اهمیت پذیرش تکثر در جنبشها و نقش زنان در مسیر وقوع انقلاب
غزاله معتمد - مهمترین شرط تبدیل شدن خیزش به یک نیروی جانشین، پذیرش و تقویت تکثر نیروها است. در این میان رهبری انقلابها بهدست زنان و دیگر گروههای تحت ستم به تغییر در دیدگاهها، پایداری تحولات، تأسیس نظامها و قوانین برابرتر خواهد انجامید و با تأثیرگذاری بر سیاست، مشوقی برای مشارکت عمومی خواهد شد.
جمعیت متکثر ساکن جغرافیای سیاسی ایران انقلاب را در ذهن و باور خود به عنوان راه حل نهایی پذیرفتهاست. بنابراین برآمدن هر شکلی از خیزش و اعتراض مردمی که عملاً نظم موجود و ساختار قدرت را تهدید میکند، نوید تحقق فضایی انقلابی را میدهد. اما چه عواملی در فراهم شدن امکان مادی این خواست موثر است؟
تکثر، همافزایی گروههای اجتماعی، سیاسی و اندیشههایشان یکی از این عوامل تاثیرگذار است.
تنها پذیرش و قدرتبخشی به فعالیت متکثر گروههای اجتماعیست که میتواند نیازهای همه گروههای مختلف اجتماعی را بهرسمیت شناخته و تنوع مطالبات این گروهها از جمله طبقات فرودستانگاریشده، زنان و ملتهای مختلف در درونِ جغرافیای سیاسی این سرزمین را به نیرویی برای به چالش کشیدن قدرت مسلط تبدیل کند.
به علاوه این عاملیت همگانی گروههای اجتماعی مختلف است که به افزایش تاثیرگذاری در سطح وسیعتر و تشویق افراد بیشتر برای مشارکت منجر میشود. این تکثر، توانایی جلب حمایت گستردهتر و نیروی جمعی بیشتر را ایجاد کرده و انقلاب را به یک پدیده گستردهتر و پایدارتر تبدیل میکند.
تنوع در جنبشها به علاوه میتواند باعث به وجود آمدن نقدهای مختلف و پویایی در فرایند انقلاب شود و همچنان که استراتژیهای پیش رو را به چالش میکشد ایدههای همه شمولتری را برای پیشبرد یک تغییر جمعی پیشنهاد دهد.
تفاوت اندیشه و رویکرد و خصوصا تفاوتهای تجربه زیستی گروههای اجتماعیِ خواهان تغییر، نهتنها به جلوگیری از ایجاد تعصب و سلطه یک گروه اجتماعی بر کل جریان انقلاب کمک کرده که راه را برای وقوع تحولات اجتماعی مختلف باز میکند.
در تأکیدگذاری بر تنوع اندیشههای سیاسی در ساخت یک رویداد انقلابی، مهم است که مورد توجه ماندن اولویتهای هر گروه اجتماعی حفظ شود. در واقع به باور من رمز اساسی شکل گیری یک انقلاب متکثر، در این است که نه تنها اولویتهای گروههای تحت ستم در یک هدف واحد حل نشود بلکه این اولویتها به عنوان بخشهای مهمی از یک مانیفست مشترک در کنار هم قرار بگیرند.
این فرآیند همافزایی اولویتهای تعریف شده از سمت گروههای تحت ستم، یک فرایند پیچیده و رهاییبخش است که بلوغ سیاسی جمعی را به دنبال خواهد داشت. بلوغی که از سر تقویت مهارت پذیرش، تواضع و پایبندی به اصل عدالت به دست خواهد آمد.
به عبارت دیگر، تکثر جنبشها ایجاد فرصت برای تبادل ایدهها و تجربیات زیسته همه گروههای اجتماعیست و به ایجاد پایبندی بیشتر افراد به اهداف نهایی انقلاب که همانا «ساخت وضعیت عادلانه برای تمام گروههای اجتماعی» است کمک میکند و پایداری بیشتری را در نتیجه انقلاب تضمین میکند.
