ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

عکس‌های منتسب به قتل داریوش و همسرش وحیده، ۲۵ سال پس از قتل پروانه و همسرش داریوش

دو تصویر منتسب به جنازه‌های داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر در فضای مجازی دست‌به‌دست می‌شوند. این دو تصویر به ما چه می‌گویند و چه نمی‌گویند؟ و چرا قتل این دو یادآور قتل‌های زنجیره‌ای دهه ۷۰ شمسی شده است.

سه‌شنبه ۲۵ مهر، دو تصویر از جنازه‌های خونین داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی‌فر به‌شیوه‌ای سوال‌برانگیز در فضای مجازی منتشر شد. منتشرکنندگان نگفتند چگونه به این تصویرها دست پیدا کرده‌اند، تنها در استوری اینستاگرام نوشتند: «حس می‌کنم حق مردم هست که ببین عکس‌ها رو اما دوست ندارم من کسی باشم که پخش‌شون می‌کنه». این اکانت پر فالور، عکس‌ها را پس از بیان تحلیل خود منتشر کرد، «اون چیزی که من شنیدم اینه که گردن زنش رو از پشت بریدن خودشم هم گردن و قلبش چاقو زدن اما خب از دو تا عکس نمی‌شه تشخیص داد». و درنهایت حتی به شایعات بیشتری دامن زدند: «من نمی‌دونم که آلت مهرجویی رو بریدن یا نه».

زمانه نام این اکانت را منتشر نمی‌کند، زیرا احتمال دارد مدیریت آن تحت‌تاثیر عوامل امنیتی جمهوری اسلامی ایران باشد. همچنین زمانه دو تصویر منتشر شده از داریوش مهرجویی و وحیده محمدی‌فر را عرضه نمی‌کند، چون تصویر خونین این دو نفر، در تضاد با اخلاق کاری حرفه روزنامه‌نگاری است.

تصویر دیگری بر این گزارش قرار گرفته است: تصویری که با سال‌ها فاصله از شب قتل پروانه اسکندری و داریوش فروهر منتشر شد. پرستو فروهر در بلاگ «ظهور ناگهانی یک «عکس خبری» با زیرنویسی «مشکوک» در آبان ۱۳۹۴ در موضوع این تصویر نوشت:

عکس اما همیشه یک واقعیت انتخاب‌شده را بازنمایی می‌کند. انتخاب یک زاویه و یک لحظه است از میان درهم‌تنیدگی‌ها و همزمانی‌های یک واقعه. هر بازنمایی از واقعیت در بطن خود به معنای حذف بخش‌هایی از آن واقعیت است. و من از خود می‌پرسم این عکس از واقعیت آن شب چه چیز را بازمی‌نماید، و چه چیز را نمی‌نماید و چرا؟ این عکس چه انتخابی از واقعیت را سندیت می‌بخشد؟ از واقعیت آن شب چه برداشتی ایجاد می‌کند؟

دو تصویر تازه از قتل داریوش و وحیده چه می‌گویند؟

می‌دانیم مکان قتل‌ها، ویلای مهرجویی و همسرش در کرج بوده است. این دو در پی آزارهای آلودگی هوای تهران، به این منطقه رفتند. گفته می‌شود خانه آنها در «شهرک زیبادشت شمالی» در حومه فردیس کرج قرار دارد.

خانه مهرجویی در زیباشهر، احاطه شده در میان ویلاها و مزرعه‌های شخصی است و در منطقه‌ای حفاظت شده قرار دارد، چون برخی مقامات نظام و سپاه هم در آن منطقه خانه دارند. تصویر از گوگل مپز
خانه مهرجویی در زیبادشت، احاطه شده در میان ویلاها و مزرعه‌های شخصی است و در منطقه‌ای حفاظت شده قرار دارد، چون برخی مقامات نظام و سپاه هم در آن منطقه خانه دارند.

