یوهانس فرمیر، ستایشگر زنان
فروغ تمیمی - نوری که این نقاش هلندی با رنگ بر اندامها و چهرههای زنان میتاباند، تنها نور آفتاب نیست، بلکه بازتابی است از درخششی درونی و معنوی زنان. هنر فرمیر تنها در نورپردازی استادانه و تکنیک دقیق در آفریدن صحنهای زیبا نیست. او اغلب با به کارگیری نمادها در زمینه اثر پیامی معنوی و فلسفی را به بیننده منتقل میکند.
در تابلوی خیابان کوچک اثر یوهانس فرمیر(۱)خانهای با نمای آجری دیده میشود. زنی کنار در خانه نشسته و سرگرم دوخت و دوز است. خدمتکاری در دالان جارو به دست دارد و زن دیگری نشسته و مشغول کاری است. این اثر معروف ظاهرا نمایی زیبا از خانهای در کنار خیابان است، اما همراه با سایر آثار یوهانس فرمیر نمایانگر سبکی جدید، بیانگر تحول روح زمانه و پیدایش گفتمانی جدید در هنر قرن هفدهم در اروپا است، هنری که فضیلت، قهرمانی و زیبایی را دیگر نه فقط در خلق نقوش پادشاهان و قدیسین، بلکه در کشیدن چهره مردم کوچه و بازار، زنان گمنام، مردان دانشمند، سربازان در جنگ، مستان در میخانه و ثبت لحظاتی از زندگی روزمره در خیابان میبیند.
نقاشان نوآور هلندی
سده هفدهم میلادی در کشور هلند را قرن طلایی نامیدهاند. در آغاز آن قرن جمهوری متحد هلند (۱۵۸۸-۱۷۹۵) با جمعیتی کمتر از دو میلیون نفر وارد مرحله جدیدی از توسعه اجتماعی شد. زمینه ساز این تحول گسترش آیین پروتستان، آزادی نسبی مذاهب و خاتمه جنگ هشتاد ساله هلند (۱۵۶۸- ۱۶۴۸) با اسپانیای کاتولیک بود. توسعه سیاسی و اقتصادی این جمهوری با تاسیس کمپانی هند شرقی در ۱۶۰۲ ادامه یافت. با سلطه این کمپانی بر بازار تجارت جهانی، جمهوری هلند به تدریج به کشوری مدرن با پیشرفت سریع اقتصادی تبدیل شد. از جمله پیامدهای این تحول، آزادی نشر، شکوفایی هنر، برپایی نهادهای قانونگزار، رفاه نسبی و آزادی مذهبی یهودیان گریخته از اسپانیا و پرتغال بود.
با نگاهی به منابع تاریخی در مییابیم که هنر نقاشی از دیرباز در هلند و بلژیک مورد توجه بوده است. نقاشان این دو کشور اغلب متاثر از هنرمندان کاتولیک ایتالیایی بودند. و قصههای انجیل، زندگی مسیح و افسانههای یونانی و رومی را سوژه کار خود قرار میدادند. اما از قرن شانزدهم به بعد نقاشی واقعگرایانه از مناظر طبیعی مانند دشت و دریا، زندگی و کار افراد و پرتره شهروندان از هر تیپ و طبقه در هلند مرسوم شد. در این سبک جدید هنری انعکاس فضائل اخلاقی، وقایع روزانه، تقدیس کار و عواطف انسانی در هنر نقاشی برجسته شد. افزون بر آن در قرن هفدهم ترسیم ماهرانه جزییات اشیا و باز آفرینی دقیق نقوش پارچه و تور در کنار نورپردازی استادانه به حد کمال رسید.
هم چنین با گسترش علم و دانش مدرن هنرمندان هلندی با کشیدن ابزارهای علمی از قبیل تلسکوپ، نقشه کشورها، کره زمین و حتی بدن انسان بر میز تشریح پزشکی تحولات مدرن دوران خود را با نقاشی ثبت میکردند. در واقع با رواج تفکر عرفی در مخالفت و تقابل با کلیسای کاتولیک، مکتب جدیدی هم در هنر نقاشی ابداع شد که از سویی متاثر از آیین پروتستان و از سوی دیگر تحت تاثیر سکولاریسم نوپا در اروپا بود. خریداران هنر دیگر نه فقط رهبران کلیسای کاتولیک و اشراف، بلکه شهروندانی از طبقه متوسط بودند.
