هفتادوپنجمین جلسه دادگاه حمید نوری: دو کارشناس درباره اعدامهای سال ۶۷ شهادت دادند
هفتادوپنجمین جلسه دادگاه حمید نوری، دادیار سابق قوه قضاییه و متهم به دست داشتن در اعدام زندانیان سیاسی در زندان گوهردشت در سال ۶۷، در دادگاه استکهلم برگزار شد. در این جلسه روزبه پارسی سرپرست برنامه خاورمیانه و آفریقای شمالی در مؤسسه امور بینالملل سوئد و یان یرپه، اسلامشناس سوئدی و استاد بازنشسته در مطالعات اسلامی در مرکز الهیات و مطالعات دینی در دانشگاه لوند در دادگاه شهادت دادند.
هفتادوپنجمین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات حمید نوری (بر اساس جدول اعلام شده از سوی دادگاه بدوی استکهلم) در تاریخ ۱۷ مارس / ۲۶ اسفند به شنیدن گزارش و توضیحات روزبه پارسی و یان یرپه به عنوان “کارشناس” اختصاص یافت.
از روزبه پارسی با عنوان دکتر یاد میشود و او سرپرست برنامه خاورمیانه و آفریقای شمالی در مؤسسه امور بینالملل سوئد (Utrikespolitiska Institutet) است. او پیش از این پژوهشگر ارشد مؤسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا (EUISS) در پاریس و مدرس ارشد حقوق بشر و تاریخ در دانشگاه لوند بوده است.
روزبه پارسی مقالهای با عنوان “پرونده جنایات جنگی ایران در سوئد و گذشته رئیسی” دارد که در سایت “امواج مدیا” منتشر شده است. از روزبه پارسی در برخی جلسات دادگاه حمید نوری نام برده شده است؛ از جمله در کیفرخواست دادستان و همچنین در جلسات دفاع شخص متهم.
حمید نوری در جلسه سوم دفاعیات خود که در ماه نوامبر ۲۰۲۱ برگزار شد، با اشاره به نام روزبه پارسی از او با عنوان پروفسور یاد کرد و گفت:
«در جریان عملیات فروغ جاویدان، هفت هزار نفر به ایران حمله کردند. در عملیات مرصاد، عده زیادی از آنان کشته شدند، عدهای زخمی و اسیر شدند و به ایران آورده شدند، عدهای هم فرار کردند و برگشتند عراق. سازمان ضربه سختی خورد. برای اینکه این موضوع را رفع و رجوع کند -چون جوابِ خانوادهها را نمیتوانستند بدهند و …- نشستند بررسی کردند و این توپ را انداختند در زمین جمهوری اسلامی. این چیزی که من میگویم بر اساس نظرات پروفسور روزبه پارسی است.»
دادستان اما در واکنش به این صحبتهای حمید نوری، حرف او را قطع کرد و از او درباره شمار افراد کشته شده (به زعم حمید نوری) سوال کرد و او در پاسخ گفت:
«بر اساس نظر روزبه پارسی، [او فکر میکند] گمان میکنم که شاید ۲۰۰ نفر زنده مانده باشند اما اوبر برینک، استاد دانشگاه اوپسالا معتقد است که کلا متلاشی شدند.»
در جلسه چهارم دفاعیات حمید نوری اما او یک بار دیگر به نظرات روزبه پارسی استناد کرد و گفت:
«سوم مرداد ۱۳۶۷ وقتی عملیات فروغ جاویدان بعد از تمام شدن جنگ ایران و عراق شروع شد، همه ایرانیان غافلگیر شدند. امام خمینی دستور مقابله با این فرقه را داد. فوری به نیروهای ایرانی دستور داد تا در جبههها با اینها مقابله کنند و شهید علی صیاد شیرازی را به عنوان فرمانده این عملیات انتخاب کرد و گفت به اینها رحم نکنید. رزمندههای ایرانی پنجم مرداد ۶۷ با عملیاتی به نام مرصاد به آنها حمله کردند. کلمه مرصاد در این دادگاه خیلی شنیده شد. من هم چندین بار به آن اشاره کردم ولی فکر میکنم اکثرا معنیاش را ندادند. مرصاد کلمهای قرآنی است و یعنی “کمینگاه”. ایرانیها به اینها حمله کردند. دیگر اسم نمیآورم که باعث ناراحتی کسی شود - تمام نیروهای آنها را کشتند یا مجروح کردند یا به اسارت در آوردند و اکثرا گفتند این فرقه با هفت هزار سرباز مسلح به مرزهایِ ایران حمله کردند. آقای روزبه پارسی و پروفسور اوبه برینگ به این موضوع خوب اشاره کردند. آقای پارسی گفتند ایرانیها تمام افراد این فرقه را قتل عام کردند و ایشان قتلعام را تأیید کردند. من هم تأیید میکنم. قتلعام شدند.»
حمید نوری در ادامه جلسه چهارم دفاعیاتش و در پاسخ به سوال بعدی دادستان باز هم به نام روزبه پارسی اشاره کرد و گفت:
«شما اسم مجاهدین را آوردید پس من هم باید بگویم منافقین. شما شروع کردید… خانوادههای آنها یک سری از این عملیات مطلع بودند و تعدادی نبودند. درون زندانها هم مطلع بودند و با زندانها ارتباط داشتند. این اطلاعات شخصی خود من است و خیلی از این اطلاعات را در ایران به دست آوردم اما بیشترین اطلاعات را در این دو سال به دست آوردم. بعد از اینکه اینها شکست خوردند و آقای اووه برینگ گفته تمامی نابود شدند یعنی اختلافی بین روزبه پارسی و اووه برینگ است...»
اما با آغاز جلسه هفتادوپنجم دادگاه حمید نوری و پس از خوشآمدگویی قاضی توماس ساندر، رئیس دادگاه به روزبه پارسی، روند دادرسی و گزارشدهی را توضیح داد. قاضی ساندر به روزبه پارسی توضیح داد که گزارش او بر اساس درخواست دادستانهای پرونده در ارتباط با موضوعات سیاسی و مذهبی در ایران و وقایع سال ۶۷ گرفته میشود. او به تأکید از روزبه پارسی خواست تا موضوع را محدود کند. در این زمان اما یکی از دادستانها خطاب به رئیس دادگاه گفت که پیش از این درباره نظریه “داوید تورفلد” از روزبه پارسی بازپرسی شده است. (دیوید تورفلد، دکترای الهیات در تاریخ ادیان در دانشگاهِ اوپسالا و مدرس ارشد و محقق در کالج دانشگاه سودرتورن (Södertörn) در استکهلم سوئد است که تحقیقات خود را درباره اسلام شیعه، ایرانشناسی و آیینشناسی انجام داده است.)
رئیس دادگاه: بسیار خوب اما الان داوید تورفلد نیست و به جای او یان یرپه است.
دادستان: بله! میدانم اما از روزبه درباره نظریه داوید پرسیده شده. به هر حال وارد آن مبحث هم خواهیم شد.
رئیس دادگاه: بسیار خوب! عالیست.
قاضی توماس ساندر در ادامه درباره نظریه داوید تورفلد گفت که نظریه او هم ضمیمه پرونده حمید نوری شده و جزو مستندات این پرونده است. او سپس با اشاره به تخصص روزبه پارسی گفت که لازم است او سوگند شهادت یاد کند و از پارسی خواست تا هرچه او میگوید تکرار کند. روزبه پارسی قسم شهادت را به زبان سوئدی پس از قاضی ساندر ادا کرد و سپس قاضی به او توضیح داد که به دنبال این سوگند چه بار حقوقیای بر دوش خواهد داشت. او گفت که شاهد بر اساس شهادتش زیر بار مسئولیت کیفری خواهد بود و از او خواست آنچه را مطرح میکند دقیق و روشن باشد.
قاضی توماس ساندر سپس به روزبه پارسی گفت که دادستانها در سمت راست او نشستهاند و با آغاز ضبط صدا و تصویر، بازپرسی از او را آغاز میکنند: «بعد از آن، وکیلان شاکیان که در اولین ردیف پشت سر شما نشستهاند سوالاتشان را با شما مطرح خواهند کرد و بعد هم وکیلان مدافع که سمت چپ شما نشستهاند در خاتمه سوالاتشان را از شما میپرسند. هر کس که بخواهد از شما سوال کند، خودش را معرفی خواهد کرد. آیا پیش از شروع بازپرسی سوالی دارید؟»
روزبه پارسی: کمی آب میخواستم.
