ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دختران دانش‌آموز و یک زنگ خطر تهدید کننده بر فراز مدارس ایران

مینا نصری - آبدانان، پرند، اصفهان، ایلام، رامهرمز، همدان شهرهایی هستند که نام آن‌ها در صدر فهرست خودکشی دانش‌آموزان آمده است. شهرهایی هر کدام با ویژگی‌های متفاوت فرهنگی، اقلیمی، اقتصادی و ساختارهایی نه تماماً سنتی. دلیلِ زنجیره‌ی خودکشی‌ دانش‌آموزان و به‌خصوص دختران دانش‌آموز در ایران چیست؟

❗️ هشدار: در این مطلب بارها به مساله «خودکشی» اشاره می‌شود.

شهریورماه از راه رسیده است. مدارس به زودی بازگشایی می‌شود بدون اینکه تغییری در روند برنامه‌های تربیتی-هیجانی مدارس صورت گرفته باشد، بدون توجه به بافت جامعه‌ی نوین ایران، بدون توجه به دانش‌آموزانی که پناهگاهی جز مدرسه ندارند و در خانواده‌هایی با بار مشکلات شدید عاطفی، روانی، مالی زیر فشارهای عرف و مذهب زندگی می‌کنند. نتایج کنکور در همین ماه اعلام می‌شود؛ سدی که خیلی پشت آن دست به خودکشی می‌زنند. افسردگی پشت افسردگی نوجوانان را درگیر کرده است که از یک طرف با دنیای شگفت‌انگیز گسترده و آزاد جهان مجازی در ارتباطند و از طرف دیگر در تنگنای مسائل اجتماعی ایران با بار ایدئولوژیک و سیاسی گرفتار آمده‌اند. این یادداشت نگاهی است به تنگناهایی که نوجوانان با آن دست به گریبانند و خودکشی همان زنگ خطر تهدید کننده بر فراز مدارس ایران است.

تعارض نقش و خودکشی دختران دانش‌آموز

بر اساس پژوهشی که در روزنامه‌های داخلی منتشر شده است، در بازه‌ی زمانی ۱۰ ساله، ۴۸ درصد خودکشی‌هایی که رسانه‌ای شده و یعنی خانواده‌ها آن را پنهان نکرده‌اند، مربوط به پسران و ۵۲ درصد آن مربوط به دختران است. برای آن دلایلی همچون «فقر، ۸ درصد، مشکلات آموزشی، ۲۶ درصد، درگیری با خانواده، ۲۸ درصد، روابط عاطفی، ۵ درصد، تجاوز، ۸ درصد، تأثیر فیلم و ویدئو، ۵ درصد، و ازدواج اجباری، ۲۰ درصد، بوده است.»(۱) تازه این آمار  رسانه‌های رسمی است که در همان هم، شاخص درصد بالای خودکشی‌ها به خاطر ازدواج اجباری است که از قضا قوانین اسلامی حاکم نیز بر آن صحه می‌گذارد.

هر چند وقت یک‌بار اخباری از خودکشی‌های زنجیره‌ای دختران در مناطق مختلف کشور دست به دست می‌چرخد. برخی چنان گسترده است که امکان پنهان‌کاری وجود ندارد مثل خودکشی زنجیره‌ای دختران دانش‌آموز شهر پرند، در حومه‌ی تهران، که در سال تحصیلی ۹۵-۹۴ خبرساز شد و سیزده دانش‌آموز دختر در فاصله‌ای کوتاه، به دنبال هم، دست به خودکشی زدند. همه‌ی این خودکشی‌ها موفق نیست ولی هر خودکشی به معنای اعلام زنگ خطری است که می‌بایست توجه مسئولان و خانواده‌ها را جلب کند تا تکرار آن فاجعه به بار نیاورد.

