونیت دارم!»
همزمان جمهوری اسلامی به لطف اعترافهای بابک زنجانی دریافته ـ یا دستکم امیدوار است ـ بخشی از پولهای دزدیدهشدهی نفت را میتواند ردیابی کند، همه بهدنبال زیباحالت هستند.
زیباحالت سال ۲۰۱۵ یک بار در مالزی بازداشت میشود اما به کمک پاسپورت دیپلماتیک از زندان بیرون میآید.
سالها بعد زیباحالت منفرد را در دادگاهی در تهران با لباس راهراه آبی میبینیم که در آخرین دفاعیاتش با نقش مهر بر پیشانیاش میگوید:
پیرو سبک زندگی اهل بیت هستم و پیرو رسولی هستم که اخلاقمدار بود.
روزهای خوش زیباحالت در مالزی تمام شده است. او اسپانیا را "کشف" میکند و با خانواده راهی این کشور میشود. در همین زمان، شریک مالزیاییاش که روزگاری در فروش نفت تحریمی ایران به او کمک کرده بود، با انبوه بدهیهایی روبهرو است که زیباحالت برایش به جا گذاشته و به همین خاطر، علاوه بر جمهوری اسلامی، حالا پلیس اینترپل هم بهدنبال اوست.
زیباحالت به آخرین پناهگاهش، یعنی دومینیکا میرود.
بازداشت و بازگشت به ایران
قاضی صلواتی در جلسه سوم دادگاه منفرد، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، میگوید: «متهم در کشور دومینیکا با تلاش شبانهروزی سربازان گمنام امام زمان و همکاری پلیس اینترپل دستگیر شده است.»
منفرد ۲۶ دی ۹۵ (۱۵ ژانویه ۲۰۱۷) در «جمهوری دومینیکن» (که جزیرهی دیگری است در دریای کارائیب، و نه دومینیکا) بازداشت و از طریق هاوانا و مسکو به ایران منتقل میشود.
هرچند مقامهای جمهوری اسلامی مطابق عادت معمول اعتبار بازداشت زیباحالت را به تلاش شبانهروزی سربازان گمنام امام زمان نسبت دادند اما مانوج بولار، در گفتوگو با الجزیره داستان دیگری را از بازداشت منفرد روایت میکند:
زیباحالت پس از شش ماه از دومینیکا خارج و به جمهوری دومینیکن میرود و در یک شهر ساحلی به نام «بوکاچیکا» پنهان میشود. بولار هم از سوی دیگر دربهدر بهدنبال زیباحالت است.
بولار میشنود که زیباحالت دومینیکا را ترک کرده اما نمیداند کجا رفته و از پست فیسبوکی وکیل مالزیایی منفرد متوجه میشود که او به یک مجتمع ساحلی در جمهوری دومینیکن رفته است. بولار به یک راننده محلی تاکسی ۲۰۰ دلار میدهد و از او میخواهد مردی ایرانی به اسم علیرضا را در آن منطقه ساحلی پیدا کند. راننده هم منفرد را پیدا میکند و آدرسش را به بولار میدهد. بولار به ایرانیها خبر میدهد و آنها هم از طریق اینترپل منفرد را بازداشت کرده و به ایران برمیگردانند و اعتبار بازداشت را هم سربازان گمنام امام زمان میگیرند.
ترور مرموز در مالزی: احمدنجادی، بانکدار بحرینی-ایرانی به قتل میرسد
۷ مرداد ۱۳۹۲ (۲۹ ژوئیه ۲۰۱۳) حسین احمدنجادی، و همسرش از فاصله نزدیک در پارکینگی مقابل یک معبد چینی در کوالالامپور هدف تیراندازی قرار میگیرند و حسین به ضرب گلوله کشته میشود.
حسین احمد نجادی بانکداری بحرینی با نیاکانی ایرانی و مؤسس بانک عرب- مالزی بود. حسین نجادی بانک عرب- مالزی را در سالهای دهه ۷۰ میلادی تأسیس کرده بود، اما ۱۹۸۲ تمام سهامش در بانک را فروخته بود. سالها بعد احمد نجادی واسطه خرید یک بانک برای ایرانیها شد.
بهنوشته رسانههای ایرانی، نجادی همان کسی بود که واسطه خرید بانک FIIB (اولین بانک اسلامی ایران) در مالزی برای بابک زنجانی به مبلغ چهار میلیون دلار شده بود. کسی که معامله را جوش داد، پول زنجانی را منتقل کرد و بهنوشته رسانههای ایرانی از صاحبان امضای این بانک بود، کسی جز علیرضا زیباحالت منفرد نبود.
هرچند برخی رسانههای ایران مطالبی با عناوینی نظیر «دست راست بابک زنجانی» و «قاتل تاجر سیرافیتبار» تلویحاً زیباحالت را مغز متفکر این ترور معرفی میکنند، اما بعدها در دادگاه، مردی چینی که ۳۰ میلیون رینگیت برای قتل نجادی دریافت کرده بود بهعنوان ضارب محکوم شد و از یک عضو دستهی خلافکاران هم بهعنوان فرد پشت این ترور یاد میشود.
روزنامه شرق یک سال بعد گزارشی از این قتل نوشت و با بستگان و پسر بانکدار مقتول مصاحبه کرد.
