گزارش میدانی
رقص ممنوع، مگر به ساز حکومت
کنعان مختار ــ حاکمیت در پی آن است که در سادهترین امور روزانه زندگی مردم دخالت کند. «مهندسی شادی» بخشی از این دخالتهاست. مقاومت مدنی مردم از یکسو و از سوی دیگر تلاش حکومت برای مصادره دستاوردهای حرکتهای مدنی ادامه دارد.
بهرغم بازداشتها، تهدیدها و فتواهای فقهی مبنی بر «حرام بودن رقص»، اما ایرانیها هنوز میرقصند؛ در عروسیها، در اعتراضات، در شبکههای اجتماعی، در محفلهای خصوصی و حتی در خیابان روبهروی نیروی سرکوبگر.
پافشاری حکومت بر سرککشی در زندگی خصوصی شهروندان، باعث شده امروزه رقص به یک حرکت اعتراضی تبدیل شود. حمایت از صادق بنامتجدد معروف به «صادق بوقی» فقط یکی از جلوههای حمایت شهروندان از رقص و شادی به عنوان یکی از راههای اعتراض مدنیست. رقصندههای ایرانی میگویند: «رقص به هر عنوان که باشد به تریج قبای نظام میخورد» ولی بهنظر میرسد «قبای رژیم» گشادتر از حد معمول باشد و نه تنها رقص، بلکه تمام گسترۀ زندگی شهروندان را دربرمیگیرد.
هنر ممنوع شادیآور
بیشتر از چهل سال است «رقص» در ایران «مطلقاً حرام است». این یکی از دهها فتوای علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامیست. به گفتۀ او «اگر رقص به گونهای باشد که شهوت را تحریک کند، حرام است و در رقص حرام هم فرقی میان زن و مرد نیست.» او در فتوای دیگر میگوید: « رقص زن در برابر بیگانگان مطلقاً حرام است» جایی دیگر نیز گفته: «در رقص حرام فرقی بین مرد یا زن نیست و همچنین فرقی نمیکند که در برابر محرم باشد یا در برابر نامحرم.» رهبر جمهوری اسلامی رقص زن برای شوهر را نیز در صورتی دارای اشکال شرعی نمیداند که «همراه ارتکاب حرامی نباشد.» در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی از رقص با عنوان «حرکات موزون» یاد میکنند، و هر «حرکت موزونی» که به سازحکومت نباشد جرم محسوب میشود.
ندا، دختر بیست و پنج سالهای است که به گفتۀ خودش از سن پانزده سالگی خودآموز رقص را شروع کرده است. رقص برای او به معنای «رهایی»ست، به «زمانه» میگوید:
رقصیدن برای من شادیآور است. وقتی میرقصم انگار تو این دنیا نیستم، برای مدتی هم که شده هرچی غم و اندوه دارم فراموش میکنم. حس رهایی دارم. خودآموز یاد گرفتهام. در ایران مجوز آموزش رقص وجود ندارد. نمیدانم چرا شاد بودن اینجا ممنوع است. مگر شادی کردن هم حد و حدود دارد؟ این بدن مال من است، با رقصیدن به کسی آسیب نمیرساند، پس من آزادم هرطور که دلم بخواهد حرکتش بدهم.
رقص ترکیبی از هنر و ورزش است. هر دوی اینها شهروندان را سرحال و سالم میکند. وقتی حکومت با فعالیتی که شهروندان را سرحال و سالم میکند مشکل داشته باشد، یعنی با یک جامعۀ تندرست، فعال و امیدوار مشکل دارد. این جامعه طبیعتاً مطالبهگر هم است. چون برای زندگیاش ارزش قائل است. از همینجا میتوان به ناسازگاری جمهوری اسلامی با هنر رقص معلوم پی برد.
به ندا میگویم: در فتواهای مذهبی رقص را به علت «تحریک شهوت» حرام کردهاند. در پاسخ میگوید:
خب این ربطی به رقص من ندارد، یک نفر شاید با حرف زدن خانمها هم تحریک شود! این مشکل کسی است که تحریک میشود نه من! من دلم میخواهد فلان حرکت را با بدنم انجام دهم، هیچ آسیب جسمی و روانی هم به طرف نمیزنم، ولی وقتی با این حرکت مشکل دارد، میتواند نگاه نکند. به نظر من درستتر این بود که فتوای مذهبی بگوید: اگر کسی با رقص تحریک شود دچار عمل حرامی شده نه فرد رقصنده. ما چه میدانیم شاید طرف بیماری جنسی داشته باشد که با چنین چیزی تحریک میشود! از طرف دیگر، کار رقص تحریک شهوت که نیست، هنر است، شادیآور است، حس سرحالی و سلامت میدهد.
