ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

در زندان

در زندان: از زهره دادرس، فعال حقوق کودکان و زنان در گیلان چه می‌دانیم؟

زهره دادرس طی یک پرونده‌سازی امنیتی گسترده علیه فعالان گیلان به ۹ سال و ۶ ماه و ۲ روز حبس تعزیری محکوم شده و اکنون در زندان لاکان رشت محبوس است. او در نوشته‌های خود به تحلیل وضعیت زنان، معلولین، کودکان و سالمندان می‌پردازد، خاطرات زندان و بازجویی‌های خود را ثبت می‌کند، و وضعیت دهشتناک زندان لاکان رشت را آرشیو می‌کند. با رجوع به نوشته‌های این زندانی، به تفکر انتقادی و فمینیستی او، مقاومت در زندان، و پرونده امنیتی-حقوقی او می‌پردازیم.

زهره (فاطمه) دادرس، ۳۵ ساله، فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی، از فعالان اجتماعی و حقوقی زنانِ گیلان است، جغرافیایی که در اعتراضات «زن زندگی آزادی»/ «زن زیویش أزایی» از کانون‌های اصلی اعتراضات بود. او در جریان پرونده‌سازی امنیتی گسترده برای فعالان گیلان در آستانه اولین سالگرد خیزش ژینا در ۲۵ مردادماه ۱۴۰۲ با یورش ماموران امنیتی در کوچه محل زندگی خود بازداشت شد:

در بازجویی مورد تمسخر، تحقیر و توهین قرار گرفتم. بعدها فهمیدم که کمتر از یک روز بعد از بازداشت، اطلاعات گیلان با انتشار بیانیه‌ای ما را با دولت‌های خارجی و سرویس‌های امنیتی مرتبط و به دریافت پول و موارد غیر واقعی دیگر چون ارتباط با اینترنشنال و… متهم کرده است، در حالیکه میزان غیر واقعی بودن این موارد حتی در روند تشکیل پرونده هم کاملا مشخص شد و هیچ عنوان مجرمانه‌ای در ارتباط با این موارد در پرونده و احکام ما وجود ندارد. همچنین در این بیانه گفته شد که سرکردگان این تشکیلات در خارج از کشور آموزش دیده‌اند، در حالیکه من به عنوان کسی که با اتهام تشکیل گروه مجرم شناخته شده‌ام، تا به امروز از کشور خارج نشده‌ام‌.

از صفحه اینستاگرام زهره دادرس

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

بعد از روند بازجویی و ۴۷ روز حبس غیرقانونی، به طور موقت از زندان آزاد شد. بعدتر شعبه ۳ دادگاه انقلاب رشت زهره دادرس را به ۹ سال و ۶ ماه و ۲ روز حبس تعزیری محکوم کرد: شش سال به اتهام «تشکیل گروه با هدف برهم زدن امنیت ملی» و سه سال به اتهام «اجتماع و تبانی برای برهم زدن امنیت کشور». حکمی که با اعمال قانون «تجمیع احکام»، ۶ سال و ۱ روز آن قابل اجرا است. شعبه ۱۱ دادگاه تجدیدنظر گیلان به ریاست محمدصادق ایران عقیده این حکم را عینا تایید کرد:

رای ۲۲اسفند صادر شد اما انتظار ما برای ابلاغ رای، ۷فروردین ۱۴۰۳ به پایان رسید. هیچ‌کس اعدادی که جلوی اسامی ما قرار گرفته بود را باور نمی‌کرد. همگی محکوم به حبس تعزیزی شده بودیم. بیش از ۶۰ سال حکم حبس قطعی برای افرادی که بزرگترین جرمشان فمینیست بودنشان بود وگرنه چطور افرادی بدون هیچ محکومیت کیفری، سوءسابقه، حتی تذکر و تماس از اطلاعات و… می‌توانند سزاوار چنین حکمی باشند.