قاضی ساندر: حتما… وکیلان شاکیان در این مورد به شما کمک خواهند کرد.
[یک دستگاه آبسردکن در صحن دادگاه قرار دارد که محل استقرار آن نزدیک محل نشستن حمید نوری است. در جلسات اول دادگاه، هر کس که میخواست، میتوانست خودش از این دستگاه آب بردارد، اما به دنبال رفتارهای متهم و درگیریهای لفظی میان او و شاکیان، قاضی ساندر تنها وکیلان شاکیان را مجاز به نزدیک شدن به دستگاه آبسردکن و جایگاه حمید نوری دانست.]
با آغاز روند بازپرسی اما دادستان ابتدا خواست تا چیزی را روی پرده نمایش نشان دهد. او در ادامه گفت:
«حالا تا آن حاضر بشود، من خودم را معرفی کنم؛ کارولینا ویسلندر هستم، “دادستان اضافه بر سازمان” در این پرونده. همانطور که همکارم مارتینا گفت، تو هم نظریه داوید تورفلد را خواندهای و من چند سوال هم درباره آن دارم که خواهم پرسید نه خیلی جزیی البته. اما آن چیزی که نمایش داده خواهد شد بخشی از نظریه خود شماست که من میخواهم دربارهاش صحبت کنیم و جزو ادله اثباتی دادگاه هستند.»
این دادستان پس از صحبتهای مقدماتی از روزبه پارسی خواست تا درباره سوابق دانشگاهی خودش صحبت کند و او هم در پاسخ گفت که درباره تاریخ ایران کار کرده است:
«چهار سال هم برای اتحادیه اروپا کار کردم که درباره ایران بوده. یعنی از دهه ۹۰ تا به حال، من در زمینه ایران تحقیق میکنم.»
روزبه پارسی در ادامه و در پاسخ به سوالات دادستان که توضیح داد ابتدا قصد دارد درباره سیستم سیاسی “جمهوری اسلامی” و روشهای سرکوب اپوزیسیون سوال کند، چنین گفت:
«من سعی کردهام و این یک تلاش بوده برای توضیح. اینکه چطور با دید اسلامی بشود یک جامعه را رهبری کرد موضوعی قدیمی است، اما به نظر من در این مورد کشف جدیدی از طرف این حکومت اتفاق افتاد و آن را وصل کردند به دهه ۱۸ (ترجمه مترجم) و مباحث سیاسی و مذهبی و اینجا سیستمی وارد میشود که نقشها و ایدههای مذهبی خاصی را مد نظر دارد (به شکل سنتی) و قصد دارد آنها را به صورتی مدرن به اجرا بگذارد. یعنی هم رئیس جمهور میگذارند، هم نخست وزیر و هم رهبر که دینشناس و مذهبشناس است...»
روزبه پارسی در ادامه انقلاب سال ۵۷ در ایران را «انقلاب شاعرانه عاشقانه» خواند و گفت که قصد انقلابیون جایگزین کردن یک سیستم خوب به جای یک سیستم بد بود، اما گفته نمیشد چطور قرار است این اتفاق بیفتد. او عملکرد سیستم قضایی جمهوری اسلامی را هم محصول همین انقلاب خواند و گفت آنچه در ایران اتفاق افتاده، بیسابقه نبوده است و بعد از هر انقلابی چنین اتفاقاتی افتاده است. پارسی سپس نقش و جایگاه روحالله خمینی را با شاه مقایسه کرد و گفت که روز به روز بر قدرت و اختیارات او افزوده شد.
روزبه پارسی در ادامه گفت:
«جریان انقلابی به کارمندان و ادارههای قبلی اعتماد ندارد و ادارههای جدید خود را با کارمندان جدید میسازد. این جریان در ایران هم اتفاق افتاد و این افراد چه بسا بدون سواد تخصصی بودند، اما لازم بود که سواد مذهبی داشته باشند. وظیفه دفاع از خاک هم به این جریان اضافه شد… تحول دیگری هم که اتفاق افتاد در رویکرد به زنان بود که اینها گفتند زنان “ناقصالعقل” هستند. اینها قدم به قدم اسلامگرایی را پیش بردند و جامعه را از وضعیتش در دهه ۷۰ دور کردند.»
روزبه پارسی در ادامه اظهارات خود در دادگاه حمید نوری و در پاسخ به یک سوال دادستان درباره نقش “کمیته”ها گفت:
«کمیتهها نهادهای دولتی بودند که نزدیکتر از نهادهای دیگر به جامعه قرار داشتند. یعنی در هر منطقه و هر محلهای یک کمیته بود که در را برای دستدرازیهای مختلف باز کرده بود.»
[توضیح زمانه: نقش این کمیتهها در حال حاضر به پایگاههای بسیج محلات سپرده شده است]
به گفته روزبه پارسی کمیتهها فرم و شکلی برای کنترل مردم پیدا کردند و دادن نظم و دیسیپلین مورد نظر حکومت به شهروندان (تابعین):
«تلاش این بود تا از طریق این کمیتهها بر میزان مسلمانی مردم نظارت شود و اینکه ببینند مردم “کارهای مسلمانی” میکنند یا نه. آنها حتی به خودشان اجازه دادند/[میدهند] که به خانههای مردم یورش ببرند و دست به هر شکلی از تفتیش عقاید بزنند.»
دادستان: داوید تورفلد در نظریه خودش نوشته که این یک سیستم “ناودانی” است. او نحوه و چگونگی عملکرد همه نهادها و سازمانها را هم کامل نوشته. منظور او از این سیستم ناودانی چیست؟
روزبه پارسی:
«باید یادتان باشد گفتن اینکه اینها اسلامگرا هستند راحت است و تمام کننده. یعنی میشود اینطور به توافق رسید اما ماجرا پیچیدهتر از این است. بین همه اینها گروههای غیر اسلامگرا هم هست. یعنی گروههای مختلفی وجود دارد که سعی میکنند قدرت بگیرند -هم قدیمی و هم جدید- و اینها در مجاورت هم قرار دارند. از دریچه دیگر که نگاه بکنیم سوال این است که چطور باید این مشکلات را حل کرد؟ اینجا استناد میکنند به نظر خمینی. یعنی پیوسته به او مراجعه میکنند. اگر به زبان خیلی ساده بگویم، مثل بچهها که مدام در کودکستان به مربیها و معلمها رجوع میکنند و به آنها شکایت میکنند. برای همین میشود که او هم آرام آرام موضع قدرت خودش را شکل میدهد و تعیین میکند. بعد سازمانهای دیگری به وجود آمدند که واسطهگری کنند میان مراکز و نهادهای قدرت. برای همین میگویند ناودانی. و اینکه این باید مواظب آن باشد، آن باید مواظب این یکی باشد و در بالای سر اینها هم رهبر ایستاده است...»
دادستان: من اینطور میفهمم که قدرتِ این رهبر نامحدود است. هم از حرفهای تو و هم از نظر تورفیلد. یعنی ولی فقیه و مرجع در مرکز است و قدرت بیحد و مرز دارد. آیا همینطور است؟
روزبه پارسی در پاسخ به این سوال دادستان و سوالهای بعدی او گفت:
«مرجع از دین و دینشناسی میآید و سلسلهمراتب در اسلامشناسی. البته این سلسلهمراتب به شکل دستوری و از بالا به پایین نیست بلکه این دانش فقهی و اسلامی است که فرد را در جایگاه مرجع قرار میدهد و اینطور نیست که یکی، دیگری را حذف کند. یعنی مراجع نمیتوانند فعالیتهای مذهبی یکدیگر را تحت تأثیر قرار دهند و کم و زیاد کنند… ولایت فقیه اما مثل یک قیمومیت است. یک قیم. یعنی در اینجا آن عالم میآید قیمومیت را به عهده میگیرد و میشود قیم تمام جمعیت و ملت. البته افراد میتوانند هوش و توان خود را داشته باشند و مثلا رأی بدهند، اما او که بهتر از همه میفهمد کسی نیست جز ولی فقیه. این پیروزی او را نشان میدهد و به این ترتیب سیستم دو قسمت میشود که یک طرف آن ولی فقیه به تنهایی میایستد.»