ایران سالهاست در ردۀ کشورهای غمگین رتبهبندی میشود. درگزارش «شبکه راهحلهای توسعه پایدار» سازمان ملل متحد از شاخص جهانی شادی برای سال ۲۰۲۰ ، ایران در بین ۱۵۳ کشور رتبۀ ۱۱۸ را دارد و به نسبت کشورهای منطقه به جز افغانستان، از پایینترین رتبه برخوردار است. گزارش جهانی شادی، هر سال کشورها را از نظر شش عملکرد، از جمله «تولید ناخالص داخلی سرانه، حمایت اجتماعی، امید به زندگی، آزادی در انتخابهای زندگی، سخاوت عمومی و درک فساد» بررسی میکند. همچنین طبق گزارش «موسسه گالوپ» با در نظر گرفتن میانگین سالهای ۲۰۲۰ الی ۲۰۲۲، جایگاه ایران در شاخص شادی، ۱۰۱ از بین ۱۳۷ کشور جهان است.
عیلرغم اینکه رقص از دید کارشناسان و مربیان به عنوان هنری شادیآور تعبیر میشود، اما به دلیل فتواهای مذهبی در ایران، این هنر جرم انگاری شده است. همچنین اگرچه در بسیاری موارد فتواهای مذهبی به رقص زنان اشاره دارند، اما مردان نیز از انجام آن منع میشوند.
«رامین» جوان ۲۸ سالهای است که در اعتراضات سال گذشته برای مدتی بازداشت شد. او هم ورزش «پارکور» کار میکند و هم علاقه زیادی به رقص دارد. میگوید بین دوستانش کسی بهتر از او نمیرقصد. رامین به «زمانه» میگوید:
حرکتهای هماهنگ بدن و استقامتی که در حین اجرای رقص وجود دارد خیلی برایم جذاب است، حس سرخوشی و آزادی بهم دست میدهد. جدا از اینکه این هماهنگی خیلی زیباست، یک آرامش هم به همراه دارد. متاسفانه در ایران نه تنها رقص را جدی نمیگیرند بلکه نگاه خوبی هم بهش ندارند. البته این چیزها به خاطر جمهوری اسلامی است. رژیم میخواهد ما شب و روز سینه بزنیم و گریه و زاری کنیم. آزادی را از همۀ ما گرفته. من نمیدانم رقص چرا باید حرام باشد؟ مگر برای کسی ضرر دارد؟ چرا باید فرصت شادی کردن را از خودمان سلب کنیم؟ البته حکومتیها حرفهای زیادی میزنند ولی کسی گوشاش به این حرفها بدهکار نیست. ما کارخودمان را میکنیم. چون فقط بحث رقص نیست، به همه چیز کار دارند، میخواهند مثل یک چوپ خشک رفتار کنیم. حتی به ورزش کردن ما هم کار دارند.
خرداد ۱۳۹۶ فدراسیون ورزشهای همگانی در ایران، ورزش «زومبا» را به دلیل تحریک و ترغیب به رقص ممنوع اعلام کرد. شهرام علم، رئیس وقت انجمن آمادگی جسمانی این فدراسیون در توضیح ممنوعیت زومبا به خبرگزاری «ایسنا» گفته بود:
این رشته هر چند طرفداران زیادی در کشور دارد اما مشکل اصلی آنجاست که با پخش موزیکهای خارجی، ورزشکاران را ترغیب به رقص و انجام حرکات موزون میکنند که این موضوع کاملاً با شرایط فرهنگی ما مغایرت دارد.
همچنین، علی مجدآرا رئیس وقت فدراسیون ورزشهای همگانی درباره تعیین چارچوبهای خاص برای تداوم این ورزش در نزد بانوان گفته بود:
چارچوبهایی که ما در ایران اسلامی داریم مشخص است. من از شما یک سوال میکنم. آیا در ایران به صورت رسمی کلاس رقص داریم؟ کلاس رقصی که مجوز داشته باشد؟ زومبا همان رقص است و در این چند ساله همه باشگاههایی که فعالیت میکردند غیررسمی بوده است.
اگرچه مجوزهای لازم برای آموزش رقص در ایران وجود ندارد اما برخی باشگاههای ورزشی در کنار فعالیت خود به آموزش رقص نیز میپردازند، به همین دلیل گشتهای نیروی انتظامی سرزده به این مراکز ورود میکنند. به گفتۀ مربیان این محدودیت برای باشگاههای زنان بیشتر از مردان است.
