چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بازگشت دوباره سلمان رشدی در «ساعت یازدهم»

نادر افراسیابی - این مقاله به معرفی مجموعه داستان جدید سلمان رشدی با عنوان «ساعت یازدهم» می‌پردازد که اولین اثر داستانی او پس از حمله سال ۲۰۲۲ محسوب می‌شود. این مجموعه شامل سه نوول و دو داستان کوتاه است که در هند، انگلستان و آمریکا به وقوع می‌پیوندند و به مضامینی چون مرگ، وداع، خشم، صلح و مکان‌های آشنا برای رشدی می‌پردازند. مقاله ضمن اشاره به محتوا و زمینه‌های داستانی برخی از این آثار، به سبک منحصربه‌فرد رشدی در تلفیق سنت‌های شرق و غرب، و همچنین تجربه شخصی او از حمله و بازتاب آن در اثر قبلی‌اش «چاقو» می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه رشدی همواره مرزهای ادبیات، سیاست و هویت را به چالش کشیده و در اثر جدید خود نیز به تامل در باب مسائل بنیادین انسانی و ارتباط آن با مکان‌های زندگی‌اش ادامه می‌دهد.

سلمان رشدی اواخر سال جاری مجموعه داستان جدیدی منتشر خواهد کرد. این مجموعه، اولین اثر داستانی او پس از حملهٔ سال ۲۰۲۲ است و شامل سه نوول و دو داستان کوتاه می‌شود که در هند، انگلستان و آمریکا اتفاق می‌‌افتند. رشدی در طول زندگی خود در این کشورها زندگی کرده است و با فضای اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن‌ها آشناست.

رشدی درباره این اثر گفته است:

سه نوول این کتاب که همگی در ۱۲ ماه گذشته نوشته شده‌اند، به مضامین و مکان‌هایی می‌پردازند که مدتها ذهن مرا مشغول کرده‌اند: مرگ، بمبئی، وداع‌ها، انگلستان (به‌ویژه کمبریج)، خشم، صلح، آمریکا... و همچنین فرانسیسکو گویا، کافکا و بوش.

در یکی از داستان‌ها، دو مرد در شهر چنای هند، تراژدی شخصی خود را در میانه فاجعه‌ای ملی تجربه می‌کنند.

تراژدی‌های شخصی در بستر رویدادهای ملی

چنای  (Chennai)که قبلاً به نام مدرس (Madras) شناخته می‌شد، پایتخت ایالت تامیل نادو در جنوب هند است و یکی از بزرگ‌ترین مراکز فرهنگی، اقتصادی و آموزشی این کشور به شمار می‌رود. این شهر با قدمتی طولانی، دارای میراث تاریخی غنی است و نقش مهمی در تاریخ استعماری هند داشته است. چنای به عنوان «دروازه جنوبی هند» شناخته می‌شود و ترکیبی جذاب از سنت و مدرنیته را به نمایش می‌گذارد. این شهر یک قطب صنعتی مهم است، به ویژه در زمینه‌های خودروسازی، فن‌آوری اطلاعات و تولید، و همچنین دارای سواحل زیبا، معابد باستانی، موزه‌ها و بازارهای پر جنب و جوش است که آن را به یک مقصد گردشگری جذاب تبدیل کرده است.

