ایران و خاورمیانه ۲۰۲۴؛ پیچیدن طوفان در دالان «گذار از خامنهای»
علی رسولی- شگفتیهای سال ۲۰۲۴، جمهوری اسلامی را به جستجوی نوشدارو کشاند. نسخه «وفاق» برای داخل و «گشودگی برای مذاکره» در خارج، همین نوشدارو است. اما آیا سهراب هنوز نفس میکشد که نوشدارو به کار آید؟ این سوالی است که جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۵ به پاسخش خواهد رسید. بازی «گشودگی» و «رواداری» و «متعارف بودن» در قاموس رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیست. نه آن را بلد است و نه لوازمش را در اختیار دارد. به نظر میرسد تنها کورسوی امید جمهوری اسلامی برای بقا از دالان «گذار از خامنهای» میگذرد.
برای خاورمیانه، سال ۲۰۲۴ از آن سالها است که بعدتر ارجاعات بسیاری به تحولات آن خواهند داد. یک نقطه عطف بزرگ در این سال رخ داد. زنجیرهای از هم گسست و شرایط برای شکلگیری یک معماری امنیتی جدید فراهم شد. فارغ از اینکه این معماری امنیتی جدید تحقق خواهد یافت یا نه و اینکه کیفیت آن چگونه است، همین گسسته شدن پیوندهای پیشین خود حامل تحولاتی بزرگ خواهد بود.
سوریه بار دیگر به عنصری مهم در شام بدل شد. جنگهای داخلی و آتشهای خفته در زیر خاکستر، بنیان دیکتاتوری خانواده اسد را در هم پیچید و اکنون نوزادی متولد شده که فعلاً جز ترکیه هیچ کس نمیداند خوشقدم است یا بدشگون.
سال ۲۰۲۴ انبان رنج فلسطینیها سنگینتر از هر زمانی بود. قمار خونین و شکستخورده حماس و ناتوانی محور مقاومت برای نجات غزه در کنار حملات بیامان اسرائیل، فقط عمق رنج فلسطینیها را بیشتر کرد. در عرصه سیاسی نیاز به یافتن راهی برای تشکیل دولت فلسطینی در این سال پررنگتر از هر وقت دیگری شد و البته به همان اندازه هم رسیدن به آن بعیدتر و دورتر.
فعلاً پیمان ابراهیم و ائتلافی که توسط عربستان سعودی، کشورهای عربی دیگر و کشورهای اروپایی شکل گرفته، به عنوان محتملترین مسیر برای دستیابی به این هدف ظاهر شده است. اما آیا این ابتکار به نتیجه میرسد و بنا است پایانی بر رنج فلسطین در افق ظاهر شود؟ ۲۰۲۵ روشن میکند.
اسرائیل در سال ۲۰۲۴ از «ضربه روانی» ۷ اکتبر به «برتری روانی» ناشی از دستاوردهای نظامی در لبنان و کشته شدن حسن نصرالله، اسماعیل هنیه و یحیی سنوار رسید. این مسئله در جامعه به شدت راستگرای اسرائیل این باور را تقویت کرده است که راه یکی است و آن هم شلیک به سر دشمنان. چنین تفسیری از وقایع در کنار حمایت بیقید و شرط آمریکا و اروپا، آنها را به این گمان رسانده است که برای تأمین امنیت نیازی به «صلح عادلانه» و «توافق برد-برد» نیست بلکه با «هژمونیککردن رعب از اسرائیل» میتوان به قله رسید.
در چنین فضایی، آمدن ترامپ و نخستوزیری نتانیاهو، ناقوس حمله محدود یا گسترده به ایران را به صدا درآورده است. خاورمیانه ۲۰۲۵ میتواند حامل میوه چنین تصوراتی باشد. میوهای که برای برخی بازیگران، شهد و نوش است و برای برخی دیگر، شرنگ. تجربه نشان داده که ارمغان آتشی که از دهانه تفنگ بیرون میآید برای مردم خاورمیانه فقط یک لحظه روشنایی و یک عمر خونریزی است.
سال ۲۰۲۴ برای کشورهای حوزه خلیج فارس سالی بود که میتوانستند «از شادی در پوست خود نگنجند» ولی خویشتنداری کردند و آداب به جای آوردند. همین خویشتنداری تحولی مهم است. ضربه به معماری امنیتی جمهوری اسلامی مسبب شادی این کشورها بود. آنها الان بعد از سالها میتوانند در مورد آینده سوریه و لبنان و نقش خودشان برنامه بچینند و تازه عراق هم پشت در ایستاده است.
