گُرز سانسور بر گِرد نَشر تورکی
میلاد بالسینی در این مقاله با استفاده از روش کمی و کیفی در پی بررسی اوضاع سانسور بر نشر کتب تورکی در ایران است. سانسور بر نشر تورکی را نمیتوان با سانسور کتب فارسی مقایسه نمود. در اصل نشر تورکی با سانسوری روبرو است که جنس آن با انواع دیگر سانسور در ایران متفاوت است.
مقدمه
فعالان حوزه نشر معمولاً اصطلاح تیغ سانسور را بر محدودیتهایی که از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر انتشار کتاب در ایران اعمال میشود به کار میبرند. البته این عبارت محدود به حوزه نشر کتاب نمانده و در عرصههایی همچون مطبوعات، رسانه، سینما، موسیقی و در کل هر نوعی از تولید محتوا به کار میرود. اما زمانی که از سانسور بر تولید محتوای تورکی در ایران سخن میرود، دیگر تیغ کار آیی خود را ازدستداده و شاید گُرز سانسور اصطلاحی باشد که به واقعیت سانسور در حوزه نشر تورکی نزدیک است. گُرز سانسور زمانی که بر گِرد تولید محتوای تورکی میچرخد؛ موضوع، زبان (اعم از نحوهی نگارش تورکی یا کلمات بهکاربرده شده)، گفتمانی که کتاب بر بستر آن نگاشته شده و در کل هر گوشهکناری از کتاب که مفهومی فراتر از ایدههای حاکم در آن نهفته باشد را مورد اصابت قرار میدهد. بهعبارتدیگر گُرز سانسور به هر سوی کتب تورکی بچرخد، بخشی از ساختار آن را هدف قرار داده و درنهایت کلیت نشر تورکی قربانی سانسور میشود.
سانسور بر نشر تورکی را نمیتوان با سانسور کتب فارسی مقایسه نمود و گفت که حتی موارد بیشتری از سانسور بر نشر فارسی به کتب تورکی اعمال میشود. در اصل نشر تورکی با سانسوری روبرو است که جنس آن با انواع دیگر سانسور در ایران متفاوت است. مسائلی که در سانسور کتب فارسی وجود دارد در رابطه با کتب تورکی اعمال میشود، اما مشکلات نشر تورکی، کتب فارسی را در برنمیگیرد.
این مقاله با استفاده از روش کمی و کیفی در پی بررسی اوضاع سانسور بر نشر کتب تورکی در ایران است. بخش کیفی درنتیجهی گفتوگو با ۶ تن از فعالان این حوزه منجمله دو تن از ناشران داخلی، رقیه کبیری (نویسنده)، دکتر توغرول آتابای (دکتری زبان و ادبیات تورکی)، دکتر لاله جوانشیر (دکتری تورکولوژی و مدیر انتشارات بایقوش در کانادا) و اورال حاتمی (دانشجوی دکتری جامعهشناسی و مدیر انتشارات قوبوستان در ترکیه) تنظیم شده است. در بخش کمی نیز با استفاده از آمار در دسترس پس از انقلاب ۵۷ به بررسی وضعیت نشر کتب تورکی در ایران پرداخته شده است.
سانسور از کجا تا کجا؟
داستان از آنجا شروع میشود که ناشر کتابی را به اداره ارشاد جهت اخذ مجوز ارسال مینماید. سانسور کتاب تورکی با ابلاغیه یا اصلاحیههایی که ممیزی و یا بررسهای وزارت ارشاد برای ناشران میفرستند آغاز میشود. در گذشته مسئولان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناشران را فراخوانده و اصلاحیههای مدنظر خود را بهصورت کتبی و یا به شکل شفاهی اعلام میکردند، ولی از اواخر دولت دوم حسن روحانی، اصلاحیه به پروفایل تعبیهشده برای ناشران در سایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال میشود.
اصلاحیه حکم سانسور کتاب، ممیزی و یا بررس نیز نام دیگری است که بر سانسورچی نهادهاند. این حکم سرآغاز سانسور است، اما لزوماً نقطهی پایانی بر آن نیست. در اصلاحیه حذفیات و یا تغییرات مدنظر وزارت ارشاد به ناشران ابلاغ میشود. گاها اصلاحیهها خواستار حذف یک جمله، پاراگراف و بخشی از متن کتاب است. گاها نیز اصلاحیه را میتوان «تعلیقیه»، یعنی حکمی برای تعلیق مجوز یا رد درخواست انتشار کتاب نامید. تقریباً کمتر کتاب تورکی (بهاستثنای متون مذهبی همچون نوحه و مرثیه) را میتوان نام برد که به سد سانسور نخورده و اصلاحیهای برای آن صادر نشده باشد. در خوشبینانهترین حالت اصلاحیه شامل بخشهای معینی از کتاب تورکی است که در این صورت نیز فکر و استدلال نویسنده شقه شده و حرف او ناتمام میماند.
اصلاحیههایی که برای کتب تورکی صادر میشود، هم شامل سانسوری است که بر نشر فارسی اعمال میشود و هم فراتر از آنها است. بدیهی است که هیئت حاکم مخالف هرآن چیزی است که متضاد با عقاید ایدئولوژیک او بوده و به نام «عدم تطابق با قوانین و ضوابط نشر» با آن -چه در متن فارسی و چه در متن تورکی- برخورد خواهد نمود. مثلاً رقیه کبیری[۱] نویسنده و شاعر آذربایجانی در رمان «دوشرگه» از عبارات «چهارراه شهناز» (چهارراه شریعتی فعلی) و یا شاهگؤلو (با نام فعلی ائلگؤلو) را بهکاربرده بود. هرچند اسامی مذکور مربوط به قبل از انقلاب ۵۷ بوده، بااینحال هنوز در بین مردم تبریز رواج داشته و حتی خود رمان نیز وقایعی راجع به قبل از انقلاب ۵۷ را روایت مینمود؛ با این وجود بازهم با مخالفت اداره ارشاد روبرو شده و حکم به تغییر آن اسامی داده بودند.
در کتاب (سفرنامه) «نوشتههایی از سفر به چین» اثر خانم کبیری به نام «ساچاقدان آسیلمیش اژدها» جملهای که حاوی مطالب اروتیک بود نیز به دستور ارشاد بایستی حذف و یا تغییر داده میشد. درنهایت نویسنده جملهی «آیا پس از خوردن رتیل سیاه، از بین مردان ما کسی هوس میکند تا لبهای این دختران را ببوسد؟[۲]» را بدین گونه تغییر داده بود:
پس از خوردن این رتیل سیاه، بدون فکر کردن به این کرمها و رتیلها، چگونه میتوانند لحظاتی احساسی با نامزدهایشان بگذرانند؟![۳]
در نمونهای دیگر در رمان «یئردن اوجا تورپاق» از کبیری، ممیزی به سیگار کشیدن زیادِ شخصیت رمان اعتراض داشته و خواستار حذف آن شده بود.