محله‌ای که دیوارکشی شده و محافظت ۲۴ ساعته دارد. با این‌حال رئیس پلیس استان البرز ادعا کرده دوربین‌های این شهرک از مدت‌ها قبل خراب بودند و در شب حادثه چیزی ثبت نشده است. گفته شده قاتل/ها از پشت خانه و از بیابان به خانه آنها وارد شده‌اند، در شکسته نشده و نشانه‌ای از ورود با زور و شکستن قفل در وجود ندارد. به همین خاطر شائبه‌هایی نسبت به اینکه فرد یا افراد قاتل برای مهرجویی و همسرش آشنا بودند، وجود دارد.

تصویر از خانه مهرجویی
تصویر از خانه مهرجویی
تصویر از خانه مهرجویی
تصویر از خانه مهرجویی
تصویر از خانه مهرجویی پس از قتل او و همسرش
تصویر از خانه مهرجویی پس از قتل او و همسرش
تصویر از خانه مهرجویی پس از قتل او و همسرش
تصویر از خانه مهرجویی پس از قتل او و همسرش
تصویر گوگل مپز از محله‌ای که خانه مهرجویی در آن قرار دارد.
تصویر گوگل مپز از محله‌ای که خانه مهرجویی در آن قرار دارد.
پایین و بالا بگیرید و بکشید

به جز این موارد، اطلاعات تایید شده‌ای از قتل کارگردان سرشناس سینمای ایران و همسرش وجود ندارد. در زمان انتشار خبر قتل مهرجویی، شبکه شرق اسکرین‌شات‌های توییت و خبر اولیه خبرگزاری صداوسیما را منتشر کرد که از واژه «سربری» استفاده کرده بودند. خبری که بعدها تایید نشده باقی ماند. تا این دو تصویر منتشر شدند.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

رادیو زمانه مستقلا نمی‌توانند این دو تصویر را تایید کند.

❗️توصیف‌های نوشته‌شده در بندهای زیر ممکن است برای برخی آزاردهنده باشد.

در تصویر منتسب به داریوش مهرجویی، مردی با پیراهن سفید و شلوار مشکی بر روی زمین افتاده است. پشت سر او را می‌بینیم و صورتش را نمی‌بینیم. رخت‌آویز (شبکه‌ای فلزی برای خشک کردن لباس) بر روی او افتاده است. مقدار زیادی خون از سمت گردن و سر او –شاید سینه‌اش– بر روی زمین ریخته است.

از سمت شلوار او، نزدیک به کمر، موج دیگری از خون دیده می‌شود. در این تصویر ارتباطی بین این دو موج خون دیده نمی‌شود، اما تصویر دیگری وجود ندارد تا داده بیشتری در اختیار ما بگذارد. بر روی زمین و با فاصله از جنازه، قطره‌های خون را می‌توان دید که بر زمین ریخته‌اند. چیزی شبیه به دستمال یا حوله خونین در آن سوی شلوار این فرد دیده می‌شود. لباس‌ها ردی از پارگی نشان نمی‌دهند. حداقل در این زاویه، رد چاقو هم دیده نمی‌شود.

در تصویر دیگر، تصویر یک اتاق خواب را می‌بینیم. گیتار، یک کتابخانه، یک میز سه طبقه متحرک پشت سر جنازه قرار گرفته‌اند. تخت یک نفره، ملافه‌ای آبی کم‌رنگ راه‌راه سفید دارد و رد خون بر رویش دیده می‌شود. جنازه بر روی زمین افتاده است. فرش را از زیر جنازه عقب کشیده‌اند. معلوم نیست قبل یا پس از قتل این اتفاق افتاده است.

مچ مقتول، با پارچه‌ای سیاه بسته شده است. شکل پاها عجیب است. یک پا حالت نشستن دارد و دیگری در زاویه‌ای غیرعادی به عقب کشیده شده است. رد خون را بر پیراهن زرد رنگ و شلوار خاکستری یا قهوه‌ای تیره او می‌توان دید. مقدار زیادی خون را بین جنازه و تخت مشهود است. همچنین خون اطراف او قطره قطره ریخته شده است. بااین‌وجود، پیراهن و شلوار او دست‌کم در این تصویر ردی از چاقو یا پارگی نشان نمی‌دهد.