دادستان: یعنی چنین قدرتی در اختیار خمینی بود؟
روزبه پارسی: بله! او چنین قدرتی داشت.
دادستان: از نظریه کارشناسی شما، ما به این نتیجه رسیدیم که وقتی سیستم مرجعیت وجود دارد، مردم میتوانند مراجع مختلفی برای خودشان انتخاب کنند. با قدرت گرفتن خمینی اما آن مراجع دیگر یا ضعیف میشوند (به وسیله خمینی) و یا کنار گذاشته میشوند و خود او میشود مرجع مطلق و مرجع واحد. من اینطور از نظر کارشناسی شما فهمیدم تا الان…
روزبه پارسی:
«جواب من به این سوال هم بله است هم خیر. برای اینکه مرجع یک وظیفه دینشناسی دارد که آن از بین نرفته، اما اتفاقی که میافتد این است که یک مرجع قدرت زمینی را به دست میگیرد. خمینی این کار را کرد و خودش هم یک مرجع رادیکال و مشکوک به دیگران بود. بعد او از آن مرجعیت قبلی خودش استفاده کرد و باقی رقبای خود را کنار زد و آنها را کوچک کرد. از لحاظِ سیاسی آنان را عقب زد -نه از نظر مذهبی بلکه از نظر سیاسی. تمام مراجع در قم هستند. هنوز و در تمام این دههها آنان مرجع بودهاند اما از لحاظ سیاسی کوچک شدند و کنار زده شدند.»
روزبه پارسی در ادامه اظهاراتش در دادگاه حمید نوری بار دیگر به عملکرد کمیتهها برگشت و گفت:
«مثل همه سیستمهای انقلابی، تلاش این بود که سیستم قضایی و سیاسی را به دست بگیرند و دیسیپلین ایجاد کنند. بعد هم موضوع این بود که برای دراز مدت فکر کنند. اینکه سیستمی ایجاد شود تا دکترین را به بچهها یاد بدهد، معلمها اخراج شوند، خط حکومت به آنان نشان داده شود و از سوی دیگر صحنه عمومی به دست گرفته شود و اسلام واقعی آموزش داده شود. حجاب را رعایت کنند و فضای عمومی اجتماع در دست حکومت بیاید. اینکه سعی کنند عملا وارد خانه تمام مردم شوند و آنجا حکومت کنند…»
روزبه پارسی در ادامه از وجه داغ انقلاب گفت و شلاق خوردن مردم (مردم عادی) در کوچه و خیابانها و همینطور تأکید کرد که انقلاب به جان فرزندان خودش هم افتاد:
«آنها در ادامه دیگر به خودشان هم رحم نمیکنند و سیستم همه را فدا میکند. در آن سه سال اول، حکومت تمام شاهدوستان را اعدام کرد. اعضای سایر گروهها را هم اعدام کردند…»
دادستان: در ادامه به این میپردازیم. اینجا اگر ممکن است به نزاع قدرت در میان گروههای مختلف سیاسی بپردازید. خود شما هم گفتید اوایل دهه ۸۰ (میلادی) این جنگ قدرت شروع شد. اگر بخواهیم سلسله مراتب تاریخی را رعایت کنیم، خوب است برویم سراغ اوایل دهه ۸۰ که گروههای سیاسی مختلف به شیوههای گوناگون مشغول فعالیت بودند. این گروهها در شکلگیری انقلاب شرکت داشتند و توانسته بودند شاه را سرنگون کنند. بعد زمین بازی ناگهان عوض شد. لطفا برای ما بگویید چه گروههایی وجود داشتند و این گروهها چه نسبتی با هم داشتند.
روزبه پارسی در پاسخ به این سوال دادستان گفت:
«من خیلی نمیتوانم این کار را بکنم و وارد جزییات بشوم. گروههای خیلی زیادی بودند و من نمیتوانم به همه آنها بپردازم. (دادستان: پس به چند مورد اشاره کنید) یک چند تایی گروه چپ هستند که طرفدار مسکو هستند، اردن، چین و… اینها گاهی تضادهای داخلی دارند، اما میان گروههایی از مردم و دانشجویان محبوبند. طیف خیلی وسیعی هستند. گروههای دیگری هستند که از نظر سیاسی متفاوتند. لیبرال هستند، افکار ما را دارند، غربی فکر میکنند، اما این لیبرالها خیلی پایگاه مردمی ندارند. اینکه بخواهند تظاهرات بکنند و… بعد میرسیم به “مجاهدین خلق” که یک پدیده عجیبی هستند از اسلامگرایی و سوسیالیسم که فازهای مختلفی را در ایدئولوژی خودشان طی کردهاند. آنها هم میان تودههای مردم خیلی طرفدار دارند و البته مشکلاتی هم دارند از جمله اینکه اسلحه دارند، مسلح هستند و نیز میتوانند مردم را سازماندهی کنند. این گروهها در ابتدا در کنار اسلامگراها هستند اما آرام آرام مخالف آنان میشوند و در مقابلشان قرار میگیرند (در مقابل اسلامگرایان)…»
دادستان: ما در جلسات دادگاه از اینها با عنوان مجاهدین اسم بردهایم. پس اینها حالا مهمترین مخالفان خمینی شدهاند. آیا شما میتوانید بگویید که ایدئولوژی مجاهدین چه فرقی با ایدئولوژی خمینی دارد؟ یعنی ایدئولوژی سیاسی و اعتقادات مذهبی آنان چه فرقی با خمینی دارد؟ آیا برعکس همدیگر هستند؟
روزبه پارسی: «سوال خوبی است. من میخواستم خیلی “مخلصانه” بگویم که مجاهدین به شکلی از “کیش شخصیت” تبدیل شدند که خیلی با اسلامگرایان فرق میکردند…»
دادستان: اما شباهتهایی هم به همدیگر داشتهاند. یعنی در اساس دولت اسلامی با هم منافع مشترک داشتند و به قول معروف مشترکالمنافع بودهاند. این برداشت من است که آنها با فقها به عنوان اساس تشکیل دولت اسلامی موافق بودند…
روزبه پارسی: «بله اما یک فرقِ خیلی بزرگ اینجا وجود دارد. اسلامگرایانی که دور و بر خمینی بودند از آن قسمت “الهی” دور نبودند. آنها الهیات بلد بودند. آخوند بودند اما مجاهدین بیشتر… بله، از خانوادههای مذهبی بودند اما آموزش مذهبی نگرفته بودند. آنان بیشتر مطالب و مباحث چپ را یاد گرفته بودند…»
دادستان: شما به گروههای چپ هم اشاره کردید. اینجا هم [در دادگاه] از فداییان [اقلیت] تعریف کردهاند. از حزب توده و از راه کارگر… درباره این گروههای چپ هم میتوانید توضیحاتی بدهید؟ اینکه مثلا حزب توده در انقلاب چه نقشی داشت و بعد از انقلاب چه سرنوشتی پیدا کرد؟
روزبه پارسی در پاسخ به این سوال دادستان گفت:
«بسیاری از افراد اعتقاد داشتند و حتی پژوهشهای علمی نشان میدهند که حزب توده قویترین حزب کمونیستی ایران در این برهه از زمان بودند. آنها وضعیتشان بر شرایط دهه ۵۰ استوار بود و جایی که نخست وزیر ایران را با کودتا برکنار کردند، اما در دهه ۸۰ از خاطرات و مطالبی که منتشر شده -مجموعه این اطلاعات- به ما میگویند که در بین تودههای مردم خیلی طرفدار داشتند، مینوشتند و بیان میکردند، در خیابانها و میدانها و میان مردم شناخته شده و مهم بودند. یعنی حزب توده وقتی میرسیم به دهه ۸۰ کمی هم قابل اعتماد نبودند چون به طرف مسکو متمایل بودند. یعنی به اصطلاح به طرف دیگری میرفتند. از اساس مارکسیستی بودند اما سمت دیگری میرفتند…»
دادستان: خمینی چه نگاهی به حزب توده داشت؟
گزارشهای تحقیقی زمانه درباره دادگاه حمید نوری:
روزبه پارسی:
«قبل از انقلاب نسبتا تحملشان میکرد. به هر حال او رهبر انقلاب بود اما بعد از انقلاب، وقتی آن شور انقلابی افتاد و شروع کردند به تشکیل حکومت و مخالفتها آغاز شد، - افرادی کنار خمینی بودند… مثلا طالقانی که ارتباط چپها را با انقلاب و مسیر انقلاب میدید- اما خود خمینی انعطافناپذیر بود. اینکه او بخواهد برود طرف ماتریالیسم و این دیدگاههای ماتریالیسمی… نه! اصلا و ابدا! خمینی تا موقعی که آنها او را قبول داشتند به ایشان فرصت حضور داد، اما بعد که آنان آمدند و رهبری او را زیر سوال بردند -اینکه حالا شاه رفته و ما قرار است چگونه با هم ادامه بدهیم و مملکت را چطور اداره کنیم- او هم آنان را تحمل نکرد و کنارشان زد.»