فراتر ازآنچه بهعنوان مقررات ایدئولوژیک حاکم با محتوای کتب تورکی مخالفت شده و بدیهی است که در نشر فارسی نیز میتوان به آنها برخورد نمود؛ نشر تورکی با نوع دیگری و حتی متفاوتتر از انواع سانسور در ایران روبرو است که میتوان آن را سانسور محتوایی نامید. در وهلهی اول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای نگارش زبان تورکی شیوهای را در نظر گرفته است که برخلاف قواعد نوشتاری این زبان است. چنانچه تورکی زبانی فونتیک بوده و کلمات همانگونه که تلفظ میشوند، بایستی همانطور هم نوشته شوند. این قانون برای تمامی کلمات، اعم از کلماتی که ریشهی تورکی داشته و یا از سایر زبانها وارد شده صادق است. مثلاً کلماتی همچون کتاب، الله، نمره، حاضر و غیره که از زبان عربی وارد تورکی شده، بهصورت کیتاب (Kitab)، آللاه (Allah)، نؤمره (Nömrə)، حاضیر (Hazır) تلفظ و نوشته میشود، اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با دخیل نامیدن اینگونه کلمات، اصرار به نگارش آنها در متون تورکی به شیوهی زبان فارسی دارد. در این صورت قاعدهای از گرامر زبان تورکی در حین نگارش رعایت نشده و در نتیجه موجب آشفتگی گراماتیک متونی میشود که به سد سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میخورند. برای روشن شدن موضوع بهتر است به مثالی در زبان فارسی توجه کنیم. مثلاً کلماتی همچون قبراق، سوگلی، شلوغ، خانم، قابلمه و... از زبان تورکی وارد زبان فارسی شده و در این زبان نیز متناسب با قواعد فارسی تلفظ و نوشته میشود. حال تصور کنید که در صورت استفاده از این کلمات توسط فارسینویسان، مسئولین آنها را وادار به نوشتن کلمات مذکور به شیوهی زبان تورکی بکنند: «قیوراق (Qıvraq) بهجای قبراق، سئوگیلی (Sevgili) بهجای سوگلی، شولوق (Şuluq) بهجای شلوغ، خانیم (Xanım) بهجای خانُم، قابلاما (Qablama) بهجای قابلمه.»
گاهی برخی از فارسینویسان اقدام به نوشتن فرم جدیدی از برخی کلمات مصطلح در زبان فارسی کرده و درعینحال با هیچگونه سانسور و یا مخالفتی از سوی ممیزیهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مواجه نمیشوند؛ زیرا خود زبان موضوع سانسورِ تورکی در ایران بوده و این نوع سانسور شامل حال زبان فارسی نمیشود. بهعنوانمثال مهدی افشاری در ترجمه کتاب «زندهباد کاتالونیا» اثر «جورج اورول»، اسطبل را استبل، صابون را سابون، ذغال را زگال و شصت را بهصورت شست نوشته و توضیحاتش را راجع به فرم نوشتاری خود در رابطه با کلمات مذکور در پاورقی هر صفحهای آورده است (افشاری، ۱۴۰۲). توضیحاتی که کمتر گوش شنوایی در رابطه زبان تورکی وجود داشته و حتی برخی از ناشران کتب تورکی گاها حین ارائه مستندات جهت توضیح در رابطه با فرم نوشتاری برخی کلمات با تعلیق و رد مجوز انتشار کتاب مواجه میشوند.
علاوه بر کلمات دخیل که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اصرار به نگارش آنها در متون تورکی به شیوهی زبان فارسی دارد، دو موضع دیگر نیز در رابطه با لغات تورکی اتخاذ شده است. اولی اصطلاحاتی است که از جمهوری ترکیه و آذربایجان وارده شده، دومی نیز کلماتی است که به دلیل نداشتن متولی رسمی و عدم رسمی شدن زبان تورکی در ایران، همچنین پیشروی زبان فارسی در زندگی روزمره، رفتهرفته دیگر استفاده نشده ولی دوباره از طریق انواع رسانههای جمهوری ترکیه و آذربایجان وارد نوشتار و گفتار تورکها در ایران شده است. در صورت استفاده از اصطلاحات علمی و کلمات یادشده در کتب تورکی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اصلاحیههای خود با «تورکی قفقازی»، «تورکی استانبولی»، «واژههای خارجی»، «لغات بیگانه» و... خواندن آنها، خواستار جایگزینیشان با «تورکی ایرانی»، «زبان آذری رایج در شمال غرب ایران»، «معادل مصطلح» و یا به عبارت صحیحتر با واژههای فارسی است. نتیجهی این کار نیز محدود شدن نوشتار تورکی به گفتار روزمره و یا استفاده از کلمات فارسی در متون تورکی میشود.
در رابطه موضوع اول یعنی اصطلاحات (خصوصاً علمی) که از جمهوری آذربایجان و ترکیه وارد نوشتار تورکها در ایران شده و اصرار به جایگزینی آنها با «تورکی ایرانی»، «زبان آذری رایج در شمال غرب ایران» و یا «معادل مصطلح» از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ میتوان گفت که اولاً اصطلاحاتی همچون تورکی ایرانی و تورکی قفقازی اصلاً وجود خارجی نداشته و طبق شواهد و قراین پس از جنگ دوم قرهباغ[۴] جهت تمایز گذاری هرچه بیشتر بین سخنوران زبان تورکی در دو سوی ارس از سوی این وزارتخانه استفاده میشود. هرچند پیش از جنگ دوم قرهباغ، در زمان افتتاح رشته زبان و ادبیات تورکی در دانشگاه تبریز، «ارائه دروس بر اساس مکتب و لهجه تبریز» را اعلام نموده بودند. این در حالی است که زبان تورکی نوشتار معیار خود را دارد و در بحث نگارش این زبان، لهجه این شهر و آن شهر جایی برای بحث و گفتوگو ندارد. دوما هر زبان محلی و یا لهجهی رایج در هریکی از شهرهای تورکنشین، بیش از یکی-دو هزار کلمه در دایرهی واژگان خود ندارد که این الفاظ نیز به دلیل ممنوعیت تحصیل به زبان مادری در صدسال اخیر روزبهروز به لحاظ کمی و کیفی روبهزوال نهاده و جای خود را به واژگان دخیل زبان رسمی حاکم سپرده است. گذشته از این شیوهی گفتار روزمرهی هر زبانی نیز نمیتواند بیش از ۳ هزار کلمه را در خزانهی لغات خود جای دهد و اصولاً در زبان گفتاری محدود به کوچه و بازار بوده و کاربرد اصطلاحات علمی و فنی محلی از اعراب ندارد. این در حالی است که برای بیان ظرافتهای علمی و ادبی هر زبانی بیش از دهها هزار کلمه بهعنوان اصطلاحات علمی، فنی و ادبی مورد نیاز است. پس زبان گفتاری و یا لهجهی محلی هر شهر و منطقهی تورکنشینی جوابگوی احتیاجات زبان تورکی ادبی/ نوشتاری نیست که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناشر، مؤلف، مترجم و... را به استفاده از «زبان آذری رایج