ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

«تغییر ریل» نظام؟ انتخابات ۱۴۰۳ در پرتو شکاف‌های درون طبقاتی و ملزومات جهانی

مرتضی سامان‌پور ــ انتخابات اخیر عمدتاً به معنای «تغییر ریل» نظام از «یک‌دست‌سازی» به ورود دوباره اصلاح‌طلبان تعبیر شده است. عطف به زن زندگی آزادی، ستیز‌های درون‌طبقاتی جمهوری اسلامی و همینطور روند‌های جهانی، این یادداشت استدلال می‌کند پروژه نظام ازپیش محتوم به شکست است.

دیدگاه

تحریم فعالانه انتخابات همانقدر بی‌معنا بود که تلاش عبث برای تشویق به مشارکت و رفتن پای صندوق‌هایی که دهه‌هاست از هرنوع مازاد سیاسی تهی شده‌اند. حالا که سروصداها حول دوگانه مشارکت/تحریم فروکش کرده است، شفا‌ف‌تر می‌توان به انتخابات ۱۴۰۳فکر کرد.

تأیید صلاحیت و پیروزی پزشکیان عموماً به‌عنوان «تغییر ریل نظام» برای ورود فراکسیون رام اصلاح‌طلبان به عرصه قدرت تعبیر شد که افسارشان تا حد زیادی در کنترل رهبری است، شکلی از «عقب‌نشینی تاکتیکی خامنه‌ای» برای ثبات‌بخشیدن به گسل‌های اجتماعی‌ای که با خیزش زن زندگی آزادی دهان باز کردند و چیزی نمانده بود تا نظام را در خود ببلعند. روایت غالب این است که روند یکدست‌سازی نظام، که از دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ بدین سو اتخاذ و عمدتاً سپاه پاسداران و چاکران خامنه‌ای  را بر کرسی‌های مجلس و وزاری دولت نشاند، عملاً شکست خورده و بنابراین بیت رهبری در سطح کلان نظام نیاز به تغییر و بازسازی دیده است.

به زعم واهی خود اصلاح‌طلبان، بازی‌دادن آنها در انتخابات به‌شکل بالقوه می‌تواند سه تضاد اصلی نظام را تسکین دهد و درجه‌ای از «صلح اجتماعی» را برای خامنه‌ای ارمغان آورد: تضاد میان حاکمیت و طبقات فرودست به معنای گسترده آن (زنان، اقلیت‌های ملی، و ...)؛ شکاف‌های درونی طبقه حاکم، که نه صرفاً میان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان بلکه مهم‌تر از آن در درون خود اصول‌گرایان و هسته سخت حاکمیت شدت یافته است[۱]؛ و البته تضاد میان جمهوری اسلامی و «غرب».

این یادداشت با تمرکز بر دو تضاد آخر استدلال می‌کند برخلاف تصور واهی و سوبژکتیو خود نظام، شرایط عینی نظام و نظم جهانی امکان هرشکلی از حل‌وفصلِ حتی نسبی و محدود هر کدام از این تضاد‌ها را ازپیش بسته است. هم شکاف‌های تعمیق‌یافته درون‌طبقاتی جمهوری اسلامی و هم روند‌های و گرایش‌های جهانی به سمت جنگ، فاشیسم، و تعمیق تنش‌های ژئوپلتیک، هر دو خارج از اراده، آگاهی و عواطف رهبر اند.