از صفحه اینستاگرام زهره دادرس

زهره دادرس از ۲۰ تیرماه ۱۴۰۳ روزهایش را در زندان لاکان رشت می‌گذراند، زندانی که بسیاری از فعالین شناخته‌شده گیلان را در خود حبس کرده است، از جمله شریفه محمدی و «هم‌پرونده‌ای»های زهره دادرس در جریان بازداشت فعالان گیلان. این فعالان حقوق زنان در زندان به مقاومت و فعالیت‌هایشان ادامه داده‌اند. پیوستن به کارزار «سه‌شنبه‌های نه به اعدام»، درکنار برگزاری یک نشست صمیمانه و خواهرانه با مشارکت زندانیان «سیاسی» و «غیرسیاسی» در زندان لاکان به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان (۲۵ نوامبر/  ۵ آذر)، فقط دو نمونه متأخر از مقاومت او در زندان است.

زهره دادرس همچنین در صفحه اینستاگرام خود به تحلیل وضعیت سیاسی و اجتماعی زنان، معلولین، کودکان و سالمندان می‌پردازد، خاطرات زندان و بازجویی‌های خود را ثبت می‌کند، وضعیت دهشتناک زندان لاکان رشت را آرشیو می‌کند، و البته بیم‌های و امید‌های خود را برای آزادی‌خواهان به اشتراک می‌گذارد. در دلنوشته‌های روزانه، او «از دوستی‌ها، شادی‌های کوچک، خنده‌ها، و امیدی می‌گوید که حتی دیوار‌های زندان نیز نمی‌تواننند آن را خاموش کنند». در نوشته‌های او شور و اشتیاق به زندگی و رهایی، بالاخص رهایی از مناسبات مرد/پدرسالاری، موج می‌زند: «زن باشی و اهل زندگی، حتی اگر آزادی‌ات رو بگیرن، باز می‌تونی مشتاقانه راوی زندگی باشی. زندگی در اسارت». این فعال اجتماعی در معرفی کتاب «زنان در تکاپو: فمینیسم و کنش اجتماعی» (شیلا روباتام) می‌نویسد:

تاریخ تنها بازگویی جنگ‌ها و مرگ پادشاهان نیست. هر تلاش اصیل بشری تاریخی از آن خود دارد. مطالعه تاریخ می‌تواند وضعیت فعلی ما را روشن کند، به داوری‌هایمان دقت بخشد و ما را از حیرت و عقب‌نشینی در برابر فراز و نشیب‌های مسیر باز دارد.

این جمله‌ها به‌خوبی باور او به عاملیت و تاریخ‌سازی کنش جمعی سیاسی را آشکار می‌سازد. در ادامه با رجوع به نوشته‌های او، به تفکر انتقادی و فمینیستی او، مقاومت در زندان، و پرونده امنیتی-حقوقی او می‌پردازیم.

انگشتر‌های عقیق و فیروزه‌ای بازجویانِ مَرد

زهره دادرس در ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ طی یک موج دستگیری و پرونده‌سازی علیه فعالان برابری‌خواهی جنسیتی در گیلان با خشونت در رشت دستگیر می‌شود:

در کوچه محل خانه‌مان دستگیر شدم، بدون هیچ احضاریه یا تماسی، بدون ارائه حکم بازداشت یا تفتیش خانه ... پس از بازداشت، نیروهای امنیتی لباس شخصی، کلید خانه را بدون اجازه از کیفم برداشتند و من از شیشه پشت ماشین دیدم که مأموران مرد، بدون زدن زنگِ در و با کلید من وارد خانه‌مان شدند که باعث ترسیدن مادر مسن و برادرزاده شش‌ساله‌ام شد ...  من که از داخل ماشین درخواست می‌کردم که همراه انان به داخل خانه بروم با شوکر تهدید شدم

او بیش از ۷ روز در انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات محبوس می‌شود: «فرصتی برای هواخوری نداشتم. تمام مراحل بازجویی با چشم‌بند، در حضور چندین بازجوی مرد، بدون حضور مامور زن، در بازه زمانی طولانی انجام می‌شد». در بازجویی‌ها زهره را مورد توهین قرار می‌دادند و مجبور به «بشین و پاشو» می‌کردند. در طول بازداشت، با وجود تهوع و به رغم توصیه پرسنل پزشکی، از درمان محروم می‌ماند.

