درباره کتاب «انقلاب ایران» ادوارد براون در سالگرد امضایِ فرمان مشروطیت
ادوارد براون و مشروطیت در ایران
مرداد امسال صد و هجدهمین سالگرد امضای فرمان مشروطیت است و به این مناسبت، حمیدرضا یوسفی در این جستار به نقش ادوارد براون در دفاع، ثبت تاریخی و معرفی جنبش مشروطه پرداخته است.
ادوارد گرانویل براون (خاورشناس و استاد زبان فارسی در دانشگاه کمبریج- درگذشته ۵ ژانویه ۱۹۲۶) با برآمدنِ انقلاب مشروطیت در ایران و سپس با قرارداد ۱۹۰۷ و شروع استبداد صغیر و آمدنِ مشروطهخواهان به اروپا و تا سالهایِ آغازین جنگ جهانی اول، کاملاً درگیر با وقایع ایران شد. او حتی برای لحظهای آن چه را در ایران میگذشت رها نکرد.
حسن تقیزاده در خاطرات خود پس از وقایع به توپ بستهشدنِ مجلس و تعطیلی آن که راهی اروپا میشود و یک ماهی در پاریس به سر میبرد، از نامهای میگوید که براون برای او مینویسد و تقیزاده را برای انجام کار درباره انقلاب مشروطیت ایران به انگلستان دعوت میکند. تقیزاده میگوید وقتی به لندن رسیدیم (همراه با ابوالحسن پیرنیا ملقب به معاضدالسلطنه)، براون به شیخ حسن تبریزی که در آن وقت از نزدیکانِ او محسوب میشد، سپرده بود که به این مهاجرین مشروطهطلب ایرانی هر کمکی لازم است بکنید؛ او گفته بود که مخارج آن را بنده تماماً برعهده میگیرم. براون برای شیخ حسن تبریزی مینویسد: «این مردانِ نجیب شجاع که در راه وطن خود فداکاری کردهاند حقی در گردنِ ما دارند و مخلص هم میخواهم بهرهای از این شرف داشته باشم». براون در دیدار با تقیزاده از او میخواهد که در انگلستان بماند و با یکدیگر وقایع تاریخ گذشته را بنویسند و هر کمکی ممکن است برای اعاده مشروطیت در بیرون از ایران انجام دهند.
در همراهی با تقیزاده، براون کاملاً در جریان اوضاع ایران قرار گرفت و یک سال بعد شروع به نوشتن کتاب «انقلاب ایران» کرد و آن را در سال ۱۹۱۰ به چاپ رساند. کتاب براون از اولین نوشتههایِ تاریخی دقیق در بازگو کردنِ وقایع انقلاب مشروطیت ایران است که آن را با اتکا به روایت دوستان آزادیخواه خود که شاهدان عینی مشروطه بودند (از جمله حسن تقیزاده و میرزا محمد قزوینی) به رشته تحریر درآورد.
تاسیس «کمیته ایران»
ادوارد براون دیدگاه بسیار همدلانهای نسبت به انقلاب مشروطیت در ایران داشت و خود را از بسیاری دیگر از خاورشناسان در مواجهه با وقایع ایران متمایز میکرد؛ در واقع ویژگی مهم رویکرد او تعهد عمیق به اصول آزادی (در تمام اشکال آن) و ضرورت تعیین سرنوشت مردم ایران توسط خود آنها بود، امری که در آن وقت باب طبع بسیاری از سیاستمداران و کارگزاران دول خارجی در ایران نبود. فعالیت براون تنها در حمایت کلامی و نوشتن خلاصه نمیشد، بلکه او فعالانه در دفاع از جنبش مشروطهخواهی ایران مشارکت داشت. تقیزاده در خاطرات خود از همراهی با ادوارد براون برای جلب افکارعامه انگلیس در دفاع از مشروطیت ایران میگوید، تقیزاده تعریف میکند:
در جراید انگلیس مخصوصاً روزنامه دیلینیوز، دیلی کرونیکل و منچسترگاردین که تا حدی آزادیطلب بودند همراه با ادوارد براون سعی در جلب افکارعمومی انگلستان میکردیم. حتی یک روز با خودِ مرحوم براون برحسب وعدهای که گرفتیم به اداره روزنامه تایمز رفته صاحب و مدیر روزنامه را ملاقات کردیم و بسیاری از مطالب خود را به او گفتیم. حرف ما این بود که انگلیس با روسیه ائتلاف کرده و در باب ایران قرار همکاری داشتهاند. حالا که روسها مداخله در کار ایران میکنند، انگلستان میتواند با اظهار مخالفت، از اقدامات مخالفِ مشروطیت آنها در ایران جلوگیری کند. ما گفتیم که روسها در غالب اقدامات محمدعلیشاه بر ضد مشروطیت پشتیبانی و همراهی و حتی ملاحظاتی کرده و میکنند، و چون او پرسید که آیا دلیل و مدرکی برای این مطالب داریم من اوراق و اسنادی را که جمع کرده بودم و دلالت بر مداخلات روسیه داشت به او نشان دادم.
