دیدگاه
آن اپلباوم و سقوط بشار اسد: سپاهیها چه زمانی از پشتیبانی خامنهای خسته میشوند و جمهوری اسلامی نیز سقوط میکند؟
همراه معرفی کتاب «شرکت استبدادطلبی، دیکتاتورهایی که میخواهند جهان را اداره کنند»
رامتین شهرزاد - آن اپلباوم در کتاب «شرکت استبدادطلبی» از این میگوید که دیکتاتورهای جهان چگونه به هم تکیه میکنند تا دزدسالاریهایشان را نگه دارند در حالی که جامعه را به یاس و ناامیدی مطلق سوق میدهند. سقوط بشار اسد این تصویر را شکست و وعده تغییر را به میان آورد. آیا این تغییر قوم خامنهای را هم واخواهد داشت تا خسته از فساد و تبعیض، اسلحههایشان را کنار بگذارند تا درکنارهم سقوط جمهوری اسلامی را تماشا کنیم؟
«همانطور که [ارنست] همینگوی زمانی در موضوع ورشکستگی نوشت، فروپاشی رژیمهای استبدادی بتدریج و سپس ناگهان رخ میدهد – ابتدا خیلی کند و سپس همهچیز در یک زمان اتفاق میافتد». این شروع مقاله «فروپاشی ناگهانی بشار اسد» نوشته آن اپلباوم برای رسانه آمریکایی آتلانتیک است که نویسنده در آن تغییر پس از سقوط رژیم با پشتیبانی روسیه و جمهوری اسلامی سوریه را وعده میدهد و در ادامه مینویسد:
این فقط یک استعاره ادبی نیست. پیروان دیکتاتور فقط تا زمانی به او وفادار میمانند که او بتواند از آنها در مقابل خشم هموطنانشان محافظت کند.
تازهترین کتاب اپلباوم با نام «شرکت استبدادطلبی، دیکتاتورهایی که میخواهند جهان را اداره کنند» نگرش او به جهان معاصر است: حکومتهایی ظالم و مستبد، با همکاری و هماهنگی اسپانسرهایشان در کنار همدیگر قرار گرفتهاند تا هر زمان دیکتاتوری در داخل کشورش کم آورد، بقیه به او کمک کنند. این «بقیه» را میلیاردر، الیگارش یا آقازاده بخوانید فرقی نمیکند، آنها دزدسالارهایی هستند که ظاهری متمدن به خود گرفتهاند و هدفشان فقط امتداد سرقت از جامعه در امتداد ظلم، خشونت و سرکوب است.
مانند زمانی که مردم قزاقستان به خیابان آمدند و ارتش روسیه به اسم حفظ آرامش و صلح وارد این سرزمین شد و صدها نفر را کشت. یا مانند وقتی که سپاه قدس با همکاری ارتش روسیه و حزبالله لبنان به سوریه رفت تا با کشتار گسترده، حکومت خانواده اسد در این کشور را از سقوط نجات دهد. یا وقتی نیروهای شبهنظامی وابسته به جمهوری اسلامی برای سرکوب اعتراضات مردمی به شهرهای مختلف ایران وارد شدند.
این شیوه هماهنگ شده و وابسته به بیگانه دیکتاتوری، بر گسترش یاس و ناامیدی تکیه کرده است تا جامعه را از هرگونه تلاش برای تغییر جدا کند؛ ولی اپلباوم توضیح میدهد این تصویر به بقیه جامعه هم بسط پیدا میکند، از جمله به پیروان حکومت. به سپاهیها و بسیجیها و دیگر پیروان علی خامنهای، دیکتاتور جمهوری اسلامی هم میرسد. تلنگری میشود تا تصویر آنها از حکومت خرد شود.
در همین زمینه بخوانید:
انتخاباتِ جمهوری اسلامی: از آن اپلباوم برای محافظت از مردم در برابر استبداد حکومتی چه میتوان آموخت
دیکتاتوری ۵۴ ساله خاندان اسد یک هفتهای پوچ شد
از ۱۱ آذر / ۲۹ نوامبر تا ۱۸ آذر / ۸ دسامبر، فقط یک هفته طول کشید تا نیروهای بیگانه حامی اسد و ارتش سوری متحد برای حفظ دیکتاتوری اسد، بدون آنکه تلاش خاصی در جبهههای جنگ کنند، حکومت را رها کردند و به تماشای سقوطش نشستند. شبیه به زمانی که ائتلاف به رهبری آمریکا به سرعت توانست از جنوب عراق به بغداد برسد و صدام حسین متواری شد. یا وقتی ارتش افغانستان حکومت به کل فاسد وابسته به بیگانه را رها کرد تا طالبان با کمترین مقاومتی دوباره بر آن سرزمین حاکم شود.
