در زندان: از ژینا مدرس گرجی و مبارزهی متشکل او علیه زنکشی چه میدانیم؟
ژینا مدرس گرجی، روزنامهنگار کرد و فعال حقوق زنان است و بهخاطر فعالیتهای تشکلیافتهاش در انجمن زنان ژیوانو علیه زنکشی، در زندان سنندج محبوس شده است. این در حالیست که زنکشی در ایران به شکل افسارگسیختهای ادامه دارد و روزی نیست که جان زنی تحتتاثیر خشونت تهدید نشود و از دست نرود.
ژینا مدرس گرجی، روزنامهنگار کرد، از اعضای گروه عکاسی سوچ، گروه زنان ژیوانو، گرداننده پادکست ژی و صاحب کتابفروشی ژیرا و در یک کلام، «فعال» حقوق زنان است. دنبال کردن فعالیتهای مستمر، متمرکز و متشکل او بسیار الهامبخشاند، هرچند که اکنون مبارزهی بسیار سرزنده و پویای او پشت دیوارهای زندان سنندج محبوس باشد.
ژینا مدرس گرجی بار اول ۳۰ شهریورماه ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات ژن ژیان ئازادی [زن زندگی آزادی] به دست نیروهای وزارت اطلاعات و در یکی از خیابانهای سنندج بازداشت شد. او را ۴۰ روز در بازداشت نگه داشتند که به گفته خودش ۳۰ روز از آن به بازجویی گذشت و نهایتا به قید وثیقه آزاد شد. او را بار دیگر در فروردینماه ۱۴۰۲ بازداشت و پس از ۸۴ روز که ۳۰ روز از آن در سلول انفرادی گذشت، در تیرماه ۱۴۰۲ با قرار وثیقه ۵ میلیارد تومانی به صورت موقت از بند زنان کانون اصلاح و تربیت سنندج آزاد کردند.
خردادماه ۱۴۰۳ او را به «تشکیل دستە و گروە غیرقانونی با هدف براندازی نظام» متهم کردند که مصداق اتهامی آن «تاسیس انجمن ژیوانو با ایدئولوژی فمینیستی و با هدف براندازی» و «شرکت هدفمند در تجمعات و بیان نمودن شعارهای ساختار شکنانه» بود. انجمن ژیوانو گروهی متشکل از زنان کردستان است که فعالیتهای متعددی علیه «زنکشی» داشتهاند، از جمله بر مزار زنانی که به دست همسر، پدر یا برادر به قتل رسیدهاند حاضر شدهاند و با خانوادههای آنان دیدار داشتهاند و با برگزاری تجمع، جلسه و همچنین انتشار بیانیه و دفترچه آموزشی علیه چنین خشونتی ایستادهاند. در بیانیه شماره یک این گروه آمده است:
بر اساس این بینش تاریخی و با تکیە بر این تجربەها، ما بە مثابەی بخشی از زنان جامعەی کردستان، نە بە نام پیشرو، نخبە یا متخصص، بلکە همچون بخشی از انبوه انکارشدەی زنان، با بە اشتراک گذاشتن ایدەها و تواناییهای جمعیمان، بر آنیم زنان را بە تشکیل نهادهای خاص خویش در تمامی سطوح دعوت نماییم؛ بر این اساس نیز تاکید میکنیم کە فعالیت زنان تنها محدود بە ارائەی تصویر قربانی مطیع، صدور بیانیە و اعتراض های موقتی نبوده و فراتر از محکوم کردن مالکیت بە نام ناموس، آنچە ضروری مینماید برداشتن گامهای عملی ست در راستای زدودن زخم چرکین خشونت از دامان جامعه و مقاومت جدی در برابر نابرابری و دیدگاههای نابرابری انگارانە. در این مهم نیز دست یاری بە سوی تمامی زنان ستمدیدە کە قصد مقاومت دارند دراز کرده و تاکید می کنیم کە آنها را در هر جایی از دنیا، دور یا نزدیک، آشنا یا غریبه، همراە و همرزم خویش میدانیم.