از اواسط قرن شانزدهم تا میانه سده هجدهم به نام دویست نقاش معروف هلندی بر میخوریم که آثار مهمی از خود به جا گذاشتهاند. تنها در قرن هفدهم سالانه هفتاد هزار پرتره و تابلو در این کشور خلق شده است. اکنون موزههای بزرگ دنیا در کنار آثار بزرگانی چون رمبراند(۲)، فرمیر، استاین(۳)و فردیناند بُل(۴)، صاحب مجموعه متنوعی از سایر نقاشان هلندی در آن دوران هم هستند.
هنرمندی از شهر دلفت
یوهانس فرمیر در سال ۱۶۳۲ در شهر دلفت متولد شد. او اگر چه در دوران زندگی خود از نقاشان سرشناس شهرش بود. اما بعد از مرگ گمنام ماند و فراموش شد. والدین فرمیر در شهر دلفت مسافرخانهای را اداره میکردند و پدرش در کار خرید و فروش مجسمه و نقاشی هم بود. از جزییات زندگی یوهانس فرمیر اطلاعات دقیقی در دست نیست. او در جوانی از آیین پروتستان به دین کاتولیک گروید تا بتواند با دختری کاتولیک به نام کاترینا بولنز ازدواج کند. فرمیر چند سال در خانه مادر زنش زندگی کرد و با مسیحیان یسوعی، هنرمندان و چند دانشمند حشر و نشر داشت. اما دقیقا مشخص نیست چه کسانی استادان او بودهاند و آیا فرمیر نقاش معروف زمان خود یعنی رمبراند را میشناخت یا نه؟
یوهانس فرمیر در سن چهل و سه سالگی درگذشت و همسرش برای پرداخت بدهیهای خانواده مجبور به فروش آثار او شد. اما تعدادی از کارهایش که اغلب فاقد امضای نقاش بودند، بیش از دو قرن ناشناخته ماندند و حتی به اشتباه به نام هنرمندان دیگری فروخته شدند.
کشف دوباره و مشهور شدن این هنرمند از اواسط قرن نوزدهم شروع شد، زمانی که تئوفیل توره بُرگر(۵)هنرشناس فرانسوی تابلوی معروف او به نام "منظره شهر دلفت " را در لاهه دید و تحقیق وسیعی را برای شناسایی بقیه آثار این نقاش در اروپا شروع کرد. به همت توره بُرگر، تابلوهای فرمیر در طول چند دهه به تدریج شناسایی شدند. آثار برجای مانده از او اکنون در موزه های معروف دنیا نگهداری میشوند و فرمیر در کنار رمبراند و وان گوگ در زمره مشهورترین نقاشان هلندی در جهان است.
فرمیر ستایشگر زنان
بانویی با کت آبی و دامنی بلند، کنار میز تحریری در اتاقش ایستاده، نامهای به دست دارد و غرق خواندن است. نور آفتاب از سمت چپ به دیوار تابیده، اما پنجرهای دیده نمیشود، سکوت و آرامش در اتاق موج میزند. چهره ملایم و متمرکز آن بانو بیننده را به تامل وا میدارد، و حتی منقلب میکند. در آن نامه چه نوشته شده و او کیست؟ کسی نامش را نمیداند. نمیتوان تنها نگاهی سریع به این تابلوی زیبا انداخت و رد شد. فرمیر ستایشگر زندگی روزمره و معمولی زنان است. و به شیوه خاص خود به آنان اصالتی در خور میبخشد.
در اکثر نقاشیهای یوهانس فرمیر زنان سوژه اصلی هستند. در ۳۳ تابلو از ۳۷ اثری که از او به جا مانده است زنان دیده میشوند. هرچند مریم مقدس و یا دیانا الهه شکار در اساطیر رومی در دو تابلوی بزرگ "مسیح در خانه مارتا و ماریا"، و "دیانا و پریهایش" الهامبخش فرمیر بودهاند. اما در بیشتر آثار او ما زنان گمنام طبقه متوسط را در حال کار و در فضای خانگی میبینیم.
