دیدگاه
فاشیسم چیست و چگونه میتوان در ایالات متحده با آن مقابله کرد؟
فریدا آفاری - فاشیسم سه پایهی اصلی دارد: جنگ تودهای علیه خرد و تفکر، استقبال تودهای از داروینیسم اجتماعی یا ایدئولوژی «بقای برتران»، همدستی بخش عمدهی نخبگان جامعه با فاشیستها یا دست کم سر فرود آوردن در برابر آنان.

منبع: شاتراستاک

انتخاب دونالد ترامپ برای بار دوم به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده یک فاجعه برای این کشور و جهان است. اگرچه برخی ترامپ را «فاشیست» نامیده اند، میزان بحث در مورد فاشیسم، ماهیت فاشیستی ترامپ و راههای مقاومت علیه آن در نشریات جریان اصلی ناکافی بوده است.
در این مقاله مایلم نظرهای برخی پژوهشگران فاشیسم را خلاصه و خصلتهای فاشیستی ترامپ را خاطر نشان کنم. در پایان نتیجهگیریهایی برای مقابله با فاشیسم در ایالات متحده ارائه خواهم داد.
فاشیسم چیست؟
دانشنامهی بریتانیکا، ریشهی واژهی فاشیسم را چنین تعریف میکند:
برگرفته از واژهی فاشس در لاتین {به معنی تبرپوش}: تعدادی چوب میله که به دور یک تبر فلزی نوارپیچ شده است. در روم باستان محافظان حکمگذاران آن را به عنوان نماد نیروی اعمال مجازات از سوی حکمگذاران به دست میگرفتند. اولین فاشیست اروپایی، بنیتو موسولینی، این نماد را برگزید تا عظمت امپراطوری روم را به یاد آورد و قدرت خود را به عنوان دیکتاتور آیندهی ایتالیا تقویت کند. رژیمهای فاشیستی مانند رژیم او شهروندان را موظف میدانستند که مانند چوب میلههای به هم چسبیدهی فاشس متحد باشند.
در کتاب کالبدشناسی فاشیسم (۲۰۰۴)، رابرت پاکستون استدلال میکند که فاشیسم یک ایدئولوژی مختص به قرن ببیستم و بعدتر است. این ایدئولوژی محصول عصر سیاستهای مرتبط با تودهی مردم است و سرشت نشان رویکرد خاصی به بحرانهای اقتصادی، اجماعی و سیاسی. فاشیسم جنبشی با پایههای تودهای علیه لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم است. مثالهای کلاسیک آن همانا ایتالیا تحت حاکمیت موسولینی در سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ و آلمان نازی تحت حاکمیت هیتلر در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ است. رژیمهایی که خشونت تودهای، جنگ جهانی و مرگ و نابودی میلیونها انسان را به بار آوردند. پاکستون همچنین استدلال میکند که در ایالات متحده، حکومت کو کلاکس کلن از اوائل قرن بیستم تا دههی ۱۹۶۰ نیز باید شکلی از فاشیسم تلقی شود. آلمان نازی از کو کلاکس کلن و نظام تفکیک نژادی در جنوب آمریکا بسیار آموخت.
پاکستون، فاشیسم را چنین خلاصه میکند:
شکلی از رفتار سیاسی نمایانگر دلمشغولی در مورد انحطاط جامعه، قربانی و تحقیر شدن و جبران آن با فرقههای مبتنی بر وحدت، انرژی و پاکسازی. حزبی تودهای شامل ستیزه جویان ناسیونالیست و متعهد در ائتلافی پر از تضاد اما موثر با نخبگان سنتی، از آزادیهای دموکراتیک روی بر میگرداند و با خشونتی رستگارانه و بدون محدودیتهای اخلاقی یا قانونی، اهداف مبتنی بر پاکسازی داخلی و گسترش مرزهای خارجی را دنبال می کند.