پاسکال نجادی پسر مقتول به شرق گفت:
پدرم یک مجوز برای بانک متعلق به یک مرد ایرانی از طریق بانک «معاملات» اندونزی خریده است. در واقع، بانک «معاملات» اندونزی فروشنده بوده و پدر من فقط واسطه خریدار و فروشنده این معامله بوده است. اما نمیدانم نام دقیق بانکدار ایرانی چه بوده است.
پاسکال همچنین مدارکی را در اختیار این روزنامه قرار داده، یکی از این سندها مربوط به بانک دیگری است به نام «ارزش» - در تاجیکستان- که در آن نام زیباحالت آمده است: «چهار میلیون دلار آمریکا به بانک معاملات اندونزی برای خرید مجوز بانک «ارزش» پرداخت شده است.» در بخشی از متن این قرارداد آمده است: «علیرضا زیباحالتمنفرد بهعنوان صاحبامضای مجاز در تمام مراحل قانونی و حقوقی به نیابت از بانک ارزش تعیین میشود.»
بابک زنجانی حدود پنج ماه پس از ترور نجادی در ایران بازداشت و پس از بازداشت داستان بانکهای زنجانی از جمله FIIB (اولین بانک اسلامی ایران) و بانک ارزش در رسانههای ایران مطرح شد.
این که چرا روزنامه جوان (منسوب به سپاه پاسداران) و روزنامه شرق (نزدیک به اصلاحطلبان) اولی به صراحت و دومی تلویحاً ترور نجادی را به زیباحالت ربط میدهند، مشخص نیست. در رسانههای مالزیایی و گزارشهایی که آن زمان منتشر شد نزدیکترین سرنخی که قتل را به زیباحالت مربوط میکند این است که نجادی در زمان ترور با کسی ملقب به «داتو» دیدار میکند و ما حالا میدانیم که چه کسی لقب داتو داشته: «عالیجناب زیباحالت منفرد».
در گزارشهایی که از دادگاه در مالزی منتشر شده نامی از زیباحالت دیده نمیشود و پسر نجادی هم بهجز در جریان خرید بانک در مورد او دستکم در مصاحبه با شرق حرفی نزده است.
بانک FIIB، بانک ارزش، و ماجرای سه میلیارد دلار پول نفتی
بیژن نامدار زنگنه، وزیر وقت نفت جمهوری اسلامی ایران، مرداد ۱۳۹۳ (اوت ۲۰۱۴) در شبکه یک تلویزیون حکومتی ایران با گفتاری مبهم به بانک زنجانی اشاره کرد وگفت:
یک عدهای [نفت] بردهاند و پولش را ندادهاند و به نظر من قرار هم نداشتهاند که پولش را بدهند. تیم بابک زنجانی که بردهاند میخواستند پولش را ندهند.
زنگنه در جای دیگری میگوید: «یک بانک بیاعتباری درست کرده بوده که داستان خیلی سوالبرانگیزی است.»
مرتضی حیدری، مجری شبکه یک با حالتی خجالتی و ملتمسانه از وزیر میخواهد که «حالا یک خورده برای مردم توضیح دهید».
زنگنه میگوید: «یک آقایی آمده یک بانکی درست کرده شاید تمام چیزش (منظور از چیز اعتبار بانکی است) ۵۰۰ هزار دلار نبوده بیش از دو میلیارد دلار پول دولت با مصوبه کارگروه نفت دولت که رئیس بانک مرکزی و چند تا وزیر امضا کردهاند که بدهید به این بانک FIIB... این بانک اصلاً معلوم نیست چی هست، بانکی در تاجیکستان، بعد او آمده بانکی در مالزی درست کرده…»
زنگنه میگوید هر چقدر آرسن لوپن باشید نمیتوانید این کار را تنهایی انجام دهید.
سر درآوردن از سخنان زنگنه در میان حرفهای بیربط مجری و اظهارنظرهایی نظیر «مگه میشه»، کار آسانی نیست اما به هر حال بابک زنجانی در جلسه دوازدهم دادگاهش بهروشنی ماجرای این دو بانک را توضیح میدهد:
برای خرید بانکی به مالزی مراجعه کردیم و طبق بررسیهای صورت گرفته به ما بانک FIIB را پیشنهاد دادند اما باید یک مجموعهی بزرگ مانند یک بانک دیگر سهامدار آن میشد. برای این کار به تاجیکستان رفتم و مجموعهی ارزش را خریداری کردم. مجموعهی ارزش باید سه سال کار میکرد تا به سودآوری برسد و بعد تبدیل به بانک شود.
زنجانی در ادامه میگوید:
بعد از انجام کارهای اولیه از رئیسجمهوری تاجیکستان اجازه گرفتیم و گفتیم میخواهیم در این کشور سرمایهگذاری کنیم. اجازه داده شد و ما سال ۸۸ شروع به سرمایهگذاری و راهاندازی مجموعههای مختلف از جمله اتوبوسرانی شهری کردیم. بعد از اینکه اجازه دادند بانک شکل بگیرد، به منطقه لابوآن رفتیم و بانک FIIB را خریدیم.