در یکی از پست‌های اینستاگرامی، زهره دادرس با انتشار یک عکس از انگشتر عقیق، درباره بازجویان مردی می‌نویسد که همگی بلااستثنا انگشتر‌های فیروزه‌ای، عقیق یا دعانوشته در دست داشتند. او که در تمام طول بازجویی چشم‌بند داشته، مشاهده می‌کرده که چطور بازجویان با دستانی مزین به این انگشتر‌ها برگه‌های اعتراف را جلویش می‌گذاشتند و در حین بازجویی او را آزار می‌دادند، و درنتیجه «نان انگشتر‌هایشان» را می‌خوردند:

بیرون از آن اتاق بازجویی هم از آن دست‌ها دیده بودم. دست‌هایی که به میزهای ادارات تکیه داشتند، دست‌هایی که عبای ریاکاری را جمع می‌کردند، دست‌هایی که به ما و آرزوهای‌مان در خیابان‌های شهر کشیده می‌زدند و…

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

انگشتر‌های دینی در جمهوری اسلامی مسلماً از یک جسم تزئینی فراتر می‌روند و به لحاظ فرهنگی به‌معنای تعهد به آموزه‌های شیعه و «اهل بیت» و البته وفاداری سیاسی به نظام و ملزومات بازتولید آن است. انگشتر قاسم سلیمانی، فرمانده سابق شاخه قدس سپاه پاسداران، و رئیس‌جمهوری سابق، ابراهیم رئیسی، پس از مرگ‌شان به طور ویژه در رسانه‌های حکومتی مورد توجه قرار گرفتند. معنای نُمادین و فرهنگی انگشتر نیروهای امنیتی در فیلم «دانه انجیر معابد»، ساخته محمد رسول‌اف، نیز برجسته می‌شود. فیلم با سقوط پدر خانواده و رفتن او به زیر تلی از آوار خاتمه می‌یابد. دست‌ مستأصل این فیگور مردسالار-امنیتی، که حامل انگشتر حکومتی است، بیرون از آوار مدفون می‌شود.

۶۰ سال حبس برای فعالان گیلان به جرم فمینیست‌بودن!

زهره دادرس پس از روند بازجویی و بدون داشتن حق تماس با خانواده و حق دسترسی به وکیل درنهایت پس از یک ماه و نیم در ۹ مهر ۱۴۰۲ به طور موقت آزاد می‌شود.یک روز پس از دستگیری، وزارت اطلاعات گیلان یک اطلاعیه صادر کرد و به سیاق همیشگی دستگاه امنیتی با پارانویا از «انهدام» یک «تیم تشکیلاتی ۱۲ نفره» خبر داد که «مرتبط با عناصر بیگانه» بوده، در خارج از کشور آموزش دیده‌، «مقدمات اغتشاش و ناامنی در سطح استان گیلان و برخی شهرستان‌های استان کردستان» را فراهم ساخته‌اند و قس الی هذا.

منظور وزارت اطلاعات از تیم ۱۲ نفره، فعالین مدنی و فمینیستی گیلان بود: زهرا دادرس (خواهر زهره)، متین یزدانی (عکاس)، فروغ سمیع‌نیا، سارا جهانی (داروساز)، شیوا شاه‌سیاه (گرافیست)، یاسمین حشدری (شاعر)، آزاده چاووشیان و نگین رضایی، جلوه جواهری و هومن طاهری. آنها همگی طی دو روز به صورت همزمان در شهرهای فومن، انزلی، لاهیجان و رشت توسط نیروهای امنیتی با خشونت دستگیر شدند و «در دوران بازجویی مورد توهین‌های رکیک، تمسخر و تهدید» قرار گرفتند. این فعالان همچنین همگی طی یک روز به شکل ناعادلانه محاکمه شدند و بعدتر برای اجرای حکم تقریباً همزمان وارد زندان لاکان رشت شدند.

