ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

خاورمیانه و اپوزیسیون ایرانی

میثم آل‌مهدی - در حالی که تحولات خاورمیانه به سرعت در حال تغییر است، نقش عربستان سعودی در معادلات منطقه‌ای پررنگ‌تر شده و ائتلاف‌های جدیدی در حال شکل‌گیری هستند. در این میان، اپوزیسیون ایرانی، که تاکنون در تلاش برای جلب حمایت‌های بین‌المللی بوده، بیش از پیش به حاشیه رانده شده است. سیاستمداران جهانی براساس منافع و اولویت‌هایشان، اپوزیسیون فردمحور و جریان‌های متفرق را چندان جدی نمی‌گیرند. آیا اپوزیسیون ایرانی می‌تواند با عبور از رقابت‌های فردی و اختلافات داخلی، به یک آلترناتیو واقعی تبدیل شود یا همچنان در بازی‌های رسانه‌ای و سیاست‌های مقطعی گرفتار خواهد ماند؟

دیدگاه

پیشنهاد ترامپ برای آینده غزه، مضحک‌ترین پیشنهاد ممکن برای مردم این منطقه است. مردمی که حتی با بمباران‌های شدید ویرانگری که تسلیحاتش از سوی ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان و هند تأمین می‌شود، حاضر به ترک سرزمین‌شان نشده‌اند، قطعاً به پیشنهادهای ترامپ اهمیتی نمی‌دهند.

پیشنهادهای او بیشتر به یک شوخی شباهت دارد که تنها می‌توان در صندوق پیشنهادات به آن خندید. ترامپ یک تاجر حرفه‌ای است که سیاست را در خدمت تجارت می‌بیند، بنابراین هرگز نباید پیشنهادهایش را به‌عنوان یک راه‌حل جدی برای بحران غزه تلقی کرد.

بیانیه بن سلمان و تغییر معادله‌های منطقه‌ای

پس از حمله هوایی اسرائیل به ایران، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی ۲۱ آبان ۱۴۰۳ / ۱۱ نوامبر ۲۰۲۴ در نشست اضطراری سران کشورهای اسلامی و عربی در ریاض بیانیه‌ای صادر کرد. او از جامعه جهانی خواست تا اسرائیل را ملزم به احترام به حاکمیت جمهوری اسلامی ایران کرده و از حمله به قلمرو این کشور خودداری کند. در این بیانیه، بن سلمان همچنین بر اهمیت توقف فوری حملات اسرائیل به فلسطین و لبنان تأکید کرد و خواستار برقراری آتش‌بس فوری در غزه و لبنان شد. نکته قابل‌توجه در این بیانیه آن بود که ولیعهد سعودی ایران را «کشور برادر» خطاب کرد؛ امری که تا پیش از این کمتر در مواضع رسمی عربستان مشاهده شده بود. این موضع‌گیری سعودی‌ها به‌طور غیرمستقیم باعث شد که ایران از یک جنگ احتمالی نجات پیدا کند و مسیر دیپلماسی منطقه‌ای تغییر کند. به دنبال این بیانیه، عربستان سعودی سیاست اقتصادی و دیپلماتیک خود را با رویکردی متعادل‌تر در منطقه تنظیم کرد.

نقش عربستان در تحولات منطقه‌ای

عربستان سعودی به‌عنوان رئیس اوپک، یکی از بازیگران کلیدی اقتصاد جهانی محسوب می‌شود. در سال ۲۰۲۲ تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشور به ۱۱۰۸,۵۷ میلیارد دلار آمریکا رسید؛ رقمی که جایگاه این کشور را به‌عنوان یک قدرت اقتصادی و سیاسی در منطقه تثبیت کرده است. عربستان همواره نسبت به انقلاب‌های منطقه‌ای حساسیت ویژه‌ای داشته است. این کشور در جریان تحولات موسوم به «بهار عربی» نقش مهمی در مهار انقلاب‌ها ایفا کرد.