آنچه از ادامه صحبتهای زنجانی در همان جلسه برمیآید این است که بانک مالزی محملی برای انتقال پول نفت بوده؛ نفتی که به دلیل تحریمها، نه دولت ایران بلکه زنجانی و زیباحالت آن را میفروختند. اما ظاهراً نزدیک به سه میلیارد دلار آن یا گم شده یا دزدیده شده و در هر حال، به خزانه برنگشته است.
به هر ترتیب، گم شدن سه میلیارد دلار چیزی نیست که پنهان بماند.
زنجانی میگوید:
۱۵ اردیبهشتماه سال ۹۲ (۵ مه ۲۰۱۳) بهدستور وزیر نفت یک جلسهای گذاشتیم، در این جلسه قرار شد دو میلیارد طلب شرکت نفت را که به دلیل تحریم قابل انتقال از بانک مالزی نبود طی مدت یک سال انتقال بدهیم و ضمانت این کار نیز بهعهده من قرار گرفت و قرار شد یک فقره چک به تاریخ ۱۵ اردیبهشت سال ۹۳ به وزارت نفت تحویل دهم.
جلسهای که زنجانی به آن اشاره میکند درست یک ماه بعد از ۱۱ آوریل ۲۰۱۳ است؛ تاریخی که خزانهداری ایالات متحده بهطور رسمی زنجانی و بانک FIIB و شبکههای متصل به آن از جمله کمپانی «اینترنشنال سیف اویل» را که به نام زیباحالت منفرد ثبت شده، در لیست تحریمهای خود قرار میدهد.
دو ماه بعد از این جلسه زنجانی با وزیر نفت، احمد نجادی ترور میشود. دو ماه بعد از این ترور در شهریور ۱۳۹۲ ظاهراً دیگر برای وزارت نفت مسجل شده که این دو میلیارد و خوردهای هرگز از طریق زنجانی یه خزانه باز نخواهد گشت. ۱۹ شهریور ۱۳۹۲ وزیر نفت میگوید: زنجانی دو میلیارد و ۷۰۰ هزار دلار به دولت ایران بدهکار است.
زنجانی که تا آن تاریخ هنوز بازداشت نشده انکار میکند و میگوید من فقط یک حساب بانکی در مالزی باز کردم.
زنجانی بازداشت، محاکمه و به اعدام محکوم میشود، مقامهای ایرانی بدون سروصدا بهدنبال زیباحالت منفرد و پول گمشده میگردند و زیباحالت هم دور از این وقابع به مهمانی و زندگی اشرافیاش ادامه میدهد، اما نگران است تا چارهی گریز از دست ایرانیها را مییابد: از قدیم گفتهاند پول بده و سر سبیل شاه نقاره بزن.
پاسپورت دیپلماتیک
علیرضا زیباحالت منفرد سال ۲۰۰۹ شهروندی دومینیکا را دریافت میکند. تحریمهای سازمان ملل بر نفت ایران از ژوئن سال ۲۰۱۰ (خرداد ۱۳۸۹) آغاز میشود. بین سالهای ۲۰۱۰ (زمان صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت) تا سپتامبر ۲۰۱۵، منفرد در مالزی دو بانک را میگرداند و همراه با زنجانی پول فروش نفت تحریمی را به تهران باز میگرداندند. منفرد یک کسبوکار مواد غذایی در مالزی داشت که آن هم پوششی برای انتقال نفت تحریمی بود. همچنین صرافیهایی در کار بودند که پولهای مشکوک و کثیف را جابهجا میکردند.
در این فاصله زیباحالت به مجموعهی پاسپورتهایش، پاسپورت دیگری هم اضافه میکند: پاسپورت دیپلماتیک دومینیکا.
آوریل ۲۰۱۳ (فروردین ۱۳۹۲) در پی فرمان اجرایی ۱۳۳۸۲ وزارت خزانهداری آمریکا بابک زنجانی و شرکتها و بانک او را تحریم میکند.
جورج دبلیو بوش، فرمان اجرایی ۱۳۳۸۲ را در اواخر دوره ریاست جمهوریاش صادر کرده بود و سال ۲۰۱۳ خزانهداری دولت ترامپ به استناد آن زنجانی را تحریم کرد.
هشت ماه بعد زنجانی در ایران بازداشت میشود.
بهدنبال بازداشت زنجانی، زیباحالت نگران آن بود که مقامات ایران به سراغ او هم بیایند. در دادگاه خود زیباحالت منفرد به مکالمات تلفنیاش با یکی از شرکای زنجانی پس از بازداشت زنجانی اشاره کرد و مدعی شد که به او گفتهاند پایش را ایران نگذارد.
زیباحالت در جلسه چهارم دادگاه گفت:
متأسفانه عدم حضور من در ایران بنا به توصیه آقای شمس (شریک زنجانی) بود تا زمینه را برای انداختن کلی و یا بخشی از تقصیر علیه بنده فراهم کنند. شمس طی تماس تلفنی به من گفت «زور گربه بیرون قفس از شیر داخل قفس بیشتر است»، آقایان فکر نمیکردند که بنده توسط پلیس اینترپل به کشور بازگردم.
زیباحالت مارس ۲۰۱۴ (اسفند ۹۲) از مالزی میرود و ساکن مالاگا در اسپانیا میشود. براساس اسناد، در اسپانیا یک ویلای سه میلیون دلاری و یک رولزرویس فانتوم هم میخرد.