داستان دیگر به محله‌ای در بمبئی بازمی‌گردد که در رمان «بچه‌های نیمه‌شب» (۱۹۸۱) هم حضور دارد. این رمان عمدتاً در محله‌های اعیان‌نشین شمال بمبئی، به‌ویژه منطقه‌ای نزدیک به مالابار هیل (تپه‌ مالابار) و کولابا جریان دارد. خانوادهٔ سینایی، شخصیت‌های اصلی داستان، در یک خانهٔ بزرگ در این محله زندگی می‌کنند که نمادی از موقعیت اجتماعی آن‌هاست. همچنین، بخش‌هایی از رمان در مناطق دیگر بمبئی مانند محله‌های فقیرنشین و بازارهای شلوغ شهر اتفاق می‌افتد که تضاد میان طبقات اجتماعی هند را نشان می‌دهد. در بچه‌های نیمه‌شب، شخصیت فراموش‌نشدنی پرواتی جادوگر (Parvati-the-Witch) به عنوان یکی از کودکان ویژه متولد شده در ساعت استقلال هند، دارای قدرت‌های جادویی از جمله خلق توهمات و تغییر شکل است. او در بخشی از داستان با شیوا (دیگر کودک نیمه‌شب و نماد نیروهای ویرانگر) ارتباط عاطفی پیدا می‌کند، اما پس از مدتی با یک میلیاردر پیر ازدواج می‌کند که ثروت خود را از تجارت عطر به دست آورده است. این ازدواج نمادین، تضاد میان قدرت‌های ماوراءطبیعی و فساد مادی در هند پسااستعماری را نشان می‌دهد.

سومین داستان کتاب تازه رشدی در یک کالج انگلیسی روایت می‌شود و پیرامون استادی ارواح‌زده است که تا انتقام از آزاردهنده‌اش نگیرد، آرام نمی‌گیرد.

رشدی در ادامه افزود:

خوشحالم که این داستان‌ها با وجود تفاوت‌های آشکار در فضا، طرح و تکنیک، با یکدیگر و نیز با دو داستانِ مقدمه و موخره‌ای که برای این سه‌گانه نوشته‌ام، گفت‌وگویی معنادار برقرار می‌کنند. من این پنج‌گانه را همچون یک اثر واحد می‌بینم و امیدوارم خوانندگان نیز چنین دریابند و از آن لذت ببرند.

ورود به آخرین مرحله زندگی و وداع با «خانه»

«وینتیج»، ناشر کتاب و از زیرمجموعه‌های پنگوئن رندوم هاوس، در اطلاعیه‌ای اعلام کرده است که این اثر «بین فضاهایی در حرکت است که رشدی در آنها بالیده، زیسته، کاویده و ترکشان کرده است.»

در ادامه این اطلاعیه آمده است:

رشدی در این مسیر، پرسش‌های بنیادینی را مطرح می‌کند که روزی گریبان‌گیر همهٔ ما خواهد شد: چگونه می‌توان با ورود به «ساعت یازدهم» آخرین مرحلهٔ زندگی با آن کنار آمد و سازگار شد یا علیه آن شورید؟ آدمی چگونه می‌تواند به مکان‌هایی که به آنها خانه گفته‌ است، وداع کند.

رشدی اکتبر گذشته در نشست فوروم کتاب لووف از تدوین این مجموعه خبر داده و به این موضوع هم اشاره کرده بود که نوول‌های این مجموعه همگی به شکلی به ایدهٔ «پایان» می‌پردازند.

نام این کتاب به تمثیل کارگران ساعت یازدهم (از انجیل متی ۲۰:۱-۱۶) اشاره دارد. این تمثیل داستانی آموزنده است که در آن، مالک باغی صبح زود گروهی از کارگران را برای کار روزانه استخدام می‌کند و با آن‌ها بر سر دستمزدی توافق می‌کند. سپس در ساعات مختلف روز (ساعت سوم، ششم، نهم و حتی یازدهم - یک ساعت پیش از غروب) کارگران بیشتری را به کار می‌گیرد. در پایان روز، همه - حتی آنانی که تنها یک ساعت کار کرده‌اند - دستمزد کامل دریافت می‌کنند. کارگران ساعات اول اعتراض می‌کنند، اما مالک پاسخ می‌دهد: «آیا حق ندارم با دارایی خود آنچه می‌خواهم بکنم؟ یا چشمت بد است چون من نیکم؟»

این تمثیل بر دو مفهوم تأکید دارد: بخشش الهی (نیک‌خواهی خداوند حتی برای دیرآمدگان) و عدالت بر اساس فیض (نه محاسبات مادی).
در ادبیات امروز، «ساعت یازدهم» به فرصت‌های واپسین یا لحظات تعیین‌کننده پیش از پایان تعبیر می‌شود. رشدی با انتخاب این عنوان، هم به نجات ناگهانی خود از مرگ (پس از حمله) اشاره دارد و هم به امکان «بازسازی معنوی» حتی در دقایق پایانی زندگی.