میثم آل‌مهدی، نویسنده و فعال کارگری

در برخی موارد تحلیلگران معتقدند که سیاست‌های ریاض در راستای کنترل این تحولات، به پیچیده‌تر شدن منازعات منطقه‌ای انجامیده است. با روی کار آمدن محمد بن سلمان و پس از حمله حوثی‌ها به تاسیسات نفتی آرامکو، عربستان سعودی متوجه کاهش حمایت‌های امریکا از خود شد. اختلاف‌های ریاض و واشنگتن در دوران جو بایدن به حدی رسید که عربستان تهدید کرد اسناد مالی مربوط به سرمایه‌گذاری‌های خود در آمریکا را به فروش خواهد رساند؛ امری که موجب شد سعودی‌ها به این نتیجه نسبی برسند که آمریکا ممکن است هم‌پیمانان خود در خاورمیانه را به‌راحتی رها کند. این تغییر رویکرد آمریکا را می‌توان در رقابت اقتصادی شدید میان چین و آمریکا تحلیل کرد. واشنگتن اکنون تمرکز خود را بر روی تقابل با چین گذاشته و اهمیت خاورمیانه برای آن کاهش یافته است. این مسئله باعث شده که برخی متحدان قدیمی آمریکا در منطقه به دنبال ائتلاف‌های جدید و تقویت توان نظامی خود باشند.

ائتلاف AUKUS و تغییرات استراتژیک جهانی

یکی از مهم‌ترین ائتلاف‌های امنیتی اخیر، AUKUS است که در ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱ میان آمریکا، بریتانیا و استرالیا منعقد شد.

این ائتلاف بر توسعه زیردریایی‌های هسته‌ای برای استرالیا و همکاری در حوزه‌های هوش مصنوعی، امنیت سایبری، فن‌آوری‌های دفاعی و اطلاعاتی تمرکز دارد. ائتلاف AUKUS به‌عنوان پاسخی به نفوذ فزاینده چین در منطقه اقیانوس هند و آرام در نظر گرفته شده و باعث تنش‌های شدید میان این کشورها و پکن شده است. این تغییر رویکرد نشان می‌دهد که آمریکا دیگر مانند گذشته، اولویت اصلی خود را در خاورمیانه قرار نداده و در حال بازتنظیم استراتژی‌های جهانی خود است.

دیدار ترامپ با یاسر الرمیان: آغاز یک معامله بزرگ؟

در میانه این تحول‌ها، دیدار دونالد ترامپ با یاسر بن عثمان الرمیان، رئیس صندوق سرمایه‌گذاری عمومی عربستان (PIF) نشانه‌ای از آغاز یک معامله بزرگ برای آینده منطقه بود. این دیدار، که در یک رویداد ورزشی (UFC) در نیویورک برگزار شد، توجه بسیاری را جلب کرد. برخی تحلیلگران بر این باورند که ملاقات مذکور بخشی از تلاش‌های پشت‌پرده برای تغییر توازن سیاسی و اقتصادی در منطقه است.

این دیدار بعد از بیانیه بن سلمان با اهمیت می‌شود و مواضعی که سعودی‌ها در قبال ایران گرفتند و کشورهای خلیج[فارس] که حریم هوایی خود را در برابر هر حمله تهاجمی به ایران بستند. عربستان سعودی برای ایران دل نمی‌سوزاند بلکه به خوبی می‌داند پیروز جنگ اسرائیل و ایران یعنی هیمنه طرف پیروز بر منطقه. اگر کمی به گذشته برگردیم، موضع‌ سعودی‌ها در برابر توسعه‌طلبی جمهوری اسلامی بر مبنای ایدئولوژی مذهبی، همیشه مورد نقد این کشور بوده است.