فعالان گیلان، پیش از ورود به زندان لاکان رشت برای اجرای حکم، شنبه ۲۳ تیرماه ۱۴۰۳؛ از راست: آزاده چاوشیان، فروغ سمیع‌نیا، نگین رضایی، جلوه جواهری و شیوا شاه‌سیاه. عکس از سوشیال مدیا

برخی از آنان، بنا به گزارش‌گر ویژه سازمان ملل، «شکنجه و در بازجویی‌ها تهدید به تجاوز و مرگ شدند». زهره دادرس در مصاحبه با «کانون زنان ایرانی» درباره بازداشت خواهر و هم‌پرونده‌ای خود، زهرا، می‌گوید:

خواهرم تا بیست روز حتی صدای فرزندانش را نشنید ... او را بارها زدند و از روی صندلی پرت کردند. وقتی به زندان منتقل شدیم، در بخش قرنطینه زندان من کبودی‌های روی پای او را دیدم ... خواهرم مبتلا  به فقر شدید آهن، کم‌خونی، و توده‌هایی با درجه سرطانی است اما در مدت بازجویی و بازداشت محرومیت از داروهای خود را تجربه کرد که این باعث اختلال هورمونی و بیش از ۲۰ روز خونریزی قاعدگی شد ... زهرا به عنوان مادر در دوران بازجویی مورد تحقیر و تهدید به دستگیری فرزندانش قرار گرفت. به او می‌گفتند فرزندش را می‌کنند تو گونی یا او در اتاق کناری درحال بازجویی است

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

زهره دادرس، به همراه یازده فعال دیگر، در شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت در اسفند ۱۴۰۲در جایگاه متهم قرار گرفت: «در روز دادگاه به هر کدام و وکیل‌مان {زهره و خواهرش زهرا} کمتر از یک ربع زمان داده شد و قاضی تصمیم داشت به پرونده هر دوازده نفر در یک روز رسیدگی کند». او با دو اتهام «تشکیل گروه» و «اجتماع و تبانی به قصد برهم‌زدن امنیت» درمجموع به ۹ سال و ۶ ماه و ۲ روز حبس تعزیری محکوم می‌شود: «من برای یک جمع دوستانه و زنانه تلگرامی با اتهام تشکیل گروه مواجه شده ام و البته که این برایم باورنکردنی است». ۱۲ فعال گیلان درمجموع به بیش از شصت سال حبس قطعی محکوم شدند:

همگی محکوم به حبس تعزیزی شده بودیم. بیش از ۶۰ سال حکم حبس قطعی برای افرادی که بزرگترین جرمشان فمینیست بودنشان بود وگرنه چطور افرادی بدون هیچ محکومیت کیفری، سوءسابقه، حتی تذکر و تماس از اطلاعات و... می‌توانند سزاوار چنین حکمی باشند.

۶۰ سال حبس بهای گزافی است که این فعالان برای اعتراض‌شان علیه نظام مردسالار و بهره‌کشی پرداخت کردند. حجاب اجباری، کودک‌همسری، اشکال مختلفِ خشونت خانگی، کار خانگی بازتولیدی، تبعیض‌های اجتماعی بر سر دست‌مزد نیروی کار زنان، استثمار مضاعف زنان روستایی در کار کشاورزی، فرصت‌های نابرابر شغلی ازجمله موضوعاتی است که این فعالان مدنی و سیاسی درباره آن نوشتند و علیه آن دست به کنش‌ورزی زده اند.

زندان لاکان و مسئله زمان

ثبت و آرشیو مبارازت و سرکوب، روایت عاملیت و انقیاد، بخش لاینفک هر جنبش سیاسی برای نوشتن تاریخ خود است. زهره دادرس، همچون بسیاری از زندانیان سیاسی، خاطرات و تجارب زیسته خود از زندان لاکان رشت، بند زنان (موسوم به کانون اصلاح و تربیت و زندان زنان استان گیلان) را ثبت و ضبط می‌کند. او وضعیت اسفناک زندان لاکان را اینطور توصیف می‌کند: 

