ویژه روز بینالمللی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان
«اثر تماشاگر»: مردان نظارهگر در مواجهه با مقاومت زنان معترض
غزاله معتمد ــ اگر«زنان معترض هنرمند» را که اینروزها تحت فشار و سرکوب و ممنوعیتهای متعدد هستند، فردِ در موقعیت «اضطرار» بدانیم، میتوان جمعیت مردان هنرمند همکار را «بیننده اضطرار» در نظر گرفت. آنچه بهواسطه «اثر تماشاگر» رخ نمیدهد مسئولیتپذیری مردان و همدلیست.
«اثر تماشاگر» یک رخداد روانشناسانه اجتماعیست که به موقعیتی اشاره میکند که افراد از کمککردن به دیگران در شرایط اضطراری در حالتی که افراد دیگری حاضر هستند اجتناب میکنند. به نظر میرسد با زیاد شدن تعداد تماشاگران، احتمال و انگیزه کمک کردن کاهش پیدا میکند.
شاید بتوان گفت آنچه در این مواقع روی نمیدهد «مسئولیت پذیری» و «همدلی» با فردی است که در موقعیت «اضطرار» قرار گرفتهاست و هرکس به این میاندیشد که «دیگری اینکار را خواهد کرد».
انقلاب به معنی ایجاد تغییر بنیادین در جهت رسیدن به عدالت و برابری، یک کار تیمی بزرگ است و تمام اعضای تیم باید کار خود را درست انجام دهند و مشارکتجو باشند. وقتی تقسیم وظیفه در تیم به خوبی انجام نمیشود، «فردی» در پیشبرد مبارزه تنها میماند، او در اقدام شجاعانه و معترضانهاش «قهرمان» خطاب میشود. مورد تشویق و تمجید قرار میگیرد، اما اعضای تیم تماشاچی میمانند و در نتیجه اعمال فشار بر او آسانتر و بیمانع میشود.
اگر«زنان معترض هنرمند» را که اینروزها تحت فشار و سرکوب و ممنوعیتهای متعدد هستند، فردِ در موقعیت «اضطرار» بدانیم و جمعیت مردان هنرمند همکار را «بیننده اضطرار» در نظر بگیریم، مقاومت این زنان در فضای بیشمردانه هنر، که اغلب نیروهای کار راهم مردان تشکیل میدهند و سهم بیشتر از سرمایه و اقتصاد و تقسیم موقعیت شغلی را نیز برای خود برداشتهاند، در نهایت چهقدر و با چه تاوانی میتواند ادامه پیدا کند؟
سکوت جامعه مردان نظارهگر برای از دست ندادن منافع درهمتنیده با دستگاههای دولتی و حکومتی تا کجا ادامه خواهد داشت و نتیجه آن چه خواهد شد؟ مردانی که در جامعه هنری و مشخصا صنعت سینما جمعاند ایستادهاند، از صحنه لذت میبرند، گاهی در نهان برای مقاومت و شجاعت زنان همکارشان دست هم میزنند، سهم خود را از مسئولیت «کار تیمی» تلاش برای برقراری عدالت و برابری به جا نمیآورند و «اثر تماشاگر» سوال برانگیزی را شکل میدهند.
سالیانِ سال، حکومت با ایجاد منافع اقتصادی از هنرمندان جهت ساخت پروپاگاندا و رعیتانگاری آنها برای القای ایدئولوژی خود به جامعه و به کارگیری این گروه اجتماعی موثر برای نفوذ و تاثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده کرده بود. کمی قبل از شروع انقلاب ژینا زنان سینما و تئاتر در اقدامی جمعی و با انتشار بیانیهای در اعتراض به خشونت جنسی مبتنی بر جنسیت در سینما و تئاتر خواستار منع این خشونتها و ایجاد کمیتههایی مستقل برای پیگیری جرایم خشونت جنسی و جنسیتی در حوزه کاری خود شدند؛ این امر به مثابه سرکشی از قوانین مردسالاری حکومتی بنیادگرا نه به مذاق عموم مردان سینما خوش آمد و نه اربابان حکومتی که کنترل زنان را از حیطه زنجیر خود خارج میدیدند آنرا برتابیدند. پس در اقدامی که همدستی برخی مردانِ در قدرت و حکومتی سینما را هم دربرداشت به سرکوب این زنان، ایجاد فشارهای امنیتی، پروندهسازی برای برخی از زنان موثر کمپین ۸۰۰ زن سینما و تئاتر پرداختند.