از سوی دیگر حادثه سقوط هلیکوپتر رئیسی و امیر عبداللهیان را همچنان می‌توان یک حذف سیاسی نامید؛ با اینکه نظریه ترور این دو از سوی اسرائیل را نمی‌شود به طور کامل رد کرد اما با مطالعه و بررسی اتفاق‌های بعد از آن شک بیشتر به سوی یک حذف سیاسی می‌رود. علی‌الخصوص با توجه به نحوه کشته شدن اسماعیل هنیه در تهران و حسن نصرالله و هاشم صفی‌الدین و تفاوت آن با شکلی که رئیسی و امیر عبداللهیان کشته شدند. البته همه در یک راستا هستند و آن حفظ نظام جمهوری اسلامی توسط «جریان‌های مصمم عاقل غیر تندرو»یی‌ست که این روز‌ها و حتی در چند دهه گذشته در داخل ایران نامحسوس در حرکت هستند و در خارج از ایران کمی علنی‌تر در حال فعالیت؛ میانه‌روهای مصمم برای بقای حاکمیت نظام در ایران حتی با جمهوری اسلامی بودن این نظام و یا بدون آن و با حذف علی خامنه‌ای یا با او. مهم نظامی است که برای منطقه پرچالش نباشد.

این ایده‌آل‌ترین وضعیتی است که هم اروپاییان در کنار آن غش می‌کنند و هم کشورهای منطقه خلیج. تا پیش از استعفای محمد جواد ظریف در دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ نظام جمهوری اسلامی را پزشکیان و محمد جواد ظریف در وجه بین‌المللی نمایندگی می‌کردند. نقش ظریف بسیار مهم‌تر از تمام وزرای بین‌المللی این دولت بود. او یکی از پر اهمیت‌ترین شخصیت‌های جمهوری اسلامی ایران در ساحت بین‌الملل است؛ یک دیپلمات حرفه‌ای که هم اتحادیه اروپا و هم کشورهای منطقه بر روی او حساب ویژه‌ای باز کرده بودند و تمام قمار کشورهای خلیج بر روی برگ ظریف بوده است. دیدار الرمیان با ترامپ در آن رویداد ورزشی اینجا اهمیت خود را نشان می‌دهد. لابی سعودی‌ها و ایلان ماسک نمی‌خواهند جنگ از هر آن چیزی که امروز در خاورمیانه است گسترده‌تر شود. آن دیدار حاوی وعده‌های تجاری است که لابی سعودی برای ترامپ ارائه می‌داد.

در تقابل با لابی یهودی تندروی آمریکایی اولین سفر احتمالی ترامپ به عربستان سعودی خواهد بود؛ یکی از موضوع‌های مهم که می‌تواند در این سفر مورد بحث قرار بگیرد، پیمان ابراهیم است؛ پیمانی که دونالد ترامپ آرزو می‌کند شاید بتواند به واسطه آن جایزه نوبل صلح را بگیرد. اما چالش مهمی که روبروی این پیمان است، شرط سعودی‌ها مبنی بر به‌رسمیت شناختن دولت فلسطین به پایتختی قدس شرقی است. همان‌گونه که رسانه‌ها نشان می‌هند همه چیز گل بلبل نیست. اولین واکنش نتانیاهو بعد از بازگشت از آمریکا کمی عصبی بود. به حساب حرف‌های او عربستان زمین خالی زیاد دارد و می‌شود در آنجا دولت فلسطین را تاسیس کنند. توجه به تمام چالش‌هایی (از سمت اروپا، کانادا و پاناما و مکزیک) که ترامپ در هفته‌های اول شروع کارش به پا کرد، نشان می‌دهد او به سرمایه‌گذاری صندوق استثمار عمومی عربستان احتیاج دارد و در مقابل عربستانی‌ها هم به ترامپ احتیاج دارند: برای پیش برد تمام سیاست‌های منطقه‌ای خود و پیشگیری از احزاب تندروی اسرائیل و حتی تندروهای ایرانی.