نقش زنان در تکثر جنبشها
حضور زنان - بهعنوان معترضانی با تجربه زیست مبارزاتی در وضعیت ستم و تبعیض تاریخی سیستماتیک و ایجادکنندگان تحولات اجتماعی - در اعتراضها و جنبشها نه تنها بهعنوان فعالان اجتماعی بلکه به عنوان شکلدهندههای اساسی و پیشبرندههای جریان انقلاب اهمیت بسیار داشته و دارد، و موجب توسعه نظریهها و ایدههای جدید میشود. زنها با تجربیات منحصر به فردی که در جامعه دارند، به غنای جنبشها میافزایند و میتوانند به بهبود وضعیت زیستی و جلوگیری از تبعیض جنسیتی در جوامع کمک کنند.
زنان در سازماندهی و رهبری جنبشها نیز نقش مهمی ایفا میکنند. آنها یکی از پایدارترین جنبشها را در سال گذشته رقم زدند که این خود دستآورد هنر سازماندهی آنهاست. جنبش زنان توانست مسئله تقاطع ستم را به خوبی فهم کند و به این واسطه خودش را به جنبش کوییر و ملتهای تحت تبعیض نزدیک کند و پیوند بزند. در واقع زنان در این سالها استراتژیای را تمرین کردند که اکنون آنرا به کل جامعه پیشنهاد میکنند، آنها میتوانند به عنوان رهبران و مدافعان حقوق گروههای اجتماعی تحت ستم در مقابل نظامهای سرکوب عمل کنند. حضور فعال زنان میتواند به توسعه افکار برابریطلبانه در رویارویی با نظرات متفاوت، منجر به تغییرات اساسی در جوامع گردد.
همچنین زنان در زمان وقوع انقلاب و به دست آمدن قدرت نیز میتوانند به تعادل جنسیتی در فرآیند تصمیمگیری و توسعه اجتماعی و ایجاد تکثر در ساختار قدرت و جلوگیری از تک محوری شدن آن که در نهایت به ایجاد دیکتاتوری میانجامد بسیار موثر واقع شوند.
نقش جنبشهای فمینیستی و اینترسکشنال (بینابخشی) در انقلابها
جنبشهای فمینیستی با تاکید بر برابری جنسیتی و رفع تبعیض، میتوانند به تحولات اجتماعی و سیاسی عمیقی در جوامع منتهی شوند.
این جنبشها با آگاهیافزایی درباره مسائل زنان، افزایش نقد به ساختارهای سنتی، و خواسته برخورداری از حقوق برابر، به توسعه اراده زنان برای مشارکت فعال در انقلابها کمک میکنند.
جنبشهای فمینیستی به افراد و گروههای دیگر کمک میکنند تا در قبال مسائل جنسیتی حساستر شوند. نگاه فمینیستی اینترسکشنال، به مفهوم توجه به تلاقی تبعیضهای جنسیتی با دیگر عوامل نظیر نژاد، مذهب، طبقه اجتماعی، توانسالاری ... تأثیر بهسزایی بر انقلابها میتواند داشته باشد چرا که رویکردی که تجربهها و شرایط مختلف زنان را در ارتباط با دیگر گروههای اجتماعی تحت ستم به منظور تحقق برابری و عدالت استفاده میکند تنها رویکرد رهاییبخش و همهشمول خواهد بود.
اهمیت رهبری گروههای تحت ستم در انقلابها
رهبری گروههای تحت ستم ضمن آنکه میتواند به افزایش آگاهی و حساسیت نسبت به مسائل تبعیض کمک کند، بهطور قطع قدرت بیشتری نیز دارد. گروه های تحت ستم دقیقا به دلیل تجربه شدید تبعیض، ارزشهای مشترک واضحتری دارند، همسرنوشتی را میفهمند، بر روی حذف نشدن روایتهای گروههای دیگر حساسیت دارند و در نهایت تمرین بیشتری برای ساخت جنبشهای تغییرساز کردهاند. این رهبران، با ابراز تجربیات شخصی و توانایی ارتقاء آگاهی در بین اعضای گروه، به افراد این گروه کمک میکنند تا بیشترین تاثیر را در جهت تغییر اجتماعی بیافرینند. این امر میتواند به اعضای گروه اعتمادبهنفس بدهد و انگیزه آنها را تقویت کند. این ارتقاء اعتمادبهنفس، افراد را به مشارکت فعالتر در انقلاب ترغیب میکند و انگیزه برای تحقق تغییرات و ایجاد جامعهای قویتر میشود.