تقیزاده در ادامه خاطرات خود بارها به تلاشهایِ دیگری همراه با براون در محافل خارجی برای صحبت از مشروطیت و شناساندنِ آن میکند؛ برای مثال دیدار با وکلای مجلس ملی انگلستان که ادوارد براون ترتیب برگزاری آن را میدهد؛ در نهایت نیز با حمایت برخی وکلای مجلس، کار به تاسیس «کمیته ایران» میانجامد تا وقایع مرتبط با مشروطیت همانطور که خودِ تقیزاده میگوید «مرتباً» و «مستمراً» در اختیار مجلس ملی انگلستان قرار گیرد. علاوه بر ایجاد «کمیته ایران»، براون در انجمن آسیای مرکزی نیز در جلساتی با حضور برخی کارگزاران دولت، سیاسیون و روزنامهنگاران برجسته انگلیسی، همراه با تقیزاده به توضیح ضرورت تحقق اهداف مشروطیت برای جامعه آن روز ایران که به اصلاحِ ساختار قدرت سیاسی میانجامید پرداختند و از نمایندگان مجلس ملی انگلستان خواستند تا برای دفاع از مشروطیت و پیادهسازی آن در برابر «خرابکاری»هایِ دولت روسیه سیاستهایِ مشخص و تاثیرگذاری را اتخاذ کنند.
برای ادوارد براون خواست مشروطهخواهی در میان ایرانیان مبارزهای برای باز تعریف موجودیت ملی و اصلاح امور براساس یک مشی دموکراتیک و آزادیخواهانه بود. براون معتقد بود که انقلاب ایران پاسخی به بدحکومتی زمامداران و استبداد طولانی و منعکسکننده آرزوهایِ مردم خشمگینی بود که به دنبال بازپسگیری حقوق و ساخت هویت ملی از دسترفته خود بهعنوان یک ملت بودند. بر همین اساس، هدف بسیاری از نوشتههای براون در سالهایِ مشروطیت (از یادداشتها تا نامهنگاریهایِ او) جلب همدردی و حمایت بینالمللی برای رفرمیستهای ایرانی بود و از همین رو اسناد متعددی را برای آگاهی بخشیدن به وضعیت اسفبار مبارزان ایرانی و سرکوب و خشونتی که بر آنها اعمال میشد منتشر کرد. براون صریحاً از قرارداد انگلیس و روسیه در سال ۱۹۰۷ که ایران را به مناطق تحت نفوذ میان خود تقسیم میکرد انتقاد کرد و برای لغوِ کامل آن دست به استدلالهایِ سیاسی و حقوقی میزد. ماهیت این قرارداد برای براون که افکاری آزادیخواهانه داشت غیرقابل پذیرش بود؛ آنچنان که فکر ایجاد «کمیته ایران» نیز از همین قرارداد بیرون آمد که تقیزاده در خاطرات خود به آن اشاره میکند.