(ص. ۲۱۸)
ویژگیهای فاشیسم بنا بر تحلیل پاکستون از این قرارند:
- پرستش رهبری مردانه که غریزهی رهبر را برتر از خرد و اندیشیدن میداند
- بیهوده شمردن خرد و تفکر
- اعتقاد به قربانی بودن گروه خودی
- اعتقاد به برتری ملت یا نژاد خود
- نیاز به جامعهای پاکسازی شده توسط خشونت حدفگرا
- «پاکسازی داخلی» و گسترش مرزهای خارجی از طریق جنگ
- توجیه هرگونه عمل علیه دشمنان درونی یا برونی
- تعیین حق صرفا از طریق چیرگی گروه خودی در مبارزهای داروینی علیه گروههای دیگر
پاکستون تاکید میکند که اکثر رژیمهای فاشیستی از گفتمان ضد سرمایهداری استفاده میکنند. اما در نظامی فاشیستی در نهایت، سرمایهداری انحصاری و دولتی جایگزین سرمایهداری بازار آزاد میشود و تولید باوری، داروینیسم اجتماعی یا «بقای برتران» و جنگ هابزی «همه علیه همه» جایگزین مبارزهی طبقاتی.
پاکستون همچنین خوانندگان را از تحلیلهایی بر حذر میدارد که فاشیسم را بیماری روانی میدانند. اکثر فاشیستها افرادی عادی اند و حتی توسط اعضای جامعه «افرادی خوب» تلقی میشوند.
فاشیسم چگونه عمل میکند؟
برای درک این موضوع پاکستون میپندارد که باید تفاوت بین فاشیسم و اقتدارگرایی را درک کنیم. اقتدراگرایان قصد دارند مردم را خلع سلاح و شرایط موجود را حفظ کنند. فاشیستها مردم را با سخنوری و نمایشهای سیاسی تهییج میکنند. آنها «راهی نوین» با دولتی تک حزبی و برنامههای اقتصادی ارائه میدهند.
از منظر پاکستون تفاوت مهمتر بین فاشیسم و اقتدارگرایی این است که اقتدارگرایی با توسل به زور مردم را وادار میکند که در جامعهای غیر دموکراتیک زندگی کنند. اما در نظامی فاشیستی، مردم داوطلبانه نهادهای دموکراتیک را رد میکنند.
او همچنین خاطرنشان میکند که شور و شوق فاشیستها در مورد جنگ و حذف غیرخودیها لازم نیست همواره به شکل یهودیستیزی بروز کند بلکه میتواند در شکل مسلمانستیزی و با استقاده از نمادهای جدید و دشمنان داخلی جدید مانند مهاجران ابراز وجود کند.
او عناصر کلیدی ذیل را در فرایند دستیابی فاشیسم به قدرت شناسایی میکند:
- دوقطبی شدن جامعه
- بنبست
- بسیج تودهای علیه دشمنان درونی و برونی
- همدستی از سوی نخبگان جامعه که در برابر فاشیستها سر فرود میآورند و صعود آنها را تسهیل میکنند.
اما پاکستون تاکید میکند که فاشیسم به عنوان یک شکل حاکمیت بیثباتساز است و محکوم به نابود کردن خود و بسیاری انسانها از طریق جنگهای درونی و جنگهای امپریالیستی و گسترش طلب.
هانا آرنت نیز در کتاب خاستگاههای تمامیتخواهی (۱۹۵۱) امپریالیسم و جنگهای درونی به منظور «پاکسازی» را اهداف اساسی فاشیسم میداند. او به تحلیل شیوههایی میپردازد که فاشیسم از گسترشطلبی امپریالیستی، نژادپرستی ضد سیاهپوستان و یهودیستیزی استفاده میکند تا اهداف خود را پیش ببرد. آرنت میپندارد که رژیمهای فاشیستی بر اساس چند پارگی جوامع و پراکندگی جمعیت و خشم کسانی رشد میکنند که جایگاه و منزلت پیشین اقتصادی و اجتماعی خود را از دست داده اند. فاشیسم این اقشار جامعه را تطمیع میکند و اطاعت بیچون و چرا از رهبر را ترویج میدهد.
پاکستون نمیپندارد که جامعهی آلمان در دوران پیش از جنگ جهانی دوم پراکنده بوده است. با این حال او موافق است که بخش اعظم جمعیت «آریایی» آلمان توسط نازیها تطمیع شد و در برابر جنایتهای نازیها سکوت کرد چون از این رژیم منفعت میبرد. اردوگاههای کار اجباری و مشخصا هولوکاست یهودیان تبدیل به منبعی برای اشتغالزایی برای نازیها شد.