اپوزیسیون و نقش آن‌ها در معادله‌های سیاسی ایران

در این میان، گروه‌های اپوزیسیون خارج از ایران و هوادارهایشان دست و پا می‌زنند؛ فعالان سیاسی که بیشتر به بازیگران حاشیه‌ای سیاست جهانی شباهت دارند. آیا واقعاً سیاستمداران جهانی چنین گروه‌هایی از جمله مسیح علی‌نژاد و پهلوی را جدی می‌گیرند؟ جریان‌های سیاسی ایرانی در دهه اخیر تمام توان خود را گذاشتند برای این‌که اعتراض‌های جامعه ایران را به مصرف جریان‌های خود برسانند و بر مبنای این مصادره‌ها خود را رهبران آن جامعه مخاطب کردند و در مناسبت‌ها و مصاحبه‌های متعدد خود را رهبر مخاطب قرار دادند. خارج از تاریخچه مسیح علی‌نژاد و ارتباط‌های در حال حاضر او و همچنین تاریخ پهلوی می‌خواهیم نگاه بیندازیم بر این ادعاها. اندکی قبل نشست سالانه موسوم به کنفرانس مونیخ برگزار شد. اول باید سوال کرد تا چه مقدار این اجلاس را می‌شناسیم و یا برای مردم تعریف کردیم این اجلاس چه هدفی دارد و جنبش‌های اروپای مردمی چه نگاهی به آن دارند. مسیح علی‌نژاد در سال گذشته نامه سپیده قلیان را در این کنفرانس خواند و تا به امروز کسی نمی‌داند هدف از این کار چه بوده است؟ این روند از فعالیت‌ها را فقط می‌توان در ساختار مصلحت‌های شخصی و یا جمع کوچک گذاشت. فعالیتی که هدف نامشخص و کوتاه مدتی دارد. مصاحبه‌های علی‌نژاد حاوی ادعاهای بی‌اساسی هستند که واقعیت پراکتیک(عمل‌گرایانه) ندارند و روی زمین واقعی که جامعه اعتراضی ایران است قابلیت خود مدیریتی و یا خود سازماندهی ندارند؛ [مصاحبه‌های او] بیشتر برای مصرف روز است. می‌توان این نحوه از رفتارها را سازماندهی کور نامید که از فضای حاکم بر افراد در یک جامعه بسته بهره‌برداری می‌کند. در عدم شفافیت می‌توان هر ادعایی را برای آن نوشت و یا داشت.

رضا پهلوی چند روزی پیش از آغاز کنفرانس با انتشار متنی در اکس ادعا کرد که وزارت امور خارجه آلمان از او دعوت نکرده در کنفرانس مونیخ شرکت کند و به طبع بسیاری رسانه‌های فارسی زبان هم این مطلب را تیتر کردند؛ اما سوال مهم این است چگونه دعوت شدن به این اجلاس برای پهلوی، که ادعا می‌کند علیه جنگ است، مهم است؟ در یک برداشت روشن می‌توان تلاش برای ورود به این اجلاس را یک کورس رقابتی دو جانبه میان او و دیگرانی که در آن اجلاس هستند و خود را نمایندگان و یا اپوزیسیون ایران می‌نامند، دانست. این‌که کدام یک بتواند «خلوص نیت» خود را به صاحبان زور و ثروت، سردمداران کشورهای عضو ناتو که همگی به این نشست نیم نگاهی دارند، ثابت کند. در این «خلوص نیت» به دنبال چی چیزی هستند؟ احتمالا مبالغ قابل توجه‌ای در این میان رد و بدل می‌شود. افرادی که چندین سال است در حال مصادره اعتراضات جامعه ایران هستند. به‌خصوص پس از ۷ اکتبر و قبل از ورود ترامپ به کاخ سفید رسانه‌های ایرانی فارسی زبان، چپ و راست تلاش می‌کردند که از نتانیاهو و ترامپ دو منجی بسازند که قرار است ایران را آباد کنند و جامعه ایران را از دیو احکام رها کنند. در حالی که نتانیاهو، ترامپ و هر رئیس کشور دیگری اول از همه چیز منافع خود را در نظر می‌گیرد و نه میزان گرسنگی جامعه ایران.

