ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

همبستگی کولبران در برابر کارفرمایان و گزمِگان

شاهو – نگاهی از نزدیک به محیط کار کولبران، کارفرمایانشان و سوانح شغلی‌شان. اگر به کولبر به عنوان کارگر بنگریم، کارگری که در ارتفاعات کار می‌کند و با باج‌خواهی و گلوله سر و کار دارد، و از سوی دلالان این سو و آن سوی مرز و کارفرمایان آنان استثمار می‌شود، بهتر می‌توانیم موقعیت آنان را دریابیم.

کوه‌ها و دره‌های مرزی کردستان، میدان رویارویی هر روزه کولبران و نیروهای مسلح مرزبانی هستند. نزاع آن­ان هر روزه است. هر دو طرف، بیشتر از هرکس دیگری همدیگر را می­‌شناسند. تعقیب و گریزهایشان پایانی ندارد. همین نزاع همیشگی میان آن­ان موجب شکل­‌گیری همبستگی خاصی در میان کولبران در برابر ستمگری نظامی­ان شده است.

شرایط استثنایی

شرایط استثنایی کولبران اغلب مانعی بر سر راه هر نوع همبستگی، آگاهی طبقاتی و دفاع جمعی تلقی می­‌شود. اما اگر کولبری را نوعی کار مزدی و استثمارگرانه تلقی کنیم که زندگی مجموعه بزرگی از کارگران بی­‌چیز درگیر آن است، نمی­‌توان چنین نگاهی را به آسانی پذیرفت. جمعیت کولبران اکنون در روزهایی به حدود ۲ هزار نفر می‌رسد‌، یعنی به اندازه کارگران حاضر در یک کارخانه نسبتا بزرگ. آن­ان همچون دیگر کارگران روابطی روزمره، همدلانه و انسانی با هم دارند. از سرنوشت هم اطلاع می­‌یابند و با هم گفت و گو می­‌کنند. شرایط مادی مشابهی دارند و گاهی از مشکلات و رازهای زندگی خصوصی هم اطلاع می­‌یابند.

شرایط متفاوت و بسیار دشوار محیط کاری‌شان نمی­‌تواند همواره مانعی بر سر آگاهی یافتن و پیوندهایشان برای دفاع از زندگی‌شان شود. شرایط می­‌تواند موجب شکل­‌گیری نوع ویژه­‌ای از همبستگی در میان آن­ان شود که در لحظه­‌ی خاصی خود را نشان می­‌دهد.

همگام با کولبران

همراهی و هم­‌قدم شدن با کولبران در مسیر سخت گردنه ژالانه به صخره‌­های ­«ته­ته» و از آن­جا به مبدأ بارها در خاک اقلیم کردستان، فرصتی شد برای درک برخی جنبه‌­های ناگفته کولبری در منطقه اورامان. از جمله به دست آوردن درک بهتر و عمیق‌تری از رفتارهای کولبران در تقابلشان با نظامیان مرز.

کولبرانی که مرتب به مرز می­‌روند، اغلب نظامیان صاحب­‌مقام را به اسم و رسم می­‌شناسند، در حدی که حتی از فاصله بسیار دور هم تشخیص می­‌دهند امروز کدام فرمانده نظامی سر کار است یا کمین کرده است. آن­قدر صدای فحش­‌ها و تهدیدهایشان را شنیده­‌اند که می‌توانند حدس بزنند هر غرشی از دهان چه کسی خارج می‌شود. کولبران شیفت­‌های کاری فرماندهان مرزی را دنبال می­‌کنند و می­‌دانند که کدام یک پرخاشگرتر است و احتمال شلیک از سوی او وجود دارد؛ یا کدام یک بیشتر از دیگران اهل معامله است و می­‌توان برای ساعات مشخصی مسیر را از او خرید!

جمعیت کولبران در روزهایی تقریبا به حدود ۲ هزار نفر می‌رسد‌، یعنی به اندازه کارگران حاضر در یک کارخانه نسبتا بزرگ. آن­ان همچون دیگر کارگران روابطی روزمره، همدلانه و انسانی با هم دارند. از سرنوشت هم اطلاع می­‌یابند و با هم گفت‌وگو می­‌کنند. شرایط مادی مشابهی دارند و گاهی از مشکلات و رازهای زندگی خصوصی هم اطلاع می­‌یابند.

امکان شناسایی نفر به نفر کولبران برای نیروهای مرزبانی وجود ندارد. به این دلیل که تعداد کولبران بسیار بیشتر است و به خاطر سپردن هرکدام دشوار است. به همین دلیل هر کولبری که به دستشان گرفتار شود می­‌تواند ادعا کند بار اولش است. اما ابزارهای مرزبانان بسیار کشنده­‌تر و قدرتمندتر است. نظامیان مسلح‌اند و توانایی کشتن و زخمی کردن دارند. بسیاری وقت‌ها تلاش می­‌کنند در همان مسیر رفت، مانع پیشروی کولبران شوند. برای این کار بر بلندی یک صخره می­‌ایستند و به سمت کولبران سنگ پرتاب می­‌کنند، عربده می­‌کشند، ناسزا می­‌گویند و تهدید به شلیک می­‌کنند. بسیاری وقت‌ها شلیک هم می­‌کنند.