جیسون استانلی در کتاب «فاشیسم چگونه عمل میکند؟ خودی علیه غیر خودی» (۲۰۱۸) به انحاء مشخصی میپردازد که فاشیسم توانست بخشهای عظیمی از جامعه را از لحاظ ایدئولوژیک تعلیم داده و تحت حاکمیت خود قرار دهد. فاشیسم از نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی استفاده میکند تا از بخشهایی از جامعه انسان زدایی کند و آنها را «دشمن» بنامد. فاشیسم به طرق ذیل عمل میکند:
- زندانی کردن، اخراج و نابودی جمعی اقشار «دشمن»
- تولید اسطورههایی در مورد گذشته و بازنویسی تاریخ برای پیشبرد ناسیونالیسم افراطی
- تبلیغات دروغین
- ضدیت با اندیشه و تعمق
- انکار واقعیت و جایگزین کردن مناظره مبتنی بر منطق با دروغ، ترس و خشم
- اعتقاد به سلسله مراتب مبتنی بر برتری «طبیعی» یک گروه و نه سلسه مراتب مبتنی بر میزان دانش و خرد افراد
- اعمال «قانون و نظم» بنا بر تقسیم جامعه به دو دسته: برگزیدگان و بیقانونان
- مخالفت با هرگونه چالش در برابر مردسالاری. اعتقاد به مرد سالار به عنوان حامی زنان
- سخنوری به منظور شوراندن جمعیت روستایی علیه جمعیت شهری
- ملت برگزیده را «سخت کوش» و «سازنده» میداند و دیگران را «تن پرور» و «انگل»
- پرچم ناسیونالیسم را در برابر طبقه کارگر برمیافرازد تا اموال غارت شده توسط دولت را به گروه سالاران برساند.
کلیه این خصلتها در مورد دونالد ترامپ نیز صادق است. در واقع کتاب استانلی در پاسخ به پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ۲۰۱۶ نوشته شده است.
حال بیشتر بپردازیم به خصلتهای فاشیستی ترامپ.

چرا ترامپ را فاشیست میپنداریم؟
«بازگرداندن عظمت به آمریکا» از منظر ترامپ برابر است با خارجیستیزی، اخراج دستهجمعی مهاجران بدون مدرک اقامت، حمله به «دشمن درونی» یا لیبرالها، سوسیالیستها، مارکسیستها، یا هر رهبر، قاضی، وکیل، روزنامهنگار، کنشگر یا روشنفکری که مخالف او باشد و او را به چالش بکشد.
با در نظر گرفتن این که ۷۷ میلیون شهروند آمریکایی در انتخابات ۲۰۲۴ به ترامپ رای دادند، میتوان استدلال کرد که او ۷۷ میلیون نفر را قانع کرده است که داوطلبانه دموکراسی را رد کنند.
خصلتهای ذیل نیز با سناریوی فاشیستی هماهنگ اند:
- ادعا میکند که آمریکاییها قربانی شده اند
- ناسیونالیسم مذهبی و افراطی را ترویج میدهد
- فرقهی رهبر همهدان و خطا ناپذیر را ترویج میدهد
- سرمایهداری انحصاری را تحت نام حمایت از فرودستان تقویت میکند
- از پدرسالاری به عنوان وسیلهای برای سرکوب هرگونه هویت جنسیتی سیال استفاده میکند
- دروغپردازی، ممنوعیت کتاب و حذف تاریخ
- جنگ اقتصادی علیه دولتهای دوست و تهدیدهای جنگ طلبانه علیه کشورهایی دیگر
یکی از وجوه تمایز ترامپ در مقایسه با فاشیسم کلاسیک این است که او مدافع یک دولت رفاه برای پایه تودهای خود نیست. این امر تا چند سال پیش دلیل شک رابرت پاکستون در فاشیست نامیدن ترامپ بود. اما بعد از کودتای سفیدپوست برتر پنداران در ۶ ژانویه ۲۰۲۱ پاکستون تغیر نظر داد و حال ترامپ را فاشیست میداند. در آن کودتا، پاکستون شاهد یک جنبش خشونتآمیز افراطگرا بود که «از زیر میجوشد . . . و این بسیار مشابه فاشیسمهای نخستین است. این فاشیسم واقعی است.» (Zerofsky, 2024)
اگرچه ترامپ برای پایهی تودهای خود دولت رفاهی ارائه نداده است، شاید میپندارد که میتواند با حصر دستهجمعی مهاجران بدون مدرک اقامت و دیگر گروههای «دشمن» راهی برای ایجاد درآمد بیشتر ایجاد کند. در آمریکا ما پیشینهی اجاره دادن زندانیان را داریم که در دوران پس از جنگ داخلی در جنوب آمریکا اجازه میداد کلانترها سیاهپوستان را به بهانهی جرمهای ناچیز یا ساختگی دستگیر کرده و آنها را به عنوان برده به شرکتها و کسب و کارها اجاره دهند. این روش میتواند همچنین وسیلهای برای استخدام طرفداران ترامپ به عنوان نگهبان و پلیس زندان باشد.