دختران جان به در برده‌ از خودکشی و نیز دوستانشان، دلایل خودکشی را عواملی همچون «محدودیت فضای خانه که پدر و مادرها ایجاد کرده‌اند»، «ازدواج اجباری»، «داشتن دوست پسر که خانواده او را به این دلیل از رفتن به مدرسه محروم کرده‌اند» و در مواردی حتی ازدواجی به ظاهر خودخواسته برای فرار از سختگیری‌های خانواده، «تهدید خانواده برای دادن آزادی عمل بیشتر» و نیز «سختگیری مادر بر مسائل مذهبی و حفظ حجاب دختر» دانسته‌اند:

با پدرش ارتباط خوبی نداشت. به او بی‌اعتنایی می‌کردند. مادرش روی مسایل حجاب و دین خیلی حساسیت داشت  و ارتباط با دوستانش را محدود می‌کرد. /هر کسی یه دلیلی داره اما بیشترش به خاطر فضای خونه و محدودیت‌هاییه که پدر و مادرها برای ما درست می‌کنن. /خیلی از  بچه‌ها پدر و مادرشون جدا شدن. بیشترشون در مسکن مهر زندگی می‌کنند. توی کلاس ما امسال سه نفر ازدواج‌ کردن. /خودکشی دیگه الان مد نیست، خیلیا رفتن تو فاز علف و گل.

(از گفت‌وگوی دانش‌آموزان شهر جدید پرند با خبرنگار روزنامه شرق/ ۱۳۹۵)

یکی از پررنگ‌ترین دلایل خودکشی دختران تعارض نقش است. دختر نوجوان با توجه به فضای اجتماعی، گروه‌های همسال و آموخته‌ها و دیده‌هایش برای خود نقشی قائل است که در تضاد با نقشی است که خانواده‌های سنتی و رسانه‌های رسمی از او ترسیم می‌کنند. در چنین وضعیتی شکاف وجودی عمیقی شکل می‌گیرد که نوجوان را به لبه‌ی پرتگاه می‌رساند. این شکاف شخصیتی ناشی از تعارض نقش اجتماعی به دلیل قوانین زن‌ستیزانه‌ی رسمی بیشتر از هر چیز دختران را هدف می‌گیرد آن هم در سنینی که به‌طور طبیعی افراد دچار سردرگمی هستند.

در قوانین جمهوری اسلامی، دختر ۹ ساله به بلوغ شرعی رسیده است و یعنی آماده‌ی ازدواج است -(این قانون را بگذاریم کنار سنت‌های دیرین در برخی مناطق ایران که خودبه‌خود کودک‌همسری رواج دارد)- از طرفی سن نوجوانی مثل همه جای دنیا افزایش یافته است و نه تنها کودک ۹ ساله که حتی نوجوان پانزده ساله نیز هنوز به بلوغ اجتماعی و فکری نرسیده است(همچنان که حق رأی ندارد). داشتن انتظارات فرد بزرگسال از او و اجبار او به ازدواج که بدترین حالت ممکن است، نوجوان را که هنوز جایگاه خود را نیافته و در حال دست و پا زدن برای تعریفی از خود است، دچار سردرگمی و خشم می‌کند. در دادخواست جمعی از فعالان حقوق کودک در ۲۷ تیر ۱۴۰۳، خطاب به مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور، «قرارگیری کودکان در معرض ازدواج اجباری یا هر گونه فشار برای ازدواج و هر گونه به‌کارگیری آن‌ها  بر خلاف قوانین کار یا بهره‌کشی اقتصادی» از مواردی بوده است که فعالان حقوق کودک درباره آن خواهان مداخلات قانونی و اصلاح این قوانین کودک‌ستیزانه بوده‌اند.

مثال‌های ساده‌ی دم دستی از این وضعیت وجود دارد. دختری که با پسری دوست است و این دوستی صرفاً دوستی نوجوانانه است ولی خانواده با فکر اینکه این رابطه به درد ازدواج نمی‌خورد، جلوی او سد می‌زنند. در چنین مواقعی است که دختران نوجوان به فکر ازدواج با دوست پسرشان می‌افتند و از آنجا که ازدواج برای پسران همسن آن‌ها کاری بی‌قاعده و حتی ناممکن است، رابطه‌شان دچار خدشه می‌شود.

