سال هلیکوپتر، ترامپ و نماز میت بر «داراییهای نظام»
بنبست؛ این آنچیزی است که سال ۱۴۰۳ برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورد. این بنبست آنقدر مخاطرهآمیز است که فعال شدن مکانیسم ماشه در مهرماه سال ۱۴۰۴ از جایگاه مهمترین تهدید امنیتی نظام، تنزل یافته است. یک اشتباه میتواند آتشی برافروزد که ماحصلش برای مردم ایران هولناک خواهد بود.

علی خامنهای در حال نماز خواندن بر جسد دو قاضی ترورشده در تهران
۲۵ اسفند ۱۴۰۳، علی خامنهای در دیدار رمضانیاش با گروهی از شاعران و مداحان، شعری به عربی خواند که مضمونش چنین بود: «اگرچه شتابان به سمت ۹۰ سالگی میروم ولی جسم و نفسم هنوز ۲۰ ساله است».
رمضان سال پیش هم او شعری به فارسی خواند با مضمونی مشابه. اینکه مرگ برای او گرچه صحبت این لحظه یا لحظه بعد شده ولی او همچنان در جستجوی اکسیر جوانی و جاودانگی است. شعری که خامنهای رمضان سال پیش خواند این بود:
«سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم چون سرو در خزان نیز، رنگ بهار دارم».
«مرگ» چند وقتی است همزاد رهبر جمهوری اسلامی است. هرچند خودش هنوز تسلیم آن نشده است اما برای کسی که هویت وجودیاش منحصر به جایگاهش بر صدر نظام جمهوری اسلامی است، وقایعی در چند سال گذشته رخ داد و در ۱۴۰۳ شتاب گرفت که میتوان آن را به «مرگ خامنهای در جایگاه رهبری نظام» تعبیر کرد.
جمهوری اسلامی با زعامت خامنهای تا دو یا سه سال پیش تا حدی توان تامین نیازهای حداقلی امنیت غذایی، رفاه و کمینه ضروری برای زندگی عموم ایرانیان را داشت. شیب ناتوانی در تامین کالاهای پایهای و کمبود منابع در ۱۴۰۳ چنان شدت گرفت که به شکل عملی نقش نظام سیاسی رسمی ایران برای اداره کشور «سالبه به انتفاع موضوع» شد.
در استقبالیه سال ۱۴۰۳، گفته میشد بودجه کشور ۳۰۰ هزار میلیارد تومان کسری خواهد داشت. وحید شقاقی، اقتصاددادن در آن زمان اما هشدار بزرگتری داد و گفت نظام، «شب هولی» در پیش دارد که کسری بودجه کوچکترین دیو در ظلمات آن است:
معتقدم هنوز از عمق فاجعه خبر نداریم...اساسا مسأله ما کسری بودجه ٣٠٠ هزار میلیارد تومانی بودجه و ناترازی بانکها نیست، امروز مسأله اقتصاد ایران ۵٠٠ میلیارد دلار و با احتساب دلار ۵٠ هزار تومانی معادل ٢۵ هزار هزار میلیارد تومان برای پوشش و جبران ناترازیهای برق، گاز، آب، بنزین، فرونشستهاست که بعد از این موضوعات ناترازی صندوقهای بازنشستگی است. در حالی که کسری بودجه ٣٠٠ هزار میلیارد تومانی بودجه سال آینده چالش اقتصاد عنوان میشود اما در واقع چالش اصلی اقتصاد ایران ناترازی ٢۵ هزار همت برای ٣ تا ۵ سال آینده آینده ایران است. به عبارت دیگر در این مدت سالانه به ١٠٠ تا ١۵٠ میلیارد دلار برای جبران کسری ناترازیها نیاز داریم.
طرفه آنکه نه تنها ورشکستگیهایی که نامش را ناترازی گذاشتهاند درمان نشد بلکه روشن شد که کسری بودجه واقعی هم بیش از ۳ برابر آن چیزی است که پیشبینی کرده بودند. چیزی نزدیک به هزار هزار میلیارد تومان.
در داخل و در رابطه با تامین کالاهای عمومی، سراسر سال ۱۴۰۳ به بحران گذشت. از کمبود بنزین و گاز و برق و آب و حتی سیبزمینی تا فرونشست و خشکشدن سدها.
در بعد خارجی هم راهبرد خامنهای برای پرهیز از رویارویی مستقیم با تکیه بر حرکت در شکافهای امنیتی و «امتیازگیری نامتقارن» و ساخت «نیابتی» دچار سکتههای بزرگ شد.
برخلاف آنچه خامنهای برای خودش آرزو میکند، برای نزدیکترین یارانش، سال ۱۴۰۳ نه رنگ بهار داشت و نه نوید بازگشت جوانی. هنوز ۱۳ روز از سال ۱۴۰۳ نگذشته بود که در حمله هوایی اسرائیل به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق ۱۶ نفر کشته شدند. ۷ نفر عضو ارشد سپاه پاسداران بودند. محمدرضا زاهدی، از فرماندهان ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران و محمد هادی حاجی رحیمی فرمانده ارشد نیروی قدس سپاه پاسداران از کشتهشدگان این حمله بودند.
ایران به تلافی این حمله، برای نخستین بار رویارویی مستقیم نظامی با اسرائیل را امتحان کرد. عملیات وعده صادق در همان فروردینماه انجام شد. دو موج موشک و پهپاد از ایران روانه اسرائیل شدند و به شکل رسمی خاتمه راهبرد «پرهیز حداکثری از رویارویی مستقیم» کلید خورد.