در زندان لاکان صحبت از حداقل‌ها نیست. در زندان لاکان یک چیزهایی اصلاً وجود ندارد ... اصلاً آشپزخانه و امکان پختن یک تخم‌مرغ ساده برای زندانیان وجود ندارد. بوی شدید زباله سراوان، به ویژه در روزهای گرم، فضای محوطه و بند رو پر می‌کند؛ نداشتن هیچ فضای سبز و باغچه‌ای در محوطه، درحالی که زندان دقیقاً وسط جنگل‌های هیرکانی جایابی شده؛ نبود سالن مطالعه و روزنامه؛ کتاب‌های بسیار کم‌تعداد و بی‌کیفیت ... حتی یک کتاب تاریخ معاصر هم ندیدم که بتوانم خود را با آن مشغول کنم. یک اتاق کوچک بهداری که خیلی از داروها را نداشت و هفته‌ای یک‌بار دکتر عمومی می‌آمد. درخواست‌های مکرر برای دکتر متخصص به ویژه متخصص زنان سال‌ها بود که به نتیجه رسیده بود. در اتاق کوثر، دو عینک مطالعه بود که همه از آن استفاده می‌کردند. هیچ مرکز شست‌وشویی نبود ... آب بو می‌داد و بسیاری از زنان دربند ما انواع عفونت را تجربه می‌کردند. فروشگاه زندان یک اتاق بسیار کوچک بود و حداقل‌ها برای هیچ بخشی را تأمین نمی‌کرد ...

زندان لاکان رشت «در میانه جنگل‌های انبوه هیرکانی در شمال ایران، یکی از قدیمی‌ترین جنگل‌های دنیا» واقع شده اما «ذره‌ای از خاک، سبزی و طراوتش، سهم ساکنان آن نیست». فقدان امکانات پایه‌ای حیات در زندان لاکان نه فقط زندگی جهنمی را برای زندانیان رقم زده بلکه زمان آینده زندانیان را می‌دزدد و باعث پیری زودرس و کوتاه‌شدن عمر افراد می‌شود: «اگر به جای سن تقویمی، به سن بیولوژیک افراد توجه کنیم، می‌بینیم بسیاری از ساکنان بند زنان، به علت شرایط سخت زندگی، از نظر عملکرد اعضای بدن چون دندان، معده، کلیه، مفاصل و.‌‌.. ، در عین جوانی فرتوت و ناتوان بودند. تغییر در امور زندان لاکان نیازی اضطراری است».

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

زمان زندان همچنین با تکرار پیوند می‌خورد. زهره دادرس پس از یکی دو هفته از حضور در زندان لاکان متوجه می‌شود که غذای زندانیان در روزهای هفته زندان ازپیش معلوم است و تکرار می‌شود. با این حال، هم‌بندی‌هایش هر روز با شور و اشتیاق یا کنجکاوی می‌پرسند: «غذای امروز چیست؟ و من با تعجب می‌گفتم غذای هرروز که معلوم است چطور نمی‌دانند؟». او پس از مدتی متوجه می‌شود که کنجکاوی زندانیان برای غذا و حواس‌پرتی‌شان واکنشی ست خودآگاه یا ناخودگاه به منطق تکرار در زندان:

در زندان همه چیز تکراری است. فضاهای تکراری، غذاهای تکراری، آهنگ‌های تکراری، آدم‌های تکراری، برنامه‌های تکراری و.‌.. . برای اینکه آنجا بتوانی دوام بیاوری، لازم است که خودت را گاهی به ندیدن و ندانستن بزنی. وقتی بتوانی حواست را از این تکراری بودن‌ها پرت کنی، امید به اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی در وجودت تقویت می‌شود. آنجاست که احساس می‌کنی، زندان نتوانسته روح و روانت را حبس کند و زندگی ادامه دارد. 

تحت چنین شرایطی، مقاومت روزمره فردی و جمعی در زندان، از رقصیدن با آهنگ‌های رادیو گرفته تا شوخی و مطالعه و کنش‌های جمعی، میانجی‌های حیاتی برای تحمل و خنثی‌ساختن شرایط سخت تأدیبی و تنبیهی زندان به‌شمار می‌رود.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

فمینیسم، خشونت، و مسئله اعدام

زهره دادرس به‌عنوان فعال حقوق زنان بارها و بارها علیه خشونت، بالاخص اعدام و خشونت جنسیتی نظیر زن‌کشی و حجاب اجباری، نوشته است:

در فلسفه اخلاق فمینیستی مسئله خشونت، محوریت دارد و فمینیسم بیش از همه، به دنبال شناسایی و از بین بردن مصادیق مختلف خشونت است. در نمونه اعدام هم، بررسی‌ها تایید می‌کنند که این مجازات نه تنها پایان خشونت نیست بلکه انگیزه‌ای برای اعمال خشونت حداکثری در حین ارتکاب به جرم و خود علتی برای ادامه یافتن خشونت و انتقامجویی است.