فشار خانواده و مسئولان مدرسه به دختر و محروم کردن او از داشتن روابط ساده‌ی نوجوانی، اولاً دختر را به دام روابط ناسالم می‌کشاند تا جایی که گاهی این دختران قربانیان تجاوز می‌شوند در حالی که حتی جرأت بیانِ آن را ندارند و گاه برای دستیابی به آزادی عمل بیشتر به ازدواج‌های باری به هر جهت تن می‌دهند؛ حتی اگر خانواده هم لزوماً آن‌ها را مجبور به ازدواج نکرده باشد. آن‌ها با این‌کار قصد دارند تا با خلاصی از فشار خانواده، بتوانند روابط نوجوانانه‌ی خود را با جنس مخالف ادامه دهند و اغلب دوستی‌های پیشینشان را با جنس مخالف حفظ می‌کنند. در واقع دختران بیش از هر چیز، دنبال کسب آن آزادی هستند که در خانه‌ی پدری از آن محروم بوده‌اند ولی فاجعه از سمتی دیگر رقم می‌خورد: رقم بالای قتل‌های دختران نوجوان که نام گمراه کننده‌ی قتل‌های ناموسی به آن داده شده است، در چند سال اخیر، نشانه‌ای است از شکاف عمده‌ی تعریف نقش دختران نوجوان برای خودشان با تعریفی است که مردان خانواده به عنوان حامیان سنت‌ها و قوانین رسمی از آن‌ها انتظار دارند. تعارض نقش فقط در سختگیری‌های خانوادگی برای روابط دختر و پسر نیست، اجبار مذهبی از سوی خانواده –چه خانواده مذهبی باشد و چه مذهب را به عنوان راهی برای به‌هنجار کردن رفتار نوجوان قلمداد کند- به همراهِ برنامه‌های تربیتی مدارس و تبلیغات رسانه‌های رسمی دست به دست هم می‌دهد و دختران را در تنگنایی قرار می‌دهد که برای فرار از آن به هر راهی دست می‌زنند؛ سرپیچی، فرار از خانه، مواد مخدر، خودزنی و نهایتاً خودکشی.

خودکشی‌ به مثابه امر جمعی

بنا به نظر روان‌شناسان اجتماعی و روان‌درمان‌گران پدیده‌ای به نام «سرایت خودکشی» به معنای تأثیر خودکشی یک فرد بر دیگران است؛ به گونه‌ای که دیگرانِ در معرض آسیب‌های اجتماعی را وادار به خودکشی می‌کند. در واقع «خودکشی یک نفر می‌تواند روی تصمیم به اقدام خودکشی در دیگران اثر بگذارد.» این وضعیت در محیط‌های عمومی مثل مدارس شبانه‌روزی و پادگان‌ها در وهله‌ی اول و بعد مدارس معمولی، حلقه‌های دوستانه، فامیل، افراد یک محله و ... بیش از هر جای دیگر امکان بروز دارد. در جایی مثل مدارس و پادگان‌ها، افراد گذشته از مشکلات شخصی و خانوادگی خود، با مشکلات جمعی مشترکی دست به گریبانند که برطرف نشدن این مشکلات، تلنگری است به ذهنی که آمادگی خودکشی دارد تا اعتراض خود را با جان و جسم خود نشان دهد و بعد از او دیگران، هم در اعتراض به مرگ او، (یا اگر نجات یافته باشد به منظور همراهی با او)، دست به خودکشی می‌زنند. در جامعه‌ی در حال گذاری همچون ایران و شرایط دشوار جوانان به لحاظ سرکوب آزادی‌ها، مسائل متعدد اجتماعی و خانوادگی و عرفی در کنار مسائل و مشکلات معمول نوجوانان در حالی که راه هر نوع بیان اعتراضی برایشان بسته است، دست به خودکشی می‌زنند ولی روان‌شناسان رسانه‌های رسمی نشانه‌های واضح نابرابری، فشار و سرکوب را در یافتن چرایی این خودکشی‌ها نادیده می‌گیرند.

