ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

معرفی کتاب

«بی‌اعتیادی»: چرا باید نگاه‌مان را به اعتیاد تغییر دهیم تا از عواقب آن رها شویم؟

رامتین شهرزاد - یک درمانگر کارکشته اعتیاد در آمریکا با همکاری یک روزنامه‌نگار، در کتاب «بی‌اعتیادی» توضیح می‌دهد که چگونه با تغییر نگرش و درک اعتیاد، می‌توان با اعتیاد مقابله کرد. راه‌های پیشنهادی این درمانگر را برای درک اعتیاد در ادامه بخوانید.

نخستین رودررویی‌ام با عاقبت یک اعتیاد حوالی دو دهه پیش بود؛ با نوجوانی بود که او را افتاده بر پله‌های ساختمان همسایه در مشهد دیدم. سرنگ به بازویش آویزان بود. خون‌بازی کرد و جان باخت. آن زمان، دیدگاهم شبیه به حکومت اسلامی بود: اعتیاد یک انتخاب فردی است، راه عدم اعتیاد «نه»‌ گفتن است و باید با مواد (اعم از مخدر و غیر مخدر، هرچه بتواند به اعتیاد منجر شود) جنگید تا ابداً در دسترس نباشد، معتادان را هم باید جمع کرد و به کمپ فرستاد تا «آدم شوند».

نزدیک به یک دهه پیش، وقتی از جشن تولد دوستی در رستورانی در ونکوور کانادا خارج شدم، یک نفر آن سوی خیابان افتاده بود. پلیس و امدادگران در تلاش بودند تا جانش را نجات دهند. نماندم که ببینم چه اتفاقی می‌افتد ولی ظاهراً تلاش‌ها تاثیری نداشت. وقتی به استان بریتیش‌کلمبیا وارد شدم، بحران سوءمصرف و جان باختن از اعتیاد، یک وضعیت اورژانسی اعلام شد. از آن‌زمان تاکنون فقط هر روز به تعداد کشته‌های اعتیاد افزوده می‌شود. هم‌اکنون به‌طور میانگین روزی هفت نفر در این استان از اعتیاد جان می‌بازند، آن هم در استانی که حدود پنج میلیون نفر جمعیت دارد.

در آن زمان می‌دانستم اعتیاد یک «بیماری» است که شخص به آن مبتلا می‌شود. راه مبارزه با آن هم شبیه به سرطان، بیماری قلبی یا آسم، ورود به رویه درمان است. این شروع سخن نویسندگان «بی‌اعتیادی: شش گفت‌وگوی تغییردهنده ذهن که می‌تواند زندگی‌ای را نجات دهد» (Un-Addiction: 6 Mind-Changing Conversations That Could Save a Life) است که در ۹ ژانویه ۲۰۲۴ میلادی در ۲۷۶ صفحه‌ی نسخه گالینگور به بازار کتاب آمریکای شمالی آمد. آنها هم می‌گویند هم‌اکنون در ایالات متحده آمریکا، حدود ۷۰ درصد افرادی که رسماً معتاد به مواد تلقی می‌شوند، یا درمان شده‌اند یا روند درمان را طی می‌کنند.

کتاب را دکتر نزینگا هریسون (Nzinga Harrison) و روزنامه‌نگار، لیانا فلوید (Lyana Floyd) نوشته‌اند. هریسون، مدیر یک مؤسسه رهایی از اعتیاد است. او هم‌چنین یکی از میزبان‌های پادکست «دختر درمان شده» (Recover Girl) است. گودریدز، شبکه اجتماعی کتابخوانی، در معرفی کتاب نوشته است:

این کتاب شیوه صحبت ما در موضوع اعتیاد را تغییر می‌دهد و نظام درهم‌شکسته [پیش‌گیری و درمان] را اصلاح می‌کند. اعتیاد یک انتخاب از روی آگاهی نیست – بلکه یک بیماری مزمن است که به درمان پاسخ می‌دهد و سزاوار همدردی ما است. دکتر نزینگا هریسون با تکیه بر دهه‌ها تحقیق و سال‌ها تخصص در درمان اعتیاد، عوامل بیولوژیک، روان‌شناختی و اجتماعی-فرهنگی را که خطر اعتیاد فرد را پیش‌بینی‌ می‌کنند،‌ در این کتاب پیشگامانه مطرح می‌کند.