نظام زندان گسترده در ایالات متحده اکنون شامل ۱.۸ میلیون زندانی و بازداشتی است. بسیاری از این افراد زندانی کارهای متفاوت و بسیاری انجام میدهند و در ازای آن مبلغ ناچیزی دریافت میکنند. اما اکثر زندانهای ایالات متحده اکنون غیر انتفاعی اند.
ادعای ترامپ مبنی بر صلحطلبی و مخالفت با جنگهای خارجی آمریکا نیز در تضاد علنی با واقعیت است. حمایت او از جنگ خونین و امپریالیستی ولادیمیر پوتین علیه اوکراین، و کشتار دستهجمعی و تلاش برای نابود کردن فلسطینیها در غزه توسط دولت نتانیاهو و تهدیدهای جنگ طلبانهی ترامپ علیه چین که خود نیز رهبری جنگطلب دارد همه و همه نشاندهندهی اهداف نظامی گرانهی ترامپ است. جنگهای اقتصادی ترامپ علیه کشورهای دوست مانند کانادا و مکزیک و اروپا نیز پیامدهایی صدمهآور برای این کشورها و مردم آمریکا به بار خواهد آورد.

چگونه میتوان به شیوهای موثر علیه فاشیسم ترامپ مقاومت کرد؟
بر اساس ویژگیهای ارائه شده از سوی پژوهشگران فاشیسم میتوان استدلال کرد که فاشیسم سه پایهی اصلی دارد: جنگ تودهای علیه خرد و تفکر، استقبال تودهای از داروینیسم اجتماعی یا ایدئولوژی «بقای برتران»، همدستی بخش عمدهی نخبگان جامعه با فاشیستها یا دست کم سر فرود آوردن در برابر آنان.
کامالا هریس در کارزار انتخاباتی خود ترامپ را فاشیست نامید. اما حزب دموکرات در حال حاضر هیچ مسیری برای مبارزه علیه فاشیسم ارائه نداده است. بسیاری از رهبران این حزب در جستجوی «وجوه اشتراک» با دولت ترامپ اند و برای آن آرزوی موفقیت کرده اند. برخی حتی از بایدن درخواست کرده اند که ترامپ را عفو کند. آن رهبران حزب دموکرات که صحبت از «مقاومت» میکنند، خود را متکی بر مجلسی میدانند که دموکراتها در آن از اکثریت رای برخوردار نیستند و همچنین با دادگاه عالی مواجه اند که در آن قضات دست راستی افراطی اکثریت آراء را دارند و پیشتر به ترامپ مصونیت مطلق داده اند.
حال که فاشیسم با حمایت میلیاردرهای غولهای فنآوری مانند ایلان ماسک و از طریق انتخابات پیروز شده است، بسیاری از دموکراتها مایلند با آن همکاری کنند. اما گفتمان دموکراتها در مورد یافتن «وجوه اشتراک» و رضایت دادن دادستان جک اسمیت به بستن پروندهی جنایی علیه ترامپ در رابطه با کودتای ۶ ژانویه ۲۰۲۱ نمونههایی اند از همدستی که رابرت پاکستون در مورد آن اخطار داده است.
این همدستی ممکن است باعث شود واقعیتهایی را در مورد انتخابات ۲۰۲۴ فراموش کنیم. (رجوع کنید به مقالهی پیشین فریدا آفاری در مورد انتخابات ۲۰۲۴ در آمریکا) ترامپ پیروزی چشمگیری نداشت. جامعهی رای دهندگان آمریکا هنوز دو پارهی تقریبا برابر اند. ۷۷.۳ میلیون یا ۴۹.۸ درصد به ترامپ و ۷۵ میلیون یا ۴۸.۳ درصد به هریس رای دادند. تفاوت میزان آراء بین این دو فقط ۱.۵ درصد بود.