صورت مقتول نزدیک به دهان خونی است. همچنین گردن او رد خون دارد. البته این عکس‌ها تایید نشده‌ باقی مانده‌اند، اما توانستند در فضای مجازی گسترده پخش شوند و برای خیلی‌ها، یادآور اوج قتل‌های زنجیره‌ای سال ۱۳۷۷ بودند. به‌طوری مشخص، یادآور قتل داریوش فروهر و پروانه اسکندری که در خانه‌هایشان به شیوه‌ای مشابه به قتل رسیدند.

خاطره‌های خونین ۲۵ سال پیش

رضا شهابی و کیوان مهتدی، از زندان اوین و در واکنش به قتل این دو چهره نام‌آشنای هنر و سینمای ایران نامه‌ای سرگشاده با تیتر «پیام به ما دقیق رسیده است... خفه می‌کنیم!» منتشر کردند. عبارتی که هوشنگ گلشیری در خاکسپاری محمد مختاری، از کشته‌های قتل‌های زنجیره‌ای دهه هفتاد بi دست عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران گفته بود.

این نامه مثالی است از موج خاطره‌های خونینی که از پرونده‌های اغلب همچنان مرموز قتل‌های زنجیره‌ای ۲۵ سال پیش باقی مانده‌اند. می‌دانیم این قتل‌ها توسط جمهوری اسلامی صورت گرفتند، اما نمی‌دانیم چند نفر کشته شدند. حکومت تنها چهار قتل را قبول کرد و با این کار، اجازه بررسی ده‌ها پرونده دیگر را نداد. عدم بررسی این پرونده‌ها، عدم پاسخگویی به سوالات همراه این قتل‌ها، در این نامه خود را نشان می‌دهد:

نمی‌خواهیم به تجلیل و مرثیه‌سراییِ بزرگان پس از از دست رفتنشان بپردازیم، اما نمی‌توانیم فراموش کنیم که قتل دگراندیشان و هنرمندان در تاریخ ما سنتی دیرینه و آشنا است؛ از میرزاده عشقی تا سعید سلطانپور، از قتل‌های زنجیره‌ای محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، داریوش فروهر و پروانه اسکندری تا جنایت عمدی علیه بکتاش آبتین. نظم امور حتی برای جان شناخته شده‌ترین هنرمندان این سرزمین همچون عباس کیارستمی نیز ارزشی قائل نیست. خواه ناخواه قتل هولناک داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدی‌فر (که به عنوان یک زن قربانی شد) در امتداد این تاریخ دردناک قرار می‌گیرد.

این یادآوری شیوه قتل دو داریوش در فاصله ۲۵ سال آنچنان آشناست که حتی مسیح مهاجری، که از ۱۳۶۰ مدیرمسئول روزنامه جمهوری‌اسلامی است، در مقاله‌اش در این روزنامه نوشت:

انتشار خبر قتل داریوش مهرجوئی و همسرش، ذهن‌ها را بلافاصله متوجه ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای در دهه ۷۰ کرد به ویژه قتل مظلومانه داریوش فروهر و همسرش که آن مجموعه قتل‌ها تبعات سنگینی به ‌بار آوردند. اکنون با پندآموزی از قتل‌های زنجیره‌ای و پیامدهای ناگوار آن، مسئولان باید اقدامات فوری، جدی و دامنه‌داری برای ریشه‌یابی ماجرای اخیر به عمل آورند و تا سوزاندن ریشه این فساد، به اقدامات خود ادامه دهند.

مهاجری می‌گوید احتمالا قاتلان بیگانه باشند و به هدف سرقت به خانه مهرجویی‌ها رفته باشند.

باربد گلشیری، فرزند هوشنگ گلشیری اما در ایکس یادآور شد، قاتلان لهجه هم داشته باشند، می‌توانند آموزش دیده باشند:

نیاویزیم به لهجه‌‌ی بیگانه و مانند آن. مهرداد عالیخانی (صادق)، از عاملان اصلی قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای دو شخصیت دیگر هم داشت: هاشمی و اخوان. این دومی نوک‌زبانی حرف می‌زد طوری که نمی‌شد فهمید هاشمی‌ست. بازجوها هم آموزش می‌بینند که با لهجه‌های مختلف صحبت کنند، حتی لهجه‌ای که نمی‌فهمیم کجایی‌ست. این را محمد یعقوبی در نمایش نوشتن در تاریکی به خوبی نشان داده است.