کتاب به دو بخش تقسیم شده است: بررسی اعتیاد در کودکی و اعتیاد در بزرگسالی.

اعتیاد یک بیماری‌ست

اگر فردی به سرطان مبتلا شده باشد، جامعه با زبانی همراه با همدردی و احترام صحبت با او صحبت می‌کند و با خشم، او را سرزنش نمی‌کند که به این بیماری مبتلا شده است. گفت‌وگوی اجتماعی یا فردی در موضوع اعتیاد اما همراه با سرزنش است که چرا به «این بیماری» مبتلا شده‌ای.

همین سرزنش اجتماعی، ناشی از درک اشتباه اعتیاد، راه را برای گفت‌وگوهای صمیمانه در موضوع اعتیاد باز نگذاشته است. مثلا خانواده‌ها ممکن است در موضوع سیگار نکشیدن، استفاده از کاندوم، یا راه‌های جدایی از چاقی بیمارگونه صحبت کنند، اما بندرت خانواده‌ها یا دوستان، یا همکاران، یا همکلاسی‌ها در موضوع اعتیاد آزادانه گپ می‌زنند.

نویسندگان کتاب می‌گویند تغییر شیوه گفت‌وگوی ما در موضوع اعتیاد، اولین گام مهمی است که باید در راه درک و رهایی اعتیاد برداشته شود. یا به زبان ساده: اعتیاد یک بیماری است نه یک انتخاب فردی که کسی آگاهانه به آن دچار شده باشد. عواقب بیماری‌ها متفاوت است، مثل تفاوت یک سرماخوردگی ساده با یک سرطان پیش‌رفته مزمن. اما فرد را نباید سرزنش کرد که به بیماری مبتلا شده است.

اعتیاد می‌تواند ارثی باشد

دکتر هریسون یک سوال از مخاطبش می‌پرسد: احتمال اعتیاد برای نوزادی که هم‌اکنون متولد شده، چقدر است؟ همزمان اینکه اعتیاد یک بیماری است، می‌تواند ارثی هم باشد. هریسون پژوهش‌هایی را مطرح می‌کند که مخاطب را به این نتیجه می‌رساند که بسته به محل تولد، نژاد، نسل‌های پیشین و... احتمال اعتیاد از طریق ارثی بودن برای نوزادی که هم‌اکنون متولد شده باشد، بین ۴۰ تا ۶۰ درصد است.

یک مثال دیگر می‌تواند اعتیادهایی باشد که ما به آن مبتلا هستیم. مثلا اعتیاد به شکر، نمک، شبکه‌های اجتماعی، سیگار، ویپ و... که هر کدام از ما می‌تواند به آن مبتلا شود و این ابتلا، یک انتخاب شخصی از روی آگاهی نیست. شما آگاهانه بیش‌ از صد مرتبه در روز یک اپلیکیشن شبکه‌های اجتماعی را باز نمی‌کنید. این شبکه اجتماعی بر پایه اعتیاد طراحی شده است، الگوریتم آن بر پایه اعتیاد شما را درگیر می‌کند تا به مصرف آن معتاد شوید. برای همین است که به کاربر شبکه‌های اجتماعی در زبان انگلیسی، «مصرف‌کننده» (user) می‌گویند. مصرف‌کننده موادی که شبکه اجتماعی به شما روزمره اهدا می‌کند.