ارتشها و شبهنظامیهای وابسته به روسیه و جمهوری اسلامی، بهشکلی مشخص خستهاند. ارتش روسیه در جنگ اوکراین بهشدت کشته و زخمی داده تا آنجا که سرباز از کره شمالی وارد صحنه جنگ کردهاند. جمهوری اسلامی همزمان گسترده از اسرائیل ضربه خورده و توان اقتصادیاش را تحریمها فلج کرده است.
اسماعیل هنیه را در خانه امن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تهران کشتند. رهبران حزبالله و حماس را یکی پس از دیگری با خشونت تمام – همراه با کشتار گسترده مردمی – کشتند. زیرساختهای نظامی که علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی با فدا کردن ثروت عمومی مردم ایران در گذر دههها دور اسرائیل ساخته بود، ناپدید و یا ناتوان کردند.
دیکتاتورها فراموش کردهاند آنکه از طرف آنها به کودک هم شلیک میکند، چشم جوانان را کور میکند، مردم را به هر بهانهای سرکوب میکند، او هم در این جامعه زندگی میکند و توانش محدود است. او هم میبیند و نگران میماند، مانند تصویری که چند ساعت پیش از سقوط دمشق در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. شب، خیابان تاریک در محلهای که وابستگان رژیم اسد در آن زندگی میکنند، مردمی که سراپا خود را پوشاندهاند، ملافهای یا پردهای پر از چند چیزی که از خانه و زندگیشان چنگ زدهاند به دوش کشیدهاند و میدوند تا راه فراری پیدا کنند.
اکنون یک سوال درباره جمهوری اسلامی احتمالا این شده است: سپاهیها کی از دفاع خامنهای خسته بشوند تا این حکومت هم سقوط کند؟ بهخصوص حالا که تصویر فرار قوم اسد را دیدهاند و میدانند یا باید چارهای از اکنون بجویند و یا در آیندهای نزدیک، آنها هستند که چند چیزی از خانه و زندگی درون ملافه و کولهپشتیای ریختهاند و میگریزند چون میدانند چه جنایتهایی کردهاند.
پروژه یاس و ناامیدی عمومی دامن خود استبداد را هم میگیرد
این تصویری است که جمهوری اسلامی با دههها کشتار، سرکوب، گرانی و تورم، کمبود، تفرقهاندازی، دروغگویی و پروپاگاندا در دل جامعه – چه داخل و چه خارج از ایران – کاشته است: به جز ما چارهای ندارید، به بقیه کشورها نگاه کنید چقدر بدبختتر از شما هستند، همین را هم اگر ما نباشیم از شما میگیرند. خواستید ما را بر بیاندازید اما هر مرتبه تا توانستیم کشتیم، شکنجه کردیم، دزدیدم و ناپدید کردیم و دوباره بدتر از آن را میکنیم. تصویری شبیه به حامیان خامنهای که در شهرک اکباتان بر بلندگوهایشان نعره میزدند سوریه را نگاه کنید، لازم بشود از آن هم بدتر میکنیم. آنجا بودیم و یاد گرفتیم، میآییم و بر سر شما خرابتر، ویرانگرتر و خونینتر اجرا خواهیم کرد.