بعد از وقوع جنبش ژینا، ادامه این روند به واسطه مقاومت و مبارزه زنان معترض سینما در عالمیتطلبی، برای حکومت بسیار شوکآور و هشداردهنده بود. تا آنجا که چند روز پیش بالاخره انسیه خزعلی پیشنهاد ورود زنان طلبه و روحانیون به سینما و در دست گرفتن مشاغل هنری را داد. نکته مهم چنین پیشنهادی دست شستن و ناامید شدن حکومت از جامعه هنری است که با جدیت نشان دادهاند حاضرند هزینه بپردازند اما دیگر بخشی از پروپاگاندای حکومتی نباشند، و باید گفت که بهطور قطع این کار زنان هنرمندان بود و عموم مردان این حیطه همچنان، «نظارهگر» بودند.
زنان معترض هنرمند در صنوف مختلف بیش از یکسال است که زیر فشارهای امنیتی، سرکوب، پروندهسازی و تبعیدهای ناخواسته هستند و هر روز هم خبر جدیدی از این سرکوبها میرسد:
انتشار نام بیش از ۱۰ بازیگر زن که بهشکل رسمی اجازه فعالیت ندارند، به ایننامها اضافه کنید زنانی را که از بازیگران شناختهشده نیستند و یا در صنوف دیگر سینما و تئاتر فعالند و تحت ممنوعکاریهای غیر رسمی و اعلام نشدهاند. ممنوعازکار کردن زنان الگوی حذف مخالفان و منتقدان، الگویی آشنا در حکومتهای تمامیتخواه بنیادگراست.
در جدیدترین سرکوبهای اعمال شده بر زنان هنرمند علاوه بر انتشار لیستی که چندین بازیگر زن که در همبستگی با جنبش ژن ژیان ئازادی، بدون حجاب اجباری در مکانهای عمومی ظاهر شده بودند ممنوعالکار اعلام شدهاند، هانیه توسلی، بازیگر، به شش ماه زندان تعزیری محکوم شدهاست که این حکم تا ۳ سال به تعلیق درآمدهاست. روزنامه شرق هم روز دوشنبه ۲۹ آبان در گزارشی خبر داد کە آزادە صمدی، بازیگر در حالی کە عازم پنجاه و چهارمین فستیوال گوا در هند بود، پاسپورتش توقیف شده و اجازه خروج از کشور را پیدا نکرده است.
سوال این است آیا مردان همکار این زنان، مثلا کارگردان مرد این پروژه در مواجهه با عدم اجازه خروج آزاده صمدی در فرودگاه، از این سفر و جشنواره چشمپوشی میکند و سعی در ادامه دادن زنجیره مقاومت و فلج کردن سیستم سرکوب میکند و یا از آن گیت عبور میکند و مبارزه زنان را امری مزاحم و شخصی میبیند؟ آیا مردان بازیگر در واکنش به لیستهای بلندبالای زنان منعازکارشده همکارشان، فهرستی از اسامی خود منتشر میکنند تا در اعلامی از همبستگی، خبر از اعتصاب و پیوستنشان به این زنان دهند؟ یا پشت به پشت در سکوت به امر نظاره و راهاندازی پروژههای خود مشغولاند؟
تنها ماندن زنان در برابر چنین حکمهایی به منزله پذیرش تبعیض، حذف و سرکوب این گروههای اجتماعی، پذیرش رفتارهای تحقیرآمیز و رعیتانگاری کردن جامعه هنری توسط حکومت است. سکوت مردان هنرمند به دلیل تشریک منافع اقتصادی و حفظ موقعیت شغلی روزبهروز در تشدید فشارها بر زنان آزار دهندهتر هم میشود. آیا زنان معترض که در حال پرداخت هزینههای سنگین هستند، نگرانی اقتصادی، شغلی، جاهطلبی کاری و نیاز روانی به کار کردن ندارند و فقط مردان هستند که این نگرانیها را دارند؟
جمهوری اسلامی در حال دست و پا زدن در شیب سقوط، تمام توان فراقانونی خود که متوسل به دستگاههای امنیتی و قضاییِ در خدمت حکومت است را جمع کرده تا مقابل خواست بر حق زنان، انتخاب پوشش و عاملیت بر بدنشان بایستد و بدین طریق حاکمیت تمامیتخواه خود را چند صباح دیگر ادامه دهد.