در مقایسه با آسم و بیماران قلبی، معتادان به درمان‌ وفادارترند

اگر به روایت ادبیات، فرهنگ، هنر و سیاست باشد، فرد معتاد به مواد، در زمان درمان از درمانش فراری است. شیوه درمان کنونی اعتیاد در بسیاری از کمپ‌ها و درمانگاه‌ها این است که فردی که بدنش به دریافت مقدار تقریبا مشخصی از یک مواد شیمیایی عادت کرده، به ناگهان از این دریافت مواد دور کنی. بدون توجه به اینکه فرد چرا و چگونه معتاد شده است و در پس این اعتیاد، چه ریشه‌های ارثی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند.

بر پایه داده‌های بیماران در آمریکا، دکتر هریسون توضیح می‌دهد که فرار از درمان مانند عدم مصرف دارو در زمان مشخص یا فرار از درمان افراد معتاد در آمریکا کمتر از رفتارهای مشابه در بیماران مبتلا به نارسایی‌های قلبی و بیماران مبتلا به آسم است. یعنی نگاه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ما اشتباه می‌گوید و شیوه درمان را هم اشتباه به‌کار می‌برد.

عمده معتادان درمان می‌شوند اما درمان اعتیاد می‌تواند همراه با مصرف مدیریت‌شده باشد

دکتر هریسون بارها در کتاب به مخاطبانش یادآور می‌شود که حدود ۷۰ درصد افراد معتاد در آمریکا، یا درمان شده‌اند یا فرآیند درمان را طی می‌کنند. اما درمان شده یعنی چه؟ در ذهن ما، درمان یعنی مواد را به کل کنار گذاشته باشی و هرگز دوباره به سراغش نروی. با این‌وجود، دکتر هریسون بر پایه داده‌های موجود بیماران اعتیاد در آمریکا می‌گوید که بخشی از این بیماران، از مصرف لجام‌گسیخته به مصرف مدیریت شده می‌رسند و بدین‌شکل به زندگی‌شان ادامه می‌دهند.

مانند کسی که بیماری قلبی دارد و روزانه باید دارو مصرف کند تا این بیماری سد راه زندگی‌اش نباشد - مثالش داروهای جایگزین برای موادهایی مانند هروئین و تریاک است - شاید فرد در درازمدت با بررسی ریشه‌های اعتیاد که اغلب در خانواده، جامعه، فرهنگ و سیاست نهادینه شده‌اند و درمان این ریشه‌ها، بتواند از داروی جایگزین هم جدا شود. ولی این بسته به این است که جامعه در کل نگاهش را به اعتیاد تغییر دهد و به‌جای جنگیدن با آن و رها کردن افراد مبتلا در خیابان، با آن مقابله درمانی کند. یک بخش درمان، توجه به جامعه و امکانات اجتماعی است.

جامعه و امکانات اجتماعی بر اعتیاد تاثیری عمده می‌گذارند

دکتر هریسون با قوانین محلی ایالت‌های مختلف آمریکا، می‌پرسد، فردی (بخصوص در کودکی) را تصور کنید که وقتی از مدرسه/محل کار به خانه برمی‌گردد، چندین مرتبه با الکل‌فروشی و علف(کانابیس)فروشی روبرو می‌شود، سپس او را در مقایسه با همین فرد بگذارید که وقتی از مدرسه/محل کار به خانه برمی‌گردد، با امکانات فرهنگی، ورزشی و اجتماعی روبرو می‌شود، بعد تصور کنید که این رودررویی‌ها چه تفاوتی را در احتمال او به ابتلا به اعتیاد خلق می‌کند؟

خانواده‌هایی که چند نسل اعتیاد (بخصوص به الکل) در آنها سابقه داشته، نسل جدیدشان شانس بیشتری برای ابتلا به اعتیاد دارند. چون وقتی به رنج‌های زندگی می‌رسند، راه‌حل موثر دیگری به آنها معرفی نشده است. همین فرد از چنین خانواده‌ای اگر در مسیر برگشت به خانه، مکرر با الکل‌فروشی روبرو شود، شانس بالایی وجود دارد که عاقبت به سمت خرید الکل هدایت شود. ولی اگر این فرد در مسیر برگشت در خانه مثلا با یک زمین ورزشی روبرو شود و مثلا بسکتبال بازی کند تا خشم درونی‌اش را رها کند، احتمال بیشتری وجود دارد که دوباره برود و بسکتبال بازی کند تا اینکه سراغ گزینه‌یی مانند الکل برود.