سلمان رشدی (متولد ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷، بمبئی) رمان‌نویس، مقاله‌نویس و روشنفکر هندی-بریتانیایی است که به‌عنوان یکی از مهم‌ترین چهره‌های ادبیات معاصر جهان شناخته می‌شود. او که در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد، تحصیلاتش را در کمبریج انگلستان گذراند و با رمان «بچه‌های نیمه‌شب» (۱۹۸۱، برندهٔ بوکر) به شهرت جهانی رسید. رشدی با آثاری مانند «آیه‌های شیطانی» (۱۹۸۸) که باعث فتوای مرگ او از سوی خمینی شد، «زمین زیر پایش» (۱۹۹۹)، و اخیراً «چاقو» (۲۰۲۳) همواره مرزهای ادبیات، سیاست و هویت را به چالش کشیده است.

درهم‌آمیزی سنت‌های ادبی شرق و غرب

 رشدی با تبار هندی-بریتانیایی و زندگی میان سه قاره (آسیا، اروپا و آمریکا)، یکی از موفق‌ترین نویسندگان در درهم‌آمیزی سنت‌های شرق و غرب است. او در آثاری مانند «بچه‌های نیمه‌شب» یا «شرم»، اسطوره‌های هندو، سبک‌های روایی هزارویک‌شبی، و طنز ایرانی-هندی را با فرم‌های مدرن غربی (رئالیسم جادویی، پست مدرنیسم، و روایت‌های چندصدایی) ترکیب می‌کند. برای مثال در «آیه‌های شیطانی»، حکایات صوفیانه با تکنیک‌های جویس‌وار درهم می‌آمیزند، در «زمین زیر پایش»، تراژدی خانوادگی در بمبئی، با الهام از سینمای بالیوود و ادبیات داستانی آمریکایی روایت می‌شود. اما آیا این ترکیب به «نزدیکی» واقعی انجامیده؟

در پاسخ باید گفت رشدی بیش از آنکه به دنبال آشتی دادن سنت‌ها باشد، تضادهای آنها را برجسته می‌کند - چه در برخورد استعمار و استعمارزده (بچه‌های نیمه‌شب)، چه در تقابل دین و سکولاریسم (آیه‌های شیطانی). بنابراین، موفقیت او نه در ایجاد هارمونی، که در خلق زبانی هیبرید و منحصر به فرد است که هم شرق و هم غرب را به چالش می‌کشد. به‌قول خودش: «من در مرزها زندگی می‌کنم، و ادبیات من هم مرزی است.» به این ترتیب او سنت‌های روایی در شرق و غرب را به هم «نزدیک» کرده، بلکه مرزهایشان را متخلخل ساخته است. 

پیش از این، سلمان رشدی، بعد از حادثه سوءقصد به او رمان "چاقو" را منتشر کرده بود. این حمله در اوت ۲۰۲۲ هنگام یک رویداد فرهنگی رخ داد که در آن ضارب بیش از ۱۰ ضربه چاقو به رشدی وارد کرد و باعث از دست دادن بینایی یک چشم او شد.  دادگاهی در نیویورک دو سال و نیم بعد از این حادثه، "هادی مطر" متهم ۲۷ ساله را به جرم قتل عمد محکوم کرد.

رشدی که از زمان انتشار جنجالی «آیه‌های شیطانی» (۱۹۸۸) هدف تهدید بوده در دادگاه به عنوان شاهد حاضر شده بود. او در رمان «چاقو» (۲۰۲۴) به توصیف این حمله پرداخته است.  