حمایت براون از انقلاب مشروطیت ایران، به باورهای اومانیستی او بازمیگشت. براون بر جامعهای تکثرگرا باور داشت که در درون آن ملتهایِ مختلف میتوانند در یک همزیستی مسالمتآمیز در کنار هم زندگی کنند و پشتیبانِ آزادی عمل و حقوق یکدیگر باشند. اعتقاد عمیق او به همزیستی ملتها با آرمانهایِ جنبش مشروطهخواهی در ایران در جهت رفع تبعیض و نابرابری همسو بود و همین امر تلاش و فداکاریهایِ او را برای تحقق آرمانهای مشروطیت تقویت میکرد. مشخصه اصلی جانبداری براون از انقلاب مشروطیت ایران تعهد به اصول خودمختاری ملی و نقد مداخله امپریالیسم خارجی در تمامی سطوح امور داخلی ایران بود؛ تعهدی که تلاشهایِ او در جهت افزایش آگاهی و همدردی با مبارزان و آزادیخواهان ایرانی برای تحقق اصولِ مشروطه و نفی حاکمیت مطلقه و مشی استبدادی را بسیار مهم میکرد.
«انقلاب ایران» به روایت براون
مهمترین ویژگی کتاب «انقلاب ایران ۱۹۰۵-۱۹۰۹» ادوارد براون، گزارش دقیق و با جزئیات او از انقلاب مشروطیت ایران و وقایع پیرامون آن است. براون که از حامیان جنبشهایِ ضد امپریالیستی در آسیا، آفریقا و ایرلند بود، برای حمایت از جنبش مشروطهخواهی در ایران و نشاندادن دستاوردهای این انقلاب به انگلیسیزبانان جهان، کار خود را بر روی «تاریخ ادبیات ایران» قطع کرد و مشخصاً بر وقایع سیاسی و اجتماعی در ایران تمرکز کرد (براون جلد دوم «تاریخ ادبی ایران؛ از فردوسی تا سعدی را در سال ۱۹۰۶ منتشر کرد و جلد سوم این کتاب را ۱۴ سال بعد به چاپ رساند و در این فاصله او بیشتر درگیر رویدادهای روز ایران بود تا انجام تحقیقات ادبی مرتبط با گذشته تاریخی ایران). اثر ادوارد براون ترجمه انگلیسی از چگونگی رویدادهایِ منتهی به امضایِ فرمان مشروطیت، تاسیس اولین مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی در ایران (۱۹۰۶) و بعدتر متممهای آن در سال ۱۹۰۷ و حوادث سالهای پسامشروطیت است، همچنین شامل زندگینامههایِ کوتاهیست از بازیگران جنبش مشروطه که آنها را مشخصاً با کمک میرزا محمد قزوینی نوشته است. از دیگر مشخصههایِ مهم اثر براون که احتمالاً آن را از دیگر آثار مرتبط در موضوع تاریخنگاری مشروطیت متمایز میکند، بیان احساسات ضدروحانیت در میان برخی از انقلابیون مشروطهخواه است که او از آنها پرده برمیدارد.
انقلاب مشروطیت ایران که براون برای نوشتن آن علاوه بر گفتوگو با برخی شاهدان عینی، از یادداشتهایِ ناظمالاسلام کرمانی (تاریخ بیداری ایرانیان) و «سه سال در دربار ایران» اثر دکتر ژوانس فوریه نیز استفاده میکند، از ۱۱ فصل تشکیل شده است.
در فصل اول که به سیدجمالالدین اختصاص دارد، بعد از اشارهای کوتاه به شرح حال سیدجمال به تاثیر و نفوذ اندیشههایِ او در شکلگیری جنبش مشروطهخواهی در ایران میپردازد. براون مقدمه مشروطیت را در قیام موفق و تاثیرگذار نهضت تنباکو میبیند که سیدجمال در برآمدنِ آن نقش پررنگی داشته است. فصل دوم به قرارداد امتیاز تنباکو و وقایع مرتبط با آن و فصل سوم به ترور ناصرالدینشاه اختصاص دارد که در آن پس از شرح کشتهشدن ناصرالدینشاه به جریان بازداشت و زندانیکردنِ و سپس استنطاق و پاسخهایِ میرزارضا کرمانی میپردازد. در این فصل براون تقریباً تمامی اتهامهایی که به بابیه زده شده بود را نادرست میداند و بیان میکند که مشی ترور با اخلاقیات و سیاست بابیه همسو نیست –برای آن استدلال میآورد- و این اتهام تنها از سوی روحانیت ساخته شده که تلاش میکنند مخالفان خود را اینگونه متهم کنند و دست به سرکوب آنها بزنند. فصل چهارم به اعتراض و نارضایتی مردم و گروههایِ مختلف اجتماعی از وضعیت نابهسامان اقتصادی و اختناق سیاسی و اجتماعی میپردازد و از رویارویی عاملان حکومت با معترضین میگوید که کار در نهایت به امضایِ فرمان مشروطیت توسط مظفرالدینشاه میرسد.