او پنج ماه بعد ۲۶ اوت ۲۰۱۴ (مرداد ۹۳) با پاسپورت ایرانی وارد دومینیکا میشود و بلافاصله سه شرکت ثبت میکند: انرژی سولوشن، آکوا پرون و تاکسی یلو کب.
هشت روز پس از ورود به دومینیکا و ثبت این شرکتها منفرد برای بار دوم شهروندی دومینیکا را میخرد. این بار هم نام همسر و دختر و پسرش در میان دریافتکنندگان شهروندی دیده میشود.
اسم زیباحالت در مدارک رسمی دوبار آمده، یک بار در سال ۲۰۰۹ و یک بار در سال ۲۰۱۴ و دلیل آن روشن نیست.
همان ماه سپتامبر، منفرد در کوالالامپور مالزی «خانه بازرگانی دومینیکای من» را ثبت میکند؛ شرکت بازرگانی و مشاورهای که کارش کمک به اخذ شهروندی و پُر کردن درخواست پاسپورت برای کشورهای مختلف بوده است.
منفرد ویزای دیپلماتیک دومینیکا را یک سال و نیم بعد یعنی مارس ۲۰۱۵ (اسفند ۹۳) دریافت میکند.
در این فاصلهی یک سال و نیم، اتفاقات زیادی افتاده است.
دوم اکتبر ۲۰۱۴ از طریق حساب بانکی یکی از شرکتهایی که منفرد در لابوآن مالزی میگردانده ۱۰ هزار دلار به امانوئل نانتان (رئیس بخش شهروندی با سرمایهگذاری دومینیکا) منتقل میشود. سه روز بعد - پنجم اکتبر – نخستوزیر دومینیکا در ایمیلی فرم درخواست پاسپورت دیپلماتیک منفرد را دریافت میکند و منفرد به یکی از شرکتهایی که با آن نفت تحریمی را جابهجا میکرده دستور خرید بلیط برای نخستوزیر، نانتان و تعدادی دیگر از مقامهای دومینیکایی را برای سفر به مالزی میدهد. نخستوزیر برخلاف قرار به این سفر نمیآید اما هیأت دومینیکایی در مهمانی منفرد در «خانه بازرگانی دومینیکای من» شرکت میکند، هدایایی رد و بدل میشود و توافقهایی حاصل میشود.
یک هفته پس از این مهمانی فرم پاسپورت دیپلماتیک زیباحالت منفرد با ایمیلی از نخستوزیر به جریان میافتد.
منابعی که با تدارکات مهمانی اکتبر ۲۰۱۴ زیباحالت منفرد آشنایی داشتند، هزینه آن را برای منفرد رقمی حدود ۱۰۰ هزار دلار برآورد کرده بودند.
منفرد همان ماه اکتبر حدود ۲۰۰ هزار دلار دیگر از طریق یک شرکت تبلیغاتی و طراحی گرافیکی در تگزاس خرج کارزار انتخاباتی حزب کارگر دومینیکا میکند.
هنوز اکتبر تمام نشده و دو روز به پایان آن مانده و هنوز هم زیباحالت باید خرج کند.
۳۰ اکتبر نخستوزیر اجازه میدهد که فرانسین بارون (وزیر امور خارجه وقت دومینیکا) در رأس هیأتی در سیامین سالگرد استقلال دومینیکا به خرج منفرد به مالزی برود. در آخرین روز اکتبر منفرد بلیط سفر بارون را میخرد.
در مهمانی دیگری که منفرد سوم نوامبر ترتیب میدهد، بارون یک چک ۱۰ هزار دلاری از همسر منفرد برای کمک به آسیبدیدگان بلایای طبیعی دومینیکا دریافت میکند.
مهمانی نوامبر برای منفرد ۶۲ هزار و ۴۰۰ دلار خرج برمیدارد و این تازه هفته اول نوامبر است.
نانتان در ۲۱ نوامبر ۲۰۱۴ برای یکی از دستیاران زیباحالت منفرد ایمیل خشمگینانهای میفرستد. ظاهراً منفرد وعده کمک بیشتری به کارزار انتخاباتی داده بوده اما هنوز پول واریز نشده.
در ایمیل نانتان آمده است:
من هنوز منتظر دستورالعمل انتقال هستم. این کار دارد تا ابد طول میکشد. باید بگویم که این نشاندهنده عدم کارایی عالیجناب علی[رضا] و سازمانش است. من بهغایت ناامید شدهام.
همان روز منفرد ۲۰۰ هزار دلار از بانکی در دبی به شماره حسابی در مشترکالمنافع دومینیکا واریز میکند.
از ۲۶ اوت ۲۰۱۴ تا ۸ دسامبر ۲۰۱۴ (مرداد تا آذر ۱۳۹۳) منفرد در مجموع ۵۷۵ هزار دلار به نفع حزب کارگر دومینیکا خرج کرد.
مرداد ۹۳ همان تاریخی است که وزیر نفت در تلویزیون ایران حاضر شد و از کسانی گفت که پول نفت را بردهاند و هیچ وقت قرار نیست پس بدهند.
فرم تقاضای پاسپورت دیپلماتیک زیباحالت هنوز در جریان است.