بند زنان زندان لاکان رشت از اصل تفکیک جرائم پیروی نمی‌کند و بند زندانیانِ به‌اصطلاح «سیاسی» و «غیرسیاسی» از یکدیگر تفکیک نمی‌شود. بخش مهمی از خاطرات زندان زهره دادرس درباره مواجهه با زندگی و تجربه زندانیانی است که «سیاسی» نبوده‌اند، کسانی که پیش از ورود به زندان مورد خشونت جنسیتی واقع شدند و اکنون در زندان به گونه‌ای دیگر مورد خشونت واقع می‌شوند (بالاخص از سوی مأموران و مسئولین زندان). به زعم زهره، باید گفتار و پراتیک مجرم‌سازی این زنان را در هم شکست و درعوض به شرایط تحمیل شده‌ اجتماعی نگاه کنیم، جایگاهی که طبقه، اتنیک و البته جنسیت از سوی جامعه به افراد اعمال می‌کند. به گزارش دیدبان آزار، در  نشست زنان زندانی در زندان لاکان به مناسبت روز جهانی منع خشونت علیه زنان نه فقط فعالان فمینیست گیلان بلکه همه زندانیان مشارکت کردند، از جمله زندانیان جرائم عمومی که سرنوشت‌های تکان‌دهنده زندگی خود را روایت می‌کردند:

فردی که به اتهام قتل همسر خود زندانی است، از خشونت‌های خانگی، از آزارواذیت‌های جسمانی و روانی، خیانت و فروخته‌شدن فرزند شیرخواره‌اش توسط همسر خود می‌گوید ...  زنی که توسط دوست خود ربوده شده و در خارج از شهر او را تا حد مرگ کتک زده‌اند، با چاقوی همان مرد حمله‌کننده از خود دفاع کرده و حالا نمی‌داند که چه چیزی در انتظارش است؛ طناب دار، پرداخت خون‌بها یا هرچیز دیگر ... زنی با اتهام مرتبط با مواد مخدر، از اینکه چطور توسط همسرش سابقش معتاد و به این راه کشیده شده است می‌گوید. او حالا باید از دختر سه‌ساله‌اش در زندان نگهداری کند. پیش از ورود به بند، او را مجبور می‌کنند در مقابل نگهبانان عریان شود، بشین‌وپاشو برود. لباس‌های او و دختر خردسالش در لگن پر از آب به او تحویل داده شد.

تلاش زهره دادرس در نوشته‌هایش جرم‌زدایی از کسانی است که مجرم انگاشته شده اند. او اخیراً با محکوم‌کردن مجازات اعدام نوشت: «اعدام قتل حکومتی و مجازاتی غیرقابل بازگشت است که نه تنها در کاهش میزان وقوع جرم تاثیری نداشته، بلکه خود مصداقی از خشونت است و به افزایش کمیت و کیفیت جرم منجر شده است

او در جای دیگر می‌نویسد:

بررسی آرا فمینیست‌هایی چون سیلویا فدریچی علیه اعدام نشان می‌دهد، فمینیسم هم از جهت نظری و هم از جهت سابقه مبارزات سیاسی برای تغییر شرایط ستم‌دیدگان از فقر و تبعیض‌های جنسیتی، نژادی، اعتقادی و...، واجد شرایط لازم برای موضع‌گیری و اقدام علیه اعدام است و می‌تواند در مسیر مبارزه با آن، کارگر باشد.

این سخنان زهره دادرس، با وجود تأیید حکم اعدام پخشان عزیزی، فعال سیاسی و مددکار اجتماعی کُرد، از سوی دیوان عالی، بیش از پیش راهنمای عملی و گفتاری برای مبارزه علیه اعدام است. همانطور که او درباره عاملیت و تاریخ‌سازی ستمدیدگان می‌نویسد:  «اعتقاد دارم این همه، برای هیچی نیست و حتماً نتیجه داره»

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.