کارفرمایان و نظامیان

این برخوردها محدود به نظامیان مرزهای ایران نمی‌­شود. در آن سوی مرز هم نیروهای مرزی اقلیم کردستان (آسایش) برخوردی مشابه با این کولبران دارند. دو نوع نیروی مرزبانی در خاک اقلیم کردستان مستقرند: هم نیروهای مرزی آسایش و هم نیروی دیگری که آن را «حرص حدود» می­‌نامند.

نیروهای آسایش معمولا زمانی با کولبران درگیر می‌­شوند که از مرز گذشته باشند و در خاک اقلیم آن­ها را بیابند. «حرص حدود»ی‌ها اما دستشان برای آزار و اذیت بازتر است. آن­ها در نزدیکی میله مرزهای بین دو کشور مستقر می­‌شوند. اغلب با صاحبان بارها و مالکان انبارها روابط نزدیکی دارند و از هم حساب می­‌برند. «حرص»ها بیشتر اوقات از هر دو طرف فرستنده و تحویل­‌گیرنده کالای کولبران در دو طرف مرز رشوه می­‌گیرند. در این مواقع به اصطلاح می­‌گویند: «راه را خریده یا فروخته‌اند». هر کس بخواهد کالایش را تضمینی توسط کولبران از مرز رد کند باید با «حرص»ها هماهنگ باشد. رشوه­‌ای به «حرص»ها پرداخت می­‌شود. لیست و تعداد کولبران را به آن­ها می­‌دهند و طی ساعت مشخصی ردشان می­‌کنند. این قضیه در این سوی مرز هم صادق است. نیروهای مرزبانی ایران هم اهل معامله با مالکان بارها هستند. رشوه می­‌گیرند و کولبران آن­ها را نادیده می­‌گیرند.

صادق دراین‌باره می­‌گوید:

من بارها شاهد بودم با هم تلفنی صحبت کرده‌­اند. (صاحب بار) می­‌گفت ۳ میلیون نقد می­‌دهم یازده کولبر دارم بگذار رد شوند. سرگرد هم قبول کرد. ولی تأکید کرد که فقط ۱۱ نفر. گفت من دوازدهمین نفرو می­‌گیرم. همین کارو هم کرد.

مالکانِ بارها در رابطه مزدی و استثمارگرانه کولبری، همان کارفرمایان کارگران کولبر هستند. این کارفرمایان معمولا خیلی خود را به خطر نمی­‌اندازند. آن­ها چندین بی‌سیم­‌چی برای اطلاع از وضعیت راه در اختیار دارند و کار اصلی یعنی همان جابجایی کالا در مرز را هم کولبران انجام می­‌دهند. سود اصلی اما نصیب همین کارفرمایان در دو سوی مرز می­‌شود.گاهی درگیری­‌هایی هم با نیروهایی مرزی دارند که رشوه قبول نمی­‌کنند و کولبران و بارهایشان را می­‌گیرند. اما اغلب ترجیح می‌دهند از در مصالحه و تعریف منافع مشترک با آن­ها وارد شوند.

برخوردها محدود به نظامیان مرزهای طرف ایران نمی­‌شود. در آن سوی مرز هم نیروهای مرزی اقلیم کردستان (آسایش) برخوردی مشابه با این کولبران دارند. دو نوع نیروی مرزبانی در خاک اقلیم کردستان مستقرند: هم نیروهای مرزی آسایش و هم نیروی دیگری که آن را «حرص حدود» می­‌نامند.

هم­‌سرنوشتی و ابداع جمعی

کولبران یاد گرفته­‌اند در برابر نظامیان روش­‌هایی برای مقابله ابداع کنند. دستشان خالی است، اما گاهی در برابر نظامیان قدرت جمعی و فردی خود را به رخ می­‌کشند. اگر هم نتوانند مستقیم درگیر شوند، (که اغلب نمی­‌توانند) تخریب و تحقیر روانی نظامیان را در پیش می­‌گیرند. نمونه­‌اش میثم (نام مستعار) بود که مسئول اطلاع یافتن از امنیت راه بود. او چون با خود چیزی نیاورده بود جلوتر از دیگران حرکت می­‌کرد. از فاصله­‌ی یک کیلومتری، سرگرد فلانی را شناخت که منتظر کولبران بود. با صدایی بلند اسم او را صدا زد و بلافاصله فحشی آبدار نثارش کرد. سرگرد که پیش سربازان و زیردستانش اسم و رسمی برای خود داشت سخت آشفته شد. سرگرد تحقیر و تخریب شد. آن هم به واسطه یک فحش از یک کولبر. سرگرد هم با صدای بلند جواب داد: «کره‌­خر! اگر گیرت بیارم...».