دسامبر ۲۰۱۴ نانتان در ایمیل دیگری منفرد مینویسد که با نخستوزیر دیداری داشته و نخستوزیر به سفیر دومینیکا دستور داده تا روابط دیپلماتیک با مالزی برقرار کند. در این ایمیل همچنین آمده که نخستوزیر تصمیم گرفته بهجای مقام کنسول افتخاری منفرد را به عنوان سفیر منصوب کند و در نهایت این که نخستوزیر میخواهد ژانویه ۲۰۱۶ به خرج منفرد برای تعطیلات به مالزی بیاید.
منفرد در ایمیلی سراسر خضوع و خشوع تشکر کرده و الطاف نخستوزیر را میپذیرد.
ماه فوریه ۲۰۱۵ از منفرد خواسته میشود که جزییات پرواز به مالزی و چین و همچنین جزییات جت خصوصی برای سفر از مالزی به چین برای نخستوزیر فرستاده شود.
مارس ۲۰۱۵ (اسفند ۹۳) نخستوزیر دومینیکا شخصاً پاسپورت دیپلماتیک منفرد را به دست او میدهد. هدایا و شمش طلا و پول نقد رد و بدل میشود و توافقهایی امضا میشود.
این مهمانی برای زیباحالت ۲۴۳ هزار و ۵۰۰ دلار خرج برمیدارد.
در عرض حدود یک سال و چند ماه زیباحالت بیش از ۸۰۰ هزار دلار تنها خرج مهمانی و کمک به سیاستمداران دومنیکا کرده است.
از میزان هدایا، طلا، ساعت و پول نقدی که در این سال در جهت دریافت پاسپورت دیپلماتیک خرج شده، اطلاعی در دست نیست.
دومینیکا پاسپورت را پس میگیرد
حوالی فروردین ۹۴ و همزمان با دریافت پاسپورت دیپلماتیک، علیه زیباحالت در زمینهی مواد مخدر و سوء رفتار جنسی به پلیس مالزی شکایت میشود.
اردیبهشت ۹۴ رسانههای دومینیکا توجهشان به پدیده زیباحالت جلب میشود و در گزارشها میآید که «خانه بازرگانی دومینیکای من» مدعی کسبوکارهایی شده که در دومینیکا روح کسی از آنها خبر ندارد.
کسبوکارهایی که زیباحالت در وبسایت خود اعلام کرده بوده شامل خدمات درمانی، خدمات تاکسی لیموزین، تسهیلات کشاورزی، انرژی و کارخانه آب معدنی میشد.
چند روز پس از این گزارشها روزولت اسکریت (نخستوزیر دومینیکا) بدون اینکه نام زیباحالت را ببرد با عنوان «آن فرد» و «آن آقا» به او اشاره کرده و میگوید که او (زیباحالت) چون عشق دومینیکا را داشته از پول خودش برای تحقیق و تبلیغ برای دومینیکا صرف کرده و میخواهد فرصتهای اقتصادی برای دومینیکا ایجاد کند.
آبان ۹۴ دادگاه زنجانی به اتهام «فساد فیالارض» شروع میشود و البته رسانههای دومینیکا و دولت این کشور هم از دور این دادگاه را دنبال میکنند.
همان ماه و در پی حکم بازداشت مقامهای ایرانی زیباحالت برای ۱۰ روز توسط مقامهای مالزی بازداشت میشود، اما پاسپورت دیپلماتیک به یاریاش آمده و آزاد میشود. بلافاصله به دومینیکا میآید.
اسفند ۹۴ زنجانی به اعدام محکوم میشود، منفرد اکنون در ویلایی در دومینیکا پنهان شده درحالی که پاسپورت دیپلماتیکش را که از جای مُهر بر پیشانی و انگشتر عقیق برایش کارآمدتر است در دست میفشارد. اما پول اجاره و قبض آب و برق و.. را پرداخت نکرده. او بدهی بر جا گذاشته و خرداد ۹۵ به «جمهوری دومینیکن» میگریزد.
۲۸ مهر ۹۵ (۱۹ اکتبر ۲۰۱۶) پارلمان از وزیر امور خارجه دومینیکا در مورد وضعیت پاسپورت دیپلماتیک زیباحالت منفرد میپرسد. اما وزیر امور خارجه سکوت میکند.
زیباحالت منفرد ۲۶ دی ۹۵ (۱۵ ژانویه ۲۰۱۷) در جمهوری دومینیکن بازداشت و از طریق هاوانا و مسکو به ایران منتقل میشود.
وزارت امور خارجه دومینیکا اعلام میکند که پاسپورت دیپلماتیک منفرد و هر رابطهای با او از تاریخ ۲۰ ژانویه ۲۰۱۶ (۷ بهمن ۹۴) ملغی شده بود.
دادگاه
قاضی صلواتی در جلسه چهارم دادگاه خطاب به زیباحالت میگوید: «خودت را به تحریمها وصل نکن شما فقط به فکر منافع خودتان بودید و حتی از دانشجویان مقیم مالزی کلاهبرداری میکردید.»
در دفاع از زیباحالت باید گفت دستکم اسناد نشان میدهد که او علاوه بر کلاهبرداری، به اقتصاد (دور زدن) تحریمها هم وصل بوده است.