در ابتدای همین متن به گوشه‌ای از اتفاقاتی که در خاورمیانه در حال رخ دادن است اشاره شد. اگر بدون ذره‌بین هم نگاه کنیم متوجه آن خواهیم شد که به سرعت ائتلاف‌های منطقه تغییر می‌کند. امری که ما را موظف می‌کند خارج از مواضع شخصی با اندیشه عمیق سیاسی به آینده نگاه کنیم. آینده‌ای که برای هر کدام از ما و جنبش‌های مطلع به ما حساس و مهم است. گذر از جمهوری اسلامی چگونه است؟ نظام‌های سیاسی جهانی و حتی منطقه‌ای در مورد شرق متوسط (خاورمیانه) بسیار حساس هستند. نمی‌توان آنها را با چند بازیگر سینما و یا ورزشکار قانع کرد که گذر از جمهوری اسلامی ضامن سلامتی سیاسی برای منطقه است. اپوزیسیون ایرانی باید بداند چون آن‌ها عالی هستند در محوریت توجه قرار نگرفته‌اند بلکه این جمهوری اسلامی است که دیگر برای امنیت منطقه بسیار خطرناک شده. تا زمانی که سیاست داخلی یک کشور بر واقعیت‌ها، عدالت و حقوق اقتصادی و سیاسی پایدار بنا نشود، هیچ سیاستی موفق نخواهد بود. عصر سیاست‌های سنتی به پایان رسیده است؛ بازیگران جدید، سیاست را بر اساس منافع ملی و دیپلماسی هوشمندانه پیش می‌برند، نه بر اساس شعارهای ایدئولوژیک یا نوستالژی گذشته.

سیاست حرفه‌ای و پذیرش واقعیت‌ها

یک سیاستمدار حرفه‌ای کسی است که واقعیت‌ها را می‌پذیرد و بر اساس آن‌ها تصمیم‌گیری می‌کند. در معادلات جدید جهانی و منطقه‌ای، کشورهایی موفق خواهند بود که دیپلماسی واقع‌گرایانه، سیاست اقتصادی پایدار و عدالت اجتماعی را در دستور کار خود قرار دهند. اعتراضات و مصادره‌گری سیاسی جوامع و ملت‌های ساکن در جغرافیای ایران، از مراحل پر فراز و نشیبی همچون انقلاب‌ها، جنگ‌ها و تغییرات ساختاری حکومتی عبور کرده‌اند. این جوامع را نمی‌توان با وعده‌های نامشخص و بدون پشتوانه، جذب یا مدیریت کرد. اعتراضات مردمی معمولاً ناشی از خستگی از وعده‌های بی‌اساس، بی‌عدالتی و نابرابری اجتماعی-اقتصادی است. اما در جامعه‌ای که اعتراضات آن فاقد مرکزیت و سازماندهی مشخص است، جریان‌های مختلف سعی در مصادره آن به نفع خود دارند. نیروهایی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره شد (اپوزیسیون‌های فردگرا، ناسیونالیست‌های افراطی و برخی گروه‌های سیاسی وابسته)، در واقع بی‌ربط‌ترین افراد به فرایند اعتراضات واقعی در ایران هستند. اعتراضات مبتنی بر فقر و نابرابری اجتماعی را نمی‌توان به نفع یک گروه خاص مصادره کرد، به‌ویژه زمانی که آن گروه بر محوریت یک فرهنگ، یک زبان یا یک طبقه اجتماعی خاص بنا شده باشد. بی‌اعتمادی عمومی به حاکمیت و اپوزیسیون اعتراضات در ایران دلایل متعددی دارند، اما دو دلیل اصلی آن عبارتند از: بی‌اعتمادی به حکومت و نیروهای حاکم و بی‌اعتمادی به اپوزیسیون‌های جنگ‌طلب و فردگرا. اگر نیرویی طرفدار جنگ و اشغال کشور باشد، اساساً اعتراضی نخواهد کرد، زیرا جامعه‌ای که راه‌حل خود را در مداخله نظامی خارجی ببیند، به خیابان‌ها نمی‌آید، بلکه به دنبال راه‌های دیگری برای تغییر می‌گردد. لزوم ارائه آلترناتیو مشخص را می‌توان نقد کرد، حتی نقد غیرواقع‌بینانه، اما تا زمانی که یک آلترناتیو مشخص و عملی، هم در کوتاه‌مدت و هم در بلندمدت ارائه نشود، نقدها نیز به بخشی از پوپولیسم سیاسی تبدیل خواهند شد.