در شمال غرب کشور» وادار نماید. گذشته از این هیچ ناشری نیز قادر به تشخیص کلمات مدنظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست؛ زیرا بنا به تجربهی برخی از ناشران، این وزارتخانه حتی خواستار جایگزینی کلمات ساده، پرکاربرد و روزمرهای همچون یوخو (خواب)، تانری (خدا)، گدیک (گردنه) و... در متون تورکی شده است. در این صورت ناشران نمیتوانند تشخیص دهند بایستی چه کلماتی را با چه کلماتی جایگزین کرده و یا دقیقاً منظور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این مورد چیست؟! زیرا مفاهیمی مانند «تورکی قفقازی» و یا «تورکی ایرانی» مطرحشده در اصلاحیهها نه اینکه مفاهیم مشخصی نیستند، بلکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تاکنون برای هیچکدام از اصطلاحات مذکور جزوهای حتی ۱۰ صفحهای را منتشر ننموده تا ناشران نیز تکلیف خود را در این رابطه بدانند. علاوه بر این بیش از ۹۰ درصد اصطلاحات مورد احتیاج برای تمثیل مفاهیم مدرن محصول قرن بیستم است که برای هر زبانی فرهنگستانهای به وجود آمده در دوران معاصر فراهم آورده است. بهعنوانمثال در قرن ۱۹ در هیچکدام از زبانهای تورکی، فارسی و عربی (بهعنوان پرجمعیتترین زبانهای منطقه) معادلی برای اصطلاحات کلانی چون فرهنگ، انتقاد، مدرنیته، شهروند، ملت و امثالهم نیز که از اروپا به این منطقه راهیافته بود، وجود نداشت. بااینحال زبان فارسی در ایران با داشتن فرهنگستان زبان و ادب، احتیاجات مذکور را برآورده نموده است. اگر فرهنگستان نبود، زبان فارسی نیز به دلیل کمبود کلمه و اصطلاحات، ظرفیت تألیف و ترجمه متون معاصر را نداشت؛ زیرا در فارسی نیز تا صدسال گذشته کلمات و اصطلاحاتی وجود نداشت که بتوان زندگی مدرن را با آن بازنمایی کرد. کلمات و اصطلاحاتی که در دهههای آغازین قرن بیستم و حتی گاها تا جنگ جهانی دوم نیز ابداع نشده بود. حال زبان فارسی باوجود ادبیات غنی درگذشتهی خود تنها پس از ارادهی دولت مدرن ایران و با تشبث فرهنگستان زبان و ادب فارسی توانست به شکل امروزی آن دربیاید. ولی در زبان تورکی به دلیل نداشتن متولی رسمی، چنین نیازی برآورده نشده و این زبان باوجود عقبه مکتوب هزار و سیصدساله در حد زبان گفتار روزمره، آنهم تنها با اسلوب بیتکلف کوچه و بازار و زبان ادبیات عامه باقی مانده است.
در باب موضوع دوم یعنی کلمات فراموششدهی در بین تورکها که امروزه بهوسیلهی انواع رسانهها از جمهوری ترکیه و آذربایجان دوباره زنده شده، ولی در صورت استفاده در کتب تورکی با مخالفت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی روبرو میشود نیز میتوان گفت که برای کلمات تورکی هیچ ابلاغی از سوی این وزارتخانه وجود ندارد؛ زیرا تصویب هر قطعنامهای دراینباره رسمیت بخشیدن به زبان تورکی است. به همین خاطر برخی از لغات تورکی را بیگانه نامیده و این بیگانه انگاری شامل طیف وسیعی از کلمات میشود. فرقی هم ندارد که در جمهوری آذربایجان یا جمهوری ترکیه به کار میروند و یا شامل کلماتی است که بهصورت روزمره در بین تورکها در ایران به کار میرود. برخی از کلمات بیگانه انگاشته شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کلماتی است که تا همین اواخر در لهجههای تورکی فلات ایران نیز بهکاربرده میشد، اما به دلیل پیشروی زبان فارسی در زندگی روزمره دیگر از سوی نسل جدید استفاده نمیشود و به همین خاطر هم به دلیل کاربرد کم بیگانه انگاشته میشود؛ بنابراین روزبهروز دایرهی واژگان این زبان تنگتر شده و برخی از کلمات آن به فراموشی سپرده شده است. علاوه بر این باز به دلیل عدم نگارش و به خاطره استفاده صرف در گفتار روزمره؛ معانی متعددِ بسیاری از کلمات تورکی فراموش شده و تنها معنی به جای مانده از آنها هم به یک حوزه محدود شده است. به عبارت دیگر بار معنایی کلمات به جا مانده در زبان تورکی نیز روزبهروز تنگتر و تنگتر شده است. مثلا در ذیل مدخل کلمه یاپماق (yapmaq) در لغتنامه فرهنگستان زبان تورکی (Türk Dil Kurumu) در جمهوری ترکیه ۲۰ معنی متفاوت ثبت شده است. این درحالی است که این کلمه در بین تورکهای ایران، فقط در مورد «پخت نان» (چؤرک یاپماق) باقی مانده است[۵].
زبان تورکی از یکسو به دلیل عدم رسمیت و نداشتن متولی رسمی همچون فرهنگستان در ایران رفتهرفته کلمات بسیاری را از دست داده و از سوی دیگر کلمات و اصطلاحاتی که بایستی معرف زندگی مدرن باشند را نیز به دست نیاورده است. همچنین همسو با همگونسازی سخنوران تورکی در زبان فارسی، ضدیتهای شدیدی نیز علیه زبان، فرهنگ و تاریخ تورکها در ایران رخ داده که امکان هر نوع فعالیتی در این راستا را مسدود نموده است. در همین راستا طبیعی است که تورکینویسان در ایران از دستاوردهای زبانی جمهوری ترکیه و آذربایجان بهرهمند شوند.
درست نقطه مقابل این امر، سالها تلاش برای نفوذ فرهنگی ایران در افغانستان از طریق آموزشوپرورش و زبان و ادبیات فارسی است که همواره مسئله جنجالبرانگیزی در بین ایرانیان و افغانستانیها بوده است. در موردی ایران در سال ۱۳۸۷ مراسم دوره آموزشی مؤلفان كتابهای درسی افغانستان را برگزار و همچنین در افغانستان مركز تربیتمعلم نيز راهاندازي نموده بود. در موردی دیگر غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آذرماه ۱۳۹۵ طی نخستین «همایش گفتگوی فرهنگی ایران و افغانستان» با میزبانی مشترک دفتر مطالعات استراتژیک افغانستان و دانشگاه علامه طباطبایی ایران اظهار کرده بود که حاضر است به دولت افغانستان در زمینهی تقویت ذخیرهی واژههای فارسی در این کشور کمک کند. حداد عادل در همان همایش گفته بود:
فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی در ایران در طول فعالیتش توانسته بیش از ۵۵ هزار معادل فارسی را برای لغات خارجی پیدا کند و ایران آماده است این کلمات را در اختیار دولت افغانستان قرار دهد تا آموزش زبان فارسی در مدارس این کشور راحتتر شود.