دادگاه زیباحالت تقریباً دو سال پس از بازداشتش شروع شد و محاکمه او در شش جلسه برگزار شد. جلسه اول و دوم و ۴۰ دقیقه اول جلسه سوم غیرعلنی بود و از آنچه در این جلسات گذشت اطلاعی در دست نیست. عکس منفرد در لباس زندان در اولین جلسه دادگاهش ۳۰ اردیبهشت ۹۸ در رسانههای ایران منتشر شد.
در سومین جلسه دادگاه، شکایت شرکت ملی نفت ایران با اتهاماتی نظیر کلاهبرداری، تحصیل مال نامشروع و خیانت در امانت مطرح شد. وکیل شرکت نفت گفت که منفرد از محل ذخیرهسازی محصولات نفتی ۷۰ میلیون دلار کسب کرده و برای نشان دادن کسری در محمولههای نفتی، آب به میعانات نفتی اضافه میکرده است. زیباحالت در دفاع از خود گفت که «صرفاً در راستای کمک به کشور و برای دورزدن تحریمها به جابهجایی و ذخیرهسازی محمولههای نفتی اقدام میکرده.»
در جلسه چهارم زیباحالت میگوید که «پنج فروند کشتی نفتکش میعانات گازی پارسجنوبی را که مدتها روی آب مانده بود و هیچکس بهخاطر مسائل زیستمحیطی انبارداری آن را قبول نمیکرد»، با حجمی حدود ۱۰ تا ۱۱میلیون تحویل گرفته و از این بابت «یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار سود برده است». قاضی صلواتی به منفرد میگوید: «شما ۶۰ میلیون دلار بابت ذخیره نفتها به جیب زدهاید». نماینده دادستان هم به زیباحالت یادآوری میکند که در اظهاراتتان گفتهاید ۲۰ میلیون بشکه بوده است.
در جلسات پنجم و ششم به روابط کاری زنجانی و منفرد، بانکها، شرکتهای کاغذی، حوالههای بانکی و انبارهای قاچاقی نفت در چین پرداخته میشود. در جلسه پنجم معاون اول دادستان میگوید: «اتهام آقای منفرد تحصیل مال غیر به صورت نامشروع نیست بلکه اتهام وی کلاهبرداری به صورت شبکهای است».
معاون اول دادستان فهرست اموال کشفشدهی منفرد را در دادگاه قرائت میکند: «یک آپارتمان در چناران در الهیه، یک دستگاه مرسدس بنز، دو واحد مسکونی در پونک که به نام مادر متهم میباشد، یک واحد مسکونی در پاسداران به نام خواهر متهم، یک فروشگاه فرش به نام همسر متهم، یک واحد مسکن در چهارراه لشکر به نام مادر متهم، یک ویلا در اسپانیا، دو دستگاه رولزرویس در مالزی و اسپانیا و سه دستگاه بیاموی در مالزی، یک واحد مسکونی در مشهد و یک ویلا در سلمانشهر.»
ظاهراً اینها بخشی از اموال شناساییشدهی زیباحالت است که بهگفته معاون دادستان به نفع بیتالمال ضبط شده است.
در جلسه ششم و آخر محاکمه منفرد، وکیل او تمامی اتهامها را رد میکند و میگوید: «موکل من بهخاطر ایرانی بودن و علاقه به کشورش حدود یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار به اقتصاد ایران کمک کرده است چرا اینها نادیده گرفته میشود؟»
خود منفرد هم آخرین دفاعش را با «قسم» آغاز میکند. او که پاسپورت ایران و دومینیکا، پاسپورت جعلی دانمارک و اقامت دبی و مالزی را (دستکم در دورهای از زندگیاش) داشته در آخرین جلسه دادگاه میگوید که قلبش برای ایران میتپد:
اینجا ولایت عشق است و پیرو سبک زندگی اهل بیت هستم و پیرو رسولی هستم که اخلاقمدار بود.
سر درآوردن از این که واقعاً در دادگاه چه گذشته در میان گزارشهای گزینشی و گاه سانسورشده رسانهها و دسترسینداشتن به جلسههای اول و دوم دادگاه ــ بهویژه نظر به تناقضهایی که میان گفتههای قاضی و متهم و وکیل و نماینده دادستان وجود دارد ــ تقریباً محال است. آنچه روشن است، این دادگاه در حقیقت ادامهی دادگاه بابک زنجانی است؛ بهویژه آنکه در یکی از جلسات وکیل زنجانی هم در جایگاهی که مشخص نیست آیا شاهد است یا مطلع یا شاکی حاضر میشود.
در نهایت حکم زیباحالت منفرد ۲۷ شهریور ۱۳۹۸ اعلام و او به تحمل حبس، پرداخت جزای نقدی و رد مال محکوم شد. پنج ماه بعد سخنگوی قوه قضائیه اعلام کرد که حکم منفرد در دیوان عالی تأیید شده و او به جرم مشارکت عمده و کلان در نظام اقتصادی و مشارکت کلاهبرداری شبکهای از شرکت نفتی اچ.کی به مبلغ یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون یورو به ۲۵ سال حبس، استرداد کلیه اموال منقول و غیرمنقول و وجوه حاصل از کلاهبرداری و رد آن در حق شرکت ملی نفت جمهوری اسلامی ایران و شرکت اچ.کی و به جزای نقدی معادل مال کلاهبرداری شده، محکوم شده است.