در عین حال، در انتخابات ۲۰۲۴، ترامپ توانست آرای ۴۷ درصد مردان لاتینتبار، ۲۴درصد مردان سیاهپوست و ۵۳ درصد زنان سفیدپوست را از آن خود کند.
کارزار ترامپ برای دریافت آرای بیشتر از این مسائل استفاده کرد:
- زن ستیزی/ زن سیاهستیزی به عنوان اسلحهای در مناظرات مربوط به جنسیت
- نفرت علیه مهاجران و استفاده از برچسب «جنایتکار» و «انگل» برای مهاجران بدون مدرک اقامت قانونی
- ارائهی سرمایهداری آشکارا استثمارگر و متجاوز به عنوان راه رشد اقتصادی برای طبقه کارگر و طبقهی متوسط
- این ادعا که به جنگهای اوکراین و خاورمیانه پایان خواهد داد و صلح ایجاد خواهد کرد
یک جنبش مقاومت جدی علیه فاشیسم موظف است در مورد این واقعیتها تعمق کند. لازم است که به صورتی اندیشیده و راهبردی به این مسائل در گفتوگو با جمعهای وسیعی از افراد بپردازیم و استدلالها و بدیلهای قانع کننده و مبتنی بر واقعیت ارائه کنیم تا بتوانیم بر اذهان و احساسات جامعه تاثیر بگذاریم.

پس از انتخابات ۵ نوامبر، ائتلافی از سازمانهای ترقیخواه در سطح کشوری شامل، جداییناپذیران، شهروند عمومی، حرکت به جلو، و حزب خانوادههای کارگری، از مردم کشور خواست تا قدم به جلو بردارند و جلسههای اینترنتی و حضوری به منظور شکل دادن به جنبش مقاومت ایجاد کنند. این شبکه که خود را «سزاوار مبارزه» مینامید پیش از مراسم تحلیف ترامپ به پایان رسید. اکنون سازمانهای ترقیخواه در سطح محلی و ایالتی عمل میکنند. اما هیچ سازمان یا شبکهای از سازمانها مسئولیت ایجاد یک جنبش سراسری علیه فاشیسم را متقبل نشده است.
این مقاله نخست در شمارهی زمستان ۲۰۲۵ نشریه نیو پالتیکز New Politics در آمریکا منتشر شده است.
منابع:
Afary, Frieda (2022). Socialist Feminism: A New Approach. Pluto Press.
Afary, Frieda (2024). “Making Sense of Trump’s Victory & the Needed Resistance.” New Politics, Nov. 11.
Arendt, Hannah (1973 [1951]). Origins of Totalitarianism. Harcourt Brace.
Bouie, Jamelle (2024). “Don’t Surrender and Call It Compromise.” New York Times, Dec. 22.
CNN Politics. “Election Center 2024”
Encyclopedia Britannica (2024). “Where Does the Word Fascism Come From?”
Lawless, Daphne (2024). “Fascism: Neither Horseshoes Nor Fishhooks, But the Three-Way Fight.” New Politics, Sept. 5, 2024.
Maddow, Rachel (2023). Prequel. Crown Press.
Paxton, Robert (2004). The Anatomy of Fascism. Penguin Press.
PBS (2011). “Slavery by Another Name.”
Sentencing Project (2024). “Growth in Mass Incarceration.”
Sifry, Micah (2024). “Fake Fighting Fascism” Nov. 26.
Snyder, Timothy (2017). On Tyranny. Crown Press.
Stanley, Jason (2020 [2018]). How Fascism Works: The Politics of Us and Them. Random House.
Wilkerson, Isabel (2023 [2020]). Caste: The Origins of Our Discontent. Random House.
Zerofsky, Elisabeth (2024). “Is It Fascism? A Leading Historian Changes His Mind.” New York Times. Oct. 23.
نظرها
ياسمن عامرى
از شما خواهش مى كنم مطالب را به صورت صوتى هم منتشر كنيد. همه نشريات مهم اينترنتى همين كاررا مى كنند. بخش عمده اى از زندگى ما در شرايطى مى گذرد كه امكان خواندن متن نيست اما شرايط گوش كردن هست. لطف كنيد و حتا با استفاده از صداى الكترونيكى هم شده مطالب را در دسترس بگذاريد. ممنونم از تلاشى كه براى اعتلاى دانش مى كنيد.