زنان کُرد: «بهرخۆدان ژیانه» -مقاومت زندگی است
کنعان مختار - در میان آتش و خون به سراغ زنهای دلیر در مهاباد و بوکان رفتم تا از زبان خودشان فرهنگ مقاومت را معنا کنم. آنها «اسم رمز» این مقاومت هستند.
زنان کُرد جدا از اینکه در اعتراضات حضور پیشتاز و گستردهای دارند، نیروی مقاومت خودجوشی را نیز در پشت سنگرهای کردستان به وجود آوردهاند. آنها در پشت جبهه، زخمیها را مداوا میکنند، غذا و آب برای معترضان تهیه میکنند و در جنگ و گریز به آنان پناه میهند.
تربیت مادرانه مقاومت
کردستان، نقطۀ کانونی اعتراضات در ایران است. تقریباً شهری در مناطق کُردنشین غرب ایران وجود ندارد که در اعتراضات شرکت نکرده باشد.گستردگی اعتراضات در کردستان تا بدانجاست که حتی روستاهای آن نیز به اعتراضات مردمی پیوستهاند.
به گزارش شاهدان، حکومت اسلامی برای سرکوب معترضان کُرد از سلاحهای سنگین و نیمهسنگین جنگی استفاده میکند. تصاویر منتشر شده در شهرهای مهاباد، پیرانشهر، بوکان و جوانرود حاکی از به کار بردن دوشکا و کلاشینکوف در برخورد با معترضان است. باوجود تشدید بیرحمانۀ سرکوبها، مقاومت در کردستان ادامه دارد. زنان و مردان کُرد از هر سن و طبقهای در مقاومت دخیل هستند. پدران و مادران در مراسم تشیع پیکر شهدای خود بر عزمی راسخ و نیروی مقاومت عظیمی در کردستان شهادت میدهند.
«خودم به بچههایم گفتم به اعتراضات بروند. فرقی ندارد چه در خانه باشید چه بیرون احتمال اینکه توسط سپاه پاسداران کشته شوید زیاد است. پس بهتر است با شجاعت بمیرید. من یک مادرم و میدانم غم از دست دادن فرزند چقدر سخت است. اما اگر من و شما به خودمان جرائت ندهیم پس چه کسی قرار است مبارزه کند؟ باید از خودمان شروع کنیم. به خدا دو ماه است خواب به چشمم نیامده. دلم هزار راه میرود، ولی کاری نمیشود کرد. جمهوری اسلامی دشمن کُردها است. با دشمن چه میشود کرد؟ نمیتوانیم که دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم. این جوانهایی که در خیابان هستند همه مثل بچههای خودم هستند. فرقی بین شما و پسرم احساس نمیکنم.»
به مهاباد میروم. یکپارچه آتش است. کانون مبارزات محلات پایین شهر، میدان استقلال، پشت تَپ، خیابان منبع و زمینهای شهرداریست. معترضان یا آنگونه که خود را مینامند «انقلابیون» با چهرههای پوشیده، بدون هیچ ابزاری دفاعی، با خشت و سنگ در خیابان سنگر ساختهاند.
یکی از زنها، لقمههای نان و پنیر محلی را بین معترضان پخش میکند. میپرسم چه کار میکند؟ با زبان کُردی و لهجۀ شیرین موکریانی میگوید:«بابۆڵان دەبەشمەوە» (لقمهها را تقسیم میکنم). مرا به خانۀ در کوچههای تنگ محلۀ پشت تَپ میبرد. چهار پنج خانم مسن و دو دختر جوان سریع لقمهها را میپیچند، آن طرفتر زنی ٦٠-٦٥ ساله جلوی اجاق گاز با چند قابلمۀ بزرگ آشپزی میکند. میگویند برای بچههایی که بیرون هستند غذا درست میکنیم. یکی از زنها تکۀ نان و پنیر را تعارفم میکند و میگوید: «دوتا پسر دارم. همراه پدرشان بین مردماند. بیشتر فامیلهایم در اعتراضات شرکت میکنند. عموزادههایم، پسرخالههایم، برادرها و خواهرزادهایم، همه الان تو خیابان هستند. جمهوری اسلامی به کردستان رحم نمیکند. من اوایل انقلاب را خوب یادم است. خمینی دستور داد کُردها را بکشند. آتش و خون همۀ مهاباد را گرفت بود. من آن زمان دختربچه بود و خانهمان در روستا بود. وقتی پدرم را شهید کردند مادرم حتی یک لحظه هم از مقاومت دست برنداشت. هرگز کاری نکرد که ما بترسیم یا ازمان نخواست تسلیم شویم. حالاهم دقیقاً اینطوری است. حکومت آمده و میخواهد تمام کُردها را قتل و عام کند. هر لقمهای که اینجا درست میکنم صدها دعا و قرآن همراش میخوانم که خدا خودش مواظب جوانهایمان باشد.»