این کشورها منتظرند که در سال ۲۰۲۵ خبرهای مشابهی از بغداد و صنعا بشنوند. و برایشان این هیجانانگیز است که انگار بدون آلوده کردن دستها یا دستکم یواشکی آلوده شدنشان هم میتوان به این اهداف رسید.
تاریخ خاورمیانه اما پر از شگفتیها است. عزا شدن عروسی با شلیک گلولهای نامنتظر با سرشت خاورمیانه گره خورده است. برای دیکتاتوریهای عربی حوزه خلیج فارس سال ۲۰۲۵ میتواند به شکلی محتاطانه و در صورت کنترل دستهایی که به سمت ماشه رفته، خبرهای خوبی به همراه داشته باشد.
«یاغی» یا «عیار تنها»؛ پایان یک داستان
برای ایران به عنوان بازیگری که استراتژی امنیتی و سیاست خارجی خود را سالها است بر «اختلال در روندهای متعارف» قرار داده است، سالی که در پایان آن هستیم پر از خبرهای دهشتناک بود.
جداافتادگی جمهوری اسلامی از اکوسیستمهای تجاری، سیاسی، مالی و امنیتی که از همان سالهای اول انقلاب آغاز شد و در دهه ۸۰ و ۹۰ شمسی به اوج خود رسید، حالا آثارش را نمایان کرده است. جمهوری اسلامی که البته خود همزمان «بازیگر فعال» و «قربانی» خروجش از اکوسیستمهای متعارف جهانی است، به تجربه، راه حیات و زندهمانیاش را در پذیرفتن نقش «بازی به هم زنی» و «امتیازگیری» یافته است.
۴۶ سال است که زیست غیرمتعارف جمهوری اسلامی، نقش بیرونی «ایران» را در خاورمیانه از «ژاندارم آمریکا» به «یاغی سرگردنه» تغییر داده. علی خامنهای در ۳۵ سال دیکتاتوریاش عنصری مهم در ساخته شدن تصویر «یاغی سرگردنه» برای ایران بوده است. البته خامنهای دوست دارد او و نظامش را «عیاری تنها» ببینند تا «یاغی بیمغز». و مانند دیگر بخشهای کارنامهاش در این تصویرسازی هم چندان موفق نبوده است.
ایرانی که خامنهای به آن شکل و صورت داده است قادر به حضور در روندهای متعارف و ایجابی نیست. میتواند اختلال ایجاد کند ولی نمیتواند راهحلی بدهد. ویران میکند ولی نمیتواند از نو بسازد. حتی اگر مانند حمله به افغانستان در دولت جورج بوش همکار اطلاعاتی آمریکا شود خیلی زود از آن روند بیرون انداخته میشود.
آیا همه تقصیرها بر گردن ایران است؟
«متعارف بودن» امتیازی است که آمریکا به صورت خاص آن را از جمهوری اسلامی دریغ میکند و البته همزمان شخصی بر ایران حکم میراند که او هم جز «امتیازگیری از وضعیت غیرمتعارف» چیزی در چنته ندارد. این ها لازم و ملزوم هماند.
مدل حکمرانی خامنهای نه فقط در عرصه خارجی و منطقهای که در سیاست داخلی هم بر «بیقاعده کردن روندها و نهادها» است. حتی به رهبری رسیدن خود او ناشی از همین نامتعارف شدن وضعیت است. در میانه بحران عزل حسینعلی منتظری و مرگ روحالله خمینی، او ناباورانه به اریکه قدرت رسید. اگر فاصله میان حذف منتظری و مرگ خمینی طولانیتر بود، بازیگران سیاسی بیشتری فرصت داشتند برنامهای برای آینده فراهم کنند. در آن صورت خامنهای شاید در فهرست گزینههای رهبری دوم هم نبود.
«اختلال در عملکردهای نهادی»، میراث علی خامنهای است. او با جنگ بیامان او با رؤسای همه دولتهای دوران رهبریاش و ساختن قدرتهای موازی، نهاد دولت را به پوستهای توخالی تبدیل کرد. مجلسی که خامنهای چندین نهاد موازی قانونگذاری در کنارش ساخته به هر چیزی شبیه است جز مجلس. اگر موضوع مهمی در کار باشد یا حکم حکومتی میدهد، یا شورای نگهبان را به کار میاندازد یا مهره مجمع تشخیص مصلحت را میگرداند یا در نهایت شورای عالی امنیت ملی را به میدان میفرستد. تازه شورای علی سران سه قوه و شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای عالی فضای مجازی و چند شورا و قرارگاه دیگر هم هستند که نهاد قانونگذاری و اجرایی را به یک «حشدالشعبی» تبدیل کردهاند: اجتماع نیروهای موازی با منافع متفاوت و گاه متضاد.
