مناظره دوم نامزدهای نظام: چه کسی مردم را بدبخت کرد؟
محور دومین دور مناظره شش نامزد انتخابات ریاستجمهوری، اقتصاد و خدماترسانی بود. زاکانی و قاضیزاده هاشمی به پزشکیان تاختند. پزشکیان گفت که به دنبال رأی و پیاده کردن سیاستهای خامنهای است. قالیباف و جلیلی گفتند برای همهچیز برنامه دارند. پورمحمدی هم گفت خدماتی به نظام کرده که نیمی از آنها را هم هنوز نگفته است.
شامگاه پنجشنبه، ۳۱ خرداد تا بامداد یکم تیرماه مناظره چهارساعته شش کاندیدای نظام برای نشستن بر صندلی خالیمانده ابراهیم رئیسی ادامه داشت. مناظرهای که بیش از چهار ساعت طول کشید و به اندازه مناظره اول بیمحتوا و تکراری بود. کار چندان به مجادله هم نکشید. در اکثر اوقات افراد بیانیهای که ستادهایشان آماده کرده بودند را خواندند، مقدار کمی به هم متلک گفتند و ادعا کردند که کلید سعادت و خوشبختی مردم ایران در دستان آنهاست. شاید بیبرنامهترین کاندیدا در این مناظره همان کاندیدای جبهه اصلاحات، مسعود پزشکیان بود که این بار کمتر آیه و حدیث خواند ولی وعده داد که جز به عدالت رفتار نخواهد کرد و برنامهاش هم همان است که رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای در سیاستهای کلی نظام تأیید و تصویب کرده است.
امیرحسین قاضیزاده، رئیس کنونی بنیاد شهید و علیرضا زاکانی، شهردار تهران کار تیمی منسجمی برای حمله به مسعود پزشکیان داشتند. حملات این دو نفر عمدتاً بر محور «انتخاب پزشکیان به معنای تکرار دوره روحانی است» متمرکز بود. کار به نشان دادن عکس و تمسخر روحانی و وزرایش هم کشید. ولی هر چه آن دو نفر کوشیدند نامزد اصلاحطلبان حکومتی را به گود مجادله بکشند، موفق نشدند.
تنها در یک لحظه زاکانی در پاسخ به پزشکیان که گفت ما با کارهای خود پدر مردم را درآوردهایم، گفت: «شما پدر مردم را درآوردهاید، ما در نیاوردیم و باید به مردم بگویید چه کار کردهاید و پاسخگو باشید.»
خلاصه مناظره دوم در همین جدال کوچک خلاصه میشد. شش نفری که همه از مدیران نظامند و گوشبه فرمان خامنهای، روایتشان را از بدبختی مردم ایران به تفصیل گفتند. در این روایتها، کسانی کارهایی کردهاند که این کارها با سیاستهای خامنهای منافات داشته و در نتیجه مردم بدبخت شدهاند. از تانک انقلاب تا طبیب نسل زد و سردار فاسد و قاضی هیات مرگ تا دو یار خراسانی دیگر خامنهای همه به دنبال این بودند که مبادا لکهای به دامن رهبر انقلاب قرار بگیرد.
شاید جدال کوتاه مصطفی پورمحمدی، قاضی هیات مرگ کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ و زاکانی هم خالی از لطف نبود. در بخشی از مناظره زاکانی خطاب به پورمحمدی گفت که «ترامپهراسی آقای پورمحمدی راه به جایی نمیبرد.»
پورمحمدی هم که انتظار این حمله را نداشت، داستان فتوحاتش در کشتار برای نظام را پیش کشید و گفت کارهایی برای جمهوری اسلامی کرده که نصف آنها را هم نمیتواند بگوید:
شیوه مدیریتی من نشان داده است که جزو قویترین عناصر این کشور در مواجه با دشمن بودهام. با منافقان و ضد انقلاب و با دشمن خارجی قویترین بودهایم، در حالی که نصف آن را هم نمیتوانیم بگوییم که چه کارهایی برای امنیت مردم کردهایم. از این بیانات نفرمایید به وقتش همه را توضیح میدهیم اگر کسی هم بخواهد مقابل ترامپ بایستد ماها هستیم و در آینده ثابت خواهد شد.
ضدحمله زاکانی اما همان چیزی بود که خصلت عمومی کارگزاران نظام ولایی است. او سراغ فساد پورمحمدی رفت و به کنایه و بعد آشکار گفت که پورمحمدی در سرپوش گذاشتن بر پرونده کرسنت، قراردادی بین شرکت کرسنت پترولیوم و شرکت ملی نفت ایران، نقش داشته است:
بعد ایشان توضیح دهند که با اسناد اسافاو چه کار کردند اسنادی که از خارج آمد در دفتر ایشان بایگانی شد. بعد با هم بحث میکنیم. ما با شما کار داریم، راجعبه اسناد کرسنت.
بنزین دغدغه نظام است
در مناظره دوم شش نامزد مانند گفتوشنودهای اقتصادی این چندروز، موضوع بنزین و ناترازی آن چندین نوبت مطرح شد. این بار اما نه در قالب حمله به دولتهای قبلی برای عقبماندگی در ساخت پتروشیمی که با پیش کشیدن موضوع عدالت توزیعی. مشابه مجموعه صحبتهایی که نخستین بار در دولت احمدینژاد و پیش از شوکدرمانی قیمت بنزین هم بارها مطرح شده بود. جلیلی، زاکانی، قالیباف، پور محمدی و قاضیزاده هر کدام به شکلی به سراغ این موضوع رفتند.
