ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

نجات ایران – گام اصلی امروز

محمدرضا نیکفر – طرح ضرورت پایان دادن به برنامه‌‌ی هسته‌ای برای رفع خطر جنگ و فشارهای تحریمی‌ای که در اصل مردم را ناتوان و فقیر می‌سازند. یادداشت برای یک سخنرانی در جلسه‌ای آنلاین با عنوان «همفکری برای درکِ وضعیت».

دیدگاه

جهان وارد دور تازه‌ای از نبرد قدرت‌ها شده است. ایالات متحده اینک به رهبری دونالد ترامپ می‌کوشد قدرت سست‌شونده‌ی خود را زنده کند و جهانی را که در آن کانون‌های تثبیت شده‌ی قدرت رنگ باخته‌اند به گونه‌ای تغییر دهد که واشنگتن فرمانروا باشد.

جهانِ دارای مراکز متغیر، تک‌مرکزی نمی‌شود. کشاکش قدرت اما جهان را شکننده‌تر از پیش می‌کند. درهم‌شکستن، موضعی است. یک گرانیگاهِ کشاکش نیروها مثل همیشه خاورمیانه است و ممکن است جایی که جهان به صورتی انفجاری تَرَک بردارد، ایران باشد. نقشه‌ی بازتعریف خاورمیانه، به گونه‌ای که کنترل منطقه به دست ائتلافی باشد با مرکزیت آمریکا و معاونت اسرائیل و عربستان، معامله‌ی آمریکا با روسیه‌، تلاش واشنگتن برای اِعمال سرکردگی بر اروپا و منزوی کردن چین با هدف تحمیل شرط‌های خود به آن، همه ممکن است ایجاب کنند که بر سر ایران بمب ریخته شود. بهانه برای این کار وجود دارد: برنامه‌ی اتمی رژیم ولایی.

جهان، منطقه‌ی خاورمیانه و ایران، هر سه دستخوش آشفتگی و بحرانی هستند که مشخصه‌ی آنها دست به دست هم دادن عامل‌های مختلف است. بحران در ایران عیناً بازتاب بحران در منطقه و جهان نیست، اما از آنها به شدت تأثیر می‌گیرد. وضع در کشور با ترکیب ارگانیک فلاکت، استبداد،‌ تبعیض، ناکارآمدی و فساد مشخص می‌شود. فشار تحریمی از بیرون به جامعه منتقل می‌شود و فقر فزاینده به درماندگی‌ای راه می‌برد که مردم را در برابر استبداد و فساد فراگیر حاکم ناتوان می‌سازد. جنگ، بر خلاف پنداشت «اپوزیسیون» طرفدار اِعمال فشار بر کشور، مردم را درمانده‌تر خواهد کرد و در مقابل به رژیم بهانه و قدرت بیشتری خواهد داد برای سرکوبگری.

ما با سه حالت مواجه هستیم: جنگی محدود، جنگی گسترده، یا تداوم حالت موجود که شاید با مذاکرات پشت پرده همراه باشد. در هر سه حالت، بازنده‌ی اصلی مردم ایران‌اند. آنان متحمل فقر و فلاکت و سرکوبگری فزاینده می‌شوند.

مردم به شدت ناراضی‌اند. زندگی روزمره با مقاومت و تقابل‌های موضعی در برابر رژیم درآمیخته است. با این گونه رویارویی‌ها چیز چندانی تغییر نخواهد کرد. این پندار اپوزیسیون طرفدار آمریکا و اسرائیل که با افزایش فشار تحریمی، تهدید به جنگ و عملی کردن جنگ، توان شورشگری افزوده خواهد شد و مردم سرانجام بر اثر فقر و جرقه‌ی بمباران قیام خواهند کرد، هم پنداری پوچ است، هم نگاهی ابزاری و از سر فقدان حس همدردی به مردم است.

نجات مردم و کشور، در نهایت مستلزم برانداختن رژیم ولایی و پا نهادن در مسیر آزادی و عدالت و رشد دموکراتیک و آن گونه تعاملی با جهان است که در خدمت این آرمان‌ها و صلح در منطقه باشد. اما اکنون باید خطرهای فوری را در نظر گرفت و جهتی برای رفع آنها برگزید که در راستای رهایی باشد.

