عصیان ریشهدار زنان در آثار مینا محمدیسرشت
فرنوش حاتم ــ مینا محمدیسرشت روی موضوعهای گسترده و پراکندهای کار میکند. نقطه اتصال این موضوعها، تأکید بر نگاه و تجربهی شخصی هنرمند و انعکاس هویت جنسیتی اوست.
آن داغ ننگ خورده که میخندید / بر طعنههای بیهده، من بودم
گفتم: که بانگ هستی خود باشم / اما دریغ و درد که "زن" بودم
چشمان بیگناه تو چون لغزد / بر این کتاب درهمِ بیآغاز
عصیان ریشهدار زمانها را / بینی شکفته در دل هر آواز
اینجا ستارهها همه خاموشند / اینجا فرشتهها همه گریانند
اینجا شکوفههای گل مریم / بیقدرتر ز خار بیابانند
...
با این گروه زاهد ظاهرساز / دانم که این جدال نه آسانست
شهر من وتو ، طفلک شیرینم / دیریست کاشانهی شیطانست
(قسمتی از شعر اعتراف از فروغ فرخزاد، از دفتر دیوار)
فروغ فرخزاد اولین شاعر زن در ادبیات ایران است که به بیان احساسات فردی و زنانهی خویش در اشعارش میپردازد. رضا براهنی در کتاب «طلا در مس» به این نکته اشاره میکند که تا دورهی مشروطیت، در شعر تغزلی ایران، تصویر واقعی و نابی از معشوق زن وجود نداشته است، بلکه معشوق همواره مردی بوده با خصائص زنانه. به این ترتیب، شناخت زن از خلال شعر فارسی عملاً ناممکن میشود؛ هیچ زنی تصویری از خود را در شعر مردان نمییابد و این امر باعث میشود که هیچ زنی نتواند تصویر واضحی از مرد را نیز در تغزل زنانهی خود ارائه دهد.
براهنی استدلال میکند که به دلیل نبود یک روند سالم در شعر فارسی که بتواند از عهده توصیف وضعیت عاطفی و روحی و جسمانی هر دو جنس برآید، بهتدریج نوعی ذهنیت عارفانه در شعر تغزلی شکل میگیرد که سرانجام شالوده اجتماعی ایران را به مخاطره میاندازد.
حذف تصویر یا صدای زنانه از هنر و ادبیات، تنها هستی و وجود او را مخدوش نمیکند، بلکه نهایتاً صدا و تصویر مردانهای که در نگاه دیگریِ زن میبایست فهم شود نیز حذف شده و واقعیت کلی زندگی مخدوش میشود.
از طرف دیگر، جهان منطقزدهی پدرسالار احساسات شخصی و برخاسته از زندگی روزمره را نفی میکند و آنها را خوار میشمارد. سادگی و بیواسطگی در بیان، در مقابل پیچیدگی قرار گرفته و با توجه به ملاکهای مردانه، اولی مغلوبِ دومی میشود. زنان و سایر اقلیتهای جنسیتی اما بروز احساسات شخصی خود به شیوههای گوناگون را راهی برای افزایش توان خویش و مقابله با سیطرهی پدرسالاری یافتهاند.
در یکی از نقاشیهای مینا محمدیسرشت، پیکر غولآسای زنی را میبینیم که به پشت آرمیده است، اشک از گوشهی چشم او جویی شده و برکهای ساخته بر زمین که زنی دیگر با سگش اطراف آن قدم میزند. فضای وهمآلود اثر به ما اجازه میدهد خوانشهای متفاوتی از آن داشته باشیم: آیا پیکر گریان رنگپریده، تصویر مرئیشدهی درونیات زنِ در حال قدمزنیست؟ یا دو زن تنهایی و دردشان را در جهانی زنانه با هم سهیم شدهاند؟ درهرحال، اغراق در ابعاد اثر، تمهیدیست که هنرمند برای تأکید بر بروز احساسات بهکار میگیرد.
مینا در یکی از مجموعههایش به ترسیم پرترهی زنان پابهسن گذاشته میپردازد؛ او از زنانی که در طول روز، در مهمانی یا وسایل حملونقل عمومی با آنها مواجه میشود عکاسی کرده و سپس، در ابعاد بسیار کوچک آنها را با مدادرنگی نقاشی میکند. گویی تمهیدی که اینبار هنرمند برعکس، در کوچک کردن ابعاد کار (کوچکتر از حد متعارف) بهکار میگیرد، به کنایه به نادیده گرفتن زنان سالمند در اجتماع اشاره دارد.
مینا محمدیسرشت اغلب توجه خود را به لحظات و رخدادهایی از زندگی روزمره معطوف میکند که بهطور معمول، از نظرها دور میمانند، یا لحظاتی از زندگی زنانه که عامدانه حذف میشوند: از ترسیم اشیاء بیجان همچون بشقاب میوهخوری و هویتبخشی به آنها و نیز رفتن سراغ آلبوم عکسهای خانوادگی قدیمی گرفته، تا ترسیم تصویر شیر خوردن نوزاد از سینهی مادر یا ترسیم پیکر زنانهی بیجان وغرق در خون که بر زمین افتاده است.
مینا هرچند که خیلی از اوقات از روی عکس یا مدل زنده کار میکند، اما همواره دریافت زنانهی خود را وارد اثر کرده و بدینترتیب، حسوحالی خیالانگیز به آن میبخشد.
تکنیک و اجرا
تکنیک اصلی مینا مدادرنگی است. او با آبرنگ و سایر متریالهای نقاشی نیز کار کرده، و بهتازگی با روی آوردن به دوختودوز طرح بر پارچه، به این سنت اصیل و قدمتدار زنانه لحنی معاصر بخشیده است.
او متریال را بهشیوههای مختلقی به کار میگیرد، گاه تکنیکی عمل میکند و گاه ضدتکنیک، گاه خلاصه و حذف میکند و گاه به جزئیات میپردازد. از آنجا که بازار هنر اغلب سعی به چارچوببندی هنرمند دارد تا بتواند روی سودآوری هنر او حسابی قطعی باز کند، این جستجوگری و میل به پرسههای آزادانه در زمین هنر که اساس کار مینا را تشکیل میدهد، عملی رادیکال محسوب میشود: برندی ضدبرند.
وفادار ماندن هنرمند به ابعاد کوچک و استفاده از متریالهایی که ماهیتا زرقوبرق چندانی ندارند، به کار او کیفیتی صمیمانه و فروتنانه میبخشد. زیباییشناسی آثار او بهگونهایست که مخاطب در برابر اثر نه مرعوب میشود و نه احساس برتری میکند، بلکه همدلی در او برانگیخته میشود: تصاویری آشنا که گاه یادآور خاطرهی شخصی مخاطباند و گاه یادآور خاطره تاریخی او.
گویی مینا نیز مانند فروغ در دفتر «دیوار»، عصیان زنانهی خویش را در قالب درهمبودگی برخاسته از لحظاتی که زیسته است، در هنر خود بیان میکند.
نظرها
نظری وجود ندارد.