مادر میلاد معروفی، جوان ٢٣ ساله و از جانباختگان مقاومت مردم بوکان، در بخشی از صحبتهایش در مراسم خاکسپاری فرزندش در میان فریادهای شهید نمیمیرد میگوید: «میلاد شهید است و پسرم را به کُردستان تقدیم میکنم. مادر میلاد نیستم اگر انتقامش را نگیرم، دختر میهن (کردستان) نیستم اگر انتقامش را نگیرم.»
یکی دیگر از زنان کُرد درباره مقاومت در کردستان به رادیو زمانه میگوید:
«خودم به بچههایم گفتم به اعتراضات بروند. فرقی ندارد چه در خانه باشید چه بیرون احتمال اینکه توسط سپاه پاسداران کشته شوید زیاد است. پس بهتر است با شجاعت بمیرید. من یک مادرم و میدانم غم از دست دادن فرزند چقدر سخت است. اما اگر من و شما به خودمان جرائت ندهیم پس چه کسی قرار است مبارزه کند؟ باید از خودمان شروع کنیم. به خدا دو ماه است خواب به چشمم نیامده. دلم هزار راه میرود، ولی کاری نمیشود کرد. جمهوری اسلامی دشمن کُردها است. با دشمن چه میشود کرد؟ نمیتوانیم که دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم. این جوانهایی که در خیابان هستند همه مثل بچههای خودم هستند. فرقی بین شما و پسرم احساس نمیکنم.»
گزارشهای زیادی از شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به شهروندان معترض در مهاباد مخابره شده است. اما آنچه در شهر میگذرد متفاوت از فیلمهای منتشر شده است، هم سرکوب معترضان شدت بیشتری دارد، هم دیده میشود که مقاومت مردم روبه افزایش است.
دارو و درمانی برای معترضان زخمی وجود ندارد. آنها از هر روشی برای مداوای همدیگر استفاده میکنند. یکی از دختران معترض در مصاحبه با من میگوید:
«مادرم شکستهبند سنتیست، از پدرش یاد گرفته. یک سری چیزهای دیگری هم از مداوا بلد است. زخمیها را نمیتوانیم بیمارستان ببریم. چون اطلاعاتیها آنجا هستند و حتماً طرف را بدون مداوا بازداشت میکنند. مادرم به خیلیها کمک کرده. چند روز پیش، پای یکی از بچهها را که گلوله خورده بود مداوا کرد، با هزار زحمت گلوله را از پایش درآورد. چند تا روش هم به من یاد داده، مثلاً چطوری خون را بند بیاورم، یا چطوری با نخ و سوزن بخیه بزنم. مجبوریم خودمان این کارها را انجام دهیم. خلاصه اینجا هرکی با هرچیزی که بلد است کمک میکند.»
همه باهم مبارزه میکنیم
رسانههای حکومتی برای توجیه سرکوب کُردها از اتهامهایی چون مشارکت احزاب سیاسی کُرد در اعتراضات، استفادۀ کُردها از اسحله و تجزیهطلبی استفاده میکند. این در حالیست که علیرغم حملات موشکی سپاه پاسداران به مقر احزاب سیاسی کُرد در اقلیم کردستان عراق، این احزاب مردم را به اعتراضات مسالمتآمیز دعوت میکنند و هیچگونه واکنش مسلحانهای در داخل مرزهای ایران نشان ندادهاند. دستگاه تبلیغات جمهوری اسلامی کُردهای مهاباد را متهم به استفاده از سلاح گرم میکند. یکی از معترضان در این باره میگوید:
«این چیزها همهاش دروغ است. مطمئن باشید اگر ما اسلحه داشتیم سپاه پاسداران به این راحتی نمیتوانست روی مردم آتش بکشد! ما هم مثل زنان کوبانی در برابر داعش، میجنگیدم. اما ما نه اسلحه داریم، نه میخواهیم از آن استفاده کنیم. سلاح سنگین ما پاره سنگ و چوب است که برای دفاع از خودمان استفاده میکنیم، نه حمله. نیروهای حکومتی با تفنگ و گلوله به جان مردم بیسلاح افتادهاند. مردم اگر سلاح داشتند، جیرهخواران نظام جرائت نمیکردند تا ده کیلومتری شهر هم بیایند چه برسد به این همه کشت و کشتار. حکومت فکر میکند میتواند ما را با کشتن خاموش کند. اما کاملاً بر عکس، با هر کشته صدها نفر به جمع ما اضافه میشود. ما نه از گلوله میترسیم نه از مرگ. یک روزی همه میمیرند، چه بهتر در راه آزادی و وطن کشته شویم. اگر تا چند ماه پیش نمیدانستم چطوری میمیرم، امروز حداقل میدانم احتمالاً با گلوله یک فرد سپاهی کشته خواهم شد. ما میدانیم اگر عقبنشینی کنیم جمهوری اسلامی خانه به خانه میگردد و همه را سلاخی میکند. این حکومت سابقۀ همچین کاری را در اوایل انقلاب در کردستان دارد. پس عقبنشینی در کار نیست، میجنگیم و امیدواریم شهرهای دیگر ایران، تهران، مشهد، شیراز، تبریز و... هم به این مقاومت بپیوندند. نیروهای که به مهاباد گسیل دادند از همین شهرها بوده! اگر مردم حداقل در شهرهای بزرگ بیرون بیایند، این همه نیرو برای کردستان باقی نمیماند که بفرستند.»