در فصل پنجم براون از حوادث پس از روی کار آمدن محمدعلیشاه تا کودتای ۱۹۰۷ میگوید و به سراغ رویدادهایِ درون مجلس میرود و به دسیسههای شیخ فضلالله اشاره میکند که به دنبال تخریب مشروطیت به نفع تقویت دوباره قدرت سلطنت قاجار و شخص محمدعلیشاه است؛ چراکه به اعتقاد او کار قدرتزدایی از تاج و تخت سلطنت در ادامه به نهاد روحانیت شیعه در ایران نیز خواهد رسید. فصل ششم به موضوع قرارداد ۱۹۰۷ روسیه و انگلستان اختصاص دارد که در آن ایران به دو منطقه نفوذ تقسیم میشود و براون در این فصل به نوشتههایِ انتقادی روزنامههایِ دوره مشروطه درباره این قرارداد میپردازد. در فصل هفتم با عنوان «کودتایِ ۲۳ ژوئن ۱۹۰۸ و انهدام نخستین مجلس» به تنشهایِ میان شاه و مجلس (مشخصاً برخی از وکلا از جمله حسن تقیزاده) و سپس وقایع به توپ بستهشدنِ مجلس اختصاص دارد. براون در فصل هشتم و نهم به درگیریها و مبارزه مردم در تبریز، فصل دهم به فتح تهران، استعفایِ محمدعلیشاه و اعاده مشروطیت و فصل یازدهم نیز به جلوس احمدشاه، انتخابات مجلس دوم و ورود و بازگشت حسن تقیزاده به مجلس بهعنوان نماینده تبریز اشاره میکند و کتاب با شرح حال تعدادی از بازیگران مشروطه از جمله امینالدوله، اعتمادالسلطنه، شیخهادی نجمآبادی و... پایان مییابد.
ادوارد براون در روایتش از انقلاب مشروطیت ایران، که تقریباً در تمامی فصول کتاب نیز مشخص است، عاملیت اصلی در تلاش برای تغییر ماهیت نظام سیاسی و خواست مشروطهخواهی را به نیروهایِ ملی آزادیخواه میدهد و نقش روحانیت را در حاشیه و به یک معنا در کنار آن میگذارد. برای او، این جریان روحانیت است که در همسویی با مردم و نیروهایِ ملی آزادیخواه وارد عرصه مبارزه میشود و نه برعکس؛ و به زعم براون روحانیت خوب میدانست که اگر با مردم در مسیر حرکت آنها همراه نباشد، خیلی زود مقبولیت اجتماعی خود را از دست میدهد. در دیگر تاریخنگاریهایِ مشروطیت، اما نقش روحانیت و بازیگری و اهمیت تاثیرگذاری آن در نقطه مقابل روایت براون قرار دارد. برای مثال در «تاریخ مشروطه ایران» احمد کسروی و «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» مهدی ملکزاده، این روحانیت است که بهعنوان یک نیروی مهم و پیشبرنده جنبش مشروطهخواهی در عرصه مبارزه با حاکمیت مطلقه وقت نقش بازی میکند و عملاً توانایی جهتدهی مبارزات مردمی و به یک معنا قطبنمایِ پیشروی اعتراضها را در اختیار خود دارد.
برای ادوارد براون، انقلاب مشروطیت ایران که به تاسیس مجلس شورای ملی بهعنوان یک نهاد دموکراتیک انجامید که مقرر بود تکثر خواستهایِ نیروهای مختلف را بازنمایی کند، لحظهای دورانسازی در تاریخ معاصر ایران است که راه را برای ورود ایران به دوران مدرن میگشاید؛ دورانی که در آن روشنگری (همانطور که فریدون آدمیت نیز با عصر بیداری از آن یاد میکند) جایِ عقبماندگی سیاسی و اجتماعی را میگیرد که دو نیروی سلطنت (و کارگزاران آن) و روحانیت واپسگرا بازیگران اصلی آن بودند و براون شیخ فضلالله را نمونهای برای آن میداند.
