دیدگاه
انتخابات هشت تیر: از نامزدهای احتمالی جایگزینی رئیسی چه میدانیم؟
حسن ستایش ــ بر اساس تصمیم سران قوا، قرار است انتخابات ریاست جمهوری هشتم تیر برگزار شود. استدلالهای سالهای قبل حامیان حکومت احتمالاً بار دیگر امسال تکرار خواهد شد: رئیس جمهوری در «شرایط حساس کنونی» باید مدیری توانا و مقتدر باشد و قادر به حفظ امنیت و رد کردن بحرانها و پیروِ خالص علی خامنهای. چه کسانی در دورنما قرار دارند؟
ابراهیم رئیسی، عضو هیئت مرگ که ۳۰ اردیبهشت در سانحه سقوط بالگرد کشته شد، ۱۴۰۰ در انتخاباتی بر سر کار آمد که همه آن را مهندسیشده میدانستند: مهرهچینی علی خامنهای برای دوران جانشینی، پس از مهرهچینی دیگرش در انتخابات پیشین مجلس که «انقلابیترین» مجلس دوران را با ریاست محمدباقر قالیباف به وجود آورد.
نمایشهای انتخاباتی در اسفند ۱۴۰۲ هم در انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی ادامه یافت. به نظر میرسید که بالاترین ردههای قدرت در جمهوری اسلامی در حال آمادهکردن شرایط برای گذار به جانشین رهبر فعلی هستند و برای این آمادهسازی، میخواهند تا حد ممکن بر تمام قوای حکومتی کنترل مطلق داشته باشند و بخت وقوع هر گونه امر تصادفی و پیشبینیناپذیری را کاهش دهند.
اما تاریخ به رهبران مغرور جمهوری اسلامی درس ماتریالیستی داد. امر پیشبینیناپذیر به وقوع پیوست، به شکلی تحتاللفظی «تصادف» رخ داد و عضو هیئت مرگ در سانحهای کشته شد.
بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی، اکنون محمد مخبر دزفولی، معاون اول رئیس جمهوری پیشین به طور موقت اداره دولت را در دست دارد و باید همراه با سران دو قوه دیگر ظرف ۵۰ روز آینده انتخابات را برگزار کند.
بر اساس تصمیم سران قوا، قرار است انتخابات ریاست جمهوری هشتم تیر برگزار شود. بر اساس تقویم مصوب ستاد انتخابات، ثبت نام نامزدها روزهای ۱۰ تا ۱۴ خرداد انجام میشود، شورای نگهبان ظرف یکهفته تا ۲۱ خرداد صلاحیتها را بررسی میکند، با انتشار نامزدهای تأییدشده در ۲۲ خرداد، تبلیغات انتخاباتی از روز ۲۳ خرداد تا صبح هفتم تیر در جریان خواهد بود.
به گفته رئیس کمیسیون امور داخلی کشور، محمد مخبر به عنوان رئیس موقت دولت و مجری برگزاری انتخابات نمیتواند در انتخابات شرکت کند، مگر اینکه از سمت خود استعفاء دهد و خامنهای فرد دیگری را به جای او به سرپرستی موقت بگمارد.
نام چه کسانی برای نامزدی بر سر زبانهاست؟
استدلالهای سالهای قبل حامیان حکومت احتمالاً بار دیگر امسال تکرار خواهد شد: رئیس جمهوری در «شرایط حساس کنونی» باید مدیری توانا و مقتدر باشد و قادر به حفظ امنیت و رد کردن بحرانها و پیروِ خالص علی خامنهای. او باید در سیاست خارجه مطلقاً در هماهنگی با رهبری و «میدان» (بخوانید سپاه) عمل کند و در عرصهی سیاستهای فرهنگیـامنیتی هم رویکرد سختگیرانهی فعلی را که برای راضیکردن تندروترین بخش حامیان خامنهای حفظ کند ــ راضیکردن بخشی که حاضرند برای نظام خون و هزینه بدهند.
در این شرایط، عدهای هم البته خواهان «بدل کردن تهدید به فرصت» شدهاند و به حکومت پیشنهاد دادهاند برای جبران قهر مردم و مشارکت پایین آنها در انتخابات مجلس و انتخابات قبلی ریاستجمهوری، با استفاده از «فضای عاطفی» پیشآمده پس از کشته شدن رئیسی، انتخاباتی پرشور و گرم برگزار کنند. برای نمونه، وبسایت خبری «عصر ایران» مینویسد:
بعد از یک انتخابات سرد، اکنون با یک انتخابات ناگهانی روبرو هستیم و با توجه به فضای عاطفی و سیاسی ایجاد شده در کشور، فرصتی برای نظام ایجاد شده است تا اشتباهات منجر به وضعیت انتخاباتی مجلس را به قید فوریت اصلاح کند و زمینه را برای مشارکت بیشتر مردم ، بازگرداندن امید به صندوق، تحکیم رابطه ملت و حاکمیت و تقویت اعتماد عمومی فراهم سازد.