جنبش کؤچورمه
کؤچورمه (köçürmə) از ریشهی فعلی کؤچور(مك) به معنی «منتقل کردن، حواله کردن و رونویس کردن» و آنهم از ریشه فعل بسط کؤچ(مك) به معنی «کوچیدن» (کوچ دخیل در فارسی) بوده و در این مورد به معنی انتقال متن تورکی معمولاً از الفبای لاتین نگاشته شده در جمهوری آذربایجان به معمولاً الفبای عربی (در اصطلاح زبانشناسی: transcription) جهت چاپ و نشر در ایران اشاره دارد. گفتنی است در دورههای مختلف تاریخ معاصر، زبان تورکی در جمهوری آذربایجان با سه الفبا عربی، لاتین، کیریل (سیریلیک)[۶] نگاشته شده است. بااینحال در ایران زبان تورکی به تبعیت از زبان فارسی (حتی در دورهی رسمی شدن زبان تورکی در زمان حکومت ملی آذربایجان) و به دستور ارگانهای رسمی تاکنون با الفبای عربی نگاشته شده است. به همین خاطر جهت تبادل متون تورکی در دو سوی رود ارس، لازم است که متون از الفبای مبدأ به الفبای مقصد برگردانده شود. این اقدام از سوی فعالان این حوزه کؤچورمه نام گرفته است. حتی کارشناسان کامپیوتر در دهههای اخیر نرمافزاری موسوم به کؤچورگه (köçürgə) را برای تسریع در روند امور طراحی نمودند که باعث سرعت بخشیدن به آمادهسازی کتب تورکی در ایران شد.
کؤچورمه را میتوان ابتکاری برای ترویج زبان تورکی در ایران دانست که در وضعیت عدم آموزش به زبان مادری، به زنده نگهداشتن شاکلهی تورکی در ایران یاری رسانده است. علاوه بر این با بهرهمند شدن از ترجمه و تألیف کتب گوناگون تورکی در ایران، کؤچورمه را حتی میتوان نهضتی تلقی کرد که زبان مشترک تورکی را در دو سوی ارس به هم پیوند میزند.
بدیهی است که عدم تحصیل به زبان مادری، توانایی تألیف و یا ترجمه هرگونه اثری را در بین تورکها تا حد موارد استثنایی کاهش داده است. با در نظر گرفتن این امر، ورود آثار تورکی از طریق کؤچورمه به ایران، مخاطبان بالقوه و بالفعل تورکی میتوانند از طریق آنها به مطالعه بپردازند. در بین آثار کؤچورمه هم آثار تألیفی نویسندگانی از جمهوری آذربایجان بوده و هم ترجمههایی که از آثار ادبی دنیا به این زبان ترجمه شده است. به همین خاطر کؤچورمه را همچون ترجمه، میتوان مانعی در مقابل انزوا، انفعال و حتی انحطاط زبان و ادبیات تورکی در ایران برشمرد.
عدهای آثاری که از طریق کؤچورمه منتشر میشود را به نقد میگیرند. برخی مدعی میشوند به جای کؤچورمه میتوان فایل پیدیاف آثار تورکی با الفبای لاتین که در جمهوری آذربایجان منتشر میشود را استفاده نمود. بعضی نیز، در صورت وجود ترجمه فارسی بسیار از کتب مطرح ادبی دنیا و امکان مطالعه آنها، دیگر نیازی به ترجمه تورکی از طریق کؤچورمه نمیبینند. در پاسخ به گروه اول میتوان گفت که موضوع فقط امکان مطالعه نیست و به رسمیت شناخته شدن زبان تورکی از طریق چاپ و انتشار آن در ایران از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ زیرا مطالعه فایل پیدیاف آثار منتشرشده به زبان تورکی با الفبای لاتین در جمهوری آذربایجان فقط برای آشنایان قبلی این زبان و الفبا کار آیی دارد، اما چاپ این آثار به الفبای عربی در ایران علاوه بر گسترش آن در جامعه، دیده شدن و همچنین خوانده شدن از سوی طیف وسیعی از خوانندگان بالقوهی این زبان را مهیا میکند. پاسخ به گروه دوم نیز در ادامهی پاسخ اول ممکن است. چنانچه بسیاری از تورکیخوان و تورکینویسهای امروزی را جامعه مدنی آذربایجان کتابخوان نموده و برای کتابخوانی این گروه نیز متونی را از پیش برای خوانندگان بالقوه و بالفعل آن مهیا نموده است. بااینهمه به نظر بسیاری از متخصصان، کؤچورمه دوران گذری برای زبان تورکی در ایران بوده و پس از اشباع بازار نشر تورکی با آن، بایستی بهسوی ترجمه تورکی آثار در ایران قدم گذاشت. به عبارتی کؤچورمه را میتوان مقدمهای بر دوران ترجمه و سپس تألیف انبوه آثار تورکی در ایران قلمداد نمود.
هرچند پیشتر کتابهای کؤچورمه با تمام فشارهای ممکن منتشر میشد، اما در یک سال گذشته وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با پیش کشیدن عباراتی همچون «ترکی قفقازی»، «ترکی ایرانی»، «ترکی استانبولی» و... دیگر به نشر آثار تورکی منتشرشده در جمهوری آذربایجان از طریق کؤچورمه مجوزی صادر نمینماید. مشابه این اتفاق در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد نیز اتفاق افتاده بود. پس از روی کار آمدن احمدینژاد تا مدتی صدور مجوز کتب تورکی بهکل معلق شد. در همان زمان شخصی کتابی به نام «چهارده معصوم» را از طریق کؤچورمه تهیه و جهت اخذ مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارسال نمود. این کتاب تألیف یک روحانی ایرانی به فارسی بوده و سپس به تورکی ترجمه و در جمهوری آذربایجان منتشر شده بود. حتی برای انتشار این کتاب با مؤلف نامهنگاری و به لحاظ شرعی اجازه چاپ نیز گرفته شد. بااینحال همان کتاب که سمبل ایدئولوژی حاکم در ایران بود هم به دلیل تورکی بودنش مجوز نشر نگرفت.
بیشترین دستاورد جنبش کؤچورمه برای مخاطبان زبان تورکی در ایران نثر ادبی، نقد ادبی، فلسفه و متون مربوط به علوم انسانی است که ازقضا سانسور شدیدتری به آنها نسبت به انواع دیگر کتب تورکی اعمال میشود. هرچقدر هم متون تورکی وضعیت مدرن و مترقی را در برمیگیرد، مقاومت در برابر آنها افزایش مییابد. بهعبارتدیگر آثاری که دربرگیرنده محتوای مدرن میباشند؛ حساسیت زیادی برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در برداشته و در پروسهی اخذ مجوز زمان زیادی برای آنها تلف میشود.
