شینِید اوکانر: روح عصیانگر ایرلند
لیلا صلاحی - شینِید اوکانر در ۵۶ سالگی درگذشت: خوانندهای جنجالی که عکس پاپ ژان پل دوم را پاره کرد، در دهۀ ۱۹۹۰ در اعتراض به ابژهسازی از بدن زنانه موهایش را از ته تراشید، هنگامی که نامزد دریافت جایزۀ گرمی شد این جایزه را بایکوت کرد و در دهۀ دوم قرن حاضر مسلمان شد.
شینِید اوکانر اوایل ۲۰۲۳ جایزۀ آلبوم موسیقی کلاسیک ایرلندی را دریافت و آن را به پناهندگان ایرلند تقدیم کرد:
به ایرلند خوش آمدید. شما را از صمیم قلب دوست دارم و برایتان آرزوی خوشبختی میکنم.
شینِید کتاب خاطراتی هم با عنوان یادآوریها نوشت و از بدرفتاریهای مادر و مشکلات روانی خودش گفت. او در مصاحبهای گفته است برای خانهاش صندلیهای ناراحت میگیرد تا کسی زیادی راحت نباشد و زودتر تنهایش بگذارد.
شینید مری برنادت اوکانر در ۸ دسامبر ۱۹۶۶ در گلنگری به دنیا آمد که منطقهای مرفه در حومۀ دوبلین است. او سومین فرزند از پنج فرزند شان اوکانر و همسرش مری بود. رابطۀ پرآشوب این زوج در هشت سالگیِ شینید به پایان رسید. برادرش جوزف مادرشان را زنی به شدت غمگین و آشفته و مستعد آزار جسمی و روحی فرزندانش توصیف میکرد. بالاخره هم نزد پدرش ساکن شد اما اغلب از مدرسه درمیرفت تا از مغازهها جنس بلند کند. مدتی را در مرکز آموزش گرینن گذراند که محل رختشویخانههای بدنام مگدلین بوده و در اصل به این قصد تأسیس شده بود که محل حبس دختران جوانی باشد که بیعفت تلقی میشدند. یکی از راهبهها کشف کرده بود: راه مهار نوجوان آشوبگر این است که گیتاری بخرند و معلم موسیقی برایش بیاورند.
هرچند اوکانر را بیشتر با جنجالهایش میشناختند اما صدای پراحساس و تکاندهندهاش بود که تحسین جهانیان را برانگیخت. در ترانۀ Nothing Compares 2 U که پرینس آن را نوشته بود، با صدایی تأثیرگذار روی دولورس اریوردن گروه کرنبریز ایرلندی، کلهای از ته تراشیده که تمام صفحه را گرفته و نگاه معصوم و غمگین عاشقی رها شده به دوربین خیره است و در فواصلی سرش را با حالتی مغموم پایین میاندازد. اما برخلاف دولورس که با ترانۀ زامبی به بمبگذاری ارتش جمهوریخواه ایرلند و کشتار سه کودک واکنش نشان داد، شینید با ابراز حمایت از این ارتش خشم همگانی را برانگیخت. سالها بعد نظرات خودش را «تخمی» خواند. اظهارنظر و حمایت از ارتش جمهوریخواه بلافاصله بعد از اجرای اولین ترانهاش، قهرمان زن، برای فیلم فراموششدۀ اسیر (۱۹۸۶) بود. سلسلۀ جنجالآفرینیهای او به همین جا ختم نشد.
اعتراض به کلیسای کاتولیک
در نمایش ستردی نایت لایو سال ۱۹۹۲، عکس پاپ را پاره کرد. با سه حرکت سریع عکس را درید و به بینندگان گفت «با دشمن واقعی بجنگند». تکهها را روی زمین پرت کرد و به دوربین خیره شد. تماشاگران در سکوت نشسته بودند که تصویر قطع شد. آشوب به پا شد. شینید خشم جهانی را برانگیخته بود. او بدون اطلاع تهیهکنندگان یا تبلیغاتچی خودش پیام سیاسی خود را علیه کلیسای کاتولیک ابراز کرده بود. اعتراض او در اوج فعالیت موسیقیاش و بیش از یک دهه قبل از افشای آزار جنسی و مخفیکاریهای کلیسا صورت گرفت. پیامدهای این حرکت از سوی رسانهها، کاتولیکها، هنرمندان دیگر، آمریکاییها، ظاهراً زندگی حرفهای هر کسی را نابود میکرد. اما نه برای اوکانر. سه دهه بعد در بیوگرافیاش نوشت:
همه ستارۀ پاپ میخواهند، میفهمید؟ اما من خوانندۀ معترض هستم. حرف دلم را میزنم. خیلیها میگویند یا فکر میکنند پاره کردن عکس پاپ مرا از مسیر حرفهایام خارج کرد. من این طور حس نمیکنم... من از ریل خارج نشدهام. مسیر حرفهای است که از نو ریلگذاری شده.