بخشی از بیانیهی شماره یک زنان ژیڤانۆ [ژیوانو] در سال ۱۳۹۹
جای بسی شگفتی است که در روزهایی که زنکشی و خشونت علیه زنان بیوقفه خبرساز میشود و زندگی و جان زنان را تهدید میکند، هدف از تاسیس انجمنی برای مبارزه با خشونت و قتل «براندازی» تلقی میشود و زنانی که برای ساخت «جهانی دیگر» تلاش میکنند، به ۱۰ سال حبس محکوم میشوند. هرچند که این حکم بعدتر در دادگاه تجدیدنظر به ۱۶ ماه حبس تعزیری کاهش یافت اما با اینحال پیام فاجعهباری برای فعالان حقوق زنان داشت.
اتهام دیگر ژینا مدرس گرجی «همکاری با گروهها و دول متخاصم» بود که بابت آن نیز به ۱۰ سال حبس تعزیری محکومش کردند؛ مصادیق این اتهام «ارتباط پیوسته با عناصر ضدانقلاب»، «شرکت در کنفرانسها و کارگاههای آموزشی بینالمللی»، «نشر مطالب در فضای مجازی و انجام مصاحبه با رسانههای خارج از کشور در جهت سیاهنمایی اوضاع کشور و متشنج کردن فضای جامعه در برهه حساس پس از فوت مهسا امینی» عنوان شده بود که در دادگاه تجدیدنظر به یک سال کاهش پیدا کرد.
در حالی که فجایع زنکشی و کودکهمسری همچنان ادامه دارد، ژینا مدرس گرجی، این فعال حقوق زنان از ۱۲ آبانماه ۱۴۰۳ در بند زنان کانون اصلاح و تربیت سنندج محبوس است. اما از او بخوانیم که نوشته بود:
هیچ وقت، حتی یک لحظه، حتی در سخترین شرایطها به این فکر نکردم و نمیکنم که ارزش داشته یا نه. و حرفی که بسیار میشنویم برای که؟! هیچ وقت. فعالیت و کار من منتی ندارد و خودم را شخص خاصی نمیدانم. سختیهای من یک هزارم سختیهای بسیاری دیگر نبوده و نیست. ولی به لزوم نوشتن و روایت ایمان دارم!
از صفحه اینستاگرام ژینا مدرس گرجی
گروه عکاسی «سوچ»
ژینا مدرس گرجی از عکاسان گروه سوچ بود. گروهی از زنان هنرمند کرد که طی سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ نمایشگاههای عکاسی برگزار کردند. در شرح اولین نمایشگاه آنان آمده بود:
«سوچ» عنوان نمايشگاه گروهي عكس جمعي از عكاسان زنی است كه از سوچ(كنج)های خود بيرون آمدهاند و سوچی (گوشهای) از ديد زنانهی خود را با عكس و ويدئو عكس به نمايش گذاشتهاند. چرا كه بر اين باورند که سوچ(تاوان) زنانگيشان، رد سوچ(كنج) ماندن نيست. ما شما را دعوت میكنيم تا از سوچ ما دنيا را بنگريد.
از صفحه اینستاگرام گروه سوچ
گروه زنان ژیوانو
گروه ژیوانو تشکلی از زنان کردستان است که خود را نه متخصص یا نظریهپرداز، بلکه زنانی که معرفی کردهاند که حاضر به پذیرش نقش قربانی نیستند و به جای آن تلاش در ایجاد جهانی عاری از خشونت، برای زنان و مردان دارند. آنها با انتشار دفترچهی راهنما در روز جهانی منع خشونت علیه زنان، راهنماییهایی کاربردی برای مقابله با خشونت ارائه کرده بودند. همچنین آنها با فعالیتهایی از جمله ترجمه، معرفی زنان الهامبخش کردستان و خاورمیانه، بزرگداشت هشت مارس، حضور بر مزار زنانی که جانشان را بر سر خشونت از دست دادهاند و دیدار با خانوادههای آنان، گامهایی ارزشمند در جهت مبارزهی متشکل علیه زنکشی برداشتند:
ژیڤانۆ معتقد است هر نوع خشونتی تحت عنوان ناموس و یا نام دیگری، علاوه بر انسان زدایی از وجود زنان، به ابزاری مهیب برای سرکوب و فرودست ساختن آنان و همچنین بازتولید خشونت در میان خانوادەها و جامعه بدل شده است. بنابراین کنشگران اجتماعی باید در جستجوی ساز و کارهایی باشند تا هر نوع اقدام فردی و هیجانی افراد را که به ناامن ساختن زندگی زنان و خانوادەها منجر شده است محدود نمایند.