از «خالص‌سازی» به «گشودگی»؟

تحت چه‌شرایطی تغییر رویه از «خالص‌سازی» به «گشودگی» به اصلاح‌طلبان رخ داده است؟ اگر بخواهیم تیتروار پاسخ دهیم: فوران آتش‌فشان‌های اجتماعی و خیزش گورکنان جمهوری اسلامی در زن زندگی آزادی، بالاخص زنان و اقلیت‌های ملی نظیر کردستان و بلوچستان؛ تداوم فرایند‌های ساختاری نولیبرالی در دولت رئیسی نظیر حذف ارز ترجیحی و ابرتورم‌ها؛ تشدید تحریم‌های بین‌المللی و کاهش نرخ ارز (ریال)؛ مداخله فزاینده جمهوری اسلامی در «رژیم جهانی جنگ» (اوکراین و اسرائیل به طور خاص) که همزمان میلیتاریزه‌ساختن مناسبات اجتماعی داخل و جنگ علیه زنان را رقم زد؛ تقاطع و برهم‌کنش این فرایند‌های پیچیده و چندگانه به‌مثابه یک کل به‌نظر می‌رسد شرایط امکان بازتولید نظام را با بحرانی ساختاری و وجودی روبرو کرده است.

بسیاری از اصول‌گرایان، ازجمله وحید حقانیان، عبدالله گنجی و عباس امیری‌فر به شکل بی‌سابقه‌ای یا از «بصیرت» خامنه‌ای در تأیید صلاحیت پزشکیان و درنتیجه افزایش مشارکت استقبال کردند، یا صراحتاً از پزشکیان حمایت و به او رأی دادند؛ نه فقط به دلیل مهار جلیلی به‌عنوان چهره‌ای تندرو و مخالف برجام که با ژست عدالت‌خواهی قصد حذف فراکسیون‌های رقیب را دارد، بلکه به این دلیل که نفس بازتولید نظام با ادامه روند فعلی و باوجود تهدید‌های خیزش‌های اجتماعی در هاله‌ای از ابهام فرو رفته است (حتی بخشی از پایگاه اجتماعی نظام پزشکیان را به جلیلی ترجیح داد)[۲].

عباس عبدی، که نقش پررنگی در کمپین انتخاباتی پزشکیان بازی کرد و در حال حاضر عضو شورای راهبری دولت چهاردهم است، در مصاحبه‌ای با دنیای اقتصاد (۱۸ تیر ۱۴۰۳) نظام را به «کشتی تایتانیک» تشبیه کرد که «درحال سوراخ شدن بود و همه مسافران آن در حال غرق شدن بودند». وقتی نفس بازتولید نظام با مخاطره روبرو شده « دیگر فرقی برای هیچ کدام از مسافران نداشت که درکدام طبقه باشند». عبدی همچنین در در روزنامه اعتماد (۱۹ تیر ۱۴۰۳) نوشت:

تردیدی نیست که سه انتخابات گذشته مطلقا مطابق معیارهای مردم و انقلاب نبود و بخش مهمی از مردم غایب اصلی آن بودند ... انتخابات سوم در اسفند ۱۴۰۲ نشان داد که این راه به نتیجه نمی‌رسد. تشت یکدست‌سازی به زمین فرود آمده بود و چون صور اسرافیل صدایش را همه شنیدند و مردم هم به حاشیه رفتند. معتقد بودم که این تحلیل در بالاترین سطوح وجود دارد حتی اگر شدت این ارزیابی مشابه شدت نظر ما نباشد.

محمد حسن قدیری ابیانیه، فعال سیاسی اصول‌گرا، می‌گوید: «اصول‌گرایان، ولایت‌مداران، نیرو‌های اصول‌گرای انقلابی همه خواستار رفع تحریم اند». به طریقی مشابه، وحید حقانیان، معاون اجرایی بیت رهبری و از نزدیکان مباشران خامنه‌ای، در ۱۱ تیر با حمایت از پزشکیان در توئیتر خود نوشت: «پزشکیان هم اصولگرا، هم اصلاح‌طلب و مهمتر از همه مردمی است و به خروج ایران از انزوا فکر می‌کند. آینده بهتر با انتخاب دکتر مسعود پزشکیان. یا علی مدد».