حتی در کتاب تکاندهنده و صریحش که یادآور خاطرات دردناکی است، انگیزههایش از این حرکت چندان روشن نیست. اوکانر در کتابش با نام «یادآوریها»، قصۀ بالیدن خود را در شهر دوبلین در خانوادهای نابسامان و بدرفتار بازگو میکند. شینید به موسیقی پناه میبرد. موسیقی را درمان کودکی متلاطم خود میبیند. حملات گروههای محلی ایرلندی را تعریف میکند؛ در روایت زندگیاش میبینیم شینید که هشت ماهه حامله است اولین آلبومش را آماده میکند، با اعضای رستافاری که جنبشی مذهبی-اجتماعی با تفسیری خاص از انجیل است، در ایست ویلیج میچرخد و با «Nothing compare 2 u» به محبوبیتی غیرقابلتصور میرسد. بعد از این موفقیت است که جایزۀ گرمی را بایکوت میکند.
اعتراض به گرمی، طردشدگی
وقتی نامزد دریافت چهار جایزۀ گرمی شد، نامهای به این آکادمی ضبط ترانه نوشت و گفت با اینکه یک جایزه گرفته دیگر جوایزشان را نمیپذیرد. نظرات کوبندۀ او دربارۀ وضعیت جوایز گرمی و صنعت موسیقی دنیای رسانه را حیرتزده کرد. در بخشی از نامۀ اوکانر به آکادمی آمده است:
آنها عمدتاً سویۀ تجاری هنر را به رسمیت میشناسند. عمدتاً به سود مادی اهمیت میدهند، چون دلیل عمدۀ وجود خودشان همین است. بین هنرمندان هم ملاحظۀ شدید سود مادی را به وجود آوردهاند- به این ترتیب که وقتی ما هنرمندان به سود مادی دست پیدا میکنیم، گرمی از ما تمجید و تجلیل میکند و کسانی را که به سود مادی نرسیدهاند نادیده میگیرد.
اما اوکانر بعد از حرکتش در برنامۀ ستردی نایت لایو بلافاصله مجازات شد. هنگام خروج از ساختمان ان.بی.سی. به سمت او تخممرغ پرت کردند. هر جا میرفت مردم با وقاری نمایشی به او پشت میکردند. آلبوم او در اعتراضات پخش میشد. هفتهها بعد که در کنسرت بزرگداشت باب دیلن حاضر شد، غوغا به پا کرد. کریس کریستوفرسن به دفاع از او برخاست، در حالی که دیلن بیتفاوت تماشا میکرد.
اوکانر، این ستارۀ پاپ نوظهور که رفتاری عجیب اما منطقی داشت، یکشبه مطرود شد. شاید بهترین تصویر این طرد کلماتی باشد که خود او در خاطراتش مینویسد:
میفهمم رؤیاهای اطرافیانم را به هم ریختهام. اما آنها رؤیاهای من نبودند. هیچکس هیچوقت از من نپرسیده چه رؤیایی دارم؛ فقط از این عصبانی هستند که آن طوری نیستم که آنها میخواستند باشم.
مسأله مادر
اوکانر بعد از این اتفاق نوشتن «یادآوریها» را متوقف کرد. در سال ۲۰۱۵، بعد از هیسترکتومی دوباره به سراغش میرود. صفحات ابتدایی کتاب که از زبان کودک نوشته شدهاند، بدرفتاری حسی و جسمی مادرش را به تفصیل بیان میکنند: «مادرم دختر کوچولوها را دوست ندارد.» شینید بدرفتاری مادر را دست کم گرفته است. مادر علیالظاهر روزها او را در اتاقش حبس میکرد، بیرحمانه کتکش میزد و یک بار هم عمداً در حالی که شینید داخل اتومبیل بود با اتومبیلهایی که از روبرو میآمدند شاخ به شاخ میشود. بالاخره هم مادر در تصادفی میمیرد.
عکسهای کتاب روایتی تصویری از داستان زندگی شینید میگویند: کودکی که در نهایت خشم از مادرش را متوجه همگان میکند:
نمیتوانستم پیش خودم اعتراف کنم از او عصبانی هستم، به همین خاطر خشمم را سر دنیا خالی میکردم و هر پلی را که از رویش میگذشتم پشت سرم خراب میکردم.
شینید در هجده سالگی اولین قرارداد ضبط ترانهاش را امضا کرد، در نوزده سالگی سرش را از ته تراشید و در بیست سالگی با مقاومت در برابر انگ حاملگی، از سقطجنین سرباز زد و اولین فرزندش را به دنیا آورد. در بیستویک سالگی به شهرت رسید و در ۲۴ سالگی شهرتش را از دست داد.