با این شرایط چه کسانی در دورنما قرار میگیرند؟
نظامیهای تکنوکرات
در سالهای قبل یکی از مصداقهای استدلال مدیر مقتدر و مدبر را نظامیهای تکنوکرات میدانستند. ابراهیم رئیسی نه تکنوکرات بود نه نظامی، اما چهرهای امنیتی ــ قضائی بود که در شرایط بحران، ابایی از کشتوکشتار و اعدام برای حفظ نظام نداشت، شاگرد خامنهای بود و وابسته به روحانیت پرنفوذ مشهد در دوران رهبری او. حالا با مرگ رئیسی، یک احتمال چه بسا رویآوردن به همان ایدهی «نظامی تکنوکرات» یا «رضاشاه از نوع جمهوری اسلامی» باشد.
در دستهی اخیر، کسانی مثل محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، سعید محمد، و علی شمخانی قرار دارند: همهی آن نظامیهایی که پیش از این نیز پایشان را به عرصهی انتخابات ریاست جمهوری باز کردهاند.
در این میان، شانس محمدباقر قالیباف را بیش از محسن رضایی و سعید محمد و علی شمخانی میدانند.
با اینکه محمدباقر قالیباف به عنوان یکی از سران سه قوه در شورای سه نفره با مخبر و محسنی اژهای پس از مرگ رئیس جمهوری قبلی نقش دارد، این نقش مانع نامزدی او در انتخابات نمیشود. او پیش از این در ۱۳۸۴، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ نامزد شده بود و در مورد آخر، با قهر و صدور بیانیهی «نواصولگرایی» به نفع ابراهیم رئیسی کنار رفت.
هرچند قالیباف ریاست مجلس یازدهم را داشت، ریاست مجلس دوازدهم او قطعی نیست و رقبایی جدی از طیفهای مختلف اصولگرا دارد که در جنگ داخلی با یکدیگرند. رقبای قالیباف بارها فساد او را افشاء کرده اند و بنابراین انگیزههایش برای خروج از مجلس و رسیدن به ریاست جمهوری کم نیست.
محسن رضایی ۱۳۸۴، ۱۳۸۸، ۱۳۹۲ و ۱۴۰۰ در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد. در آخری، به نفع رئیسی کنار کشید و سپس به ریاست تیم اقتصادی او رسید اما این ریاست عمر کوتاهی داشت و به دلیل اختلاف با مخبر، برکنارش کردند. با وجود این، رضایی اکنون تقریبا ۷۱ ساله است. مصوبهی شورای نگهبان پیش از انتخابات ۱۴۰۰ که برای رئیس جمهوری حداقل سن را ۴۰ و حداکثر سن را ۷۵ تعیین کرد، شاید او را از شرکت دوباره منصرف کند. به علاوه، محسن رضایی در میان مردم به دلیل شرکت چندین باره در انتخابات و رفتارش، بیشتر شبیه جوک است تا نامزدی واقعی!
سعید محمد ۵۷ ساله است و وابسته به بخش قدرتمندی از سپاه. اما او را که برای انتخابات ۱۴۰۰ از فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء استعفا داد، رد صلاحیت کردند و اکنون معاون رئیس بنیاد مستضعفان است.
علی شمخانی در هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شرکت کرد اما از خاتمی شکست خورد. این فرمانده نظامی، سالها دبیری شورای عالی امنیت ملی را برعهده داشت اما هجوم محافظهکاران منتقد روحانی او را از این صندلی پایین کشید. با وجود این، شمخانی را معمار نزدیکی دوباره به قدرتهای منطقهای میدانند و او اکنون مشاور کشورداری علی خامنهای است. شاید از موانع جدی او در راه ریاست جمهوری نقش پر رنگ فرزندان او در پروندهای فساد باشد.
چهرههای امنیتیـایدئولوژیک
اما اگر چهرههای امنیتیـایدئولوژیک نزدیک به خامنهای همچون رئیسی قرار باشد جانشین او شوند، آنگاه کسانی چون سعید جلیلی، علی باقری کنی، مهرداد بذرپاش، پرویز فتاح، علیرضا زاکانی یا جلیل محبی هم ممکن است پیشقدم شوند.
همگی این افراد از نزدیکان خامنهای و بیتاش هستند. علی باقری کنی، سرپرست فعلی وزارت خارجه پس از کشته شدن عضو خانوادهی خامنهای است و برادرش، همسر کوچکترین دختر رهبر جمهوری اسلامی. شاید او را برای ماندن در وزارت خارجه و هدایت سیاست خارجه بر اساس منویات خامنهای بیشتر لازم داشته باشند تا به عنوان رئیس جمهوری.
