بادیه: نمایشگاه انفرادی سعیده حاتمی
فرنوش حاتم - هرچند ترومای بیماری و تجربهی درد شخصی انگیزهی اصلی خلق آثار موجود در این نمایش بوده است، نزدیک شدن به انتزاعِ تصویری امکانِ بروز خوانشهای متفاوت از نمایش را میسر میسازد.
سعیده حاتمی (متولد ۱۳۵۷، ساری)، هنرمند تجسمی، دانشآموختهی رشتهی مترجمی زبان انگلیسی است. او غالباً با دو رسانهی طراحی و مجسمهسازی کار میکند. پس از دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان و طی کردن فرآیند شیمیدرمانی، خلق هنری برای سعیده جنبهی رواندرمانی پیدا کرد. ما پیشتر در زمانه با تمرکز بر مسئلهی تروما، بدن و سیاست آثار این هنرمند را مورد بررسی قرار دادهایم. اینبار با نور افکندن بر نمایشگاه انفرادی اخیر هنرمند در گالری ایکس هما، تلاش خواهیم کرد تا از مسیری جدید به آثار او نزدیک شویم.
تقابل دو نیرو: رو به بالا و رو به پایین
«بادیه» از دو بخش تشکیل شده است: چیدمان و طراحی. تقریباً نیمی از فضای گالری را تلانباری از احجام ریز گچی اشغال کرده است. فوج فرمهای قاشقیشکل تا بیش از یکسوم دیوار گالری ارتفاع دارد و در این میان، احجام بزرگی قرار گرفتهاند که فرم اشک را تداعی میکنند. سنگینی و فشردگی چیدمان با سبکی طراحیهای آبمرکب، که چندقدم جلوتر به شکل غیرخطی بر دیوار گالری قرار گرفتهاند، تقابل و ضدیت دارد. هرچند تکرار فرمها در هر دو رسانه امری مشترک است، اما کارمادهی بهکاررفته در اولی، با القای حس سنگینی، بر نیروی جاذبهی زمین تأکید میکند و کارمادهی سبک و شفاف رسانهی دوم حرکتی رو به بالا را تصویر میکند. بنابراین، عنصر تکرار دو کارکرد متفاوت پیدا کرده است. تجمع اشیاءِ تقریباً یکاندازه در فضای سهبُعدی گالری مفهوم انباشتگی را میرساند، درحالیکه تکثیر خطوط و فرمهای سادهسازیشده بر سطح دوبُعدی کاغذ، مفهوم رویش، پرواز یا رستن را به ذهن متبادر میکند.
علاوه بر سبکی کارمادهی طراحیها، تکرار فرمهایی نظیر فواره یا بدنهای جهنده با دست و پاهای گشودهازهم گواهی بر تأکید هنرمند بر حس رهایی است.
تن و رنج
طراحیهای این مجموعه مسیری از فیگوراسیون (پیکرنمایی) تا ابسترکسیون (انتزاع) را طی میکنند. هنرمند با تکرار بازنمایی فرم پیکر انسان، رفتهرفته آن را ساده و سادهتر میکند، تا جایی که در برخی از طراحیها تجمع سرها، دستها و پاها به خطوطی مواج، مدور، افقی یا شکسته خلاصه میشوند. حرکت از فیگوراسیون به سمت ابسترکسیون بازتابدهندهی نوعی سیالیت است. نیروی محرک این دگردیسی را میتوان در جنبش خود بدنها جست، بدنهای مچالهشده بر زمین که با جدا شدن از خط افق، در وضعیت جهش قرار میگیرند و شاید نهایتاً به تعالی میرسند.
اگر هنرمند در طراحیها به تصویر کردن تن و امکان رهایی آن پرداخته، در چیدمان، انبوه رنجها و دردها با بیان استعاری بازنمایی شده است. کپهی قطعات زمخت گچی، همچون تل عظیمی از زباله یا اضافات بهدردنخور، در میان دیوارهای گالری محصور شدهاند. مخاطب با منظرهای مواجه میشود که بهلحاظ فیزیکی امکان ورود به آن را ندارد؛ تکرار فشرده و بینظم (غیرریتمیک) خردهریزههای گچی عرصه را برای پر کشیدن ذهن نیز مسدود میکند. بر خلاف سیالیت تنها در طراحیها، در چیدمان، هیئتی سلب و پسزننده پیش روی ما قرار دارد. چرخش مذبوحانهی نگاه از جلو تا دورترین نقطهی چیدمان چیزی عاید مخاطب نمیکند، بلکه برعکس، گویی او را در تنگنایی گیر میاندازد. از طرف دیگر، مشقت ساخت دانهدانهی این احجام گچی و حتی تصور چگونگی انتقال آنها به فضای گالری، در سطح دیگری، تجربهی فرسایش و خستگی بدنی را در ذهن تجسم میبخشد.
بنابراین، در کلیت نمایش تناقضی میان رهایی از رنج و گرفتار ماندن در بند آن وجود دارد.
هرچند ترومای بیماری و تجربهی درد شخصی انگیزهی اصلی خلق آثار موجود در این نمایش بوده است، نزدیک شدن به انتزاعِ تصویری امکانِ بروز خوانشهای متفاوت از نمایش را میسر میسازد. تجمع پیکرها در طراحیها و فراوانی قطعات ریزودرشت گچی میتواند ورای درد شخصی، به دردی جمعی اشاره داشته باشد. در طرحهایی که به بازنمایی فیگوراتیو نزدیکترند، به جنسیت پیکرها صریحاً اشاره شده است؛ اما با حرکت به سوی ابسترکسیون، بدنها، و متعاقب آن درد بدنی و روانی، ورای چارچوب جنسیت مورد توجه قرار میگیرند.
در پینوشت بیانیهی نمایشگاه آمده است:
در تداول پارسیزبانان بادیه به یکی از معانی زیر اطلاق میشود: بیابان و دشت بیآبوعلف ، کاسه و ظرف بزرگ ... . چنانچه بهیکباره میدیدی که گله از بادیه به اطراق سرازیر میشد موقع دوشیدن شیر داخل بادیه برکت پیدا میکرد پر و لبریز میشد.
نمایش «بادیه» همچون عنوان آن دوپهلوست. تل مخروبهمانند چیدمان شاید در نگاه اول حسی جز تباهی را درون مخاطب بیدار نکند، اما تکرار فرم انبوه قاشقهای خالی را شاید بتوان انتظار برای فرا رسیدن برکت و لبریز شدن آنها تلقی کرد؛ شاید بادیه بهمعجزه اطلاق شود. همچون نیروی بالقوهای که در بدنهای تکیده و دردمند عیان است و هرآینه ممکن است بالفعل شود، چیدمان نیز با اشارهی زبانی هنرمند به دو معنای متفاوت «بادیه»، از برهوت مطلق رهایی مییابد و واجد نوعی بالقوگی رهاییبخش میشود.
نظرها
نظری وجود ندارد.