روزبه پارسی در ادامه اظهارات خود در دادگاه حمید نوری در پاسخ به این سوالِ دادستان که در اولین سال انقلاب چه بر سر اعضا، هواداران و طرفداران گروههای دیگر آمد، گفت:
«از لحاظ این تضاد منافع که وجود داشت، بالاخره روبهروی هم قرار میگرفتند. حزب توده فکر میکرد اگر از خمینی حمایت کند از آتش طرفداران او خلاص میشود. بعد اختلافاتی هم با مجاهدین پیدا شد که آنها هم گفتند شما متصل به مسکو هستید… بعد یک نفر هم از جاسوسان شوروی میرود به انگلیس و تمام تودهایها را لو میدهد. یعنی اسامی آنها را تحویل اسلامگراها میدهد و همگی آنان را زندانی میکنند. عده زیادی از این افراد اعدام شدند.»
دادستان: برویم به موضوع بعدی مورد نظر که جنگ ایران و عراق است و در اینجا و برای این دادگاه موضوعی مرکزی است. شما در نظریه کارشناسیتان مطالب زیادی درباره جنگ نوشتهاید. شما نوشتهاید که در سال ۱۹۸۰ عراق به ایران حمله کرد و در ادامه نظریاتتان به نقش مجاهدین در این جنگ اشاره کردهاید. من میخواهم از شما بپرسم چه شرایط و وضعیتی پیش آمد که مسعود رجوی و مجاهدین به عراق رفتند و چرا صدام از حضور آنان در عراق استقبال کرد؟ آنان چرا رفتند به آن سمت؟
روزبه پارسی:
«مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق بود. او این فرصت را یافت که برود و در عراق پناه بگیرد. برنامه صدام حسین این بود که در جنگ [از آنان استفاده کند]. صدام میگفت که این جنگ خیلی کوتاه باید باشد و میخواستند ایران را وادار کنند که شرایط را بپذیرد. اما برعکس آن، چه شد؟ در تهران از جنگ استفاده کردند و به نفعشان شد. این شرایط باعث شد که تمام ملت را پشت سر خودشان بسیج کردند. از لحاظ سیاسی آنان توانستند عملیاتِ انقلابی مورد نظرشان را به بهانه جنگ پیاده کنند. این وضعیت باعث شد که تهران رسما برای گرفتن زمین به جنگ با صدام برود؛ با این رویکرد که زمینها را میگیریم و مجازاتت هم میکنیم. به این ترتیب جنگ طولانی شد و وضعیت صدام هم بدتر و بدتر شد. عراق به زانو درآمد و از همه جا شروع کردند به کمک کردن به صدام حسین. مجاهدین هم رفتند تا در این شرایط پیشقراول جنگ با ایران شوند.»
دادستان: این پیشقراول شدن یعنی چه؟
روزبه پارسی:
«مجاهدین قبلا چریکهای شهری بودند. وقتی به پایگاه آنان در عراق نگاه بکنیم، میبینیم که آنان یونیفرم داشتند… و پیوسته آماده بودند برای جنگ. آنان چندین هزار نفر بودند. البته با گذشت زمان نقششان از نظر نظامی کمرنگتر شد. سنشان رفت بالا… چندین هزار نفر خیلی زیاد است، اما نقش آنان کمرنگ شد. میشود گفت که صدام حسین از آنان برای تبلیغ علیه ایران استفاده میکرد؛ اینکه آنان را به جان خمینی بیندازد.»
دادستان: یعنی شما میخواهید بگویید که عراق در این قضیه از مجاهدین استفاده کرد. درست است؟
روزبه پارسی: «بله! صدام حسین به آنان پناه داد. نه اینکه بخشاینده باشد بلکه میخواست از این قضیه بهرهبرداری سیاسی کند. اینکه توانست این کار را بکند یا نه، بحث دیگریست.»
دادستان: بسیار خوب. در سال ۱۹۸۸ هم که آتشبس شد و قطعنامه امضا شد. برای ما تعریف کنید که در این مقطع در واقعیت چه اتفاقی بین ایران و عراق افتاد و نقش مجاهدین بعد از این آتشبس چه بود؟
روزبه پارسی در جواب به سوال دادستان گفت:
«برای خمینی خیلی تلخ بود که این آتشبس و صلح را قبول کند، اما صریح به او گفته بودند -فرماندهان سیاسی و نظامی به او گفته بودند- که دیگر نمیشود این جنگ را ادامه داد. به او گفته بودند با توجه به منابع امکان ادامه جنگ وجود ندارد و این قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل یک سال قبل عملا تصویب شده بود اما یک سال طول کشید تا خمینی این بینش را پیدا کند که هزینه سیاسی ماجرا را بپذیرد و قطعنامه را قبول کند. او نمیتوانست و نمیخواست پایان جنگ و آتشبس را بپذیرد. در این شرایط چنین شد که صدام حسین -چه طور بگویم- تصمیم گرفت برای آخرین بار قدرتنمایی کند. آتشبس اعلام شده، اما او میخواهد برای آخرین بار قدرتنمایی کند. در همین اثنا نیروهای مجاهدین اقدام به حمله کردند...»
دادستان: اما بالاخره بعد از ۲۰ جولای آتشبس شده بود یا نه؟ یا اینکه جنگ هنوز ادامه داشت؟
روزبه پارسی: «آتشبس موقعی عمل میکند که آن را بنویسند و امضا کنند. آتشبس در جنگ ایران و عراق از اول آگوست (۱۹۸۸) رسما اتفاق افتاد. تا آن زمان هنوز هم یک مقداری عملیات نظامی انجام میشد. البته خیلی مثل سابق شدید نبودند اما بودند و اتفاق میافتادند.»
دادستان: شما میتوانید کوتاه برای ما بگویید بعد از ۲۰ جولای و در آخرین قدرتنمایی صدام چه اتفاقی میافتد؟
روزبه پارسی در جواب این پرسش دادستان گفت:
«اینچنین بود که صدام حسین قصد داشت کاری را بکند که از سال ۱۹۸۰ در جبههای جنوب کرده بود. او قصد پیشروی در ایران و تعرض به خوزستان را داشت. البته او برای مدت کوتاهی موفق بود - از لحاظ نظامی. اما مجاهدین در این قضیه هیچ شانسی نداشتند. نیروهای ایرانی از لحاظ نظامی میتوانستند خیلی سریع مجاهدین را شکست دهند در این عملیات… در این جنگ که هشت سال ادامه پیدا کرد خیلی ساده است که با جنگ جهانی اول مقایسهاش کنیم. یک مقدار زیادی تسلیحات به جبههها فرستاده میشود - چند کیلومتری برو جلو و چند کیلو متری بیا عقب! هفت هزار نفر نیروی مجاهدین قطرهای هستند در مقابل توان نظامی ایران. به هر حال در جریان جنگی که بود دو طرف مدام چند کیلومتر پیشروی و پسروی میکردند که قاعدتا باعث خستگیشان میشد. من البته کارشناس نظامی نیستم ولی نیروهای مجاهدین اصلا قابل مقایسه با نیروهای نظامی عراق نبودند. تجربه نیروهای عراقی هم خیلی بیشتر بود.»
دادستان در بخشِ بعدی سوالات خود به موضوع فتوای روحالله خمینی در مورد اعدام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ پرداخت و گفت که این فتوا (یا حکم) اهمیت بسیار زیادی در این ماجرا دارد. او به عملیات “فروغ جاویدان” در روز ۲۶ جولای اشاره کرد و گفت روزبه پارسی در نظریه خود نوشته است مجاهدین هم در این عملیات نقش داشتهاند.