از صفحه اینستاگرام گروه ژیوانو
کتابفروشی ژیرا
ژینا مدرس گرجی نزدیک به هفت سال است که مالک کتابفروشی ژیرا در سنندج است. یک کتابفروشی که به عمد از ارائه کتابهایی از جمله «سیندرلا و سفیدبرفی» و «چه کسی پنیر مرا دزدید» سر باز میزند و سعی در ترویج کتابخوانی و دوری از بازتولید کلیشههای جنسیتی یا ترویج صنعتِ حالِ خوب دارد.
امروزه متن برای خواندن زیاد است. هزاران عنوان کتاب، تویتر، تلگرام، اینستاگرام، نشریات و...اما به قول فرانک فوردی در کتاب قدرت خواندن (از سقراط تا توييتر) امروزه بیشتر از این که کمیت و ساعات مطالعه مهم باشد، مهم این است کە چه میخوانیم؟! در کنار کتابهای بسیار خوب و مفید و قابل تامل کتابهای زرد هم بسیار است. کتابهای جنسیتزده، نژادپرستانه و روانشناسیهای زرد. این وظیفهی کتابدار و کتابفروش است که تا حد امکان از فروش و معرفی این کتابها جلوگیری کند و کتابهای بهتر را جایگزین کند.
از نوشتههای ژینا مدرس گرجی برای کتابفروشی ژیرا
ترجمهها و یادداشتها
ژینا مدرس گرجی روزنامهنگار است و از او ترجمهها، یادداشتها و گزارشهای بسیاری میتوان خواند. در انتظار آزادی او، جز آنکه از فعالیتهای متشکل و منسجمش الهام میگیریم، بخشی از یادداشتهایش را بخوانیم و همراه اندیشهی او شویم:
نهادهای مدنی، فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناسان و بنیادشان، وکلا، هنرمندان، روزنامهنگاران منتقد، نویسندگان، فیلمسازان، کنشگران و… این فهرست طویل سالیان سال سعی کردهاند در رسانهی خود، با روشهای گوناگون، در قالبها و راهکارهای پیشنهادی مختلف، بر روی موضوع خشونت علیه زنان کار کنند. با وجود ارائهی لایحه به مجلس، انواع و اقسام کارزارها، کمپینها، کارگاههای آموزشی، تهیه و پخش دفترچههای آموزشی، ثبت تجربهها، بازتاب و انعکاس، تفسیر و تحلیل و ارائهی راهکارهای پیشنهادی گوناگون … پس چرا آمارهای ثبتشده در خصوص خشونت علیه زنان و وقایع رخداده در این حوزه همچنان فراوان و تکاندهنده هستند؟ چهبسا از این رو که دولت و سیاستهای رسمی آن، با پیروی از سیستم مردسالارانه حاکم بر آن، در راه منع و رفع خشونت علیه زنان گام برنمیدارد. پس باید پیش از هر کنشی، مفاهیم را بازنگری کنیم، رویکردی جدی و مستقیم به امر سیاسی در پیش بگیریم، از سیاسی بودن همهی امور اجتماعی، فرهنگی و حتی خصوصی دفاع کنیم و با همهی وجود و توان برای ایجاد تغییر در سیاست بکوشیم.
«ضرورت مرور: امر شخصی، امری سیاسی است، حوزهی خصوصی، حوزهی سیاسی است»، آذرماه ۱۳۹۹ در وبسایت بیدارزنی نوشته ژینا مدرس گرجی
در فرهنگ ما، بخصوص در گذشته، زنان از کودکی طوری تربیت میشوند که شرایط سخت زندگی و انواع نابرابریها را بپذیرند و در مقابل آنها سکوت کنند. این سبک زندگی یک ارزش بوده است. همهی ما در زنان اجدادمان این را شنیدهایم و دیدهام. دور نرویم به زندگی مادربزرگهایمان نگاه کنیم؛ که چطور در مقابل نابرابریها را تحمل و سکوت کردند. همیشه زنانی که سختیهای بسیاری متحمل شدند، صبور بودند و سکوت کردند قابل احترام بودند و به آنها لقبهای: مهربان، صبور، نجیب، فداکار، سختی کشیده و… داده شده. این نوعی از تابآوری است که باعث سرکوب بیشتر زنان و کمک به قدرتهای سلطه در خانواده و جامعه شده است. این زنها با مشکلات و شرایط سخت، زندگی کردند. آنها بدون آسیب رساندن به دیگران (خانوادهی خود، فامیلها، فرهنگهای رایج، نظام سلطه، …) از بحرانها گذشتهاند و مواردی را تعدیل کردهاند این همان تابآوری است. البته بودند کسانی که از بحران نگذشتند و طرد، کشته و حذف شدند.