«مادرم شکستهبند سنتیست، از پدرش یاد گرفته. یک سری چیزهای دیگری هم از مداوا بلد است. زخمیها را نمیتوانیم بیمارستان ببریم. چون اطلاعاتیها آنجا هستند و حتماً طرف را بدون مداوا بازداشت میکنند. مادرم به خیلیها کمک کرده. چند روز پیش، پای یکی از بچهها را که گلوله خورده بود مداوا کرد، با هزار زحمت گلوله را از پایش درآورد. چند تا روش هم به من یاد داده، مثلاً چطوری خون را بند بیاورم، یا چطوری با نخ و سوزن بخیه بزنم. مجبوریم خودمان این کارها را انجام دهیم. خلاصه اینجا هرکی با هرچیزی که بلد است کمک میکند.»
یوسف مولودی، فرزند غفور مولودی، که در ٢٦ آبان توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به شهادت رسید، در مراسم خاکسپاری پدرش به سرکوب شدید در کردستان به نسبت شهرهای دیگر اشاره میکند و میگوید:
« رژیم در تهران با باتوم با اعتراضات برخورد میکند اما در کردستان با گلوله و قشنگ. چرا؟... چون جمهوری اسلامی در تهران فاشیست است و در کردستان اشغالگر.»
جمهوری اسلامی در چهار دهه زمامداری خود بر طبق روال همیشگی کردستانیها را به تجزیهطلبی متهم کرده است. اما مقاومت کُردها خلاف تبلیغات جمهوری اسلامی را میرساند. میلاد محمدی، برادر شهریار محمدی، از جانباختگان بوکان با انتشار ویدیویی شهادت برادرش را برای کل ایران میداند. وی در این ویدئو اشاره میکند مبارزۀ مردم کردستان برای ایران است و آنها قصد جدایی از ایران را ندارند.
یکی از زنان متعرض از بوکان در رابطه با مقاومت زنان در کُردستان میگوید:
«فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. همه باهم مبارزه میکنیم. هرکسی با هر توانایی که دارد در این راه مشارکت میکند. این انقلاب برای از میان برداشتن همۀ تبعیضهاست. پس باید در مقاومت و مبارزه هم این تبعیضها وجود نداشته باشند. روزهای اول خانوادهام با اکره اجازه میداند به اعتراضات بروم ولی حالا خودشان هم میآیند. پدرم میگوید فرقی نمیکند احتمالش است در خانه هم بهمان شلیک کنند. چند نفر را روی پشت بام خانههایشان کشتهاند، یعنی طرف اصلاً میان معترضان نبوده ولی باز کشتنش! در این شرایط چگونه میتوانیم ساکت باشیم؟»
این معترض در ادامه به گروهی از زنان اشاره میکند که برای معترضان دارو و سرپناه تهیه میکنند. او در این باره میگوید:
«خیلی از بچهها به خاطر شناسایی به خانههای خودشان نمیروند. من و چند نفر دیگر جاهای مختلفی را مشخص کردیم که بعضی از آنها را آنجا پناه میدهیم. بینمان دانشجویی پزشکی هم هست، زخمیها را مداوا میکنیم. من خودم الان پنج روزه منزل نرفتم. اطلاعات با پدرم تماس گرفته و تهدید کرده که خودم را تحویل بدهم. ولی آنها من را باید پیدا کنند نه اینکه خودم بروم. اینجا دوا و درمان برای زخمیها خیلی سخت پیدا میشود، بعضی داروها اصلاً وجود ندارند. یکی دو تا داروخانه پیدا کردیم که مخفیان بهمان یک سری چیز میرسانند. ولی مشکل خون داریم. وقتی کسی خون کم میآورد نمیدانیم باید چه کار کنیم. خوب میدانیم این از مشکلات مبارزه با جمهوری شیطانی است. اما این را هم بهتر میدانیم که ما شکست نمیخوریم. با جان و دل این راه را تا آخر خواهیم رفت.»
زنان کُرد در هر گوشه و کنار کُردستان مقاومت و مبارزه را پیش میرانند. به کُردی میگویند: «بهرخۆدان ژیانه» (مقاومت زندگی است).
نظرها
فرهاد - فرهادیان
این مردم است که انقلاب را پیش می برد انقلابیونی بدون هیچ ادعائی حرفه ای با بدترین شرایطی که مرتجعین بر آنها تحمیل کرده اند ملتشان را از تمام موانع تاریخی عبور داده و همچنان زنده اند کردها امروز سنگر محکم انقلاب و امید انقلابی همه ی کارگران و زحمتکشان کل کشور هستند
سارا
یا نمیدانید یا تعمد دارید امیدوارم حالت اول باشد واژه کردنشین بر وزن و قواره ی اجاره نشین است یعنی جایی که عده ای از مردم ( نزدیک به ۱۲ تا ۱۵ میلیون ) در مکانی اقامت دارند اما مالکیت ندارن ! در حالکیه صاحبان اولیه این سرزمین مردم کورد بوده اند