روزبه پارسی در پاسخ به سوالات دادستان درباره عملیات فروغ جاویدان و این فتوا (یا حکم) گفت:
«من نظر پروفسور آبراهامیان را در این مورد قبول دارم و در این باره هم خیلی زیاد نوشته شده. آنچه من میگویم این است که فتوا در واقع در واکنش به عملیات نظامی بوده. اگر نگاه بکنیم... اگر جنگ تمام شود انقلاب هم تمام میشود چون باید زندگی معمولی آغاز شود...»
دادستان: حالا برمیگردیم به این موضوع اما قبل از آن اصلا فرق حکم و فتوا چیست؟ از شما و داوید در این مورد سوال شده است.
روزبه پارسی:
«داوید در این مورد کارشناسِ بهتری است. او درس دینشناسی خوانده و این چیزی که من میگویم برداشت من است که فتوا روی دین و مذهب است، اما حکم سیاسی است. یکجور سبک سنگین کردن سیاسی...»
دادستان: شما گاهی از حکم استفاده کردهاید و گاهی از فتوا. داوید تورفیلد اما خودش فرق اینها را بیشتر توضیح داده است و او این نوشته را حکم خوانده و به نقش خمینی به عنوان رئیس دولت هم پرداخته است. او در این مورد گفته که نقش خمینی در این نوشته بیشتر به عنوان رئیس دولت پررنگ است نه یک مرجع که فتوا میدهد… نظر شما چیست؟
روزبه پارسی:
«بله، فتوا برای کسی به درد میخورد که مرجع دارد. بعد که آن مرجع دیگر نبود، آن فرد باید نظر مرجع دیگر را جویا شود اما در اینجا خمینی هر دو جایگاه را گرفته. هم مرجع دینی است و هم رئیس دولت است. او میتواند نهاد جدیدی ایجاد کند که هم طرفدارانش الان حرف او را گوش بدهند و هم بعد از مرگش. در درجه اول این موضوع برای کسانی مهم است که بخواهند از آن پیروی کنند و به آن ایمان داشته باشند… اینکه بعدش چه کسی بیاید (آمده است) هم تعیین کننده است. اینکه منتظری به عنوان شاگرد او اعتراضی قوی میکند به این موضوع. همین اعتراض باعث شد که لااقل بخشی از سیستمی که بر مبنای دین و مذهب بود [برانگیخته شود]. اینکه سیستم دارد بازی میکند با موضوعی که در آن تعاریف مورد نظر نبوده… از آنجا که خمینی رئیس دولت بود و همه جا در نهایت زیر نظر او قرار میگرفت، بنابراین بعضیها انتخاب کردند که این موضوع را به شکل آسانتر و سبکتری ترجمه و تعریف کنند.»
دادستان: شما در نظریه خودتان گفتهاید که احتمالا دو حکم جدا وجود داشته که در دفعات مختلف صادر شده. در آن دومی -این که داریم نه- چه چیزی گفته شده به نظر شما؟ کمی درباره آن بگویید.
روزبه پارسی:
«تا جایی که من میدانم، بعد از یک ماه صادر شده و درباره چپگراها بوده. مبنای آن هم همین فکری بوده که از اول داشتهاند. مسأله دین و اینکه فرد آگاهانه و فعالانه از دینش دست برداشته و سراغ چیز دیگری رفته است. یعنی تلاش این بوده که از طرق مختلف بفهمند آیا فرد قبل از آن مذهب و اعتقادات دینی داشته، در این زمینه فعال بوده و… و با وجود این مخالف حکومت شده یا اینکه از اساس قدرت تشخیص نداشته و نمیدانسته که این باید انتخابش باشد.»
دادستان: شما به این میگویید فتوای دوم؟
روزبه پارسی: «من اینطور برداشت کردم که این حکم دوم مربوط به “مرتد”هاست…»
رئیس دادگاه: شما درباره فتوای دوم دارید صحبت میکنید. من دقیقا نفهمیدم اساس و پایه نظریه وجود فتوای دوم چیست.
روزبه پارسی: «تاریخدانهایی که در این مورد نوشتهاند در این باره توضیح دادهاند. بر اساس شواهد و خاطراتی که از جانبهدربردگان وجود دارد و اینکه چه سوالهایی از آنان شده و چگونه آزاد (یا محکوم) شدهاند.
رئیس دادگاه: این نتیجهگیری خود شماست یا حرف دیگران؟
روزبه پارسی:
«بخشیش بر اساس نظر دیگران است. کاوشگران و محققانی که روی این موضوع کار کردهاند. این را هم باید بگوییم که به این راحتی نیست که بفهمیم یک سیستم چگونه کار میکند و چگونه تصمیم میگیرد که یک نفر باید اعدام بشود و یک نفر دیگر اعدام نشود. بعدا است که فرد سعی میکند یک منطق و قاعدهای برای این عملکرد پیدا کند و این رفتار و کردار را بررسی کند.»
دادستانها و رئیس دادگاه در ادامه جلسه هفتادوپنجم رسیدگی به اتهامات حمید نوری درباره وجود یا عدم وجود فتوای دوم بحث و گفتوگو کردند. دادستانها گفتند که ادعا نکردهاند فتوای دوم وجود دارد، اما گفتهاند که نظراتی دال بر وجود چنین فتوایی از سوی برخی کارشناسان ابراز شده است. در ادامه این جلسه روزبه پارسی در پاسخ به سوالات بعدی دادستان گفت:
«من بار دیگر تکرار میکنم که پیدا کردن منطق برای عملکرد رخ داده، تلاشیست که بعدا انجام شده. اینکه سیستم تلاش کرده است تا راهی یگانه و سیستمی همگانی پیدا کند -چون خون همه یکی است- برای اعدام افراد تا کسانی را که همراهی میکنند از کسانی که مخالف هستند، جدا کند. بنابراین کسانی که در زندان بودند و در انقلاب شرکت کرده بودند، تنها کسانی بودند که با آنها همراهی کرده بودند و حالا مخالف شده بودند. پس بنابراین چه باید میشد؟ باید از دست اینها خلاص میشدند. تنها راه موجود این بود تا انقلاب برای همه تمام شود.»
دادستان سپس فتوا (یا حکم) خمینی را به نمایش گذاشت و از روزبه پارسی درباره اصالت آن سوال کرد. پارسی در جواب این پرسش دادستان گفت:
«تا جایی که من میدانم در درستی آن تردیدی وجود ندارد. این را هم میدانیم که در نوارها و خاطرات منتظری هم اینها منتشر شده و از کسانی که این جریان را پیش میبردند نام برده شده. بنابراین واضح و آشکار است که این را خودش (خمینی) نوشته است... اینکه بحثی میان عالمان در این مورد وجود داشته که آیا این فتوای خمینی هست یا نه، چیزی نیست که من بدانم و بتوانم درباره آن نظر بدهم.»
دادستان در ادامه درباره واکنشِ حسینعلی منتظری به فتوای [اول] از روزبه پارسی سوال کرد و او در پاسخ گفت که شخصا در این مورد چیزی نمیداند که منتظری دقیقا چه واکنشی به خود “فتوا” نشان داده است؛ نه اولی و نه دومی.
دادستان: پس اگر ادامه بدهیم و برسیم به اعدامهای سال ۸۸ و گذشته مذهبی و سیاسی ماجرا که شما امروز برای ما تعریف کردید، حدود پنج هزار زندانی در این مدت اعدام شدند. آیا هیچ میدانید که علت واقعی این اتفاق چه بوده است؟
روزبه پارسی: در عمل یا …. منظورتان چیست؟
دادستان: سوال عجیبیست چون در مورد فتوا صحبت کردیم. اما نقطه آغاز ماجرا کجاست؟
روزبه پارسی:
«به هر حال افراد را از گروههای مختلف اعدام کردند. البته اعدامهای اینچنینی تازگی نداشته و قبلا هم اعدام کرده بودند اما آن چیزی که تفاوت داشت این بود که این افراد محکومیت خود را گذرانده بودند، حبس خود را کشیده بودند و قرار بود آزاد بشوند، ولی آمدند و دوباره حکم آنان را مورد پژوهش قرار دادند و خواستند که دوباره قضاوتشان بکنند [بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشند]. آنان یک بار محکوم شده بودند و این تفاوت عمده ماجرا با اعدامهای گذشته بود. من میخواهم روی این تأکید کنم که این ماجرا در آخر جنگ بود و به شکل یک کاتالیزور برای اعدامها عمل کرد.»