تحقیقات کافی در موضوع اعتیاد نداریم

به‌دلایل مختلف، مانند شیوه نگاه جامعه به اعتیاد، همچنین محدودیت‌های دولتی، امکان پژوهش در موضوع اعتیاد و مواد به‌شدت محدود است. یک پژوهشگر خیلی راحت‌تر می‌تواند به‌سراغ پژوهش در یک بیماری دیگر، مانند بیماری قلبی برود تا اینکه بتواند مثلا درباره این موضوع که مت‌آمفتامین (یا شیشه) با مغز انسان چه می‌کند، پژوهش کند.

کتاب «بی‌اعتیادی: شش گفت‌وگوی تغییردهنده ذهن که می‌تواند زندگی‌ای را نجات دهد» بر پایه همین پژوهش‌های محدود بنا شده است.

جهانی را خیال می‌کنم که در آن نگاه جامعه به اعتیاد و معتاد تغییر کرده، امکان درمان و پژوهش آزاد است، گفت‌وگوی خانوادگی و اجتماعی در موضوع اعتیاد راحت صورت می‌گیرد. در چنین جهانی و چنین جامعه‌یی، فرد معتاد با بیماری‌اش تنها نمی‌ماند. رودرروی اعتیاد، در مسیر از دست دادن امکانات زندگی قرار نمی‌گیرد. به‌خاطر یک بیماری در خیابان رها نمی‌شود تا عاقبت از سوءمصرف ناشی از دسترسی به مواد ناامن، جان ببازد.

در چنین جامعه‌ای، یک نوجوان در مشهد بر پله‌های همسایه، وقتی با جنازه یک نوجوان روبرو می‌شود، این امکان را دارد که بپرسد، بفهمد، آموزش ببیند و آموزش بدهد. هم‌اکنون چنین امکانی وجود ندارد. دکتر هریسون دوباره یادآور می‌شود:

نگاه اجتماعی و فردی را به اعتیاد تغییر دهید تا بتوانیم با آن مقابله کنیم.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کات

    از گرفتاریِ روحی/روانی (نمیدونم معانی تفکیکیِ این دو واژه رو)؛ گرفتاریِ روحی/روانیِ مزمن که تولید کنندۀ خشم هست در وجود من و خودش یک «بیماری» که خاستگاهش از ترومائی که تجربه کردم و هنوز هم اذیتم میکنه اگر به اعتیاد بِغلتم این مساویه با در غلتیدن به بیماریِ دوم. این هم بگم که ترومائی که تجربه کرده ام ناشی از یکی از باورها و سنت های مهملِ جامعۀ ایرانی است. که در این کامنت بیشتر راجع بهش توضیح نمیدم که چیه. مقالۀ شما با ارزش بود سپاس.

  • سیروان

    لطفا جوانان را از اثرات فوق مضر شیشه و ماری جوانا حشیش و گل آگاه کنید که در آینده چه بلایی سرشان می آید . بهشون بگید که وقتی مغزشون تعطیل بشه چه عواقب خطرناکی میتونه عزیزانشون .خانوادشون. خودشون. و اطرافیانشون رو تهدید کنه. عواقبی که هیچ وقت قابل جبران نیست. اولین اشتباه یعنی تمام خلاص . بهشون بگید که هرجای بدن قابل درمانه غیر از مغز منظورم عینه که وقتی مغز از مصرف مواد مت آمفتامین. حشیش.گل تخریب بشه تا به امروز هیچ دکتری و هیچ دارویی پیدا نمیشه که مغز رو به حالت اولیه برگردونه زندگی تمام قبرستان خداحافظ