سعید جلیلی که از حسن روحانی شکست تلخی خورد، به دنبال رسیدن به قدرت است. اما نزدیکی بیش از حد او به گفتار عدالتخواهان حکومتی، سیاست اقتصادی او را با سیاست اقتصادی حامی بازار و خصوصیسازی علی خامنهای در مغایرت قرار میدهد.
در عوض، جلیل محبی و مهرداد بذرپاش و پرویز فتاح چنین مشکلی ندارند. محبی به سلبریتی هم بدل شده و در طیف حول قالیباف، حامیان زیادی پیدا کرده است. او شیخ جوانی است و قبلا هم با انتقاد از رئیسی گفته بود که او توانایی اداره ساختمان ۵ طبقه را هم ندارد. به علاوه، محبی در گذشته در رأس پیکان گفتارهای حجاب و سرکوب به واسطهی پوشش اجباری بوده است و همین او را برای تندروها به لحاظ فرهنگی جذابتر میکند. هرچند که موضع او دراینباره امروز اندکی متفاوت است.
مهرداد بذرپاش، بسیجی سابق دانشگاه شریف که جاهطلبیاش به اندازهی فسادش بالاست، میتواند گزینهی مناسبی برای علی خامنهای باشد که به دنبال «دولت جوان انقلابی» است.
زاکانی به عنوان شهردار تهران و سرباز خودخوانده خامنهای هم نامش مطرح شده. همان طور که علی رسولی، تحلیلگر سیاسی زمانه مینویسد:
علیرضا زاکانی در دو دهه گذشته چهرهای جنجالی در فضای سیاسی ایران بوده است. او خود را "غلام" رهبر جمهوری اسلامی و "سرباز کوچک" او میداند. غلام رهبری، سوار بر آسانسور قدرت چنان با سرعت پلههای ترقی را در ساختار جمهوری اسلامی طی کرده است که برای بسیاری از چهرههای درون جمهوری اسلامی نیز حیرتبرانگیز است.
شاید این روند ترقی او را این بار به کاخ ریاست جمهوری برساند.
محافظهکاران کلاسیک
روی آوردن به محافظهکاران کلاسیک هم میتواند راه دیگری برای علی خامنهای باشد؛ به ویژه اگر بخواهد بخشی از اصلاحطلبان را هم وارد بازی انتخاباتیاش کند.
در میان گزینههای این بخش، از همه محتملتر، علی لاریجانی است اما همزمان گزینهی بعیدی است.
رئیس سابق مجلس شورای اسلامی در انتخابات گذشته رد صلاحیت شد اما گفتند که علی خامنهای با این رد صلاحیت موافق نبوده است. برادر او، صادق آملی لاریجانی، در انتخابات خبرگان در میان پنج نامزد گیلان، پنجم شد و به طور کلی از عرصه کنار رفت. بازگرداندن دوبارهی خانوادهی لاریجانی به قدرت که نفوذشان بسیار کم شده است، شاید در پازل جانشینی خامنهای معقول نباشد.
با وجود این، اگر حکومت بخواهد «بحران را به فرصت تبدیل کند» و انتخابات پرشورتر و داغتری برگزار کند، لاریجانی گزینهای برای وارد کردن اعتدالیون و بخشی از اصلاحطلبان است.
اصلاحطلبان حکومتی
بعید است نظام به دنبال اصلاحطلبان حکومتی برود اما اگر بخواهد چنین کاری بکند، چند گزینه نامشان مطرح است: محمدجواد ظریف، محسن هاشمی، عبدالناصر همتی و محمدرضا عارف. البته عارف با ۷۴ سال سن احتمالا به دلیل شرط سنی صلاحیت نخواهد داشت.
آنطور که زمزمه میشد، اصلاحطلبان میخواستند محسن هاشمی و محمدجواد ظریف را برای دورهی بعدی آماده کنند. حالا شاید آنها را به این دور برسانند. ولی به نظر نمیرسد نظام بخواهد فعلاً سیاستمداران پروغربتر را داخل بازی کند یا کسانی را بیاورد که در زمینهی فرهنگی سادهگیری ــ ولو نمایشی ــ به خرج دهند.
عبدالناصر همتی هم در انتخابات ۱۴۰۰ نشان داد عنصری است که تن به بازیهای نمایشی ازپیشباخته میدهد و رای اندکاش هم احتمالا او را گزینهی مناسبی برای اعتدالیون ــ اصلاحطلبان حکومتی جلوه نمیدهد.
نظرها
محمد
اگر ظریف بیاد ، امیدی به رو به رشد شدن ایران خواهد بود ، خدا کند که او را بپذیرند
SOHRAB
من نه این رژیم را قبول دارم و نه در رای گیری اون شرکت می کنم..من رای نمی دهم ... نه به جمهوری اشغالگر اسلامی ......