 اوایل آذرماه ۱۴۰۲، چند دانش‌آموز دختر و یک پسر در استان ایلام دست به خودکشی زدند و همگی جان باختند (نقل از تابناک ایلام/ ۶ آذر ۱۴۰۲). آن‌ها هم‌محله و هم‌مدرسه بوده‌اند. یک پسر دیپلمه که از آزمون درجه‌داری رد شده بود، دو دخترعمو، یکی به تازگی دیپلم گرفته و دیگری سال اول متوسطه اول (یعنی حدوداً سیزده ساله)، و دو دختر دیگر یکی هفده ساله و دیگری احتمالاً شانزده ساله همگی دست به خودکشی زدند و جانشان را از دست دادند.

بنا به گفته‌ها، دو تا از این دختران چادری بوده‌اند و هیچ‌کدام از آن‌ها از لحاظ مالی تحت فشار نبوده‌اند. مدیر کل امور اجتماعی ایلام در این باره گفته بود:

طبق بررسی‌های علمی و پژوهش‌های میدانی، ریشه ۵۰ درصد از علل خودکشی‌ها و آسیب‌های اجتماعی در وجود تعارضات بین جوانان و نسل‌های گذشته است.

(اعتماد/ ۳ دی۱۴۰۲)

در گزارش همین روزنامه، پدر یکی از دخترها به «وجود آزادی دختر» در خانه اشاره می‌کند و دغدغه‌ی اصلی دخترش را  قبولی در کنکور و نگران از پارتی‌بازی در نمره‌دهی معلمان می‌داند که راه ورود به دانشگاه را برای کسانی مثل او دشوار می‌کند. دیگر دخترها هم پدر و مادرهایی تحصیلکرده داشته‌اند با سطح اقتصادی معمول ولی پسری که خودکشی کرده  از خانواده‌ای کم‌درآمد بوده که رفتن به نظام برای او به معنای امنیت شغلی بوده است. یکی از دخترها در نامه‌ی خودکشی، برای خانواده‌اش نوشته بوده که شرمنده است از اینکه دختر خوبی برای پدر و مادرش نبوده. هیچ مورد مشکوک بازی‌های خطرناک اینترنتی در گوشی‌های بچه‌ها پیدا نشده.

دیدگاه والدین و مسئولان مدرسه، نشان‌دهنده‌ی شناخت اندک آنان از بحران‌های عاطفی و مسائل نوجوانانشان است، گرچه نمی‌توان از تبعیض آموزشی در کنکور به عنوان مساله‌ای اساسی غافل شد. در زنجیره‌ی خودکشی دختران آبدانان در ایلام، آنچه که والدین و مسئولان نگفته‌اند، خواسته‌های این بچه‌ها بوده که برای خانواده و مدرسه شکل بحران و مساله به خود گرفته است. «آزادی لباس پوشیدن»، «انجام برخی رفتارهای پسرانه که درگیری مدامی را با خانواده، به‌خصوص با پدر رقم می‌زده است»، «بهم خوردن یک دوستی نوجوانانه و به دنبال آن مشاجره با پدر»، «وسواس» که دلیل اصلی آن وجود اضطراب در فرد است، اهمیت قبولی در کنکور، تنها بودن در جمع و ....

