در زندان
زیر حکم اعدام: از پخشان عزیزی، مدافع حقوق زنان و مددکار اجتماعی چه میدانیم؟
دیوان عالی کشور حکم اعدام پخشان عزیزی، مددکار اجتماعی و مدافع حقوق زنان را تایید کرده است. وکلای او میگویند که به دفاعیات و مستندات ارائه شده هیچ توجهی نشده و سازمان عفو بینالملل نیز میگوید که این حکم «ناعادلانه» است.
پخشان عزیزی مددکار اجتماعی اهل مهاباد و فارغالتحصیل همین رشته از دانشگاه علامه طباطبایی تهران است. امروز در حالی خطر اعدام زندگی او را تهدید میکند که او خود سابقهی بازداشت بهخاطر فعالیت علیه اعدام دارد: پخشان عزیزی بار اول در ۲۵ آبانماه ۱۳۸۸ در گردهمایی دانشجویان کُرد دانشگاه تهران «علیه اعدامهای سیاسی در کردستان» بازداشت شد. پس از چهار ماه بازداشت، به قید وثیقه آزاد شد و از آن پس کار مددکاری اجتماعی را پی گرفت. او چندین سال مترجم و مددکار اجتماعی در مناطق جنگزدهی سوریه بود و ۱۳ مردادماه ۱۴۰۲ به دست نیروهای اطلاعاتی ایران بازداشت شد، طی چهار ماه بازداشت هیچ تماسی با خانواده یا وکیل نداشت و برای اعتراف اجباری تحت شکنجه جسمی و روحی قرار گرفت تا سرانجام از بازداشتگاه وزارت اطلاعات به بند زنان زندان اوین منتقل شد. هشتم خردادماه ۱۴۰۳، پس از بیش از هشت ماه بلاتکلیفی، دادگاه پخشان عزیزی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست ایمان افشاری برگزار شد. نتیجه: حکم اعدام.
چهارشنبه ۱۹ دیماه، حکم اعدام پخشان عزیزی در دیوان عالی کشور تایید شد. وکلای این مددکار اجتماعی، امیر رئیسیان و مازیار طاطایی میگوید که به دفاعیات و مستندات ارائه شده هیچ توجهی نشده و درخواست دادرسی خواهند داد. با اینحال، خطر اجرای حکم اعدام پخشان عزیزی را تهدید میکند. سازمان عفو بینالملل یک روز بعد از تایید حکم اعدام او آن را محکوم کرد، «غیرعادلانه» خواند و تاکید کرد که فعالیتهای پخشان عزیزی «بشردوستانه، حقوق بشری و مسالمتآمیز» بوده است.
آسو عزیزی، برادر پخشان گفته است که پرونده او به اجرای احکام ارسال شده و حالا نگرانیها از اجرای حکم اعدام او افزایش یافته است. در میان نگرانیها و خشمها، با عزمی جدی برای لغو حکم اعدام، از پخشان عزیزی و مبارزهی جسورانه و محکمش در دفاع از حقوق زنان - بهخصوص در مقابل داعش - بخوانیم:
اواخر تیرماه ۱۴۰۳ پخشان عزیزی با انتشار نامهای تحت عنوان «کتمان حقیقت و آلترناتیو آن» روایتی از بازداشت و شکنجههای نهادهای امنیتی نوشت:
بارها در بازجویی به دار میکشیدنش. ۱۰ متر به قعر زمین فرو میبردنش و باز بیرون میآوردند و سرخورده و شکستخوردهی اجتماعی قلمدادش میکردند. حافظهی تاریخی پر از وقوع این حادثه است. از همان کودکی مهر تجزیهطلبی و جنس دوم خورده و بهعنوان شهروند محسوب نگشته بود. ما برای اقتدار مرکزی، کوچکیم، عددی نیستیم ولی برای احکام، سنگینترین و بزرگترین. [...] اولین جنازهای که دیده بود، خدیجه که توسط همسرش و برادرش دستانش گره زده و سوزانده شده بود. عهد کرده بود از دفاع از حقوق زنان دست نکشد. هزاران زن و کودکی که در حملهی داعش، سرِ مردان را جلوی چشمانشان بریدند و به اسارت کشیدند و تجاوز کردند. فرهنگ تجاوزی که بر زن اعمال میشود، مادرانی که کودک به سینههایشان، شیرشان خشک شده بود. کودکان پابرهنهای که صدها تنشان، سینه بر سینه تخته سنگهای شنگال سپردند که در تمامی رسانههای جهان منعکس شد. جنایتی علیه بشریت که با نوشتن صدها جلد کتاب نمی توان کلیه زوایای آن را منعکس کرد.