«تابآوری؛ دو روی یک سکه برای زنان»، فروردینماه ۱۴۰۰ در وبسایت بیدارزنی نوشته ژینا مدرس گرجی
دور نرویم، وقتی اتفاقاتی مثل چندین قتل ناموسی پشت سر هم روی داد، روایتها بود که باعث ایجاد کمپینهای مبارزه با خشونت علیه زنان و علیه قتل ناموسی شد. افشای آزارگران جنسی و روایتهایشان بود که جنبش می تو را به راه انداخت، روایت مادران داغدار که فرزندانشان کشته شدند در سالهای گذشته کمپینهایی برای زندانیها و کشتهشدگان شکل داد، روایت خانوادهها و دوستان مسافران هواپیمای پی اس هفتصد و پنجاه و دو و هر بار تظاهرات، راهپیماییها و اعتراضات، ایجاد شور بسیجی در هر جنگی برای سربازان و فرماندهان، در هر مکان جغرافیایی و هر زمان همه اینها از روایتها نشات میگیرند. اسم بعضی از ما که الهام از بعضی اشخاص قهرمان یا نشان از یک دوره یا واقعهی تاریخی است همه و همه نشان از قدرت روایت است که در طول تاریخ همیشه عدهای سعی در یادآوری یک سری اتفاقات را دارند. حالا در قالب کتاب، فیلم، موسیقی یا گروههای گفتگو در کلاب هاوس. روایتها باعث برساختن خیر جمعی میشود.
«روایت و کنش جمعی؛ چرا فراخوانهای اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارند» خردادماه ۱۴۰۰ در وبسایت بیدارزنی نوشته ژینا مدرس گرجی برای معرفی کتاب «روایت و کنش جمعی» نوشته فردریک دبلیو میر و ترجمه الهام شوشتریزاده
بنابراین در حال حاضر طبق ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی مصوب ۱۳۸۱، سن قانونی ازدواج برای دختران ۱۳ ﺳﺎل ﺗﻤﺎم ﺷﻤﺴﯽ است و ازدواج دختر زیر این سن ﻣﻨﻮط ﺑﻪ اذن وﻟﯽ ﺑﻪ ﺷﺮط رﻋﺎﯾﺖ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺑﺎ ﺗﺸﺨﯿﺺ دادﮔﺎه ﺻﺎﻟﺢ است که در اینصورت به نظر میرسد اساسا در قوانین ایران سن ممنوعهای برای ازدواج با دختران وجود ندارد. بارها در کمسیون قضایی، مجلس لایحه منع ازدواج کودکان را رد کرده است. همچنین مجلس ایران با هدف جوانسازی جمعیت ایران و ترغیب جامعه به ازدواج، وامهای ازدواج را افزایش داده است. بنا به گزارشهای دو سال اخیر، درخواست وام ازدواج ۹۰ برابر شده است. محمود عباسی معاون حقوقی دادگستری ایران بارها اشاراتی به کودک همسری داشته برای مثال در یک مصاحبه زندگی دختری که در ۹ سالگی ازدواج کرده را تعریف کرده که در سه سال صاحب سه فرزند شده و بعد طلاق گرفته است.
«افزایش ازدواج کودکان در سایه قوانین» آبانماه ۱۴۰۰ در وبسایت بیدارزنی نوشته ژینا مدرس گرجی
خشونت در حکم نیرویی فراگیر و پیوسته مدام ما را در چنگال خود میگیرد. حتی اگر از بخت نیک شخصا قربانی آن نشده باشیم، از کنار ما میگذرد و زندگی روزمرهمان را زیروزبر میکند. خشونتی که صفحه تلویزیون، گوشیهای همراه، سینما، رسانههای مکتوب و ... را اشباع و رفتارمان را به تسخیر خود درآورده است. از خشونتهای مشهود همچون جنگهای مسلحانه تا خشونتهای نامشهودی همچون طرد و حاشیهرانی اقتصادی و سیاسی. این روزها همه درگیر تصاویر ارسالشده از جنگ حماس و اسرائیل هستیم. جنگی که به گفته یانیس واروفاکیس اقتصاددان و سیاستمدار یونانی ماحصل ناگزیر «سیاستهای آپارتاید» است. او در مصاحبه اخیرش میگوید: «در درگیریهای حماس و اسرائیل مسئله دولت آپارتاید و راهحل لاجرم تخریب دولت آپارتاید و ساختن سیستمی سیاسی است که در آن انسانهای یهودی و عرب به شکل برابر ظهور کنند.»