در بین این عوامل، همچنان، نبود آزادی عمل، رفتارهای سلطه‌گرانه‌ی پدر در کنار مسائل تحصیلی به یک اندازه در رقم زدن خودکشی موثر بوده است. اضطراب از عدم پذیرش در کنکور سراسری به معنای آن است که رقابت برای قشر محروم و حتی متوسط جامعه برای ورود به دانشگاه ناممکن شده است. تحصیلات عالی حالا تبدیل به امری طبقاتی شده است و طبیعتاً بیشترین فشار را بر نوجوانان طبقات محروم  وارد می‌آورد که علاقه‌مند به ادامه‌ی تحصیل هستند اما به دلیل رانت و سهمیه و وضعیت طبقاتی امکان ورود به دانشگاه را ندارند. آینده‌ای را که برای خود متصورند با واقعیت فاصله‌ی زیادی دارد و همین آنان را مأیوس و سرخورده می‌کند. در چنین مواقعی وقتی یک خودکشی رخ ‌دهد، تلنگری به ذهن دیگر دوستانِ فرد خودکشی‌کننده وارد می‌کند که آن‌ها نیز با همان مسائل دست به گریبانند و حالا که دوستشان در این راه جان داده است، چرا آن‌ها نفر بعدی نباشند؟ خودکشی در ذهن تحت فشار نوجوان تنها راه رهایی قلمداد می‌شود و گذشته از اینکه جنبه‌ی سوگواری بر اولین فرد درگذشته دارد که با قربانی کردن خود، مرگ او را پاس می‌دارند، نشان از بیراه ماندن در خیل مسائل هولناک اجتماعی است که دختر یا پسر نوجوان با آن دست به گریبان است. افکار مأیوسانه و فشارهای اجتماعی تلنبار شده بر نوجوانان، راه خودکشی را همچون اپیدمی گسترده‌ای بر روی آن‌ها باز می‌کند و زنجیره‌ی خودکشی‌ها اتفاق می‌افتد. بنا به نظر مشاوران تربیتی، بعد از خودکشی اول، امکان دارد شش خودکشی دیگر هم رخ دهد.  تنها در این صورت است که اعتراض نوجوانان محملی برای بیان می‌یابد و از حالت فردی بیرون می‌آید تا نوجوان مسأله‌ای اجتماعی را با از دست دادن جانش اعلام کند. در طول تاریخ، خودکشی همواره گونه‌ای انتقام از خود یا دیگریِ کوچک (و یا بزرگ) بوده است و تنها وقتی شکل زنجیره‌ای به خود می‌گیرد که خودکشی نه انتقام از خود، که انتقام از دیگری بزرگ باشد.

نادرستی سیستم آموزشی و خودکشی

اگر در نظر بگیریم که خودکشی‌های دانش‌آموزی واکنشِ آنان در برابر غولی به نام کنکور است که در مقابلش به استیصال رسیده‌اند (که اغلب رسانه‌های رسمی به آن اذعان دارند)، نمی‌توان به این نتیجه رسید که سیستم آموزشی خشک و عاری از ظرافت و ذوق ایران که راه را بر هرگونه آزادی عمل که لازمه‌ی خلاقیت نوجوان است می‌بندد، یکی از عوامل اصلی فشار آوردن و در نهایت خودکشی دانش‌آموزان است؟ آیا می‌توان همین نکته را یکی از چند عامل رواج سن پایین اعتیاد در ایران به شمار آورد؟ نوجوانانی که هیچ مجالی برای بروز خود، اندیشه‌ها و توانایی‌هایشان ندارند، مصرف مواد مخدر را یک راه مقابله باجهان بسته‌ی پیش رویشان می‌بینند که از قضا دسترسی به آن هم آسان است. آرمان شهرکی در مقاله‌ای، به «فضای سازمانی خشک و عاری از هر گونه ظرافت هنری مدارس ایران» اشاره می‌کند که چنان بی‌مصرف است که «در نوروز، [به راحتی] تبدیل به خوابگاه می‌شود.»(۲)

اولین نشانه‌های خشکی و غیرقابل انعطاف بودن سیستم آموزشی در دوران کرونا و نیاز به آموزش از راه دور خود را نشان داد. در واقع همان روش معلم متکلم وحده و تخته سیاه، حالا قرار بود از طریق موبایل‌های هوشمند، در خانه‌ها ادامه یابد. نتیجه‌ی آن افت هولناک درسی بود که تبعات آن حتی هنوز هم از بین نرفته است. گذشته از این فقر در سیستم آموزشی، فقر عمومی اجتماعی و عدم توجه به نیازهای تمام اقشار اجتماعی نیز بیش از دیگران، نوجوانان را تحت فشار می‌گذارد.