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

بنابر چنین شواهدی، به‌نظر می‌رسد دست کم بخشی از طبقه حاکم متوجه این مسئله شده است که قطع‌نامه‌های بین‌المللی و تحریم‌ها برخلاف دوران احمدی‌نژاد دیگر «ورق پاره» و «نعمت» و فرصتی برای «خودکفایی» نیست و می‌تواند نفس جایگاه طبقاتی‌شان را به خطر اندازد. تأیید صلاحیت پزشکیان در بسیاری از تحلیل‌ها به عنوان نیاز نظام به «تکنوکرات»‌هایی تعبیر شد که قادر اند «مدیریت» و «کارآمدی» ازدست‌رفته در دوران رئیسی را ازنو به حکمرانی نظام بازگردانند، تحلیل‌هایی که عرصه سیاست را به امری تکنیکال یعنی «دانش» و «مهارت» و «تخصص» تقلیل می‌دهند. در تقابل با این تحلیل، به‌نظر می‌رسد تضاد‌ها و تناقضات به حدی تعمیق شده که بخشی از اصول‌گرایان به این نتیجه رسیده اند که «ادامه راه رئیسی» به لحاظ سیاسی و ژئوپولتیک، یعنی ادامه تحریم‌ها و بحران‌های اقتصادی‌ای که شرایط عینی اجتماعی را برای طغیان و شورش گورکنان نظام در خیزش زن زندگی آزاد فراهم ساخت، به ضرر منافع کلی نظام است.

بنابراین به زعم واهی خود نظام، ورود اصلاح‌طلبان می‌تواند ستیز‌های اجتماعی داخلی را به لحاظ سیاسی دست‌کم تا حدی و به شکل موقتی آرام و برجام رادر صورت نیاز و تأیید بیت رهبری را احیا سازد[۳]. همچنین با وحدت‌بخشیدن درونی و انسجام درون‌طبقاتی –  آنچه محسن رضایی «دولت اجماع ملی» می‌خواند -  فضای سیاسی برای گذاری آرام و کنترل‌شده به دوران پساخامنه‌ای فراهم شود.

اما سخن گفتن از بحران بازتولید نظام نه به‌معنای پیش‌فرض‌گرفتن امحای خود به خودی جمهوری اسلامی و «مرگ طبیعی»‌اش است، نه به‌معنای مسلم‌گرفتن «طولانی‌شدن» گذار از جمهوری اسلامی به‌میانجی جنبش‌های اجتماعی[۴]. تأکید صرفاً بر ستیز‌ها و تناقضات ساختاری نظام است که بیت رهبری قادر به حل‌، کاهش یا تخفیف آنها نیست. قضیه از این قرار نیست که خامنه‌ای، به عنوان اصل وحدت‌بخش نظام که یک پا بیرون از نظام دارد، «مجلس انقلابی» و «آتش‌به‌اختیار‌ها» و «سرداران سپاه» را موعظه کند و شکاف‌های درون‌طبقاتی میان اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان از یک سو و شکاف‌های درونی اصول‌گرایان را مهار و کنترل سازد. همچنین او قادر نیست ملزومات جهانی‌ای نظیر تنش‌های ژئوپولتیک را که به شکل قهرآمیزی نظام را به‌سمت و سوی مشخصی سوق می‌دهند با اراده و آگاهی خود کنترل کند.

فرایند‌های جهانی‌سازی و مالیه‌سازی به‌عنوان دو رکن اساسی سرمایه‌داری معاصر، درکنار کووید-۱۹ و اختلال جهانی در بازتولید سرمایه، رقابت میان سرمایه‌های مختلف را در سرتاسر جهان تشدید و درنتیجه تنش‌های ژئوپولتیک را، که در بی‌واسطه‌ترین سطح در تجاوز روسیه به اوکراین و نسل‌کشی در فلسطین خود را نشان می‌دهند، تعمیق بخشیده است. چنین شرایط جهانی‌ای، که ساندور متزادرا در مقالات متعدد از آن به‌عنوان «رژیم جهانی جنگ» در «جهانی چندقطبی» صورت‌بندی کرده است، مستلزم متمرکز‌سازی و انحصار بیشتر سپاه پاسداران است، امری که نه فقط آنتاگونیسم میان سپاه و دیگر فراکسیون‌های طبقه حاکم بلکه همچنین شکاف‌های اجتماعی از جمله ستم جنسیتی و مرکز حاشیه را تشدید می‌سازد.