«زنان گرفتار در گردباد خشم و خشونت؛ بدن در مقام میدان نبرد» مهرماه ۱۴۰۲ در وبسایت دیدبانآزار نوشته ژینا مدرس گرجی
وفاداری به وفاداری با نوستالژی و سر دادن آهوفغان نسبتی ندارد. به همان میزان و چه بسی بیش از آنکه وفاداری به «ساحت عمل» و «کاری کردن» در دل یک وضعیت مرتبط باشد، وفاداری به وفاداری کسبوکار سوژههایی است که مرگ را پشتسر نهادهاند، از چیزی نمیترسند و صرفاً بدنهایی تکثیرشده و جاوداناند که بهتمامی به بیرقی برای بیان و اعلام حقیقت در عشق به زندگی بدل شدهاند. بنابراین نه یاد یا حتی روح و شبح جانباختگان، بلکه بدن بسط یافته و تکثیرشدهی آنهاست که بر فراز و مهمتر از آن، در بطن وضعیت در گشتوگذار است. با این اوصاف هیچ بعید نیست که تمامی راهبردها و راهکارهای ممانعت از سیروسفر این بدنها ناکام بماند، زیرا زیستسیاست بدن میرود که نهتنها مادران جانباختگان، بلکه بهتدریج دیگران و همگان را به میزبانی سرشار از شور و عقلانیت برای پذیرایی از عاشقترین زندگان جاودانهی این سالها بدل کند.
«زیستسیاستِ زندگی» بهمنماه ۱۴۰۲ در وبسایت نقد اقتصاد سیاسی نوشته ژینا مدرس گرجی
چشماندازی که از قدرتهای بدن میترسد، سعی دارد ما را به ژنهایی خودخواه، منفرد و دشمن همبستگی فروبکاهد و در نهایت بدن را به خدمت ثبات، ایستایی و تثبیت در مرزهای سیستمهای موجود درآورد. اما بدن همواره منبع مقاومت نیز بوده است. بدن همواره از ثبات گریخته، مرزها را زیر پا گذاشته و به سمت حرکت و کوچگردی میل کرده است. و رقص دقیقاً یکی از بیانهای این مقاومت و قدرت همزمان است: بدنی که میرقصد، با طبیعت، جهان، خود و دیگری ارتباط میگیرد و سعی در دگرگونسازی روال متعارف آنها دارد.
مقدمهی ژینا مدرس گرجی بر ترجمهاش از «در ستایش بدنی که میرقصد» نوشتهی سیلویا فدریچی، فروردینماه ۱۴۰۳
هیچکس در اهمیت تفکر و آگاهی در جریان یک جنبش پیشرو تردید ندارد، اما آنچه چهبسا پیش و بیش از هر چیز بدنهای رزمنده را پیش میراند شورها و عواطفی باشد که کمتر مورد توجه و بحث جدی قرار میگیرند. سیلویا فدریچی در جستار پیش رو توجه ما را به جنبههای مولد، درمانی و شفابخش فعالیت سیاسی جلب میکند و از اهمیت تقویت شادمانی، پیوندها و شهامت در کسب دانش، قدرت تغییر دادن و تغییر یافتن میگوید. آنچه او آن را «رزمندگی شادمانه» میخواند. شادمانی در مقام شوری فعال که به سوی مبارزه میل میکند. شادمانیای که خود همانا مقاومت و مبارزه است. همانطور که ژیل دلوز میگوید، قدرتهای مسلط به اندوه نیازمندند و خواستار بدنهای غمگیناند تا بر آنها سیطره یابند: «از همینرو شادی مقاومت است.»
مقدمهی ژینا مدرس گرجی بر ترجمهاش از «در باب رزمندگی شادمانه» نوشتهی سیلویا فدریچی، مهرماه ۱۴۰۳
نظرها
نظری وجود ندارد.