تفاوتی که وجود نثر ادبی، فلسفه و کتابهای علوم انسانی تورکی در رابطه با مطالعه به وجود آورده، رسیدن به رسالت اصلی مطالعه برای مخاطبان زبان تورکی است. درگذشته مطالعه به زبان تورکی بیشتر سمبلیک بوده و رسالت خود را به عمل نمیآورد. طبیعتاً هدف از مطالعه یادگیری است تا چیزی به اندوختههای مخاطب بیفزاید. این در حالی است که درگذشته -به دلیل کمبود منابع- هدف مطالعه در بین مخاطبان زبانی تورکی در زمان دلتنگی مطالعه آثاری همچون شعر حیدربابا اثر محمدحسین شهریار و یا بایاتیها (نوعی قالب شعری در ادبیات تورکی) بوده و مطالعهی جدی با متون فارسی رخ میداد؛ زیرا سیاستهای فرهنگی حاکم زبان تورکی را به آنجا رهنمون ساخته بود.
فعالیت ۲۰ سال گذشته در رابطه با نثر تورکی مخاطبان این زبان را به آنجا رساند که بایستی مطالعه به زبان تورکی را به هدف اصلی آن برگرداند. هرچند نثر مدرن تورکی در ۱۰۰ سال اخیر همواره وجود داشته، بااینحال در ۲۰ سال گذشته در مقیاس زیادی منتشر و به دست مخاطبان رسیده است. از اینجاست که نثر تورکی در هر زمینهای پیشرفت داشته و کتابهایی زیادی را به ارمغان آورده و پیشرفتهایی در عرصه مطالعه کتب تورکی را رقم زده است. درنتیجهی پیشرفت در این عرصه، مخاطبان جدی بیشتری نیز برای نثر تورکی پدید آمده است. تمامی مخالفتها هم در برابر همین پیشرفتهاست و به عبارتی محتوا هم بهانهای برای سانسور خود زبان تورکی است. تا آنجا که زبان تورکی در حد همان شعرهای شهریار و یا چند اثر نصف و نیمهی فولکولوریک باقی بماند. با این اقدام نتیجهای در نظر گرفته میشود که سید جواد طباطبایی پیشتر در گفتوگویی اظهار داشته بود:
مگر در زبان آذری چه منابع اساسی فرهنگ بشری وجود دارد که اینها میخواهند مدرسه آذری درست کنند! کل منابع ادبی موجود آذری را میتوان در دو ترم برای پانترکیستها تدریس کرد.
(مهرنامه، ۱۳۹۲)
سانسور در سانسور
طریقهی سانسور کتب تورکی در ایران چیزی در مایههای عدم وجود آزادی بیان و همچنین عدم وجود آزادی پس از بیان است. بدین منظور که علاوه بر ماهها معطلی در صف مجوز ممیزی وزارت ارشاد ماندن، بایستی پس از انتشار کتاب نیز هرلحظه گوشبهزنگ سانسور مجدد کتب تورکی به انحا مختلف ماند. وزارت ارشاد علاوه بر اعمال سانسور قبل از انتشار کتاب، پس از اعطای مجوز و نشر کتب تورکی، عرصهی فروش را بر ناشران کتاب تورکی تنگ میکند.
یکی از استثناییترین شیوههای سانسور کتابهای منتشرشدهی تورکی مربوط به هجدهمین نمایشگاه بین المللی کتاب تبریز در سال ۱۴۰۲ بود. گفتنی است این شیوه سانسور برای اولینبار در تاریخ ایران و تنها در تبریز اجرا شد. در آن دوره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی شیوهنامهای تمامی امورات برگزاری و فروش نمایشگاه کتاب تبریز را به خانه کتاب واگذار نموده و در آن به هیچکدام از ناشرین غرفهای مستقل تعلق نگرفت. ناشرینی هم که قصد شرکت در نمایشگاه را داشتند، بایستی در حدود ۵ جلد از هر عنوان کتابِ منتشر شدهی خود را تحویل خانه کتاب داده تا این ارگان پس از بررسی و ممیزی ویژهی خود، تنها کتبی که صلاح میداند را در نمایشگاه عرضه نماید. طبق شیوهنامهی مذکور کل مبلغ فروش بهحساب خانه کتاب واریز شده و پس از مدت یک ماه بعد از اتمام کار نمایشگاه، هزینهی کتابها با کسر چهل درصد تخفیف به حساب ناشرین واریز و کتبی که به فروش نرسیدهاند نیز به خود ناشر مرجوع میشدند. این شیوه از برگزاری نمایشگاه کتاب تبریز در صورتی اجرایی شد که ناشران پس از ۴ سال وقفه در کار نمایشگاه بینالمللی کتاب تبریز، چشمانتظار فروش کتابهای خود بودند. درنتیجهی این کارشکنی اداره ارشاد، غریب بهاتفاق ناشران کتب تورکی علیرغم تمامی تهدیدها، نمایشگاه مذکور را تحریم و از شرکت در آن دوری جستند.
در نمونهای دیگر در سال جاری طی سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که از ۱۹ الی ۲۹ اردیبهشت برگزار شد، دو روز مانده به اختتامیه نمایشگاه، مسئولان تعداد کثیری از کتب تورکی ازجمله اشعار تورکی، قصههای صمد بهرنگی، آثار پروفسور محمدتقی زهتابی و کتابهای مربوط به تاریخ و جغرافیای آذربایجان را علیرغم داشتن مجوز از غرفهی انتشارات ساوالان ایگیدلری جمعآوری نمودند.
علاوه بر جمعآوری و تنگتر کردن عرصه برای فروش کتب تورکی، نهاد کتابخانههای عمومی و سایر دستگاههای مربوطه از ناشران کتب تورکی، بهاستثنای عناوینی خاصی، هیچگاه کتابی را خریده و در کتابخانههای عمومی در دسترس خوانندگان قرار ندادهاند. حتی برخی از ناشران باوجوداینکه طی اقدامی داوطلبانه برخی از کتابهای تورکی را با هزینهی شخصی خود خریداری و به برخی از کتابخانههای عمومی در شهرهای آذربایجان اهدا نمودهاند، اما آن کتابها نه در سیستم کتابخانهها ثبت شد و نه در قفسهها جای گرفت.
بیشکلی برنامهریزیشدهی سانسور
هر چند تاکنون چندین نمونه از موارد سانسور کتب تورکی ذکر شد، اما هیچ وحدت رویهای برای سانسور کتب تورکی در ایران وجود ندارد و ناشران سردرگم از آن هستند کدامین روش را به کار بسته تا از سد سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی عبور نمایند. تنها رویهی واحد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی این است که سانسور بر کتب تورکی به شیوههای مختلف هیچگاه رفع نخواهد شد، اما هر بار با روش جدیدی اعمال خواهد شد. چنانچه پس از رفع موارد مدنظر ممیزیها، امکان صدور ابلاغیه و یا اصلاحیهی جدیدی وجود دارد. موردی بوده است که در آن یک کتاب تورکی ۱۱ بار پیدرپی اصلاحیه خورده و یا اتفاق افتاده است که پس از اعمال اصلاحیهها کتابی غیرمجاز اعلامشده است!
بااینحال بوده است که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا سایر نهادهای مرتبط، هزینه و یا تدوین برخی از لغتنامههای تورکی را بر عهده گرفته و حتی پس از انتشار به هرکدام از ناشران کتب تورکی بهعنوان هدیه ارسال نمودهاند؛ اما ارجاع دادن به لغتنامههای مذکور در نامههایی که ناشران در جواب اصلاحیههای صادره از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مینویسند نیز مورد قبول واقع نشده و حتی گاها ارجاع به همان کتابها موجب رد و یا تعلیق مجوز کتب تورکی شده است.