بازگردیم به مقاله «فروپاشی ناگهانی بشار اسد» آن اپلباوم؛ او در ادامه مقالهاش یادآور میشود پیش از این سقوط ناگهانی در سوریه، دیکتاتور به یاس و ناامیدی عمومی امیدوار بود و شرکت استبدادطلبی دیکتاتورها هم همین تصویر را به بقیه حکومتهای مستبد تجویز میکرد تا خشنتر باشید تا مردم از اعتراض ناامید بشوند:
این شیوه ظلم بیتفاوت، عمدی و بهدقت برنامهریزی شده، منطقی در خود دارد: هدف خشونت، القای ناامیدی است. دروغهای مضحک و کمپینهای بدبینانهی پروپاگاندایی، با هدف ایجاد بیتفاوتی و پوچی عرضه میشوند. بازداشتهای از روی هوس توانست میلیونها سوری، اوکراینی و ونزوئلایی را به فرار از کشور سوق دهد و امواج بزرگ و بیثباتکننده پناهندگان را خلق کند و آنها که باقی ماندهاند را در ناامیدی نگه دارد. ناامیدی، دوباره بخشی از برنامه [استبدادطلبان] بود. این رژیمها میخواهند هر شکل توانایی برای برنامهریزی آیندهای متفاوت را از مردم بدزدند، تا مردم را متقاعد کنند که دیکتاتوری ابدی است. «رهبر ما برای همیشه» شعار خاندان اسد بود.
گویا آنچه فراموش شده بود، گسترش این تصویر به خود بدنه حکومت بود. اپلباوم درمقالهاش ادامه میدهد:
اما تمامی این گونههای «رژیمهای ابدی» یک عیب مهلک دارند: نظامیها و پلیسها هم اعضای جامعه هستند. آنها هم بستگانی دارند که رنج میکشند، دوستان و فامیلهایی که سرکوب سیاسی و اثرات فروپاشی اقتصادی را تجربه میکنند. آنها هم شکهای خودشان را دارند و آنها هم میتوانند احساس عدم امنیت کند. در سوریه، ما این هفته نتیجه همین احساسها را دیدیم.
در فضای مجازی، مردم سوریه خوشحالاند. کابوس ۵۴ ساله تمام شده است. زندانیهایی آزاد میشوند که بعضا حتی نام خودشان را فراموش کردهاند. تصویر کودکی دو سه ساله در مخوفترین زندان سوریه در فضای مجازی گسترده پخش میشود که نگاه میکند ساختمان نیمهتاریک تمام زندگیاش لبریز شعف و اشک زندانیهایی است که طعم آزادی میچشند. او حتی نمیداند دنیایی بیرون این فضا میتواند وجود داشته باشد.
اپلباوم نوشته که «نمیدانم رویدادهای امروز میتواند صلح و ثبات را به سوریه بیاورد، چه برسد به اینکه آزادی و دموکراسی را بههمراهش داشته باشد» ولی با وجود این:
پایان رژیم اسد، وابسته به روسیه و جمهوری اسلامی چیزی تازه خلق کرده و این تنها محدود به سوریه نیست. هیچچیزی هولناکتر از ناامیدی نیست، هیچچیزی جانکاهتر از بدینی، اندوه و یاس نیست. ولی به ناگهان سقوط رژیمی وابسته به روسیه و جمهوری اسلامی، احتمال تغییر را جلو میکشد. آینده میتواند متفاوت باشد. و این احتمال امیدواری را در سراسر جهان بسط خواهد داد.
استبداد کاریکاتوری ناپایدار از شکل یک حکومت است
یک پرسش پیشروی ما و جمهوری اسلامی این است که بدنه طرفدار آنها، یا سپاهیها، چقدر خستهاند و تا کی حاضر خواهند بود برای حفظ تصویر ذهنیشان از یک حکومت، به امتداد خشونت، دزدی و سرکوب ادامه دهند. اپلباوم در ابتدای کتاب «شرکت استبدادطلبی» تصویر ذهنی بقیه از استبداد را به یک کاریکاتور تشبیه میکند:
همه ما تصویری کاریکاتوری از یک حکومت خودکامه داریم. یک مرد بد در راس قدرت وجود دارد. او ارتش و پلیس را کنترل میکند. ارتش و پلیس مردم را با خشونت تهدید میکنند. همکاران شر حکومت هم وجود دارند و شاید مخالفانی شجاع هم در صحنه حاضر باشند. ولی در قرن بیستویکم، این تصویر کاریکاتوری شباهت محدودی با واقعیت استبداد دارد. امروز، استبدادطلبان نه توسط فقط یک فرد بد، بلکه توسط شبکهای پیچیده و متکی به ساختارهای اقتصادی بر پایه دزدسالاری اداره میشوند و از مجموعهای پیچیده از خدمات امنیتی – مانند خدمات نظامی، شبهنظامی و پلیس – و همچنین همکاری متخصصهای فنآوریای سود میبرند که نظارت عمومی، پروپاگاندا و خبرهای دروغی را عرضه میکنند. اعضای این شبکهها[ی استبدادطلبی] نه تنها به یکدیگر درون یک حکومت دیکتاتوری مرتبط هستند بلکه همچنین به شبکههای دیگر کشورهای استبدادی هم وابسته شدهاند و بعضیوقتها با دموکراسیها هم کار میکنند.