دادستان در ادامه درباره نقش و واکنش مقامهای دولتی به جریان اعدامهای سال ۶۷ از روزبه پارسی به عنوان کارشناس سوال کرد. پارسی در پاسخ به این سوال که مقامهای دولتی چه مدت دست به انکار زدند، گفت:
«من نمیتوانم اظهارنظر اثباتی در این مورد داشته باشم. آنان به تدریج و آرام آرام اقرار کردند. اما در طولِ دورهای که این اتفاقات افتاد که یک دوره سیاه است… از هر کسی که سوال بکنید جواب متفاوتی میگیرید. آنهایی که شرکت کردند، خانوادههای قربانیان، … کمکم ماجرا درز کرد و همه چیز رو شد. در نهایت البته اقرار نمیکنند. میگویند که یک چیزی اتفاق افتاده اما درباره جزییات آن صحبت نمیکنند. میگویند آنها که اعدام شدهاند ما طبق مقررات اعدام کردهایم و کارمان قانونی بوده.»
دادستان: پس چرا از همان ابتدا اعلام و اقرار نکردهاند؟
روزبه پارسی: «برای اینکه اگر این کار را میکردند حرف خودشان را زیر پا میگذاشتند. در همان دهه ۸۰ و حتی بعدا اینها تفسیرشان از رفتار خودشان این بود که خیلی بخشنده و دستودلباز هستند؛ نسبت کیفیت و کمیتی که این ماجرا اتفاق افتاده بود را به گردن نمیگرفتند.»
دادستان: یعنی میگفتند که اقدام ما عادلانه بوده؟
روزبه پارسی: «بله! و به خاطر همین آن را محرمانه نگه داشتند. برای همین هم منتظری گفت که این فکرِ خوبی نبود و کاش این کار را نمیکردید.»
دادستان: الان و امروز در ایران برخورد با جرم سیاسی چگونه است؟ آیا در ملأ عام اعدام میکنند؟ جریان چگونه است؟
روزبه پارسی: «عفو بینالملل این موضوع را دنبال میکند و در حال حاضر موارد اعدامهای زیادی به دلیل جرایم مرتبط با مواد مخدر است. اما از لحاظ سیاسی هم هست. مشکل سیستم قضایی ایران این است که اتفاقات زیادی میافتد اما رفتار سیستم بیتناسب است. بعد میگویند در آن مقطع تصمیم ما درست بوده است.»
به دنبال این پاسخ روزبه پارسی، دادستان اعلام کرد که سوال دیگری از این کارشناس ندارد. به این ترتیب رئیس دادگاه با اعلام ۱۵ دقیقه تنفس، ختم بازپرسی دادستانها از روزبه پارسی را اعلام کرد.
با آغاز دوباره دادگاه حمید نوری پس از ۱۵ دقیقه تنفس، کنت لوییس، وکیل مشاور مجاهدین به طرح سوالات خود از روزبه پارسی پرداخت. او از جمله از این کارشناس پرسید که فکر میکند چرا مسعود رجوی به عراق رفته است و آیا میداند که اولین بار چه زمانی این اتفاق افتاده است؟
روزبه پارسی در پاسخ گفت که درباره اولین بار اطلاعی ندارد و در مورد اینکه چرا مسعود رجوی به عراق رفت هم برخی ناظران میگویند برای ادامه فعالیت، عملا چاره دیگری نداشته است.
کنت لوییس: فرانسه قرار بود رجوی را اخراج کند. شما از این خبر دارید؟
روزبه پارسی: «من میدانم که فرانسه مدت زیادی به مجاهدین امان و جا و مکان داده بود. حتی امروز هم فرانسه این فضا را به آنها داده و معمولا هم از آنان حمایت کرده است.»
کنت لوییس: تو تاریخشناس هستی. تاریخ ایران را خواندهای. مطالعه کردهای اما نمیدانی فرانسه گفته بود مجاهدین حق ندارند اینجا باشند؟
روزبه پارسی: «آنها هنوز هم در فرانسه هستند…»
توماس ساندر، رئیس دادگاه: اینجا با همدیگر بحث و جدل نکنید!
کنت لوییس، وکیل مشاور (سازمان مجاهدین خلق): پس نمیدانی… بگو نمیدانم… بعد شما امروز اینجا گفتید مجاهدین پایگاهی را در عراق تشکیل داده بودند که چندین هزار نفر بودند و البته سنشان رفته بود بالا و وسایل و تجهیزاتشان زیاد خوب نبود و…
روزبه پارسی: «در دهه ۸۰ هنوز میانگین سنیشان پایین بود اما از لحاظ نظامی تهدید خیلی بزرگی برای ایران نبودند.»
کنت لوییس: ما داریم درباره سال ۱۹۸۸ صحبت میکنیم. جولای ۸۸. شما گفتید که چندین هزار نفر بودند. در متن خودتان اما نوشتهاید هفت هزار نفر. حالا هفت هزار یا چند هزار؟
روزبه پارسی: «من تخمینی نوشتهام و هیچوقت عدد دقیقی ندادهام. باید فرق بگذارید بین یگانهای نظامی و اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق. من اینها را یک فرقه توصیف کردم. کلِ این فرقه در آن پایگاه نظامی بودند…»
کنت لوییس: شما یک تاریخشناس هستید. برای دادگاه نظریه کارشناسی نوشتهاید. آنجا نوشتهاید هفت هزار نفر. این منبع اطلاعات شما برای هفت هزار نفر چه و کجا بوده؟
روزبه پارسی: «من الان نمیتوانم به شما بگویم که منبع من که یا چه بوده اما منابعِ مختلفی داشتهام. ما باید یک حداقل و یک حداکثر بگذاریم اما به نفع سازمان است که مبالغه کند و تعداد را بالا بیاورد.»
کنت لوییس: تو خودت گفتی که این عملیات به طور مشترک با نیروهای عراقی انجام شده؟ منبع شما در این مورد چه کسی یا کجاست؟
روزبه پارسی: «کتابهای زیادی درباره جنگ میانِ ایران و عراق منتشر شده و همینطور درباره این عملیات [فروغ جاویدان] که نیروی هوایی عراق یک مقداری به نیروهای سازمان مجاهدین خلق کمک کرده است.»
کنت لوییس: ما اطلاع داریم علت اینکه عملیات مجاهدین شکست خورده همین بوده که نیروی هوایی عراق اصلا کمکش نکرده و برای همین هم شکست خورده.
روزبه پارسی: «اینکه قول داده باشند و در عمل اتفاق نیفتاده باشد بحث دیگریست. عملیات از خاک عراق انجام شده و ارتش عراق باید کمکشان کرده باشد.»
کنت لوییس: شما درباره قطعنامه ۵۹۸ صحبت کردید. عراق این قطعنامه را چه زمانی پذیرفت؟
روزبه پارسی: «درست سوال را نفهمیدم.»
کنت لوییس سوالش را تکرار و تأکید کرد که بر اساس اطلاعات او عراق در سال ۱۹۸۷ قطعنامه را قبول کرده است. روزبه پارسی در پاسخ به این سوال گفت:
«ممکن است که اینگونه بوده باشد و آنها زودتر قطعنامه را قبول کرده باشند اما آتشبس برقرار نشده بود. آتشبس برقرار نشد تا وقتی دو طرف قطعنامه را قبول کردند.»
کنت لوییس: چیزی که باعث تعجب من در شیوه کار شماست این است که این جنگ به نظر خیلی…، باید ببخشید اما شما خیلی مبهم میگویید. تو تاریخشناسی و اینجا نظریه کارشناسی دادهای. بعد مبهم میگویی. به نظر تو چطور…
رئیس دادگاه: شما نمیتوانید روی گزارش کامنت بگذارید و درباره آن نظر بدهید. در این مورد اظهار نظر نکنید.
کنت لوییس: دادستان از شما سوال کرد که مهمترین دلیل درگیری رژیم با مجاهدین چه بود؟ آیا مذهبی بود یا سیاسی؟ و شما گفتید که اینها کیش شخصیت داشتند...