«فرهنگ لغات فارسي به ترکي آذربايجاني» اثر «محمود دست پیش» که در اواخر دهه ۸۰ خورشیدی با هزینهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چاپ شده است، یکی از همان لغتنامهها است. مورد دیگر «سؤزلرین واحد یازیلیشی»[۷] است که در سال ۱۳۹۸ از سوی بنیاد فرهنگ و ادب آذربایجان منتشر شد. نمونهی اخیر «لغتنامه ترکی آذربایجانی» است که از سوی احد بیوته نماینده دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه اردبیل، نمین، نیر و سرعین و سید حسن عاملی امامجمعه اردبیل با هزینهی وزارت ارشاد منتشر و در ۲ اسفند ۱۳۹۹ مصادف با روز جهانی زبان مادری از آن رونمایی شد.
عدم وجود وحدت رویه در ساختار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در مواجه با کتب تورکی را میتوان با «بیشکلی برنامهریزیشده» و «بیقانونی دائمی» مدنظر هانا آرنت در رابطه با شیوهی حکمرانی حکومتهای توتالیتر مقایسه نمود. در این حالت حکومتهای توتالیتر همچون نازیها حتی به قوانین خود علاقهای نشان نمیدادند. آنچه برای آنها مطرح بود، «رفتن بهسوی حوزههای هرچه تازهتر بود» تا جایی که «منظور و گسترهی فعالیت پلیس مخفیِ دولتی» و نیز دیگر نهادهای دولتی یا حزبیِ نازی را «نمیشد از روی قوانین و مقررات مربوط به آنها کشف کرد.» (آرنت، ۱۹۶۶، ص ۱۸۹) نمونهی دیگر در آلمان تحت حکمرانی هیتلر و اتحاد جماهیر شوروی تحت رهبری استالین، برای یک هدف دو ساختار اداری موازی به راه میانداختند. در اصل هدف از به راهاندازی ادارات موازی و یا قوانینی که دائماً منتشر میشد، بالا بردن کارایی حکمرانی نبود. بلکه برعکس بیخاصیت کردن قوانین و ادارات در مقابل «ارادهی پیشوا» یا «ارادهی برادر بزرگ» بود. در این صورت بهجای قوانین و ساختار اداری تثبیت شده، در هرلحظهای این ارادهی پیشوا یا برادر بزرگ بود که میتوانست در جامعه اعمال شود. لغتنامههای تورکی هم که با هزینهی تمام و کمال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین از سوی افراد مورد اعتماد آن وزارتخانه انتشار و به ناشران کتب تورکی هدیه میشود، اما استناد به آنها از سوی ناشران توسط ممیزیها به رسمیت شناخته نشده و حتی گاها استناد به آنها موجب رد کتاب از سوی ممیزی میشود؛ مشابه همان قوانین نوشتهشده اما اعمال نشدهی حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان و حزب کمونیست روسیه است تا درنهایت ارادهی تورکستیزی/ تورکیستیزی بهصورت بیشکلیِ برنامهریزیشدهای پایدار بماند. این بیقانونی سویهای دیگری هم دارد که در صورت اعمال قوانین مشخص، خود وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با به رسمیت شناختن این زبان نگارش یگانهای از تورکی را به دست میدهد و همهی مخاطبان این زبان در ایران را حول محور آن گرد هم میآورد.
سانسور دیگر جواب نیست!
سانسور کتب تورکی از ابتدا بوده و تا زمانی که زبان فارسی تنها زبان رسمی کشور باشد، بازهم ادامه خواهد یافت؛ اما حساسیتهایی که برای رسمیت تورکی در بین سخنوران این زبان وجود دارد، نه اینکه سانسور مانعی جهت عدم دسترسی به منابع تورکی نخواهد شد، بلکه در سایهی همان حساسیتها دیگر نمیتوان راه گفتمانسازی حول محور رسمی شدن زبان تورکی در ایران را نیز سد نمود.
همانطور که از نمودار فوق برمیآید، در طی ۴۰ سال، از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۹۷ شمسی، تعداد سالانهی نشر کتب تورکی در ایران از ۷۴ به ۳۷۴ عنوان رسیده است؛ یعنی در طی این مدت باوجود تمامی محدودیتها، نشر کتاب تورکی بیش از ۵۰۰ درصد رشد داشته است. بااینحال این مقدار هم عدد ناچیزی در مقابل نشر کتب فارسی است. چنانچه در سال ۱۳۹۷ که در طی این مدت با ۳۷۴ عنوان بیشترین مقدار کتاب تورکی در ایران چاپ شده است، چیزی کمتر از ۸ درصد از کل کتابهای چاپ شده در کشور را تشکیل میدهد (همان، ص ۱۹۹)؛ اما مقایسه تعداد عناوین نشر تورکی با کتب فارسی مقایسهی صحیحی نبوده و برای فهم درست پیشرفت نشر تورکی در ایران بایستی به افزایش خود نشر کتب تورکی در طی این مدت توجه نمود؛ زیرا زبان فارسی در طی ۱۰۰ سال اخیر تنها زبان رسمی کشور بوده، هرساله توسط دولت میلیاردها میلیارد جهت پیشرفت آن هزینه شده و همان دولت زبان فارسی را به طرق مختلف اعم از آموزشوپرورش، رسانه و... در زندگی روزمرهی مردم جای میدهد؛ اما نشر تورکی همان رشد بیش از ۵۰۰ درصدی خود در طی ۴۰ سال مذکور را با وجود تمامی سانسورها، سرکوب، مخالفت و کارشکنیها فقط با حساسیتهای سخنوران این زبان، آنهم با دستان خالی به دست آورده است.
آن حساسیت صرفاً چشم امید خود را به مجوزهای صادره از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای کتب تورکی ندوخته، بلکه راهکارهای متنوعی برای عبور از سانسور یافته و به منصور ظهور رسانده است. یک نمونه از این حساسیتها، راهاندازی انتشارات تورکی در خارج و بازتاب دستاوردهای آن به داخل کشور میباشد. قوبوستان و بایقوش از همان دست انتشاراتیهایی میباشند که برای عبور از سانسور در حوزه نشر تورکی در خارج از کشور راهاندازی شدهاند. هیچکدام از این دو انتشارات، کتبی که امکان نشر آنها در ایران فراهم باشد را منتشر نمیکنند، بلکه صرفا کتابی را انتشار میدهند که به سد سانسور وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خورده و یا مجوز آنها تعلیق شده است. با این کار هم کمکی به نویسنده، مترجم و... میشود که نتوانستند کتاب خود را در ایران منتشر میکند و هم سانسور کتب تورکی را در تاریخ ثبت مینمایند تا آیندگان متوجه راه پرفرازونشیب زبان تورکی در ایران شوند.