ترکیب‌بندی درون‌طبقاتی و مناسبات جهانی

مسعود پزشکیان در دور اول مناظره با جلیلی گفت:

FATF مثل فیفاست؛ ما اگر زیر بار اون حرف‌هایی که توی فیفا می‌زنند نریم، ما رو بازی نمی‌دن. حالا ما ممکنه ده جای دیگر هم بازی کنیم ولی ما در بازی‌های جهانی نخواهیم توانست کرد

جلیلی در پاسخ به‌عنوان مدرس «دیپلماسی پیامبر» در دانشگاه امام صادق گفت «دوستان شما»، یعنی ظریف و بخشی از طبقه حاکم که بازتولید جایگاه طبقاتی خود را مستلزم ادغام در اتحادیه اروپا و ایالت متحده می‌بینند، در مذاکرات با «غربی‌ها» سر خم کردید و خود را محدود به چند کشور محدود کردید، درحالی که جهان ۲۰۰ کشور دارد.

اگر جلیلی و جبهه پایداری، در همپوشانی با سپاه پاسداران، باور به «اقتصاد مقاومتی» در داخل – بخوانید انباشت به‌مدد سلب مالکیت و نولیبرال‌سازی بومی – دارند و چاره کار را در ادغام در چرخه‌های انباشتی نوظهور بعد از فروپاشی دیوار می‌بینند (از جمله بریکس، BRICS، و سازمان همکاری شانگهای)، منافع طبقاتی اعتدالیون و اصلاح‌طلبان در گرو پیوند با سرمایه‌داری جهانی ست، مسئله‌ای که همواره با نقاب «دموکراسی»، «اسلام رحمانی»، «جامعه مدنی» و «تعامل با دنیا» به خورد جامعه می‌دادند.  

کیهان ولد بیگی، که خوانندگان زمانه به لطف یادداشت سوران کریمیان با کارهای او آشنا هستند، در مقالات متعدد و همچنین در کتاب اخیر خود، سرمایه‌داری در ایران معاصر، به‌تفصیل به شکاف‌های درون طبقاتی جمهوری اسلامی پرداخته است. از منظر نقد اقتصاد سیاسی مارکس، که سرمایه را رابطه اجتماعی منطقاً و تاریخاً جهانی قلمداد می‌کند، ساختار ترکیب‌بندی طبقاتی جمهوری اسلامی (اصلاح‌طلب اصول‌گرا)، ریشه در دو شکل از ادغام در بازار جهانی سرمایه دارند. تضاد‌های درون طبقه حاکم تضاد میان دو فرُم ادغام در سرمایه‌داری جهانی توسط دو فراکسیون سرمایه است: فراکسیونی به نمایندگی اصلاح‌طلبان که ولدبیگی به آن «طبقه سرمایه‌دار بین‌المللی» می‌گوید، و فراکسیون «مجموعه‌ی نظامی-بنیاد» است، یعنی سپاه پاسداران و بنیاد‌های آن، که بالاخص بعد از کودتای انتخاباتی ۸۸توسط احمدی نژاد و با حذف اصلاح‌طلبان، جهش یافتند و در پس‌زمینه جهانی ستیز‌ها با غرب و فشار‌های ژئوپولتیک  بر کانون‌های انباشت سرمایه چنبره زدند.