نظامی­ان اغلب برای خود غروری کاذب دارند. از این که دیگران از آن­ها حساب ببرند و بترسند به خود می­‌بالند. به همین دلیل هم هرکدام در انتشار شهرت قساوتشان با هم در رقابت‌اند. کولبران اما این تمایل آن­ها را لگدمال می­‌کنند. افرادی که بارها مرگ هم­نوعان و همکارانشان به واسطه همین نظامی­‌ها را دیده­‌اند، نمی­‌توانند ترسو باشند. تخاصمشان با آن­ها هم اکنون چیزی فراتر از رد شدن از دست آنان و انتقال کولشان است. مسئله حیثیتی است. هویت‌هایی کاملا متخاصم در این مرز شکل گرفته­‌اند که یک طرفش کولبران و طرف دیگرش پاسگاه و نظامی­انش هستند.

همبستگی کولبرانه

سرگرد راه را بسته است. حدود دو ساعت کولبران منتظرند در مسیر خود پیش روند. این استراحت اجباری در مسیر، فرصتی می­‌شود برای بازگو کردن آن­چه در روزهای گذشته اتفاق افتاده. محمود می‌­گوید:

دیروز یک سرباز کولم رو گرفت. خیلی بِهِم برخورد. از دور دیدمش سمت من اومد اسلحه نداشت دست خالی اومده بود. فکر کرد با باتون حریف من میشه. با همون کولم رفتم جلو کمرشو گرفتم زدم زمین. می‌خواستم بزنمش یکی دیگشون از دور اومد اسلحه داشت. ترسیدم بزنه فرار کردم کولمو گذاشتم در رفتم.

درگیر شدن تن به تن با یک نظامی در مرز می­‌تواند عواقب بسیاری برای یک فرد داشته باشد. تنها یک کولبر بیزار و خسته می­‌تواند چنین ریسکی کند. کولبری اگرچه تلاشی ظاهرا فردی و سخت زیر تهدید گلوله است برای گذران زندگی، اما این افراد حتی در سراشیبی­‌های صخره‌­ای و تند کوهستان گاهی، حرکت‌هایی فرافردی برای دفاع جمعی از خود ترتیب می‌دهند. آن­ها اغلب به صورت دسته­‌های دوستانه و گروهی راهی مسیر می­‌شوند. تلاش می­‌کنند در راه از هم محافظت کنند. اگر کسی را از دور ببینند که در حال فرار از دست مأموران است، با داد و فریاد به او روحیه می‌­دهند. به سمت مأمورها سنگ پرتاب می­‌کنند و فحش‌شان می‌­دهند و همزمان کولبر فراری را تشویق می­‌کنند.

همبستگی درون­‌گروهی دسته­‌های کولبران گاهی هم به زیان کلیت آن­ها تمام می­‌شود. مثلا پیش می­­‌آید که کولبران دو روستا بر سر موضوعی با هم درگیر شوند. در رقابت و خشونت بی‌حد و حصر مرز کولبری کتک­‌کاری‌های معمول بین خود کولبران هم چیز عجیبی نیست. اما در نهایت آن­ها هویت «کولبرانه» را در برابر نظامیان (دشمن) می­‌یابند و در برابرشان از هم دفاع می‌­کنند.

یک کولبر می­‌گوید:

چند شب پیش یه بنده خدایی افتاد پاش بدجوری زخمی شد. یه سرباز فهمید افتاده داشت میومد دنبالش بگیرتش. ما خودمون هر کدوم نزدیک ۲۵ کیلو بار داشتیم. ولی با بچه‌­ها رفتیم کولشو ازش گرفتیم و گفتیم خودت فقط فرار کن. هر کدوم ۵ کیلو اضافه کردیم به کولمون. سر جاده که رسیدیم بهش پس دادیم.

مازاد روابط پولی

این نوع حرکت‌ها چیزی فراتر از محاسبه سودهای شخصی است. اگرچه واضح است محرک اصلی همه کولبران، مزدی است که از چنین کاری می­‌گیرند. اما مازادی هم در چنین همیاری­‌ها وجود دارد که با انگیزه­ای صرفا اقتصادی قابل توضیح نیست. این­جا است که هویت کولبرانه و همبستگی و احساس همسرنوشتی در میان کولبران، آن­ها را در برابر هویت ستمگرانه نظامیان مرزی قرار می­‌دهد.

موضوع این است که هیچ­کس هیچ نوع آگاهی‌­بخشی یا ساماندهی خاصی میان کولبران انجام نداده و اصولا امکان چنین کاری بسیار دشوار است. بلکه این غریزه جمعی و واقعیت عریان مرز است که چنین درسی به آن­ها داده است. همیاری و نوع‌­دوستی در یک محیط عادی عمومی که ترس از جان حاکم نباشد طبیعی است. اما در شرایط کولبران، همیاری می‌توانست یک استثنا باشد یا اصلا وجود نداشته باشد. چرا که هر کس باید جان خود را بردارد و برود. اما همبستگی و نشانه‌­های آن در میان کولبران، وجود دارد و با شناخت بیشتر از همدیگر، قوی­تر هم می‌­شود.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.