۳۱ تیرماه ۱۴۰۳، پخشان عزیزی، زندان اوین
همبستگی فعالان زنان: زندان علیه اعدام
بند زنان زندان اوین از اولین گروههایی بود که به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی، این مدافع متعهد حقوق زنان، اعتراض کرد و دو بار در هواخوری زندان دست به تحصن زدند، بهطوری که ۳۷ نفر از آنان از ملاقات منع شدند و برای پخشان عزیزی هم پروندهی «آشوب در زندان» گشوده شد.
زنان بند اوین یکصدا اعلام میکنند: خواهان لغو حکم اعدام پخشان عزیزی هستیم. از تمام مردم میخواهیم با زنان زندانی سیاسی عقیدتی همصدا شوید.
از صفحه اینستاگرام نرگس محمدی، گلرخ ایرایی و ناهید تقوی
چهارشنبه سوم مردادماه جمعی از زنان زندانی در این تحصن شعار دادند: ««بەرخۆدان ژیانە، ژن ئازاد پەخشانە»» [مقاومت زندگی است، زن آزاده پخشان است]، «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر حکومت اعدامی»، «از کردستان تا گیلان ستم علیه زنان»، «بند زنان اوین، همصدا هم پیمان، تا لغو حکم اعدام ایستادهایم تا پایان»
زنان زندانی در زندان لاکان رشت هم ۲۳ مردادماه طبق روال سهشنبههای نه به اعدام، با اعتصاب غذا به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی اعتراض کردند.
«سر برود، جان برود، آزادی هرگز نرود»
حکم اعدام یک مجازات صرفا انفرادی نیست. خانواده، دوستان، آشنایان و یک جامعه را درگیر میکند. همبندیهای این فعال حقوق زنان او را استوار، جدی، پرشور، متعهد، و بااصول توصیف میکنند و دربندان و زندانیان سابق حکم اعدام برای او را انتقامجویی نظام حاکم از اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» میدانند:
دینا قالیباف در یادداشتی نوشته بود:
من از زندان آزاد شدم اما از همان روز در خوابهای پریشانِ شبانهام پخشان را میبینیم که رو به روی میز پینگپنگ مجسمه «مادر» را با دستانش شکل داده است، والیبال بازی میکنیم و او برای اولینبار مرا با نامِ «شیلر»، همان زن کورد آشنا میکند. زنی که قبل از دیدار با پخشان حتی اسمش هم به گوشم نخورده بود و بعدها فهمیدم قصه پرغصه همین زن کورد بود که زنان کوردستان را برای ژینا روانه خیابانها کرد.
هستی امیری هنگام آزادی، با یک نقاشی از پخشان عزیزی از زندان خارج شد و کمی بعد در یادداشتی نوشت:
نمیدانم حالا هر چند ثانیه یک بار به این فکر میکنی که بیدادگاه انقلاب تهران تو را محکوم به اعدام کرده است اما میدانم مداوم به تمام محکومین به اعدام فکر میکنی. در تمام این سالها تو شاید تنها کسی بودهای که با اینکه سنگینترین حکم را گرفته ابدا مسئله را شخصی نکردی و تاکید داشتی مسئله «تو» نیستی. حتی وقتی توی هواخوری نامت را فریاد زدیم بلافاصله تذکر دادی این کار درست نیست و اعدام امری کلی است و این احکام پیامی دارد. پیامی برای ورود به دوران جدید سرکوب و انتقام.
«صدور حکم اعدام، انتقام حاکمان، از زنان، کردستان، تا هر گوشه در ایران»
پیامهای برخی زندانیان و زندانیان سابق نشان میدهد که برداشتها از دلایل صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی مشابهاند.
پنج زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار کرج اخیرا با انتشار نامهای سرگشاده نسبت به تایید حکم اعدام برای پخشان عزیزی، بهروز احسانی و مهدی حسنی در دیوان عالی کشور اعتراض کردند:
ولی فقیه جنایتکار که همهی احکام اعدام با تایید و نظارت (و اساسا به دستور او) صورت میگیرند، گمان میکند با موج کشتار و اعدام میتواند مردم به جان آمده را مرعوب و به سکوت وا دارد. ولی این آخرین و اصلیترین حربه سرکوب (یعنی اعدام) هم دیگر دوای درد بیدرمان او نخواهد بود؛ همانطور که روحیه پدران و مادران را بر سر مزار عزیزانشان دیدهایم، حال روحیه محکومان ایستاده بر چهار پایههای اعدام را هم شاهدیم کما اینکه این سه عزیز زندانی سیاسی محکوم به اعدام خود برای نجات جان محکومان اعدامی از اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» بوده و هستند و این بدان معنا است که اعدام هم دیگر کارایی خود را از دست داده و چه بسا خود جرقههایی بر بشکه باروت ایرانِ در حال انفجار باشند و عبای ولی فقیه و کل نظام پوشالیش را به آتش بکشد.