تضاد‌های درون طبقاتی و رابطه نظام با بازار جهانی، برخلاف تحلیل‌هایی مبتنی بر «ناسیونالیسم متودولوژیک»، که تمرکز را بر دولت‌-ملت می‌گذارند و مناسبات جهانی به‌عنوان امر بیرونی و «سیاست خارجی» تقلیل داده می‌شوند، به شکل درونی با یکدیگر پیوند خورده اند. ولدبیگی، با نقد تحلیل‌های درون‌گرا (internalist) از جمهوری اسلامی که از مناسبات جهانی سرمایه متنزع می‌کنند، و با تأکید بر هستی‌شناسی مارکسی که ماهیت فرایند‌ها و پدیده‌ها را در نسبت‌های اجتماعی می‌بیند (relational social ontology)، شکاف درونی طبقه حاکم را محصول مناسبات جهانی سرمایه و ظهور کانون‌هایی از انباشت سرمایه در «شرق»، از جمله چین و روسیه، می‌داند که به شکل ساختاری بازتولید اقتصادی و ژئوپولتیک جمهوری اسلامی را به‌رغم تحریم‌ها و سیاست «ضد‌استکباری» سرپا نگه داشته است.

اگر از این منظر به انتخابات ۱۴۰۳نگاه کنیم، تغییر ریل نظام از «خالص‌سازی» به بازی‌دادن نمایندگان سیاسی «طبقه سرمایه‌داری بین‌المللی»، فارغ از مقاصد و نیات رهبری، تنش‌ها و تضاد‌های میان این طبقه و منافع طبقاتی فراکسیون «مجموعه‌ی نظامی-بنیاد» را تقویت می‌کند. «گشودگی» دربرابر جریان اصلاحات به تأمین ملزومات طبقاتی این فراکسیون پیوند می‌خورد: نیاز به ادغام فزاینده در بازار جهانی سرمایه‌داری معاصر برای تحقق ارزش تولید شده در داخل با قیمت متناسب جهانی[۵]؛ ادغام بیشتر در نظام گردش زنجیره ارزش جهانی؛ و ورود سرمایه‌های فراملی که مستلزم پیوند‌زدن بازتولید و انباشت سرمایه در داخل جمهوری اسلامی به چرخه‌های انباشت در اتحادیه اروپا و ایالت متحده است. همه این فرایند‌ها احیای برجام را پیش‌فرض می‌گیرند، امری که تحقق آن از نو شکاف‌های درون طبقاتی را بر مبنای دو شیوه ادغام در سرمایه‌داری جهانی‌شده، تشدید می‌سازند و منافع طبقاتی «برادران قاچاقچی» و «کاسبان تحریم» را به خطر می‌اندازند. با توجه به تضاد‌های درونی جمهوری اسلامی و ملزومات جهانی، «تدبیر» خامنه‌ای برای حل بحران به‌نظر می‌رسد همزمان به خلق بحران‌های دیگر می‌انجامد: حل مسئله با ایجاد و تشدید مسائل دیگر.

رابطه میان این اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان به عنوان نمایندگان سیاسی دو فراکسیون سرمایه همزمان هم مبتنی بر رقابت یا «سرو‌دست‌شکستن برای هدفی مشترک» (striving-in-common) است، هم مبتنی بر همیاری و همکاریِ (cooperation) اقتصادی و سیاسی، بالاخص زمانی که پای حفظ اصل نظام و قلع‌وقمع مخالفان وسط باشد. تاجایی که به اولی برمی‌گردد، ستیزهای درون طبقاتی پیش از آغاز دولت چهاردهم در نماز‌های جمعه، اظهارات مقامات، و رسانه‌های حکومتی نظیر کیهان آغاز شده است. هم‌و‌غم هسته سخت حاکمیت، مهار و حد‌زدن بر امکانات سیاسی و اقتصادی‌ای است که ازطریق تسخیر ماشین اجرایی دولت به روی اصلاح‌طلبان گشوده شده است. گرچه شخص خود پزشکیان در مدار خامنه‌ای حرکت می‌کند و خود را بارها مطیع فرمایشات «آقا» معرفی می‌کند، اما همزمان فراکسیون معطوف به سرمایه بین‌المللی با دردست‌داشتن دولت منافع طبقاتی خود را پی می‌گیرد و از این جهت  نیاز به «رام‌شدن» دارد.