رقص اعتراضی
«آرش» مربی رقص معاصر (Contemporary Dance) است. او هم برای فعالیتش مجوز ندارد، اما در خانۀ خود و یا در منزل هنرجویانش چند ساعت در طول هفته را برای آموزش تعیین کرده است. آرش به «زمانه» میگوید:
رقص ترکیبی از هنر و ورزش است. هر دوی اینها آدم را سرحال و سالم میکنند. وقتی شما با فعالیتی که آدم را سرحال و سالم میکند مشکل داشته باشید، یعنی با یک جامعۀ تندرست، فعال و امیدوار مشکل دارید. این جامعه طبیعتاً مطالبهگر هم است. چون برای زندگیاش ارزش قائل است. به نظر من همینجاست که ناسازگاری جمهوری اسلامی با هنر رقص معلوم میشود. آنها جامعۀ افسرده و غیرمطالبهگر میخواهند، آدمهایی میخواهند که گوش به فرمان باشند، نه فعال و سالم و منتقد. کسی که در خیابان میرقصد و مردم را به هر نحوی با خودش همراه میکند، به نظر حکومت خطرناک است، چون قدرت متحد کردن دارد، چون شادی را تکثیر میکند، در نتیجه فردی که شاد باشد، زندگی برایش اهمیتی بیشتری دارد و از آن دفاع میکند. جمهوری اسلامی با همین دفاع کردن از زندگی مشکل دارد. حکومتیها میگویند همۀ زندگی شما باید برای ما باشد! اما آدم سالم نه این خفت را میپذیرد نه در برابرش سکوت میکند. به همین دلیل هر رقصی در رژیم جمهوری اسلامی تبدیل به حرکت اعتراضی هم میشود، چون شبیۀ خواسته حکومت نیست.
در سالهای اخیر متعاقب بازداشت رقصندههای ایرانی، تعداد کثیری از شهروندان با اشتراکگذاری رقصهایشان از بازداشتشدگان حمایت کردند. بازداشت سال گذشتۀ پنج تن از دختران معروف به «اکباتان» که به مناسبت روزجهانی زن ویدئو رقص خود را منتشر کرده بودند، یکی از نمونههای حمایت مردم است. بنابراین حمایت شهروندان از رقصندگان منحصر به صادق بنامتجدد نیست و به ریتم و موسیقی خاص و یا مکان خاصی هم بستگی ندارد. حاکمیت نتوانست دختران اکباتان را مصادره کند اما نشانههایی از تلاش حکومت برای مصادره حرکتهای شاد اعتراضی قابل مشاهده است. از همینجا میتوان پی برد که رقص به عنوان یک مقاومت مدنی در این مدت به یک سرمایه اجتماعی بدل شده و حکومت هم به آن بیچشمداشت نیست.
«میترا» دانشآموختۀ رشتۀ علوم سیاسی و یکی از شاگردهای کلاس رقص آرش است. او نیز معتقد است اگرچه رقص در وهله اول میتواند بدون جهتگیری سیاسی باشد، ولی شرایط حاکم بر ایران بهگونهای است که هر حرکتی لزوماً سویههای از اعتراض را با خود دارد. او در توضیح صحبتهایش به «زمانه» میگوید:
وقتی حکومت در ریزترین امور زندگی مردم دخالت میکند، الزاماً هر حرکتی که ظاهراً خیلی هم معمولیست تبدیل به کنش سیاسی میشود. در یک کلام، ما هرجور زندگی کنیم یا برقصیم به تریج قبای رژیم میخورد. از پوشش گرفته، تا موسیقی، تا خورد و خوراک، تا دوستی، و هر چیزی که فکرش را بکنید به راحتی در ایران یک حرکت سیاسیست، چون خود حکومت در همۀ اینها دخالت میکند و میخواهد برای همۀ آنها برنامهریزی کند. این حد از دخالت وحشتناک است، کسی نمیتواند تحمل کند. رقص را هم چون حکومت ممنوع کرده، در نتیجه انجام دادنش سیاسی میشود. و خوشبختانه باعث اتحاد هم میشود، چون همۀ ما یک حرکت مشترک انجام میدهیم؛ نافرمانی دربرابر رژیم تمامیت خواهی که ضد زندگی است.
از سالها پیش مسئولان سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی در پی مخالفت با سبکهای متفاوت زندگی و همچنین شادی خودخواسته مردم، طرحی موسوم به «مهندسی شادی» را مطرح کردند. عباس محتاج، معاون سابق امنیتی و انتظامی وزیر کشور در دولت اول احمدینژاد، سال ۱۳۸۷ در این زمینه به خبرگزاری «ایسنا» گفته بود:
مهندسی شادی باید در نظام جمهوری اسلامی ایران طراحی شود تا مردم و مسئولانی که در کشور زندگی میکنند شادی واقعی را درک کنند. البته این طرح با شادی کشورهای غربی کاملا متفاوت خواهد بود.
همچنین در این راستا، سمینارها و برنامههای مختلفی توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و صداوسیما تعریف و تدوین شد.
اگرچه حکومت در پی فتواهای فقهی رهبر جمهوری اسلامی، رقص را جرمانگاری کرده است، اما به نظر میرسد رقصی که همسو با سیاستهای نظام باشد «شرعی» و خارج از دایرۀ جرم است. سال گذشته در جریان اعتراضات ۱۴۰۱، با پیروزی تیم ملی فوتبال مقابل ولز در رقابتهای جام جهانی، ویدئوهای از شادی و پایکوبی نیروهای سرکوبگر با ادوات نظامی در خیابان منتشر شد. کاربران شبکههای اجتماعی بخصوص در روزهای گذشته، بارها رویکرد دوگانۀ نظام در برخورد با شادی و رقص را مورد انتقاد قرار دادهاند.
نظرها
نظری وجود ندارد.