نسل بعدی
زیباحالت در جلسه دادگاه دستکم چهار بار از فرزندانش مایه میگذارد: یک بار وقتی میگوید برای ادامه تحصیل پسر هفت ساله و دختر ۹ ساله دبستانیاش به مالزی مهاجرت کرده؛ او در جلسه دیگری میگوید دلیل مسافرت به سوئیس و گفتوگو با شرکت نفتی نیکو، در اصل برای دیدار فرزندش که در سوئیس تحصیل میکند بوده.
زیباحالت در دادگاه همچنین میگوید دورزدن تحریمها برایش ریسک داشته زیرا «ممکن بود در زندگی فرزندانم که در اروپا تحصیل میکردند، تأثیر داشته باشد»؛ و بار آخر در جلسه ششم دفاع که میگوید: «آقای قاضی فرزندان و همسر من فارسی بلد نیستند و من ۳۰ ماه است که در ایران هستم، میخواستم دفاعیات خود را در این دادگاه ارائه دهم.»
عجیبتر از مهاجرت یک خانواده به مالزی برای ادامه تحصیل دو طفل دبستانی، ادعای فارسی بلد نبودن همسر و فرزندان است.
خانم بهناز نجار صادقی همسر زیباحالت که حدود ۵۰ سال سن دارد، تا بیستوچند سالگی ایران بوده.
در «گزارش اختصاصی» که خبرگزاری فارس با عنوان «علیرضا زیباحالت منفرد کیست؟» منتشر کرده ـ و نویسنده گزارش هم «محمد نجار صادقی» از قضا همنام خانواده است و بهنظر میرسد از خویشاوندان نسبتاً نزدیک خانواده باشد ـ، چنین آمده است:
منفرد در اوایل جوانی زمانی که ۲۰ سال داشته است ازدواج کرد و در خانهای استیجاری در جنوب شهر تهران ساکن شد.
در جایی دیگر محمد نجار صادقی نوشته است:
منفرد پس از اینکه در ایران به ثروت خوبی دست پیدا کرد به فکر مهاجرت افتاد و در سال ۸۲ در سن ۳۰ سالگی به کشور مالزی مهاجرت کرد.
فرزندان زیباحالت هر دو فارسی را روان صحبت میکنند. در صفحه لینکدین فاطمه و مهدی زبانهای فارسی و انگلیسی بهعنوان زبان اول یاد شده است. اگر لینکدین را جدی نمیگیرید، فهرست سفرهای فاطمه نشان میدهد که او بارها به ایران سفر کرده و حتی تابستان ۲۰۱۸ فاطمه برای دوره دو ماهه کارآموزی رشتهی دانشگاهیاش به تهران آمده و در شرکتی معماری در تهران دو ماه کار میکند.
پسر زیباحالت حتی ویدیویی دارد که در آن به فارسی خودش را معرفی میکند.
اما بچهها چه میکنند؟
فاطمه دختر بزرگ خانواده در اسپانیا است و شرکتهایی در زمینه متاورس، انافتی، وب ۳٫۰ دارد و خود را معمار متاورس (Metaverse Architect) میخواند.
فرزندان خانواده، دوست جوان غیرایرانی (الجزایری) دارند که بین سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ در منطقه آزاد کیش مزرعه بیتکوین داشته و در کار معاملات املاک، بلاک چین و هوش مصنوعی است.
مهدی پسر خانواده اما در کار فروش پاسپورت و شهروندی کشورها از جمله دومینیکا به ایرانیان است.
او در ویدیویی تبلیغاتی به زبان شیوای فارسی با کمی لهجهی مخصوص بچههای در خارج بزرگشده خدمات شرکتش را شرح میدهد که چیزی نیست جز خرید شهروندی و پاسپورت کشورهای خارج.
اگر نسل قبلی با شرکتهای کاغذی و خرید و فروش نفت ثروتمند میشد اکنون نسل جدید میتواند با انافتی، بیتکوین و هوش مصنوعی و بلاکچین پول درآورد. آنچه بین دو نسل مشترک مانده است دلالی و فروش ویزا و پاسپورت است.
سرانجام
زیباحالت قاعدتاً باید اکنون در زندان مشغول گذران حکم ۲۵ سال زندان خود باشد، مگر آنکه عفو شامل حالش شده باشد.
از جمله اخبارشنیدهشده از او که مستقلاً قابل تأیید نیست، یکی خبر اعتصاب غذای او در زندان است. سال گذشته یک سایت حقوق بشری خارج از ایران (هرانا) نوشت:
پنجشنبه ۷ مردادماه ۱۴۰۰، علیرضا زیباحالت منفرد، زندانی متهم به جرائم مالی در زندان تهران بزرگ از حدود ۴۷ روز پیش تاکنون از خوردن غذا خودداری کرده است.
بهنوشته این سایت زیباحالت درخواست دیدار با مسئولان قضایی را داشته اما هیچیک از مسئولان پاسخی به این درخواست ندادهاند.
راه آزادی زیباحالت در نشان دادن جای پول میگذرد. روزنامه شرق پس از بازداشت زیباحالت در آن زمان نوشته بود:
در پس دستگیری علیرضا زیباحالت منفرد قطعاً خوشحالتر از وکیل بابک زنجانی، دولت و بهخصوص وزارت نفت خواهند بود چراکه شاید بتوانند از طریق او بدهی سهونیم میلیارد دلاری بابک زنجانی را زنده کنند.