به‌جای نتیجه‌گیری

انتخابات ۱۴۰۳، با کم‌ترین میزان مشارکت در کل تاریخ جمهوری اسلامی، از اهمیت زیادی برخوردار بود، نه از منظر مشارکت که پیشتر یوسف اباذری، امید مهرگان و ... صراحتاً و تلویحاً به آن لبیک گفته بودند،  بلکه از منظر رقابت‌های درونی طبقه حاکم، شکاف‌هایی که قیام ژینا در درون خود نظام انداخته، و چاره‌جویی خامنه‌ای برای حل‌وفصل بحران‌های چندگانه جمهوری اسلامی. پرویز صداقت، به‌رغم اینکه در حال حاضر همچون محمدرضا نیکفر در قبال مرکز-حاشیه موضع ناسیونالیستی دارد و هر دو حق تعیین سرنوشت را با «جداخوانی» و «سیاست هویت‌گرا» تخطئه می‌سازند، در نتیجه‌گیری مقاله خود، «جنبش ژینا، یک سال بعد: ژئوپلتیک، دولت، طبقه» به درستی می‌نویسد:   

در بستر بحران ژئوپلتیک جهانی و انسداد ساختاری داخلی طی یک سال گذشته تفاوتی در موازنه‌ی قوا میان جنبش و حاکمیت پدید نیامده است و ازاین‌رو در بستر واقعیت‌های عینی امروز، در شرایطی که شاهد تغییرات ژئوپلتیک تأثیرگذار، بروز شکاف عملی در طبقه‌ی حاکم و سازوبرگ‌های سرکوب آن، و نیز پیوند اندام‌وار جنبش‌های طبقاتی و محیط‌زیستی با جنبش ژینا نباشیم، نمی‌توان انتظار پیشروی خارق‌العاده‌ای از جنبش داشت.  

فهم و نقد‌ شکاف‌های درونی بر مبنای ملزومات ژئوپلتیک و جهانی برای اتخاذ استراتژی‌های منوط به سیاست از پایین و کنش سیاسی در آینده ضروری است، موضوعی که تحلیل انتقادی آن نیازمند خرد و پراتیک جمعی در اکنون تاریخی است.

پانویس‌ها:

[۱]  تضاد‌های درونی خود اصول‌گرایان نه فقط میان جلیلی (نماینده جبهه پایداری و جریانی که ظاهراً گوشه چشمی به رهبری دارد) و قالیباف (انتخاب اول آنتی‌امپ‌هایی چون علی‌علیزاده، سپاه پاسداران و بیت که برنامه‌ای جز افغانستان‌ستیزی و مهاجرستیزی نداشت)، بلکه همچنین میان خامنه‌ایست‌های بیت و سپاه نشان می‌دهد. کافی است نگاهی اجمالی بیندازیم به تقابل میان خبرگزاری تسنیم، منسوب به سپاه پاسداران، و اعلام کاندیداتوری سردار وحید حقانیان، معاون اجرایی بیت رهبری و از نزدیکان مباشران خامنه‌ای.  وقتی سردار وحید کاندید شد، خبرگزاری تسنیم در مقاله‌ای به او حمله کرد و گفت این تصمیم «فردی» است و ربطی به «گزینه دفتر رهبری» ندارد. در پاسخ، سردار حقانیان در بیانیه‌ای از «لجن پراکنی» تسنیم سخن گفت و وعده داد: «در دولت من یکی از اولین اصلاحات، تغییر ریل رسانه های منتسب به نهادهای حاکمیتی کشور است».