احتمالا رهبر جمهوری اسلامی گمان میکرد که طرف مقابلش، وعده صادق را چیزی شبیه به حمله به عینالاسد پس از کشتهشدن قاسم سلیمانی در نظر خواهد گرفت. با توجه به آنکه موشکها و پهپادها جز وجه نمایشیشان موضعی حیاتی را هدف قرار ندادند یا جمعیتی نظامی و غیرنظامی کشته نشدند این امید در دل سران جمهوری اسلامی فروزانتر هم شد. پاسخ سمبولیک اسرائیل به این حمله هم موید همین تصور بود. آنها در روز ۳۱ فروردین فقط به یک پدافند اس۳۰۰ در پایگاه هشتم شکاری در اصفهان حمله کردند.
اما داستان متفاوت بود. یک ماه بعد، در میانه روز ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ابراهیم رئیسی، رئیسجمهوری ایران راهی سفر بیبازگشت شد. هلیکوپتر حامل او و وزیر خارجهاش و چند مقام دیگر در آذربایجان شرقی سقوط کرد و دفتر عمر عضو هیات مرگ کشتار زندانیان سیاسی برای همیشه بسته شد. انتخابات زودهنگامی برگزار شد که خروجیاش مسعود پزشکیان بود. مشارکت در دور اول انتخابات به سطح بیسابقه ۳۹ درصد نزول کرد. دور دوم انتخابات ۴۹ درصدی شد ولی در عمل انتخابات نمایشی شد از روی برگرداندن عمومی از سازوکارهای مرسوم سیاستورزی در جمهوری اسلامی.
اینکه اسرائیل در سقوط هلیکوپتر رئیسی نقش داشت یا نه، هنوز در حد شایعه است اما اینکه اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس برای تحلیف پزشکیان به تهران آمد و پس از ضیافت شام در محل اقامتش در شمال تهران به دست اسرائیل کشته شد، خبر است.
شوک کشته شدن هنیه برای رهبر جمهوری اسلامی سنگین بود. «خونخواهی هنیه عزیز» که بارها بر زبان او و هوادارانش جاری شد هیچ گاه انجام نشد. در مقابل ضربه بعدتر و بزرگتر فرود آمد. کل رده فرماندهی حزبالله لبنان به دست اسرائیل کشته شدند و از همه مهمتر: سیدحسن نصرالله.
۶ مهر ۱۴۰۳ بزرگترین دارایی راهبردی جمهوری اسلامی ضربهای کاری خورد. فقدان نصرالله خود آغاز دومینویی از رویدادها بود که هر روزش کابوسی برای رهبر جمهوری اسلامی بوده است. دومین وعده صادق چهار روز پس از کشته شدن نصرالله با بیش از ۳۰۰ موشک انجام شد. در پاسخ اسرائیل این بار در سه موج حمله هوایی به چندین مرکز نظامی و کارخانه تولید موشک از شمال تا جنوب ایران حمله کرد.
یک ماه بعد از این حمله بشار اسد در سوریه سقوط کرد. و عملا آنچه مقامهای جمهوری اسلامی «ستون فقرات محور مقاومت» میخواندند در هم شکست. رهبر جمهوری اسلامی از آذرماه که اسد سقوط کرد تا پایان اسفند ۱۴۰۳ نتوانسته شوک این رویداد را هضم کند. او در چند سخنرانی وعده احیای گروههای مقاومت در سوریه و بازپسگیری ستون فقرات را کرده است اما در عمل از دست رفتن ستون فقرات سبب شد تا رابطه زمینی جمهوری اسلامی با لبنان قطع شود.
لبنان از جهت توازن قوای سیاسی به وضعیت پیش از ۲۰۰۵ برگشته است. زمانی که عربستان اقتصاد و سیاست را اداره میکرد و ایران از طریق حزبالله نقش «اختلال و امتیاز» را داشت. دو دهه دور افتخار رهبر جمهوری اسلامی با حزبالله با حذف کادر رهبری این گروه نیابتی عملا به پایان رسید.
سال ۱۴۰۳ برای جمهوری اسلامی سالی فراموش نشدنی بود. سالی که هیچ خبر خوبی برای نظام نداشت و تخم شک و شبهه در مورد «صلاحیت خامنهای برای تعیین استراتژی» نزد بازیگران در حلقههای اصلی قدرت کاشته شد. این میتواند خبری ناگوار برای رهبری باشد که جزئیترین تا بزرگترین تصمیمهای نظام با میل و اراده او گرفته میشود.
در ساعاتی که این مطلب نهایی میشد، قیمت دلار در بازار تهران از ۱۰۰ هزار تومان هم گذر کرد. معیشت عموم مردم ایران با تهدیدهای جدی روبهرو شده است. راهبرد ایجاد نیابتیها به عنوان سپر امنیتی ویران شده است و سال ۱۴۰۴ خبرهایی به مراتب ناگوارتر هم میتواند به همراه داشته باشد.
مدل رویارویی ترامپ با جمهوری اسلامی از بهمنماه که پا به کاخ سفید گذاشت این بوده است: تسلیم یا جنگ. جمهوری اسلامی نه آنقدر سرمایه حیثیتی دارد که برای تسلیم محترمانه زمینهچینی کند و نه توان رویارویی نظامی با آمریکا.
بنبست؛ این آنچیزی است که سال ۱۴۰۳ برای جمهوری اسلامی به ارمغان آورد. این بنبست آنقدر مخاطرهآمیز است که فعال شدن مکانیسم ماشه در مهرماه سال ۱۴۰۴ از جایگاه مهمترین تهدید امنیتی نظام، تنزل یافته است. فراتر از نبود آب و برق و گاز و فرونشست، یک اشتباه میتواند آتشی برافروزد که ماحصلش برای مردم ایران هولناک خواهد بود. سال ۱۴۰۴ میتواند سال آتش و خون باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.