بایقوش در اصل نشریهای دانشجویی بود که در اواخر دههی ۷۰ خورشیدی در دانشگاه تبریز به زبان تورکی منتشر میشد که نهایتاً با اعمال فشار مسئولین دانشگاه تعلیق شد. دکتر لاله جوانشیر و صمد پورموسوی بهعنوان گردانندگان نشریهی دانشجویی مذکور، سالها بعد در کانادا انتشاراتی به همان نام راهاندازی کردند تا از سویی نشر تورکی و از سویی دیگر مبارزهشان با سانسور کتب تورکی در ایران را ادامه دهند. آن دو علاوه بر انتشارات مذکور، مدیر موسسهی غیرانتفاعی آذسیویکنیشن[۸] نیز هستند. اولین ابتکار عمل آنها راجع به راهاندازی انتشارات بایقوش نیز، چاپ و نشر فعالیتهای انجامگرفته در همان موسسه بود؛ اما ازآنجاییکه امکان چاپ آن آثار در ایران ممکن نبوده و قطعاً به سد سانسور میخورد، دست به راهاندازی انتشارات خود در تورنتو زدند. از سوی دیگر چاپ کتابهای تورکی را که در ایران به سد سانسور خورده و مجوز نشر آنها رد میشود را نیز در این راستا هدفگذاری کردند.
مدیران انتشارات بایقوش برای مؤلفان، مترجمان و کسانی که کتاب را بهصورت کؤچورمه حاضر نمودهاند حق تألیف را بهصورت ارسال چند ده نسخه از کتاب پرداخت میکنند. مشتری کتابهای انتشارات بایقوش هم اغلب مخاطبان خارج از ایران هستند. همچنین سقفی را هم برای فروش هر کتاب در نظر گرفته شده است که با رسیدن به آن تعداد، فایل پیدیاف کتاب را در اینترنت قرار میدهند تا بدون هیچ محدودیتی و بهصورت رایگان در اختیار مخاطبان قرار گیرد.
انتشارات قوبوستان نیز که از آگوست ۲۰۲۲ فعالیت خود را در ترکیه شروع نموده، در تلاش است تا «مسئله تورک در ایران» را در به زبانهای مختلف منجمله تورکی، فارسی و انگلیسی منتشر و دستاوردهای خود را نهتنها به مخاطبان داخل ایران، بلکه در اروپا و آمریکا نیز عرضه دارد. حتی اورال خاتمی بهعنوان مدیر انتشارات قوبوستان با هزینهی خود کتابهای منتشرشده را به کتابخانههای عمومی و دانشکدههای علوم انسانی دانشگاههای جمهوری ترکیه ارسال میکند. همچنین انتشارات قوبوستان آثار نویسندگان تورکی که در ایران به زبان فارسی منتشرشده است را به زبان تورکی ترجمه و در خارج از کشور منتشر میکند. از آن جمله میتوان به ترجمهی نمایشنامههای غلامحسین ساعدی اشاره کرد.
تریبون، هم بهعنوان نشریه چاپی و هم بهعنوان سایت اینترتنی، از زمان تأسیس آن تاکنون سه دوره را پشت سر گذارده است. تریبون ابتدا در بهار ۱۹۹۶ در استکهلم در قالب یك مجله چاپ و با انتشار ۶ شماره تا زمستان ۲۰۰۱ بهعنوان تلاشی برای ایجاد بحث حول مسئله تبعیض بر اساس تعلق زبانی، جنسیتی، فرهنگی و قومی به کار خود ادامه داد. در اولین دوره انتشار تریبون، گردانندگان نشریه (محمدرضا اردبیلی، یونس شاملی و علیرضا اردبیلی) حداكثر تعداد ممكن از نشریه را به كشورهای همجوار ایران منتقل و بقیه امور را به «قضا و قدر» میسپردند. از میان مسافرین راهی داخل ایران از كشورهای همسایه نیز، كسانی پیدا میشد تا تبعات منفی به همراه بردن نسخه یا نسخی از مجموعه تریبون را به جان میخریدند. بقیه كار به عهده علاقهمندانی بود كه با تكثیر تمام یا قسمتی از محتوای مجموعه، به توزیع آن كمك میكردند.
تربیون پس از چهار سال و انتشار شش شماره در ۱ هزار و ۸۷۶ صفحه و نزدیک به ۲۰۰ مقاله، نقد، پژوهش و... به دو زبان فارسی و تورکی از انتشار باز ایستاد. هرچند در فاصله كمی وارد یك دوران دوزیستی (بر روی كاغذ و دنیای مجازی) شده بود. تریبون بیش از یک دهه و نیم پس از اولین دوره انتشار خود تنها در دنیا مجازی به حیات خود ادامه داد و در بهار ۲۰۲۳ دوباره بهصورت مجله چاپ و تا زمان نگارش این مقاله، شماره ۱۴ آن نیز آماده انتشار است.
سخن پایانی
سانسور کتب تورکی در ایران تنها یکی از زیرمجموعههای سیاست آسمیلاسیون و یا همگونسازی سخنوران این زبان در داخل زبان فارسی است که از دورهی شکلگیری دولت مدرن در ایران با شدت هر چه تمام دنبال شده است. در این میان زبان فارسی صرفاً با هژمونی در تعریف آنتونیو گرامشی که «درجهای از رضایت گروه تحت سلطه» را به همراه دارد، رسمیت نیافته است. بلکه بهوسیلهی زور و اجباری که هیئت حاکمِ صرف تحمیل آن به غیر فارسها اعمال داشته، امکان رسمیت یافته است. به همین خاطر حکومت به اعمال سانسور و محدودسازی چاپ و توزیع کتب تورکی میپردازد تا حتی الامکان گفتمانسازی حول محور رسمی شدن این زبان در سطح سراسری را از آن سلب کند. در همین راستا هدف از تورکی ایرانی نامیدن این زبان نیز، جدا کردن از ریشهها، سطحی کردن و محدود نمودن تورکی به زبان آسمیلهای که از قضا در صدسال اخیر دستاورد هیئت حاکم ایران بوده است. زبانی که از یکسو قربانی استحاله در زبان فارسی شده و از سوی دیگر نتوانسته پاسخگوی زندگی مدرن باشد. حکومت نیز اجازه برآوردن چنین نیازهایی را به زبان تورکی در ایران را بههیچوجه ممکن نمیدهد. بااینهمه حساسیتهایی که نسبت به این زبان در بین سخنوران تورکی وجود دارد، در وهلهی اول از استحالهی کامل آنها در داخل زبان فارسی جلوگیری نموده و در وهلهی بعدی به چاپ و نشر آثار تورکی در ایران منجر شده است. این دو مقدماتی را فراهم ساخته تا هم گفتمان رسمیت زبان تورکی در سطح سراسری مطرح و هم دیگر امکان پنهانسازی، تحریف و دشمنی با این زبان رفتهرفته رنگ ببازد.
پانویس:
- زندهباد کاتالونیا، جورج اورول، ترجمه مهدی افشاری، انتشارات مجید، نشر بهسخن، چاپ ششم، صص ۱۶، ۹۹، ۱۰۴، ۱۰۶، تهران ۱۴۰۲.