سعید ماسوری، لقمان امینپور، محمد شافعی، سپهر امامجمعه و میثم دهبانزاده
جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان و زندان سیاسی سابق نیز در یادداشتی که روز پنجشنبه ۲۰ دیماه منتشر کرده، به موضوع ضرورت مخالفت معلمان با احکام اعدام پرداخت:
هیچکس بهتر از صادرکنندگان حکومتی احکام اعدام نمیداند که اعدام نهتنها عملی بازدارنده نیست، بلکه ابزاری برای سرکوب و کنترل جامعه است. [...] مسئله تنها به حکومت محدود نمیشود؛ سکوت جامعه در برابر این سرکوب نیز نقش مهمی در استمرار این روند دارد. جامعهای که در برابر اعدام بیتفاوت است، عملاً با این خشونت همراهی میکند.
صدیقه وسمقی، محقق و اسلام پژوه و زندانی سیاسی ضمن مخالفت با حکم اعدام برای پخشان عزیزی سابق درباره وجه شرعی صدور حکم اعدام نوشت:
جان هزاران انسان در طول عمر جمهوری اسلامی با عناوین کلی که در دنیای امروز معنا و مفهومی ندارد، مثل «محاربه»، «افساد فی الارض» یا «بغی» مورد تهدید قرار گرفته است. هزاران نفر یا اعدام شدند یا به اعدام محکوم شدند. جمهوری اسلامی مدعی است که مجری احکام فقه شیعی و شریعت اسلامی است اما اگر به این منابع به طور دقیق نگاهی بیندازیم، می بینیم که اصولا در تاریخ اسلام، کارکردی که امروز این واژهها در دستگاه قضایی و حکومت جمهوری اسلامی دارد، تا پیش از این وجود نداشت و تناسبی میان آنها نیست.
همبستگی دادخواهان: «نه تهدید، نه سرکوب، نه اعدام دیگر اثر ندارد»
حمایت دادخواهان از پخشان عزیزی گسترده بوده است، بسیاری از مادران دادخواه بهخصوص در کردستان صدور حکم اعدام برای او را محکوم کردهاند. نگاهی بیندازیم به چند پیام از میان پیامهای بسیار:
دست از سرِ زنان آزادیخواه بردارید! هر کدام از اینها را دستگیر کنید و به سیاهچال بیندازید ، ۱۰۰ زن دیگر علیه فکرِ سیاه و متعفّن شما بلند خواهند شد…من از همه هموطنانم، از نهادهای فعالِ حقوق انسانها و فعالان مدنی و روشنفکرهای جامعه میخواهم صدای اعتراضتان را علیه حکمِ اعدام دخترم پخشان عزیزی بلند کنید. نگذارید این رژیم دیو سیرت با خاطر آسوده فرزندانمان را پای چوبه دار ببرد… فرزندانم! فراموش نکنید باید با هم متحد باشیم . یک دست صدا ندارد!
گوهر عشقی، مادر دادخواه ستار بهشتی، مردادماه ۱۴۰۳
اعدام قتل عمد حکومتی است. من مادر رامین حسینپناهی خواهان لغو فوری حکم اعدام و آزادی پخشان عزیزی و شریفە محمدی هستم. اعدام ننگ بشریت است. ننگ بر حاکمیتی کە برای بقا بە دنبال گردن برای طناب دارش میگردد.
شرافت زرینی (دایه شریفه)، مادر دادخواه رامین حسینپناهی، مردادماه ۱۴۰۳
فراتر از هر دیدگاه یا اختلاف نظر، زندگی و حق حیات اساسیترین حق هر انسان است که باید از آن پاسداری شود
مژگان افتخاری، مادر دادخواه ژینا (مهسا) امینی، دیماه ۱۴۰۳
خبر دهشتناک تایید حکم اعدام دختر بی گناه کورد ایرانی و مددکار فعال و دلسوز اجتماعی خانم پخشان عزیزی آنقدر ناعادلانه و بیرحمانه است که روح و روان هر انسانی را که وجدانی زنده دارد میآزارد و آدمی را از این امر همه بیرحمی و قساوت به حیرت میاندازد. بدون شک اعدام این دختر شریف، لکه سیاهی بر تاریخ حاکمیت فعلی خواهد بود و تبعات انسانی و سیاسی این حکم ناروا، دامن مسئولان را دیر یا زود خواهد گرفت. به عنوان پدری داغدیده که خون دخترم مهسا (ژینا امینی) مظلومانه بر خاک ریخته شد و تاکنون کسی پاسخگوی این غدر و ظلم بزرگ نبوده است، همراه با همه خانوادههای داغدار و دلسوخته با خانواده پخشان عزیزی همدردی میکنم و با تمام وجود فریاد میزنم که این حکم ناروا را نقض نموده و اعدام را در کشور متوقف کنید و بیش از این خانوادهها را داغدار عزیزانشان نکنید.