روزبه پارسی:
«من گفتم که همیشه از نظر ایدئولوژیک مشخص نمیشود که بتوان توضیح داد اما جنگِ قدرت در این میان وجود داشته است. از لحاظ ایدئولوژیک فاصله زیادی وجود داشت اما مجاهدین میخواستند قدرت را تصاحب کنند. مجاهدین از دهه ۶۰ به این طرف، خودشان هم تغییر مسیر دادند. در دهه ۸۰ کمی به ریشههایشان اعتقاد داشتند و یک مقدار اسلامگرا بودند. بعد آمدند اعتقادات مارکسیستی را قاطی کردند اما این ماجرا و اینکه اختلافات بر سر چه بود اینجا عملا مهم نیست…»
کنت لوییس: یعنی تو میگویی کیش شخصیت باعث شد این اختلافات به وجود بیاید و الان هم نمیتوانی قضاوت کنی که جریان چیست؟
روزبه پارسی: «نه! من نگفتم فقط کیش شخصیت بوده. مجاهدین خلق قبلا و در دهه ۸۰ به طرف کیش شخصیت پیشروی کردند و ماجرا تنها مواضع ایدئولوژیک نبود.»
کنت لوییس سپس به موضوع حکم و فتوا پرداخت و روزبه پارسی در پاسخ گفت: «بر اساس اطلاعات من بر مبنای کتابهای مختلف از جمله خاطرات منتظری، این دادگاههای خاص به یک شیوه انجام نشده است. یعنی در تمام کشور یکجور نبودند…»
کنت لوییس: پس شما میگویید این اعدامها در تمام کشور انجام شده…
روزبه پارسی: «من نمیتوانم شهر به شهر برای شما بگویم. بر اساس اطلاعات من، این اعدامها در برخی شهرها انجام شده است.»
کنت لوییس: شما خودت عدد پنج هزار نفر را دادهای برای تعداد اعدامشدگان در این دوران. منبعت برای این پنج هزار نفر کجاست؟ این عدد را از کجا آوردهای؟
روزبه پارسی: «هیچکس در مورد عدد و تعداد اعدامشان توافق ندارد چون ما هنوز دادههای مشترکی نداریم. بعضیها میگویند که اصلا چندین برابر این است و ممکن هم هست که باشد. من عددم را بر اساس آمار عفو بینالملل میگویم. خود مجاهدین چندین هزار نفر بیشتر از این ادعا میکنند.»
کنت لوییس: از شما پرسیده شد که رژیم کی به این اعدامها اعتراف کرد و شما درست جواب ندادید. گفتید به تدریج اما کی؟
روزبه پارسی: «بله، من فهمم این است که رژیم به تدریج اعلام کرد نه یکهویی.»
کنت لوییس: اما الان این قضیه خیلی مهم است که این نوار ضبط شده از منتظری و جلسهای که با کمیسیون مرگ دارد؛ این خیلی مهم است. چرا شما به آن اشاره نکردید؟
روزبه پارسی: «این در منابع کتبی من هست اما آن موقع نمیدانستم که دقیقا کی انجام شده اما در سال ۲۰۱۶ این فایل صوتی منتشر شد. تا آن زمان هنوز هم بحثِ محرمانه بودن این جلسه مطرح بود.»
کنت لوییس: شما موضع خصمانهای نسبت به مجاهدین دارید. جریان چیست؟ آیا من در این مورد اشتباه میکنم؟ چرا موضع شما اینطور خصمانه است؟
رئیس دادگاه: احتیاجی نیست که شاهد به این سوال پاسخ بدهد. او باید به سوالی جواب بدهد که به موضوع مربوط باشد.
کنت لوییس: شما یک کارشناس اینجا آوردهاید که پیشداوری دارد نسبت به سازمان مجاهدین...
با بالا رفتن صدای توماس ساندر، رئیس دادگاه، تنشی در جلسه رسیدگی به اتهامات حمید نوری ایجاد شد. قاضی ساندر خطاب به کنت لوییس گفت: «شما اینجا به این شاهد احترام بگذار! وارد این بحث نشو! او دارد حرفهای واقعی، عملی و عینی میزند و به تو اطلاعات میدهد. خودت را در همین خط نگه دار کنت!»
کنت لوییس: من میگویم که خیلی مهم است کارشناسی که شما اینجا آوردهاید و نظریه کارشناسی داده، دارد سمت یکی از طرفین این قضیه میایستد. ما اطلاعات ایشان را چگونه قضاوت کنیم؟ من حالا ول میکنم این موضوع را اما شما اطلاعات ایشان را چگونه قضاوت میکنید؟
رئیس دادگاه از دیگر وکیلان پرسید که آیا کسی سوالی دارد و یکی از وکیلان مدافع حمید نوری گفت که او هم موضعی مشابه کنت لوییس و سوالی شبیه به سوال او درباره مواضع شاهد دارد. کنت لوییس گفت: «ببین اصلا اجازه سوال کردن به تو میدهد…»
قاضی توماس ساندر (با صدای بالا): خواهش میکنم! نگذار چنین جوابهایی به شما بدهم. ما در این سالن دادگاه تو را خیلی مورد انتقاد قرار دادهایم به خاطر رفتارت. الان هم از تو میخواهم تابع نظم و ترتیبی که من میگویم باشی.
کنت لوییس: حتما!
با اجازه از رئیس دادگاه، توماس سودرکویست، یکی از دو وکیل مدافع حمید نوری به پرسیدن سوال از روزبه پارسی پرداخت. او از این کارشناس پرسید: «شما چندین بار مواضعتان را توضیح دادید و گفتید که مجاهدین تبدیل به یک فرقه شخصی شده بودند. منظورتان دقیقا چیست؟»
روزبه پارسی در پاسخ به این سوال گفت:
«چیزی شبیه به اینکه با توجه به فشاری که به اشخاص وارد میشود، در کدام شاخه منشعب میشوند. بعضی دستهجمعی منشعب میشوند و بعضی هم شخصی میروند. چیزی که ما درباره مجاهدین خلق میدانیم؛ بر اساس گفتههای افرادی که رها کردهاند و بیرون آمدهاند، مسعود رجوی و مریم رجوی الان بسیار کنترل شدیدی روی سازمان دارند. بعد از اینکه آمریکا عراق را اشغال کرد، گروهی که کنترل داشتند روی این پایگاه نظامی، از مردم خواستند که بروند و ببینند این افراد از کجا به کجا میروند. من و خیلی از کسان دیگر مثل من، اینها را اینجوری مینامیم که اینها الان فرقه شخصی هستند. رئیسشان مسعود و مریم رجوی است. سالهاست مسعود رجوی را کسی ندیده. اصلا کسی نمیداند که او زنده است یا نه. اینطوری به بیرون میگویند اسمش را، اما مریم رجویست که دارد رهبری میکند.»
وکیل مدافع حمید نوری: مسعود رجوی آخرین بار کی و چه زمانی دیده شده است؟
روزبه پارسی: «نمیدانم چه زمانی بوده اما مدتهاست، سالهاست که دیده نشده. ۱۰ سال است، ۱۵ سال است. فکر میکنم بین پنج تا ۱۰ سال باشد.»
وکیل مدافع حمید نوری: ممنون. من دیگر سوالی ندارم.
با پایان سوالات وکیلان مدافع حمید نوری، روند بازپرسی از روزبه پارسی به پایان رسید. قاضی توماس ساندر با اعلام پایان ضبط صدا و تصویر از روزبه پارسی برای حضور در جلسه تشکر کرد و از او پرسید که آیا به دنبال حضور در دادگاه، تقاضای وجهی دارد؟
روزبه پارسی در پاسخ گفت چنین تقاضایی ندارد و به این ترتیب جلسه هفتادوپنجم دادگاه حمید نوری در نوبت صبح به پایان رسید.
دادگاه در نوبت بعدازظهر به شنیدن اظهاراتِ یان یرپه، کارشناس در دادگاه حمید نوری اختصاص یافت. یان یرپه به جای داوید تورفیل در دادگاه به عنوان کارشناس حاضر شده است. او هم پس از ادای سوگند در مقام شاهد به بیان مواضع و اظهاراتش، ابتدا در پاسخ به سوالات دادستان و سپس در جواب پرسشهای وکیلان مشاور و مدافع پرداخت.