یکی از بزرگ‌ترین موانع در مسیر انسجام نیروی معترض در ایران، سلطه ناسیونالیسم افراطی با محوریت فارس‌گرایی است. این نگرش برتری‌طلبانه نه‌تنها مانع شکل‌گیری یک جنبش سراسری شده، بلکه حتی جریان‌های چپ ایران را نیز تحت تأثیر قرار داده و آن‌ها را از وظایف اصلی‌شان منحرف کرده است. نیروهای مترقی و عدالت‌طلب، پیشروان طبقه کارگر و ملت‌های مختلف ایران، باید خود را از بند رقابت‌های قومی و تفرقه‌های سیاسی رها کرده و به سمت انسجام حرکت کنند. آن‌ها باید یک آلترناتیو شفاف و عملی برای آینده ارائه دهند و از چرخه‌ی نفرت‌پراکنی که همیشه از سوی نیروهای برتری‌طلب ایجاد شده، عبور کنند. تاریخ نشان داده که هیچ قدرتی، عدالت و برابری را به‌عنوان هدیه به کسی ارائه نمی‌دهد. همان‌طور که جنبش‌های خیابانی در دهه‌های گذشته، نیروهای سیاسی مرکزگرا را وادار به پذیرش مطالبات کردند، امروز نیز نیروهای مترقی، کارگران و ملل ایرانی باید دنیا را متقاعد کنند که آینده‌ی سیاسی آن‌ها باید به رسمیت شناخته شود. تنها از طریق سازماندهی، اتحاد و دیپلماسی فعال، می‌توان واقعیت‌های تحمیلی را تغییر داد و آینده‌ای جدید را رقم زد.

اپوزیسیون ایرانی و برخی پرچمداران آن مانند مسیح علی‌نژاد و رضا پهلوی، در پیچیدگی‌های منطقه شرق متوسط (خاورمیانه) از سوی قدرت‌های جهانی چندان جدی گرفته نمی‌شوند. دلیل اصلی این امر آن است که این گروه‌ها و طرفدارانشان تنوع ملی و انسانی ایران را به رسمیت نمی‌شناسند. آن‌ها بیشتر به جذب چهره‌های شناخته‌شده‌ای مانند بازیگران و ورزشکاران پرداخته‌اند تا در میان مردم محبوبیت کسب کنند، اما برای سیاستمدارانی که به آینده خاورمیانه و پیچیدگی‌های آن توجه دارند، این روی‌کرد اهمیتی ندارد.

تحولاتی مانند جنگ‌های سوریه، یمن و فلسطین بر سیاست جهانی تأثیرگذارند، و دیگر نمی‌توان ایران را تنها از دریچه یک ملت فارس‌محور دید. آینده خاورمیانه برای قدرت‌های جهانی اهمیت بالایی دارد و یکی از مسائل کلیدی در این معادلات، به رسمیت شناختن تنوع دینی، مذهبی و ملی است—موضوعی که اپوزیسیون ایرانی هنوز درک درستی از آن ندارد.

نگاهی به وضعیت سوریه پس از بشار اسد نشان می‌دهد که سیاستمداران بین‌المللی چقدر به حقوق اقلیت‌های مذهبی و قومی، به‌ویژه کُردها، اهمیت می‌دهند. بنابراین، تحولات خاورمیانه اولویت‌هایی دارد که نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.

در این میان، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج نیز به یک مسئله کلیدی توجه دارند: اینکه نزاع ایران و اسرائیل نباید برنده‌ای داشته باشد. پیروزی هر طرف در این تقابل، به معنای افزایش نفوذ و تسلط بیشتر در منطقه شرق مدیترانه خواهد بود—چیزی که نه عربستان، نه کشورهای حوزه خلیج، و نه مصر علاقه‌ای به آن دارند.

سیاستمداران ملل ساکن ایران، اگر نتواند یک نیروی سیاسی جدی و مستقل را شکل دهند و به‌عنوان اپوزیسیونی واقعی در برابر جریان‌های مدعی ظاهر شوند، نباید انتظار داشته باشند که جهان آنها را جدی بگیرد یا حقوق سیاسی و مدنی آن‌ها را به رسمیت بشناسد.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.