کاریکاتور دیکتاتوری خامنهای و قومش بر ایران، تصویری شبیه به فرعون یا خدایی بر روی زمین است. به او لقب ولیفقیه دادهاند و سخن او برای پیروانش حکم سخن پروردگارشان را دارد.
حالا ولی سالهاست شاهد ضربههای متعدد خدایان دیگر هستند. اسرائیل گام به گام با خشونت و تکیه بر ابزارهای نسلکشی بر آنها فائق میشود. سلفیها بر آنها پیروز میشوند. طالبان آنها را عقب میراند. در هر جبههای که ساکن شدهاند، انگار خدا آنها را ترک گفته و تنها ماندهاند.
قوم خامنهای گام به گام به داخل ایران محدود میشوند و تصویر داخل، برایشان جلوه دیگری مییابد. شاهد گسترش فقر مطلق در اطرافشان هستند، با گسترهای از گرانی، تورم و کمبود فزاینده دستوپنجه نرم میکنند و حتی آبوهوا هم شبیه به قدیم نیست و انگار بیشتر سال در جهنم زندگی میکنند. آنها بهتدریج میبینند بازیچه دست استبداد و اسپانسرهای دزدسالارش شدهاند یا آنگونه که اپلباوم در مقدمه کتاب «شرکت استبدادطلبی» ادامه میدهد، به آنها مسئولیت دفاع از حکومتهایی مانند رژیم بشار اسد را دادهاند که حتی به مدل اسلام جمهوری اسلامیچیها هم اعتقادی ندارند. حکومت سکولاریسم بر پایه تکحزبی بعث را باید حفظ میکردند که حتی حجاب زنان مطلوب این قوم را هم اجرا نمیکند. اپلباوم نوشت:
شرکتهای تحتکنترل حکومتِ فاسد در یک دیکتاتوری با دیگر شرکتهای فاسد تحتکنترل حکومتی دیگر همکاری میکنند. پلیس در یک کشور ممکن است پلیس دیگر کشورها را مسلح، مجهز و آموزش دهد. متخصصهای پروپاگاندا منابع خود را به اشتراک همدیگر میگذارند – مزرعههای کاربران دروغین و مجموعههای رسانهای که پروپاگاندای یک دیکتاتور را بسط میدهند، میتواند برای ارتقاء پروپاگاندای دیگری هم استفاده شود.
فقط عموم جامعه ایران و سوریه نیستند که متوجه شدهاند ساختاری مستبد، چقدر ناپایدار و شکننده است و مکرر، سقوط آن را تماشا کردهاند. تفاوت سقوط صدام حسین در عراق با بشار اسد در سوریه، توانایی او برای فرار در آخرین لحظه و رسیدن به مسکو بود. برعکس صدام حسین که در فضایی شبیه به سوراخ موش، کثیف، با ریش و موی ژولیده، منگ و ناتوان بازداشت شد، اسد به دامن پوتین گریخت. ولادیمیر پوتین هم مانند علی خامنهای، امیدش همچنان به شیوه همکاری «شرکت استبدادطلبی» است تا شاید بتواند پایان عمرش را هم حاکم باقی بماند. ولی او هم مانند خامنهای، شاهد این است که یک مرتبه دیگر، ارتش و شبهنظامیهایی که قرار بود مدافع حفظ حکومت اسد به هر قیمتی باشند، جنگیدن را کنار گذاشتند و فقط تماشا کردند این ساختار فاسد، بیمار و دزد فرو میپاشد. آنها هم تیکتاک ساعت را میشنوند. استبداد را کنار خواهند گذاشت یا تماشا میکنند سقف بر سر آنها هم خراب شود؟
نظرها
شهرام
شیعه با سنی رو یکی نکنید..سنی هایی که اقتدا به رهبری وولایت میکنند روببینید..حماس..حشدالشعبی..ووو...چ رسد به خود شیعه که فدااایی رهبر وولایت هستند