بهنظر میرسد که بابک زنجانی که زیباحالت را جعبه سیاه او مینامند، همچنان در زندان است و پولی هم پس نداده است.
۲۷ تیر ۱۴۰۲ مسعود ستایشی، سخنگوی قوه قضائیه به خبرنگاران گفت:
زنجانی به اتهام اخلال در نظام اقتصادی به اعدام و رد مال محکوم شده و نامبرده از بدو تشکیل پرونده تاکنون در زندان است و اقدامات رد مال در حال پیگیری است و بدون وقفه انجام میشود و حتی یک روز هم به مرخصی نرفته است.
زیباحالت منفرد یکی از چندهزار ایرانی است که پاسپورت دومینیکا را خریده است. در بخشهای بعدی این رشته گزارش به سایر دارندگان پاسپورت دومینیکا میپردازیم.
نظرها
alefmimmim
سالها پیش از« ب.ز» و یا به اصطلاح بابک زنجانی رمزگشایی کردم فکر میکنم ارزش شنیدنش را داشته باشد به خصوص در این آزرده بازار و مهمتر از آن اینکه چندین سال پیش این شعر گفته شده و باز از همه مهمتر اینکه در این دادگاه هنوز بر اسم مستعار او تاکید میشود و هیچ صحبتی از سر نخ این به اصطلاح راننده نیست و باید هم نباشد بودآقازادهای سرخ و سفید،لیکن از علم و هنر بهره ندید/ حضرت آقا نوشتی توصیه ،بر وزیر کار و نفت و مالیه /بنده زاده را فرستم پیشتان, تا بسازید یک راکفل از آن! /بنده زاده پند استادان شنید، شاه دزد گردید و دزدان را گزید/ روزی اموال وزیر کار را بز میخرید,* روز دیگر پولهای نفت را بالا کشید/ یا دلارا و طلاهای وزیر مالیه, سر درآوردند از مالزی و از ترکیه/بنده زاده راز بهر مصلحت،« ب. ز» میخواندند مخفف زان لغت !/او که از تحریمها فرصت بساخت، ناگهان در دام تحریم خود بباخت / کشتی آن ناخدا در گل نشست ,نفتکش در جا زد و نفت کٍش نرفت/ آنقدر تحریمها را دور زد، تا که سرگیجه گرفت و اوق بزد/ تا پدر آمد بگیرد دست او، ناگهان بالا بیاورد و نجسش کرد او/ شیخ ما چون دامنش آلوده دید, فکر راکفلر از کلش پرید!/ دید اسلام و شریعت در خطر ,پس تبرا جست کلاً از پسر/ بنده زاده مایه دردسر است, اسم دیگر بایدش این بهتر است/ نام بابک چونکه اسلامی نبود, بابک زنجانی نامیدش ردش را گم نمود * مزایده تامین اجتماعی
بردیا
این جماعت حق حساب هم پالگی هایشان را ندادند به همین دلیل ماست خورشان را هم پالگی هایشان گرفتند. این دو (زنجانی و منفرد) میبایستی یاوری که همینک در کانادا زندگی میکند یاد میگرفتند. او حق حساب همه را داد به همین دلیل ج.ا بدنبال او نیست.
Mehr
در وزارتخانه متبوع خودم .. من لااقل ۶ راننده می شناسم ک مدیر کل شدن ...!!!! در یک وزارتخونه مادر دو تا شون حتی با سیکل سوم راهنمایی ...!! الان مدیر کل هستن ...! اینه ک قصه مدرک و خانواده شهید و جانباز و آزاده و ... و ... و ... همه رو بریز دور ... شایسته سالاری و وفای ب عهد سیخی چند ... راننده ها رو بچسب ...
alefmimmim
من از رادیو زمانه بعید میدانم که داستان را اینطور تعریف میکند انگار رفیق دزد در حال مسافر کشی بوده و حضرت آقا هم در فرود گاه منتظر تا کسی که به پست رفیق دزد میخورد آن هم بدون هیچ گونه وابستگی تشکیلاتی سببی یا نسبی و یا وزیر نفت اتفاقاسوار تاکسی زیبا حالت میشود نمیدانم به نظر من این تحلیل از رادیو ریشه داری مثل زمانه خیلی سطحی و حتی گمراه کننده میباشد رادیو زمانه توضیح دهد در شرایطی که سرنخ پسران معاون قوه قضاییه به سادگی و به سرعت پیدا میشود و یا طبری معاون قوه قضاییه فورا مدارکش افشا میگردد چرا به اصطلاح بابک زنجانی که زمان برو بیایی هم در ایران داشته و شرکت هواپیمایی تاسیس کرده حال بعد از ۱۰ سال هنوز سرنخش پیدا نشده مگر چند نفر را به بهانه واهی سلطان سکه و دلار پس از چند ماه فورا به جوخه اعدام نسپردند آیا باید پذیرفت که بابک زنجانی و زیبا صفت که باید دید کدام یک را مغز متفکر دیگری معرفی خواهند کردبعد از ۱۰ سال و آن همه حیف و میل اموال کشور هنوز پروندهشان بسته نگردیده اصلاً من هم که یک راننده ساده بوده ام چرا سر از جمهوری دومنیکن در نیاوردم! منتظر پاسخ رادیو زمانه میمانم