[۲] رأی ابراهیم رئیسی، عضو «هیئت مرگ» در دهه شصت و از مسئولان اصلی کشتار ۶۷، در انتخابات ۱۴۰۰ نزدیک به ۱۸ میلیون بود، درحالی که رأی جلیلی به تقریباً ۱۴ میلیون رسید. همانطور که کمپین جلیلی هم به آن معترف بود، بخشی از رأی‌های اصول‌گرایان به سبد جلیلی ریخته شد. 

[۳] احیای برجام با توجه به تنش‌های ژئوپولتیک کنونی و مناسبات جهانی جنگ غیرمحتمل به‌نظر می‌رسد. همانطور که علی رسولی در مقاله «انتخابات آمریکا و ایران؛ تهران و واشنگتن در چه راهی گام می‌گذارند» می‌نویسد: «مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی برای هر دولت دموکراتی در کاخ سفید به کابوس می‌ماند. درگیری غیرمستقیم و مستقیم ایران با اسرائيل پس از جنگ غزه، حملات متقابل به پایگاه‌های آمریکایی و نیروهای نیابتی سپاه قدس در سوریه و عراق، حملات حوثی‌ّ‌ها به خطوط کشتیرانی در دریای سرخ، همکار نظامی ایران و روسیه در جنگ اوکراین، پیمان ابراهیم و معماری جدید سیاست آمریکا در خاورمیانه موانع اصلی هر توافق متوسط یا بزرگ میان واشنگتن و تهران است». پزشکیان در همان حال که از «تعامل با جهان» و بیرون‌آمدن از «قفس» و «انزوا» سخن می‌گوید، همزمان خود را مطیع رهبری در همه عرصه‌ها، بالاخص سیاست خارجی، معرفی می‌کند.

[۴] درباره دلالت‌ها و محدودیت‌های مفهوم زمان‌مند «طولانی‌» نگاه کنید به مقاله امیر کیان‌پور، «قیام ژینا و افق‌های سازماندهی: سلول‌ها، منشور‌ها، شبکه‌ها و توده‌ها»

[۵] میزان فروش نفت جمهوری اسلامی به لطف نیاز چین به سوخت‌های فسیلی تقریباً برابر با میزان فروش نفت پیش از خروج ایالت متحده از برجام است. با‌این حال، فروش نفت به چین با قیمیتی زیر میانگین بازار جهانی به فروش می‌رسد و تحقق ارزش مبادله آن، یعنی پولی که به جمهوری اسلامی داده می‌شود، همواره با تأخیر همراه است. این موضوعی است که بارها از سوی پزشکیان در مناظره با جلیلی مطرح شد. 

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • غلام گرگی

    به جز اشکالات تئوریک فراوان (برای مثال کج‌فهمی در مورد تحقق ارزش و ارزش مبادله و غیره( این مقاله از یک ایراد بنیادین رنج می‌برد: نویسنده از ائتلاف جنبش کارگری با جنبش‌های ضدکارگری حمایت می‌کند اما به دیگران می‌تازد که چرا حامی اتحاد اضدادند. خب شما که خودت هم به همان مرض گرفتاری آقا!

  • بزرگ ساعی

    نویسنده محترم از اقشار جامعه ایران (زنان، اقلیتهای مذهبی،...) به عنوان طبقات فرودست جامعه یاد کرده است. اولا طبقه در اقتصاد سیاسی تعریف ویژه خود را دارد و مثلا به زنان ایران به عنوان همسران و مادران مردان ایرانی که در محیط خانواده با غیر همجنسان خود رابطه شراکت اقتصادی، همزیستی، همسفرگی، همسری، و والد-فرزندی دارند نمی‌توان طبقه اطلاق کرد. همچنین اقلیتهای اجتماعی و دینی را شاید در کشوری مثل هند بتوان طبقه نامید، اما در ایران چنین تعریفی مصداق ندارد.