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

قتل پروانه و همسرش داریوش

در پاییز ۱۳۷۷، گروهی که خود را دانشجو-خبرنگار معرفی کرده بودند، به بهانه «مصاحبه برای نشریه دانشجویی» وارد خانه پروانه اسکندری و داریوش فروهر در خیابان سعدی، خیابان هدایت، کوچه مرادزاده، پلاک ۱۸ شدند و سپس با ضربات متعدد چاقو این دو را به قتل رساندند.

پرستو فروهر، تلاش کرده تا این خانه به شکلی که آخرین روزهای زندگی این دو بود، باقی بماند. از جمله یک صندلی که عصای داریوش فروهر به آن تکیه داده شده، درجایی قرار دارد که جنازه او را در بر آن پیدا کردند:‌ بر روی صندلی کتابخانه، دستانش را از پشت گرفته بودند، دهانش را بستند و سپس با ضربات متعدد چاقو به سینه‌اش، او را به قتل رساندند. درنهایت، جنازه او را رو به قبله گذاشتند و رفتند.

در طبقه بالای خانه و در اتاق نشیمن، جنازه پروانه اسکندری پیدا شد. او را هم به سمت قبله خوابانده بودند و با ضربات متعدد چاقو کشته شد. از جنازه‌های این دو تصویری منتشر نشد، اما در تصویری که در صدر این گزارش آمده، تنها تصویر بازمانده از آن شب است. پرستو فروهر نوشته «تمامی عکس‌های آن شب... از همان ابتدا محرمانه و ممنوعه اعلام شدند».

خود او تا زمان انتشار این تصویر در ۱۳۹۴، ذهنیتی از آن شب نداشت و عکسی ندیده بود و در توضیح آن نوشت:

این عکس هیچ نشانه‌ای برای دریافت آنچه درون پتو حمل می‌شود، نمی‌دهد. به بی‌حرمتی به انسانی که جسدش را آنگونه درون پتو می‌برند که انگار تلنبار ماده‌ی له‌شده است، بی‌اعتنا می‌ماند. هیچ نشانه‌ای در عکس به هویت مردگان اشاره ندارد، به آن التهاب و اعتراض گسترده‌ی افکار عمومی که قتل آنها سبب شد. هیچ نشانه‌ای در این عکس به پس‌زمینه‌ی سیاسی آن واقعه و قتل‌‌های سازمان‌یافته و حکومتی دگراندیشان اشاره ندارد.

در تصویر حدود ۲۰ مرد دیده می‌شوند. بخشی از آنها به دیوار حیاط خیره‌اند و ظاهرا به حرف کسی گوش می‌کنند. چند نفر به چهار نفری خیره شده‌اند که احتمالا جنازه‌ای را همراه خود می‌برند. مردی جلوی این چهار نفر ایستاده و چیزی را به آنها می‌گوید. پرستو فروهر نوشت:

چرایی انتشار این عکس و زیرنویس در یک «کتاب مرجع» را باید در ناگفته‌ها و تحریف‌ها پی گرفت. اینجا «تاریخ» ابتری بازنمایی شده، که واقعه را از حقیقت آن تهی کرده و روایتی سطحی و پوشالی به خورد جامعه می‌دهد. روایتی که نه حساسیتی برمی‌انگیزد، نه حس مسئولیتی در پی خود ایجاد می‌کند. تنها حس کنجکاوی بی‌مایه‌ای را ارضاء می‌کند که به خرده‌دانسته‌های سطحی دلخوش می‌شود و آرام می‌گیرد و رام می‌شود. چنین روایت‌هایی عمق تاریخ را نفی می‌کنند تا آن را به انباشتی از حوادث خلاصه کنند، عادی‌سازی کنند، و معضل مسئولیت و پاسخگویی را ناگفته بگذارند. اینجا به روایتی سندیت داده شده است که قدرت حاکم را از پاسخگویی بری می‌کند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.