زنان هنرمند قطعا نسبت به زنان اتنیک، افراد متعلق به جامعه کوییر، زنان دارای معلولیت یا طبقه فرودستانگاری شده کارگر دارای امتیازاتی هستند و مهمترین آن داشتن پایگاه و سرمایه اجتماعیست که در چنین مواقعی به آنها صدایی بلندتر میدهد و به همان میزان هزینه مجازات آنها را برای حکومت بیشتر میکند اما آنها با الهام گرفتن از مبارزات زنان جامعه در حال ساخت پایگاه محکم و موثری برای حقخواهی هستند.
اهمیت دارد که چندباره مرور کنیم که نقش جامعه مردان هنرمند در این مقاومت و مبارزه در همراهی با زنان چه بوده است؟ آیا آنها حاضر به پرداخت هزینههایی هر چند اندک بودهاند تا در حمایت به اعتراضات زنان بپیوندند؟ آیا از امتیازات خود به نفع جامعه تحت تبعیض و ستم زنان و همکاران زن خود گذشتهاند؟ آیا بیانیهای جمعی در اعتراض به سرکوب زنان هنرمند نوشتهاند؟ به نشانه اعتراض دری را تخته کردهاند؟ صدای زنان را بلند کردهاند؟
در پناه مردسالاری دینی، همدست با آپارتاید جنسیتی
حکومت مردسالار دینی جمهوری اسلامی در طی ۴۵ سال دیکتاتوری خود با اعطای امتیازاتی به جامعه مردان هنرمند مانند کرسیهای قدرت و ریاست، سرمایههای هنگفت دولتی، اقتصاد سینما، سهم بیش از شغلهای سینما و تئاتر، داشتن سهم دستمزد بیشتر در ازای کار برابر با زنان، ایجاد امنیت برای مردان در سایه قوانین زنستیزانه، جهت اعمال هر نوع خشونت جنسی و جنسیتی و اقتصادی و … مردان را در اِعمال سرکوب به زنان همدست خود نمودهاست و آنها آگاهانه یا ناآگاهانه به واسطه تن دادن و اجرای مواردی که در بالا شمرده شد، در این سرکوب و خشونت سیستماتیک نقش داشتهاند، مردان هنرمند هرگز اعتراضی به سانسور زنان و اعمال خشونت ناشی از آن بر بدن زن، خشونت جنسی و تبعیض جنسیتی حاکم در این فضا، سلب عاملیت زنان و حذفشان از مشاغل مهم این صنعت نداشتهاند. آنها با نوشتن فیلمنامههایی بهشدت جنسیتزده و ساخت کاراکترهای کلیشههای زنِ منفعل تحت آموزههای برساخت ناموس و غیرت در بسیاری از اوقات به ترویج فرهنگ مردسالاری نیز بسیار کمک نمودهاند.
حال امروز هم که زنان معترض هنرمند در حال پرداخت هزینههای سنگین چون حبس، توقیف اموال، ممنوعالخروجیهای طولانی و به دفعات، ممنوعیت از کار و جریمههای نقدی و فشارهای روانی و مالی ناشی از این سرکوبها هستند مردان هنرمند بیهیچ همراهی و ساخت حلقههای حمایتی به تماشا نشستهاند. آیا آنها به تماشا نشستهاند چون اعتراض به عاملیت بر بدن و برابری را مبارزه زنانه میدانند؟!
اقتصاد امری مردانه نیست و برابریخواهی و مبارزه با تبعیض هم امری زنانه نیست.
زنان و بدنشان و هرآنچه به جنسیت مرتبط میشود امری سیاسیست و امر سیاسی امری عمومیست که بر روی بخشهای دیگر مرتبط به کل جامعه تاثیر میگذارد. در رویه حذفیای که حکومت پیش گرفتهاست که زنان از دسترسی به شغل و اقتصاد و عدالت و برابری منع میشوند، ضرورت دارد مبارزه و مقاومتشان برای همه مردان هنرمند به عنوان امری جهت رهایی جمعی فهم شود. چرا که ما خوب میدانیم که رهایی یک جامعه ممکن نیست مگر با رهایی تمام طبقات تحت ستم.
گروگان گیری زنان در همه گروههای اجتماعی به اشکال مختلف ادامه دارد، زنان، اقلیتهای جنسی و جنسیتی، اتنیک غیرفارس تحت تبعیض، بارها در میدان مبارزه با «اثر تماشاگر» روبرو شدهاند و همچنان بارِ بیش و سنگین این انقلاب بر دوششان است.
نظرها
ساز
چرا خواهان تغییر شرایط باشند؟ نظم موجود حاصل کار سخت همین مردان برای بهرهوری از افراد تحت ستم میباشد. دنیا به کام مردان است… خودشان را زدند به سوت و سکوت…