در نهایت، رهبری گروههای تحت ستم به تعادل و اصلاح نظامهای تبعیضی کمک میکند. چون مسئله به حاشیه راندهشدگان در دست این رهبران اولویت انقلاب میشود، جامعهای بر استبدادِ مبتنی بر تبعیض میتواند پیروز شود که مسئله بیامتیارها را به مسائل خودش اولویت دهد، به این معنا که پادزهر سیستم تبعیض را میسازد. این رهبران، با مرئی نمودن بخشی از جامعه که تاکنون مورد ستم و تبعیض بوده، به پایداری عدالت در طولانیمدت در انقلابها کمک میکنند و از دیدگاه گستردهتری به فرایند تغییر مینگرند.
رهبری انقلابها توسط زنان، گروههای فمنیستی با دیدگاه اینترسکشنال و گروههای تحت ستم تاثیرات بسیار مهمی در جوامع دارد. برخی از نتایج این رهبری میتواند اینطور تعریف شود:
۱ـ تغییر در دیدگاهها و ارزشها:
- رهبری زنان و گروههای فمینیستی میتواند از طریق تاثیرگذاری در مفاهیم و ارزشهای جامعه، تفکرات و انتظارات نسبت به نقش زنان و گروههای تحت ستم را تغییر دهد. (به عنوان مثال، در جنبش میتو و مبارزه علیه خشونت جنسی و جنسیتی زنان توانستند در مبارزهای تماما سیاسی بر تغییر نگرش قربانینکوهانه جامعه به روایات تبعیض و خشونت مبتنی بر جنسیت، که از سمت فرهنگ مردسالار و قوانین فقهی دستگاههای حکومتی تغذیه و نهادینه میشود تاثیر چشمگیری بگذارند و با به رسمیت شناختن رنج زنان و جامعه کوییر سبب شکلگیری گفتمانی اآلترناتیو مقابل رتوریک غالب شوند.)
۲ـ پایداری تحولات:
- زنان به عنوان رهبران گروههای فمینیستی معمولاً با داشتن ارتباط نزدیکتر با مسائل مرتبط با لایههای تبعیض، تمایل به حفظ حقوق زنان و گروههای تحت ستم را در طولانی مدت ادامه میدهند. (به عنوان مثال، در جریان انقلاب زن زندگی آزادی شاهد بودیم زنان چطور از این مانیفست رهاییبخش پاسداری کرده و همچنان هم میکنند، زنان مبارز مرکزنشین صاحبامتیاز طبقهبندی و الویتدهی به ستم را منوط به شنیده شدن صدای ملتهای متکثر این جغرافیای سیاسی دانستند و بارها اعلام کردهاند نه صدا، بلکه انعکاس صدای آنها هستند.)
۳ـ تشویق به مشارکت عمومی:
- حضور رهبران زن و گروههای فمینیستی میتواند افراد را به مشارکت فعالتر و گستردهتر در انقلاب ترغیب کند و این مشارکت به تنوع بیشتری در فرآیند انقلاب منتهی شود. در طی سالهای حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی کمپینهای بیشماری از سوی جنبشهای زنان شکل گرفت که در تمام آنها این زنان توانستند با تحلیل دقیق ستم و نشانههای تبعیض و مبارزات الهام بخششان شمار زیادی از مشارکت را در بین گروههای اجتماعی به دست آورند و همواره سنگ بنای مبارزات و کمپینهای جنبشی بعدی و در نهایت رویکرد رادیکال تغییر بنیادین باشند. (به عنوان مثال، کمپین ۱ میلیون امضا، کمپین نه به سنگسار، کمپین نه به اعدام، کمپین نه به حجاب اجباری….)
۴ـ تاسیس نظامها و قوانین برابرتر:
- رهبری توسط زنان میتواند باعث ایجاد ساختارها و قوانینی شود که حقوق جنسیتی و حقوق گروههای اجتماعی به حاشیه رانده شده را تضمین کند و به ارتقاء برابری و عدالت در جامعه کمک کند.
۵ـ تاثیرگذاری بر سیاست:
- حضور زنان و گروههای فمینیستی در سطوح بالای رهبری میتواند به تغییرات سیاستها و برنامههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در راستای تحقق حقوق بشر و عدالتمحوری منجر شود.
در کل، این نقشآفرینی میتواند به تحولات سازندهتر، پایدارتر، و توجه بیشتر به نیازها و حقوق گروههای به حاشیه رانده شده در جوامع منجر شود.
نظرها
نظری وجود ندارد.