زنان هلند در روزگار فرمیر، در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی از آموزش و آزادی تردد در جامعه برخوردار بودند. مسئله مهمی که بارها در سفرنامهها و مکاتبات مسافران اروپایی به آن اشاره شده است، میزان اشتغال زنان هلندی هم در آن زمان نسبت به ملل همسایه بیشتر بود. در میان دختران طبقه متوسط آموختن موسیقی متداول بود. و نامهنگاری راهی برای ارتباط مدام آنها با دنیای بیرون بود. یوهانس فرمیر با نگاهی پرمهر و احترام به زنان مینگریست. در آثار او زنها در خلوت خود یا نامه مینویسند، یا سرگرم نواختن ساز و کارهای روزمره هستند. آنها چه خانم خانه، خدمتکار و دختری نوازنده باشند، و چه دلالهای هنگام پول گرفتن، واقعیتی ملموس و زمینی را منعکس میکنند. گویی نوری که او با رنگ بر اندامها و چهرههای آنان میتاباند، تنها نور آفتاب نیست، بلکه بازتابی است از درخششی درونی و معنوی که بیننده برای مثال با دیدن زنی در حال نوشتن، دختر شیر دوش و یا بانوی دوزنده احساس میکند. هنر فرمیر تنها در نورپردازی استادانه و تکنیک دقیق در آفریدن صحنهای زیبا نیست، بلکه او اغلب با به کارگیری نمادها در زمینه اثر پیامی معنوی و فلسفی را به بیننده منتقل میکند.
بسیاری از ستایشکنندگان فرمیر تحت تاثیر احساس آرامش و سکوتی هستند که در صحنه نقاشی شده موج میزند. او گاه از ورای پردهای پر نقش و نگار ما را به تماشای صحنهای از زندگی خصوصی آدمها دعوت میکند، و در حرکت دست، سر و یا طرز نگاه زن یا مردی احساسات درونیشان را به بیننده منتقل میکند.
زنی با ترازو
در نقاشی معروف " زنی با ترازو"، نوری خفیف از کنار پنجره چهره آرام زنی با شالی سفید را روشن میکند. او در سکوت ایستاده و جعبه جواهرات و گردنبندی از مروارید روی میز قرار دارند. زن ترازوی ظریفی در دست دارد و با دقت در حال میزان کردن دو کفه آن است. بر دیوار اتاق یک نقاشی از داوری نهایی در روز قیامت آویزان است، که گویی به زن هشدار میدهد که تنها به امور مادی نپردازد، و از رعایت عدالت در زندگی غافل نشود.
دختری با گوشواره مروارید
مشهورترین و محبوبترین اثر فرمیر تابلوی" دختری با گوشواره مروارید" است که آن را مونالیزای شمال هم نامیدهاند. در این اثر زمان و مکان حذف شده و چهره دختری جوان بر زمینهای تیره را می بینیم. او موهایش را با سربند آبی رنگ پوشانده و کتی به رنگ قهوهای روشن به تن دارد، با سری چرخیده به یک سو به تماشاگر خیره شده است. این دختر کیست؟ با وجود حدس و گمان و تحقیقات گسترده هنر شناسان هویت او هرگز کشف نشده است. فرمیر هر آن چه را که در زنان تحسین میکرد، با مهارتی بینظیر در چشمان زیبا و دهان نیمه باز او به ما نشان میدهد. دختر جوان نگاهی عمیق و سرشار از عطوفت دارد و گویا میخواهد حرفی بزند.
این شاهکار یوهانس فرمیر و بدون شک معروفترین پرتره هلندی، نه قدیس مسیحی و نه قهرمانی اسطورهای است. او شاید دختری خدمتکار یا دوزندهای گمنام بوده و مانند همتای خود مونالیزای داوینچی رازی است سر به مُهر.
در سال ۲۰۲۳ به مدت پنج ماه ۲۸ تابلو از یوهانس فرمیر از موزههای بزرگ دنیا به هلند منتقل شدند و برای اولین بار در موزه رایکس آمستردام به نمایش گذاشته شدند. یک رویداد مهم هنری برای مردم هلند و دوستداران این نقاش که عنوان موفقترین نمایشگاه موزه رایکس با ۶۵۰ هزار نفر بازدیدکننده را به خود اختصاص داد.
پانویس:
[۱] Johannes Vermeer ( 1632-1675)
[۳] Jan Steen (1626-1679)
[۴] Ferdinand Bol (1616-1680)
[۵] Théophile Thoré-Bürger (1807-1869)
نظرها
AB
آن درخشش درونی زنان هم معنوی است هم مادی. بدین معنی ساده که بسیاری اوقات پوست زنان درخشش خارق العاده ی دارد، که بیشتر مربوط به ترکیب شیمیایی بدن و بازتولید است.نتیجه ی اخلاقی داستان: تلالو و جلای زن هم معنوی است، هم مادی. بخشی از این روشنی و فروغ زنان هم از این است که آینده سازند. اینکه آینده ی نسل بشر اینجوری درب و داغون و رو به انقراض هست (انقراض ششم) بدلیل ساده ی نادیده گرفتن جایگاه زن است. خطاب به آدمین: حالا این کامنت را چند روزی ترشی بذارین، تا حقیر چند ناسزای درشت تخویلتان بدهد، آنوقت به "اشتراک" بگذارید.