زاکانی گفت که میخواهد به مردم یارانه پایه طلا بدهد تا مردم ایران پولدار شوند و البته گفت نمیداند که «چرا عدهای نمیخواهند مردم ما پولدار بشوند». قاضیزاده هاشمی گفت که «من تعهد میدهم تا پای جان در مقابل کسانی که در به نتیجه نرسیدن مرحله دوم اجرای قانون هدفمندی یارانهها سهیم بودند، بایستم.»
قالیباف هم گفت که تنها به بنزین قناعت نکنیم به سرغ شوکدرمانی گاز و برق هم خواهیم رفت:
نزدیک به ۴۰ درصد انرژیمان را بد مصرف میکنیم و از دست میدهیم. این مال خانوادههاست؛ اجازه بدهیم هرکس کمتر مصرف میکند پولش به خودش برگردد. باید اختیار را بر عهده مردم قرار دهیم هرکسی صرفهجویی کرده است، خودش تصمیم بگیرد که چه کند؛ میخواهد در بورس بدهد برود بدهد، میخواهد ریالی بدهد ریالی بدهد میخواهد ارزی بدهد، ارزی بدهد. اجازه دهیم کسی که صرفهجویی در گاز انجام میدهد در بازار بورس عرضه کند. در طرحی که داریم هر کس صرفهجویی کرد خودش تصمیم میگیرد که این میزان از دارایی خود را میخواهد تبادل کند و یا در بازار مشترک انرژی در بورس بفروشد یا خیر.
پورمحمدی هم گفت که اصلاً یارانه دادن به مردم اصل مشکل است:
من پیشتر گفتم مشکل یارانهها جدی است و کل منابع ما را میبلعد، دوستان ما که اینجا هستند یا به تحریم بیتوجه بودند و یا به خنثیسازی و اقتصاد مقاومتی توجه نکردند.
جلیلی هم گفت که برنامهای برای توزیع یارانه سوخت براساس افراد و نه خانوادهها دارد:
وظیفه دولت این است که اگر منابعی دارد به بهترین شکل و عادلانه توزیع کند. یک خانواده که سه خودرو دارند با یک خانواده که ۴ نفر هستند و خودرو ندارند را با هم مقایسه کنیم. خانوادهای که سه خودرو دارد ۱۲ برابر از خانوادهای که هیچ خودرویی ندارد یارانه دریافت میکند. این یک محاسبه دارد که باید ببینیم خانواده دارای ماشین چقدر در بنزین یارانه دریافت میکند و در این محاسبات میتوان مشخص کرد که آن خانواده در حالیکه مرفهتر است ۱۲ برابر یارانه دریافت میکند. و این در شرایطی است که ۴۴ درصد خانوادههای ما ماشین ندارند.
حمله مشترک به مهاجران افغانستانی
محمدباقر قالیباف که تا اینجای کار ستاره بخت خودش را در آسمان بیفروغ سیاست در نظام ولایی درخشانتر از دیگر رفقایش میبیند در پایان سخنانش در مورد پنج فوریت دولتش سخن گفت. یکی از این فوریتها به تعبیر قالیباف «مقابله با اتباع غیرمجاز» یا همان مهاجران افغانستانی بود.
قالیباف در سخنانش گفت که «اتباع غیرمجاز آسیبهای اجتماعی جدی در حوزه مواد مخدر و اشتغال دارند» و سپس وعده داد که «با استفاده از تجربهام در پلیس میگویم که باید مرز شرقیمان با افغانستان و پاکستان را دیوار بکشییم که امنیت حفظ شود.»
مسعود پزشکیان، نامزد اصلاحطلبان در مناظره دوم فرصت نکرد حملهای به افغانستانیها بکند. او روز چهارشنبه در میزگرد فرهنگیاش در صدا و سیما که در انتها به جنجال هم کشیده بود برای این مساله سنگ تمام گذاشته بود و تندتر از بقیه نامزدها گفت که باید کاری کرد که مهاجران حتی نتوانند خانه و سرپناه در ایران داشته باشند:
این موضوع (حضور مهاجران در ایران) برمیگردد به نبود تسلط حاکمیت بر روند ورود و خروجها و وقتی تسلط بر این روند نداریم و نمیدانیم چگونه داخل و خارج میشوند به مشکل میخوریم. ما برای همه چیز قانون داریم. کد ملی کد پستی . هر کسی در هر جایی زندگی میکند باید بگوید محلهاش کجاست و اگر خواست جابهجا شود باید اعلام کند. هر انسانی کد ملی و کد محل سکونت دارد. اگر کد زمین باشد مگر زمین خواری اتفاق می افتد؟ مگر ساختمانی گم میشود؟ قانون نوشتهاند مسکنهای خالی را پیدا کنید اگر کد داشته باشد نیازی نیست بگردیم. اگر قانون را اجرا کنیم این مهاجران نمیتوانند در هر جایی مستقر شوند و هر جا بخواهند مستقر شوند معلوم میشود کجا هستند و چه کاری میکنند و آن وقت است که سیستم وزارت کشور ما و نظارت و ارزیابیها میتواند جلوی آنها را بگیرد.
نظرها
نظری وجود ندارد.