او در بخشی از صحبتهایش در پاسخ به سوال دادستان گفت:
«[جریان عملیات] یک مشکل حاد بود. خطر مستقیمی برای رژیم در آن زمان بود و خمینی احساس خطر میکرد. موضوع نظامی بود و میگفتند مردم مبارزه خواهند کرد و یک جنگ داخلی شکل میگرفت. مجاهدین در عراق پایگاههایی داشتند و با رژیم عراق متحد شده بودند. هدف فتوای خمینی زندانیانی بود که در زندان بودند نه در جنگ و در عراق. اینجا بحث دشمن ایدئولوژیک مطرح است و رژیم [جمهوری اسلامی] سعی میکند دشمنان ایدئولوژیکش را از بین ببرد.»
یان یرپه در ادامه صحبتهای خود درباره وجود یک فتوای دوم و در پاسخ به سوال دادستان گفت:
«نه! من به چنین چیزی برنخوردم. کتابها و اسنادم را هم نگاه کردم اما چیزی ندیدم که حاکی از این امر باشد. درباره اصالت فتوای موجود هم من نمیتوانم گارانتی کنم که نوشته و دستخط خود خمینی باشد اما اگر نبود احتمالا چنین تأثیری نمیگذاشت و چنین اتفاقاتی نمیافتاد...»
این کارشناس در دادگاه حمید نوری در ادامه صحبتهایش گفت: «درباره جریان اعتراض منتظری من خیلی دقیق نمیدانم اما ما این را میدانیم که گروه مجاهدین خلق را یک گروه تروریستی اعلام کردند…»
دادستان: آیا غیر از منتظری معترض دیگری هم وجود داشت؟
یان یرپه: «بله! فکر میکنم کسان دیگری هم بودند که به استبداد او [خمینی] اعتراض کردند. چندین نفر بودند از آیتاللههای آن موقع که شک و تردید داشتند نسبت به ولایت فقیه خمینی.»
یان یرپه در ادامه به ارائه توضیحی درباره مبانی ولایت فقیه پرداخت و سپس از آیتالله خویی و آیتالله سیستانی به عنوان مخالفان سیستم مورد نظر خمینی یاد کرد. در ادامه جلسه هفتادوپنجم دادگاه حمید نوری، دادستان از یان یرپه درباره اعدامهای سال ۶۷ و واکنش مقامهای حکومتی به این اعدامها سوال کرد که او در پاسخ گفت:
«همان زمان خبرهایی از منابعِ ایرانی به من رسید و من اینها را یادداشت کردم. همان موقع خبر میآمد که اعدام دارد رخ میدهد. حتی طرفداران منتظری هم که اعدام شدند همان موقع خبر به من رسید. اما مقامات جواب و نظری ندادند. الان هم نمیدانم که جواب میدهند یا نظری دارند یا نه.»
دادستان در ادامه درباره چاپ و منتشر شدن فتوای روحالله خمینی از یان یرپه سوال کرد که او در پاسخ گفت: «این فتواها باید به طور معمول چاپ بشوند؛ در کتابها، در روزنامهها و… اما من آن زمان ندیدم که این فتوا منتشر بشود. بعد از آن خبر ندارم و ندیدم که منتشر شده یا نه.»
این کارشناس دادگاه حمید نوری در بخش دیگری از اظهارات خود در پاسخ به سوالات گیتا هدینگ وایبری، وکیل مشاور، در مورد نحوه انتشار فتاوا و اینکه جایی در دسترس عموم هم قرار میگیرند یا نه، گفت:
«بستگی دارد که هدف از فتوا و هدف صادر کننده آن چه باشد. در حالت معمولی فتوا به کسی داده میشود که درباره آن سوال [استفتا] کرده. در این مورد ولی چون عمومی است و سوال این است که با این افرادی که در زندانها هستند چه باید بکنیم، -یعنی یک سوال خاص در مورد یک شخص خاص نیست...»
گیتا هدینگ وایبری: یعنی میشود گفت که یک فتوا به صورت شفاهی بیان شده است؟
یان یارپه:
«بله! آسانترین موارد (مسائل ساده) را مجتهد شفاهی بیان میکند. مثلا در این انجمن شیعههای “ترولهتن” (شهری در سوئد)، شیعههای اوگاندایی سوال و ایراد داشتند درباره دفن مردههایشان با تابوت؛ چون نمیخواستند این طور باشد. آن وقت سوال را فرستادند برای آیتالله خویی در نجف عراق و او گفت که بله، درِ تابوت را یک سوراخ بکنید. این شد یک فتوا.»
گیتا هدینگ وایبری: یعنی میتواند اینطوری باشد که فتوا را در نماز جمعه بخوانند؟
یان یارپه: »بله! آن هم امکانپذیر است. البته نمیدانم در این مورد که بحثش را میکنیم این کار را کردهاند یا نه، اما امکانپذیر است. یعنی اگر از نظر سیاسی درست و امکانپذیر باشد که این کار را بکنند، خب درست است.»
گیتا هدینگ وایبری: شما گفتید مواردی را که از رسانهها و منابع به شما میرسید یادداشت میکردید. کدام رسانهها از ایران به شما خبر میدادند؟ رسمی بودند؟
یان یرپه: «بله! رسمی بودند. روزنامهها بیشتر. گوش هم میکردم به رادیو که البته مال ایران نبود بلکه مال جاهای دیگر بودند.»
گیتا هدینگ وایبری: پس جمعبندی شما از اعدامهای سال ۱۳۸۸ از منابع رسمی ایران است؟
یان یرپه: «بله و همینطور از رادیوهای موج کوتاه مثلا از کویت و…»
پس از پایان سوالات این وکیل مشاور، کنت لوییس خواست یک سوال دیگر از یان یرپه بپرسد و با توجه به اینکه هیچکدام از دیگر وکیلان سوال نداشتند، قاضی توماس ساندر اجازه طرح سوال را داد.
کنت لوییس پرسید: «در نوشتههای تو درباره اعدامهای سال ۱۹۸۸ یک نامهای هست که مسعود رجوی به کمیسر سازمان ملل فرستاده است. دستخط خودش هم هست و نوشته که دستور داده شده است تا مجاهدین را اعدام کنند…»
یان یرپه در پاسخ به این نکته و موضوع گفت: «من میدانم که مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین بوده است اما اینکه من چه چیزی نوشتهام را یادم نمیآید. شاید این چیزی باشد که شما میگویید.»
پس از پایان سوالات وکیلان مشاور، وکیلان مدافع حمید نوری گفتند که خودشان از این کارشناس سوالی ندارند اما ممکن است موکلشان سوالاتی داشته باشد. آنان خواستار اعلام تنفس شدند تا بتوانند با حمید نوری مشورت کنند. قاضی توماس ساندر، رئیس دادگاه، ۱۵ دقیقه تنفس اعلام کرد و با پایان زمان تنفس، روند دادرسی در جلسه دادگاه در سالن ۳۷ دادگاه بدوی استکهلم در مرکز شهر استکهلم از سر گرفته شد. در این نوبت و زمان، وکیلان مدافع حمید نوری اعلام کردند که خودشان و موکلشان سوالی از یان یرپه ندارند. توماس ساندر، رئیس دادگاه به شوخی گفت که پس بیجهت تنفس اعلام کرده است.
به این ترتیب جلسه هفتادوپنجم دادگاه نوری و بازپرسی از یان یرپه به پایان رسید. قاضی ساندر از او تشکر کرد و گفت که اگر شاهد درخواست و مطالبه مالی دارد، او آن را مینویسد و شاهد (یان یرپه) باید برود پایین و در قسمت پذیرش کارهای لازم را انجام دهد و مطالبهاش بابت حضور در جلسه به عنوان کارشناس را دریافت کند.
با اعلام قاضی ساندر، جلسه بعدی دادگاه حمید نوری، بدون اعلام قبلی، جمعه ۱۸ مارس/ ۲۷ اسفند ۱۴۰۰ برگزار خواهد شد و عبدالرضا شهاب شکوهی، از جان به در بردگان اعدامهای سال ۶۷ به عنوان شاهد شهادت خواهد داد. پیش از این قرار بود جلسه شهادت این شاهد روز ۲۲ مارس برگزار شود.
این جلسه دادگاه حمید نوری از اینجا قابل شنیدن است:
نظرها
نظری وجود ندارد.