 در ۳۰ مهر ۱۳۹۹ و در ادامه‌ی دوران اپیدمی کرونا، آموزش و پرورش آذربایجان غربی تکذیبه‌ای صادر کرد مبنی بر اینکه «خودکشی دختر دانش‌آموز اهل منطقه‌ی نازلوی ارومیه به علت نداشتن تلفن همراه یا تبلت نبوده است.» حتی تکذیب این خبر نشانه‌ی وجود فقر است. فقری که نوجوان را از امکاناتی محروم می‌کند که دیگران به راحتی به آن دسترس دارند و درک تبعیض وقتی توان مقابله با آن نباشد، یا بر خواسته‌ی معقولی سد زده شود، به معنای رساندن نوجوان به استیصال است و نوجوانان بیش از هر گروه سنی دیگری تبعیض را حس می‌کنند و از آن رنج می‌کشند. مشابه همین اتفاق و باز هم در سال ۹۹، در رامهرمز استان خوزستان رخ داده است. در آن سال سایت خبری انتخاب خبر از شش خودکشی در ماه‌های مهر و آبان بین دانش‌آموزان رامهرمزی داده است و از دلایل آن عدم دسترسی به امکانات لازم برای استفاده از کلاس‌های آنلاین بوده است و نیز ناراحتی برای از دست دادن دوستی که به این دلیل خودش را کشته است. در چنین مواقعی است که مرگ خودخواسته در واقع شورشی بر علیه بی‌عدالتی است. بنا به نظر آلفرد آدلر، «خودکشی حرکت جبرانی شدیدی است که در برابر اعتراضات، از فرد بروز می‌کند. گویی فرد نیاز دارد که به اطرافیان خود مسلط شود و احساس کهتری خود را کاهش دهد. نوجوان مرگ را برای آن انتخاب می‌کند که ارزش خود را به اطرافیان نشان دهد.» و فروید آن را «رفتاری پرخاشجویانه بر علیه لیبیدو می‌داند. بدین صورت که من، به مرگ خود نمی پردازد مگر در شرایطی که غریزه پرخاشگری را بر علیه دیگری نتواند ارضا نماید. در این صورت من جای نهاد را گرفته و آزار و قتل دیگری را تبدیل به آزار خود و خودکشی میکند.» (۳)

خودکشی به هر دلیل یا دلایلی که رخ دهد نشانه‌هایی دارد که متولیان امر آموزش و پرورش و خانواده‌ها به راحتی می‌توانند به آن پی برند و در صورتی که مسئولیت‌شناس باشند این هشدارها را جدی بگیرند تا مانع بروز فاجعه شوند. به‌طور معمول، از هر پنج نفری که خودکشی میکنند، چهار نفر قبلاً تجربه خودکشی داشته‌اند. نشانه‌هایی همچون انزوا، خستگی، تحریک‌پذیری، پرخاشگری، اضطراب، بیزاری از خود و اطرافیان، خودزنی، عدم واکنش به تشویق و تحسین، دشواری تمرکز و ... از نشانه‌های بارز آن است. اما اولیای مدرسه معمولا وقتی دانش‌آموزی به مشکلی برمی‌خورد بدون در نظر گرفتن پیشینه‌ی خانواده نوجوان، پدر و مادرش را احضار می‌کنند. پدر و مادرهایی که گاه خود عمده‌ترین عامل استیصال نوجوانند و در مورد دختران سختگیری‌های بیشتر و یا حتی قطع ارتباط آن‌ها با دوستان و مدرسه و سرانجام ازدواج اجباری را رقم می‌زند که خود به خودکشی دختران منجر می‌شود. اما فقط این نشانه‌های فردی نیست. خودکشی دانش‌آموزان وقتی از حد معینی تجاوز کند و وقتی به این شکل هولناکی که در ایران رواج دارد، شکل زنجیره‌ای به خود گیرد، نشان از بن‌بست هولناک تربیتی است و قوانین ناکارآمد اجتماعی که بر اساس حذف زن از اجتماع طراحی شده است. وجود قوانین رسمی و شرعی زن‌ستیزانه اولین نمود خود را بر دختران نوجوان نشان می‌دهد که با مرگ خود اعلام می‌کنند خواهان زندگی در چنین جامعه‌ای نیستند.

پانویس:

  1. روزنامه جام جم
  2. همایش بین‌اللمللی خودکشی/ ۱۸ تا ۲۰ جولای/ فرارو
  3. بررسی عوامل بر خودکشی در بین دانش‌آموزان دختر نوجوان/ فریبا محمدیان/ ششمین همایش بین‌المللی روانشناسی علوم تربیتی

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.