رویارویی رشدی با تهدید و خشونت و تبدیل زخم به آینه

رشدی در این کتاب برای نخستین‌بار به جای استفاده از سبک سوررئالیستی، تمثیل‌های تاریخی و روایت‌های چندلایه‌ای که در آثار داستانی‌اش مانند «بچه‌های نیمه‌شب» یا «آیه‌های شیطانی» مشهود است، به روایت خطی، صریح و خودزندگینامه‌ای روی آورده است. این اثر با وجود حفظ لحن شاعرانه و طنز تلخ مشخصه رشدی، بیشتر به گزارشی واقع‌گرایانه، تحلیل فلسفی و بیانیه‌ای سیاسی نزدیک است تا داستان‌پردازی فراواقعی. درحالی که سایر آثار او با تکیه بر اسطوره و تاریخ به بازخوانی هویت پسااستعماری می‌پردازند، چاقو مستقیم‌تر و بی‌پرده‌تر به مرزهای آزادی بیان، ترس و بقای فیزیکی نویسنده اشاره دارد و از این نظر به ژانر ادبیات زندگینامه‌ای اعتراضی (مانند آثار پریمو لوی یا نادین گوردیمر) تمایل پیدا می‌کند.

رشدی در چاقو با مهارت تمام، تجربه خصوصیِ حمله و بهبودی خود را به مسئله‌ای عمومی و جهانی تبدیل می‌کند. او با روایتِ رنج شخصی‌اش - از جراحت فیزیکی تا ترس از مرگ- این پرسش‌های فرافردی را مطرح می‌کند: آزادی بیان در برابر بنیادگرایی چه قیمتی دارد؟ چگونه جامعه‌ای که ادعای دموکراسی می‌کند، از هنرمندانش محافظت می‌کند؟ رشدی با پیوند زدنِ حمله به خودش به تاریخچه طولانیِ ارعاب روشنفکران نشان می‌دهد که این رویداد، صرفاً یک حادثهٔ شخصی نیست، بلکه نمونه‌ای از جنگ جهانیِ عقاید است. در این کتاب حتی جزئیات پزشکیِ بهبودی او - مانند از دست دادن بینایی یک چشم - به استعاره‌ای از نابیناییِ اخلاقیِ عصر ما تبدیل می‌شود. این همان هنر رشدی است: تبدیل زخم‌های خود به آیینه‌ای برای دیدن زخم‌های جمعی.

هرچند چاقو اثری اساساً واقع‌گرا و خودزندگینامه‌ای است، اما می‌توان ردپایی از دغدغه‌های مشترک با ادبیات دههٔ ۱۹۶۰ - به‌ویژه جست‌وجوی معنا در مواجهه با خشونت - و نیز بازتاب‌هایی از نظریهٔ تعالی را در آن یافت. در این دهه، نویسندگانی مانند سوزان سونتاگ (در «علیه تفسیر») یا نورمن میلر (در «لشکر شب») به بررسی مرزهای تجربه انسانی در شرایط بحران پرداختند، همان‌گونه که رشدی در چاقو، حمله به خود را بهانه‌ای برای کاوش در محدودیت‌های بدن و مقاومت روح قرار می‌دهد. از سوی دیگر، نظریه تعالی - با تأکیدش بر گذر از رنج به درکی والاتر - در رویکرد رشدی به بهبودی دیده می‌شود: او اگرچه به صراحت از تعالی به معنای فلسفی سخن نمی‌گوید، اما پافشاری بر تداوم نوشتن پس از حمله، نوعی تعالی ادبی-اخلاقی را پیشنهاد می‌کند؛ تعالی‌ای که یادآور تلاش‌های نویسندگان آمریکایی در سال‌های دههٔ ۶۰ برای یافتن امید در دل آشوب است. بااین‌حال، تفاوت اصلی رشدی با آنان در عدم رویگردانی از واقعیتِ سیاسی است: او تعالی را نه در فرار از جهان، که در مقاومت در برابر آن جست‌وجو می‌کند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ساعت صفر شهادت

    مسخره کردن این دنیا گناه نیست ، باید این دنیا رو مسخره کرد اما نه مخلوقات آفریده شده در این دنیا رو !!