زنها و گلها: نقاشیهای آهو حامدی
فرنوش حاتم- دغدغهی آهو حامدی انسان و طبیعت است، سوژهی او بیشتر زنها هستند تا مردها، اما حتی آنهنگام که پرتره یا فیگوری مردانه را ترسیم میکند، بیانی زنانه دارد. قرارگیری گلها و پیکرههای گاه عظیمالجثه در کنار هم، گفتوگویی میان این دو سوژه برقرار میکند.
شاعرانگی
بهکارگیری حداقلی رنگ و فرم، به آثار آهو حامدی بیانی شاعرانه بخشیده است. نقاشیهای او اغلب یا تکرنگاند (قرمز) یا متشکل از چند رنگ محدود. در هر قاب، اغلب تنها یک عنصر در میان پسزمینهی سفید و دستنخورده به چشم میخورد. بدین ترتیب، در غیاب روایت، آثار او مخاطب را با لحظهای مواجه میسازند که گویی کشآمده: کیفیتی که بهنوعی یادآور هنر شرق دور است. خالی گذاشتن پسزمینه، در کنار استفاده از متریال شفاف، آفرینشگر جهانی سبک و سیال است.
در آثار آهو حامدی، با دوگانهی بازیگوشانهی عریان و پوشیده، یا پیدا و پنهان مواجه میشویم. از طرفی شفافیت متریال، و خام و دست نخورده ماندن پسزمینه، حسی از عریانی را منتقل میکنند و از طرف دیگر، بدنهای تکرنگ سرتاسر با رنگ پوشیده شدهاند -تا آنجا که گاه اعضای بدن قابلتفکیک نیستند، یا نحوهی درخود فرو رفتن بدنهای عریان بهگونهایست، که گویی سوژه سعی در مخفی کردن خود دارد.
در برخی پرترهها، نگاه خیرهی دو چشم –که گاه با تغییر رنگ بر آن تأکیده شده- بهنوعی عریانی و بیپردگی اشاره دارد و در برخی پرترههای دیگر، هنرمند با لکههای روان و سیال رنگ کل صورت را پوشانده و به آن اثر ابهام و رازآلودی بخشیده است.
آهو اغلب در سایز بزرگ نقاشی میکند؛ بدین ترتیب، مخاطب در مواجهه با اثر و تکعنصر (گل یا انسان) محصور در قاب، گویی روبه آینه ایستاده است. خلوت قاب توجه را از نقاشی به دروننگری معطوف میکند و در این میان، گفتوگویی صمیمانه بین اثر و تماشاگر شکل میگیرد.
برخورد هنرمند در کشیدن شاخهگلهای بزرگی که تقریباً بهدرازای سطح کشیده شدهاند همانگونه است که در تصویر کردن انسان. خطوط منحنی و سیالیت رنگها اساس کار او را تشکیل میدهند. پویایی حاصل از در هم دویدن رنگها و حرکت ریتمیک خطوط در هر دو تصویر یادآور زندگیاند: چه جریان سیال رنگ در محدودهی پیکر آرمیدهی انسان هدایت شده باشد و چه در هیئت ساقههای ایستادهی گل.
اکوفمینیسم
سلطهی پدرسالاری بر جهان، هم به ضرر زنان بوده است و هم به ضرر طبیعت. اکوفمینیسم که اولبار در دهه هفتاد و در کتاب «فمینیسم یا مرگ» فمینیست فرانسوی، فراسواز دوبون، از آن نام برده شد، محصول ترکیب جنبش رهاییبخش زنان و جنبش محیط زیست است. از طرفی تشابهی میان مالکیت مردانه بر طبیعت و بدن زنانه وجود دارد و از طرف دیگر، بنابر آمارهای ثبتشده، بحرانهای محیط زیستی زنان را بیشتر از مردان تحت تأثیر قرار میدهد. برای مثال، ۸۰ درصد از کسانی که بهدنبال تغییرات اقلیمی مجبور به جابهجایی میشوند را زنان تشکیل میدهند.
ازآنجا که زنان رنگینپوست محلی همواره مسئولیتهایی از قبیل تأمین آب برای خانواده و حفاظت از کودکان را بهعهده داشتهاند، ستون فقرات جنبشهای محیط زیستی را آنان تشکیل میدهند. یکی از اولین نمودهای اکوفمینیسم، شکلگیری جنبش «چیپکو» بود، که در لغت بهمعنای در آغوش گرفتن است. در دهه ۱۹۷۰، عدهای از زنان در روستایی در هند در اعتراض نمادین به تخریب طبیعت، در جنگل جمع شدند و درختها را در آغوش کشیدند. این حرکت نمادین اعتراضی مدنی خوانده شد و نهایتاً از قطع درختان جلوگیری کرد. با ظهور جنبشهای سیاسی-اجتماعی اکوفمینیستی در دههی ۱۹۷۰، کمکم عدهای از هنرمندان (خصوصا زنان) نیز دغدغههای محیط زیستی خود را وارد آثارشان کردند.
دغدغهی آهو حامدی انسان و طبیعت است، سوژهی او بیشتر زنها هستند تا مردها، اما حتی آنهنگام که پرتره یا فیگوری مردانه را ترسیم میکند، بیانی زنانه دارد. قرارگیری گلها و پیکرههای گاه عظیمالجثه در کنار هم، گفتوگویی میان این دو سوژه برقرار میکند.
در جهان آهو حامدی انسان نه مسلط بر طبیعت، که دوشادوش و هماندازه با آن دیده میشود. گاه پیکرهها فرم یا تکسچری (بافت و شالودهای) از طبیعت میگیرند و گاه برعکس، گیاهان با قرارگیری در قابی خلوت، هویتی شبیه به هویت پرترهی انسان پیدا میکنند.
نظرها
نظری وجود ندارد.