شاید تنها درسی که از این خاطرات ستارۀ پاپ میگیریم این باشد که شهرت همه جا و در حق همه یکسان عمل میکند. تو را با خودت بیگانه میکند. در مورد اوکانر که با تنهایی، ترس از صحنه، آگروفوبیا و اختلال استرس پس از تروما در کشمکش بود، شهرت تأثیر جانفرساتری داشت.
گرایش به اسلام و مسأله حجاب
کتاب یادآوریها ساختاری خطی ندارد. اوکانر از تجربۀ ناخوشآیندش با پرینس مینویسد. از اینکه الهیات میخواند، به اسلام گرویده، از چهار بار ازدواج و طلاقش. در سال ۲۰۱۸، بعد از اینکه مسلمان شد، در صفحۀ توییترش نوشت: Wear Hijab, Just do it! حجاب به سر کنید، همین و بس. این حرکت اوکانر پاسخ برخی از کاربران را به همراه داشت. از جمله شاپرک خرسندی، استندآپ کمدین، نوشت:
خوشحالم شینید اوکانر در اسلام آرامش یافته است- اما نمیخواهم به من بگویند حجاب بپوش، همین و بس. من که پناهندهای از جمهوری اسلامی هستم، کسی که اگر میماند کشته میشد، میگویم مراقب باشید به مردم دستور ندهید راه شما را بروند و به طرز پوشش انتخابی شما پایبند باشند.
اوکانر نامش را هم به شهدا صداقت تغییر میدهد، در ویدئوی کوتاهی اذان میگوید و سپس از اینکه کلمات عربی را درست تلفظ نکرده است عذرخواهی میکند. گاردین زندگی و کار شینید اوکانر را با تصویر روایت کرده است، از شینیدی که سرش را تراشیده تا شینیدی که از طرف کلیسای لاتین تریدنتین با نام مادر برنادرت مری به مقام کشیشی منصوب میشود تا شینید مسلمان که حجاب بر سر کرده است.
بعد از گرویدن به اسلام، در اظهارنظری طبیعتاً جنجالبرانگیز گفته بود: «میخواهم حرفی بزنم آنقدر نژادپرستانه که فکرش را هم نمیکردم به عمرم روحاً چنین احساسی داشته باشم. اما واقعاً دیگر دلم نمیخواهد با سفیدها وقت بگذرانم (اگر غیرمسلمانها را سفید بدانیم). حتی یک لحظه و به هر دلیلی. آنها حالم را به هم میزنند.»
برادران و خواهران مسلمان در صفحات مجازی شینید را با آغوش باز پذیرفتند. اما دقیقاً مشخص نیست شینید به کدام اسلام گرویده بود؟ نسخهای از اسلام که صدا و حرفه و هویت او را سراپا حرام میداند، نسخۀ داعشی، طالبانی، نسخۀ ترکیهای مدمحور یا نسخهای شخصی؟
حتی اگر شینید موجودیت حرفهای خود را انکار کرده باشد، موسیقی بود که او را نجات داد. موسیقی نیروی خلاقۀ او را آزاد کرد و از او یک یاغی ساخت که قواعد بازی را به هم میریخت. او با آن قیافۀ جنمانند و کلۀ کچلش یکی از متمایزترین چهرههای موسیقی پاپ بود. موفقترین ترانهاش Nothing compares 2 u با قابهای بسته از اجزای صورت و اشکهایش به یکی از تصاویر نمادین موسیقی دهۀ نود تبدیل شد که یادآور احساس خلأ دردناک عاشقی رها شده است.
در ترانۀ معروف دیگری به نام Mandinka (نام قوم آفریقای غربی) (۱۹۸۷) که آفریقاییتباری در پسزمینۀ تصاویر میچرخد و میرقصد، از رقص هفتپردهای میخواند که در دنیای مدرن استریپتیز را تداعی میکند:
«من هفت پرده میرقصم/ از تو میخواهم روبندم را برداری/ ببینی ماه سیاه چگونه کمرنگ میشود/ به زودی قلبم را به تو میدهم/ شرمی نمیشناسم/ دردی حس نمیکنم/ آتش را نمیتوانم ببینم/اما ماندینکا را میشناسم...»
(جالب اینکه حتی قاعدۀ دستوری دو کلمه با ساختار منفی در یک جمله را رعایت میکند که ازجمله ویژگی زبان سیاهپوستان است)؛ با همین ترانۀ ماندینکا بود که مخاطبان آمریکاییاش او را شناختند. دیگر ترانههایش The Emperor’s new Clothes، You Made Me The Thief Of Your Heart، Success Has Made A Failure Of Our Home غالباً با مضامینی شخصی، نمایانگر ستارهای هستند که موسیقی محملی شد تا از خود و تروماهایش بگوید.
منابع
گاردین، ایندپندنت، واشنگتنپست
نظرها
نظری وجود ندارد.