در مورد نهاد امنیتی، قضایی و اقتصادی هم به همین شکل است. بیان وضع داخلی در مطلبی که بنا دارد سیاست خارجی را در مرکز توجه قرار دهد از آن رو است که نشان دهیم که نامتعارف بودن گرچه تحمیل بیرونی بر جمهوری اسلامی هم بوده است ولی خامنهای خود معمار نامتعارف کردن روندها برای بسط قدرتش است و راهی جز این در سیاست داخلی و خارجی بلد نیست.
مختل کردن نهادها و نامتعارف کردن سیاست به خامنهای فرصت داد از سیاستمداری درجه دو به دیکتاتوری خودکامه ارتقا یابد. ولی این بالا رفتن از بنای قدرت با برداشتن آجرهایی در بدنه نظام حکمرانی رخ داده است. آجرهایی که خامنهای از سازه حکمرانی خارج کرده و زیر پایش گذاشته، ارتفاع قدرت او را افزایش داده ولی سوراخهای بسیاری در بنا ایجاد کرده که نهاد حکمرانی را هر لحظه ناکارآمدتر و بیثباتتر از لحظه قبل کرده است.
در سال ۲۰۲۴ عوارض این شیوه حکمرانی، گردن جمهوری اسلامی را فشرد. در داخل در نتیجه ناکارآمدی مطلق سیستم اجرایی، بحرانهای اقتصادی و ناترازی گسترده عیان شده و در خارج هم با حمله دشمنان جمهوری اسلامی به قلب محور مقاومت، بزرگترین و مهمترین ابزار «اخلالگری» را از دستان خامنهای خارج کرده است.
شگفتیهای سال ۲۰۲۴، جمهوری اسلامی را به جستوجوی نوشدارو کشاند. نسخه «وفاق» برای داخل و «گشودگی برای مذاکره» در خارج، همین نوشدارو است. اما آیا سهراب هنوز نفس میکشد که نوشدارو به کار آید؟ این پرسشی است که جمهوری اسلامی در سال ۲۰۲۵ به پاسخش خواهد رسید.
بازی «گشودگی» و «رواداری» و «متعارف بودن» در قاموس رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیست. نه آن را بلد است و نه لوازمش را در اختیار دارد. به نظر میرسد تنها کورسوی امید جمهوری اسلامی برای بقا از دالان «گذار از خامنهای» میگذرد.
نظرها
محمد
اینهای که من خاندم اروزی های کسانی هستش که میخواهن ایران را مثل سوریه و دیگر کشور ها کنن ولی یادشان رفته کسی که حدود۳۶سال به تنهای وسط اتش عشق خود را سالم و بدور از تیر و تفنگ نگه داشته مگر خیانت داخل بتواند از پا دربیاورش والا چیزی که ساخته و زیر پایش گذاشته به گفته شما انقدری قوی هستش که با هیچ بادی نلرزد و با هر سیلی تخربب نشود ریشه قوی در برابر سیل و سازه ای قوی در برابر بهد دارد
رسا
نویسنده مقاله به این اشاره دارد که" تنها کورسوی امید جمهوری اسلامی برای بقا از دالان گذار از خامنهای میباشد" کدام کورسو به عقب برگردیم پس از فوت خمینی وجود وزنه سنگینی همچون رفسنجانی بودکه کفه خامنهای را بالا برد حال پاره سنگهای باقیمانده از آن دوران به هیچ وجه قادر به بالا بردن کفه جانشین خامنهای نمیباشند به چند دلیل ،اوضاع آشفته اقتصادی سیاسی اجتماعی داخلی و شکستهای سیاسی نظامی در عرصه های خارجی و اختلافات شدید بین جناحهاو از ان مهمتر کسب تجربه مردم از قیامهای خونین سالهای اخیر از یک طرف و هم مسلح شدن مردم به ابزار کارایی به نام فضای مجازی امکان هرگونه مانور را از حکومت میگیرد شک نکنید که با حضور خامنهای امکان قالب کردن جانشینش سادهتر بود ولی اینکه تا کنون دست به این کار نزدهاند دلیل ترس از عواقبش میباشد
تقی
شایدچراغی به نام خامنه ای را که سی کشور در سی وششسال با متفکر ترین مغزها برای خاموشیش نقشه کشیدی خاموش کنید اما نور خدا را no ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم افسوس که چون بوقلمون رنگ بانکیم
moon
اگر خدا ستمگران بوسیله اشخاص زورمندتر سرکوپ و ذلیل نمی کرد همانا فشار چامعه را به نیستی می کشاند