ادوارد براون در روایتش از انقلاب مشروطیت ایران، عاملیت اصلی در تلاش برای تغییر ماهیت نظام سیاسی و خواست مشروطهخواهی را به نیروهایِ ملی آزادیخواه میدهد و نقش روحانیت را در حاشیه و به یک معنا در کنار آن میگذارد. برای او، این جریان روحانیت است که در همسویی با مردم و نیروهایِ ملی آزادیخواه وارد عرصه مبارزه میشود و نه برعکس
با انقلاب مشروطیت گشایشی در جامعه ایران شکل گرفت که تولد مطبوعات و بحث و جدلهایِ دنیای جدید میان نیروهای آزادیطلب و تجددخواه برایِ بهبود اوضاع، ماحصلِ مستقیم آن بود. در چارچوب این روشنگری، دیگر قدرت خودسرانه نمیتوانست به جای قانون نقش بازی کند. براون حکومت نمایندگی، تغییر رابطه مرکز با پیرامون، برقراری عدالت اجتماعی، مقاومت ملی در برابر قدرتهایِ امپریالیستی و ایجاد استقلال اقتصادی همه از نتایج انقلاب مشروطیت میداند و امیدوار است با تحقق مشروطیت (در ذهنیت جامعه ایران و تمامی لایههایِ اجتماعی آن نه فقط ساختار قدرت سیاسی) و حضور نیروهای مترقی در عرصه حکومتداری، جامعه ایران با پیشینه تاریخی که دارد، در دنیای جدید از جایگاه شایستهای برخوردار باشد.
همه این امکانهایِ مشروطیت، آن هم در درونِ جغرافیایِ آسیا و جهان اسلام، براون را مجذوب این رویداد بیسابقه کرد و انتشار کتاب تاریخ انقلاب ایران–که براون تمام هم و غم خود را برای نوشتن آن گذاشت- به یک مرجع مهم و کلیدی در موضوع تاریخنگاری مشروطیت ایران تبدیل شد. براون در نامهنگاریهایِ خود با تقیزاده پس از انتشار کتاب، ثبت وقایع مشروطیت را از این جهت مهم میداند که باور دارد این انقلاب پیامدهایِ ماندگاری برای توسعه سیاسی و اجتماعی ایران در دههها و قرنهایِ بعدی خواهد داشت و از این رو فهم و مطالعه در جهت شناخت آن در تاریخ مدرن ایران ضروری است. ثبت تاریخی انقلاب مشروطیت بهعنوان رویدادی پیشگامانه که آغازگر مدرنیته در ایران است، براون را به تاریخنگار و اندیشمند برجسته این برهه محوری در تاریخ مدرن ایران تبدیل کرده است.
منابع:
- انقلاب ایران، ادوارد براون با ترجمه احمد پژوه، چاپ اول، کانون معرفت (۱۳۲۹).
- انقلاب ایران، ادوارد براون با ترجمه احمد پژوه، چاپ دوم (با تجدیدنظر کامل)، کانون معرفت (۱۳۳۸).
- انقلاب مشروطیت ایران، ادوارد براون با ترجمه مهری قزوینی، چاپ سوم، انتشارات کویر (۱۳۹۷).
- نامههای ادوارد براون به سیدحسن تقیزاده، به کوشش عباس زریاب و ایرج افشار، چاپ اول، شرکت سهامی کتابهای جیبی (۱۳۵۴).
- نامههایی از تبریز، ادوارد براون با ترجمه حسن جوادی، چاپ اول، انتشارات خوارزمی (۱۳۵۱).
- زندگی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقیزاده) به کوشش ایرج افشار، چاپ دوم، انتشارات علمی (۱۳۷۲).
- ادوارد براون و ایران، حسن جوادی، چاپ اول، انتشارات نشر نو (۱۴۰۰).
نظرها
نظری وجود ندارد.