- آرنت، هانا، توتالیتریسم، ترجمهی محسن ثلاثی، تهران، نشر ثالث، چاپ هفدهم، ۱۴۰۰.
- حامد زارع، منصور هاشمی، محمد قوچانی، مهرنامه، تسویهحساب با چریکها / گفتوگوی زندگینامهای و انتقادی با دکتر سید جواد طباطبایی، شماره ۲۹، ص ۱۸۱، تیر ۱۳۹۲.
- شوق پور، داود؛ حریری، نجلا؛ اباذری، زهرا (۱۴۰۱)، بررسی وضعیت نشر کتاب به زبان ترکی آذری از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۹۷، کتابداری و اطلاعرسانی، ۲۵ (۳)، ۱۸۹-۲۱۳.
[۱]. رقیه کبیری عضو کانون نویسندگان، برندهی چندین جایزه داخلی و خارجی، نویسنده ۲۰ عنوان کتاب داستان، رمان، شعر و سفرنامه تورکی است. وی در مهرماه ماه ۱۴۰۱ همزمان با جنبش زن، زندگی، آزادی با انتشار بیانیهای در کانال تلگرامی خود اعلام کرد: «در اعتراض به سرکوب خشونتآمیز مطالبات مدنی فرزندان وطن در سرتاسر کشور و دانشگاه تبریز اعلام میدارم منبعد هیچ کتابی تحت نظارت و ممیزی وزارت ارشاد چاپ نخواهم کرد.» در همان همزمان مهدیه آهنی دیگر فعال تورک حقوق زنان و صاحبامتیاز و مدیرمسئول نشریه بان، با انتشار ویدئوی بدون حجاب و به زبان تورکی، در اعتراض به سرکوب مردم، بیاعتنایی به حقوق زنان و همچنین مجوزی که هویت تورکیاش را به نام آذری جعل کرده است، اقدام به آتش زدن مجوز نشریه خود کرده بود. آهنی در این ویدئو گفته بود که طی سالهای گذشته در نشریه بان، تلاش کرده است از حق زنانی که از خیابانها راندهشدهاند دفاع کند. نشریه بان که در هر شماره در رابطه با موضوع خاصی در قالب «هاوا» (به معنی در هوای...) منتشر میشد. به همین دلیل مهدیه آهنی در پایان ویدئو همزمان با آتش زدن مجوز نشریه بان گفته بود: «درگینین سونراکی ساییسی آزادلیق هاواسیندا» (شماره بعدی نشریه در هوای آزادی).
[۲]. اصل این جمله به تورکی چنین است: «گؤرهسن قارا بؤوهنی یئیندن سونرا، بیزیم کیشیلردن کیمسه تاپیلار کی بو قیزلارین دوداقلارینی اؤپمهیه هوسلنسین؟»
[۳]. اصل این جمله به تورکی چنین است: «گؤرهسن قارا بؤوهنی یئیندن سونرا، بو چیرکین بؤوهلری، قورتلاری دوشونمهدن آداخلیلاریلا نئجه دویغوسال آنیلار یاشایا بیلرلر؟!»
[۴]. در اوایل دهه ۹۰ میلادی ارمنستان با ادعای اراضی به مناطق تاریخی آذربایجان ازجمله منطقه قرهباغ کوهستانی و ۷ شهرستان اطراف آن حمله نمود. درنتیجه این حمله، ارمنستان سیاست پاکسازی قومی را در پیشگرفته و ۲۰ از خاک آذربایجان را اشغال و یکمیلیون نفر از آذربایجانیها را از خانه و کاشانه خود آواره نمود. درگیریها این دوره بین نیروهای مسلح جمهوری آذربایجان و ارمنستان را جنگ اول قرهباغ و همچنین درگیریهایی که از ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۰ آغاز و به مدت ۴۴ روز به طول انجامید، جنگ دوم قرهباغ نامیده میشود. درنتیجهی جنگ دوم قرهباغ که بانام جنگ وطن نیز در آذربایجان شناخته میشود، تمامی اراضی اشغالشده از سوی ارمنستان آزاد و به خاک آذربایجان الحاق شد.
[۵]. برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع کنید به:
TAGHİZADEHZONUZ ROBABEH, İKİDİLLİ TOPLUMLARDA BASKIN DİLİN DİĞER DİL ÜZERİNDEKİ AŞINDIRMA ETKİSİ: AZERBAYCAN TÜRKÇESİ-FARSÇA ÖRNEKLEMİ ÜZERİNE BİR ARAŞTIRMA, DOKTORA TEZİ, ANKARA ÜNİVERSİTESİ, ANKARA 2021.
[۶]. دورههای زمانی استفاده از این الفباها در جمهوری آذربایجان عبارتاند از: الفبای عربی از قرن هفتم میلادی تا سال ۱۹۲۵ (شامل دوران جمهوری خلق آذربایجان)، الفبای لاتین بهصورت موازی همراه الفبای عربی از سال ۱۹۲۵، بهتنهایی از سال ۱۹۲۹ تا سال ۱۹۳۹، الفبای کیریل (سیریلیک) از سال ۱۹۳۹ تا سال ۱۹۹۲، الفبای لاتین از سال ۱۹۹۲ (پس از استقلال مجدد) تاکنون.
[۷]. نام کامل این کتاب عبارت است از: آذربایجان ترکی سینین نئجه یازیلماسی و املا سؤزلویو، سؤزلرین واحد یازیلیشی (شیوه خط و فرهنگ املایی ترکی آذربایجانی یکسان نویسی کلمات).
[۸]. Az Civic Nation
[۹]. «سو بؤحرانی - ایرانین حاشیه-مرکز مناسبتلرینده باش وئرن سو بؤحرانی» (بحران آب - بحران آبِ بهوجود آمده در مناسبات مناطق حاشیه-مرکز ایران) توسط کمیتهی تحقیقات «انجمن حقوق بشر مردم آذربایجان در ایران-آهراز» در ماه دسامبر سال ۲۰۲۳ منتشر شده است. این اثر تحقیقی با استناد به آمار و اطلاعات موجود از معدود آثاری است که به زبان تورکی در رابطه با بحران آب بهوجود آمده در مناسبات بین مناطق حاشیهای و مراکز ثروت و قدرت ایران نگاشته شده است. «فساد و ناکارآمدی حکومت مرکزی به همراه استعمار داخلی مناطق حاشیهای توسط مراکز قدرت و ثروت ایران» استدلال اساسی این کتاب در بوجود آمدن و افزایش رو به رشد بحران آب در ایران میباشد. به عبارت دیگر استعمار مناطق حاشیهای کشور توسط مناطق قدرت و ثروت ایران از یک سو، و فساد و ناکارآمدی حکومت مرکزی از سوی دیگر موجب ظهور و همچنین تشدید بحران آب شده است.
نظرها
ویراستار زمانه!!!
گاهاً غلط است. گاه فارسی است و تنوین نمیگیرد. بجای گاهاً باید گفت گاهی.
داریوش
شما می فرمایید تورکی حتما چند روز آینده میگویید بولوچی و سوستونی و اوصفوهونی و کوردی و لوری و مازوندورونی