امجد امینی، پدر دادخواه ژینا (مهسا) امینی، دیماه ۱۴۰۳
بیانیههای جمعی در حمایت از پخشان عزیزی: «پخشان زنی است که باید زندگی کند و آزاد شود»
مسئلهی پخشان عزیزی یک مسئلهی شخصی نیست و اتهامی که دولت به او زده نیز اتهامی دال بر یک عمل شخصی نیست. تأیید حکم اعدام وی نیز، مسئلهای فردی نیست، موضعی است از طرف نظام در مقابل آزادیخواهی و جنایتی است علیه زنان. این پیامی است از طرف جمهوری اسلامی به کل جامعه و بالاخص زنان مبارز. بنابراین تمامی زنان و کل جامعه باید این را همانند حکمی در مقابل خویش تلقی نمایند و آن را بیپاسخ باقی نگذارند. از همین رو حمایت از ایشان و سایر فعالین آزاداندیش، حمایت از حقوق زنان، فعالیتهای زنان، حمایت از سایر زندانیان و حمایت از هستی جامعه است. ما، جامعهی زنان آزاد شرق کوردستان«کژار» ضمن محکوم کردن تأیید حکم اعدام پخشان عزیزی از آزادیخواهان، فعالین سیاسی، مدنی، سازمانها و نهادهای مدافع حقوق بشر و تشکلهای زنان میخواهیم که تا لغو فوری حکم اعدام ایشان و دیگر زندانیان سیاسی، همصداتر از همیشه به میدان بیایند. قطعا برای زندگی صحیح راهی بجز مبارزه وجود ندارد و ما به پیشاهنگی این رفقای مبارزه تا رسیدن به زندگی آزاد از پای نخواهیم نشست. جایی برای تعلل باقی نیست، پخشان عزیزی صدای زنان آزادیخواه است، این صدا باید بماند! پخشان زنی است که باید زندگی کند و آزاد شود! زن، زندگی، آزادی!
جامعهی زنان آزاد شرق کوردستان(کژار)، ۲۱ دیماه ۱۴۰۳
پخشان عزیزی در پاییز سال ۱۳۹۳ جهت کمکرسانی در کمپهای آوارگان جنگی به شمال سوریه و شهر قامیشلو رفت. او برای کار در حوزۀ مددکاری زنان به راهی کمپهای آوارگان شد و به زنان و کودکان آسیبدیده کمک میکرد. او در مکاتباتش نوشته است: «از اینکه اینجا برای پول کار نمیکنم، خوشحالم. اینجا مثل مدرسهای برای کسب تجربۀ فعالیت و زندگی است.»
بیانیه جمعی از کنشگران مدنی و فعالان حقوق زنان در حمایت از پخشان عزیزی و وریشه مرادی
واقعیت این است که حکومت و عوامل آن بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، درصدد برآمدهاند تا برای انتقامگیری از آن جنبش و به گمان خود، ایجاد هراس در بین فعالین جنبشهای اجتماعی و همچنین جلوگیری از ادامه اعتراضات و تحرکات حقطلبانه و رو به گسترش کارگران و زحمتکشان، علیه نابرابری، فقر، تورم و گرانی روزافزون و انواع محرومیتهای اقتصادی و معیشتی، فشار بر فعالین کارگری و اجتماعی را تشدید کرده و با پروندهسازی و ایجاد سناریوهای جعلی و ساختگی، آنها را قربانی نماید. اگر چه هیچ جرمی مرتکب نشده باشند.
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، بیدارزنی، گروه اتحاد بازنشستگان، کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکلهای کارگری، کارگران بازنشسته خوزستان، ۱۳ مردادماه ۱۴۰۳
سلطه بر زنان سلطه بر جامعه است همانطور که آزادی زنان آزادی جامعه است. نخستین گام برای رسیدن به سلطه، دوختن دهانهاست یعنی حذف بیش از پیش آزادی بیان. صدور و اجرای حکم اعدام زنان جز انتقامگیری از آنان متوجه آزادی بیان نیز هست. همانگونه که «مسئلهی زن» فقط مسئلهی زنان نیست بلکه امری همگانی است، آزادی بیان هم مربوط به همه است.
کانون نویسندگان ایران، مردادماه ۱۴۰۳
نظرها
Abi
از آتش سوزی آمریکا چه خبر؟
هومن
دلم گواهی میدهد که آن حکم شوم در مورد شما ایشان اجرا نخواهد شد ، هر چند تا بدین جا هم هر روزش مانند یک با اعدام شدن برایت سخت بود خواهرم