رهایی نه از درماندگی و فلاکت حاصل می‌شود، نه از مداخله‌ی خارجی. رهایی امر خود مردم است، مردمی که ابتکار عمل را خود به دست می‌گیرند و خواست‌هایی را پیش می‌برند که پهنه‌ی امکان کنش رهایی‌بخش را گسترده‌تر کنند.

خواست پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای

عامل‌های مختلفی مسبب فقر و درماندگی و لگدکوب شدن هستند. آنها از انکشاف وضعیت میدان داده به سلطه‌ی رژیم ولایی و پیامدهای این سلطه حاصل شده‌اند. ترکیب پیچده‌ی آنها تشخیص این موضوع را مشکل ساخته است که از کجا باید شروع کرد و در این لحظه به چه امری پرداخت. معیاری برای تشخیص جهت نیاز داریم که اگر اصل را بر توانا ساختن مردم و گسترش پهنه‌ی امکان عمل آگاهانه و متکی به خود آنان بگذاریم، آن را می‌توانیم این گونه تقریر کنیم: رفع خطر جنگ و ایستادگی در برابر گسترش فقر و فلاکت با چشم‌اندازی از توانمندتر شدن حرکت‌های مطالباتی و امکان به هم پیوستن جریان‌های اعتراضی.

بر پایه‌ی این معیار، اقدام بهینه، کارزاری است‌ گرد خواست پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای.

استدلال:

  • بهانه‌ی اصلی برای حمله به ایران برنامه‌ی هسته‌ای رژیم است. تداوم این برنامه‌، چه به صورت شتاب بخشیدن به آن، چه به صورت تداوم روند موجود، با خطر جنگ همراه است. این خطر اکنون جدی‌تر شده است. رفع خطر جنگ، بدون توقف این برنامه ممکن نیست. ادعای رژیم که این برنامه‌ی هسته‌ای است که نقشی بازدارنده در حمله به ایران ایفا کرده، پوچ است.
  • برنامه‌ی هسته‌ای همچنین بهانه‌ی اصلی برای فشارهای تحریمی است. فشارها به مردم ایران منتقل می‌شوند. این ادعا که محاصره‌ی کشور فقط متوجه رژیم است و دست و پای آن را می‌بندد، دروغ محض است. رژیم با احساس خطری که متوجه اوست، نه تنها چیزی از بودجه‌ی دستگاه‌های امنیتی و تبلیغی خود نمی‌کاهد، بلکه مدام بر آن می‌افزاید. فشار را به مردم منتقل می‌کند و با خواست‌های مردم با این بهانه مواجه می‌شود که مشکلات به خود او برنمی‌گردند. پس اگر نخواهیم که مردم بیشتر از این فقرزده و درمانده شوند، باید راهی بجوییم برای پایان دادن به فشارهای تحریمی.
  • اگر فشار تحریمی کاسته شود یا در وجه اقتصادی‌اش رفع شود، آنگاه مردم با توقع و انتظار، و کمتر از سر درماندگی، با رژیم مواجه خواهند شد. مردمی که زیر فشار خُردکننده‌ی معیشت باشند، به سختی همبسته می‌شوند و کمتر امکان آن را می‌یابند که طرحی سنجیده برای آینده‌ی خود بریزند. مردم، از سر امید انقلاب می‌کنند، نه از سر ناامیدی. از سر حس توانمندی انقلاب می‌کنند، نه از سر استیصال. همین است تفاوت انقلاب و شورش! تورم افسارگسیخته، با حس بی‌ارزشی و ناتوانی همراه است. این حس یا به تسلیم راه می‌برد، یا توسل به نجات‌دهنده‌ی موهومی از بیرون که باید بیاید و همه چیز را به هم زند. اما منجی موهوم، چیزی که به ارمغان نخواهد آورد، همانا آزادی و عدالت است.
  • کارزار پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای می‌تواند با امکان آگاه‌گری در مورد خطرهای این برنامه‌، و الزام‌های یک برنامه‌ی رشد مردم‌دوستانه، میهن‌دوستانه و صلح‌دوستانه در زمینه‌ی تأمین انرژی، کسب دانش و فناوری، و حفظ محیط زیست، و کاستن از جو بدگمانی در منطقه و تعامل صلح‌جویانه با جهان همراه باشد. اصل پی گرفتن برنامه‌ی هسته‌ای خطا بوده است. رژیم گمان برده، غنی‌سازی اورانیوم، غنی‌سازی مایه‌ی بقا اوست. دستگاه پیش‌برنده‌ی این برنامه در احاطه‌ی شبکه‌ای مافیایی و فاسد است. کنترلی روی این شبکه وجود ندارد؛ خود آن تعیین‌کننده مرزهای عمل دولت رسمی شده است. اقتصاد و سیاست خارجی را زیر کنترل خود دارد. به این دلیل خواست تعطیل کردن برنامه‌ی هسته‌ای، در واقع خواست پرده برداشتن از روی یک کانون اصلی قدرت و توقف فرمانروایی آن است.
  • خواست توقف برنامه‌ی هسته‌ای برای همگان توضیح پذیر است. به راحتی می‌توان ادعاهای رژیم در مورد این برنامه را از زمان علنی شدن وجود آن در برابر دستاوردها گذاشت. مثلاً در ابتدا می‌گفتند برای تولید انرژی به آن نیاز دارند. اکنون می‌توان پرسید چه دستاوردی در این زمینه داشته‌اند. می‌گفتند برای تحقیق علمی لازمش دارند. اکنون می‌توان واقعیت محاصره علمی کشور و پس‌افتادن آن را در این زمینه در برابر این ادعا گذاشت. می‌گفتند برای تولید دارو‌های ویژه به آن نیاز دارند. اکنون می‌توان با نظر به وضع کمبود و گرانی دارو، از جمله داروهای خاص این ادعا را باطل کرد. به این فهرست، به همین ترتیب می‌توان اضافه کرد. از سوی دیگر می‌توان توضیح داد اگر این همه بودجه و انرژی صرف انرژی‌های تجدیدپذیر می‌شد، ایران در جهان جایگاه مثال‌زدنی و در خور احترام می‌یافت، به جای اینکه از نظر تأمین انرژی ورشکسته باشد. بر این نکته نیز می‌توان دست گذاشت که جنون هسته‌ای منطقه را برای ایران ناامن‌تر کرد. کشورهای دیگر به مسابقه‌ی تسلیحاتی رو آوردند، و با کنسرسیوم‌های هسته‌ای قرارداد تأسیس نیروگاه بستند تا از این طریق خود را برای گام‌های بعدی آماده کنند. سیاست رژیم ایران در خدمت حضور ناامن‌ساز نظامی قدرت‌های بزرگ در منطقه و سودجویی سازندگان سلاح‌های کشتار جمعی قرار گرفت.

خواست انجام مذاکره که از سوی نیروهای مصلحت‌اندیش در درون و پیرامون نظام مطرح می‌شود، بدیل خواست پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای نیست، چون در عمل سپردن اختیار به رژیم است. با مذاکره تنها وضع موجود ادامه می‌یابد و اگر ثمربخش باشد، رژیم را در مقام مدعی بُرد قرار می‌دهد.

کارزار پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای طبعا با مقاومت مواجه خواهد شد، در درجه‌ی اول از سوی رژیم که آن را حمله به یک کانون حیثیت خود می‌بیند. رژیم ولایی برای اورانیوم یک مقام قدسی قایل شده است، و حمله به برنامه‌ی هسته‌ای را کمتر از کفر و زندقه نمی‌بیند. عده‌ای هم هستند که با رژیم نیستند، اما از برنامه‌ی هسته‌ی دفاع می‌کنند. پندار «حق مسلم» به ارکان ناسیونالیسم آنان اضافه شده است. آنان هم مقاومت خواهند کرد، و در میان «اپوزیسیون» طبعاً آنانی نیز از کارزار پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای ناخرسند خواهد شد که از وجود برنامه‌ی هسته‌ای خرسندند به خاطر فشارهای تحریمی و وجود بهانه برای حمله نظامی به کشور. کارزاری سنجیده و استوار می‌تواند این مقاومت‌ها را در هم بشکند.

کارزار پایان دادن به برنامه‌ی هسته‌ای می‌تواند محوری برای اعتراض‌ها و خیزش‌ها ایجاد کند و امکان ‌هم‌افزایی آنها را میسر سازد. خواست انجام یک همه‌پرسی را هم می‌توان در آن گنجانید: چون برنامه‌ی هسته‌ای به هست-و-نیست کشور و مردمانش گره خورده، باید به همه‌پرسی گذاشته شود؛ همگان باید درباره‌ی موضوعی که به سرنوشت‌شان گره خورده، تصمیم بگیرند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.